پرش به محتوا

آل ابی‌نمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۲۲۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (اضافه کردن ناوبری)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
==آل ابی‌نمی اول==
==آل ابی‌نمی اول==
===ابونمی محمد===
===ابونمی محمد===
وی سرسلسله این خاندان و از برجسته‌ترین امیران مکه بود که پدرش او را از اوان جوانی در حکمرانی شریک کرد، پس از آن که اشراف حسینی را که به دعوت راجِح بن قَتاده، از مدینه به مکه حمله کرده بودند، ناکام گذاشت.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> ابونمی پس از درگذشت پدرش، در پی نبردی که با غانم بن راجح بن قتاده از اشراف حسنی حاکم بر مکه داشتند، در سال ۶۵۲ق. به طور مشترک همراه با عمویش ادریس، حکمرانی این شهر را بر عهده گرفتند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> در سال بعد، ابن برطاس، فرمانده سپاهیان ملک مظفر (حاکم یمن)، با غلبه بر ایشان مدتی بر شهر چیره شد؛ اما دیگربار در محرم همان سال، ابونمی و ادریس به حکومت مکه دست یافتند. در این نبرد، خون‌های بسیار در مسجدالحرام ریخته شد و ابن بَرطاس پس از اسارت و پرداخت فدیه به اتفاق همراهانش از مکه بیرون رفت.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۵؛ الجامع اللطیف، ص۲۷۴.</ref> از این پس حکمرانی ابونمی و ادریس فراز و فرود‌هایی داشت.
{{اصلی|ابونمی اول}}
ابونمی اول سرسلسله این خاندان و از برجسته‌ترین امیران [[مکه]] (حک: ۶۵۲ - ۷۰۱ق) بود که پدرش او را از اوان جوانی در حکمرانی شریک کرد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> ابونمی پس از درگذشت پدرش، در پی نبردی که با [[غانم بن راجح بن قتاده]] از [[اشراف حسنی]] حاکم بر مکه داشتند، در سال ۶۵۲ق. به طور مشترک همراه با عمویش ادریس، حکمرانی این شهر را بر عهده گرفتند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> ابونمی خطبه را گاه به نام [[ممالیک مصر]] و گاه به نام سلاطین [[یمن]] می‌خواند. با دعوت او [[بیبرس|بَیبَرَس]]، پادشاه مملوکی [[مصر]] و [[شام]]، درسال ۶۶۷ق. [[حج]] به‌ جا آورد<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> و اموالی فراوان در [[حرمین]] پخش نمود و به امیران [[حجاز]] نیکی کرد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶.</ref>


ابونمی در سال ۶۵۴ق. هنگامی که ادریس نزد برادرش راجح بن قتاده به مدینه رفت، به تنهایی والی مکه شد تا آن‌گاه که دیگربار ادریس بازگشت و با میانجی‌گری راجح در حکمرانی ابونمی شریک شد. در سال ۶۵۶ق. برادران ادریس چند روزی بر مکه مسلط شدند؛ اما دوباره ابونمی بر شهر تسلط یافت. او در بیشتر دوران حکومتش با عمویش ادریس در حکمرانی مکه شراکت داشت.<ref>العقد الثمین، ج۱، ص۱۷۶؛ غایة المرام، ج۱، ص۶۴۰-۶۴۱.</ref>
از رویدادهای زمان او، لشکرکشی حاکم یمن به مکه بود که به فرار ابونمی و ادریس از مکه انجامید<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref>؛ اما آنان دیگربار بر مکه چیره شدند. حکومت مشترک ابونمی و ادریس در پی اختلاف آن دو و کشته شدن ادریس در سال ۶۶۹ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶.</ref> به پایان رسید و از آن پس ابونمی به تنهایی امیر مکه شد. ابونمی در سال ۷۰۱ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶؛ السلوک، ج۱، ص۳۲۲؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۴.</ref> به نفع فرزندانش رُمیثَه و حُمیضَه از حکمرانی کناره گرفت و در چهارم صفر همان سال در ۹۰ سالگی<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> درگذشت. او را پس از طواف در المَعْلات ([[قبرستان ابوطالب]]) به خاک سپردند و بر مزارش قبه‌ای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص۲۸.</ref> وی را در شجاعت بی‌نظیر دانسته‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref>
 
ابونمی خطبه را گاه به نام ممالیک مصر و گاه به نام سلاطین یمن می‌خواند. با دعوت او بَیبَرَس، پادشاه مملوکی مصر و شام، درسال ۶۶۷ق. حج به‌ جا آورد<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> و اموالی فراوان در حرمین پخش نمود و به امیران حجاز نیکی کرد. او هر سال برای ابونمی و عمویش ادریس مقداری پول و غله می‌فرستاد؛ زیرا آنان ورود به مسجدالحرام را رایگان کرده بودند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶.</ref> براساس گزارشی، اختلاف میان ادریس و ابونمی با پادرمیانی بیبرس فروکش کرد؛ اما پس از چندی، باز اختلاف میان آن دو آغاز شد. ادریس به بادیه رفت و با دعوت برخی قبیله‌ها، همراه با جنگجویان فراوان به مكه بازگشت. نبرد این دو در وادی خُلَیص، نزدیك عُسفان در شمال جده، به كشته شدن ادریس و بازگشت ابونمی به مكه و حكومت او بر این شهر انجامید.<ref>تاریخ مكه، سباعی, ص۳۱۷.</ref> با گذشت مدتی از حکمرانی مستقل ابونمی، پسرعمویش غانم بن ادریس به خونخواهی پدرش برخاست و با کمک گرفتن از جماز بن شیحه، امیر مدینه، ابونمی را بیرون راند و بر مکه سلطه یافت. اما پس از ۴۰ روز دیگربار ابونمی روی کار آمد.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref> جماز که قَلاوون، سلطان مصر، ولایت مکه را نیز در سال ۶۶۸ق. بدو داده بود، با یورش به مکه چند روزی بر آن سلطه یافت؛ اما پس از بازگشت او به مدینه، حکمرانی مکه همچنان در دست ابونمی ماند.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۵۲۹.</ref>
 
از رویدادهای زمان او، لشکرکشی حاکم یمن به مکه بود که به فرار ابونمی و ادریس از مکه انجامید<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref>؛ اما آنان دیگربار بر مکه چیره شدند. حکومت مشترک ابونمی و ادریس در پی اختلاف آن دو و کشته شدن ادریس در سال ۶۶۹ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶.</ref> به پایان رسید و از آن پس ابونمی به تنهایی امیر مکه شد.
 
از دیگر رویدادهای دوران حکمرانی ابونمی می‌توان به این موارد اشاره کرد: در سال ۶۷۴ق. حج‌گزاران مدت ۱۸ روز در مکه و ۱۰ روز در مدینه اقامت کردند که تا آن زمان بی‌سابقه بود.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref> اختلاف او با امیرالحاج مصریان و سربازان مصری، به درگیری میان ایشان می‌انجامید. به سال ۶۸۳ق. در یکی از این نبردها، ابونمی فرمانده مصریان را کشت و آنان متواری شدند. آن‌گاه که قلاوون، یکی از ممالیک مصر، به این ماجرا پی برد، بر آن شد که لشکری را به مکه گسیل کند؛ اما از این تصمیم بازگشت و در سال ۶۸۸ق. حکمرانی مکه را به امیر مدینه، جماز بن شیحه حسینی، واگذاشت. البته حکمرانی او دوام نیاورد و ابونمی وی را از مکه بیرون راند. در سال ۶۸۹ق. مصریان بر سر اسبی با هم درگیر شدند و فتنه‌ای میان حاجیان و اهالی مکه بر پا شد و اموال مردم به غارت رفت و حدود ۴۰ نفر کشته شدند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۸.</ref>
 
در سال ۶۹۷ق. ابوالعباس احمد بن امیر حسن بن علی، ملقب به الحاکم بامر الله از خلفای عباسی و خلیفه تشریفاتی از سوی ممالیک مصر، به حج رفت. در سال بعد، حاجیان در عرفات گرفتار آشوب شدند و در پی آن، گروهی کشته و مجروح گشتند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۱۰.</ref>
 
ابونمی که از سال ۶۶۷/۶۶۹ق. امیر مکه بود، در سال ۷۰۱ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶؛ السلوک، ج۱، ص۳۲۲؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۴.</ref> به نفع فرزندانش رُمیثَه و حُمیضَه از حکمرانی کناره گرفت و در چهارم صفر همان سال در ۹۰ سالگی<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> درگذشت. او را پس از طواف در المَعْلات (قبرستان ابوطالب) به خاک سپردند و بر مزارش قبه‌ای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص۲۸.</ref> حکمرانی وی در مجموع با احتساب شراکتش در حکومت مکه، حدود ۵۰ سال به درازا انجامید. وی را در شجاعت بی‌نظیر دانسته‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref>


===ابوالغیث===
===ابوالغیث===
۳۷۰

ویرایش