Automoderated users، دیوانسالاران، checkuser، ناظمان (CommentStreams)، developer، Moderators، مدیران
۱۰٬۳۱۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
| وبگاه رسمی = | | وبگاه رسمی = | ||
}} | }} | ||
'''احمد بن زین الدین''' مشهور به | '''احمد بن زین الدین''' مشهور به احمد اَحسائی (۱۱۶۶-۱۲۶۲ق)، از علماء [[امامیه|شیعه]] و پیشوای فرقه [[شیخیه]]. وی در اَحساء منطقه شیعهنشین [[عربستان]] به دنیا آمد، در [[نجف]]، [[بصره]]، [[یزد]]، [[کرمانشاه]] و [[اصفهان]] سکونت کرد و سرانجام در [[مدینه]] در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد. <br />او درباره [[معاد جسمانی]]، [[معراج]] پیامبر اسلام(ص)، نقش امام در آفرینش و زندگی [[امام زمان(ع)]] عقاید ویژه خود را داشت. برخی از علماء شیعه او را به جهت عقایدش تکفیر کردهاند. مهمترین کتابهای اَحسایی عبارتاند از شرح الزیارة الجامعة الکبیره، شرح العرشیه، شرح المشاعر و کتاب جوامع الکلم. | ||
== زندگی و سفرها == | |||
احمد فرزند زین الدین بن ابراهیم بن صقر اَحسائی از قبیله [[بنیخالد]]، تیرهای از [[قریش]]، است.<ref>دلیل المتحیرین، ص۱۳؛ ریحانة الادب، ج۱، ص۷۸.</ref> وی در رجب سال ۱۱۶۶ق. در روستای مُطَیرِف در منطقه [[امامیه|شیعهنشین]] «الاَحساء» در شرق [[عربستان]] کنونی زاده شد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴؛ شیخیگری بابیگری، ص۱۲.</ref> | |||
== | ===مهاجرت به عراق=== | ||
احمد | احمد اَحسائی در پنجسالگی [[قرآن]] را نزد پدرش و رسالههای اَجرومیه و عوامل در نحو را نزد شیخ محمد بن محسن احسائی در زادگاهش آموخت<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴-۵.</ref> و تا ۲۰ سالگی علوم دینی متداول را همانجا فراگرفت. | ||
وی همزمان با آشوبهای ناشی از هجوم عبدالعزیز، حاکم [[آل سعود|سعودی]]، به احساء، در سال ۱۱۸۶ق. به [[عراق]] مهاجرت کرد و در شهر [[نجف]] ساکن شد. او پیوسته میان دو شهر نجف و [[کربلا]] برای شرکت در درس علمائی چون [[محمدباقر وحید بهبهانی]] (درگذشت ۱۲۰۵ق)، [[سیدمهدی بحر العلوم]] (درگذشت ۱۲۱۲ق) و [[جعفر کاشف الغطاء]] (درگذشت ۱۲۲۸ق) رفت و آمد میکرد<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۱۸؛ فهرست کتب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> | |||
احسایی در پی شیوع بیماری طاعون در عراق، به زادگاه خود بازگشت و پس از ازدواج، همراه خانوادهاش در سال ۱۲۰۸ق. به [[بحرین]] رفت. او بار دیگر در سال ۱۲۱۲ق. رهسپار عراق شد و در پیرامون [[بصره]] سکنا گزید.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۱۹-۲۰ | احسایی در پی شیوع بیماری طاعون در عراق، به زادگاه خود بازگشت و پس از ازدواج، همراه خانوادهاش در سال ۱۲۰۸ق. به [[بحرین]] رفت. او بار دیگر در سال ۱۲۱۲ق. رهسپار عراق شد و در پیرامون [[بصره]] سکنا گزید.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۱۹-۲۰.</ref> | ||
==سکونت در یزد== | ===سکونت در یزد=== | ||
احسایی در سال ۱۲۲۱ق. به زیارت [[کربلا]] و [[نجف]] راهی گشت و سپس برای زیارت [[امام رضا(ع)]]، با خانواده و گروهی عازم [[خراسان]] شد. در بازگشت از خراسان، به درخواست مردم [[یزد]] در آنجا سکونت گزید.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۲۲.</ref> شهرت وی شهرهای بسیار را تحث تأثیر قرار داد. فتحعلی شاه قاجار برای دیدار با او نامهای به حاکم یزد نوشت و از وی خواست تا زمینه سفر احسائی را به پایتخت فراهم سازد. شیخ احمد در پی اصرار شاه راهی [[تهران]] و با استقبال گرم او روبهرو شد. او با این استدلال که حضورش در پایتخت مشکلات حکومت را دو چندان خواهد کرد، درخواست سکونت در پایتخت را نپذیرفت<ref>شیخیگری بابیگری، ص۱۸-۱۹.</ref> و با حمایت شاهزادگان قاجار به یزد بازگشت.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۲۸.</ref> | |||
==اقامت در کرمانشاه== | ===اقامت در کرمانشاه=== | ||
احسائی در سال ۱۲۲۹ق. با وجود ناخرسندی مردم و حاکم یزد، به قصد زیارت [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] ، یزد را ترک گفت و در راه با استقبال مردم [[اصفهان]] و [[کرمانشاه]] روبهرو شد. او درخواست | احسائی در سال ۱۲۲۹ق. با وجود ناخرسندی مردم و حاکم یزد، به قصد زیارت [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] ، یزد را ترک گفت و در راه با استقبال مردم [[اصفهان]] و [[کرمانشاه]] روبهرو شد. او درخواست محمدعلی میرزا، فرزند فتحعلی شاه را برای اقامت در کرمانشاه پذیرفت. اقامت وی در کرمانشاه حدود ده سال به درازا انجامید. | ||
=== سفر به حج === | |||
به سال ۱۲۳۲ق. همراه فرزندش شیخ عبدالله و جمعی از یاران عازم حج شد. در اواخر ماه [[شعبان]] آن سال در مسیر حج از راه صحرای شام به دمشق رفت و ماه [[رمضان]] را در آنجا سپری کرد. سپس در نیمه ماه [[شوال]] راهی [[مدینه]] گشت و در ۲۴ [[ذیقعده]] در [[مسجد شجره]] احرام بست و برای انجام [[مناسک حج]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۲۸، ۳۳-۳۵؛ شیخیگری بابیگری، ص۲۱.</ref> | |||
=== سفر به اصفهان === | |||
پس از مرگ دولتشاه، حاکم [[کرمانشاه]] در سال ۱۲۳۷ق. و گسترش وبا و قحطی، احسائی کرمانشاه را به قصد [[زیارت]] دیگر بار [[امام رضا(ع)]] ترک کرد و با گذشتن از [[قم]]، [[قزوین]] و دیگر شهرهای مسیر وارد [[مشهد]] شد و از آنجا به [[یزد]] و سپس [[اصفهان]] رفت که از بزرگترین مراکز علمی بود و [[فلسفه]] و حکمت در آن رونق داشت. گزارشهایی از رونق درسهای او در این شهر<ref>شیخ احمد احسائی، ص۳۲.</ref> و استقبال علما و مردم اصفهان از وی حکایت دارند.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۵۱؛ شیخیگری بابیگری، ص۵۱.</ref> | |||
== | ==مخالفتها با احسایی== | ||
حضور احسائی در [[ایران]] مخالفتهایی نیز در پی داشت. از جمله میتوان به مخالفت برخی از روحانیون [[قزوین]] در سفر زیارتی او به [[مشهد]] اشاره کرد.<ref>قصص العلماء، ص۴۳-۴۴.</ref> [[ملامحمدتقی برغانی|ملامحمدتقی بَرَغانی]] (درگذشت ۱۲۶۳ق)، معروف به شهید ثالث از علماء بزرگ قزوین، شیخ احمد احسائی را تکفیر نمود. این تکفیر در پی گفتوگوی علمی میان آن دو بر سر [[معاد جسمانی]] و قانعنشدن برغانی از پاسخهای او صورت گرفت. انتشار این [[فتوا]] در میان علماء [[کربلا]] و نیز نسبت یافتن باورهای مبالغهآمیز به او در واپسین سفرش به کربلا عرصه را بر وی تنگ کرد. کوشش او برای اصلاح اوضاع و آرام ساختن [[حوزه علمیه|حوزههای علمیه]] نتیجه نداد و وی را از ماندن در کربلا منصرف ساخت.<ref>قصص العلماء، ص۵۱؛ شیخگیری بابیگری، ص۳۸-۳۹؛ هدایة الطالبین، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | حضور احسائی در [[ایران]] مخالفتهایی نیز در پی داشت. از جمله میتوان به مخالفت برخی از روحانیون [[قزوین]] در سفر زیارتی او به [[مشهد]] اشاره کرد.<ref>قصص العلماء، ص۴۳-۴۴.</ref> [[ملامحمدتقی برغانی|ملامحمدتقی بَرَغانی]] (درگذشت ۱۲۶۳ق)، معروف به شهید ثالث از علماء بزرگ قزوین، شیخ احمد احسائی را تکفیر نمود. این تکفیر در پی گفتوگوی علمی میان آن دو بر سر [[معاد جسمانی]] و قانعنشدن برغانی از پاسخهای او صورت گرفت. انتشار این [[فتوا]] در میان علماء [[کربلا]] و نیز نسبت یافتن باورهای مبالغهآمیز به او در واپسین سفرش به کربلا عرصه را بر وی تنگ کرد. کوشش او برای اصلاح اوضاع و آرام ساختن [[حوزه علمیه|حوزههای علمیه]] نتیجه نداد و وی را از ماندن در کربلا منصرف ساخت.<ref>قصص العلماء، ص۵۱؛ شیخگیری بابیگری، ص۳۸-۳۹؛ هدایة الطالبین، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | ||
=== سفر به حجاز به قصد اقامت === | |||
مخالفانش در پی انتشار برخی داستانها درباره او، مجازاتش را از حکمران بغداد خواستند. او با شنیدن این خبر، درنگ در کربلا را جایز ندانست و پس از فروختن خانه و اثاث منزل، در کهنسالی همراه خانوادهاش برای زیارت خانه خدا و حرم [[پیامبر(ص)]] از راه صحرای [[شام]] به سوی [[حجاز]] حرکت کرد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴۰.</ref> | مخالفانش در پی انتشار برخی داستانها درباره او، مجازاتش را از حکمران بغداد خواستند. او با شنیدن این خبر، درنگ در کربلا را جایز ندانست و پس از فروختن خانه و اثاث منزل، در کهنسالی همراه خانوادهاش برای زیارت خانه خدا و حرم [[پیامبر(ص)]] از راه صحرای [[شام]] به سوی [[حجاز]] حرکت کرد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴۰.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت و دفن در بقیع== | ||
شیخ احمد اَحسائی در [[دمشق]] بیمار شد و با شدتیافتن بیماریاش در نزدیکی [[مدینه]]، در محلی به نام هدیه در روز یکشنبه ۲۱ [[ذیقعده]] سال ۱۲۴۱ق درگذشت. پسرش شیخ حسن بر جنازه او نماز گزارد و او را به مدینه برد و در [[قبرستان بقیع]]، پشت دیوار بقعه ا[[ئمه بقیع]] از سوی جنوب و زیر ناودان محراب در برابر [[بیت الاحزان]] به خاک سپرد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴۰؛ دلیل المتحیرین، ص۶۸.</ref> [[فرهادمیرزا معتمد الدوله]] (درگذشت ۱۳۰۵ق) در سفرنامه [[حج]] خود، درباره آرامگاه وی مینویسد: «در خارج بقعه مبارکه [ائمه بقیع] قبر شیخ احمد بحرینی [احسایی] است. سنگ نازکی بر بالای قبر او بوده که شکسته شده؛ معلوم نشد که از نازکی شکسته یا کسی عمداً شکسته است.»<ref>سفرنامه فرهاد میرزا، ص۱۴۱.</ref> به نظر میرسد تا پیش از تخریب بقاع متبرک بقیع به دست [[وهابیت|وهابیان]]، قبر احسائی مشخص و بر آن محَجری از آهن و سنگ لوحی بوده است.<ref>نک: سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، ص۲۳۱.</ref> | شیخ احمد اَحسائی در [[دمشق]] بیمار شد و با شدتیافتن بیماریاش در نزدیکی [[مدینه]]، در محلی به نام هدیه در روز یکشنبه ۲۱ [[ذیقعده]] سال ۱۲۴۱ق درگذشت. پسرش شیخ حسن بر جنازه او نماز گزارد و او را به مدینه برد و در [[قبرستان بقیع]]، پشت دیوار بقعه ا[[ئمه بقیع]] از سوی جنوب و زیر ناودان محراب در برابر [[بیت الاحزان]] به خاک سپرد.<ref>رساله شرح احوال شیخ اجل، ص۴۰؛ دلیل المتحیرین، ص۶۸.</ref> | ||
[[فرهادمیرزا معتمد الدوله]] (درگذشت ۱۳۰۵ق) در سفرنامه [[حج]] خود، درباره آرامگاه وی مینویسد: «در خارج بقعه مبارکه [ائمه بقیع] قبر شیخ احمد بحرینی [احسایی] است. سنگ نازکی بر بالای قبر او بوده که شکسته شده؛ معلوم نشد که از نازکی شکسته یا کسی عمداً شکسته است.»<ref>سفرنامه فرهاد میرزا، ص۱۴۱.</ref> | |||
به نظر میرسد تا پیش از تخریب بقاع متبرک بقیع به دست [[وهابیت|وهابیان]]، قبر احسائی مشخص و بر آن محَجری از آهن و سنگ لوحی بوده است.<ref>نک: سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، ص۲۳۱.</ref> | |||
==حج در آثار احسائی== | |||
از احسائی افزون بر ۱۳۸ اثر در موضوعات متنوع بر جای ماند. این آثار شامل ۱۱۵ رساله، پنج خطبه و ۳۵ فایده است که در ۳۱ مجلد چاپ و منتشر شده است.<ref>روضات الجنات، ج۱، ص۲۲۰؛ اعیان الشیعه، ج۲، ص۵۹۱-۵۹۳؛ دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۳۲؛ فهرست کتب، ج۲، ص۸۲؛ الشیخیة نشأتها، ص۳۷۵-۳۸۹.</ref> ده جلد از آن در دست نیست. مشهورترین آثار او عبارتاند از شرح الزیارة الجامعة الکبیره، شرح العرشیه، شرح المشاعر و کتاب جوامع الکلم.<ref>الشیخیة نشأتها، ص۹۱.</ref> | |||
او در چند رساله در کتاب جوامع الکلم به احکام و موضوع [[حج]] پرداخته و به پرسشهایی در این زمینه پاسخ داده است.<br />ازجمله در رساله قطیفیه، به [[میقات]] اهل [[مدینه]] و جواز تأخیر [[احرام]] از میقات، برتری اقامت در [[مکه]] یا مدینه، بقا یا عدم بقای وجوب [[ذبح]] در صورت تبدیل [[حج تمتع|حج تَمَتُّع]] به [[حج افراد|حج اِفراد]]، پهنشدن زمین از زیر [[کعبه]]، معنای مخزون بودن بادها در ارکان کعبه، و معنای فرورفتن عهد و میثاق در [[حجرالاسود]] پرداخته است.<ref>الشیخیة نشأتها، ص۲۵۱، ۲۷۳.</ref> نیز در رساله صالحیه فساد یا عدم فساد حج تمتع در صورت ارتکاب آمیزش را بررسی کرده<ref>الشیخیة نشأتها، ص۲۶۳.</ref> و در رسالهای در پاسخ شیخ علی عُرَیضی، استفسار از حد استطاعت حج را به بحث گذاشته است.<ref>الشیخیة نشأتها، ص۲۶۹.</ref> | |||
==دیدگاههای احسائی== | ==دیدگاههای احسائی== | ||
پارهای از باورها و اندیشههای اَحسائی که او را از دیگران تمایز میبخشد و به عنوان پایهگذار مکتب فکری جدید در مذهب شیعه معرفی میکند، چنین است | |||
==== معاد جسمانی ==== | |||
مفهوم [[معاد]] نزد عامه علماء [[امامیه|شیعه]] آن است که روزی جانهای مردگان به بدنی بازمیگردند که همه ویژگیهای این جهانی آنها را دارد.<ref>حقائق الایمان، ص۱۵۹؛ بحار الانوار، ج۷، ص۵۰؛ بدایة المعارف، ج۲، ص۱۶۹.</ref> اما احسائی آشکارا بر آن است که انسان با جسم هورقلیایی (جهان واسطه [[عالم برزخ|برزخ]] و فاصله میان عالم مُلک و جهان اجسام و دنیا) بازمیگردد و بازگشت روح در کالبدی لطیف صورت میپذیرد که در قیاس با جهان برزخ و قیامت، جسم محسوب میشود؛ ولی لطیفتر از جسم دنیایی است.<ref>شرح العرشیه، ص۴۷-۴۸.</ref> | |||
==== '''معراج جسمانی''' ==== | |||
به اتفاق [[کلام اسلامی|متکلمان]] شیعه، [[پیامبر اسلام(ص)]] با جسم خاکی خویش به آسمانها و [[عرش]] و [[بهشت]] رضوان عروج کرد.<ref>نک: مکیال المکارم، ج۲، ص۹۲.</ref> احسائی همانند ایشان جسمانی بودن [[معراج]] پیامبر(ص) را باور دارد؛ اما بر آن است که پیامبر در هر فلک از افلاک آسمانی به هنگام حرکت به سوی عرش برین، جسمی متناسب با جرم آن فلک یافت تا خرق و التیامی لازم نباشد و ورود به افلاک گوناگون برای پیکر وی مشکلی پدید نیاورد.<ref>جوامع الکلم، ج۱، ص۱۸۱.</ref> او همچون [[معاد جسمانی]]، عروج پیامبر را با جسم هورقلیایی تصویر میکند.<ref>جوامع الکلم، ج۱، ص۱۸۱.</ref> | |||
==== '''جایگاه امام در آفرینش''' ==== | |||
بر پایه آثار احسائی، [[امامت]] مقامی است متصل به مقام [[رسالت]] است و هرچه خداوند از احکام به رسولش بخشیده، نزد [[دوازده امام|امامان معصوم(ع)]] حفظ شده است. او [[چهارده معصوم]] را معانی خداوند میداند؛ یعنی علم، حکم، فرمان و قدرت فراگیر خداوندیاند.<ref>شرح الزیارة الجامعه، ج۱، ص۴۸.</ref> وی امامان را علل فاعلی، مادی، صوری و غایی جهان هستی میشمرد<ref>شرح الزیارة الجامعه، ج۳، ص۲۹۶؛ ج۴، ص۶۹.</ref> و بر این باور است که تمام امور جهان به آنان واگذار شده و ایشان خالق و رازقاند.<ref>شرح الزیارة الجامعه، ج۱، ص۸۶-۸۷.</ref> به باور او [[اصول دین]] چهار تا هستند: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]]. به نظر او، [[عدالت]] و [[معاد]] جزء اصول دین نیستند.<ref>شیخیگری بابیگری، ص۵۲-۵۳.</ref> | |||
==== زندگی مهدی(ع) در هورقلیا ==== | |||
اَحسائی همانند دیگر علماء [[امامیه|شیعه]]، وجود و ظهور [[امام زمان(ع)]] را از اصول مسلم و ضروری دین میداند؛<ref>شیخیگری بابیگری، ص۵۵.</ref> اما برخلاف آنان، معتقد است که زندگی و بقای او نه در این جهان، بلکه در عالم هورقلیا تحقق دارد.<ref>جوامع الکلم، ج۲، ص۱۰۳.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش