پرش به محتوا

شرطة الخمیس: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ اکتبر ۲۰۱۹
خط ۳۱: خط ۳۱:
شرطة الخميس از نيروهاى نخبه، باايمان، سخت‌كوش و گوش به فرمان تشكيل شده بود كه در دوران سخت حضور [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهره‌هاى برجسته اسلام در اين لشكر، حضور داشتند. اعضاى اين سپاه، به دليل داشتن ويژگى‌هاى برجسته، از امتياز خاصى نسبت به ساير نيروها برخودار بودند. اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشى درباره جايگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانه‌هایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آن‌ها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.{{یادداشت|أَنَّ سُيوفَنَا كَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَى إِلَيهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ كَانَ يقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُكُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُكُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.}}<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref>  
شرطة الخميس از نيروهاى نخبه، باايمان، سخت‌كوش و گوش به فرمان تشكيل شده بود كه در دوران سخت حضور [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهره‌هاى برجسته اسلام در اين لشكر، حضور داشتند. اعضاى اين سپاه، به دليل داشتن ويژگى‌هاى برجسته، از امتياز خاصى نسبت به ساير نيروها برخودار بودند. اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشى درباره جايگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانه‌هایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آن‌ها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.{{یادداشت|أَنَّ سُيوفَنَا كَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَى إِلَيهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ كَانَ يقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُكُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُكُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.}}<ref>رجال الكشى، ص۶.</ref>  


== مأموریت‌ها ==
==مأموریت‌ها==
شكل‌گيرى اين نيروى ويژه، با هدف انجام مأموريت‌هاى خاص، برپايى امنيت دارالخلافه، مقابله با ناامنى‌هاى مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از اين رو، امام(ع) اين گروه را از باايمان‌ترين و برترين ياران خود سامان داد.<ref>قرشى، موسوعة على بن أبى‌طالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.</ref> مهم‌ترين مأموريت‌هاى شرطة الخميس را از این قرار دانسته‌اند:
شكل‌گيرى اين نيروى ويژه، با هدف انجام مأموريت‌هاى خاص، برپايى امنيت دارالخلافه، مقابله با ناامنى‌هاى مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از اين رو، امام(ع) اين گروه را از باايمان‌ترين و برترين ياران خود سامان داد.<ref>قرشى، موسوعة على بن أبى‌طالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.</ref> مهم‌ترين مأموريت‌هاى شرطة الخميس را از این قرار دانسته‌اند:


==== امنيت كوفه ====
====امنيت كوفه====
<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۶.</ref> اين گزارش ابواسحاق ثقفى كوفى (متوفى ٢٨٣ق) مى‌تواند گواه اين امر باشد:
<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۶.</ref> اين گزارش ابواسحاق ثقفى كوفى (متوفى ٢٨٣ق) مى‌تواند گواه اين امر باشد:


امير المؤمنين (ع) هنگامى كه از صفين بازگشتند، مالك اشتر را به محل حكومت خود در جزيره فرستادند و به قيس بن سعد فرمودند: شما در كوفه باشيد و اداره شرطة الخميس را به دست بگيريد، تا حكميت پايان گيرد و بعد به سوى آذربايجان برويد.<ref>ثقفى، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref>
امير المؤمنين (ع) هنگامى كه از صفين بازگشتند، مالك اشتر را به محل حكومت خود در جزيره فرستادند و به قيس بن سعد فرمودند: شما در كوفه باشيد و اداره شرطة الخميس را به دست بگيريد، تا حكميت پايان گيرد و بعد به سوى آذربايجان برويد.<ref>ثقفى، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref>


==== دفع یورش‌های معاویه ====
====دفع یورش‌های معاویه====
با شدت يافتن حملات و غارت‌هاى كارگزاران معاويه به قلمرو حكومت، امام براى دفع هجوم وحشيانه و دستبردهاى آنان، بارها شرطة الخميس را براى مقابله با آنان اعزام كرد. يحيى بن صالح گويد: ياران من مى‌گفتند: على (ع) هنگامى كه شاميان بر نواحى عراق تاختند، شرطة الخميس را براى جلوگيرى از آنها فرستاد، و قيس بن سعد را به تعقيب آنها روانه كرد و او تا اواسط راه شام آنها را تعقيب نمود.
با شدت يافتن حملات و غارت‌هاى كارگزاران معاويه به قلمرو حكومت، امام براى دفع هجوم وحشيانه و دستبردهاى آنان، بارها شرطة الخميس را براى مقابله با آنان اعزام كرد. يحيى بن صالح گويد: ياران من مى‌گفتند: على (ع) هنگامى كه شاميان بر نواحى عراق تاختند، شرطة الخميس را براى جلوگيرى از آنها فرستاد، و قيس بن سعد را به تعقيب آنها روانه كرد و او تا اواسط راه شام آنها را تعقيب نمود.
<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref>
<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref>


==== امور انتظامی و قضایی ====
====امور انتظامی و قضایی====
شرطة الخميس، در برخى از مأموريت‌هاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. امام محمد باقر (ع) فرمود: روزى على (ع) وارد مسجد شد و ديد جوانى در حال گريستن است. حضرت علت را جويا شد؛ جوان گفت: يا على! شريح قاضى حكمى كرده كه من نمى‌دانم بايد چه كنم! پدر من، با جمعى از دوستان به سفر رفت و همه سالم بازگشتند جز پدر من كه بازنگشت. من از آنان سراغ پدرم را گرفتم و ايشان پاسخ دادند كه در راه فوت كرده. از اموالش پرسيدم، گفتند: چيزى به جاى نگذاشته است. آنها را نزد شريح بردم. همگى نزد شريح قسم خوردند كه حرف‌هاى‌شان درست است؛ ولى من مى‌دانم پدرم اموال زيادى را همراه خود به سفر برد.
شرطة الخميس، در برخى از مأموريت‌هاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوت‌های [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن ماجرا را شخصا به عهده گرفت؛ شرطة الخمیس، در امور اجرایی این قضاوت نقش داشتند.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛‌ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشم‌های آنان را ببندند و جدای از هم نگه‌دارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آن‌ها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخ‌های او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آن‌گاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خون‌بهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، من‌لايحضره‌الفقيه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref>
 
حضرت فرمود تا دوباره همه نزد شريح قاضى بروند. پس همه را نزد شريح بردند. حضرت فرمود: چگونه ميان اينان حكم كردى؟ شريح همه ماجرا را بيان كرد و گفت: اين جوان شاهدى بر ادعايش (مال و ثروت پدر) نداشت و


==پانوشت==
==پانوشت==
۱۵٬۶۱۴

ویرایش