۵٬۱۲۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
شمسالدین ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی، وزیر شیعی<ref>الکامل، ج10، ص289-290.</ref> [[برکیارق سلطان سلجوقی]] (حک: 485-498ق.) از براوستان، یکی از روستاهای [[قم]]، برخاست.<ref>معجم البلدان، ج1، ص368.</ref> این نسبت در منابع به تصحیف، براوشتانی، <ref>اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> اردستانی، <ref>بقیع الغرقد، ص295.</ref> بلاسانی<ref>الکامل، ج10، ص361.</ref> و شکلهای دیگر<ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص134-135؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص482.</ref> آمده است. | شمسالدین ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی، وزیر شیعی<ref>الکامل، ج10، ص289-290.</ref> [[برکیارق سلطان سلجوقی]] (حک: 485-498ق.) از براوستان، یکی از روستاهای [[قم]]، برخاست.<ref>معجم البلدان، ج1، ص368.</ref> این نسبت در منابع به تصحیف، براوشتانی،<ref>اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> اردستانی،<ref>بقیع الغرقد، ص295.</ref> بلاسانی<ref>الکامل، ج10، ص361.</ref> و شکلهای دیگر<ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص134-135؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص482.</ref> آمده است. | ||
==نیابت شرفالملک== | ==نیابت شرفالملک== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
مجدالملک متهم به ارتباط با اسماعیلیه الموت بود. این اتهام در دشمنیهای مؤیّدالملک ریشه داشت.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص271.</ref> برخی بر آنند که کشته شدن مجدالملک به سبب گسترش قدرت او و تحکمهایش بر امیران بوده است.<ref>تاریخ الفی، ج4، ص2608.</ref> | مجدالملک متهم به ارتباط با اسماعیلیه الموت بود. این اتهام در دشمنیهای مؤیّدالملک ریشه داشت.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص271.</ref> برخی بر آنند که کشته شدن مجدالملک به سبب گسترش قدرت او و تحکمهایش بر امیران بوده است.<ref>تاریخ الفی، ج4، ص2608.</ref> | ||
مجدالملک به دست سپاهیان شورشی و به رغم میل سلطان برای نجات وی، <ref>تاریخ الفی، ج4، ص2608.</ref> در [[زنجان]]<ref>تاریخ آل سلجوق در آناطولی، ص60.</ref> به سال 492ق. در 51 سالگی قطعه قطعه شد<ref>الکامل، ج10، ص289؛ اعیان الشیعه، ج3، ص299؛ تاریخ ادبیات ایران، ج3، ص5.</ref> و بدنش را به اصفهان فرستادند و در آنجا دفن کردند.<ref>الکامل، ج10، ص282.</ref> | مجدالملک به دست سپاهیان شورشی و به رغم میل سلطان برای نجات وی،<ref>تاریخ الفی، ج4، ص2608.</ref> در [[زنجان]]<ref>تاریخ آل سلجوق در آناطولی، ص60.</ref> به سال 492ق. در 51 سالگی قطعه قطعه شد<ref>الکامل، ج10، ص289؛ اعیان الشیعه، ج3، ص299؛ تاریخ ادبیات ایران، ج3، ص5.</ref> و بدنش را به اصفهان فرستادند و در آنجا دفن کردند.<ref>الکامل، ج10، ص282.</ref> | ||
==محل دفن== | ==محل دفن== | ||
در گزارشها آوردهاند که وی همیشه کفنی حاوی [[تربت]] امام حسین(ع)<ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص135.</ref> را که از [[مکه]] برایش آورده بودند، <ref>تاریخ الفی، ج4، ص2609.</ref> همراه داشت.<ref>اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> بعدها پیکر او را به کربلا بردند و کنار مرقد حسینی به خاک سپردند.<ref>الکامل، ج10، ص299؛ مجالس المؤمنین، ج2، ص460؛ اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> | در گزارشها آوردهاند که وی همیشه کفنی حاوی [[تربت]] امام حسین(ع)<ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص135.</ref> را که از [[مکه]] برایش آورده بودند،<ref>تاریخ الفی، ج4، ص2609.</ref> همراه داشت.<ref>اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> بعدها پیکر او را به کربلا بردند و کنار مرقد حسینی به خاک سپردند.<ref>الکامل، ج10، ص299؛ مجالس المؤمنین، ج2، ص460؛ اعیان الشیعه، ج3، ص299.</ref> | ||
==خصوصیات== | ==خصوصیات== | ||
مجدالملک را فردی دیندار، مخالف ظلم و خونریزی، <ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص135.</ref> انجامدهنده کارهای خیر، و اهل نماز و روزه و شببیداری دانستهاند.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص265.</ref> او تشیع خود را اظهار میکرد و به علویان بسیار یاری مینمود و در عین حال، [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] را به نیکی یاد میکرد.<ref>الکامل، ج10، ص290؛ تعلیقات نقض، ج1، ص267.</ref> | مجدالملک را فردی دیندار، مخالف ظلم و خونریزی،<ref>تاریخ الاسلام، ج34، ص135.</ref> انجامدهنده کارهای خیر، و اهل نماز و روزه و شببیداری دانستهاند.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص265.</ref> او تشیع خود را اظهار میکرد و به علویان بسیار یاری مینمود و در عین حال، [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] را به نیکی یاد میکرد.<ref>الکامل، ج10، ص290؛ تعلیقات نقض، ج1، ص267.</ref> | ||
او از مستوفیان فاضل و کاردان آن عهد به شمار میرفت و در حفظ قانون، اداره دیوانها و ضبط حساب توانا بود. فضلا و شاعران را اکرام نموده، به آنان بخشش میکرد<ref>تاریخ سلسله سلجوقی، ص69.</ref> و شاعران هم او را مدح گفتهاند.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص270.</ref> | او از مستوفیان فاضل و کاردان آن عهد به شمار میرفت و در حفظ قانون، اداره دیوانها و ضبط حساب توانا بود. فضلا و شاعران را اکرام نموده، به آنان بخشش میکرد<ref>تاریخ سلسله سلجوقی، ص69.</ref> و شاعران هم او را مدح گفتهاند.<ref>تعلیقات نقض، ج1، ص270.</ref> |
ویرایش