پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی‌قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۴۳۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۱
جز
جز (کوتاه کردن مطالب اضافی←‏ابوبکر در مکه)
خط ۲۶: خط ۲۶:


==شخصیت‌شناسی==
==شخصیت‌شناسی==
ابوبکر عبدالله بن ابی‌قحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن کعب از تیره بنوتَیم بن مُرّه [[قبیله قریش|قریش]]<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۱.</ref> و مادرش اُمّ الخیر سَلْمی بنت صخر بن عمرو بن کعب، دختر عموی ابوقحافه، بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> بر پایه گزارشی، وی سه سال پیش از [[عام الفیل]] زاده شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.</ref> اما با توجه به این که هنگام درگذشتش در سال سیزدهم ق. ۶۳ سال داشته، نمی‌توان آن را پذیرفت. نام پیش از اسلام وی عبدالکعبه بود که [[پیامبر(ص)]] آن را به عبدالله تغییر داد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> وی به ابوبکر مشهور بود و با القابی چون صدّیق<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و عتیق (آزاد شده)<ref>الاصابه، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> خوانده شده است. در وجه نام‌گذاری او، سخنان مختلف است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۸؛الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> دانشوران [[شیعه]] با استناد به سخن برخی از [[اهل‌ سنت]] مانند ابن قتیبه<ref>المعارف، ص۱۶۹.</ref> و ابن عساکر<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳.</ref> لقب صدّیق را ویژه [[امام علی(ع)]] می‌دانند. ایشان، خود، با نفی این لقب برای ابوبکر، آن را ویژه خویشتن دانست.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref> نقش انگشتری وی «نِعم القادر الله» یا «عبدٌ ذلیلٌ لربٍ جلیل» بود.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۷.</ref>  
ابوبکر عبدالله بن ابی‌قحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن کعب از تیره بنوتَیم بن مُرّه [[قبیله قریش|قریش]]<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۱.</ref> و مادرش اُمّ الخیر سَلْمی بنت صخر بن عمرو بن کعب، دختر عموی ابوقحافه، بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> بر پایه گزارشی، وی سه سال پیش از [[عام الفیل]] زاده شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.</ref> از سویی گفته شده ابوبکر هنگام فوت، در سال سیزدهم قمری، ۶۳ سال داشت. نام پیش از اسلام وی عبدالکعبه بود که [[پیامبر(ص)]] آن را به عبدالله تغییر داد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> وی به ابوبکر مشهور بود و با القابی چون صدّیق<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و عتیق (آزاد شده)<ref>الاصابه، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> خوانده شده است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۸؛الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref>{{یادداشت|دانشوران شیعه با استناد به سخن برخی از اهل‌ سنت مانند ابن قتیبه و ابن عساکر لقب صدّیق را ویژه امام علی(ع) می‌دانند. ایشان، خود، با نفی این لقب برای ابوبکر، آن را ویژه خویشتن دانست.}} نقش انگشتری وی «نِعم القادر الله» یا «عبدٌ ذلیلٌ لربٍ جلیل» بود.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۷.</ref>  


== مکه ==
== مکه ==
ابوبکر پیش از [[بعثت|بعثت پیامبر]] به بازرگانی اشتغال داشت. <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴.</ref><ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> اسلام وی را پس از [[علی(ع)]] یاد کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref> <ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶.</ref> <ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> در جریان دعوت پیامبر از قبایل در ایام [[حج]] و سال‌های پایانی حضور در [[مکه]]، ابوبکر به سبب آشنایی با انساب عرب، پیامبر(ص) را همراهی می‌کرد.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۶۲؛ شرح الاخبار، ج۲، ص۳۸۲-۳۸۶.</ref> با [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت]] پیامبر(ص) به [[مدینه]]، ابوبکر ایشان را همراهی کرد. <ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۰.</ref> به اعتقاد مفسران، آیه ۴۰ [[سوره توبه]] درباره این حادثه نازل شده و مراد از {{قلم رنگ|سبز|ثانِی اثنَینِ}} ابوبکر است<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۹۶؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۸.</ref> <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۰؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۶۶.</ref>
ابوبکر پیش از [[بعثت|بعثت پیامبر]] به بازرگانی اشتغال داشت. <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴.</ref><ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۳.</ref> اسلام وی را پس از [[علی(ع)]] یاد کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۶۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۲۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۹۸.</ref> <ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶.</ref> <ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref> بلال، عامر بن فُهیره، زِنّیره، اُمّ عُبَیس، کنیزی از بنو عَمْرو بن مُؤَمّل، نَهْدِیه و دخترش بردگانِ شکنجه شده قریش بودند که ابوبکر آنان را آزاد کرد.<ref>المعارف، ص۱۷۷.</ref> در جریان دعوت پیامبر از قبایل در ایام [[حج]] و سال‌های پایانی حضور در [[مکه]]، ابوبکر به سبب آشنایی با انساب عرب، پیامبر(ص) را همراهی می‌کرد.<ref>المعجم الکبیر، ج۶، ص۶۲؛ شرح الاخبار، ج۲، ص۳۸۲-۳۸۶.</ref> با [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت]] پیامبر(ص) به [[مدینه]]، ابوبکر ایشان را همراهی کرد. <ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۰.</ref> به اعتقاد مفسران، آیه ۴۰ [[سوره توبه]] درباره این حادثه نازل شده و مراد از {{قلم رنگ|سبز|ثانِی اثنَینِ}} ابوبکر است<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۹۶؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۸.</ref> <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۰؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۶۶.</ref>


رسول خدا(ص) میان ابوبکر و [[سالم مولی حذیفه]]<ref>المعارف، ص۲۷۳.</ref> یا [[خارجة بن زید]]<ref>المحبّر، ص۷۳.</ref> [[پیمان برادری]] بست. پیشتر در مکه میان او و [[عمر بن خطاب|عمر]] پیمان برادری بسته شده بود.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۲۰۶.</ref> او بعدها با دختر خارجه ازدواج کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۰.</ref>
رسول خدا(ص) میان ابوبکر و [[سالم مولی حذیفه]]<ref>المعارف، ص۲۷۳.</ref> یا [[خارجة بن زید]]<ref>المحبّر، ص۷۳.</ref> [[پیمان برادری]] بست. پیشتر در مکه میان او و [[عمر بن خطاب|عمر]] پیمان برادری بسته شده بود.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۲۰۶.</ref> او بعدها با دختر خارجه ازدواج کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۰.</ref>
خط ۴۲: خط ۴۲:


==حجة الوداع و رحلت پیامبر(ص)==
==حجة الوداع و رحلت پیامبر(ص)==
ابوبکر در سفر [[حجة الوداع]] شتری همراه داشت که با آن زاد و توشه خود و رسول خدا(ص) را حمل می‌کرد. با سهل انگاری غلام وی، شتر در مسیر راه گم شد و او غلام خود را تنبیه کرد. پیامبر(ص) او را از این کار نهی نمود.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۹۳-۱۰۹۵.</ref> وی در بازگشت از این سفر، از شاهدان غدیر و از نخستین کسانی بود که ولایت علی(ع) را به ایشان تبریک گفتند.<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۱.</ref>  
ابوبکر در بازگشت از [[حجة الوداع|حجةالوداع]]، از شاهدان غدیر و از نخستین کسانی بود که ولایت علی(ع) را تبریک گفت.<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۱.</ref> ابوبکر در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص) برخلاف فرمان وی، به بهانه نگرانی از بیماری پیامبر، از حضور در اردوگاه [[سپاه اسامه|سپاه اُسامه]] سر پیچید.<ref>السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲.</ref> او همچین بدون اجازه پیامبر و با تلاش دخترش [[عایشه]]، امامت جماعت مسجد پیامبر(ص) را عهده‌دار شد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴؛ الارشاد، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ الفصول المختاره، ص۱۲۷.</ref> در برخی منابع [[اهل‌ سنت]] آمده که وی به فرمان رسول خدا، جانشین امامت جماعت در روزهای بیماری ایشان بود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۹.</ref>  
 
ابوبکر در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص) برخلاف فرمان وی، به بهانه نگرانی از بیماری پیامبر، از حضور در اردوگاه [[سپاه اسامه|سپاه اُسامه]] سر پیچید.<ref>السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲.</ref> او همچین بدون اجازه پیامبر و با تلاش دخترش [[عایشه]]، امامت جماعت مسجد پیامبر(ص) را عهده‌دار شد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴؛ الارشاد، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ الفصول المختاره، ص۱۲۷.</ref> در برخی منابع [[اهل‌ سنت]] آمده که وی به فرمان رسول خدا، جانشین امامت جماعت در روزهای بیماری ایشان بود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۹.</ref>  


در پی رحلت رسول خدا(ص)، ابوبکر به [[مدینه]] آمد و چون به رخسار پیامبر نگریست، بر خلاف برخی [[صحابه]] همچون [[عمر بن خطاب|عمر]]، به ‌استناد برخی آیات، رحلت ایشان را تصدیق کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۸، ۲۴۱-۲۴۲.</ref> در پی اختلاف صحابه در تعیین مکان دفن پیامبر، با نقل روایتی از ایشان که پیامبران در مکان درگذشت خود دفن می‌شوند، به حل مشکل پرداخت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.</ref> برخی مشابه این گزارش را درباره [[امام علی(ع)|علی(ع)]] آورده‌اند.<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۴؛ کفایة الاثر، ص۱۲۶.</ref> نقل کرده‌اند که در ماتم پیامبر گریست. نیز قصایدی از وی در سوگ رسول خدا(ص) نقل شده است.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۴۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۵؛ قس: مناقب، ج۱، ص۲۰۹.</ref>  
در پی رحلت رسول خدا(ص)، ابوبکر به [[مدینه]] آمد و چون به رخسار پیامبر نگریست، بر خلاف برخی [[صحابه]] همچون [[عمر بن خطاب|عمر]]، به ‌استناد برخی آیات، رحلت ایشان را تصدیق کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۸، ۲۴۱-۲۴۲.</ref> در پی اختلاف صحابه در تعیین مکان دفن پیامبر، با نقل روایتی از ایشان که پیامبران در مکان درگذشت خود دفن می‌شوند، به حل مشکل پرداخت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.</ref> برخی مشابه این گزارش را درباره [[امام علی(ع)|علی(ع)]] آورده‌اند.<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۴؛ کفایة الاثر، ص۱۲۶.</ref> نقل کرده‌اند که در ماتم پیامبر گریست. نیز قصایدی از وی در سوگ رسول خدا(ص) نقل شده است.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۴۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۵؛ قس: مناقب، ج۱، ص۲۰۹.</ref>  


==واقعه سقیفه و خلافت ابوبکر==  
==واقعه سقیفه و خلافت ابوبکر==  
پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از دفن ایشان، گروهی از [[انصار]] که نگران آینده خود بودند، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] گرد آمدند و [[سعد بن عباده|سعد بن عباده]] خزرجی را برای خلافت نامزد کردند. با اطلاع ابوبکر و [[عمر بن خطاب|عمر]] از این ماجرا، آن دو همراه [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] وارد سقیفه شدند. در چگونگی، زمان ورود و گفت‌وگوی ابوبکر با انصار اختلاف است. بر پایه سخن مشهور، وی برای منصرف ساختن انصار از تصمیمشان، ضمن استناد به حدیث نبوی «الائمة من قریش» خلافت را شایسته مهاجران قلمداد کرد؛ با این استدلال که آنان خویشاوند پیامبرند و با توجه به برتری ایشان بر قبایل دیگر، پیروی مردم را به دنبال خواهند داشت. آن‌گاه دو همراهش را برای بیعت معرفی کرد. اما آن دو ابوبکر را به خلافت سزاوار دانستند. انصار شورایی شدن خلافت و انتخاب دو امیر از [[مهاجران]] و انصار را پیش کشیدند. ابوبکر برای قانع ساختن آنان، وعده داد از انصار وزیر برگزیند. در این فضای آشوبناک، عمر که نگران گسترش اختلاف بود، با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال او [[بشیر بن سعد]] خزرجی که رقیب سعد بن عباده بود، دست بیعت به سوی ابوبکر گشود. [[قبیله اوس]] نیز که از [[قبیله خزرج|خزرجیان]] کینه دیرینه داشتند، از نامزدی وی استقبال کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ انساب الاشراف ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> [[قبیله بنی‌اسلم]]، از قبایل بادیه‌نشین که در [[مدینه]] ساکن شده بودند<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۶۷.</ref> ، به حمایت از گردانندگان بیعت با ابوبکر، مسلحانه در کوچه‌های مدینه مخالفان را تهدید کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۹؛ الجمل، ص۱۱۹.</ref> بدین ترتیب، زمینه بیعت عمومی با ابوبکر فراهم شد. روز بعد، با سخنرانی و زمینه‌سازی در [[مسجد النبی]]، بیشتر مردم با او بیعت کردند. ابوبکر به سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) پرداخت و به ناتوانی خود و چیرگی شیطان بر وی و برتر نبودن خود از دیگران و روش خویش در حکومت اشاره کرد. شیعیان برآنند که این سخنان نشانه عدم صلاحیت وی برای خلافت است. سخن [[امام علی(ع)]] نیز بر همین برداشت دلالت دارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲.</ref> به هر روی، او به خلافت رسید و عمر که در روی کارآوردن او نقشی اساسی داشت، بعدها انتخاب وی را عجولانه و اشتباهی شتاب‌زده (فَلْته) وصف کرد.<ref>الشافی، ج۳، ص۱۰۲-۱۰۸؛ الغدیر، ج۷، ص۹۲-۹۳.</ref> اما برخی محققان<ref>فدک در تاریخ، ص۷۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۷.</ref> بر پایه شواهد و قراینی، خلافت ابوبکر و عمر را با طرح و برنامه پیشین از جانب ابوبکر و عمر و ابوعبیده می‌دانند. بعضی از این شواهد عبارتند از: ترک [[سپاه اسامه]] و بازگشت به مدینه<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۸۴، ۱۸۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> ، جلوگیری از آوردن [[ماجرای کاغذ و دوات|کاغذ و دوات]] برای نگارش وصیت پیامبر(ص)<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۸۷؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۳۷؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۵.</ref> ، تلاش برای اقامه نماز به جای ایشان<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۹۰.</ref> ، واگذاری خلافت از طرف ابوبکر به عمر و سخن عمر که اگر ابوعبیده زنده بود، او را جانشین خود می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۶۱.</ref> ، و این عقیده ابوبکر که نبایست خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.</ref>
پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از دفن ایشان، گروهی از [[انصار]] که نگران آینده خود بودند، در [[سقیفه بنی‌ساعده]] گرد آمدند و [[سعد بن عباده|سعد بن عباده]] خزرجی را برای خلافت نامزد کردند. با اطلاع ابوبکر و [[عمر بن خطاب|عمر]] از این ماجرا، آن دو همراه [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] وارد سقیفه شدند. ابوبکر شایستگی مهاجران را بر انصار برای جانشینی پیامبر به دلیل سابقه مسلمانی و ارتباط تباری با او بیشتر دانست. عمر با ابوبکر بیعت کرد. [[قبیله اوس]] <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ انساب الاشراف ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و [[قبیله بنی‌اسلم]]<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۶۷.</ref> نیز با او بیعت کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۹؛ الجمل، ص۱۱۹.</ref> روز بعد، در [[مسجد النبی]]، ابوبکر به سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) پرداخت و به ناتوانی خود و چیرگی شیطان بر وی و برتر نبودن خود از دیگران و روش خویش در حکومت اشاره کرد. شیعیان برآنند که این سخنان نشانه عدم صلاحیت وی برای خلافت است. سخن [[امام علی(ع)]] نیز بر همین برداشت دلالت دارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲.</ref>
 
خلافت ابوبکر از آغاز با چالش‌هایی روبه‌رو بود. [[بنی‌هاشم]] و برخی [[صحابه]] برجسته، خواه [[انصار]] و خواه [[مهاجران]]، از این رو که امام علی(ع) را برای خلافت سزاوار می‌دیدند، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. برخی از اینان به رغم تهدیدهای جدی، همچون تهدید به آتش زدن خانه [[حضرت فاطمه(س)]] که برای همراهی با علی(ع) در آن گرد آمده بودند، تا مدت‌ها از بیعت خودداری کردند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> بر پایه گزارشی، برخی از هواداران امام قصد پایین کشیدن خلیفه از منبر را داشتند که پس از رایزنی با ایشان، از تصمیم خود منصرف شدند.<ref>الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۹.</ref> اینان در [[محله بنی‌بیاضه]] گرد آمدند و به خلافت ابوبکر اعتراض نمودند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref> در میان مخالفان خلافت ابوبکر، [[ابوسفیان]] نیز جای داشت که امام علی(ع) چون از نیت او آگاه بود، تشویق او به قیام بر ضد ابوبکر را نادیده گرفت. البته او پس از آن که فرزندانش، [[یزید بن ابی سفیان|یزید]] و [[معاویه]]، صاحب منصب شدند، از مخالفت دست برداشت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۷، ۲۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>
 
[[اهل‌ سنت]] برای مشروع نشان دادن خلافت ابوبکر به روایت‌هایی از [[پیامبر(ص)]] استناد کرده‌اند که برخی از محدثان خودشان آن‌ها را ساختگی دانسته‌اند.<ref>سنن ترمذی، ج۵، ص۲۷۶؛ الموضوعات، ج۱، ص۳۱۸.</ref> امامت جماعت هنگام بیماری رسول خدا از علل مشروعیت خلافت او شمرده شده است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۶.</ref> اما این‌گونه روایت‌ها هم دارای معارض هستند<ref>الشافی، ج۴، ص۱۵۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۹۸.</ref> و هم با اخبار رسیده از طرق شیعه<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۸۳.</ref> و نیز با عملکرد وی در انتخاب خلیفه پس از خود ناسازگارند.


[[بنی‌هاشم]] و برخی [[صحابه]] از این رو که امام علی(ع) را برای خلافت سزاوار می‌دیدند، از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. برخی از اینان به رغم تهدیدهای جدی، همچون تهدید به آتش زدن خانه [[حضرت فاطمه(س)]] که برای همراهی با علی(ع) در آن گرد آمده بودند، تا مدت‌ها از بیعت خودداری کردند.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ السقیفة و فدک، ص۴۹.</ref>
==اقدامات ابوبکر در زمان خلافت==
==اقدامات ابوبکر در زمان خلافت==
ابوبکر به استناد حدیثی از رسول خدا(ص) که پیامبران ارث بر جای نمی‌گذارند، [[فدک]] را از [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه(س)]] گرفت و این به رغم شهادت گواهانی چون [[امام علی(ع)]] و [[ام ایمن]] بود.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۵۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۷.</ref> وی در واپسین لحظات عمرش از این کار خود تأسف ‌خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹.</ref>


اعزام [[سپاه اسامه]] برای نبرد با روم که با پیروزی بازگشت، از کارهای اوست.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۵.</ref> نبرد با مخالفان و اهل ردّه و سرکوب سخت آنان به فرماندهی [[خالد بن ولید]] نیز به فرمان وی رخ داد. در این میان، خالد برخی کارهای خلاف شرع انجام داد و با نظر به مصلحت‌اندیشی خلیفه و به‌ رغم تأکید برخی [[صحابه]] برای اجرای حکم الهی، مجازات نشد. دستگاه خلافت بر پایه ادله‌ای همه مخالفان خود را در شمار مرتدان قرار داد<ref>الخراج، ص۸۰.</ref> ، در حالی که اینان چند دسته بودند: پیامبران دروغین<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۴؛ البدایة و النهایه، ج۶، ص۳۱۲.</ref> ، مخالفان خلافت ابوبکر، خودداری‌کنندگان از پرداخت [[زکات]] به دولت مدینه<ref>الجمل، ص۵۸؛ الفتوح، ج۱، ص۲۰؛ الافصاح، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref> و اهل ردّه.<ref>المعارف، ص۳۳۳.</ref>  
* گرفتن [[فدک]] از [[فاطمه (س)]]. {{یادداشت|ابوبکر به استناد حدیثی از رسول خدا(ص) که پیامبران ارث بر جای نمی‌گذارند، فدک را از فاطمه(س) گرفت و این به رغم شهادت گواهانی چون امام علی(ع) و ام ایمن بود..}}<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۵۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۷.</ref><ref>الطبقات، ج۲، ص۲۴۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹.</ref> <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷.</ref> <ref>قس: الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ الاختصاص، ص۱۸۳-۱۸۵؛ الشافی، ج۴، ص۱۱۳.</ref> وی در واپسین لحظات عمرش از این کار خود تأسف ‌خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹.</ref> ابوبکر [[سهم ذوی‌ القربی]] را قطع کرد<ref>مسند احمد، ج۴، ص۸۳.</ref> و به یتیمان و مساکین داد. به روایتی او این سهم را در تهیه ساز و برگ نظامی و رزمندگان به‌کار گرفت.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> از این رو، فاطمه(س) تا پایان عُمْر از وی دوری نمود.<ref>مسند احمد، ج۱، ص۶-۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۴۲.</ref>
* [[اقطاع|اقطاعات]] به برخی صحابه مانند طلحه و زبیر، که مخالفت [[عمر بن خطاب|عمر]] را در پی داشت.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۶۴۱؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۴.</ref>


با پایان یافتن جنگ‌های ردّه، ابوبکر نیروهای خود را با انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی و مذهبی برای فتح [[عراق]] و [[شام]] بسیج کرد. او ابتدا به پیشنهاد [[مثنی بن حارثه شیبانی]] از ساکنان عراق که از ضعف سپاهیان ساسانی در عراق باخبر بود و به فرماندهی خالد بن ولید، شهرهای [[حیره]]، [[انبار]] و [[عین التمر]] را که در قلمرو ساسانی قرار داشتند، فتح کرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۲۹۵-۳۰۷.</ref> همزمان با این [[فتوحات]]، چهار لشکر را برای فتح شام فرستاد و [[ابوعبیده بن جراح|ابوعبیده]] را به فرماندهی کل آن سپاه برگزید.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> وی برای تقویت سربازان در برابر سپاه بزرگ هراکلیوس امپراتور [[روم]]، خالد بن ولید را از عراق به سوی شام گسیل داشت و فرماندهی تمام نیروها را به او سپرد.<ref>فتوح الشام، ج۱، ص۲۲.</ref> مسلمانان در این نبرد توانستند با شکست رومیان، در واپسین روزهای حکومت او، [[دمشق]] را محاصره کنند.<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>
* اعزام [[سپاه اسامه]] و پس از آن، اعزام چهار لشکر برای فتح [[شام]] و نبرد با امپراتوری روم شرقی<ref>الفتوح، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref><ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۵.</ref>  
* نبرد با مخالفان و اهل ردّه و سرکوب سخت آنان به فرماندهی [[خالد بن ولید]].


گزارش‌هایی از حقوق روزانه او پس از خلافت حکایت دارند که در تعییین مقدار آن اختلاف است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۶.</ref> او در جمع‌آوری و تقسیم بیت‌المال و رفتار با اهل کتاب، برخلاف خلفای پس از خود، به سیره پیامبر رفتار کرد. از [[مسیحی|مسیحیان]] نجران و [[زرتشتی|زرتشتیان]] جزیه گرفت<ref>الخراج، ص۷۳، ۱۲۹، ۱۳۱.</ref> و غنایم را مساوی قسمت کرد و پیشنهاد تقسیم نابرابر غنایم را نپذیرفت.<ref>الخراج، ص۴۲.</ref> بر پایه برخی از گزارش‌ها، جمع‌آوری ابتدایی قرآن به فرمان او و پس از کشته‌شدن بسیاری از قاریان در [[جنگ یمامه|نبرد یمامه]] به سال ۱۲ق انجام شد.<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۹۸-۹۹.</ref>  
* دستور به تصرف شهرهای [[حیره]]، [[انبار]] و [[عین التمر]] در قلمرو ساسانی.<ref>الفتوح، ج۲، ص۲۹۵-۳۰۷.</ref>  


او که در شش ماهه نخست خلافت در سنح ساکن بود، محل بیت المال را همان جا قرار داد و پس از سکونت در مدینه، آن را به خانه خود منتقل کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۹.</ref> اقطاعات ابوبکر به برخی صحابه مانند طلحه و زبیر، مخالفت عمر را در پی داشت.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۶۴۱؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۴.</ref>  
* جمع‌آوری ابتدایی قرآن به فرمان او، پس از کشته‌شدن بسیاری از قاریان در [[جنگ یمامه|نبرد یمامه]] به سال ۱۲ق.<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۹۸-۹۹.</ref>


پس از رحلت رسول خدا(ص) میان اصحاب درباره سهم رسول خدا(ص) و ذوی‌ القربی از غنایم اختلاف پیش آمد.<ref>الخراج، ص۲۱؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹.</ref> ابوبکر سهم ذوی‌ القربی را قطع کرد<ref>مسند احمد، ج۴، ص۸۳.</ref> و به یتیمان و مساکین داد. به روایتی او این سهم را در تهیه ساز و برگ نظامی و رزمندگان به‌کار گرفت.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> وی با اصرار بر این که رسول خدا(ص) فدک را پس از رحلتش برای همه مسلمانان قرار داده است، فاطمه(س) را از آن محروم کرد<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۴۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹.</ref> و در برابر احتجاج وی گریست.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷.</ref> او از پذیرش گواهی ام اَیمَن به بهانه زن بودنش و گواهی علی(ع) به دلیل منفعتخواهی شخصی وی خودداری کرد.<ref>قس: الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ الاختصاص، ص۱۸۳-۱۸۵؛ الشافی، ج۴، ص۱۱۳.</ref> از این رو، فاطمه(س) تا پایان عُمْر از وی دوری نمود.<ref>مسند احمد، ج۱، ص۶-۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۴۲.</ref>
* توصیه به نقل‌نکردن [[حدیث]]. به نقل ذهبی، او با گرد هم آوردن مردم، آنان را از نقل حدیث از این رو که موجب اختلاف می‌شود، بر حذر داشت و ۵۰۰ حدیث را که خود گرد آورده بود، از عایشه خواست و همه را سوزاند.<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳-۵؛ کنز العمال، ج۱۰، ص۲۸۵.</ref>
 
ابوبکر حد شرب خمر را برخلاف رسول خدا ۴۰ ضربه تعیین کرد.<ref>الام، ج۶، ص۱۹۵؛ المصنف، عبدالرزاق، ج۷، ص۳۷۷-۳۷۸.</ref> وی به‌ رغم برخورد شدید با دزدان غنایم، از اجرای حد سرقت بر آنان خودداری می‌کرد.<ref>الخراج، ص۱۷۲.</ref> به نقل ذهبی، او با گرد هم آوردن مردم، آنان را از نقل حدیث از این رو که موجب اختلاف می‌شود، بر حذر داشت و ۵۰۰ حدیث را که خود گرد آورده بود، از عایشه خواست و همه را سوزاند.<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳-۵؛ کنز العمال، ج۱۰، ص۲۸۵.</ref>
 
بنا بر روایتی از ابن شهاب زُهری، رسول خدا(ص) و ابوبکر به کسی منصب قضاوت ندادند. اما برخی گزارش‌ها عمر را قاضی ابوبکر دانسته‌اند.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> در روزگار او سه طلاق در یک مجلس، یک طلاق به‌ شمار میآمد.<ref>مسند الشافعی، ص۱۹۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۴؛ المسائل الصاغانیه، ص۸۴.</ref>  


==وصیت و مرگ ابوبکر==
==وصیت و مرگ ابوبکر==
ابوبکر بر اثر بیماری در هفتم جمادی الاخره سال ۱۳ق. پس از دو سال و سه ماه و ۲۶ روز خلافت در ۶۳ سالگی درگذشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> با آن که در تقسیم بیت‌ المال سختکوش بود و پس از مرگش مالی را در بیت‌ المال باقی نگذاشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۴، ۱۶۰.</ref> ، هنگام مرگ ثروتی درخور شامل نخلستانی از غنایم بنی‌نضیر و زمین‌هایی در بحرین، غابه و خیبر از خود بر جای نهاد. گزارش‌ها از بخشش قسمتی از این ثروت هنگفت به عایشه در روزهای پایانی حیات وی خبر می‌دهند.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۹، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
ابوبکر بر اثر بیماری در هفتم جمادی الاخره سال ۱۳ق. پس از دو سال و سه ماه و ۲۶ روز خلافت در ۶۳ سالگی درگذشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> هنگام مرگ ثروتی درخور شامل نخلستانی از غنایم بنی‌نضیر و زمین‌هایی در بحرین، غابه و خیبر از خود بر جای نهاد. گزارش‌ها از بخشش قسمتی از این ثروت هنگفت به عایشه در روزهای پایانی حیات وی خبر می‌دهند.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۹، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>  
 
او هنگام مرگ به‌ رغم مخالفت برخی صحابه از جمله عبدالرحمن بن عوف که از تندخویی عمر بیم داشتند، عمر را به جانشینی خود برگزید و در پاسخ به اعتراض مخالفان، او را شایسته‌ترین فرد برای خلافت دانست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۱۶.</ref> امیرمؤمنان این انتخاب را جبران تلاش‌های عمر در قدرت‌بخشی به ابوبکر و کاری قابل پیش‌بینی ‌دانست و از این کار وی که به‌ رغم شایسته ندانستن خود برای خلافت و تقاضای عزل خویش، جانشین انتخاب کرد، اظهار شگفتی نمود.<ref>معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ الفصول المختاره، ص۲۴۷.</ref> برخی گزارش‌ها انتخاب عمر را طی مشورت ابوبکر با شماری از صحابه دانسته‌اند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۱۷.</ref>
 
ابوبکر هنگام مرگ آرزو می‌کرد که علف چرندگان بود و از ارتکاب چند کار همانند بر عهده گرفتن خلافت، حمله به خانه حضرت فاطمه(س) و شکستن حرمت ایشان و زنده سوزاندن ابن فجائه سلمی در بقیع تأسف ‌خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۹؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱.</ref> بر پایه وصیت او، همسرش اسماء دختر عمیس او را غسل داد و در پارچه‌هایی کهنه کفن کرد. عمر شبانه در فاصله میان منبر و قبر رسول خدا(ص) بر وی نماز گزارد و او را بر پایه وصیتش کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۷.</ref>
 
ابوبکر را از مفتیان روزگار پیامبر دانسته‌اند. عبدالله بن عمر تنها او و عمر را مفتیان روزگار خود می‌شمرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۷.</ref> از او بیش از ۱۰۰ روایت نقل شده<ref>معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۶.</ref> که در برخی از آن‌ها تردید جدی راه دارد.<ref>الغدیر، ج۷، ص۱۰۹.</ref> برخی از گزارش‌ها از ناتوانی وی در پاسخگویی به شبهات دانشمندان یهود حکایت دارند. آنان که بر پایه آموزه‌های تورات توقع داشتند خلیفه پیامبر گرامی، عالم‌ترین فرد امت باشد، پس از پرسش درباره صفات الهی و ناتوانی او در پاسخ به آن، با واکنش تند وی مواجه شدند. امیرمؤمنان دید که آنان اسلام را به تمسخر گرفتند و بر اثر رفتار ابوبکر، آن را دروغ پنداشتند. پس پاسخ آنان را داد و ایشان را قانع ساخت.<ref>الارشاد، ج۱، ص۲۰۱.</ref>
 
نام ابوبکر در شمار صحابه بشارت داده شده به بهشت<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۱۸.</ref> و از حواریان رسول خدا(ص)آمده است. اما ابن کلبی، تنها زُبَیر را حواری ایشان دانسته است.<ref>المحبّر، ص۴۷۴.</ref>  


قُتَیله دختر عبدالعُزی، اُم رُومان دختر عامر بن عُوَیمر<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱.</ref> ، اسماء دختر عُمَیس خَثْعَمی و حبیبه دختر خارجة بن زید خزرجی<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶.</ref> همسران ابوبکر بودند. عبدالله، عبدالرحمن و محمد، پسران او و عایشه همسر پیامبر(ص) که در رویدادهای گوناگون به ویژه جنگ جمل نقشی مهم داشت، اسماء مادر عبدالله بن زبیر بن عوام و ام کلثوم دختران او بودند. محمد فرزند ابوبکر، پس از مرگ وی و ازدواج همسرش اسماء با امیرمؤمنان(ع) در دامن ایشان پرورش یافت و در شورش مسلمانان بر ضدّ عثمان از جمله معترضان بود و در خلافت امیرمؤمنان(ع) از یاران و فرماندهان نظامی و کارگزار ایشان در مصر گشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷؛ الامالی، ص۷۹.</ref> او سرانجام به دست لشکر معاویه و به فرمان عمرو بن عاص کشته شد و جنازه‌اش را در پوست الاغی نهاده، سوزاندند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۶.</ref> نسل محمد از طریق فرزندش قاسم ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref> قاسم از فقیهان هفت‌گانه مدینه و پدر ام فَروه، همسر امام باقر(ع)، بود. عبدالرحمان در نبرد بدر مشرکان را یاری داد. برخی از مفسران نزول آیات {وَالَّذِی... مَا هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ أُولَئِک الَّذِینَ...} (احقاف/۴۶، ۱۷-۱۸) را درباره وی دانسته‌اند. او هنگام صلح حدیبیه مسلمان شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> بیشترین نسل ابوبکر از طَلْحَه، نواده عبدالرحمان بن ابی‌بکر، با نام طَلحیون ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> رسول خدا(ص)، زُبَیر، طَلْحَه و عبدالرحمان احول از دامادهای ابوبکر بودند.<ref>المحبّر، ص۸۶.</ref>  
او هنگام مرگ به‌ رغم مخالفت برخی صحابه از جمله عبدالرحمن بن عوف که از تندخویی عمر بیم داشتند، عمر را به جانشینی خود برگزید و در پاسخ به اعتراض مخالفان، او را شایسته‌ترین فرد برای خلافت دانست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۱۶.</ref> امیرمؤمنان این انتخاب را جبران تلاش‌های عمر در قدرت‌بخشی به ابوبکر و کاری قابل پیش‌بینی ‌دانست و از این کار وی که به‌ رغم شایسته ندانستن خود برای خلافت و تقاضای عزل خویش، جانشین انتخاب کرد، اظهار شگفتی نمود.<ref>معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ الفصول المختاره، ص۲۴۷.</ref>


روابط خاندان ابوبکر چنان تیره بود که هر یک خود را به یکی از القاب و صفات او منتسب میکرد و بدین ترتیب، تیره‌های آل ابی‌عتیق، آل صدّیق، آل ثانی اثنین، و آل صاحب غار پدید آمدند.<ref>المعارف، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> به گفته مستوفی (م.۷۹۷ق.) از نسل وی در قزوین سلسله حکومتگر افتخاریان پدید آمدند و تحت حاکمیت مغولان از دوره منگوقاآن (م.۶۵۵ق.) تا الجایتو (م.۷۱۶ق.) در بیشتر اوقات حکومت کردند.<ref>تاریخگزیده، ص۷۹۸.</ref>  
عمر شبانه در فاصله میان منبر و قبر رسول خدا(ص) بر وی نماز گزارد و او را بر پایه وصیتش کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۷.</ref>


بلال، عامر بن فُهیره، زِنّیره، اُمّ عُبَیس، کنیزی از بنو عَمْرو بن مُؤَمّل، نَهْدِیه و دخترش بردگانِ شکنجه شده قریش بودند که ابوبکر آنان را آزاد کرد.<ref>المعارف، ص۱۷۷.</ref> خطبه رسول خدا(ص) در وصف قیامت و پرهیز از دنیا سبب شد ۱۰ تن از صحابه یعنی ابوبکر، عبدالله بن عُمَر، سالم مولی حُذَیفَه، امیرمؤمنان علی۷، سلمان، مقداد، ابوذر، عبدالله بن مسعود و معقل بن مقرن که در خانه عثمان بن مظعون گرد آمده بودند، تصمیم به دنیاگریزی و ترک لذتهای دنیا بگیرند که آیه {یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُحَرِّموا طَیبتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَکم} (مائده/۵، ۸۷) نازل شد و آنان را از این کار بازداشت.<ref>اسباب النزول، ص۱۳۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۴.</ref> بنا بر نقلی دیگر از ابن عباس، این آیه درباره امام علی(ع) و یاران او نازل شد.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۱۳۲؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱۸.</ref> ابومخنف و دیگران احتجاج امام حسن(ع) با معاویه و استدلال به نزول این آیه درباره امام علی(ع) را نقل کردهاند.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۲.</ref> از امام صادق(ع) نزول این آیه درباره امام علی(عبلال و عثمان بن مظعون روایت شده است.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۵.</ref>  
=== همسران و فرزندان ===
قُتَیله دختر عبدالعُزی، اُم رُومان دختر عامر بن عُوَیمر<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۰۱.</ref> ، اسماء دختر عُمَیس خَثْعَمی و حبیبه دختر خارجة بن زید خزرجی<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۲۶.</ref> همسران ابوبکر بودند. عبدالله، عبدالرحمن و محمد، پسران او و [[عایشه]]، همسر پیامبر(ص) که در رویدادهای گوناگون به ویژه جنگ جمل نقشی مهم داشت، اسماء مادر [[عبدالله بن زبیر]] بن عوام و ام کلثوم دختران او بودند. محمد فرزند ابوبکر، پس از مرگ او و ازدواج مادرش، اسماء با امیرمؤمنان(ع) زیر نظر او تربیت شد و در شورش مسلمانان بر ضدّ عثمان از جمله معترضان بود و در خلافت امیرمؤمنان(ع) از یاران و فرماندهان نظامی و کارگزار ایشان در مصر گشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷؛ الامالی، ص۷۹.</ref> قاسم فرزند محمد بن ابی‌بکر از فقیهان هفت‌گانه [[مدینه]] و پدر ام فَروه، همسر امام باقر(ع)، بود.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref> بیشترین نسل ابوبکر از طَلْحَه، نواده عبدالرحمان بن ابی‌بکر، با نام طَلحیون ادامه یافت.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۴۹.</ref> رسول خدا(صزُبَیر، طَلْحَه و عبدالرحمان احول از دامادهای ابوبکر بودند.<ref>المحبّر، ص۸۶.</ref>  


==پانویس==
==پانویس==
۱۰۱

ویرایش