ابوبکر بن ابی‌قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ،' به '</ref>،'
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ،' به '</ref>،')
خط ۲۹: خط ۲۹:
ابوبکر عبدالله بن ابی‌قحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن کعب از تیره بنوتَیم بن مُرّه [[قبیله قریش|قریش]]<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۱.</ref> و مادرش اُمّ الخیر سَلْمی بنت صخر بن عمرو بن کعب، دختر عموی ابوقحافه، بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> بر پایه گزارشی، وی سه سال پیش از [[عام الفیل]] زاده شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.</ref> اما با توجه به این که هنگام درگذشتش در سال سیزدهم ق. ۶۳ سال داشته، نمی‌توان آن را پذیرفت. نام جاهلی وی عبدالکعبه بود که [[پیامبر(ص)]] آن را به عبدالله تغییر داد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> وی به ابوبکر مشهور بود و با القابی چون صدّیق<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و عتیق (آزاد شده)<ref>الاصابه، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> خوانده شده است. در وجه نام‌گذاری او، سخنان مختلف است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۸؛الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> دانشوران [[شیعه]] با استناد به سخن برخی از [[اهل‌ سنت]] مانند ابن قتیبه<ref>المعارف، ص۱۶۹.</ref> و ابن عساکر<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳.</ref> لقب صدّیق را ویژه [[امام علی(ع)]] می‌دانند. ایشان، خود، با نفی این لقب برای ابوبکر، آن را ویژه خویشتن دانست.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref>  
ابوبکر عبدالله بن ابی‌قحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن کعب از تیره بنوتَیم بن مُرّه [[قبیله قریش|قریش]]<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۱.</ref> و مادرش اُمّ الخیر سَلْمی بنت صخر بن عمرو بن کعب، دختر عموی ابوقحافه، بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> بر پایه گزارشی، وی سه سال پیش از [[عام الفیل]] زاده شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.</ref> اما با توجه به این که هنگام درگذشتش در سال سیزدهم ق. ۶۳ سال داشته، نمی‌توان آن را پذیرفت. نام جاهلی وی عبدالکعبه بود که [[پیامبر(ص)]] آن را به عبدالله تغییر داد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> وی به ابوبکر مشهور بود و با القابی چون صدّیق<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و عتیق (آزاد شده)<ref>الاصابه، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> خوانده شده است. در وجه نام‌گذاری او، سخنان مختلف است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۸؛الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> دانشوران [[شیعه]] با استناد به سخن برخی از [[اهل‌ سنت]] مانند ابن قتیبه<ref>المعارف، ص۱۶۹.</ref> و ابن عساکر<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳.</ref> لقب صدّیق را ویژه [[امام علی(ع)]] می‌دانند. ایشان، خود، با نفی این لقب برای ابوبکر، آن را ویژه خویشتن دانست.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref>  


ابوبکر بلند بالا<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> ، سفید رو<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۸.</ref> و بر پایه گزارشی، گندمگون<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> ، اندکی گوژپشت با گونه‌هایی استخوانی و چشمانی فرورفته بود. ریش خود را با حنا و رنگ سیاه خضاب می‌کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۳.</ref> نقش انگشتری وی «نِعم القادر الله» یا «عبدٌ ذلیلٌ لربٍ جلیل» بود.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۷.</ref> وی را بردبار، باوقار و صاحب رأی دانسته‌اند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۰.</ref> البته روایت‌هایی از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و ابوبرده، بیانگر تندخویی او هستند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۰.</ref>  
ابوبکر بلند بالا<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref>، سفید رو<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۸.</ref> و بر پایه گزارشی، گندمگون<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref>، اندکی گوژپشت با گونه‌هایی استخوانی و چشمانی فرورفته بود. ریش خود را با حنا و رنگ سیاه خضاب می‌کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۳.</ref> نقش انگشتری وی «نِعم القادر الله» یا «عبدٌ ذلیلٌ لربٍ جلیل» بود.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۷.</ref> وی را بردبار، باوقار و صاحب رأی دانسته‌اند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۰.</ref> البته روایت‌هایی از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و ابوبرده، بیانگر تندخویی او هستند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۰.</ref>  


== ابوبکر در مکه ==
== ابوبکر در مکه ==
ابوبکر در روزگار [[جاهلیت]] به بازرگانی اشتغال داشت. وی را از داناترین نسب‌شناسان عرب<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و عهده‌دار دیات قریش<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> دانسته‌اند. پس از ظهور [[اسلام]]، برخی وی را نخستین مسلمان و نمازگزار با [[رسول خدا(ص)]] شمرده‌اند<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۴.</ref> ؛ اما اخباری فراوان این ادعا را نفی و اسلام وی را پس از [[علی(ع)]] یاد کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref> به گفته [[سعد بن ابی‌وقاص]]، وی هنگامی مسلمان شد که بیش از ۵۰ تن اسلام آورده بودند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰.</ref> [[اسماء دختر ابوبکر]] که هفدهمین مسلمان است<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۸۳.</ref> ، اسلام آوردن خود را در همان روزی دانسته که پدرش مسلمان شد و او را نیز به اسلام فراخواند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> روایت‌های غلوآمیز و داستان‌گونه، سبب اسلام آوردن وی را پیشگویی پیری از دانشوران اَزْدِ [[یمن]]<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۱-۳۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> یا تعبیر خواب او از جانب [[بحیرا|بحیرای راهب]]<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۱-۳۳.</ref> و یا پیشینه دوستی وی با رسول خدا(ص)<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۲-۵۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۴.</ref> بیان کرده‌اند.
ابوبکر در روزگار [[جاهلیت]] به بازرگانی اشتغال داشت. وی را از داناترین نسب‌شناسان عرب<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و عهده‌دار دیات قریش<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> دانسته‌اند. پس از ظهور [[اسلام]]، برخی وی را نخستین مسلمان و نمازگزار با [[رسول خدا(ص)]] شمرده‌اند<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۴.</ref> ؛ اما اخباری فراوان این ادعا را نفی و اسلام وی را پس از [[علی(ع)]] یاد کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref> به گفته [[سعد بن ابی‌وقاص]]، وی هنگامی مسلمان شد که بیش از ۵۰ تن اسلام آورده بودند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰.</ref> [[اسماء دختر ابوبکر]] که هفدهمین مسلمان است<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۸۳.</ref>، اسلام آوردن خود را در همان روزی دانسته که پدرش مسلمان شد و او را نیز به اسلام فراخواند.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> روایت‌های غلوآمیز و داستان‌گونه، سبب اسلام آوردن وی را پیشگویی پیری از دانشوران اَزْدِ [[یمن]]<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۱-۳۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> یا تعبیر خواب او از جانب [[بحیرا|بحیرای راهب]]<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۱-۳۳.</ref> و یا پیشینه دوستی وی با رسول خدا(ص)<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۲-۵۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۴.</ref> بیان کرده‌اند.


اخباری در هواداری از ابوبکر جعل شده که حتی برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] نیز به ساختگی بودنش معترفند. بعضی از این اخبار [[رسول خدا(ص)]] و اثبات [[نبوت|نبوّت]] وی را وامدار ابوبکر خوانده‌اند. برخی از این اخبار چنین هستند: ابوبکر سال‌ها پیش از تولد [[امام علی(ع)|امیرمؤمنان(ع)]] و در زمان [[بحیرا|بَحیرای راهب]] ایمان آورد. او [[خدیجه]] را به ازدواج رسول خدا(ص) درآورد<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۴۲.</ref> و به دستور خدیجه، رسول خدا(ص) را نزد [[ورقة بن نوفل|ورقة بن نَوْفِل]] برد تا ایشان به پیامبری خود مطمئن شود.<ref>الکنی و الاسماء، ج۱، ص۱۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۹۳، ۲۸۸.</ref> وی تنها کسی است که بی‌درنگ دعوت رسول خدا(ص) را پذیرفت<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۷.</ref> و به پیشنهاد و اصرار او، دعوت رسول خدا(ص) آشکار گشت و مسلمانان به [[خانه ارقم]] وارد شدند، در حالی که پیامبر از کمی یارانش نگران بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۴۶-۵۲؛ الغدیر، ج۷، ص۳۲۲.</ref> بر پایه روایتی، هنگامی که ابوبکر و [[طلحة بن عبیدالله|طَلْحة بن عبیدالله]] مسلمان شدند، نَوْفِل بن خُوَیلد بن اَسَد آن دو را به بند کشید و از این رو «قرینین» خوانده شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۰۱.</ref> به روایتی او پیش از اسلام آوردن [[حمزه]]، در دفاع از پیامبر در برابر مهاجمان به ایشان مضروب شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۱۰.</ref>  
اخباری در هواداری از ابوبکر جعل شده که حتی برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] نیز به ساختگی بودنش معترفند. بعضی از این اخبار [[رسول خدا(ص)]] و اثبات [[نبوت|نبوّت]] وی را وامدار ابوبکر خوانده‌اند. برخی از این اخبار چنین هستند: ابوبکر سال‌ها پیش از تولد [[امام علی(ع)|امیرمؤمنان(ع)]] و در زمان [[بحیرا|بَحیرای راهب]] ایمان آورد. او [[خدیجه]] را به ازدواج رسول خدا(ص) درآورد<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۴۲.</ref> و به دستور خدیجه، رسول خدا(ص) را نزد [[ورقة بن نوفل|ورقة بن نَوْفِل]] برد تا ایشان به پیامبری خود مطمئن شود.<ref>الکنی و الاسماء، ج۱، ص۱۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۹۳، ۲۸۸.</ref> وی تنها کسی است که بی‌درنگ دعوت رسول خدا(ص) را پذیرفت<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۷.</ref> و به پیشنهاد و اصرار او، دعوت رسول خدا(ص) آشکار گشت و مسلمانان به [[خانه ارقم]] وارد شدند، در حالی که پیامبر از کمی یارانش نگران بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۴۶-۵۲؛ الغدیر، ج۷، ص۳۲۲.</ref> بر پایه روایتی، هنگامی که ابوبکر و [[طلحة بن عبیدالله|طَلْحة بن عبیدالله]] مسلمان شدند، نَوْفِل بن خُوَیلد بن اَسَد آن دو را به بند کشید و از این رو «قرینین» خوانده شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۰۱.</ref> به روایتی او پیش از اسلام آوردن [[حمزه]]، در دفاع از پیامبر در برابر مهاجمان به ایشان مضروب شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۱۰.</ref>  
خط ۵۶: خط ۵۶:


==حضور در مدینه==
==حضور در مدینه==
پس از ورود به [[قبا]]، ابوبکر از رسول خدا(ص) که به انتظار [[علی(ع)]] در این ناحیه توقف کرده بود، جدا شد و به [[سنح|سُنح]]، یکی از محلات اطراف مدینه در یک میلی آن است<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۲۶۵.</ref> ، رفت و در منزل خُبَیب بن اِساف (یا یساف) حارثی یا [[خارجة بن زید حارثی]] ساکن شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۹.</ref> او بعدها با دختر خارجه ازدواج کرد و تا هنگام رحلتِ رسول خدا(ص) در سُنح زیست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۰.</ref> سپس در نامهای به فرزندش عبدالله، از او خواست که [[ام رومان]]، [[عایشه]] و [[اسماء دختر ابوبکر|اسماء]] را به مدینه بیاورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۷.</ref>  
پس از ورود به [[قبا]]، ابوبکر از رسول خدا(ص) که به انتظار [[علی(ع)]] در این ناحیه توقف کرده بود، جدا شد و به [[سنح|سُنح]]، یکی از محلات اطراف مدینه در یک میلی آن است<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۲۶۵.</ref>، رفت و در منزل خُبَیب بن اِساف (یا یساف) حارثی یا [[خارجة بن زید حارثی]] ساکن شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۹.</ref> او بعدها با دختر خارجه ازدواج کرد و تا هنگام رحلتِ رسول خدا(ص) در سُنح زیست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۰.</ref> سپس در نامهای به فرزندش عبدالله، از او خواست که [[ام رومان]]، [[عایشه]] و [[اسماء دختر ابوبکر|اسماء]] را به مدینه بیاورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۷.</ref>  


رسول خدا(ص) میان ابوبکر و [[سالم مولی حذیفه]]<ref>المعارف، ص۲۷۳.</ref> یا [[خارجة بن زید]]<ref>المحبّر، ص۷۳.</ref> [[پیمان برادری]] بست. پیشتر در مکه میان او و [[عمر بن خطاب|عمر]] پیمان برادری بسته شده بود.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۲۰۶.</ref> وی در [[مدینه]] با [[بلال]] و [[عامر بن فهیره|عامر بن فُهَیره]] در یک منزل زندگی می‌کرد و هر سه بر اثر وبا در آستانه مرگ قرار گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۳۸.</ref> بعدها خانه‌ای مقابل خانه [[عثمان بن عفان|عثمان]] در کوچه [[بقیع]]، خانه‌ای در سمت شرقی و غربی [[مسجد النبی|مسجد مدینه]]، خانه‌ای در سنح در حومه مدینه، و خانه‌ای در سمت جنوبی [[مسجدالحرام]] داشت.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۴۲؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۳.</ref> پنجره‌ای در دیوار غربی مسجد به نشانه محل [[خوخه ابوبکر|خوخة ابوبکر]] وجود داشته است و مورخان مدنی مانند [[ابن زباله]]، [[ابن شبه|ابن شبّه]]، [[مطری]] و [[سمهودی]] به آن اشاره کرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۴۲؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۱-۶۳، ۶۷؛ مدینه‌شناسی، ص۱۱۹.</ref> در بازسازی مسجد پیامبر به دست [[سلطان عبدالمجید عثمانی]]، آن محل را با نصب کتیبه «خوخة ابی‌بکر الصدّیق» مشخص کرده بودند. در سال ۱۳۰۶ق. درِِ کوچکی نزدیک [[باب السلام]] وجود داشت که مسدود بود و بر سر آن نوشته بودند: «هذه خوخة سیدنا أبی بکر الصدّیق رضی الله عنه». [[آل سعود|سعودی‌ها]] در ساختمان کنونی مسجد، مدخلی دارای سه در به نام [[باب الصدیق]]، حد فاصل [[باب الرحمه]] و باب السلام، احداث کرده‌اند.<ref>مدینه‌شناسی، ص۱۱۹.</ref>  
رسول خدا(ص) میان ابوبکر و [[سالم مولی حذیفه]]<ref>المعارف، ص۲۷۳.</ref> یا [[خارجة بن زید]]<ref>المحبّر، ص۷۳.</ref> [[پیمان برادری]] بست. پیشتر در مکه میان او و [[عمر بن خطاب|عمر]] پیمان برادری بسته شده بود.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۲۰۶.</ref> وی در [[مدینه]] با [[بلال]] و [[عامر بن فهیره|عامر بن فُهَیره]] در یک منزل زندگی می‌کرد و هر سه بر اثر وبا در آستانه مرگ قرار گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۳۸.</ref> بعدها خانه‌ای مقابل خانه [[عثمان بن عفان|عثمان]] در کوچه [[بقیع]]، خانه‌ای در سمت شرقی و غربی [[مسجد النبی|مسجد مدینه]]، خانه‌ای در سنح در حومه مدینه، و خانه‌ای در سمت جنوبی [[مسجدالحرام]] داشت.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۴۲؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۳.</ref> پنجره‌ای در دیوار غربی مسجد به نشانه محل [[خوخه ابوبکر|خوخة ابوبکر]] وجود داشته است و مورخان مدنی مانند [[ابن زباله]]، [[ابن شبه|ابن شبّه]]، [[مطری]] و [[سمهودی]] به آن اشاره کرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۴۲؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۱-۶۳، ۶۷؛ مدینه‌شناسی، ص۱۱۹.</ref> در بازسازی مسجد پیامبر به دست [[سلطان عبدالمجید عثمانی]]، آن محل را با نصب کتیبه «خوخة ابی‌بکر الصدّیق» مشخص کرده بودند. در سال ۱۳۰۶ق. درِِ کوچکی نزدیک [[باب السلام]] وجود داشت که مسدود بود و بر سر آن نوشته بودند: «هذه خوخة سیدنا أبی بکر الصدّیق رضی الله عنه». [[آل سعود|سعودی‌ها]] در ساختمان کنونی مسجد، مدخلی دارای سه در به نام [[باب الصدیق]]، حد فاصل [[باب الرحمه]] و باب السلام، احداث کرده‌اند.<ref>مدینه‌شناسی، ص۱۱۹.</ref>  
خط ۷۷: خط ۷۷:
ابوبکر در حفر خندق به سال پنجم قمری نگرانی خود را از توطئه یهود [[بنی‌قریظه]] در شهر ابراز داشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> او پس از حضور در [[غزوه بنی‌قریظه]] به سال پنجم ق.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۸.</ref> پیامبر(ص) را در [[غزوه بنی‌لحیان|غزوه بنی‌لِحیان]] که برای خون‌خواهی از اصحاب رجیع بود، همراهی کرد و به دستور ایشان با هدف گمراه‌کردن قریش با ۱۰ سوار به منطقه کُراع الغَمیم رفت و بدون درگیری با دشمن بازگشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۵۳۶.</ref>  
ابوبکر در حفر خندق به سال پنجم قمری نگرانی خود را از توطئه یهود [[بنی‌قریظه]] در شهر ابراز داشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> او پس از حضور در [[غزوه بنی‌قریظه]] به سال پنجم ق.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۸.</ref> پیامبر(ص) را در [[غزوه بنی‌لحیان|غزوه بنی‌لِحیان]] که برای خون‌خواهی از اصحاب رجیع بود، همراهی کرد و به دستور ایشان با هدف گمراه‌کردن قریش با ۱۰ سوار به منطقه کُراع الغَمیم رفت و بدون درگیری با دشمن بازگشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۵۳۶.</ref>  


ابوبکر در سال ششم قمری شترانی برای [[قربانی]] به [[ذوالحلیفه|ذوالحُلَیفه]] فرستاد<ref>المغازی، ج۲، ص۵۷۲.</ref> و در پاسخ به نظرخواهی رسول خدا(ص) خواهان جنگ با مشرکان شد.<ref>المغازی، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۱.</ref> اما پس از [[صلح حدیبیه|صلح پیامبر]] در [[حدیبیه]]، با آن مخالفت نکرد و آن را فرمان خدا شمرد. او که خود از گواهان این پیمان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۳۳۳.</ref> ، بعدها آن را فتحی بزرگ خواند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۱۰.</ref> در [[غزوه خیبر]] و در ماجرای فتح قلعه ناعم پرچمدار بود؛ اما توفیقی نیافت و [[عمر بن خطاب|عمر]] او را ترسو شمرد. وی در این نبرد به استناد وعده پیروزی خداوند، با بریدن درختان خرما مخالفت کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۴۴.</ref> سهم وی را از غنایم خیبر ۱۰۰ خروار غله دانسته‌اند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۴.</ref>  
ابوبکر در سال ششم قمری شترانی برای [[قربانی]] به [[ذوالحلیفه|ذوالحُلَیفه]] فرستاد<ref>المغازی، ج۲، ص۵۷۲.</ref> و در پاسخ به نظرخواهی رسول خدا(ص) خواهان جنگ با مشرکان شد.<ref>المغازی، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۱.</ref> اما پس از [[صلح حدیبیه|صلح پیامبر]] در [[حدیبیه]]، با آن مخالفت نکرد و آن را فرمان خدا شمرد. او که خود از گواهان این پیمان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۳۳۳.</ref>، بعدها آن را فتحی بزرگ خواند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۱۰.</ref> در [[غزوه خیبر]] و در ماجرای فتح قلعه ناعم پرچمدار بود؛ اما توفیقی نیافت و [[عمر بن خطاب|عمر]] او را ترسو شمرد. وی در این نبرد به استناد وعده پیروزی خداوند، با بریدن درختان خرما مخالفت کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۴۴.</ref> سهم وی را از غنایم خیبر ۱۰۰ خروار غله دانسته‌اند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۴.</ref>  


پس از نقض صلح حدیبیه از سوی قریشیان، [[ابوسفیان]] برای تمدید آن پیمان، خواهان میانجی‌گری ابوبکر شد؛ اما او نیز همانند [[حضرت علی(ع)|علی(ع)]] و [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه(س)]] این درخواست را نپذیرفت.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۳.</ref> وی در فتح مکه به سال هشتم قمری پس از مجروح شدن پدر مشرکش که به کوه‌های اطراف مکه فرار کرده بود، او را نزد رسول خدا آورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۹۹.</ref> در گزارشی آمده که در پی طعنه‌زدن [[مسلمان|مسلمانان]] به ابوسفیان در [[فتح مکه]]، او از مسلمانان خشمگین گشت و به پیامبر شکایت آورد و ایشان او را از خشم مسلمانان بر حذر داشت.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>  
پس از نقض صلح حدیبیه از سوی قریشیان، [[ابوسفیان]] برای تمدید آن پیمان، خواهان میانجی‌گری ابوبکر شد؛ اما او نیز همانند [[حضرت علی(ع)|علی(ع)]] و [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه(س)]] این درخواست را نپذیرفت.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۳.</ref> وی در فتح مکه به سال هشتم قمری پس از مجروح شدن پدر مشرکش که به کوه‌های اطراف مکه فرار کرده بود، او را نزد رسول خدا آورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۹۹.</ref> در گزارشی آمده که در پی طعنه‌زدن [[مسلمان|مسلمانان]] به ابوسفیان در [[فتح مکه]]، او از مسلمانان خشمگین گشت و به پیامبر شکایت آورد و ایشان او را از خشم مسلمانان بر حذر داشت.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>  
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


== واقعه سقیفه و خلافت ابوبکر ==  
== واقعه سقیفه و خلافت ابوبکر ==  
پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از دفن ایشان، گروهی از [[انصار]] که نگران آینده خود بودند، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] گرد آمدند و [[سعد بن عباده|سعد بن عباده]] خزرجی را برای خلافت نامزد کردند. با اطلاع ابوبکر و [[عمر بن خطاب|عمر]] از این ماجرا، آن دو همراه [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] وارد سقیفه شدند. در چگونگی، زمان ورود و گفت‌وگوی ابوبکر با انصار اختلاف است. بر پایه سخن مشهور، وی برای منصرف ساختن انصار از تصمیمشان، ضمن استناد به حدیث نبوی «الائمة من قریش» خلافت را شایسته مهاجران قلمداد کرد؛ با این استدلال که آنان خویشاوند پیامبرند و با توجه به برتری ایشان بر قبایل دیگر، پیروی مردم را به دنبال خواهند داشت. آن‌گاه دو همراهش را برای بیعت معرفی کرد. اما آن دو ابوبکر را به خلافت سزاوار دانستند. انصار شورایی شدن خلافت و انتخاب دو امیر از [[مهاجران]] و انصار را پیش کشیدند. ابوبکر برای قانع ساختن آنان، وعده داد از انصار وزیر برگزیند. در این فضای آشوبناک، عمر که نگران گسترش اختلاف بود، با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال او [[بشیر بن سعد]] خزرجی که رقیب سعد بن عباده بود، دست بیعت به سوی ابوبکر گشود. [[قبیله اوس]] نیز که از [[قبیله خزرج|خزرجیان]] کینه دیرینه داشتند، از نامزدی وی استقبال کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ انساب الاشراف ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> [[قبیله بنی‌اسلم]]، از قبایل بادیه‌نشین که در [[مدینه]] ساکن شده بودند<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۶۷.</ref> ، به حمایت از گردانندگان بیعت با ابوبکر، مسلحانه در کوچه‌های مدینه مخالفان را تهدید کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۹؛ الجمل، ص۱۱۹.</ref> بدین ترتیب، زمینه بیعت عمومی با ابوبکر فراهم شد. روز بعد، با سخنرانی و زمینه‌سازی در [[مسجد النبی]]، بیشتر مردم با او بیعت کردند. ابوبکر به سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) پرداخت و به ناتوانی خود و چیرگی شیطان بر وی و برتر نبودن خود از دیگران و روش خویش در حکومت اشاره کرد. شیعیان برآنند که این سخنان نشانه عدم صلاحیت وی برای خلافت است. سخن [[امام علی(ع)]] نیز بر همین برداشت دلالت دارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲.</ref> به هر روی، او به خلافت رسید و عمر که در روی کارآوردن او نقشی اساسی داشت، بعدها انتخاب وی را عجولانه و اشتباهی شتاب‌زده (فَلْته) وصف کرد.<ref>الشافی، ج۳، ص۱۰۲-۱۰۸؛ الغدیر، ج۷، ص۹۲-۹۳.</ref> اما برخی محققان<ref>فدک در تاریخ، ص۷۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷.</ref> بر پایه شواهد و قراینی، خلافت ابوبکر و عمر را با طرح و برنامه پیشین از جانب ابوبکر و عمر و ابوعبیده می‌دانند. بعضی از این شواهد عبارتند از: ترک [[سپاه اسامه]] و بازگشت به مدینه<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۸۴، ۱۸۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> ، جلوگیری از آوردن [[ماجرای کاغذ و دوات|کاغذ و دوات]] برای نگارش وصیت پیامبر(ص)<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۸۷؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۳۷؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۵.</ref> ، تلاش برای اقامه نماز به جای ایشان<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۹۰.</ref> ، واگذاری خلافت از طرف ابوبکر به عمر و سخن عمر که اگر ابوعبیده زنده بود، او را جانشین خود می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۶۱.</ref> ، و این عقیده ابوبکر که نبایست خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.</ref>  
پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از دفن ایشان، گروهی از [[انصار]] که نگران آینده خود بودند، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] گرد آمدند و [[سعد بن عباده|سعد بن عباده]] خزرجی را برای خلافت نامزد کردند. با اطلاع ابوبکر و [[عمر بن خطاب|عمر]] از این ماجرا، آن دو همراه [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] وارد سقیفه شدند. در چگونگی، زمان ورود و گفت‌وگوی ابوبکر با انصار اختلاف است. بر پایه سخن مشهور، وی برای منصرف ساختن انصار از تصمیمشان، ضمن استناد به حدیث نبوی «الائمة من قریش» خلافت را شایسته مهاجران قلمداد کرد؛ با این استدلال که آنان خویشاوند پیامبرند و با توجه به برتری ایشان بر قبایل دیگر، پیروی مردم را به دنبال خواهند داشت. آن‌گاه دو همراهش را برای بیعت معرفی کرد. اما آن دو ابوبکر را به خلافت سزاوار دانستند. انصار شورایی شدن خلافت و انتخاب دو امیر از [[مهاجران]] و انصار را پیش کشیدند. ابوبکر برای قانع ساختن آنان، وعده داد از انصار وزیر برگزیند. در این فضای آشوبناک، عمر که نگران گسترش اختلاف بود، با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال او [[بشیر بن سعد]] خزرجی که رقیب سعد بن عباده بود، دست بیعت به سوی ابوبکر گشود. [[قبیله اوس]] نیز که از [[قبیله خزرج|خزرجیان]] کینه دیرینه داشتند، از نامزدی وی استقبال کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ انساب الاشراف ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> [[قبیله بنی‌اسلم]]، از قبایل بادیه‌نشین که در [[مدینه]] ساکن شده بودند<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۶۷.</ref>، به حمایت از گردانندگان بیعت با ابوبکر، مسلحانه در کوچه‌های مدینه مخالفان را تهدید کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۹؛ الجمل، ص۱۱۹.</ref> بدین ترتیب، زمینه بیعت عمومی با ابوبکر فراهم شد. روز بعد، با سخنرانی و زمینه‌سازی در [[مسجد النبی]]، بیشتر مردم با او بیعت کردند. ابوبکر به سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) پرداخت و به ناتوانی خود و چیرگی شیطان بر وی و برتر نبودن خود از دیگران و روش خویش در حکومت اشاره کرد. شیعیان برآنند که این سخنان نشانه عدم صلاحیت وی برای خلافت است. سخن [[امام علی(ع)]] نیز بر همین برداشت دلالت دارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲.</ref> به هر روی، او به خلافت رسید و عمر که در روی کارآوردن او نقشی اساسی داشت، بعدها انتخاب وی را عجولانه و اشتباهی شتاب‌زده (فَلْته) وصف کرد.<ref>الشافی، ج۳، ص۱۰۲-۱۰۸؛ الغدیر، ج۷، ص۹۲-۹۳.</ref> اما برخی محققان<ref>فدک در تاریخ، ص۷۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷.</ref> بر پایه شواهد و قراینی، خلافت ابوبکر و عمر را با طرح و برنامه پیشین از جانب ابوبکر و عمر و ابوعبیده می‌دانند. بعضی از این شواهد عبارتند از: ترک [[سپاه اسامه]] و بازگشت به مدینه<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۸۴، ۱۸۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref>، جلوگیری از آوردن [[ماجرای کاغذ و دوات|کاغذ و دوات]] برای نگارش وصیت پیامبر(ص)<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۸۷؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۳۷؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۵.</ref>، تلاش برای اقامه نماز به جای ایشان<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۹۰.</ref>، واگذاری خلافت از طرف ابوبکر به عمر و سخن عمر که اگر ابوعبیده زنده بود، او را جانشین خود می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۶۱.</ref>، و این عقیده ابوبکر که نبایست خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.</ref>  


خلافت ابوبکر از آغاز با چالش‌هایی روبه‌رو بود. [[بنی‌هاشم]] و برخی [[صحابه]] برجسته، خواه [[انصار]] و خواه [[مهاجران]]، از این رو که امام علی(ع) را برای خلافت سزاوار می‌دیدند، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. برخی از اینان به رغم تهدیدهای جدی، همچون تهدید به آتش زدن خانه [[حضرت فاطمه(س)]] که برای همراهی با علی(ع) در آن گرد آمده بودند، تا مدت‌ها از بیعت خودداری کردند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> بر پایه گزارشی، برخی از هواداران امام قصد پایین کشیدن خلیفه از منبر را داشتند که پس از رایزنی با ایشان، از تصمیم خود منصرف شدند.<ref>الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.</ref> اینان در [[محله بنی‌بیاضه]] گرد آمدند و به خلافت ابوبکر اعتراض نمودند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> در میان مخالفان خلافت ابوبکر، [[ابوسفیان]] نیز جای داشت که امام علی(ع) چون از نیت او آگاه بود، تشویق او به قیام بر ضد ابوبکر را نادیده گرفت. البته او پس از آن که فرزندانش، [[یزید بن ابی سفیان|یزید]] و [[معاویه]]، صاحب منصب شدند، از مخالفت دست برداشت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۷، ۲۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>  
خلافت ابوبکر از آغاز با چالش‌هایی روبه‌رو بود. [[بنی‌هاشم]] و برخی [[صحابه]] برجسته، خواه [[انصار]] و خواه [[مهاجران]]، از این رو که امام علی(ع) را برای خلافت سزاوار می‌دیدند، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. برخی از اینان به رغم تهدیدهای جدی، همچون تهدید به آتش زدن خانه [[حضرت فاطمه(س)]] که برای همراهی با علی(ع) در آن گرد آمده بودند، تا مدت‌ها از بیعت خودداری کردند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> بر پایه گزارشی، برخی از هواداران امام قصد پایین کشیدن خلیفه از منبر را داشتند که پس از رایزنی با ایشان، از تصمیم خود منصرف شدند.<ref>الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.</ref> اینان در [[محله بنی‌بیاضه]] گرد آمدند و به خلافت ابوبکر اعتراض نمودند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> در میان مخالفان خلافت ابوبکر، [[ابوسفیان]] نیز جای داشت که امام علی(ع) چون از نیت او آگاه بود، تشویق او به قیام بر ضد ابوبکر را نادیده گرفت. البته او پس از آن که فرزندانش، [[یزید بن ابی سفیان|یزید]] و [[معاویه]]، صاحب منصب شدند، از مخالفت دست برداشت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۷، ۲۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>  
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
ابوبکر به استناد حدیثی از رسول خدا(ص) که پیامبران ارث بر جای نمی‌گذارند، [[فدک]] را از [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه(س)]] گرفت و این به رغم شهادت گواهانی چون [[امام علی(ع)]] و [[ام ایمن]] بود.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۵۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۷.</ref> وی در واپسین لحظات عمرش از این کار خود تأسف ‌خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹.</ref>  
ابوبکر به استناد حدیثی از رسول خدا(ص) که پیامبران ارث بر جای نمی‌گذارند، [[فدک]] را از [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه(س)]] گرفت و این به رغم شهادت گواهانی چون [[امام علی(ع)]] و [[ام ایمن]] بود.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۵۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۷.</ref> وی در واپسین لحظات عمرش از این کار خود تأسف ‌خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹.</ref>  


اعزام [[سپاه اسامه]] برای نبرد با روم که با پیروزی بازگشت، از کارهای اوست.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۵.</ref> نبرد با مخالفان و اهل ردّه و سرکوب سخت آنان به فرماندهی [[خالد بن ولید]] نیز به فرمان وی رخ داد. در این میان، خالد برخی کارهای خلاف شرع انجام داد و با نظر به مصلحت‌اندیشی خلیفه و به‌ رغم تأکید برخی [[صحابه]] برای اجرای حکم الهی، مجازات نشد. دستگاه خلافت بر پایه ادله‌ای همه مخالفان خود را در شمار مرتدان قرار داد<ref>الخراج، ص۸۰.</ref> ، در حالی که اینان چند دسته بودند: پیامبران دروغین<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۴؛ البدایة و النهایه، ج۶، ص۳۱۲.</ref> ، مخالفان خلافت ابوبکر، خودداری‌کنندگان از پرداخت [[زکات]] به دولت مدینه<ref>الجمل، ص۵۸؛ الفتوح، ج۱، ص۲۰؛ الافصاح، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref> و اهل ردّه.<ref>المعارف، ص۳۳۳.</ref>  
اعزام [[سپاه اسامه]] برای نبرد با روم که با پیروزی بازگشت، از کارهای اوست.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۵.</ref> نبرد با مخالفان و اهل ردّه و سرکوب سخت آنان به فرماندهی [[خالد بن ولید]] نیز به فرمان وی رخ داد. در این میان، خالد برخی کارهای خلاف شرع انجام داد و با نظر به مصلحت‌اندیشی خلیفه و به‌ رغم تأکید برخی [[صحابه]] برای اجرای حکم الهی، مجازات نشد. دستگاه خلافت بر پایه ادله‌ای همه مخالفان خود را در شمار مرتدان قرار داد<ref>الخراج، ص۸۰.</ref>، در حالی که اینان چند دسته بودند: پیامبران دروغین<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۴؛ البدایة و النهایه، ج۶، ص۳۱۲.</ref>، مخالفان خلافت ابوبکر، خودداری‌کنندگان از پرداخت [[زکات]] به دولت مدینه<ref>الجمل، ص۵۸؛ الفتوح، ج۱، ص۲۰؛ الافصاح، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref> و اهل ردّه.<ref>المعارف، ص۳۳۳.</ref>  


با پایان یافتن جنگ‌های ردّه، ابوبکر نیروهای خود را با انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی و مذهبی برای فتح [[عراق]] و [[شام]] بسیج کرد. او ابتدا به پیشنهاد [[مثنی بن حارثه شیبانی]] از ساکنان عراق که از ضعف سپاهیان ساسانی در عراق باخبر بود و به فرماندهی خالد بن ولید، شهرهای [[حیره]]، [[انبار]] و [[عین التمر]] را که در قلمرو ساسانی قرار داشتند، فتح کرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۲۹۵-۳۰۷.</ref> همزمان با این [[فتوحات]]، چهار لشکر را برای فتح شام فرستاد و [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] را به فرماندهی کل آن سپاه برگزید.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> وی برای تقویت سربازان در برابر سپاه بزرگ هراکلیوس امپراتور [[روم]]، خالد بن ولید را از عراق به سوی شام گسیل داشت و فرماندهی تمام نیروها را به او سپرد.<ref>فتوح الشام، ج۱، ص۲۲.</ref> مسلمانان در این نبرد توانستند با شکست رومیان، در واپسین روزهای حکومت او، [[دمشق]] را محاصره کنند.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>  
با پایان یافتن جنگ‌های ردّه، ابوبکر نیروهای خود را با انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی و مذهبی برای فتح [[عراق]] و [[شام]] بسیج کرد. او ابتدا به پیشنهاد [[مثنی بن حارثه شیبانی]] از ساکنان عراق که از ضعف سپاهیان ساسانی در عراق باخبر بود و به فرماندهی خالد بن ولید، شهرهای [[حیره]]، [[انبار]] و [[عین التمر]] را که در قلمرو ساسانی قرار داشتند، فتح کرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۲۹۵-۳۰۷.</ref> همزمان با این [[فتوحات]]، چهار لشکر را برای فتح شام فرستاد و [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] را به فرماندهی کل آن سپاه برگزید.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> وی برای تقویت سربازان در برابر سپاه بزرگ هراکلیوس امپراتور [[روم]]، خالد بن ولید را از عراق به سوی شام گسیل داشت و فرماندهی تمام نیروها را به او سپرد.<ref>فتوح الشام، ج۱، ص۲۲.</ref> مسلمانان در این نبرد توانستند با شکست رومیان، در واپسین روزهای حکومت او، [[دمشق]] را محاصره کنند.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>  
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:


== وصیت و مرگ ابوبکر ==
== وصیت و مرگ ابوبکر ==
ابوبکر بر اثر بیماری در هفتم جمادی الاخره سال ۱۳ق. پس از دو سال و سه ماه و ۲۶ روز خلافت در ۶۳ سالگی درگذشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> با آن که در تقسیم بیت‌ المال سختکوش بود و پس از مرگش مالی را در بیت‌ المال باقی نگذاشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۴، ۱۶۰.</ref> ، هنگام مرگ ثروتی درخور شامل نخلستانی از غنایم بنی‌نضیر و زمین‌هایی در بحرین، غابه و خیبر از خود بر جای نهاد. گزارش‌ها از بخشش قسمتی از این ثروت هنگفت به عایشه در روزهای پایانی حیات وی خبر می‌دهند.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۹، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>  
ابوبکر بر اثر بیماری در هفتم جمادی الاخره سال ۱۳ق. پس از دو سال و سه ماه و ۲۶ روز خلافت در ۶۳ سالگی درگذشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> با آن که در تقسیم بیت‌ المال سختکوش بود و پس از مرگش مالی را در بیت‌ المال باقی نگذاشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۴، ۱۶۰.</ref>، هنگام مرگ ثروتی درخور شامل نخلستانی از غنایم بنی‌نضیر و زمین‌هایی در بحرین، غابه و خیبر از خود بر جای نهاد. گزارش‌ها از بخشش قسمتی از این ثروت هنگفت به عایشه در روزهای پایانی حیات وی خبر می‌دهند.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۹، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>  


او هنگام مرگ به‌ رغم مخالفت برخی صحابه از جمله عبدالرحمن بن عوف که از تندخویی عمر بیم داشتند، عمر را به جانشینی خود برگزید و در پاسخ به اعتراض مخالفان، او را شایسته‌ترین فرد برای خلافت دانست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۱۶.</ref> امیرمؤمنان این انتخاب را جبران تلاش‌های عمر در قدرت‌بخشی به ابوبکر و کاری قابل پیش‌بینی ‌دانست و از این کار وی که به‌ رغم شایسته ندانستن خود برای خلافت و تقاضای عزل خویش، جانشین انتخاب کرد، اظهار شگفتی نمود.<ref>معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ الفصول المختاره، ص۲۴۷.</ref> برخی گزارش‌ها انتخاب عمر را طی مشورت ابوبکر با شماری از صحابه دانسته‌اند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۱۷.</ref>  
او هنگام مرگ به‌ رغم مخالفت برخی صحابه از جمله عبدالرحمن بن عوف که از تندخویی عمر بیم داشتند، عمر را به جانشینی خود برگزید و در پاسخ به اعتراض مخالفان، او را شایسته‌ترین فرد برای خلافت دانست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۱۶.</ref> امیرمؤمنان این انتخاب را جبران تلاش‌های عمر در قدرت‌بخشی به ابوبکر و کاری قابل پیش‌بینی ‌دانست و از این کار وی که به‌ رغم شایسته ندانستن خود برای خلافت و تقاضای عزل خویش، جانشین انتخاب کرد، اظهار شگفتی نمود.<ref>معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ الفصول المختاره، ص۲۴۷.</ref> برخی گزارش‌ها انتخاب عمر را طی مشورت ابوبکر با شماری از صحابه دانسته‌اند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۱۷.</ref>  
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
نام ابوبکر در شمار صحابه بشارت داده شده به بهشت<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۱۸.</ref> و از حواریان رسول خدا(ص)آمده است. اما ابن کلبی، تنها زُبَیر را حواری ایشان دانسته است.<ref>المحبّر، ص۴۷۴.</ref>  
نام ابوبکر در شمار صحابه بشارت داده شده به بهشت<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۱۸.</ref> و از حواریان رسول خدا(ص)آمده است. اما ابن کلبی، تنها زُبَیر را حواری ایشان دانسته است.<ref>المحبّر، ص۴۷۴.</ref>  


قُتَیله دختر عبدالعُزی، اُم رُومان دختر عامر بن عُوَیمر<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱.</ref> ، اسماء دختر عُمَیس خَثْعَمی و حبیبه دختر خارجة بن زید خزرجی<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶.</ref> همسران ابوبکر بودند. عبدالله، عبدالرحمن و محمد، پسران او و عایشه همسر پیامبر(ص) که در رویدادهای گوناگون به ویژه جنگ جمل نقشی مهم داشت، اسماء مادر عبدالله بن زبیر بن عوام و ام کلثوم دختران او بودند. محمد فرزند ابوبکر، پس از مرگ وی و ازدواج همسرش اسماء با امیرمؤمنان(ع) در دامن ایشان پرورش یافت و در شورش مسلمانان بر ضدّ عثمان از جمله معترضان بود و در خلافت امیرمؤمنان(ع) از یاران و فرماندهان نظامی و کارگزار ایشان در مصر گشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷؛ الامالی، ص۷۹.</ref> او سرانجام به دست لشکر معاویه و به فرمان عمرو بن عاص کشته شد و جنازه‌اش را در پوست الاغی نهاده، سوزاندند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۶.</ref> نسل محمد از طریق فرزندش قاسم ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref> قاسم از فقیهان هفت‌گانه مدینه و پدر ام فَروه، همسر امام باقر(ع)، بود. عبدالرحمان در نبرد بدر مشرکان را یاری داد. برخی از مفسران نزول آیات {وَالَّذِی... مَا هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ أُولَئِک الَّذِینَ...} (احقاف/۴۶، ۱۷-۱۸) را درباره وی دانسته‌اند. او هنگام صلح حدیبیه مسلمان شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> بیشترین نسل ابوبکر از طَلْحَه، نواده عبدالرحمان بن ابی‌بکر، با نام طَلحیون ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> رسول خدا(ص)، زُبَیر، طَلْحَه و عبدالرحمان احول از دامادهای ابوبکر بودند.<ref>المحبّر، ص۸۶.</ref>  
قُتَیله دختر عبدالعُزی، اُم رُومان دختر عامر بن عُوَیمر<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱.</ref>، اسماء دختر عُمَیس خَثْعَمی و حبیبه دختر خارجة بن زید خزرجی<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶.</ref> همسران ابوبکر بودند. عبدالله، عبدالرحمن و محمد، پسران او و عایشه همسر پیامبر(ص) که در رویدادهای گوناگون به ویژه جنگ جمل نقشی مهم داشت، اسماء مادر عبدالله بن زبیر بن عوام و ام کلثوم دختران او بودند. محمد فرزند ابوبکر، پس از مرگ وی و ازدواج همسرش اسماء با امیرمؤمنان(ع) در دامن ایشان پرورش یافت و در شورش مسلمانان بر ضدّ عثمان از جمله معترضان بود و در خلافت امیرمؤمنان(ع) از یاران و فرماندهان نظامی و کارگزار ایشان در مصر گشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷؛ الامالی، ص۷۹.</ref> او سرانجام به دست لشکر معاویه و به فرمان عمرو بن عاص کشته شد و جنازه‌اش را در پوست الاغی نهاده، سوزاندند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۶.</ref> نسل محمد از طریق فرزندش قاسم ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref> قاسم از فقیهان هفت‌گانه مدینه و پدر ام فَروه، همسر امام باقر(ع)، بود. عبدالرحمان در نبرد بدر مشرکان را یاری داد. برخی از مفسران نزول آیات {وَالَّذِی... مَا هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ أُولَئِک الَّذِینَ...} (احقاف/۴۶، ۱۷-۱۸) را درباره وی دانسته‌اند. او هنگام صلح حدیبیه مسلمان شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> بیشترین نسل ابوبکر از طَلْحَه، نواده عبدالرحمان بن ابی‌بکر، با نام طَلحیون ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> رسول خدا(ص)، زُبَیر، طَلْحَه و عبدالرحمان احول از دامادهای ابوبکر بودند.<ref>المحبّر، ص۸۶.</ref>  


روابط خاندان ابوبکر چنان تیره بود که هر یک خود را به یکی از القاب و صفات او منتسب میکرد و بدین ترتیب، تیره‌های آل ابی‌عتیق، آل صدّیق، آل ثانی اثنین، و آل صاحب غار پدید آمدند.<ref>المعارف، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> به گفته مستوفی (م.۷۹۷ق.) از نسل وی در قزوین سلسله حکومتگر افتخاریان پدید آمدند و تحت حاکمیت مغولان از دوره منگوقاآن (م.۶۵۵ق.) تا الجایتو (م.۷۱۶ق.) در بیشتر اوقات حکومت کردند.<ref>تاریخگزیده، ص۷۹۸.</ref>  
روابط خاندان ابوبکر چنان تیره بود که هر یک خود را به یکی از القاب و صفات او منتسب میکرد و بدین ترتیب، تیره‌های آل ابی‌عتیق، آل صدّیق، آل ثانی اثنین، و آل صاحب غار پدید آمدند.<ref>المعارف، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> به گفته مستوفی (م.۷۹۷ق.) از نسل وی در قزوین سلسله حکومتگر افتخاریان پدید آمدند و تحت حاکمیت مغولان از دوره منگوقاآن (م.۶۵۵ق.) تا الجایتو (م.۷۱۶ق.) در بیشتر اوقات حکومت کردند.<ref>تاریخگزیده، ص۷۹۸.</ref>