احبار: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Seyedjavad (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Seyedjavad (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
برخورد احبار و یهودیان با پیامبر گرامی(ص) در مدینه را میتوان به سه بخش قسمت کرد: | برخورد احبار و یهودیان با پیامبر گرامی(ص) در مدینه را میتوان به سه بخش قسمت کرد: | ||
==== أ. برخورد احتیاطآمیز ==== | |||
برخورد نخستین، بیشتر سکوت در برابر پیامبر اکرم(ص)، نپذیرفتن دعوت و انکار رسالت ایشان و مانند آن بود. در این مرحله، آنان رویکردی احتیاطآمیز درباره پیامبر(ص) و اسلام داشتند و دشمنی خود را کامل بروز نمیدادند. رسول خدا(ص) بر پایه دستور قرآن، اهل کتاب را به گفتوگو و اتحاد بر محور توحید دعوت کرد که وجه مشترک رسالت پیامبران بود. (سوره آل عمران، آیه ۶۴؛ سوره عنکبوت، ۴۶) نماز گزاردن مسلمانان به سوی بیت المقدس، مورد استقبال اهل کتاب قرار گرفت<ref>سبل الهدی، ج۱۲، ص۵۶.</ref> و خداوند خوردن ذبایح اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها را تجویز کرد. (سوره مائده، آیه ۵) بر پایه گزارش اهل سنت، پیامبر(ص) پیش از هجرت در روز دهم محرم روزه میگرفت<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۵۹، ۲۵۰.</ref> و هنگامی که در مدینه یهودیان را دید که در آن روز به سبب رهایی حضرت موسی(ع) و بنیاسرائیل از دست فرعون روزه میگیرند، خود و پیروانش را به حضرت موسی(ع) نزدیکتر خواند و سفارش کرد که مسلمانان نیز آن روز را روزه بگیرند.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۷۷.</ref> اینها مایه خشنودی احبار و یهودیان میشد و پیامبر(ص) با این رویکرد مسالمتآمیز به آنان فرصت میداد تا به مسلمانان نزدیک شده، با فهم آیین اسلام از آن پیروی کنند.<ref>المستوطنات الیهودیه، ص۷۶.</ref> | |||
==== ب. برخورد دشمنانه ==== | |||
در این مرحله، آنان به توطئه، ایجاد شبهه درباره اسلام، تلاش برای فریب مسلمانان، پرسیدن پرسشهای سخت برای شکست دادن پیامبر(ص)، مشارکت در درگیری نظامی، و مانند آن پرداختند. نیرومندی اسلام در مدینه، روز به روز احبار و اشراف یهود را به کارشکنی بیشتر وامیداشت. آنان برای تضعیف اسلام و حکومت اسلامی، از هر ابزاری، از جمله همکاری با منافقان، بهره میجستند. سیرهنگاران نام احباری را که در رویارویی با پیامبر گرامی نقشی برجسته داشتند، گزارش کردهاند؛ همچون: حُیی بن اخطب و برادرانش ابویاسر و جُدّی، سلام بن مُشکم، کنانه و سلام بن ربیع، کعب بن اشرف و برخی از احبار بنینضیر.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۰؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۲-۳۴۴.</ref> | |||
'''یک. تردیدافکنی''': یکی از ابزارهای احبار، تردیدافکنی در عقاید مسلمانان بود؛ به این شیوه که نخست به ایمان و مسلمانی تظاهر کرده، پس از چندی با اعلام بازگشت از اسلام تلاش میکردند تا به مسلمانان جرئت ارتداد دهند و در حقانیت اسلام تردید ایجاد کنند. خداوند با نزول آیه ۷۲ سوره آل عمران ضمن اشاره به این توطئه، مسلمانان را از آن آگاه کرد.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۴۲۳؛ الامثل، ج۲، ص۵۵۵.</ref> نیز احبار یهود با یکدیگر سازش میکردند که در آغاز روز نزد پیامبر گرامی(ص) آیند و به ظاهر مسلمان شوند؛ ولی در پایان روز اعلام کنند که از دین اسلام برگشتهاند. چون از آنها درباره علت این کار سؤال میشد، میگفتند: ویژگیهای محمد(ص) را از نزدیک دیدیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه کردیم، صفات و روش او را با آن نشانهها سازگار نیافتیم. بدین سان، آنان میخواستند ایمان مسلمانان را سست کنند.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۴۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۹۹-۱۰۰؛ الصافی، ج۱، ص۳۴۷.</ref> | '''یک. تردیدافکنی''': یکی از ابزارهای احبار، تردیدافکنی در عقاید مسلمانان بود؛ به این شیوه که نخست به ایمان و مسلمانی تظاهر کرده، پس از چندی با اعلام بازگشت از اسلام تلاش میکردند تا به مسلمانان جرئت ارتداد دهند و در حقانیت اسلام تردید ایجاد کنند. خداوند با نزول آیه ۷۲ سوره آل عمران ضمن اشاره به این توطئه، مسلمانان را از آن آگاه کرد.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۴۲۳؛ الامثل، ج۲، ص۵۵۵.</ref> نیز احبار یهود با یکدیگر سازش میکردند که در آغاز روز نزد پیامبر گرامی(ص) آیند و به ظاهر مسلمان شوند؛ ولی در پایان روز اعلام کنند که از دین اسلام برگشتهاند. چون از آنها درباره علت این کار سؤال میشد، میگفتند: ویژگیهای محمد(ص) را از نزدیک دیدیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه کردیم، صفات و روش او را با آن نشانهها سازگار نیافتیم. بدین سان، آنان میخواستند ایمان مسلمانان را سست کنند.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۴۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۹۹-۱۰۰؛ الصافی، ج۱، ص۳۴۷.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۲: | ||
بر پایه روایت زهری، در پی نامه تهدیدآمیز قریش، یهودیان بنینضیر بر آن شدند که با ترفندی رسول خدا را به قتل رسانند. از این رو، از وی خواستند که همراه ۳۰ تن از یاران خود در منطقهای میان یثرب و محل زندگی قبیله بنینضیر با ۳۰ تن از احبار دیدار و گفتوگو کند تا اگر احبار به وی ایمان آورند، همه آنان نیز به وی بگروند. آنگاه که به سبب حضور یاران پیامبر(ص) آنان نتوانستند نقشه خود را اجرا کنند، از ایشان خواستند که با سه تن از یارانش به گفتوگو با سه تن از احبار بپردازد. این سه دانشور زیر جامههای خود خنجری پنهان کرده بودند. در پی آشکار شدن این توطئه از جانب یکی از زنان بنینضیر، پیامبر(ص) به مدینه بازگشت و شش ماه پس از نبرد بدر، غزوه بنینضیر شکل گرفت.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۳۵۹-۳۶۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۳-۳۵۶؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۸۹.</ref> رسول خدا به آنان ۱۰ روز فرصت داد تا سکونتگاه خود را ترک کنند. آنها آماده مهاجرت شدند؛ اما عبدالله ابن اُبَی، سردسته منافقان مدینه، به حُیی ابن اخطب از احبار بزرگ بنینضیر و رئیس آنان پیغام داد که اگر با پیامبر(ص) نبرد کنند، با ۲۰۰۰ رزمنده به یاریشان خواهد رفت. سلام بن مشکم، از احبار بنینضیر، با یادآوری خیانت عبدالله بن اُبَی از حُیی خواست به وی اعتماد نکند؛ اما حُیی پیشنهاد عبدالله را پذیرفت و آماده مقاومت و نبرد با مسلمانان شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۱.</ref> حُیی به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت<ref>المغازی، ج۲، ص۳۶۸؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹؛ نور الثقلین، ج۵، ص۲۷۲.</ref> و هرچه را برای نبرد نیاز بود، همراه چارپایان درون آنها جای داد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۶۸.</ref> پس از چندین روز مقاومت در برابر مسلمانان که قلعههای بنینضیر را محاصره کرده بودند، حُیی ناگزیر از پیامبر(ص) خواست بر پایه پیشنهاد پیشین که اموال آنان را محترم میشمرد، سازش کنند. رسول خدا(ص) نپذیرفت و آنان ناگزیر شدند تنها با بردن اموال منقول خویش، زیستگاه خود را ترک کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.</ref> حُیی بن اخطب پس از کوچ بنینضیر به منطقه خیبر، همچنان به دشمنی خود با پیامبر(ص) ادامه داد. او به مکه رفت و از سران قریش برای نبرد با مسلمانان یاری خواست.<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۸۸.</ref> وی و دیگر سران بنینضیر با وعدههای مالی، قبایلی بزرگ مانند غطفان و قَیس بن عیلان را با خود همراه ساختند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۰۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۳؛ الارشاد، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref> نیز وی مخفیانه به مدینه، نزد یهودیان بنیقریظه رفت و آنان را با خود همراه نمود.<ref>نک: فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳-۲۴؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۰۳.</ref> این تلاشها زمینهساز نبرد احزاب شد. سرانجام حُیی پس از نبرد احزاب و در محاصره بنیقریظه از سوی پیامبر(ص) و در میان آن قبیله به حکم سعد بن معاذ کشته شد.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۰۳؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳-۲۴.</ref> (← بنینضیر) | بر پایه روایت زهری، در پی نامه تهدیدآمیز قریش، یهودیان بنینضیر بر آن شدند که با ترفندی رسول خدا را به قتل رسانند. از این رو، از وی خواستند که همراه ۳۰ تن از یاران خود در منطقهای میان یثرب و محل زندگی قبیله بنینضیر با ۳۰ تن از احبار دیدار و گفتوگو کند تا اگر احبار به وی ایمان آورند، همه آنان نیز به وی بگروند. آنگاه که به سبب حضور یاران پیامبر(ص) آنان نتوانستند نقشه خود را اجرا کنند، از ایشان خواستند که با سه تن از یارانش به گفتوگو با سه تن از احبار بپردازد. این سه دانشور زیر جامههای خود خنجری پنهان کرده بودند. در پی آشکار شدن این توطئه از جانب یکی از زنان بنینضیر، پیامبر(ص) به مدینه بازگشت و شش ماه پس از نبرد بدر، غزوه بنینضیر شکل گرفت.<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۳۵۹-۳۶۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۳-۳۵۶؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۸۹.</ref> رسول خدا به آنان ۱۰ روز فرصت داد تا سکونتگاه خود را ترک کنند. آنها آماده مهاجرت شدند؛ اما عبدالله ابن اُبَی، سردسته منافقان مدینه، به حُیی ابن اخطب از احبار بزرگ بنینضیر و رئیس آنان پیغام داد که اگر با پیامبر(ص) نبرد کنند، با ۲۰۰۰ رزمنده به یاریشان خواهد رفت. سلام بن مشکم، از احبار بنینضیر، با یادآوری خیانت عبدالله بن اُبَی از حُیی خواست به وی اعتماد نکند؛ اما حُیی پیشنهاد عبدالله را پذیرفت و آماده مقاومت و نبرد با مسلمانان شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۱.</ref> حُیی به ترمیم دژهای بنینضیر پرداخت<ref>المغازی، ج۲، ص۳۶۸؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹؛ نور الثقلین، ج۵، ص۲۷۲.</ref> و هرچه را برای نبرد نیاز بود، همراه چارپایان درون آنها جای داد.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۶۸.</ref> پس از چندین روز مقاومت در برابر مسلمانان که قلعههای بنینضیر را محاصره کرده بودند، حُیی ناگزیر از پیامبر(ص) خواست بر پایه پیشنهاد پیشین که اموال آنان را محترم میشمرد، سازش کنند. رسول خدا(ص) نپذیرفت و آنان ناگزیر شدند تنها با بردن اموال منقول خویش، زیستگاه خود را ترک کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.</ref> حُیی بن اخطب پس از کوچ بنینضیر به منطقه خیبر، همچنان به دشمنی خود با پیامبر(ص) ادامه داد. او به مکه رفت و از سران قریش برای نبرد با مسلمانان یاری خواست.<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۸۸.</ref> وی و دیگر سران بنینضیر با وعدههای مالی، قبایلی بزرگ مانند غطفان و قَیس بن عیلان را با خود همراه ساختند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۰۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۳؛ الارشاد، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref> نیز وی مخفیانه به مدینه، نزد یهودیان بنیقریظه رفت و آنان را با خود همراه نمود.<ref>نک: فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳-۲۴؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۰۳.</ref> این تلاشها زمینهساز نبرد احزاب شد. سرانجام حُیی پس از نبرد احزاب و در محاصره بنیقریظه از سوی پیامبر(ص) و در میان آن قبیله به حکم سعد بن معاذ کشته شد.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۰۳؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳-۲۴.</ref> (← بنینضیر) | ||
=== ج. مسلمان شدن برخی از احبار مدینه === | ==== ج. مسلمان شدن برخی از احبار مدینه ==== | ||
برخی از احبار با پی بردن به صداقت پیامبر گرامی(ص) در ادعای نبوت و سازگاری نشانههای پیامبر موعود در تورات با ایشان، به وی ایمان آوردند. از این میان، برجستهترین افراد، عبدالله بن سلام، مُخَیریق و زید بن سَعنه بودند. | برخی از احبار با پی بردن به صداقت پیامبر گرامی(ص) در ادعای نبوت و سازگاری نشانههای پیامبر موعود در تورات با ایشان، به وی ایمان آوردند. از این میان، برجستهترین افراد، عبدالله بن سلام، مُخَیریق و زید بن سَعنه بودند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
== گفتوگوهای برخی از احبار با امام علی(ع) == | == گفتوگوهای برخی از احبار با امام علی(ع) == | ||
در منابع روایی، گزارشهایی درباره گفتوگوهای اعتقادی برخی از احبار با امامان معصوم | در منابع روایی، گزارشهایی درباره گفتوگوهای اعتقادی برخی از احبار با امامان معصوم(ع) آمده است. بر پایه برخی از این حدیثها که از نظر سند مرسل هستند، بعضی از دانشوران یهود پس از آن که پاسخ پرسشهای خود را از خلیفه اول نگرفتند، در راه بازگشت با امام علی(ع) دیدار کردند و درباره مکان خداوند از وی پرسیدند. امام خداوند را آفریدگار مکان و ظرف موجودات دانست و خود ذات الهی را فاقد ظرف و مکان و بزرگتر از آن شمرد. آنگاه پرسید: اگر برای این سخن، دلیل و گواهی از کتاب خودتان بیاورم، مسلمان میشوید؟ سپس امام به گزارش برخی از کتابهای آنان اشاره کرد که روزی چند فرشته از جهتهای گوناگون نزد موسی(ع) آمدند و همگی گفتند که از نزد خدا آمدهاند. دانشمند یهودی پس از گواهی دادن به درستی این سخن، مسلمان شد.<ref>الارشاد، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref> | ||
بر پایه گزارشی دیگر، یکی از احبار درباره زمان و مکان وجود یافتن خدا پرسید. امام با سرزنش او از وجود خداوند در هر زمان سخن گفت و خدا را آفریننده زمان و مکان دانست و این که زمان و مکان خدا را محدود نمیکند. آن دانشور پرسید: آیا تو پیامبری؟ امام خود را بنده و یکی از خادمان پیامبر گرامی(ص) خواند.<ref>الکافی، ج۱، ص۸۹-۹۰؛ التوحید، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> در گفتوگویی دیگر، امام علی(ع) در پاسخ یکی از احبار که از وی درباره دیدن خداوند پرسید، فرمود: من خدای نادیده را نمیپرستم؛ اما خداوند نه با چشم سر، بلکه با چشم دل و با ایمان حقیقی دیده میشود.<ref>الکافی، ج۱، ص۹۸؛ التوحید، ص۱۰۹. </ref> | بر پایه گزارشی دیگر، یکی از احبار درباره زمان و مکان وجود یافتن خدا پرسید. امام با سرزنش او از وجود خداوند در هر زمان سخن گفت و خدا را آفریننده زمان و مکان دانست و این که زمان و مکان خدا را محدود نمیکند. آن دانشور پرسید: آیا تو پیامبری؟ امام خود را بنده و یکی از خادمان پیامبر گرامی(ص) خواند.<ref>الکافی، ج۱، ص۸۹-۹۰؛ التوحید، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> در گفتوگویی دیگر، امام علی(ع) در پاسخ یکی از احبار که از وی درباره دیدن خداوند پرسید، فرمود: من خدای نادیده را نمیپرستم؛ اما خداوند نه با چشم سر، بلکه با چشم دل و با ایمان حقیقی دیده میشود.<ref>الکافی، ج۱، ص۹۸؛ التوحید، ص۱۰۹. </ref> |