پرش به محتوا

ابلیس: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۴: خط ۴:


== مفهوم شناسی ==
== مفهوم شناسی ==
ابلیس به معنای یأس، حُزن، ترس و پشیمانی آمده است و ابلیس از آن رو به این نام خوانده شد که از رحمت الهی مأیوس شد.<ref>العین، ج۷، ص۲۶۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۲۹-۳۰۰، «بلس»؛ مفردات، ص۶۰.</ref>   {{یادداشت|برخی لغت‌شناسان (معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۰۰، «بلس»؛ مفردات، ص۶۰؛ تاج العروس، ج۸، ص۲۰۹.) و مفسران (جامع البیان، ج۱، ص۳۲۵؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۳۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۲۲۹.) بر این باورند که ابلیس واژه‌ای عربی است؛ ولی بسیاری از خاورشناسان (قاموس کتاب مقدس، ص۵۴۵؛ معجم اللاهوت، ص۴۶۶.) این واژه را برگرفته از کلمه یونانی دیابولس (diabolos) معادل لغت عبری stive (شیطان) دانسته‌اند که در عهد عتیق به کار رفته است. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس موجودی منفی و منفور شناخته می‌شود. در کتاب مقدس، ابلیس مترادف شیطان است (کتاب مقدس، مکاشفه یوحنا، ۹: ۱۲.) و درباره وسوسه‌ها و فریب‌هایش هشدار داده شده (کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۲۶: ۱۸.) و از وی با عنوان «پدر واقعی کفر پیشگان» (کتاب مقدس، یوحنا، ۸ : ۴۳، ۴۵.) تعبیر کرده‌اند.}}
ابلیس به معنای یأس، حُزن، ترس و پشیمانی آمده است و ابلیس از آن رو به این نام خوانده شد که از رحمت الهی مأیوس شد.<ref>العین، ج۷، ص۲۶۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۲۹-۳۰۰، «بلس»؛ مفردات، ص۶۰.</ref> {{یادداشت|برخی لغت‌شناسان (معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۰۰، «بلس»؛ مفردات، ص۶۰؛ تاج العروس، ج۸، ص۲۰۹.) و مفسران (جامع البیان، ج۱، ص۳۲۵؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۳۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۲۲۹.) بر این باورند که ابلیس واژه‌ای عربی است؛ ولی بسیاری از خاورشناسان (قاموس کتاب مقدس، ص۵۴۵؛ معجم اللاهوت، ص۴۶۶.) این واژه را برگرفته از کلمه یونانی دیابولس (diabolos) معادل لغت عبری stive (شیطان) دانسته‌اند که در عهد عتیق به کار رفته است. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس موجودی منفی و منفور شناخته می‌شود. در کتاب مقدس، ابلیس مترادف شیطان است (کتاب مقدس، مکاشفه یوحنا، ۹: ۱۲.) و درباره وسوسه‌ها و فریب‌هایش هشدار داده شده (کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۲۶: ۱۸.) و از وی با عنوان «پدر واقعی کفر پیشگان» (کتاب مقدس، یوحنا، ۸ : ۴۳، ۴۵.) تعبیر کرده‌اند.}}


برابر برخی روایت‌ها، نام اصلی ابلیس، حارث (یا حرث) بوده است که به سبب [[عبادت]] طولانی، او را عزازیل (عزیز خدا) خطاب می‌کردند. وی پس از غرور ورزیدن، ابلیس و پس از امتناع از سجده بر [[آدم(ع)]] و رانده شدن از درگاه الهی، شیطان نام گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۶؛ معانی الاخبار، ص۱۳۸؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۵۹.</ref>  
برابر برخی روایت‌ها، نام اصلی ابلیس، حارث (یا حرث) بوده است که به سبب [[عبادت]] طولانی، او را عزازیل (عزیز خدا) خطاب می‌کردند. وی پس از غرور ورزیدن، ابلیس و پس از امتناع از سجده بر [[آدم(ع)]] و رانده شدن از درگاه الهی، شیطان نام گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۶؛ معانی الاخبار، ص۱۳۸؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۵۹.</ref>


== استفاده از شیطان به معنای ابلیس ==
== استفاده از شیطان به معنای ابلیس ==
واژه شیطان و شیاطین ۸۸ بار در [[قرآن]] به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. از بررسی کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفتار مفسران برمی‌آید که معمولاً مقصود از شیطان یا مصداق بارز آن، ابلیس است.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۳۶؛ روض الجنان، ج۸، ص۱۵۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۴۳.</ref>   در قرآن کریم پس از سرباززدن ابلیس از سجده، از وی با عنوان {الشَّیطان} یاد شده است. ([[سوره بقره]]، آیه ۳۶؛ [[سوره اعراف]]، آیه ۲۰؛ [[سوره طه]]، آیه ۱۲۰) از این رو، به نظر برخی، مقصود از {الشَّیطان} همه جا ابلیس است.<ref>اعلام القرآن، ص۸۳.</ref>  
واژه شیطان و شیاطین ۸۸ بار در [[قرآن]] به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. از بررسی کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفتار مفسران برمی‌آید که معمولاً مقصود از شیطان یا مصداق بارز آن، ابلیس است.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۳۶؛ روض الجنان، ج۸، ص۱۵۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۴۳.</ref> در قرآن کریم پس از سرباززدن ابلیس از سجده، از وی با عنوان {الشَّیطان} یاد شده است. ([[سوره بقره]]، آیه ۳۶؛ [[سوره اعراف]]، آیه ۲۰؛ [[سوره طه]]، آیه ۱۲۰) از این رو، به نظر برخی، مقصود از {الشَّیطان} همه جا ابلیس است.<ref>اعلام القرآن، ص۸۳.</ref>


== ماهیت ابلیس ==
== ماهیت ابلیس ==
بسیاری از مفسران<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۱؛ الکشاف، ج۱، ص۱۲۷؛ روض الجنان، ج۱، ص۲۱۲.</ref>   ابلیس را از [[جن]] شمرده و از وی با عنوان پدر جن (ابوالجن) یاد کرده‌اند.<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۲؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۵۷۰.</ref>   صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایت‌ها<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۴؛ البرهان، ج۱، ص۱۷۰؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۴۴.</ref> ، به آیاتی همچون {فَسَجَدُوا إِلّا إِبلِیسَ کانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ...} ([[سوره کهف]]، آیه ۵۰) استناد کرده‌اند.
بسیاری از مفسران<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۱؛ الکشاف، ج۱، ص۱۲۷؛ روض الجنان، ج۱، ص۲۱۲.</ref> ابلیس را از [[جن]] شمرده و از وی با عنوان پدر جن (ابوالجن) یاد کرده‌اند.<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۲؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۵۷۰.</ref> صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایت‌ها<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۴؛ البرهان، ج۱، ص۱۷۰؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۴۴.</ref> ، به آیاتی همچون {فَسَجَدُوا إِلّا إِبلِیسَ کانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ...} ([[سوره کهف]]، آیه ۵۰) استناد کرده‌اند.


بر اساس آیات قرآن، [[انسان]] از خاک و جن از آتش آفریده شده ([[سوره حجر]]، آیه ۲۶-۲۷) و برپایه روایت‌ها، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۳-۲۴.</ref>   ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: {خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ} ([[سوره ص]]، آیه ۷۶)، بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده‌اند. گروهی دیگر از مفسران، ابلیس را از جنس [[فرشته|فرشتگان]] دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۲۱؛ التبیان، ج۱، ص۱۵۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>   آلوسی این رأی را به بیشتر [[صحابه]] و تابعان نسبت داده است.<ref>روح المعانی، ج۱، ص۲۳۱.</ref>   صاحبان این نظر افزون بر روایت‌ها<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۲۱؛ تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۶؛ نهج البلاغه، ج۲، ص۱۳۷، ح۱۹۲.</ref>   به ظاهر آیاتی مانند {وَإِذ قُلنَا لِلمَلائِکةِ اسجُدُوا} ([[سوره بقره]]، آیه ۳۴) تمسک کرده‌اند<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۲.</ref>   و درباره آیه {کانَ مِنَ الجِنِّ} ([[سوره کهف]]، آیه ‌۵۰) توجیه‌هایی آورده‌اند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۱۵؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۳۹.</ref>   از بررسی مجموع ادلّه و روایت‌ها برمی‌آید که ابلیس از جنّ بوده؛ ولی به سبب عبادت فراوان، در جایگاه قدسی فرشتگان قرار داشته و از همین رو، امر به سجده او را نیز در برگرفته است.
بر اساس آیات قرآن، [[انسان]] از خاک و جن از آتش آفریده شده ([[سوره حجر]]، آیه ۲۶-۲۷) و برپایه روایت‌ها، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۳-۲۴.</ref> ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: {خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ} ([[سوره ص]]، آیه ۷۶)، بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده‌اند. گروهی دیگر از مفسران، ابلیس را از جنس [[فرشته|فرشتگان]] دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۲۱؛ التبیان، ج۱، ص۱۵۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۹۴.</ref> آلوسی این رأی را به بیشتر [[صحابه]] و تابعان نسبت داده است.<ref>روح المعانی، ج۱، ص۲۳۱.</ref> صاحبان این نظر افزون بر روایت‌ها<ref>جامع البیان، ج۱، ص۳۲۱؛ تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۶؛ نهج البلاغه، ج۲، ص۱۳۷، ح۱۹۲.</ref> به ظاهر آیاتی مانند {وَإِذ قُلنَا لِلمَلائِکةِ اسجُدُوا} ([[سوره بقره]]، آیه ۳۴) تمسک کرده‌اند<ref>التبیان، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و درباره آیه {کانَ مِنَ الجِنِّ} ([[سوره کهف]]، آیه ‌۵۰) توجیه‌هایی آورده‌اند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۱۵؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۳۹.</ref> از بررسی مجموع ادلّه و روایت‌ها برمی‌آید که ابلیس از جنّ بوده؛ ولی به سبب عبادت فراوان، در جایگاه قدسی فرشتگان قرار داشته و از همین رو، امر به سجده او را نیز در برگرفته است.


== داستان‌های ابلیس در قرآن ==
== داستان‌های ابلیس در قرآن ==
خط ۲۵: خط ۲۵:


== وسوسه آدم(ع) در مناسک حج ==
== وسوسه آدم(ع) در مناسک حج ==
بر پایه روایتی، هنگامی که [[خداوند]] خواست توبه [[آدم(ع)]] را بپذیرد، [[جبرئیل]] را نزد او فرستاد تا مناسک [[حج]] را که زمینه پذیرش توبه‌اش را فراهم می‌کرد، به او بیاموزد. آن دو نخست به سوی بیت ‌الله و سپس [[عرفات]] و [[مزدلفه]] رفتند. جبرئیل به آدم(ع) فرمان داد تا سنگریزه‌هایی از آن مکان جمع‌ کند و با خود همراه ببرد.<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۴.</ref>   پس از ورود به [[منا]] و انجام اعمال ویژه آن، آن دو به سوی [[کعبه|خانه خدا]] حرکت کردند و در محل [[جمره عقبه]] با ابلیس روبه‌رو شدند. ابلیس خواست آدم(ع) را از ادامه همراهی با جبرئیل منصرف سازد. آدم به امر جبرئیل، با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد و با پرتاب هر سنگ [[تکبیر]] ‌گفت. در روز دوم نیز ابلیس در مکان جمره اول و دوم و سوم به آدم(ع) نزدیک شد که به فرمان جبرئیل هر بار با زدن هفت سنگ همراه با تکبیر او را از خود دور کرد. همین کار در روزهای سوم و چهارم نیز ادامه یافت. آن‌گاه جبرئیل به آدم گفت: از این پس هرگز او را نخواهی دید.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۶.</ref>   بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]]، نخستین کسی که [[رمی جمرات]] کرد، آدم(ع) بود که به فرمان جبرئیل چنین کرد؛ زیرا شیطان در آن مکان بر او نمایان شده بود.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۱.</ref>  
بر پایه روایتی، هنگامی که [[خداوند]] خواست توبه [[آدم(ع)]] را بپذیرد، [[جبرئیل]] را نزد او فرستاد تا مناسک [[حج]] را که زمینه پذیرش توبه‌اش را فراهم می‌کرد، به او بیاموزد. آن دو نخست به سوی بیت ‌الله و سپس [[عرفات]] و [[مزدلفه]] رفتند. جبرئیل به آدم(ع) فرمان داد تا سنگریزه‌هایی از آن مکان جمع‌ کند و با خود همراه ببرد.<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۴.</ref> پس از ورود به [[منا]] و انجام اعمال ویژه آن، آن دو به سوی [[کعبه|خانه خدا]] حرکت کردند و در محل [[جمره عقبه]] با ابلیس روبه‌رو شدند. ابلیس خواست آدم(ع) را از ادامه همراهی با جبرئیل منصرف سازد. آدم به امر جبرئیل، با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد و با پرتاب هر سنگ [[تکبیر]] ‌گفت. در روز دوم نیز ابلیس در مکان جمره اول و دوم و سوم به آدم(ع) نزدیک شد که به فرمان جبرئیل هر بار با زدن هفت سنگ همراه با تکبیر او را از خود دور کرد. همین کار در روزهای سوم و چهارم نیز ادامه یافت. آن‌گاه جبرئیل به آدم گفت: از این پس هرگز او را نخواهی دید.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۶.</ref> بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]]، نخستین کسی که [[رمی جمرات]] کرد، آدم(ع) بود که به فرمان جبرئیل چنین کرد؛ زیرا شیطان در آن مکان بر او نمایان شده بود.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۱.</ref>


== وسوسه ابراهیم(ع) در انجام قربانی==
== وسوسه ابراهیم(ع) در انجام قربانی==
نمونه دیگر از وسوسه‌های ابلیس، وسوسه [[حضرت ابراهیم(ع)]] بود. بر پایه آیات [[قرآن]]، پس از آن که ابراهیم(ع) در خواب دید فرزندش [[اسماعیل(ع)]] را [[قربانی]] می‌کند، از خود او در این باره نظر خواست. اسماعیل(ع) گفت: آنچه را بدان امر شده‌ای، انجام ده. من به خواست خدا صبر خواهم کرد: {قَالَ یا بُنَی ‌إِنِّی أَرَی فِی المَنَامِ أَنِّی أَذبَحُک فَانظُر مَاذَا تَرَی قَالَ یا أَبَتِ افْعَل مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ}. ([[سوره صافات]]، آیه ۱۰۲) بر پایه نقل مفسران، هنگامی که ابراهیم(ع) خواست فرمان [[خدا]] را اجرا کند، ابلیس کوشید با وسوسه و تردید افکنی در دل او و [[هاجر|همسر]] و فرزندش، نگذارد فرمان خدا را عمل کند. ابلیس که می‌پنداشت اگر در این هنگام بر آل ابراهیم پیروز نشود، از آن پس هرگز موفق نخواهد شد. نخست به سراغ همسر ابراهیم رفت و او را از تصمیم ابراهیم(ع) آگاه و او را وسوسه کرد تا نگذارد فرزندش را قربانی کند. همسر ابراهیم(ع) به او گفت: چون فرمان خداست، ما به آن راضی و تسلیم هستیم. چون ابلیس از او نومید شد، نزد اسماعیل رفت و او را نیز وسوسه کرد. وی پاسخ داد: چون فرمان خداست، به حکم الهی راضی و تسلیم امر او هستم. آن‌گاه نزد ابراهیم(ع) رفت و به ایشان گفت: شنیده‌ام که شیطان تو را در خواب، خیالی فاسد در سر افکنده که پسر خویش را قربانی کنی. ابراهیم(ع) دانست که او شیطان است و وی را از خود راند. ابلیس از او هم نومید شد.
نمونه دیگر از وسوسه‌های ابلیس، وسوسه [[حضرت ابراهیم(ع)]] بود. بر پایه آیات [[قرآن]]، پس از آن که ابراهیم(ع) در خواب دید فرزندش [[اسماعیل(ع)]] را [[قربانی]] می‌کند، از خود او در این باره نظر خواست. اسماعیل(ع) گفت: آنچه را بدان امر شده‌ای، انجام ده. من به خواست خدا صبر خواهم کرد: {قَالَ یا بُنَی ‌إِنِّی أَرَی فِی المَنَامِ أَنِّی أَذبَحُک فَانظُر مَاذَا تَرَی قَالَ یا أَبَتِ افْعَل مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ}. ([[سوره صافات]]، آیه ۱۰۲) بر پایه نقل مفسران، هنگامی که ابراهیم(ع) خواست فرمان [[خدا]] را اجرا کند، ابلیس کوشید با وسوسه و تردید افکنی در دل او و [[هاجر|همسر]] و فرزندش، نگذارد فرمان خدا را عمل کند. ابلیس که می‌پنداشت اگر در این هنگام بر آل ابراهیم پیروز نشود، از آن پس هرگز موفق نخواهد شد. نخست به سراغ همسر ابراهیم رفت و او را از تصمیم ابراهیم(ع) آگاه و او را وسوسه کرد تا نگذارد فرزندش را قربانی کند. همسر ابراهیم(ع) به او گفت: چون فرمان خداست، ما به آن راضی و تسلیم هستیم. چون ابلیس از او نومید شد، نزد اسماعیل رفت و او را نیز وسوسه کرد. وی پاسخ داد: چون فرمان خداست، به حکم الهی راضی و تسلیم امر او هستم. آن‌گاه نزد ابراهیم(ع) رفت و به ایشان گفت: شنیده‌ام که شیطان تو را در خواب، خیالی فاسد در سر افکنده که پسر خویش را قربانی کنی. ابراهیم(ع) دانست که او شیطان است و وی را از خود راند. ابلیس از او هم نومید شد.


بر پایه نقل [[ابن عباس]]، چون ابراهیم(ع) به [[مشعر الحرام]] آمد تا پسرش را قربانی کند، شیطان بشتافت تا نزد ابراهیم(ع) آید که ایشان بر وی سبقت گرفت. از آن‌جا به [[جمره اولی]] آمد تا از امتثال امر الهی به دست ابراهیم(ع) پیشگیری کند. ایشان با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد. از آن‌جا به [[جمره دوم]] رفت و شیطان را دید و با زدن هفت سنگ دیگر او را از خود دور کرد. سپس به سوی [[جمره عقبه]] رفت و شیطان را دید و هفت سنگ دیگر به او زد. این [[رمی جمرات|پرتاب سنگ]] در جمرات از جمله [[مناسک حج]] شد.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۹۵، ۹۷-۹۸؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۱۹؛ الدر المنثور، ج۵، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>   روایتی از [[امام علی(ع)]] درباره رمی ابلیس به فرمان [[جبرئیل]] به دست ابراهیم(ع) در جمرات سه‌گانه و سنت شدنش در مناسک حج، مؤید همین مطلب است.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۱۰.</ref>   بر پایه روایتی از [[امام سجاد(ع)]] تمامیت [[حج]] هر حج‌گزار به این است که هنگام رمی جمرات، قصد رمی دشمن خویش ابلیس و خاندان او کند.<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۳۷۳.</ref>   {{یادداشت|در این‌که ذبیح کدام یک از فرزندان ابراهیم(ع) بوده، در میان مفسران اختلاف نظر است. ر.ک به: التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۵۳؛ البحر المحیط، ج۷، ص۳۵۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۹. برخی او را اسحاق و گروهی دیگر اسماعیل دانسته‌اند. با توجه به شواهد روایی، رأی اخیر قوی‌تر به ‌نظر می‌رسد.ر.ک به: جامع البیان، ج۲۳، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۲۴؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۱۳،۲۱۰.}} بر پایه روایتی، ابراهیم(ع) هنگامی که خواست گوسفندی را به جای اسماعیل(ع) قربانی کند، ابلیس بر او ظاهر شد و خواست که ایشان قسمت‌هایی از آن ذبیحه را به او بدهد. وی فقط طحال آن را به او داد.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳۹.</ref>  
بر پایه نقل [[ابن عباس]]، چون ابراهیم(ع) به [[مشعر الحرام]] آمد تا پسرش را قربانی کند، شیطان بشتافت تا نزد ابراهیم(ع) آید که ایشان بر وی سبقت گرفت. از آن‌جا به [[جمره اولی]] آمد تا از امتثال امر الهی به دست ابراهیم(ع) پیشگیری کند. ایشان با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد. از آن‌جا به [[جمره دوم]] رفت و شیطان را دید و با زدن هفت سنگ دیگر او را از خود دور کرد. سپس به سوی [[جمره عقبه]] رفت و شیطان را دید و هفت سنگ دیگر به او زد. این [[رمی جمرات|پرتاب سنگ]] در جمرات از جمله [[مناسک حج]] شد.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۹۵، ۹۷-۹۸؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۱۹؛ الدر المنثور، ج۵، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> روایتی از [[امام علی(ع)]] درباره رمی ابلیس به فرمان [[جبرئیل]] به دست ابراهیم(ع) در جمرات سه‌گانه و سنت شدنش در مناسک حج، مؤید همین مطلب است.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۱۰.</ref> بر پایه روایتی از [[امام سجاد(ع)]] تمامیت [[حج]] هر حج‌گزار به این است که هنگام رمی جمرات، قصد رمی دشمن خویش ابلیس و خاندان او کند.<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۳۷۳.</ref> {{یادداشت|در این‌که ذبیح کدام یک از فرزندان ابراهیم(ع) بوده، در میان مفسران اختلاف نظر است. ر.ک به: التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۵۳؛ البحر المحیط، ج۷، ص۳۵۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۹. برخی او را اسحاق و گروهی دیگر اسماعیل دانسته‌اند. با توجه به شواهد روایی، رأی اخیر قوی‌تر به ‌نظر می‌رسد.ر.ک به: جامع البیان، ج۲۳، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۲۴؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۱۳،۲۱۰.}} بر پایه روایتی، ابراهیم(ع) هنگامی که خواست گوسفندی را به جای اسماعیل(ع) قربانی کند، ابلیس بر او ظاهر شد و خواست که ایشان قسمت‌هایی از آن ذبیحه را به او بدهد. وی فقط طحال آن را به او داد.<ref>من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳۹.</ref>


بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]] [[سعی]] میان [[صفا]] و [[مروه]] بدین ‌رو تشریع شد که ابلیس در این مکان بر ابراهیم(ع) ظاهر گشت و جبرئیل به ایشان فرمان داد تا بر او سخت گیرد و او را از خود دور کند. ابراهیم(ع) به صورت [[هروله]] در پی ابلیس حرکت کرد و ابلیس گریخت و از این رو هروله در آن مکان سنت شد.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۱۸.</ref>   بر پایه روایتی دیگر از آن امام، هنگام ورود به [[مسجدالحرام]] از [[باب بنی‌شیبه|در بنی‌شیبه]] تکبیر گفتن سفارش شده است؛ زیرا ابلیس و یاورانش در این مکان راه را بر حاجیان و زائران تنگ می‌کنند و هنگامی که با صدای [[تکبیر]] وارد شوندگان روبه‌رو می‌شوند، وحشت‌زده از این مکان می‌گریزند و [[فرشته|فرشتگان]] تا راهی دور آنان را تعقیب می‌کنند.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.</ref>  
بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]] [[سعی]] میان [[صفا]] و [[مروه]] بدین ‌رو تشریع شد که ابلیس در این مکان بر ابراهیم(ع) ظاهر گشت و جبرئیل به ایشان فرمان داد تا بر او سخت گیرد و او را از خود دور کند. ابراهیم(ع) به صورت [[هروله]] در پی ابلیس حرکت کرد و ابلیس گریخت و از این رو هروله در آن مکان سنت شد.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص۴۱۸.</ref> بر پایه روایتی دیگر از آن امام، هنگام ورود به [[مسجدالحرام]] از [[باب بنی‌شیبه|در بنی‌شیبه]] تکبیر گفتن سفارش شده است؛ زیرا ابلیس و یاورانش در این مکان راه را بر حاجیان و زائران تنگ می‌کنند و هنگامی که با صدای [[تکبیر]] وارد شوندگان روبه‌رو می‌شوند، وحشت‌زده از این مکان می‌گریزند و [[فرشته|فرشتگان]] تا راهی دور آنان را تعقیب می‌کنند.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.</ref>


== ابلیس و تغییر تلبیه قریش ==
== ابلیس و تغییر تلبیه قریش ==
تلبیه [[قبیله قریش|قریش]] و عرب در حج چنین بود: «لَبَّیک اللهم لَبَّیک، لا شَریک لَک لَبَّیک، إنَّ الحمد و النعمة لَک والمُلْک لا شَریک لَک». این تلبیه [[ابراهیم(ع)]] و دیگر [[پیامبران]] الهی بود تا آن که روزی ابلیس به صورت پیرمردی بر آنان ظاهر شد و با این استدلال که پیشینیان و نیاکان آنان چنین تلبیه نمی‌گفته‌اند، تلبیه ایشان را چنین تغییر داد: «لَبَّیک اللهّم لَبّیک، لا شریک لَک إلّا شریک هُوَ لَک تَمْلِکه و ما یملِک». از آن پس قریش به همین صورت تلبیه می‌گفتند تا آن که [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی(ص)]] به رسالت [[بعثت|مبعوث]] شد<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۴؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۱، ص۶۶.</ref>   و چنین تلبیه‌ای را شرک دانست.<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۸۶.</ref>  
تلبیه [[قبیله قریش|قریش]] و عرب در حج چنین بود: «لَبَّیک اللهم لَبَّیک، لا شَریک لَک لَبَّیک، إنَّ الحمد و النعمة لَک والمُلْک لا شَریک لَک». این تلبیه [[ابراهیم(ع)]] و دیگر [[پیامبران]] الهی بود تا آن که روزی ابلیس به صورت پیرمردی بر آنان ظاهر شد و با این استدلال که پیشینیان و نیاکان آنان چنین تلبیه نمی‌گفته‌اند، تلبیه ایشان را چنین تغییر داد: «لَبَّیک اللهّم لَبّیک، لا شریک لَک إلّا شریک هُوَ لَک تَمْلِکه و ما یملِک». از آن پس قریش به همین صورت تلبیه می‌گفتند تا آن که [[پیامبر(ص)|پیامبر گرامی(ص)]] به رسالت [[بعثت|مبعوث]] شد<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۴؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۱، ص۶۶.</ref> و چنین تلبیه‌ای را شرک دانست.<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۸۶.</ref>


== حضور ابلیس در ‌دار الندوه و غدیر ==
== حضور ابلیس در ‌دار الندوه و غدیر ==
بر پایه نقل‌های تاریخی، ابلیس در جلسه‌ای که با حضور سران [[قبیله قریش|قریش]] در [[دار الندوه]] مکه برای تصمیم‌گیری درباره [[توطئه قتل پیامبر(ص)|قتل پیامبر(ص)]] تشکیل شده بود، به صورت پیرمردی [[نجد|نجدی]] شرکت داشت و پیشنهاد کسانی را که به حبس یا تبعید رسول خدا(ص) قائل بودند، با تردید روبه‌رو ساخت و پیشنهاد [[ابوجهل]] را برای قتل ایشان با مشارکت ۴۰ نفر از قبایل مختلف مشرکان تأیید کرد. از این رو، در میان مشرکان اتفاق‌نظر بر قتل پیامبر(ص) حاصل شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰.</ref>  
بر پایه نقل‌های تاریخی، ابلیس در جلسه‌ای که با حضور سران [[قبیله قریش|قریش]] در [[دار الندوه]] مکه برای تصمیم‌گیری درباره [[توطئه قتل پیامبر(ص)|قتل پیامبر(ص)]] تشکیل شده بود، به صورت پیرمردی [[نجد|نجدی]] شرکت داشت و پیشنهاد کسانی را که به حبس یا تبعید رسول خدا(ص) قائل بودند، با تردید روبه‌رو ساخت و پیشنهاد [[ابوجهل]] را برای قتل ایشان با مشارکت ۴۰ نفر از قبایل مختلف مشرکان تأیید کرد. از این رو، در میان مشرکان اتفاق‌نظر بر قتل پیامبر(ص) حاصل شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰.</ref>


بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]] ابلیس و خاندانش در روز [[عید غدیر خم]] هنگام ابلاغ [[امامت]] و [[ولایت]] علی(ع) از سوی پیامبر حاضر بودند و ابلیس به خاندانش اختلاف و تفرقه در میان اصحاب پیامبر(ص) در این زمینه را خبر داد.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۱؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۱۹-۱۲۰؛ نور الثقلین، ج۱، ص۶۵۸.</ref>  
بر پایه روایتی از [[امام صادق(ع)]] ابلیس و خاندانش در روز [[عید غدیر خم]] هنگام ابلاغ [[امامت]] و [[ولایت]] علی(ع) از سوی پیامبر حاضر بودند و ابلیس به خاندانش اختلاف و تفرقه در میان اصحاب پیامبر(ص) در این زمینه را خبر داد.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۱؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۱۹-۱۲۰؛ نور الثقلین، ج۱، ص۶۵۸.</ref>


==مطالعه بیشتر==
==مطالعه بیشتر==