پرش به محتوا

ابواحمد موسوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۳۴: خط ۳۴:


==شخصیت‌شناسی==
==شخصیت‌شناسی==
ابواحمد حسین بن موسی ابرش، از نوادگان [[امام کاظم(ع)]] است که نسبش از هر دو سوی به ایشان می‌رسد. از این رو، وی را ذو منقبتین خوانده‌اند.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> مادرش فاطمه از زنان برجسته روزگار خود بود و [[شیخ مفید]]، کتاب احکام النساء را به درخواست او نوشت.<ref>ادب المرتضی، ص۶۴.</ref> وی در سال ۳۰۴ق ولادت یافت<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۱؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹.</ref> ؛ اما زادگاه او معلوم نیست. او در [[بصره]] رشد یافت و سپس به [[بغداد]] کوچ کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ المجدی، ص۱۲۴.</ref> پس از مهاجرت به بغداد، در باب مُحوَّل<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۴.</ref> ، در کناره غربی [[محله کرخ]]<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۲؛ البلدان، ص۳۰۸.</ref> می‌زیست.
ابواحمد حسین بن موسی ابرش، از نوادگان [[امام کاظم(ع)]] است که نسبش از هر دو سوی به ایشان می‌رسد. از این رو، وی را ذو منقبتین خوانده‌اند.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> مادرش فاطمه از زنان برجسته روزگار خود بود و [[شیخ مفید]]، کتاب احکام النساء را به درخواست او نوشت.<ref>ادب المرتضی، ص۶۴.</ref> وی در سال ۳۰۴ق ولادت یافت<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۱؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹.</ref> ؛ اما زادگاه او معلوم نیست. او در [[بصره]] رشد یافت و سپس به [[بغداد]] کوچ کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ المجدی، ص۱۲۴.</ref> پس از مهاجرت به بغداد، در باب مُحوَّل<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۴.</ref>، در کناره غربی [[محله کرخ]]<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۲؛ البلدان، ص۳۰۸.</ref> می‌زیست.


همسر ابواحمد، فاطمه، از نوادگان داعی کبیر [[ناصر اطروش]] (م.۳۰۴ق.) از امیران [[علویان طبرستان]] بود.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> وی چهار فرزند به نام‌های علی (مرتضی)، محمد (رضی)، زینب و خدیجه داشت.<ref>المجدی، ص۱۲۵.</ref>  
همسر ابواحمد، فاطمه، از نوادگان داعی کبیر [[ناصر اطروش]] (م.۳۰۴ق.) از امیران [[علویان طبرستان]] بود.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> وی چهار فرزند به نام‌های علی (مرتضی)، محمد (رضی)، زینب و خدیجه داشت.<ref>المجدی، ص۱۲۵.</ref>