کمیل بن زیاد نخعی: تفاوت میان نسخهها
اصلاح فاصلهٔ مجازی
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام) |
(اصلاح فاصلهٔ مجازی) |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
حکایت ذیل، نشان از رمزگشایی امیرمؤمنان (ع) از سیمای واقعی اهل نهروان است. شبی علی (ع) به همراه کمیل از مسجد کوفه عازم منزل بودند؛ در میان راه به در خانه مردی رسیدند که در آن وقت از شب با صدایی زیبا و محزون این آیات قرآن را تلاوت میکرد: (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ)<ref>زمر، آیه ٩.</ref>؛ آیا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگار خود امیدوار است [باارزشتر است یا کسانی که کفر نعمت میورزند؟ !] بگو آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟ ! همانا تنها خردمندان متذکّر میگردند. | حکایت ذیل، نشان از رمزگشایی امیرمؤمنان (ع) از سیمای واقعی اهل نهروان است. شبی علی (ع) به همراه کمیل از مسجد کوفه عازم منزل بودند؛ در میان راه به در خانه مردی رسیدند که در آن وقت از شب با صدایی زیبا و محزون این آیات قرآن را تلاوت میکرد: (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ)<ref>زمر، آیه ٩.</ref>؛ آیا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگار خود امیدوار است [باارزشتر است یا کسانی که کفر نعمت میورزند؟ !] بگو آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟ ! همانا تنها خردمندان متذکّر میگردند. | ||
صدا و حالت خوش آن مرد، بسیار کمیل را تحت تأثیر قرار داده بود؛ اما سخنی نمیگفت. در این هنگام علی (ع) رو به کمیل کرد و فرمود: صدای این مرد تو را متعجّب نسازد؛ چراکه او از اهل آتش است و من در آینده تو را آگاه خواهم نمود! کمیل که هم از علم حضرت از باطن خود و هم دوزخی بودن آن مرد، بسیار شگفتزده شده بود، در فکر | صدا و حالت خوش آن مرد، بسیار کمیل را تحت تأثیر قرار داده بود؛ اما سخنی نمیگفت. در این هنگام علی (ع) رو به کمیل کرد و فرمود: صدای این مرد تو را متعجّب نسازد؛ چراکه او از اهل آتش است و من در آینده تو را آگاه خواهم نمود! کمیل که هم از علم حضرت از باطن خود و هم دوزخی بودن آن مرد، بسیار شگفتزده شده بود، در فکر فرورفت و ساکت ماند. مدّت زیادی گذشت تا آنکه ماجرای نهروان پیش آمد و خوارج که بسیاری از آنان حافظ قرآن بودند، به جنگ با امیرمؤمنان (ع) برخاستند و این غائله با پیروزی حضرت خاتمه یافت. پس از پایان نبرد، کمیل همراه علی (ع) در میان کشتگان خوارج قدم میزدند تا آنکه نوک شمشیر را روی سر یکی از آنها گذاشت و فرمود: | ||
«یا کمیل، اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً» ؛ یعنی این همان شخصی است که آن شب با چنان حالتی مشغول تلاوت قرآن بود و تو را به تحسین واداشت. در این هنگام، کمیل بر قدمهای حضرت افتاد و پاهای مبارکش را بوسید و از خداوند طلب مغفرت نمود.<ref>حسن بن محمد الدّیلمی، ارشاد القلوب، ج ٢، ص ٢٢۶.</ref> | «یا کمیل، اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً» ؛ یعنی این همان شخصی است که آن شب با چنان حالتی مشغول تلاوت قرآن بود و تو را به تحسین واداشت. در این هنگام، کمیل بر قدمهای حضرت افتاد و پاهای مبارکش را بوسید و از خداوند طلب مغفرت نمود.<ref>حسن بن محمد الدّیلمی، ارشاد القلوب، ج ٢، ص ٢٢۶.</ref> |