پرش به محتوا

سید تاج‌الدین محمد آوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۲۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۸]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}
{{جعبه اطلاعات اشخاص
| نام کامل =  
| لقب = تاج‌الدین
| نسب = [[امام سجاد(ع)]]
| شهر تولد = آوه، نزدیک شهر ساوه
| کشور تولد = [[ایران]]
| آرامگاه = [[عراق]]، دو فرسخی [[بغداد]]، حفیره
| همسر = سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی
| فرزندان = شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک.
| مذهب = [[شیعه]]
| مناصب = نقیب النقبا
| تاریخ درگذشت = ۷۱۱ق.
| کشور درگذشت = [[عراق]]
| شهر درگذشت =  
| کنیه = ابوالفضل
| محل تحصیل = [[نجف]]
}}


'''سید تاج‌الدین محمد آوی''' یا '''آوجی''' (م.۷۱۱ق)، فرزند مجدالدین حسین و از نوادگان [[سجاد(ع)|امام سجاد(ع)]] است. او تحصیل کرده [[نجف]] و از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود بود. وی در شیعه شدن اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]] نقش داشته و به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو نصب شد. از اقدامات او بیرون کردن یهودیان از [[مشهد ذوالکفل پیامبر(ع)|مقبره ذوالکفل(ع)]] در نزدیکی [[بغداد]] بود.


او در سال ۷۱۱ق. به همراه دو فرزندش کشته شد. انگیزه‌های قتل وی را، سوء استفاده پسر وی در اداره نقابت [[عراق]]، حسادت برخی از درباریان به جایگاه سید تاج‌الدین و خشم یهودیان از گرفتن مقبره ذوالکفل(ع) از آنها دانسته‌اند.


مقبره‌ای منصوب به سید تاج‌الدین، در عراق، در دو فرسخی [[بغداد]]، نزدیکی شهر کوت، در مکانی به نام حفیره، قرار دارد.
==نام و تبار==
==نام و تبار==
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاریخ اولجایتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنَی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از: سید تاج‌الدین، ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید بن الداعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن ابی‌الحسن علی بن ابی‌محمد الحسن النقیب الرئیس بن علی بن محمد بن علی بن علی بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاریخ اولجایتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنّی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از: سید تاج‌الدین، ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید بن الداعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن ابی‌الحسن علی بن ابی‌محمد الحسن النقیب الرئیس بن علی بن محمد بن علی بن علی بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>


خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات شیعه دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:
خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات [[شیعه]] دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:


*'''حسن افطس'''
*'''حسن افطس'''


:جد بزرگ او، حسن افطس، در سال ۱۴۵ق. به همراه [[محمد بن عبدالله حسنی]] معروف به نفس زکیه قیام کرده و پس از شکست وی فراری شد. منصور دوانیقی به واسطه شفاعت [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از او گذشت.<ref>سر السلسلة العلویة، ص۱۱۹؛ عمدة الطالب،ص۳۱۱.</ref> حسن افطس، اشتباهاتی درباره امام صادق(ع) انجام داده بود؛ با این همه، امام(ع) پیش از شهادت خود، با انگیزه نیکی به خویشان، مبلغی را به وی هدیه داد. برخی این عمل را، تأییدی بر درست بودن نسب وی از سوی امام(ع) دانسته‌اند.<ref>بحر الانساب واسطی، ج۱، ص۳۳۴؛ عمدة الطالب، ص۳۱۱؛ المجدی، ابن الصوفی، ص۴۱۷.</ref>
:جد بزرگ او، حسن افطس، در سال ۱۴۵ق. به همراه [[محمد بن عبدالله حسنی]] معروف به نفس زکیه قیام کرده و پس از شکست وی فراری شد. منصور دوانیقی به واسطه شفاعت [[امام صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از او گذشت.<ref>سر السلسلة العلویة، ص۱۱۹؛ عمدة الطالب،ص۳۱۱.</ref> حسن افطس، اشتباهاتی درباره امام صادق(ع) انجام داده بود؛ با این همه، امام(ع) پیش از شهادت خود، با انگیزه نیکی به خویشان، مبلغی را به وی هدیه داد. برخی این عمل را، تأییدی بر درست بودن نسب وی از سوی امام(ع) دانسته‌اند.<ref>بحر الانساب واسطی، ج۱، ص۳۳۴؛ عمدة الطالب، ص۳۱۱؛ المجدی، ابن الصوفی، ص۴۱۷.</ref>


*'''علی بن الحسن افطس'''
*'''علی بن الحسن افطس'''
خط ۱۸: خط ۳۷:
*'''محمد بن محمد بن محمد آوی'''
*'''محمد بن محمد بن محمد آوی'''


:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان [[شیعه]]،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>
:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان شیعه،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>


==سید بودن وی==
==سید بودن وی==
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنی زید ابن الداعی السید الجلیل الشهید تاج‌الدین ابوالفضل محمد بن مجدالدین حسین».}}<ref>بحرالانساب واسطی، ج٢، ص٣٣۵.</ref>
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنی زید ابن الداعی السید الجلیل الشهید تاج‌الدین ابوالفضل محمد بن مجدالدین حسین».}}<ref>بحرالانساب واسطی، ج٢، ص٣٣۵.</ref>


برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن الاشرف الافطسی النسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخریه، ص١٨٩.</ref>
برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن اشرف افطسی نسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و نسب سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخریه، ص١٨٩.</ref>


به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاریخ اولجایتو آمده است: «پادشاه فرمود که سادات را چگونه و به کدام رخصت کشم؟ رشید گفت: من درست و روشن کنم که او علوی نیست. در اثنای مناظره به آوجی می‌گوید: که به علویت تو که گواهی می‌دهد؟ گفت این نسب‌نامه. ازو بستد که در شب مطالعه کنم. و به خانه نام او از کاغذ کشط کرد و هم نام او باز جای نوشت. و بامداد آن کاغذ به پادشاه عرض کرد که اینک نسب‌نامه او! نام کسی را از اینجا کشط کرده است و نام خود باز جای نوشته. سلطان اعجاب و شگفتی نمود و علوی‌گری او به دروغ تعیین کرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاریخ اولجایتو آمده است: «پادشاه فرمود که سادات را چگونه و به کدام رخصت کشم؟ رشید گفت: من درست و روشن کنم که او علوی نیست. در اثنای مناظره به آوجی می‌گوید: که به علویت تو که گواهی می‌دهد؟ گفت این نسب‌نامه. ازو بستد که در شب مطالعه کنم. و به خانه نام او از کاغذ کشط کرد و هم نام او باز جای نوشت. و بامداد آن کاغذ به پادشاه عرض کرد که اینک نسب‌نامه او! نام کسی را از اینجا کشط کرده است و نام خود باز جای نوشته. سلطان اعجاب و شگفتی نمود و علوی‌گری او به دروغ تعیین کرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
خط ۲۹: خط ۴۸:
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>


به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بود.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>
به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بوده است.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>


==تحصیلات==
==تحصیلات==
او در نوجوانی به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، به یادگیری درس‌های دینی و فراگیری مهارت سخنوری پرداخت. وی از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود شد.<ref name=":2" />
او در نوجوانی به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، به یادگیری درس‌های دینی و فراگیری مهارت سخنوری پرداخت. او از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود شد.<ref name=":2" />


==خانواده==
==خانواده==
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> او دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> شرف الدین علی المرتضی، دارای فرزندی به نام رضی‌الدین محمد بود، که از نقیبان [[نجف]] شده<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> و دارای ثروت فراوان و آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> وی دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> سید تاج‌الدین از طریق فرزندش شرف الدین علی المرتضی، دارای نوه‌ای به نام رضی‌الدین محمد شد، که بعدها، از نقیبان [[نجف]] شده،<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> دارای ثروت فراوان بوده و فردی آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>


==نقش وی در تشیع اولجایتو==
==نقش وی در تشیع اولجایتو==
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین، در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین بود.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>


==مقام نقابت اشراف==
==مقام نقابت اشراف==
پس از شیعه شدن اولجایتو، سید تاج‌الدین به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو،{{یادداشت|قلمرو وی، سرزمین گسترده‌ای از عراق، فارس و اصفهان گرفته تا خراسان، ری و سایر ممالک بود.}} منصوب شد.<ref>بحر الانساب، ج١، ص٣٣۶؛ عمدة الطالب، ص٣١٣.</ref> در آن دوره، به کسی که از طرف حکومت عهده‌دار ریاست، ولایت، هدایت و تأدیب قوم خود بوده و مسئولیت قضاوت، سرپرستی امور حسبه، اوقاف، نذورات، مستمری آنان و ثبت انسابشان را نیز بر عهده داشت، «نقیب» می‌گفتند.<ref>دیوان نقابت، ص۴۴.</ref> «نقیب النقبا»، کسی بود که سرپرستی نقیبان همه خاندان‌های عباسی و طالبی را در مملکت ایلخانی عهده‌دار بود.{{یادداشت|نقیب باید از خاندانی جلیل، شناخته شده، دارای علم، فضل، ادب و آگاه به دانش حساب، توانا در مدیریت، انضباط و روابط سیاسی اجتماعی میان مقام‌های اداری دربار، خبره در دانش انساب، مقبول، مطاع در میان قوم خود، آراسته به فضایل اخلاقی، عدالت، تقوا، آگاه به فقاهت، قواعد اجتهاد و امور حسبه می‌بود.}}<ref name=":3">دیوان نقابت، ص١۴۴.</ref> سید تاج‌الدین، در این منصب وظیفه داشت، درستی گفته کسانی را که خود را از اعقاب [[امام علی(ع)]] می‌شمردند، بررسی کند، اوقاف را اداره نماید، و همچنین منافع جامعه [[شیعه|شیعیان]] اثنی عشری را در برابر تشکیلات دولتی حفظ کند.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴۶.</ref>{{یادداشت|سازمان‌هایی که با این حکم زیر نظر سید تاج‌الدین اداره می‌شد، عبارت بودند از: تشکیلات نقیبان شهرها و مناطق و خاندان‌های مختلف و خلیفه، نائب، وزیر، باب، حاجب، کاتب، خازن، وکیل، وصی، خادم، عامل (کارگزار)، عین (مامور جمع آوری اطلاعات)، نسابه (متخصصان علم نسب)؛ لازم به ذکر است که ساختمان اداری مخصوص به نام بیت النقابه وجود داشت که دیوان نقابت را در خود جای می‌داد.}}<ref name=":3" />
پس از شیعه شدن اولجایتو، سید تاج‌الدین به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو،{{یادداشت|قلمرو وی، سرزمین گسترده‌ای از عراق، فارس و اصفهان گرفته تا خراسان، ری و سایر ممالک بود.}} منصوب شد.<ref>بحر الانساب، ج١، ص٣٣۶؛ عمدة الطالب، ص٣١٣.</ref> در آن دوره، به کسی که از طرف حکومت عهده‌دار ریاست، ولایت، هدایت و تأدیب قوم خود بوده و مسئولیت قضاوت، سرپرستی امور حسبه، اوقاف، نذورات، مستمری آنان و ثبت انسابشان را نیز بر عهده داشت، «نقیب» می‌گفتند.<ref>دیوان نقابت، ص۴۴.</ref> «نقیب النقبا»، کسی بود که سرپرستی نقیبان همه خاندان‌های عباسی و طالبی را در مملکت ایلخانی عهده‌دار بود.{{یادداشت|نقیب باید از خاندانی جلیل، شناخته شده، دارای علم، فضل، ادب و آگاه به دانش حساب، توانا در مدیریت، انضباط و روابط سیاسی اجتماعی میان مقام‌های اداری دربار، خبره در دانش انساب، مقبول، مطاع در میان قوم خود، آراسته به فضایل اخلاقی، عدالت، تقوا، آگاه به فقاهت، قواعد اجتهاد و امور حسبه می‌بود.}}<ref name=":3">دیوان نقابت، ص١۴۴.</ref> سید تاج‌الدین، در این منصب وظیفه داشت، درستی گفته کسانی را که خود را از اعقاب [[امام علی(ع)]] می‌شمردند، بررسی کند، اوقاف را اداره نماید، و همچنین منافع جامعه [[شیعه|شیعیان]] اثنی عشری را در برابر تشکیلات دولتی حفظ کند.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴۶.</ref>{{یادداشت|سازمان‌هایی که با این حکم زیر نظر سید تاج‌الدین اداره می‌شد، عبارت بودند از: تشکیلات نقیبان شهرها و مناطق و خاندان‌های مختلف و خلیفه، نائب، وزیر، باب، حاجب، کاتب، خازن، وکیل، وصی، خادم، عامل (کارگزار)، عین (مامور جمع آوری اطلاعات)، نسابه (متخصصان علم نسب)؛ لازم به ذکر است که ساختمان اداری مخصوص به نام بیت النقابه وجود داشت که دیوان نقابت را در خود جای می‌داد.}}<ref name=":3" />


==بیرون کردن یهود از مقام ذی‌الکفل==
==بیرون کردن یهود از مقام ذو‌الکفل==
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاریخ گزیده، ص۵۴؛ تاریخ مغول در ایران، ص٢۵١ .</ref> مقبره ذی‌الکفل(ع) در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" /> در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.<ref name=":4" />
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاریخ گزیده، ص۵۴؛ تاریخ مغول در ایران، ص٢۵١ .</ref> [[مشهد ذوالکفل پیامبر(ع)|مقبره ذو‌الکفل(ع)]] در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" />{{یادداشت|در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.}}<ref name=":4" />


==حفر نهر تاجیه==
==حفر نهر تاجیه==
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به نجف کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به دوره معاصر نقابت سید تاج‌الدین، انتساب به نام وی بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به [[نجف]] کشیده شده و تا قرن‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، علت نامگذاری این نهر، با توجه به هم‌‌دوره بودن حفر آن با نقابت سید تاج‌الدین، به دلیل انتساب آن، به سید تاج‌الدین بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>


==شهادت==
==شهادت==
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذو‌الحجه ۷۱۱ق،<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.


فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب عراق می‌دانستد و گروهی از ناصبیان حنبلی وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «خلق کثیر» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در بغداد، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.
فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر، برخی از سادات [[عراق]]، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب [[عراق]]، فرزند سید تاج‌الدین، می‌دانستد و گروهی از [[ناصبی|ناصبیان]] [[حنبلی]] وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «بسیار» توصیف شده‌، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی جمعیت برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام آنها و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در [[بغداد]]، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.


خان مغول، از این رفتار شگفت‌زده شده و اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>
اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. ولی با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به برهنه چرخاندن قاضیِ حنبلیان در محله‌های بغداد، و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی، قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>


==انگیزه‌های قتل==
==انگیزه‌های قتل==


*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذو‌الکفل از آنها'''؛


این کار، باعث خشم اقلیت یهودی شد، که از پیش، در دربار [[مغول]] نفوذ یافته بودند. برخی، قتل سید تاج‌الدین را، ریشه در همین اقدام او و توسط یهودیان دانسته‌اند.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6" /> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>
گرفتن مقام ذو‌الکفل از [[یهودیت|یهودیان]]، باعث خشم آنها شد. به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین، توسط اقلیت یهودی، که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی [[اسلام|مسلمان]] شد، و به وسیله طبابت و کاردانی، در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی، ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را [[شیعه]] دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>


*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛
*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛


به باور برخی، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به دنبال شافعی کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>
به باور برخی، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به دنبال [[شافعی]] کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>


*'''اشتباهاتی که در اداره امور نقابت به وسیله فرزندان سید تاج‌الدین انجام شد'''؛
*'''اشتباهاتی که در اداره امور نقابت به وسیله فرزندان سید تاج‌الدین انجام شد'''؛


سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت عراق گماشت. او از این مسؤولیت سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٢؛
سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت [[عراق]] گماشت. او از این مسؤولیت، سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٢؛


به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ از این رو، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>
به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت، در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ بنابراین، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>


وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش در دایره نقابت زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق خواست در برابر منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند، بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل وی، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق نجف را به قتل سید تاج‌الدین راضی کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />
وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق، با وعده دادن منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند؛ بسیاری از آنها نپذورفته و برخی برای فرار از قتل سید تاج‌الدین، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی توانست سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] را به قتل سید تاج‌الدین راضی کند.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />


*'''همکاری سید تاج‌الدین با سعدالدین ساوجی.'''
*'''همکاری سید تاج‌الدین با سعدالدین ساوجی.'''


سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار مغول راه یافته،<ref name=":7">وقایع السنین و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعلیقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>
سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار [[مغول]] راه یافته،<ref name=":7">وقایع السنین و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعلیقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان، در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را، در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>


حمدالله مستوفی، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی را پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی معرفی کرده است.{{یادداشت|قتل معه الوزیر مبارک شاه، وصاحب الدیوان المانشتری، وتاج‌الدین الآوی کبیر الاشراف.}}<ref>اعیان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>
حمدالله مستوفی تاریخ‌نگار، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> به گفته صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی رخ داده است.{{یادداشت|قتل معه الوزیر مبارک شاه، وصاحب الدیوان المانشتری، وتاج‌الدین الآوی کبیر الاشراف.}}<ref>اعیان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>


== انتقام ==
==انتقام==
در سال ۷۱۸ق. پس از مرگ مشکوک اولجایتو، سید عزالدین طالب افطسی دلقندی، از عمو زادگان سید تاج‌الدین، به دستور [[امیر چوپان|امیر چوپان]]، رشیدالدین فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه برای قتل خان مغول کشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعی تلاش سید دلقندی برای قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدین دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> مانند ماجرای اعدام سید تاج‌الدین و فرزندانش، اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهایة الأرب، النویری، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>
در سال ۷۱۸ق. پس از مرگ مشکوک اولجایتو، «سید عزالدین طالب افطسی دلقندی»، از عمو زادگان سید تاج‌الدین، به دستور [[امیر چوپان|امیر چوپان]]، رشیدالدین فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه برای قتل خان مغول کشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعی تلاش سید دلقندی برای قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدین دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهایة الأرب، النویری، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>


==در نگاه دیگران==
==در نگاه دیگران==
ابن طقطقی، که هم‌دوره سید تاج‌الدین بوده، او را سید بزرگ، پرهیزکار، جلیل‌القدر، بزرگوار و از سرشناسان [[نجف]] دانسته است.<ref name=":2" /> [[عبدالحسین امینی]]، او را از چهره‌های سرشناس [[شیعه|تشیع]]، علم و ادب دانسته، که در روزگار خود، پیشوای شیعه شمرده می‌شد.<ref name=":0" />
ابن طقطقی، که هم‌دوره سید تاج‌الدین بوده، او را سید بزرگ، پرهیزکار، جلیل‌القدر، بزرگوار و از سرشناسان [[نجف]] دانسته است.<ref name=":2" /> [[عبدالحسین امینی]]، او را از چهره‌های سرشناس [[شیعه|تشیع]]، علم و ادب دانسته، که در روزگار خود، پیشوای شیعه شمرده می‌شد.<ref name=":0" />
==مدفن==
{{اصلی|مزار سید تاج‌الدین محمد آوی}}
مقبره‌ای منسوب به سید تاج‌الدین، در [[عراق]]، در دو فرسخی [[بغداد]]، نزدیکی شهر کوت، در مکانی به نام حفیره، قرار دارد. این مقبره، در مسیر بغداد و در شمال استان واسط است.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۶۳.</ref>
پیشینه این مقبره به سال ۱۸۹۰م (۱۳۰۷-۱۳۰۸ق) برمی‌گردد. مبنای این مقبره، خوابی است که فردی دیده و تخت سنگی که پس از خواب در این مکان یافت شده است. روی تخت سنگ نوشته شده بود: « النقیب ابوالفضل تاج‌الدین الافطسی الحسینی». بر روی آن اتاقکی ساخته شد که به مدت ۴۰ سال باقی بود.<ref name=":12">معجم المراقد و المزارات فى العراق، ص١١٢.</ref> در سال ۱۹۴۰م. ساختمان آن آجری شد.<ref>سيد تاج‌الدين الآوى شاهد ضحايا الارهاب و التعصب.</ref> سنگ نوشته نیز، تا سال ۱۹۷۰م. (۱۳۸۹-۱۳۹۰ق) باقی بود.<ref name=":12" />
این مزار، بر پایه آخرین گزارش، در سال ۲۰۱۱م. (۱۴۳۲-۱۴۳۳ق)، دارای صحن و گنبدی با کاشی‌کاری آبی‌رنگ، به ارتفاع ۴۰ و قطر پنج متر بوده، مساحت کلی مزار، ۲۵۰۰ و مساحت داخل مزار، ۴۴۰ متر مربع بوده است.<ref>مقاله سيد تاج‌الدين الآوى شاهد ضحايا الارهاب و التعصب.</ref>


==پانوشت==
==پانوشت==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
==منابع==
 
{{منابع}}
{{برگرفتگی
{{برگرفتگی
| پیش از لینک = کتاب
| پیش از لینک = کتاب
خط ۹۶: خط ۱۲۳:
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1396
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1396
}}
}}
*'''الإشارات إلی معرفة الزیارات هروی'''، علی بن ابو بکر، قاهره، ۱۴۲۳ق.
*'''الإشارات إلی معرفة الزیارات هروی'''، علی بن ابو بکر، قاهره، ۱۴۲۳ق.
*'''الاصیلی فی انساب الطالبیین'''، صفی‌الدین محمدبن تاج‌الدین علی (ابن طقطقی)، تحقیق سید مهدی رجائی، کتابخانه آیت‌الله نجفی مرعشی، قم، ۱۳۹۰ش.
*'''الاصیلی فی انساب الطالبیین'''، صفی‌الدین محمدبن تاج‌الدین علی (ابن طقطقی)، تحقیق سید مهدی رجائی، کتابخانه آیت‌الله نجفی مرعشی، قم، ۱۳۹۰ش.
خط ۱۱۲: خط ۱۳۸:
*'''دیوان نقابت، پژوهشی درباره پیدایش و گسترش اولیه تشکیلات سرپرستی سادات'''، محمدهادی خالقی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۷ش.
*'''دیوان نقابت، پژوهشی درباره پیدایش و گسترش اولیه تشکیلات سرپرستی سادات'''، محمدهادی خالقی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۷ش.
*'''سر السلسلة العلویة فی انساب السادة العلویة'''، الشیخ ابی‌نصر سهل بن عبدالله البخاری (من اعلام القرن الرابع)، تحقیق سید مهدی رجایی، مکتبة سماحة آیةالله العظمی مرعشی النجفی، قم، ۱۴۳۲ق.
*'''سر السلسلة العلویة فی انساب السادة العلویة'''، الشیخ ابی‌نصر سهل بن عبدالله البخاری (من اعلام القرن الرابع)، تحقیق سید مهدی رجایی، مکتبة سماحة آیةالله العظمی مرعشی النجفی، قم، ۱۴۳۲ق.
*'''سيد تاج‌الدين الآوى شاهد ضحايا الارهاب و التعصب'''، حيدر الجد، مجله فرهنگى ينابيع، شماره ٢٧، ٢٠١١م.
*'''عمدة الطالب الصغری'''، جمال الدین احمد بن علی الحسنی الداودی (ابن عنبه)، تحقیق سید مهدی رجایی، کتابخانه حضرت آیةالعظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۳۰ق.
*'''عمدة الطالب الصغری'''، جمال الدین احمد بن علی الحسنی الداودی (ابن عنبه)، تحقیق سید مهدی رجایی، کتابخانه حضرت آیةالعظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۳۰ق.
*'''عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب'''، ابن عنبه حسنی، انصاریان، قم، ۱۴۱۷ق.
*'''عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب'''، ابن عنبه حسنی، انصاریان، قم، ۱۴۱۷ق.
خط ۱۲۱: خط ۱۴۸:
*'''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''، حسین بن محمد تقی نوری، قم، ۱۴۰۸ق.
*'''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''، حسین بن محمد تقی نوری، قم، ۱۴۰۸ق.
*'''معجم البلدان'''، یاقوت بن عبدالله (یاقوت حموی)، دار صادر، یاقوت بن عبدالله، ۱۹۹۵م.
*'''معجم البلدان'''، یاقوت بن عبدالله (یاقوت حموی)، دار صادر، یاقوت بن عبدالله، ۱۹۹۵م.
*'''معجم المراقد و المزارات فى العراق'''، ثامر عبدالحسن العامرى، بى‌نا، بى‌تا، بى‌جا، عراق (موجود در كتابخانه اختصاصى دكتر بحرالعلوم).
*'''مهج الدعوات و منهج العبادات'''، علی بن موسی بن طاووس (ابن طاووس)، قم، ۱۴۱۱ق.
*'''مهج الدعوات و منهج العبادات'''، علی بن موسی بن طاووس (ابن طاووس)، قم، ۱۴۱۱ق.
*'''نجم الثاقب فی أحوال الإمام الغائب'''، محدث نوری، ناشر مسجد جمکران، قم، ۱۳۸۴ق.
*'''نجم الثاقب فی أحوال الإمام الغائب'''، محدث نوری، ناشر مسجد جمکران، قم، ۱۳۸۴ق.
خط ۱۲۷: خط ۱۵۵:
{{پایان}}
{{پایان}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:افراد خاندان آوی]]
[[رده:کارگزاران حکومت مغول]]
[[رده:اشخاص قرن هفتم]]
[[رده:اشخاص قرن هشتم]]
[[رده:مدفونان در بغداد]]
[[رده:شهیدان]]