استان انبار: تفاوت میان نسخهها
←اکنون
(←پانوشت) |
(←اکنون) |
||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
سرانجام ابوالعباس سفاح، در سال ١٣۶ق. دچار بيمارى آبله شده و در ۱۲ ذىحجه همان سال، در ۳۰ سالگى پس از چهار سال و هشت ماه خلافت، در شهر انبار مُرد.<ref name=":5">مروج الذهب، ج ٢، ص ٢٨۴؛ التنبيه والاشراف، ص ٣٢٠؛ تاريخ ايران زمين، ص ١۴٢.</ref> | سرانجام ابوالعباس سفاح، در سال ١٣۶ق. دچار بيمارى آبله شده و در ۱۲ ذىحجه همان سال، در ۳۰ سالگى پس از چهار سال و هشت ماه خلافت، در شهر انبار مُرد.<ref name=":5">مروج الذهب، ج ٢، ص ٢٨۴؛ التنبيه والاشراف، ص ٣٢٠؛ تاريخ ايران زمين، ص ١۴٢.</ref> | ||
====منصور عباسى | ====منصور عباسى==== | ||
پس از مرگ ابوالعباس سفاح در انبار، منصور عباسى كه ۴١ ساله بود، زمام امور را به دست گرفت.<ref name=":5" /> وی در محرم سال ١٣۶ق. هنگام بازگشت از سفر [[حج]] و سرزمين [[حجاز]] به [[كوفه]] رسيد و در [[حيره]] فرود آمد و با مردم نماز جمعه گذارد؛ سپس به پايتخت ابوالعباس، شهر انبار يا هاشميه رفت و نزديكان را فراخواند و بر خزانههاى سفاح دست يافت. همان زمان كه سفاح درگذشت و منصور مشغول اجراى مراسم حج بود، كارگزاران و فرماندهان در شهر انبار براى منصور بيعت گرفته بودند.<ref>تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ٣۵١ - ٣۵٣.</ref> | پس از مرگ ابوالعباس سفاح در انبار، منصور عباسى كه ۴١ ساله بود، زمام امور را به دست گرفت.<ref name=":5" /> وی در محرم سال ١٣۶ق. هنگام بازگشت از سفر [[حج]] و سرزمين [[حجاز]] به [[كوفه]] رسيد و در [[حيره]] فرود آمد و با مردم نماز جمعه گذارد؛ سپس به پايتخت ابوالعباس، شهر انبار يا هاشميه رفت و نزديكان را فراخواند و بر خزانههاى سفاح دست يافت. همان زمان كه سفاح درگذشت و منصور مشغول اجراى مراسم حج بود، كارگزاران و فرماندهان در شهر انبار براى منصور بيعت گرفته بودند.<ref>تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ٣۵١ - ٣۵٣.</ref> | ||
منصور، از قدرتی که ابومسلم خراسانی در [[خراسان]] به دست آورده بود میترسید. او را به انبار فراخواند؛ ولی او هر بار به بهانهای دعوت منصور را رد کرد. سرانجام وعدههای منصور عباسی، او را فریفت و عازم شهر انبار، دربار عباسی شد و در زمانی مناسب پیش روی خلیفه قطعه قطعه گردید. پیروان ابومسلم به خونخواهى وى در هاشميه، انبار سابق بر منصور عباسى شوريدند. منصور، ۲۰۰ تن از آنان را كه سركردگان ايشان بودند به زندان افكند و اين آشوب را سركوب كرد. | منصور، از قدرتی که ابومسلم خراسانی در [[خراسان]] به دست آورده بود میترسید. او را به انبار فراخواند؛ ولی او هر بار به بهانهای دعوت منصور را رد کرد. سرانجام وعدههای منصور عباسی، او را فریفت و عازم شهر انبار، دربار عباسی شد و در زمانی مناسب پیش روی خلیفه قطعه قطعه گردید. پیروان ابومسلم به خونخواهى وى در هاشميه، انبار سابق بر منصور عباسى شوريدند. منصور، ۲۰۰ تن از آنان را كه سركردگان ايشان بودند به زندان افكند و اين آشوب را سركوب كرد. | ||
منصور پس از آنكه خيال خود را از ناحيه ابومسلم و هوادارانش راحت كرد، پايتخت عباسيان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داد و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وى عدهاى از سادات حسنى را كه در رأس آنان «[[عبدالله محض]]» نيز بود، در زيرزمينى در انبار حبس كرده بود كه به دليل تاريكى شديد، زندانيان شب را از روز تشخيص نمىدادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت كرده و هريك از نمازهاى پنجگانه را بعد از خواندن يك قسمت از قرآن اقامه مىكردند. زندانیان به دليل عفونتهاى شديد، گرسنگى و تشنگى در همين زندان جان خود را از دست مىدادند. «[[ابراهیم عمر|ابراهيم عمر]]» فرزند [[حسن مثنى]] در ميان كسانى بود كه آنان را در بند آهنين از [[مدينه]] به انبار آوردند. همچنين منصور عباسى در كاخ «ابن هبيره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آنگاه از ميانشان [[محمد بن ابراهيم بن حسن]] را حاضر كرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونى بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پاى درآمد. سپس دستور قتل عدهاى از همراهانش را داد. سرانجام منصور دريافت بسيارى از مردم [[خراسان]] و [[ايران]] [[شيعه]]<nowiki/>اند و علاقهمند به [[اهل بیت|اهل بيت(ع)]] و با زندانى كردن آل على دست به كار خطرناكى زده است؛ از این روی، در انبار، به منبر رفت و در خطبهاى دراز، موضع خود را در برابر علويان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد. | منصور پس از آنكه خيال خود را از ناحيه ابومسلم و هوادارانش راحت كرد، پايتخت عباسيان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داد و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وى عدهاى از سادات حسنى را كه در رأس آنان «[[عبدالله محض]]» نيز بود، در زيرزمينى در انبار حبس كرده بود كه به دليل تاريكى شديد، زندانيان شب را از روز تشخيص نمىدادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت كرده و هريك از نمازهاى پنجگانه را بعد از خواندن يك قسمت از قرآن اقامه مىكردند. زندانیان به دليل عفونتهاى شديد، گرسنگى و تشنگى در همين زندان جان خود را از دست مىدادند. «[[ابراهیم عمر|ابراهيم عمر]]» فرزند [[حسن مثنى]] در ميان كسانى بود كه آنان را در بند آهنين از [[مدينه]] به انبار آوردند. همچنين منصور عباسى در كاخ «ابن هبيره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آنگاه از ميانشان [[محمد بن ابراهيم بن حسن]] را حاضر كرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونى بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پاى درآمد. سپس دستور قتل عدهاى از همراهانش را داد. سرانجام منصور دريافت بسيارى از مردم [[خراسان]] و [[ايران]] [[شيعه]]<nowiki/>اند و علاقهمند به [[اهل بیت|اهل بيت(ع)]] و با زندانى كردن آل على دست به كار خطرناكى زده است؛ از این روی، در انبار، به منبر رفت و در خطبهاى دراز، موضع خود را در برابر علويان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد.<ref>النزاع و التخاصم، ص ٧۴؛ مقاتل الطالبيين، ص ٢٢۶؛ الشيعه و الحاكمون، ص ١٢۵، ابومسلم سردار خراسان، ص ١٢۴ و ١۶٩؛ تاريخ عرب و اسلام، ص ٢١٨؛ مبارزات شيعيان. . . ، ص ١٣۵.</ref> | ||
== برمكيان در انبار == | |||
[[برمکیان|برمكيان]] يا آل برمك، خاندانى از دولتمردان ايرانى بودند كه در اواخر سده نخست قمری به دين اسلام درآمدند و نفوذى بسیار در دربار [[بنیامیه|خلفاى اموى]]، در زمان خلافت عبدالملك مروان و جانشينان او به دست آوردند. دو سال پس از به حكومت رسيدن ابوالعباس سفاح در شهر انبار، يكى از بزرگترين مردان خاندان برمك كه خالد نام داشت، به وزارت وى گماشته شد. او در زمان خلافت منصور عباسی هم در اين سمت باقى ماند. پسر ارشدش يحيى كه در آغاز، مربى و معلم هارون الرشيد و سپس وزير گرديد، در مدتى نزديك به هفت سال فرمانرواى واقعى بود و خليفه جز نامى نداشت. دو پسر يحيى، فضل و جعفر نيابت پدر را در مقام وزارت عهده دار گرديدند و بهترين مقامات و عالىترين مناصب دربار عباسى به برمكيان اختصاص يافت. اين قدرت بىحساب، حسد و سعايت درباريان را برانگيخت. جعفر، يكى از سادات حسنی به نام یحیی بن عبدالله را که هارون در انبار به زندانی کرده بود، آزاد کرد و اين تصميم خليفه را به شدت آشفته ساخت. سلطه بسیار برامكه فراتر از اين بود. آنان به نام خود سكه مىزدند و دستگاه بسيار باشكوهى براى خويش تدارك ديده بودند؛ به علاوه آنان به تلاش براى تأسيس دولتى در [[ايران]] متهم شدند. اين عوامل باعث شد تا هارون براى براندازى برامكه در شهر انبار اقدام كند. | |||
هارون پس از به جا آوردن حج، مدت كوتاهى در بغداد بود؛ آنگاه به سوى انبار رفت. روزى كه به كشتن جعفر برمكى مصمم شد، «سندى بن شاهك» را احضار كرد و به وى گفت كه بر خانه برمكيان، دبيران و خويشاوندان آنان، افرادى ويژه و مورد اطمينان بگمارد و اين كار را نهانى انجام دهد. هارون الرشيد در محلى از نهر انبار با جعفر برمكى نشست. وقتى جعفر رفت، هارون او را تا جايى كه سوار مركب مىشد، بدرقه كرد و بازگشت و بر تخت خود قرار گرفت. جعفر سرمست و مغرور، بساط آواز و عیاشی را با عدهاى از خوانندگان، كنيزان و اطرافيان به راه انداخت. در اين ميان هارون، ياسر خادم خويش را فراخواند و او را مأمور كشتن جعفر كرد. ياسر چنين كرد و سر جعفر را نزد هارون در خيمه خويش آورد. خود ياسر هم، توسط فرد ديگرى به دستور هارون كشته شد. بدين ترتيب در سال ١٨٧ق. هارون بسيارى از برامكه و دست نشاندگان آنان را از ميان بُرد. يحيى، پدر جعفر و فضل، برادرش به زندان افكنده شدند و اموال تمام آنان مصادره گرديد. مدت دولت و عزت برمكيان ١٧ سال و اندى بود. شاعران هنگامى كه در رثاى برمكيان شعر مىسرودند، مردم را به عبرت گرفتن از اين ماجرا توجه مىدادند.<ref>مروج الذهب، ص ٣٧٩ - ٣٨١؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص۴٣٠؛ تاريخ ايران زمين، ص ١۴۴ و ١۴۵؛ دايرة المعارف تشيع، ج ٣، س ١٩٠ - ١٩۴؛ برمكيان، ص ١٢١ به بعد.</ref> | |||
==اکنون== | ==اکنون== | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۴: | ||
}} | }} | ||
*'''ابومسلم سردار خراسان'''، غلامحسين يوسفى، | |||
*'''آثار الباقيه'''، | *'''آثار الباقيه'''، | ||
*'''اشکال العالم'''، ابوالقاسم بن احمد جيهانى، | *'''اشکال العالم'''، ابوالقاسم بن احمد جيهانى، | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۴۴: | ||
*'''انساب الاشراف'''، | *'''انساب الاشراف'''، | ||
*'''بحارالانوار'''، | *'''بحارالانوار'''، | ||
*'''برمكيان'''، | |||
*'''برگزيده مشترك ياقوت حموى'''، محمد پروين گنابادى، | *'''برگزيده مشترك ياقوت حموى'''، محمد پروين گنابادى، | ||
*'''البلدان'''، احمد بن ابىيعقوب، | *'''البلدان'''، احمد بن ابىيعقوب، | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۹: | ||
*'''جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى'''، گاى لسترنج، ترجمه محمود عرفان، | *'''جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى'''، گاى لسترنج، ترجمه محمود عرفان، | ||
*'''حياة الامام الحسن(ع)'''، | *'''حياة الامام الحسن(ع)'''، | ||
*'''دايرة المعارف تشيع'''، | |||
*'''سفرنامه'''، ناصر خسرو قباديانى، به كوشش نادر وزينپور، | *'''سفرنامه'''، ناصر خسرو قباديانى، به كوشش نادر وزينپور، | ||
*'''سيماى كارگزاران على بن ابىطالب اميرالمؤمنين(ع)'''، علىاكبر ذاكرى، | *'''سيماى كارگزاران على بن ابىطالب اميرالمؤمنين(ع)'''، علىاكبر ذاكرى، | ||
*'''شرح نهج البلاغه'''، ابن ابىالحديد، | *'''شرح نهج البلاغه'''، ابن ابىالحديد، | ||
*'''الشيعه و الحاكمون'''، محمدجواد مغنيه، | |||
*'''صورة الارض'''، ابنحوقل، ترجمه جعفر شعار، | *'''صورة الارض'''، ابنحوقل، ترجمه جعفر شعار، | ||
*'''الغارات'''، ابراهيم بن محمد ثقفى، | *'''الغارات'''، ابراهيم بن محمد ثقفى، | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۹: | ||
*'''مقاتل الطالبيين'''، ابوالفرج اصفهانى، | *'''مقاتل الطالبيين'''، ابوالفرج اصفهانى، | ||
*'''مقدمه ابنخلدون'''، | *'''مقدمه ابنخلدون'''، | ||
*'''النزاع و التخاصم'''، مقريزى، | |||
*'''نهج البلاغه'''، ترجمه فيض الاسلام، | *'''نهج البلاغه'''، ترجمه فيض الاسلام، | ||
{{پایان}} | {{پایان}} |