قبة الصخره
قبة الصخره یا مسجد صَخْره، نام مسجدی در محدوده حرم شریف شهر بیتالمقدس است که در میان حصار سلیمان و در کنار مسجدالاقصی قرار دارد. این مسجد به دلیل اینکه مشهد انبیا یا محل معراج پیامبر اسلام(ص) بوده، نزد ادیانی چون صابئیت، یهودیت، مسیحیت و اسلام دارای احترام است.
این مسجد که دربر دارنده صخره مقدس بوده، آثار و مشاهد مختلفی از انبیای گذشته را در خود جای داده و پیشینه آن به دوران انبیای پیش از اسلام برمیگردد. مسجد صخره پس از فتح بیتالمقدس در قرن نخست قمری به دستور خلیفه دوم بنا گردید و عبدالملک بن مروان در سال 65ق، این مسجد را به حرم شریف ملحق کرد. اما در قرن پنجم قمری حدود یک قرن، صلیبیان، بیتالمقدس را از قلمرو حکومت اسلامی خارج کردند و اداره این مکان به دست مسیحیان افتاد.
پس از اسلام، مسجد صخره که در دوره اسلامی به قبة الصخره شهرت یافت، گاه در دست مسلمانان بوده و گاهی به دست صلیبیان افتاد. با تکیه بر گزارشات تاریخی، سیمای ظاهری مسجد قبة الصخره، در عصر حاضر، تفاوت چندانی با بنای آن در قرون نخستین اسلامی ندارد. ساختمان مسجد قبةالصخره متشکل از هشت ضلع است که هر ضلع، 33 ارش طول دارد و صخرهای که مسجد به پاس آن بنا شده، کبودرنگ و دارای شکلی نامنظم و محیطی به ابعاد صد گز است. گنبد مسجد دارای سه پوسته است و ارتفاع گنبد تا زمین، یکصد ذراع میباشد.
موقعیت جغرافیایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مسجد صخره، در داخل محدوده حرم شریف شهر بیتالمقدس واقع است و به «قبة الصخره» شهرت دارد. این مسجد، در میان حصاری واقع است که حصار سلیمان خوانده میشود. این حصار علاوه بر مسجدالاقصی و قبة الصخره، سایر مشاهد را در بر گرفته است.
جایگاه و اهمیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این مسجد که صخرهای را در بر گرفته است، گرچه در روز فتح بیتالمقدس و به دستور خلیفه دوم بنا شد،[۱] به آن دلیل که مشهد انبیا[۲] و بنا به نقلی، محل معراج رسول خدا(ص) بود،[۳] اهمیت اسلامی یافته است و عبدالملک بن مروان در سال 65ق، این مسجد را به حرم شریف ملحق کرد.[۴]
گرچه احترام این مسجد پیوندی وثیق با بنیاسرائیل و ادیانی چون صابئیت، یهودیت و مسیحیت دارد،[۵] اما در سالهای نخست ظهور اسلام، محل معراج پیامبر(ص) و مورد احترام مسلمانان بود.
پیشینه صخره مقدس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این صخره و معابد و مساجد ساخته شده بر آن، که در دوره اسلامی به مسجد قبة الصخره شهرت یافت، دارای تطور تاریخی پرفراز و نشیبی است با تکیه بر گزارش ابن خلدون (م808ق) سابقه تاریخی این معبد، پیش از عهد اسلامی بوده است.[۶]
تقدس صخره نزد یهود، زمانی رونق گرفت که حضرت داوود(ع) قبه چوبین را، که مشتمل بر تابوت عهد و الواح مقدس بود، بر صخره مستقر ساخت و بر آن چادرهای خاصی برپا کرد.[۷] پس از تکمیل معبد، قبه چوبین، از اقامتگاه حضرت داوود(ع)، به معبد صخره منتقل شد.[۸]
بنیاسرائیل جایگاههای خاصی را برای زیارت قبه، الواح، قربانگاه و سایر میراث یهود در معبد صخره در نظر گرفتند.[۹] رونق این معبد، نزدیک هشتصد سال استمرار داشت و تنها پس از حمله بختالنصر به بیتالمقدس بود که این معبد به دستور وی ویران و تورات و عصای موسی سوزانده و میراث یهود پراکنده شد.
بازسازی معبد صخره پس از چندی با بازگشت بنیاسرائیل و حمایت یکی از دولتمردان ایرانی، به نام بهمن، آغاز شد. بنیاسرائیل، بر اساس حدودی که بهمن برای تعمیر معبد صخره برای آنها تعیین کرده بود، معبد را بازسازی کردند.[۱۰] ابن کثیر بر اساس روایتی از شمر بن عطیه، این صخره را محل کشته شدن هفتاد پیامبر از جمله یحیی بن زکریا(ع)، دانسته است.[۱۱]
مشاهد و آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از مشاهد قبة الصخره، اطاقکی زیر صخره است که بهاندازه قامت یک انسان، ارتفاع دارد و به وسیله چهارده پله به آن راه است.[۱۲] عامه معتقدند این حفره، که به ابعاد یازده قدم در چهارده قدم است،[۱۳] به حرکت صخره به وجود آمده است.[۱۴] این اتاقک که به اعتقاد برخی مدفن حضرت زکریا(ع) است،[۱۵] به دلیل اعتقاد به اجتماع ارواح مؤمنان در آن، «مغارة الارواح» نیز نامیده میشود.[۱۶]
از دیگر مشاهد مسجد قبة الصخره، تصاویری است که در مسیر ورودی به مغارة الارواح حک شده است؛ یکی از این تصاویر مربوط به حضرت سلیمان(ع) و دیگری مربوط به حضرت مسیح(ع) است.[۱۷]
همچنین در این مسیر، اثر پای انسان کاملی وجود دارد که منسوب به حضرت ابراهیم(ع) است و اثر پای کودکی وجود دارد که منسوب به حضرت اسحاق(ع) است که در جهت قبله و بر صخره نقش بسته است.[۱۸] این مقام به همراه سپری که ادعا میشده است منسوب به حمزة بن عبدالمطلب است،[۱۹] از دیگر مقامهایی است که در این مسجد زیارت میشوند.
مسجد قبة الصخره در عهد اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مسجد صخره که در دوره اسلامی به قبة الصخره شهرت یافت، علیرغم اهمیت خاص آن برای مسلمانان و ارتباط تنگاتنگ این مکان با معراج پیامبر اسلام(ص)، شاهد فراز و فرودهای متعددی بوده است، گاه در دست مسلمانان بوده و گاهی به دست صلیبیان افتاده و همین عامل باعث میشد تا در برههای خاص، مناسک ویژهای در آن شکل بگیرد مانند سنت تبرکفروشی یا فروختن قطعات صخره مقدس به دست مسیحیان، تخریب مسجد و بنای کلیسا به همراه نصب صلیب روی صخره مقدس است.
معراج پیامبر اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تاریخ اسلامی این معبد نیز، بنا به گزارشاتی که کمتر میتوان برای آن مدرکی روایی یافت، با معراج پیامبر اسلام(ص) مرتبط است برخی بر این عقیدهاند که رسول خدا(ص) در شب معراج، پس از اقامه نماز در این معبد، صخره مقدس را لمس کرد و صخره، که از جلالت رسول اسلام(ص) برخاسته بود، به امر حضرت بر جای نشست و نیمهمعلق باقی ماند.[۲۰]
تأسیس مسجد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از فتح اسلامی بیتالمقدس نیز، عمر بن خطاب با راهنمایی کعبالاحبار، به موقعیت این صخره اطلاع یافت و پس از آنکه خود به تطهیر و پاکیزه کردن آن همت گماشت، مسجدی را بر آن بنا نهاد.[۲۱] هنگام بنای مسجد، کعبالاحبار توصیه کرد که موضع صخره و ساختمان مسجد، به گونهای باشد که قبله حضرت موسی(ع) (صخره) و قبله حضرت محمد(ص) در یک سمت قرار گیرند![۲۲] ابن خلدون نیز معتقد است که کشیش مسیحیان بیتالمقدس، قبة الصخره را برای ساخت مسجد به خلیفه دوم پیشنهاد کرد.[۲۳] این پیشنهاد را میتوان طرحی برای زدودن آثار یهود از بیتالمقدس یا درگیر کردن مسلمانان با یهودیان دانست پیشنهادی که پس از چهارده قرن، هنوز پیامدهای آن، جهان اسلام را تحت تاثیر خود قرار داده است.
پس از وی، ولید بن عبدالملک بر توسعه و تزیین مسجد قبة الصخره همت گماشت و از امپراتور روم خواست تا کارگران و مصالح لازم برای این امر را به بیتالمقدس گسیل دارد.[۲۴] به کار رفتن هشت هزار قطعه مس زراندودشده در گنبد و هزار مثقال طلا در ستونهای مسجد قبة الصخره، از تزییناتی است که در دوره عبدالملک صورت گرفته است.[۲۵] تزییناتی که چندان پایبند بر موازین دینی و فقهی نبود و بیشتر شاهدی بر رویکرد معرفتی و جهانبینی خلفای اموی بود.
تبرکفروشی و نصب صلیب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تا سال 583ق، نزدیک به یک قرن به طول انجامید تا مسلمانان توانستند بار دیگر بیتالمقدس، مسجدالاقصی و مسجد قبة الصخره را به جهان اسلام برگردانند. در این مدت نه تنها مشاهد، آثار و بنای حرم شریف، که مشتمل بر مسجدالاقصی و سایر مقامات آن بود، دستخوش تغییرات شد، بلکه مناسک و مراسم متداول در این شهر و مشاهد آن نیز دگرگونی یافت، از جمله این تغییرات، پنهان کردن صخره مقدس با سنگ مرمر بود. علت این کار سودجویی متولیان حرم بود؛ چراکه آنها سنگهای صخره را به وزن طلا و به عنوان تبرک به زائران مسیحی میفروختند این اقدام که مورد اقبال متولیان و زائران شهرهای دور واقع شده بود، باعث شد که یکی از دولتمردان مسیحی، تبرکفروشی کشیشان را تهدیدی جدی برای بقای تاریخی صخره بداند و درصدد پوشاندن آن با سنگهای مرمر برآید.[۲۶]
از دیگر اقدامات مسیحیان، تخریب مسجد قبة الصخره و بنا نهادن کلیسایی با قربانگاه و تصاویری از آموزههای مسیحی بود.[۲۷] آنها با نصب صلیبی زرین بر قبة الصخره، بر هویت مسیحی حرم شریف و مسجدالاقصی تاکید کردند.[۲۸]
تجدید بنای مسجد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
دیری نپایید که صلاحالدین ایوبی، در سال 580ق، موفق به فتح بیتالمقدس شد از اولین اقدامات او، تجدید بنای مسجد قبة الصخره بود؛ ساختمانی که تا زمان گزارش ابن خلدون، بدون تغییر باقی ماند.[۲۹] صلاحالدین پس از آنکه پوشش مرمرین صخره را ـ که برای محافظت از دستبرد کشیشان ساخته شده بود ـ برداشت،[۳۰] اقدام به تنظیف و تطهیر صخره با آب، گلاب و معطر ساختن آن با مشک کرد[۳۱] و آثار و نمادهای مسیحیت را از مسجد قبة الصخره محو نمود.[۳۲] وی همچنین مقرری و امامی را برای اقامه نماز جماعت در مسجد قبة الصخره تعیین کرد.[۳۳]
برتری بر مسجدالاقصی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
یکی از نکات مهم، برتری یافتن مسجد قبة الصخره بر مسجدالاقصی در تقابل مسلمانان و مسیحیان بود؛ به نحوی که در جنگهایی که بین مسلمانان و صلیبیان در میگرفت، فتح مسجد قبة الصخره نشانه پیروزی نهایی دانسته میشد.[۳۴]
این برتری در مواردی که تقابل، بین خود مسلمانان بود، اهمیتی دوچندان مییافت. از جمله این موارد سرکوب اعتراض اهالی بیتالمقدس، از سوی یکی از سرداران سلجوقی به نام «اتسز»، در سال 469ق، بود در این واقعه، وی به دلیل خشمی که از ساکنان بیتالمقدس به دل گرفته بود، تنها پناهجویان به قبة الصخره را امان داد و سایر اهالی و حتی پناهندگان به محراب داوود(ع) و مسجدالاقصی را به قتل رساند.[۳۵]
ساختمان و معماری[ویرایش | ویرایش مبدأ]
موقعیت مسجد در حرم شریف به صورتی است که صخره میان مسجد و مسجد میان سکو و سکو میان صحن واقع شده است.[۳۶] سکویی که مسجد بر آن بنا شده و با چهار مسیر پلهای به آن دسترسی پیدا میکنند، به ابعاد 330 ارش (فاصلهای از سر آرنج تا نوک انگشت میانی) در سیصد ارش و ارتفاع دوازده گز (فاصلهای در حدود یک و نیم ارش) است.[۳۷]
با تکیه بر گزارشات تاریخی، سیمای ظاهری مسجد قبة الصخره، در عصر حاضر، تفاوت چندانی با بنای آن در قرون نخستین اسلامی ندارد؛ چنانچه مقدسی (م381ق) بنای کلی آن را یک عمارت هشت ضلعی با چهار در ورودی زرینفام به نامهای «باب القبله»، «باب اسرافیل»، «باب الصور»، «باب النساء» معرفی میکند.
تزیینات سردرهای ورودی به اهتمام مادر المقتدر، خلیفه عباسی، صورت گرفته است.[۳۸] گنبد مسجد دارای سه پوسته است: نخست از لوحهای نقاشی شده، دوم از تیرهای آهنین مشبک شده و سوم از لوحهایی چوبین پوشانده شده با صفحههای مسین زراندود است ارتفاع گنبد تا زمین، یکصد ذراع است.[۳۹]
ساختمان مسجد قبة الصخره متشکل از هشت ضلع است که هر ضلع، 33 ارش طول دارد.[۴۰] صخرهای که مسجد به پاس آن بنا شده، کبودرنگ و دارای شکلی نامنظم و محیطی به ابعاد صد گز است.[۴۱] این صخره را که به قامت یک انسان ارتفاع دارد،[۴۲] پنجرهای از مرمر احاطه کرده و از باقی شبستان متمایز شده است.[۴۳] مسجد قبة الصخره در زمان توصیف مقدسی (م381ق) ماهانه یکصد دینار روغن زیتون و سالانه هشتصد هزار ذراع حصیر، مقرری داشت.[۴۴]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج1، ص263؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص69.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص51؛ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص31؛ مقدمه ابن خلدون، ج2، ص698.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص96.
- ↑ العبر تاریخ ابن خلدون، ج1، ص265.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، صص698 و 699.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، صص698 و 699.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، ص698.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، ص698.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، ص698.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، ص698.
- ↑ البدایة و النهایه، ج2، صص54 و55.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص239؛ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص32.
- ↑ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص32.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص54.
- ↑ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص31.
- ↑ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص31.
- ↑ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص31.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص51.
- ↑ رحله ابن بطوطه، ج1، ص96.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص53؛ رحله ابن بطوطه، ج1، ص96.
- ↑ الروض المعطار، ص69.
- ↑ الروض المعطار، ص69.
- ↑ العبر، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص263.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، صص701-703.
- ↑ الروض المعطار، ص69.
- ↑ الکامل، ج11، ص552؛ العبر تاریخ ابن خلدون، ج4، صص472 و473؛ المعالم الاثیرة، ص66.
- ↑ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ذهبی، ج41، ص27.
- ↑ الکامل، ج11، ص552؛ العبر تاریخ ابن خلدون، ج4، ص472.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ج2، صص701-703.
- ↑ الکامل، ج11، ص52؛ العبر تاریخ ابن خلدون، ج4، صص472 و 473.
- ↑ البدایة و النهایه، ج12، ص324.
- ↑ الکامل، ج11، ص552.
- ↑ البدایة و النهایه، ج12، ص326.
- ↑ الکامل، ج11، ص552.
- ↑ الکامل، ج10، ص283؛ العبر تاریخ ابن خلدون، ج4، صص 472 و 473.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص50.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص49.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص237.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص238.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص50.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص50.
- ↑ رحله ابن بطوطه، ج1، ص96.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص51.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص239.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- احسـن التقاسـیم فـی معرفة الاقـالیم، ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسـی، تـرجمه علینقی منزوی، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ١٣٦١ش.
- الاشارات الی معرفه الزیارات، الهروی، علی بن ابیبکر، تحقیق: جانین سوردیل - طومین، 1953م، دمشق: المعهد الفرنسی.
- الروض المعطار فی خبر الاقطار، حمیری، محمد بن عبد المنعم، محقق: عباس، احسان، مکتبة لبنان، بیروت - لبنان.
- المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، شراب، محمد محمد حسن، ناشر: دار الشامیة، بیروت - لبنان، 1411ق.
- تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، چاپ دوم، دارالکتاب العربی، ١٩٩٣م.
- البدایة و النهایة، ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، بیروت، دار الفکر، ١٩٨6م.
- العبر، تاریخ ابن خلدون، عبدالرحمن، ترجمه، عبدالمجید آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ١٣6٣ه. ش.
- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، عزالدین، تصحیح: محمد یوسف دقاقه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١4١5ه. ق١٩٩5/م.
- سفرنامه ابن بطوطه، ابن بطوطه، ترجمه: محمدعلی موحد، چاپ 5، مؤسسه انتشارات آگاه، ١٣٧٠ه. ش.
- سفرنامه ناصرخسرو، ناصرخسرو، تصحیح: محمد دبیرسیاقی، 1389ش، تهران: زوّار، چاپ 10.