←ضعف
(←موقعیت) |
(←ضعف) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==ضعف== | ==ضعف== | ||
<br /> | پس از آنكه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به رسالت برگزيده شد و براى فرمانروايان جهان دربارهْ رسالت خود از جانب خداوند عزوجلّ، نامههايى فرستاد، نامهاى نيز به امير حيره نوشت و او را به سوى اسلام فراخواند. در منابع تاريخى از پاسخ حاكم حيره به اين دعوت گزارشى موجود نيست؛ اما خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله) از چيره گرديدن پيروان خويش بر امپراتورى ايران و حيره خبر داد و مسلمانان را بر اين خبر غيبى شادمان ساخت. حتى در بيانى گوهرافشان، پيشگويى فرمود: زنى كه نامش «كرامت» است و اهل حيره مىباشد، به عقد و ازدواج يكى از رزمندگان اسلام درخواهد آمد.<ref>عزالدين ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ٣، ص ١٢٧٩، طبقات، واقدى، ج اول، ص ٢۴٩.</ref><br />پس از آنكه خالد بن وليد، سردار سپاه اسلام به فرمان خليفه وقت، بر سرزمين بحرين، از توابع ايران غلبه يافت، مقدر گرديد كه به سوى بينالنهرين حركت كند.... بعد از فتح برخى آبادىهاى مسير و نبردهايى در كوت العماره فعلى، وَلَجَه و اُليس (كه در سال ١٢ هجرى رخ داد و به نبرد «نهر الدم» نيز مشهور است) خالد چنين تدبير كرد كه با كشتى از رودخانه فرات به حيره برود. مرزبان اين ناحيه، آزادبِه، از نقشه او آگاه شد؛ پس در حوالى غريين اردو زد و پسرش را روانه ساخت تا مسير آب را از بالاتر عوض كند و از حجم آن بكاهد. با كاهش ميزان آب فرات، كشتىهايى كه سپاهيان اسلام آماده كرده بودند به گل نشست و آنان با مشكلى غير قابل پيشبينى روبهرو شدند. در اين ميان خالد از راه خشكى خود را به فرزند مرزدار حيره رساند و در فرات بادقلى كه نهرى منشعب از فرات بود، با وى درگير شد و او را كشت و يارانش را پراكنده ساخت. با وضع جديد راه براى محاصره حيره باز شد. وقتى آزادبِه از قتل پسر مطلع گرديد، ديگر روحيه مقاومت در خود نديد و از شدت يأس و حرمان گريخت. خالد به راه خود ادامه داد تا به دروازه حيره رسيد. بزرگان شهر كه از نصارا بودند، تسليم نشدند؛ دروازه را بستند و در كاخ خويش ماندند و به مقاومت برخاستند. خالد شهر را محاصره كرد و بر آنان تنگ گرفت. رزمندگان اسلام بر اين قوم يك شبانهروز درنگ دادند؛ اما باز هم مردم حيره سر تسليم فرود نياوردند. سرانجام مردم از اين وضع نگرانكننده به ستوه آمدند و از اشراف و بزرگان قوم كه درون قصرها و دژهاى استوار خويش خزيده بودند و جز از جنگ دَم نمىزدند، شِكوه آغاز كردند و بر آنان لعن و نفرين حواله نمودند و خطاب به اين مرفهان بىدرد و عافيتطلبان گفتند: چرا ما را به كشتن مىدهيد؟ ! بايد در برابر مسلمانان تسليم شويد. بر اثر اصرار اهالى، سرانجام كاخنشينان حاضر به مصالحه گرديدند و گفتوگوهايى بين فرمانده لشكر اسلام و برخى رؤساى بانفوذ شهر صورت گرفت. در پايان اين بحثهاى توأم با جدالهاى گفتارى، خالد با اهل حيره صلح كرد؛ به اين شرط كه در هر سال جزيهاى بدهند و بر مسلمانان نشورند و آنچه از گزارش نفشههاى دشمنان و ايرانيان به دست آوردند، براى مسلمانان بازگويند. اين فتح در ربيعالاول سال ١٢ هجرى اتفاق افتاد. خالد مژده پيروزى را همراه جزيه و هدايايى به مدينه، نزد خليفه وقت فرستاد. از هفتهزار نفر اهالى حيره كه متجاوز از هزار نفرشان از پرداخت جزيه معاف شدند، ساليانه صرفاً شصتهزار درهم گرفته مىشد. اگرچه بين اهل شهر و مسلمانان صلحنامهاى امضاء شد، اما پس از رفتن سپاهيان اسلام از عراق، اهل حيره از پرداخت باقى جزيه سرپيچى كردند. با وجود اين روى برتافتنها با اهل حيره به ملايمت رفتار شد.<ref>بلاذرى، فتوح البلدان، ص ٢۴۴؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١۴٨١ و ١۴٨٠؛ كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٢٧٩ و ١٢٧٨؛ دينورى، اخبار الطوال، ص ١١٧.</ref> | ||
كليد فتوحات بينالنهرين | |||
با فتح حيره، كليد تصرف بينالنهرين به دست رزمندگان مسلمان افتاد؛ بدين معنا كه آنان به صورت واحدهاى نظامى، تا كرانه دجله پيش آمدند و قلعههاى بزرگ و كوچك متعددى را به تصرف درآوردند و در جبهههاى مختلفى پيكار نمودند و از دخالت امپراتورى بيزانس در حوادث بينالنهرين جلوگيرى كردند.<ref>برتولداشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ترجمه جواد فلاطورى، ج اول، ص ٩.</ref> چون خالد بن وليد عازم شام گرديد، مثنى بن حارثه جانشين وى شد و در حوالى حيره اردو زد. در اين حال اهالى منطقه به دستور و تحريك رستم فرخزاد (سردار ايرانى) به مسلمانان مستقر در حدود حيره يورش بردند؛ به گونهاى كه وضع آنان در عراق به خطر افتاد. مثنى بن حارثه عقبنشينى كرد و براى تجهيز لشكر عازم مدينه شد. <sup>٣</sup>او در اين شهر براى مردم سخنرانى كرد و سُستى و هراس خسروان را بيان كرد و جنگ با ايرانيان را امرى آسان توصيف نمود. پس از چند روز عدهاى از مسلمانان براى اين سفر سرنوشتساز بسيج شدند. خليفه دوم، ابوعبيدة بن مسعود ثقفى (پدر مختار) را كه زودتر از ديگران داوطلب شده بود، به فرماندهى لشكرى تازهنفس برگزيد. يك ماه بعد از ورود ابنحارثه به حيره، لشكر ابوعبيد به اين سرزمين رسيد و به سازماندهى سپاه اسلام پرداخت. جابان، سردار ايرانى با لشكرى براى دفع قواى وى به مقابله آمد؛ اما در نبردى كه بين آنان روى داد، لشكر جابان شكست خورد و خودش به اسارت مسلمانان درآمد. ابوعبيد كمكم بر نواحى اطراف حيره و ديگر نقاط بينالنهرين غلبه يافت. بعد از آن مسلمين بار ديگر به شهر حيره رفتند و در بين راه دهقانان همه جا تسليم شدند و جزيه دادند. | |||
در اين ميان لشكرى تازهنفس به فرماندهى بهمن جادويه از تيسفون رسيد و در كرانه شرقى فرات و در حوالى حيره، در كوفه كنونى اردو زد. دستگاه او با شوكت و عظيم بود و چندين فيل در لشكر خود داشت. ابوعبيد روبهروى اين سپاه، در كرانه غربى فرات، سپاه خود را مستقر ساخت و با شهامتى كه از خود نشان داد، همراه نيروهاى خويش از پلى كه بر فرات بسته بودند، عبور كرد و با لشكريان بهمن درگير شد. فيلهايى كه در سپاه ايران بود، اسبان تازى را مىرماند. ابوعبيد خواست به فيلها هجوم ببرد، اما يكى از فيلها كه زخم ديده بود، وى را با خرطوم خود ربود و به زير پاى خويش افكند و، بدينگونه ابوعبيد ثقفى به شهادت رسيد. اين وضع باعث پراكندگى لشكر تحت امر ابوعبيد شد. مثنى بن حارثه نيز كه با باقىمانده لشكر مشغول حماسهآفرينى بود به شدت مجروح شد. | |||
چندى بعد عدهاى نيرو به همراهى جرير بن عبدالله از مدينه به عراق رسيد. چندى بعد از رخدادهاى قبلى، فرزند حارثه در نُخيله كه نهرى از فرات (به نام بويب) از آنجا عبور مىكرد، با لشكر ايران برخورد كرد و جنگ سختى درگرفت كه طرفين بر ادامه آن پافشارى كردند و داد دلاورى دادند. مسعود، برادر مثنى كشته شد، اما مسلمانان اين بار مقاومت كردند و جنگ ادامه يافت تا آنكه هزيمت بر سپاه بىسالار ايران افتاد. فراريان در طول رودخانه فرات پراكنده شدند. بعد از واقعه بويب كه «يوم نخيله» يا «يوم اعشار» نام گرفت، پيروزىهاى بزرگى نصيب سپاه اسلام شد. از حيره تا كسكر و از آنجا تا عين الثمر و انبار، ميدان نبرد قواى مسلمانان با مشركان و كافران گرديد. فرزند حارثه، بشير بن الخصاصيه را به ولايت حيره گماشت و خود براى ادامه فتوحات مهيا گشت و بخشهاى ديگرى از بينالنهرين را به تصرف درآورد.<ref>كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٣۴۶؛ اخبار الطوال، ص ١١٠؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ١١٠.</ref> هجده ماه بعد از اين نبردها، جنگ قادسيه در حوالى قادسيه رخ داد. در اين نبرد سرنوشتساز سپاه اسلام بر دولت ساسانى غلبه يافت و تيسفون به تصرف مسلمانان درآمد.<ref>فتوح البلدان، ص ١٨؛ محمد حميدالله، وثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ٣١٠ و ٣٠٩؛ س. ج. تقىزاده، از پرويز تا چنگيز، ص ٣.</ref> | |||
==ویرانی== | |||
همسايهاى جديد براى حيره | |||
سعد بن ابىوقاص، فرمانده قواى مسلمانان در نبرد قادسيه، پس از اين فتح بزرگ، به سوى مدائن رفت و اين قلمرو را به تصرف خود درآورد. آنگاه مقرر گرديد كه در همان نزديكى، مقرّى براى سكونت رزمندگان انتخاب كند. وى مىخواست به شهر انبار برود و آن را مركز فرمانروايى و پايگاه بسيج لشكريان مسلمان قرار دهد، ولى شرايط اين شهر با طبع آنان سازگارى نداشت. سپس در چند كيلومترى حيره، طرح شهر جديدى را ريخت كه كوفه نام گرفت. بنيان اين شهر در سال ١٧ هجرى گذاشته شد و بر روى رسوبات استپى در كنار شاخه اصلى رودخانه فرات و در ارتفاع حدود ٢٢ مترى از سطح درياى آزاد، در نزديكى حيره بنا گرديد.<ref>سيد حسين بن السيد احمد البراقى النجفى، تاريخ كوفه، حرره و اضاف اليه: سيد محمدصادق بحرالعلوم، ص ١١۴ و ١١٣؛ كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ٨۴ و ٨٣.</ref> | |||
با تأسيس كوفه، حيات سياسى و اجتماعى حيره در مسير زوال افتاد و آبادانى در آن كاستى گرفت و در اوايل حكومت معتضد عباسى كاملاً ويران شد. ابوالحسن على بن حسين المسعودى مورخ بزرگ شيعه گفته است: | |||
با وجود متروك گرديدن حيره، اين شهر به دليل لطافت هوا، جاذبههاى اقليمى و نزديكى به خورنق و نجف، عدهاى از حاكمان عباسى در آن به سر مىبردند اما اكنون (زمان تأليف كتاب مروج الذهب: سال ٣٣٢ هجرى) جز بوم (جغد) و انعكاس صوت افراد، كسى آنجا نمىباشد.<ref>مسعودى، مروج الذهب، ج اول، ص ۴۶۵.</ref> | |||
مسعودى در جاى ديگر مىنويسد: | |||
به روزگار ما كه سال ٣٣٢ هجرى است، حيره خراب است و كسى در آنجا سكونت ندارد. از حيره تا كوفه سه ميل [تقريبا شش كيلومتر]راه است.<ref>مسعودى، مروج الذهب، ج اول، ص۹۸.</ref><br />براى برپايى ستونهاى مسجد كوفه از سنگهاى قصرهاى حيره استفاده كردند.<ref>لسترنج، جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، ترجمه محمود عرفان، ص ٨٢ و ٨١.</ref> اما برخى شواهد نشان مىدهد كه اگر چه حيره بعد از گسترش اسلام، رونق قبلى خود را از دست داد، ولى كوفه همچنان به اين شهر وابستگى داشته است. به نظر مىرسد برخى از سرشناسان حيره، در مراحل نخستين تكوين كوفه تأثير بيشترى داشتهاند كه مىتوان آن را دورهْ حيره در شكلگيرى تاريخ كوفه دانست. سبك ايرانى همراه با رنگ و بوى بابلى كه صبغهاى از عناصر يونانى نيز در آن ديده مىشد، در سبك معمارى حيره و اطراف آن آشكار بود كه اين شيوه، به اضافه طرحهاى يمنى، پيش از هر چيز در تهيه نقشه فضاى مركزى كوفه سهمى مهم و انكارناپذير داشته است.<ref>فتوح البلدان، ص ٢٧۵؛ كوفه پيدايش شهر سالامى، ص ٨٢ و ١١٣.</ref> | |||
==نظام سیاسی== | ==نظام سیاسی== | ||
اميران حيره از اعراب بنىلَخم بودند كه از سوى فرمانروايان ساسانى حمايت مىشدند؛ زيرا لَخميان سدّى استوار ميان ايران و اعراب پديد آوردند و از تجاوز و تعدى قبايل بدوى به مرزهاى ايران جلوگيرى مىكردند. حكمران اين خاندان در واقع بزرگترين دولت عربى نيمه متمدن را در منطقه حيره به وجود آورد.<ref>حمزه بن حسن اصفهانى سنى مسلوك الارض. . . ، ص ٧۴ و ٧٣، اخبار الطوال، دينورى، ص ١٠٩.</ref>مدت امارت آنان را منابع تاريخى حدود ٣٠٠ سال ذكر كردهاند. مسعودى مىگويد: | اميران حيره از اعراب بنىلَخم بودند كه از سوى فرمانروايان ساسانى حمايت مىشدند؛ زيرا لَخميان سدّى استوار ميان ايران و اعراب پديد آوردند و از تجاوز و تعدى قبايل بدوى به مرزهاى ايران جلوگيرى مىكردند. حكمران اين خاندان در واقع بزرگترين دولت عربى نيمه متمدن را در منطقه حيره به وجود آورد.<ref>حمزه بن حسن اصفهانى سنى مسلوك الارض. . . ، ص ٧۴ و ٧٣، اخبار الطوال، دينورى، ص ١٠٩.</ref>مدت امارت آنان را منابع تاريخى حدود ٣٠٠ سال ذكر كردهاند. مسعودى مىگويد: | ||
خط ۵۶: | خط ۷۶: | ||
دولت حميريان كه در يمن استقرار داشت و حتى كِندىها زير نظر آنان بودند، با لَخميان حيره مناسباتى داشتند. مُنذر، حاكم حيره ضمن اتحاد با ذونُواس حِميرى موفق شد تا تلاش بيزانس براى دستيابى به اتحاد حِمير و حبشه و حصول روابط دوستانه با نوبيان (در آفريقاى شرقى) را برهم زند.<ref>نينا پيگولوسكايا، اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، ص ١٩٠و ١٨٩.</ref> | دولت حميريان كه در يمن استقرار داشت و حتى كِندىها زير نظر آنان بودند، با لَخميان حيره مناسباتى داشتند. مُنذر، حاكم حيره ضمن اتحاد با ذونُواس حِميرى موفق شد تا تلاش بيزانس براى دستيابى به اتحاد حِمير و حبشه و حصول روابط دوستانه با نوبيان (در آفريقاى شرقى) را برهم زند.<ref>نينا پيگولوسكايا، اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، ص ١٩٠و ١٨٩.</ref> | ||
=== ساسانیان === | ===ساسانیان=== | ||
ساسانيان در صدد بودند تا با وساطت لَخميان، نه تنها از حواشى بيابان حراست كنند، بلكه نفوذ سياسى خود را در غرب شبهجزيره عربستان گسترش دهند. چنين مىنمايد كه ايران به عنوان بخشى از مبارزهاش با بيزانس، از قبل از سدهْ ششم ميلادى مىكوشيد از طريق مسير مهم فرهنگى تجارى حيره - مكه حتى در مكه و يثرب (بعدها مدينةالنبى) نيز اعمال نفوذ كند و بدين طريق با نفوذ قبايل قدرتمند حجاز و يمن مقابله نمايد.<ref>تاريخ ايران از سلوكيان تا فروپاشى ساسانيان، ج ٣، قسمت اول، ص ٧١٢ و ٧١١.</ref> | ساسانيان در صدد بودند تا با وساطت لَخميان، نه تنها از حواشى بيابان حراست كنند، بلكه نفوذ سياسى خود را در غرب شبهجزيره عربستان گسترش دهند. چنين مىنمايد كه ايران به عنوان بخشى از مبارزهاش با بيزانس، از قبل از سدهْ ششم ميلادى مىكوشيد از طريق مسير مهم فرهنگى تجارى حيره - مكه حتى در مكه و يثرب (بعدها مدينةالنبى) نيز اعمال نفوذ كند و بدين طريق با نفوذ قبايل قدرتمند حجاز و يمن مقابله نمايد.<ref>تاريخ ايران از سلوكيان تا فروپاشى ساسانيان، ج ٣، قسمت اول، ص ٧١٢ و ٧١١.</ref> | ||