تجلیل هدی
تجلیل هدی پوشاندن قربانی حج با پارچه تا زمان قربانی شدن است.
در منابع فقهی برای استحباب تجلیل حکمتهایی ذکر شده است. یکی از حکمتها تعظیم شعائر الهی است. بنابر روایات در سیره امیرالمؤمنین(ع) ذکر شده که ایشان شتر قربانی را با پارچه پوشانده بود و پس از نحر شتر، پارچهها را صدقه دادند.
بسیاری از فقهای شیعه در کتابهای خود به موضوع تجلیل نپرداختهاند. تنها اندکی از آنان به استحباب تجلیل قائل شده و برخی هم آن را جایگزین تقلید هدی برای انعقاد احرام دانستهاند.
در منابع فقهی اهل سنت به این مسئله زیاد پرداخته شده است. آنان در مورد موضوعات مربوط به تجلیل مانند نوع پارچه، صدقه به فقیر یا قصاب، جلوگیری از پاره شدن پارچه و خون آلودگی آن و مسائل دیگری بحث کردهاند. البته در برخی از این موارد نظرات مذاهب چهارگانه اهل سنت متفاوت است.
واژهشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
«تجلیل» مصدر باب تفعیل از ریشه «ج ـ ل ـ ل» و به معانی بزرگ داشتن، بزرگ شمردن، و پوشاندن است.[۱] مقصود از این اصطلاح در مبحث حج که گاهی به «تجلیل هدی» تعبیر میشود، عبارت است از: پوشاندن شتری که برای قربانی حج در نظر گرفته شده، با پوششی همچون پارچه.[۲]
استحباب تجلیل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در منابع فقهی، در باب قربانی از مبحث حج در ضمن موضوع اشعار (شکافتن یک طرف کوهان شتر و خونآلود کردن آن) و تقلید (آویختن نعل و چیزهای دیگر بر گردن قربانی به قصد نشانهگذاری آن برای قربانی شدن) از موضوع تجلیل و استحباب آن یاد شده است.
از جمله حکمتهای استحباب پوشاندن قربانی، میتوان به این موارد اشاره کرد: بزرگداشت شعائر الهی، آراستن قربانی، آگاه ساختن دیگران به اختصاص حیوان تجلیل یافته برای قربانی حج، پیشگیری از آزار حیوان درگرما و سرما،[۳] و دور کردن آزار حشرات و مگسها از حیوان.[۴]
سیره امام علی ددر تجلیل هدی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه روایات، حضرت علی(ع) شتر خود را در مناسک حج تجلیل میکرد و پس از نحر آن، پارچههای به کار رفته در پوشش را صدقه میداد.[۵] نیز گزارشهایی در باره تجلیل هدی به دست برخی صحابه آورده و گفتهاند که آنان قربانی حج را با جامه پشمین، روپوش سیاه، لباسهای دارای نقش و نگار، و چادر میپوشاندند.[۶]
تجلیل در فقه امامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بیشتر فقیهان امامی به این موضوع نپرداختهاند. تنها شماری از آنان به پشتوانه احادیث[۷] تجلیلِ هَدی را مستحب شمردهاند.[۸] بر پایه احادیث، تجلیل با هرگونه پارچهای امکانپذیر است.[۹]
در روایت حلبی از امام صادق(ع) تجلیل از سببهای انعقاد احرام به شمار رفته است؛[۱۰] اما بیشتر فقیهان امامی تجلیل را برای انعقاد احرام کافی ندانستهاند.[۱۱] تنها اندکی از آنان احتمال دادهاند که تجلیل جانشین تقلیدِ هدی میشود و در نتیجه، احتمال انعقاد احرام با تجلیل نیز وجود دارد.[۱۲]
شماری دیگر از فقیهان امامی، تجلیل را از مصداقهای تقلید دانستهاند و بر آنند که تقلید با پوشاندن قربانی با ریسمان نیز تحقق مییابد.[۱۳] برخی برای سازگار ساختن روایت حلبی و دیدگاه مشهور فقیهان امامی، مقصود از تجلیل را نه معنای لغوی آن، بلکه اشعار دانستهاند.[۱۴] نیز برخی فقیهان امامی به استحباب جمع میان اشعار، تقلید، تجلیل و تلبیه باور دارند.[۱۵]
از ظاهر سخن برخی فقیهان برمیآید که به پشتوانه سیره امیر المؤمنین(ع)[۱۶] تجلیل را ویژه شتر و صدقه دادن پارچه به کار رفته برای تجلیل را پس از نحر قربانی، مستحب دانستهاند.[۱۷]
تجلیل در فقه اهل سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
همه مذاهب چهارگانه اهل سنت، یعنی شافعیان،[۱۸] مالکیان،[۱۹] حنفیان[۲۰] و حنبلیان[۲۱] به استحباب تجلیل هدی باور دارند.
پشتوانه آنان، روایت امام علی(ع) است که از رعایت تجلیل در سیره پیامبر گرامی(ص) حکایت دارد.[۲۲] بیشتر فقیهان اهل سنت، فضیلت تجلیل را از تقلید کمتر میدانند؛ زیرا تقلید در دو آیه قرآن یاد شده (سوره مائده، آبه 2 و 97)؛ ولی به تجلیل در قرآن اشاره نشده است.[۲۳]
با این حال، ابوحنیفه تجلیل را برتر از اشعار دانسته است؛ با این استدلال که تجلیل مایه رهایی قربانی از آزار حشرات میگردد؛ اما اشعار از آن رو که موجب خونآلود شدن حیوان است، حشرات را به بدنش جذب میکند و مایه آزار او میشود.[۲۴]
بر پایه روایات اهل سنت، در تجلیل میتوان از هرگونه پارچه با هر رنگ استفاده کرد؛ اما بهتر است که پارچه گرانبها به کار رود.[۲۵] شماری از اهل سنت روایاتی در باره انعقاد احرام با تجلیل نقل کردهاند؛[۲۶] ولی فقیهان اهل سنت این روایات را نقد و توجیه نمودهاند[۲۷] و بر آنند که تجلیل موجب انعقاد احرام نمیشود.[۲۸]
مالکیان[۲۹] و شافعیان[۳۰] بر خلاف حنفیان[۳۱] تجلیل را ویژه شتر دانستهاند. حنبلیان کمتر به خود موضوع تجلیل پرداخته و بیشتر در باره استحباب صدقه دادن جلال (پارچه به کار رفته در تجلیل) سخن گفتهاند.[۳۲]
برخی از آنان بدین استناد که تنها قربانی برای مناسک حج اهدا میشود نه پارچههای همراه آن، صدقه دادن آن را مستحب نمیدانند.[۳۳] در برابر، شماری دیگر آن را واجب شمردهاند.[۳۴]
استحباب صدقه پارچه به فقراء[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بسیاری از فقیهان دیگر مذاهب اهل سنت هم به استحباب صدقه دادن پارچه به فقرا و ندادن آنها به قصابی که حیوان را ذبح و آماده مصرف میکند، باور دارند.[۳۵] پشتوانه باور به استحباب یا وجوب، دستور پیامبر گرامی(ص) به امیر مؤمنان(ع) برای صدقه دادن پارچههای تجلیل و ندادن آنها به قصاب است.[۳۶]
فقیهان شافعی و مالکی بر آنند که در صورت ارزان بودن پارچه تجلیل، شکافتن آنها و قرار دادن کوهان حیوان در شکاف، مستحب است؛ بدین منظور که پارچه از حیوان جدا نشود. در صورت گران بودن پارچه، نشکافتن آن مستحب است تا مایه زیان فقیرانی نگردد که پارچه به عنوان صدقه به آنان داده میشود.[۳۷]
در فقه شافعی و مالکی، پارهای احکام استحبابی دیگر در این زمینه یاد شده است؛ از جمله استحباب این کارها: تاخیر تجلیل تا هنگام کوچ کردن از منا به عرفات،[۳۸] تناسب ارزش پارچه تجلیل با توانایی مالی حجگزار، بلندی پارچه تجلیل،[۳۹] تجلیل حیوان قربانی پس از اشعار برای پیشگیری از خونآلودگی پارچه، برداشتن پارچه تجلیل در شب تا بر اثر برخورد با خارها پاره نشود.[۴۰]
آوردهاند که برخی از صحابه پس از قربانی کردن حیوان، پارچه تجلیل را نخست بر دیوار کعبه میپوشاندند و سپس آن را صدقه میدادند.[۴۱]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ العین، ج6، ص17؛ الصحاح، ج4، ص1658-1659؛ لسان العرب، ج11، ص116؛ ج11، ص119، «جلل.
- ↑ عمدة القاری، ج10، ص44؛ مواهب الجلیل، ج4، ص281؛ الشافی، ج2، ص1142.
- ↑ الاستذکار، ج4، ص250؛ بدائع الصنائع، ج2، ص162؛ مناسک الحج، ص96.
- ↑ المبسوط، ج4، ص138.
- ↑ دعائم الاسلام، ج1، ص301.
- ↑ المجموع، ج8، ص362؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65-66؛ عمدة القاری، ج10، ص45.
- ↑ الکافی، ج4، ص296-297؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص323-324.
- ↑ روضة المتقین، ج4، ص364؛ سند العروة الوثقی، ج2، ص400.
- ↑ بحار الانوار، ج96، ص337؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص94-95.
- ↑ الکافی، ج4، ص297.
- ↑ مرآة العقول، ج17، ص197.
- ↑ مناسک الحج، ص96.
- ↑ المعتمد، ج3، ص340.
- ↑ ماوراء الفقه، ج2، ص340-341.
- ↑ روضة المتقین، ج4، ص367؛ نک: سند العروة الوثقی، ج2، ص400.
- ↑ دعائم الاسلام، ج1، ص301؛ بحار الانوار، ج96، ص140.
- ↑ بحار الانوار، ج96، ص140، 337؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص95؛ جامع احادیث الشیعه، ج11، ص55-57.
- ↑ المجموع، ج8، ص361؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65.
- ↑ مختصر خلیل، ص76؛ مواهب الجلیل، ج4، ص281؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص88.
- ↑ المبسوط، ج4، ص138؛ البحر الرائق، ج2، ص624.
- ↑ نک: المغنی، ج3، ص455؛ ج11، ص110-111؛ کشاف القناع، ج3، ص12.
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص186؛ صحیح مسلم، ج4، ص87؛ سنن ابنماجه، ج2، ص1035.
- ↑ المبسوط، ج4، ص138؛ التمهید، ج17، ص228-229؛ الدر المختار، ج2، ص594.
- ↑ المبسوط، ج4، ص138.
- ↑ المصنف، ج4، ص552؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65.
- ↑ المصنف، ج4، ص196-197؛ الاستذکار، ج4، ص82.
- ↑ التمهید، ج17، ص222-223.
- ↑ المبسوط، ج4، ص138؛ بدائع الصنائع، ج2، ص162.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص281؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص89.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65.
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج6، ص642.
- ↑ المغنی، ج3، ص455؛ کشاف القناع، ج3، ص12.
- ↑ المغنی، ج3، ص455.
- ↑ الشرح الکبیر، ابنقدامه، ج3، ص568.
- ↑ المبسوط، ج4، ص140؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65؛ نک: الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص124.
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص186؛ صحیح مسلم، ج4، ص87؛ سنن ابنماجه، ج2، ص1035.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص66؛ عمدة القاری، ج10، ص45؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص89.
- ↑ الموطا، ج1، ص380؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص66؛ مواهب الجلیل، ج4، ص281.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص65-66.
- ↑ المجموع، ج8، ص362؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص66.
- ↑ الاستذکار، ج4، ص250؛ صحیح مسلم، نووی، ج9، ص66.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الاستذکار: ابنعبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م؛
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
- البحر الرائق: ابونجیم المصری (م. 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
- بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م. 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛
- تاویل الدعائم: النعمان المغربی (م. 363ق.)، به کوشش اعظمی، قاهره، دار المعارف؛
- التمهید: ابنعبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، 1387ق؛
- جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، 1399ق؛
- حاشیة رد المحتار: ابنعابدین (م. 1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
- الدر المختار: الحصکفی (م. 1088ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
- دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م. 363ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛
- روضة المتقین: محمد تقی المجلسی (م. 1070ق.)، به کوشش موسوی و اشتهاردی، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، 1396ق؛
- سند العروة الوثقی: تقریر بحث محمد سند، المجاد و آل عصفور، بیروت، ام القری، 1423ق؛
- سنن ابنماجه: ابنماجه (م. 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق؛
- الشافی فی الامامه: السید المرتضی (م. 436ق.)، به کوشش حسینی، تهران، مؤسسة الصادق7، 1410ق؛
- الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م. 1201ق.)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه؛
- الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. 682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. 676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر؛
- عمدة القاری: العینی (م. 855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق؛
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
- کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
- لسان العرب: ابنمنظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
- ماوراء الفقه: سید محمد صدر، بیروت، دار الاضواء، 1417ق؛
- المبسوط: السرخسی (م. 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
- المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.)، دار الفکر؛
- مختصر خلیل: محمد بن یوسف (م. 897ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛
- مرآة العقول: المجلسی (م. 1111ق.)، به کوشش رسولی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛
- مستدرک الوسائل: النوری (م. 1320ق.)، بیروت، آل البیت، 1408ق؛
- المصنّف: ابنابیشیبه (م. 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق؛
- المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (م. 1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛
- المغنی: عبدالله بن قدامه (م. 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
- مناسک الحج: سید علی السیستانی، قم، چاپخانه شهید، 1413ق؛
- من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م. 954ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛
- الموطّا: مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.