حوزه علمیه کربلا: تفاوت میان نسخهها
←از حله و جبل عامل تا کربلا
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در آغاز سده هشتم قمری، ابنبطوطه، جهانگرد معروف [[مراکش|مراکشی]]، از احداث مدرسهای بزرگ در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] گزارش کرده است.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref> | در آغاز سده هشتم قمری، ابنبطوطه، جهانگرد معروف [[مراکش|مراکشی]]، از احداث مدرسهای بزرگ در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] گزارش کرده است.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref> | ||
ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به [[ابن فهد حلی]] از قبیله [[بنیاسد بن عبدالعزی|بنیاسد]]، برای تحصیل علم از [[حله]] به [[بحرین]] رفت و از عالمان آن دیار بهره برد؛ سپس به [[کربلا]] رفته و پس از تکمیل تحصیلات، به تدریس پرداخته و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابنفهد در واپسین سالهای زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آنجا مرجعی پرنفوذ شد. ابنفهد برای گذران زندگی، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصوالت زراعی و درختی، روزگار میگذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] مهارت داشت. در سال ۸۴۰ق. که او ۸۴ ساله بود، سلطان محمد جالیر، حکمران بغداد، وی را برای مباحثه با عالمان [[اهل سنت]] از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابنفهد بر عالمان اهل سنت پیروز شد؛ از این روی، اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزیده و سکه به نام [[امامان(ع)|دوازده امام(ع)]] زد و مذهب [[شیعه]] را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. | ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به [[ابن فهد حلی]] از قبیله [[بنیاسد بن عبدالعزی|بنیاسد]]، برای تحصیل علم از [[حله]] به [[بحرین]] رفت و از عالمان آن دیار بهره برد؛ سپس به [[کربلا]] رفته و پس از تکمیل تحصیلات، به تدریس پرداخته و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابنفهد در واپسین سالهای زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آنجا مرجعی پرنفوذ شد. ابنفهد برای گذران زندگی، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصوالت زراعی و درختی، روزگار میگذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] مهارت داشت. در سال ۸۴۰ق. که او ۸۴ ساله بود، سلطان محمد جالیر، حکمران بغداد، وی را برای مباحثه با عالمان [[اهل سنت]] از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابنفهد بر عالمان اهل سنت پیروز شد؛ از این روی، اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزیده و سکه به نام [[امامان(ع)|دوازده امام(ع)]] زد و مذهب [[شیعه]] را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. وی در کربلا درگذشته و پیکرش در جوار حرم امام حسین(ع) در خانهای که میزیست، دفن شد. در جنب مزار او مسجد و مدرسه علمیهای با نام او پایهگذاری شد.<ref>تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص | ||
71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة | 71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
الادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص | الادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص | ||
161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.</ref> | 161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.</ref> | ||
ابراهیم کفعمی، از عالمان شیعه در سدههای نهم و دهم قمری است که در ۸۴۰ق. در یکی از روستاهای منطقه جبل عامل [[لبنان]] به دنیا آمد. او از ذوق ادبی بهره داشت و سرودههایش از لحاظ آرایشهای ادبی و محتوا ارزنده است. تألیفات گوناگونی در ادبیات، تاریخ، کالم، حدیث، اخالق و فقه دارد، اما او با کتاب مصباح که درباره ادعیه و زیارات نوشته شده، مشهور است. کفعمی که اشتیاق وافری به عتبات عراق داشت، به کربلا هجرت کرد و در جوار آستان سیدالشهدا اقامت گزید.<ref>گلشن ابرار، ج 3، ص 77 – 69.</ref> در سرودهای نهایت عالقه خود را به امام حسین (ع) نشان داده است که ترجمه بخشهایی از آن چنین است: | |||
من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه میگردم که از سالله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت میکنند و اجازه نمیدهند به وی آسیبی برسد؛ چهطور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیدهام؟!<ref>اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.</ref> | من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه میگردم که از سالله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت میکنند و اجازه نمیدهند به وی آسیبی برسد؛ چهطور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیدهام؟!<ref>اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.</ref> |