حسین حلی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانوشت) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | [[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | ||
خاندان | == تبار == | ||
حسین حلی، از خاندان عيفار،{{یادداشت|قريهاى است در ميان مقام ايوب پیامبر(ع) و حلّه كه ٢٠ دقيقه تا حلّه فاصله دارد.}} از قبيلۀ طفيل، در جنوب غربى [[حله]] بود. | |||
پدر او، على بن حسین بن حمود، برای آموختن دانش دین، به [[نجف اشرف|نجف]] رفته و در مدرسۀ مهديه{{یادداشت|مدرسه مهدیه، در محله مشراق [[نجف]] قرار دارد. به این مدرسه، به مناسبت نام پایهگذار آن که مهدی بن علی بن جعفر کاشفالغطاء (۱۲۲۶-۱۲۸۹ق) بوده، مهدیه گفتهاند.}} ساكن شد. وى درسهای آغازین را از استادانی مانند محمد طه نجف و [[سيد محمدكاظم يزدى]] بهره برده و به گفته [[آقابزرگ تهرانی]]، به علم و پرهیزکاری شهرت یافت.<ref>آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلامالشيعه (نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر)، القسمالرابع، ج١، ص١۴٢٣.</ref> او امام جماعت صحن حیدری [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] بود. على حلى، در ۷ [[شعبان]] ١٣۴۴ق. در نجف درگذشت و در همان شهر دفن شد. به روال همیشگی، اقامه جماعت در صحن حیدری به فرزند وى، حسين حلى میرسید؛ ولی نخواست و آن را به استادش [[ميرزاى نائينى]] سپرد.<ref>جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، آيت نور، ج١، ص١۵٩؛ يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.</ref> | |||
== زیستنامه == | |||
حسين، كوچكترين فرزند بوده، در سال ١٣٠٩ق. در [[نجف]] به دنيا آمده و از کودکی، با برادر بزرگتر خود، حسن به نشستهاى علمى و ادبى مىپرداخت. | |||
== استادان == | |||
نخستین استاد او پدر او بود | |||
در نيمۀ نخست سده سيزدهم، مرجعيت دينى در نجف اشرف را شمارى از يگانگان و نامآوران عرصۀ فقه و اصول و خارجگويان بزرگ حوزه بر عهده داشتند؛ همچون: سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ آقا ضياءالدين عراقى و ميرزاى نائينى. شيخ حسين حليرحمه الله پاى درس اين بزرگان حاضر مىشد و از دانش فقهى و اصولى آنها بهرهها مىبرد. اما رابطه او با ميرزاى نائينى صميمانهتر و نزديكتر بود و به گفتۀ بعضى منابع: «بخش بزرگ و عمدۀ درسآموزى و شاگردى شيخ نزد ميرزا محمدحسين نائينى بود كه سالهاى متمادى به طول انجاميد» و هر يك از ديگرى بهرهها بردند و به گفته يكى از شاگردان شيخ: | |||
در نيمۀ نخست | |||
شيخ حسين حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و انديشههاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن يعنى استادش ميرزاى نائينى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحرير دروس و تهذيب آنها و جواب به استفتائات به يارى مىگرفت».<ref>جعفر محبوبه، ماضىالنجف و حاضرها، ج٣، ص٢٨۴.</ref> | شيخ حسين حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و انديشههاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن يعنى استادش ميرزاى نائينى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحرير دروس و تهذيب آنها و جواب به استفتائات به يارى مىگرفت».<ref>جعفر محبوبه، ماضىالنجف و حاضرها، ج٣، ص٢٨۴.</ref> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
ايشان علىرغم اختلاف سليقه و برداشت با سيد محسن حكيم، براساس نيكنفسى و حقگرايى و ايمان به وجود شرايط مرجعيت در او، وى را تأييد مىكند و رابطه خود را مستحكم مىسازد. در مقابل، سيد محسن حكيم نيز شيخ را مىستود و تكريم مىكرد و به گفتۀ سيد سعيد حكيم، در اواخر عمر خويش، فراوان جوياى حال شيخ بود و ديگران را به حرمتگزارى و قدرشناسى منزلت علمى شيخ سفارش مىكرد. شيخ اگرچه در مسئله ولايت سياسى فقيه در عصر غيبت، با سيد محسن حكيم اختلافنظر داشت، اما آنجا كه ضرورت اقتضا مىكرد، با ايشان همراه مىشد؛ چون تأييد و كمك به مرجعيت را به صلاح اسلام و مسلمانان مىدانست و سكوت يا اختلاف را به هيچروى برنمىتابيد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۹.</ref> | ايشان علىرغم اختلاف سليقه و برداشت با سيد محسن حكيم، براساس نيكنفسى و حقگرايى و ايمان به وجود شرايط مرجعيت در او، وى را تأييد مىكند و رابطه خود را مستحكم مىسازد. در مقابل، سيد محسن حكيم نيز شيخ را مىستود و تكريم مىكرد و به گفتۀ سيد سعيد حكيم، در اواخر عمر خويش، فراوان جوياى حال شيخ بود و ديگران را به حرمتگزارى و قدرشناسى منزلت علمى شيخ سفارش مىكرد. شيخ اگرچه در مسئله ولايت سياسى فقيه در عصر غيبت، با سيد محسن حكيم اختلافنظر داشت، اما آنجا كه ضرورت اقتضا مىكرد، با ايشان همراه مىشد؛ چون تأييد و كمك به مرجعيت را به صلاح اسلام و مسلمانان مىدانست و سكوت يا اختلاف را به هيچروى برنمىتابيد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۹.</ref> | ||
=== انديشهها و آثار علمى === | ===انديشهها و آثار علمى=== | ||
گرچه شيخ بزرگوار ما حسين بن على حلى در نشان دادن سرمايه عظيم علمى خود و تلاش براى به دست گرفتن مرجعيت، هيچ حركتى از خود نشان نمىداد و از اينگونه امور پرهيز داشت، اما جايگاه علمى او در نجف اشرف امرى انكار ناپذير بود. اين سرچشمه پاك و جوشان دانش، در عرصههاى مختلف، بهويژه فقه و بكر و تحولآفرينى از خود بر جاى نهاد؛ چراكه درخت تنومند علمىاش در وجود پهلوانان حوزۀ علميه نجف همچون ميرزاى نائينى، شيخ ضياءالدين عراقى و سيدابوالحسن اصفهانى ريشه دوانده بود. | گرچه شيخ بزرگوار ما حسين بن على حلى در نشان دادن سرمايه عظيم علمى خود و تلاش براى به دست گرفتن مرجعيت، هيچ حركتى از خود نشان نمىداد و از اينگونه امور پرهيز داشت، اما جايگاه علمى او در نجف اشرف امرى انكار ناپذير بود. اين سرچشمه پاك و جوشان دانش، در عرصههاى مختلف، بهويژه فقه و بكر و تحولآفرينى از خود بر جاى نهاد؛ چراكه درخت تنومند علمىاش در وجود پهلوانان حوزۀ علميه نجف همچون ميرزاى نائينى، شيخ ضياءالدين عراقى و سيدابوالحسن اصفهانى ريشه دوانده بود. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شيخ حلى آمده، دسته اول آثار از اين قرار است: | باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شيخ حلى آمده، دسته اول آثار از اين قرار است: | ||
==== آثار فقهى: ==== | ====آثار فقهى:==== | ||
١) . الاجتهاد والتقليد | ١) . الاجتهاد والتقليد | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
٩) . كتاب الصلاة (بحث نائينى)<ref name=":0" /> | ٩) . كتاب الصلاة (بحث نائينى)<ref name=":0" /> | ||
==== آثار اصولى: ==== | ====آثار اصولى:==== | ||
١) . تقريرات خارج الاصول (بحث سيد اصفهانى در شرح كفايةالاصول) | ١) . تقريرات خارج الاصول (بحث سيد اصفهانى در شرح كفايةالاصول) | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
<br /> | <br /> | ||
==== ج) كتابهاى مشترك ==== | ====ج) كتابهاى مشترك==== | ||
١) . مجموعه مسائل فقهيه و اصوليه | ١) . مجموعه مسائل فقهيه و اصوليه | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
<br /> | <br /> | ||
=== ٣) . شاگردان شيخ === | ===٣) . شاگردان شيخ=== | ||
اين حقيقت همچون روز براى من روشن است كه بزرگان حوزۀ امروز نجف اشرف، همگى از ملتزمين بحثهاى فقهى و اصولى شيخ حسين حلى بوده، اندوختههاى نفيس علمى خود را مديون آن اسوۀ علم و تحقيقند و شمارى از آنها اكنون سمت مرجعيت شيعه را بر عهده دارند؛ همچون حضرات آيات سيد على سيستانى و سيد محمدسعيد حكيم. | اين حقيقت همچون روز براى من روشن است كه بزرگان حوزۀ امروز نجف اشرف، همگى از ملتزمين بحثهاى فقهى و اصولى شيخ حسين حلى بوده، اندوختههاى نفيس علمى خود را مديون آن اسوۀ علم و تحقيقند و شمارى از آنها اكنون سمت مرجعيت شيعه را بر عهده دارند؛ همچون حضرات آيات سيد على سيستانى و سيد محمدسعيد حكيم. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
سيد على سيستانى؛ سيد محمدسعيد حكيم؛ سيد محمدتقى حكيم؛ سيد علاءالدين بحرالعلوم؛ سيد عزالدين بحرالعلوم؛ سيد عباس حسينى كاشانى؛ سيد عباس مدرسى يزدى؛ سيد عبدالرزاق موسوى مقدم؛ شيخ محمد طه؛ شيخ محمدابراهيم جناتى؛ شيخ محمدهادى معرفت؛ شيخ مصطفى نورائى.<ref name=":3">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۳.</ref> | سيد على سيستانى؛ سيد محمدسعيد حكيم؛ سيد محمدتقى حكيم؛ سيد علاءالدين بحرالعلوم؛ سيد عزالدين بحرالعلوم؛ سيد عباس حسينى كاشانى؛ سيد عباس مدرسى يزدى؛ سيد عبدالرزاق موسوى مقدم؛ شيخ محمد طه؛ شيخ محمدابراهيم جناتى؛ شيخ محمدهادى معرفت؛ شيخ مصطفى نورائى.<ref name=":3">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۳.</ref> | ||
=== ۴) . سيماى ارزشها === | ===۴) . سيماى ارزشها=== | ||
بسيارى از ارزشهاى انسانى و اخلاقى، انسان را همچون يك مكتب تعليم فضايل اخلاقى، جايگاهى بلند و تأثيرگذار مىبخشد و او را از بسيار كسانى كه به دنيا آمدند و مردند و بر حاشيۀ زندگى بشر نقشى هم از خود بر جاى ننهادند، متمايز مىسازد. شيخ بزرگوار ما، مجمع همۀ ارزشها بود و نمىتوان در اين فرصت محدود اين فضايل را شماره كرد؛ ناچار به طور خلاصه برخى از اين ويژگىهاى برجسته را مرور مىكنيم:<ref name=":3" /> | بسيارى از ارزشهاى انسانى و اخلاقى، انسان را همچون يك مكتب تعليم فضايل اخلاقى، جايگاهى بلند و تأثيرگذار مىبخشد و او را از بسيار كسانى كه به دنيا آمدند و مردند و بر حاشيۀ زندگى بشر نقشى هم از خود بر جاى ننهادند، متمايز مىسازد. شيخ بزرگوار ما، مجمع همۀ ارزشها بود و نمىتوان در اين فرصت محدود اين فضايل را شماره كرد؛ ناچار به طور خلاصه برخى از اين ويژگىهاى برجسته را مرور مىكنيم:<ref name=":3" /> | ||
==== پارسايى و تقوا ==== | ====پارسايى و تقوا==== | ||
در مدتزمان نه چندان كوتاهى كه با اين شخصيت ارزشمند زندگى و معاشرت داشتم، عامل تقوا و پارسايى را در وجود ايشان از همه روشنتر و برجستهتر ديدم و همين باعث مىشد، شيخ بزرگوار ما از پرداختن و سرگرم | در مدتزمان نه چندان كوتاهى كه با اين شخصيت ارزشمند زندگى و معاشرت داشتم، عامل تقوا و پارسايى را در وجود ايشان از همه روشنتر و برجستهتر ديدم و همين باعث مىشد، شيخ بزرگوار ما از پرداختن و سرگرم | ||
شدن به مظاهر و مقامات دنيايى كه اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر باشد و از دورويى و رنگ عوض كردنهاى دور از حقيقت انسانى و خود را به جهات دنيايى، به تكلف و ظاهرسازى زدن، بپرهيزد. | شدن به مظاهر و مقامات دنيايى كه اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر باشد و از دورويى و رنگ عوض كردنهاى دور از حقيقت انسانى و خود را به جهات دنيايى، به تكلف و ظاهرسازى زدن، بپرهيزد. | ||
در امور مالى بسيار حساس و دقيق بود و از هر كسى قبول نمىكرد. روزى يكى از ثروتمندان خدمت ايشان رسيد و مبلغى هنگفت به عنوان هديه تقديمشان نمود؛ اما شيخ امتناع كرد و آن را به صاحبش بازگرداند. علت را كه پرسيديم، فرمود: «اموال اين شخص شبههناك است و من نمىخواهم به آتش آن، خود را بسوزانم».<ref name=":4">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۴ و ۹۵.</ref> | در امور مالى بسيار حساس و دقيق بود و از هر كسى قبول نمىكرد. روزى يكى از ثروتمندان خدمت ايشان رسيد و مبلغى هنگفت به عنوان هديه تقديمشان نمود؛ اما شيخ امتناع كرد و آن را به صاحبش بازگرداند. علت را كه پرسيديم، فرمود: «اموال اين شخص شبههناك است و من نمىخواهم به آتش آن، خود را بسوزانم».<ref name=":4">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۴ و ۹۵.</ref> | ||
==== كرامت و بخشش ==== | ====كرامت و بخشش==== | ||
كريم بودن صفتى است انسانى كه صاحب خود را به مقامات والا مىرساند و اين جايگاه را در ميان خانواده و بستگان و ديگر مردمان حفظ مىكند. يكى از طلاب مىگويد: براى بحث در يك مسئله فقهى به خانه شيخ حسين حلى رفتم. در ميان اسباب و اثاث خانه نشسته بود و چون مرا ديد، با تواضع و روى گشاده به استقبالم آمد. پس از بحث، با هم راهى حرم اميرمؤمنان (عليه السلام) شديم. در ميان راه، يكى از خادمان حرم به همراه شخصى ديگر به خدمت شيخ رسيد. آن شخص خود را به شيخ معرفى نمود و پاكتى پر از دينار به ايشان تقديم كرد و رفت. پس از دقايقى، همان خادم آمد و از شيخ خواست تا مقدارى از محتويات پاكت را به او بدهد. شيخ پرسيد: تو نيازمندى؟ گفت: به جدم رسول خدا، آرى. شيخ پاكت را با هرآنچه در آن بود به خادم داد و ذرهاى از آن را براى خود برنداشت. من متحير ماندم؛ زيرا چند روز پيش از اين، فرزند شيخ از پدر تقاضاى پول كرده بود تا براى خانهاش چيزى ضرورى بخرد و شيخ گفته بود كه هيچ در بساط ندارد.<ref name=":4" /> | كريم بودن صفتى است انسانى كه صاحب خود را به مقامات والا مىرساند و اين جايگاه را در ميان خانواده و بستگان و ديگر مردمان حفظ مىكند. يكى از طلاب مىگويد: براى بحث در يك مسئله فقهى به خانه شيخ حسين حلى رفتم. در ميان اسباب و اثاث خانه نشسته بود و چون مرا ديد، با تواضع و روى گشاده به استقبالم آمد. پس از بحث، با هم راهى حرم اميرمؤمنان (عليه السلام) شديم. در ميان راه، يكى از خادمان حرم به همراه شخصى ديگر به خدمت شيخ رسيد. آن شخص خود را به شيخ معرفى نمود و پاكتى پر از دينار به ايشان تقديم كرد و رفت. پس از دقايقى، همان خادم آمد و از شيخ خواست تا مقدارى از محتويات پاكت را به او بدهد. شيخ پرسيد: تو نيازمندى؟ گفت: به جدم رسول خدا، آرى. شيخ پاكت را با هرآنچه در آن بود به خادم داد و ذرهاى از آن را براى خود برنداشت. من متحير ماندم؛ زيرا چند روز پيش از اين، فرزند شيخ از پدر تقاضاى پول كرده بود تا براى خانهاش چيزى ضرورى بخرد و شيخ گفته بود كه هيچ در بساط ندارد.<ref name=":4" /> | ||
==== دوستان و همنشينان شيخ ==== | ====دوستان و همنشينان شيخ==== | ||
دوستان و همنشينان شيخ حسين حلى، همچون خود او مردمانى گزيده، اهل علم و ادب و فضل بودند و محبت و دوستى صادقانه از ويژگىهاى بارز آنان بود. اين جمع، از دوران جوانى و طلبگى تا زمان پيرى، يكسره پيوندشان برقرار بود و به وفادارى، هيچكدام ديگرى را تنها نمىگذاشت و عقد اخوت و دوستى نمىگسست. نقل است كه مرحوم سيد ميرعلى ابوطبيخ به بيمارى روماتيسم مبتلا و خانهنشين گرديد. دوستان بنا مىگذارند چهارشنبه هر هفته پس از اتمام درسها، به اتفاق شيخ حلى غذاى خود را در خانه سيد ميرعلى بخورند و مايۀ تسلاى خاطر وى شوند كه البته نشستى علمى و ادبى نيز به شمار مىآمد، همراه با بحث و بررسى پيرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بيان نكتههاى اخلاقى و پندآموز.<ref>جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج١، ص١٢ - ١۴.</ref> اين جمع نُه نفره، عبارت بودند از: | دوستان و همنشينان شيخ حسين حلى، همچون خود او مردمانى گزيده، اهل علم و ادب و فضل بودند و محبت و دوستى صادقانه از ويژگىهاى بارز آنان بود. اين جمع، از دوران جوانى و طلبگى تا زمان پيرى، يكسره پيوندشان برقرار بود و به وفادارى، هيچكدام ديگرى را تنها نمىگذاشت و عقد اخوت و دوستى نمىگسست. نقل است كه مرحوم سيد ميرعلى ابوطبيخ به بيمارى روماتيسم مبتلا و خانهنشين گرديد. دوستان بنا مىگذارند چهارشنبه هر هفته پس از اتمام درسها، به اتفاق شيخ حلى غذاى خود را در خانه سيد ميرعلى بخورند و مايۀ تسلاى خاطر وى شوند كه البته نشستى علمى و ادبى نيز به شمار مىآمد، همراه با بحث و بررسى پيرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بيان نكتههاى اخلاقى و پندآموز.<ref>جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج١، ص١٢ - ١۴.</ref> اين جمع نُه نفره، عبارت بودند از: | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
شيخ حسين حلى در حق دوستان خود بسيار وفادار بود و هميشه از آنها به خير و نيكى ياد مىكرد و بر دورىشان تأسف مىخورد. اين وفادارى به دوستان شيخ خلاصه نمىشد و خانواده و فرزندان آنها را نيز شامل مىشد. . در رشد علمى و فرهنگى فرزندان و دوستان خود سخت مىكوشيد و از آنها دستگيرى علمى و اخلاقى و ادبى مىنمود. فرزندان سيد على ابوطبيخ معترفند كه اگر از فضل و ادب و علمى بهرهاى دارند، نتيجۀ بذل توجه شيخ حسين حلى است.<ref name=":4" /> | شيخ حسين حلى در حق دوستان خود بسيار وفادار بود و هميشه از آنها به خير و نيكى ياد مىكرد و بر دورىشان تأسف مىخورد. اين وفادارى به دوستان شيخ خلاصه نمىشد و خانواده و فرزندان آنها را نيز شامل مىشد. . در رشد علمى و فرهنگى فرزندان و دوستان خود سخت مىكوشيد و از آنها دستگيرى علمى و اخلاقى و ادبى مىنمود. فرزندان سيد على ابوطبيخ معترفند كه اگر از فضل و ادب و علمى بهرهاى دارند، نتيجۀ بذل توجه شيخ حسين حلى است.<ref name=":4" /> | ||
==== تواضع ==== | ====تواضع==== | ||
بزرگ و كوچك مورد احترام و تكريم شيخ حلى بودند و مقامات و موقعيتهاى اجتماعى افراد، در چشم ايشان جلوهاى نداشت و معتقد بود كه شرافت شخص است كه يك مكان يا موقعيت را ارزش مىبخشد يا برعكس، از ارزش مىاندازد. خود از آيتالله شيخ محمدعلى كاظمى، يكى از شاگردان ميرزاى نائينى شنيدم كه به پدرم مرحوم سيدعلى بحرالعلوم مىگفت: «به رفيقت شيخ حسين بگو وقتى وارد مجلس مىشود، در جايى كه بالاى مجلس برايش تدارك ديدهاند بنشيند، نه پايين و دم در. اين تواضع بيش از حدّ او ما را دچار اضطرار مىكند؛ زيرا چون نمىخواهيم از او پيش باشيم و احترامش را به خود لازم مىدانيم، ناچاريم از جلسه بيرون برويم و پشت سر او قرار بگيريم. لااقل به خاطر ما، دست از اين كار بردارد» . | بزرگ و كوچك مورد احترام و تكريم شيخ حلى بودند و مقامات و موقعيتهاى اجتماعى افراد، در چشم ايشان جلوهاى نداشت و معتقد بود كه شرافت شخص است كه يك مكان يا موقعيت را ارزش مىبخشد يا برعكس، از ارزش مىاندازد. خود از آيتالله شيخ محمدعلى كاظمى، يكى از شاگردان ميرزاى نائينى شنيدم كه به پدرم مرحوم سيدعلى بحرالعلوم مىگفت: «به رفيقت شيخ حسين بگو وقتى وارد مجلس مىشود، در جايى كه بالاى مجلس برايش تدارك ديدهاند بنشيند، نه پايين و دم در. اين تواضع بيش از حدّ او ما را دچار اضطرار مىكند؛ زيرا چون نمىخواهيم از او پيش باشيم و احترامش را به خود لازم مىدانيم، ناچاريم از جلسه بيرون برويم و پشت سر او قرار بگيريم. لااقل به خاطر ما، دست از اين كار بردارد» . | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
<br />در ميان زبدگان علمى حوزۀ علميه نجف اشرف، شيخ حسين حلى، از نظر علمى و جايگاه حوزوى كمتر از ديگران نبود و شايد بتوان گفت كه مطرح نبودن ايشان به عنوان يكى از مراجع نامآور آن دوران، به سيره خود ايشان بازمىگردد كه با وجود مناسب بودن زمينه از هر جهت و اعتراف همگان به منزلت فقهى و اصولى ايشان، از عهدهدارى مرجعيت دورى مىگزيد و بار مسئوليت زعامت دينى را بر دوش خود گران مىديد و علاقه چندانى به اين امور نداشت.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۷.</ref> | <br />در ميان زبدگان علمى حوزۀ علميه نجف اشرف، شيخ حسين حلى، از نظر علمى و جايگاه حوزوى كمتر از ديگران نبود و شايد بتوان گفت كه مطرح نبودن ايشان به عنوان يكى از مراجع نامآور آن دوران، به سيره خود ايشان بازمىگردد كه با وجود مناسب بودن زمينه از هر جهت و اعتراف همگان به منزلت فقهى و اصولى ايشان، از عهدهدارى مرجعيت دورى مىگزيد و بار مسئوليت زعامت دينى را بر دوش خود گران مىديد و علاقه چندانى به اين امور نداشت.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۷.</ref> | ||
==== عالم سياست ==== | ====عالم سياست==== | ||
علىرغم تلاشهاى پيگير بعضى عالمان دينى در جدا كردن دين از سياست و پرداختن يكسره به فتوا در امور دينى غيرمربوط به سياست و منحصر نمودن نقش فقها به مسائل عبادى و روزمره و شخصى و مانند آن، سياست، بخشى بزرگ از زندگى اغلب مراجع دينى و عالمان حوزۀ علميۀ نجف و كربلا و كاظميه در اوايل | علىرغم تلاشهاى پيگير بعضى عالمان دينى در جدا كردن دين از سياست و پرداختن يكسره به فتوا در امور دينى غيرمربوط به سياست و منحصر نمودن نقش فقها به مسائل عبادى و روزمره و شخصى و مانند آن، سياست، بخشى بزرگ از زندگى اغلب مراجع دينى و عالمان حوزۀ علميۀ نجف و كربلا و كاظميه در اوايل سده سيزدهم هجرى را تشكيل مىداده است. عالمان فرهيختۀ اماميه هيچگاه در مقابل مسائل كلى و عمومى مسلمانان بهويژه جامعۀ شيعى، همچون حكومت و ولايت و تصرف در ثروتهاى هنگفت ملى و برنامهريزى براى ادارۀ جامعه براساس قرآن و سنت، ساكت نبوده و همواره در موقعيتهاى حساس و حياتى، با ورود به صحنۀ اجتماع نقش اساسى خود را در جهتدهى به فعاليتهاى مختلف سياسى - اجتماعى به خوبى ايفا كردهاند. | ||
دربارۀ شخصيت شيخ حسين حليرحمه الله و فعاليتهاى سياسى او، چند مطلب گفتنى است: | دربارۀ شخصيت شيخ حسين حليرحمه الله و فعاليتهاى سياسى او، چند مطلب گفتنى است: | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
از جمله بزرگانى كه در تأييد و تحكيم مشروطه كتابى نگاشت و به دفاع از آن برخاست، ميرزاى نائينى بود. كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» نتيجه و ثمرۀ فكرى تقابل بين دو گروه مشروطهخواه و استبدادى در حوزۀ نجف بهشمار مىآمد. شايد بتوان گفت رابطۀ ميان شيخ حلى و ميرزاى نائينى كه آن روز، مرجعيت دينى را بر عهده داشت، تأثيرى عميق بر ديدگاه وى گذارد و شاگرد توانست استاد خود را از اوج مشروطهگرايى چنان تنزل دهد كه به نقل بعضى تواريخ، در آخرين روزهاى حيات خويش تمام نسخههاى چاپ شده فارسى و عربى اين كتاب را جمعآورى و از دسترس مردمان به دور داشت؛ بهويژه كه در ايران، مشروطهچىها دست ظلم و تعدى به سوى مردم بيچاره و فريبخورده گشودند و به بهانۀ مخالفت با مشروطه و آزادى، بسيارى را تحت شديدترين آزارها قرار دادند و بزرگانى چون شيخ فضلالله نورى و شيخ باقر اصفهانى را به دار آويختند و به امورى پرداختند كه هرگز مورد تأييد شريعت اسلام نبود. اين همه، ميرزاى نائينى را بر آن داشت تا از رأى خود بازگردد و كتاب نامبرده را با هزينهاى گزاف خريدارى و ناياب گرداند.<ref>آيت نور، ج١، ص١۶١.</ref> | از جمله بزرگانى كه در تأييد و تحكيم مشروطه كتابى نگاشت و به دفاع از آن برخاست، ميرزاى نائينى بود. كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» نتيجه و ثمرۀ فكرى تقابل بين دو گروه مشروطهخواه و استبدادى در حوزۀ نجف بهشمار مىآمد. شايد بتوان گفت رابطۀ ميان شيخ حلى و ميرزاى نائينى كه آن روز، مرجعيت دينى را بر عهده داشت، تأثيرى عميق بر ديدگاه وى گذارد و شاگرد توانست استاد خود را از اوج مشروطهگرايى چنان تنزل دهد كه به نقل بعضى تواريخ، در آخرين روزهاى حيات خويش تمام نسخههاى چاپ شده فارسى و عربى اين كتاب را جمعآورى و از دسترس مردمان به دور داشت؛ بهويژه كه در ايران، مشروطهچىها دست ظلم و تعدى به سوى مردم بيچاره و فريبخورده گشودند و به بهانۀ مخالفت با مشروطه و آزادى، بسيارى را تحت شديدترين آزارها قرار دادند و بزرگانى چون شيخ فضلالله نورى و شيخ باقر اصفهانى را به دار آويختند و به امورى پرداختند كه هرگز مورد تأييد شريعت اسلام نبود. اين همه، ميرزاى نائينى را بر آن داشت تا از رأى خود بازگردد و كتاب نامبرده را با هزينهاى گزاف خريدارى و ناياب گرداند.<ref>آيت نور، ج١، ص١۶١.</ref> | ||
=== شيخ حلى و حوادث اخير در عراق === | ===شيخ حلى و حوادث اخير در عراق=== | ||
در | در سده گذشته، كشور عراق با رويدادها و حوادث كمرشكن و بزرگ بسيارى به شكل انقلابها و كودتاها، روبهرو بوده است كه بعضى با كاميابى همراه گشته و بعضى نافرجام مانده است. از بزرگترين اين انقلابها، تبديل نظام پادشاهى به نظام جمهورى است كه در مسير خود، مردم و كشور عراق را با سختىها و ناملايمات شديد روبهرو نمود و خسارتهاى هنگفتى به بار آورد. | ||
سختترين دوره بر مردم عراق، دوران ديكتاتورى صدام حسين بود كه مىتوان از آن به سياهترين دوره تاريخ عراق تعبير كرد. در اين ميان، مرجعيت دينى به عنوان مركز مهم و تأثيرگذار در معادلات سياسى، هيچگاه نسبت به اين حوادث بىموضع و ساكت نبود و در تحولات گوناگون، منطقهاى يا كشورى، رأى و نظر خويش اظهار نموده است. | سختترين دوره بر مردم عراق، دوران ديكتاتورى صدام حسين بود كه مىتوان از آن به سياهترين دوره تاريخ عراق تعبير كرد. در اين ميان، مرجعيت دينى به عنوان مركز مهم و تأثيرگذار در معادلات سياسى، هيچگاه نسبت به اين حوادث بىموضع و ساكت نبود و در تحولات گوناگون، منطقهاى يا كشورى، رأى و نظر خويش اظهار نموده است. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
مرحوم پدرم كه در زمان خود، از عالمان روشنضمير و آگاه به مسائل سياسى و اجتماعى بود، هرگاه از شيخ در مسائل مختلف نظر مىخواست، ايشان بىدريغ آنچه را كه صحيح و شرعى تشخيص مىداد، در اختيار پدر مىگذاشت؛ اما هرگاه مىخواستيم كه ايشان رأى خود را به صراحت و شفاف بيان كنند تا در معرض افكار عمومى قرار گيرد، امتناع مىورزيد؛ از اين جهت به طور مستقيم در امور سياسى وارد نمىشد و نظر صريح نمىداد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.</ref> | مرحوم پدرم كه در زمان خود، از عالمان روشنضمير و آگاه به مسائل سياسى و اجتماعى بود، هرگاه از شيخ در مسائل مختلف نظر مىخواست، ايشان بىدريغ آنچه را كه صحيح و شرعى تشخيص مىداد، در اختيار پدر مىگذاشت؛ اما هرگاه مىخواستيم كه ايشان رأى خود را به صراحت و شفاف بيان كنند تا در معرض افكار عمومى قرار گيرد، امتناع مىورزيد؛ از اين جهت به طور مستقيم در امور سياسى وارد نمىشد و نظر صريح نمىداد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.</ref> | ||
=== سخن پايانى === | ===سخن پايانى=== | ||
پس از اين مرور گذرا بر زندگى و زمانه شيخ حسن حليرحمه الله مىتوان نشانههاى عظيم شخصيتى او را در چند مورد به اجمال اينگونه بيان كرد: | پس از اين مرور گذرا بر زندگى و زمانه شيخ حسن حليرحمه الله مىتوان نشانههاى عظيم شخصيتى او را در چند مورد به اجمال اينگونه بيان كرد: | ||
==== الف) ايمان عميق ==== | ====الف) ايمان عميق==== | ||
سخن و سيره شيخ تجلى ايمان عميق او به خداوند و كارگشايى او بود. قضيهاى كه با واسطه از زبان شيخ خواهيم خواند، دليل روشنى است بر باورهاى درست و الهى ايشان: | سخن و سيره شيخ تجلى ايمان عميق او به خداوند و كارگشايى او بود. قضيهاى كه با واسطه از زبان شيخ خواهيم خواند، دليل روشنى است بر باورهاى درست و الهى ايشان: | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
به ذهنم آمد وضويى بگيرم و نماز حاجتى بخوانم و از خدا گشايش در كار را طلب نمايم. پس از نماز، گريستم و به خداى تعالى عرضه داشتم: «معبود من! حال و روزم را مىبينى و ناراحتى پدرم را. نمىخواهم ايشان را بيازارم. يا بايد به تحصيل علم بپردازم يا عمامه را از سر بردارم. درسها را هيچ نمىفهمم و راضى به برداشتن عمامه هم نيستم. يا مرا بميران يا فهم و درك عنايتم كن» . تا صبح بيدار بودم و به دعا و گريه مشغول. صبح طبق معمول كتابم را برداشتم و راهى كلاس درس شدم. ناگاه احساس كردم هر چه استادم مىگويد، به راحتى مىفهمم و هيچ مطلب سختى وجود ندارد. پس خدا را به اين نعمت بزرگ ستودم و سپاس گفتم و از اينكه دعايم به اين سرعت اجابت شده بود، در شگفت ماندم».<ref name=":6">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۰.</ref> | به ذهنم آمد وضويى بگيرم و نماز حاجتى بخوانم و از خدا گشايش در كار را طلب نمايم. پس از نماز، گريستم و به خداى تعالى عرضه داشتم: «معبود من! حال و روزم را مىبينى و ناراحتى پدرم را. نمىخواهم ايشان را بيازارم. يا بايد به تحصيل علم بپردازم يا عمامه را از سر بردارم. درسها را هيچ نمىفهمم و راضى به برداشتن عمامه هم نيستم. يا مرا بميران يا فهم و درك عنايتم كن» . تا صبح بيدار بودم و به دعا و گريه مشغول. صبح طبق معمول كتابم را برداشتم و راهى كلاس درس شدم. ناگاه احساس كردم هر چه استادم مىگويد، به راحتى مىفهمم و هيچ مطلب سختى وجود ندارد. پس خدا را به اين نعمت بزرگ ستودم و سپاس گفتم و از اينكه دعايم به اين سرعت اجابت شده بود، در شگفت ماندم».<ref name=":6">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۰.</ref> | ||
==== نوگرايى ==== | ====نوگرايى==== | ||
شايد بتوان شيخ حسين حلى را نخستين فقيه در حوزۀ علميه نجف اشرف بدانيم كه با مسائل جديد و مستحدثه تعامل داشت و ديدگاه شرعى را دربارۀ آنها جستوجو مىكرد. نيز در بحثهاى اصولى، بهويژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى» ، ديدگاههاى جديدى داشت كه شاگردانش در تقريرات خود به يادگار نهادهاند.<ref name=":6" /> | شايد بتوان شيخ حسين حلى را نخستين فقيه در حوزۀ علميه نجف اشرف بدانيم كه با مسائل جديد و مستحدثه تعامل داشت و ديدگاه شرعى را دربارۀ آنها جستوجو مىكرد. نيز در بحثهاى اصولى، بهويژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى» ، ديدگاههاى جديدى داشت كه شاگردانش در تقريرات خود به يادگار نهادهاند.<ref name=":6" /> | ||
==== پژوهش ==== | ====پژوهش==== | ||
هر كس كتابهاى گوناگون كتابخانۀ ايشان را ببيند و حواشى و يادداشتهاى عميق و سنجيده وى بر آن كتابها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد كرد كه اين شخصيت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاريخ و ادب بوده و در هر كدام از دانشها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر كتابى را كه مىخواند، چه از علماى شيعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشيه مىنوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر كتاب فهرستى تنظيم مىكرد تا براى خود و ديگرانى كه بعداً به آن كتابها مراجعه مىكنند، مفيد باشد.<ref>ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج ٧، ص۴٨.</ref><ref name=":6" /> | هر كس كتابهاى گوناگون كتابخانۀ ايشان را ببيند و حواشى و يادداشتهاى عميق و سنجيده وى بر آن كتابها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد كرد كه اين شخصيت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاريخ و ادب بوده و در هر كدام از دانشها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر كتابى را كه مىخواند، چه از علماى شيعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشيه مىنوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر كتاب فهرستى تنظيم مىكرد تا براى خود و ديگرانى كه بعداً به آن كتابها مراجعه مىكنند، مفيد باشد.<ref>ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج ٧، ص۴٨.</ref><ref name=":6" /> | ||
==== حقشناسى ==== | ====حقشناسى==== | ||
شيخ جليلالقدر ما از نمونههاى بىمثال عصر بود كه به دنيا و زينتهاى فريبنده و غفلتآور آن پشتپا زده و جز به آنچه به كار آخرت آيد و توشهاى براى آن دنيا باشد، نمىنگريست و اهميت نمىداد. اين سيرۀ شيخ نه براى خودنمايى و شهرتطلبى كه براى رضاى خدا و جلب معارف الهى و فضل پروردگار بود. زندگى ساده، روزى به اندازه و بىاعتنايى به مظاهر دنيايى، بهترين دليل بر اين مدعاست.<ref name=":6" /> | شيخ جليلالقدر ما از نمونههاى بىمثال عصر بود كه به دنيا و زينتهاى فريبنده و غفلتآور آن پشتپا زده و جز به آنچه به كار آخرت آيد و توشهاى براى آن دنيا باشد، نمىنگريست و اهميت نمىداد. اين سيرۀ شيخ نه براى خودنمايى و شهرتطلبى كه براى رضاى خدا و جلب معارف الهى و فضل پروردگار بود. زندگى ساده، روزى به اندازه و بىاعتنايى به مظاهر دنيايى، بهترين دليل بر اين مدعاست.<ref name=":6" /> | ||
==== وطندوستى ==== | ====وطندوستى==== | ||
افزون بر همۀ اين ويژگىها، مشاركت شيخ در انقلاب ضداشغالگرى در مقابل انگليس را هم بايد افزود كه تا روز وفاتش با ناگوارترين رويدادهاى عراق در آن روزگار در تعامل بود و اگرچه بنابر رأى خود، مستقيم در امور دخالت نمىكرد، اما با تمام احساس و شعور انسانى خود، با مردم مصيبتزده و دردمند عراق، همراهى داشت و در رنجهاى جانكاه آنها خود را شريك مىدانست و شنيده نشد كه ايشان در نفى و معارضه با حركات انقلابى و شورشهاى مردمى عليه چپاولگران، سخنى گفته يا اشارهاى كرده باشد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۱.</ref> | افزون بر همۀ اين ويژگىها، مشاركت شيخ در انقلاب ضداشغالگرى در مقابل انگليس را هم بايد افزود كه تا روز وفاتش با ناگوارترين رويدادهاى عراق در آن روزگار در تعامل بود و اگرچه بنابر رأى خود، مستقيم در امور دخالت نمىكرد، اما با تمام احساس و شعور انسانى خود، با مردم مصيبتزده و دردمند عراق، همراهى داشت و در رنجهاى جانكاه آنها خود را شريك مىدانست و شنيده نشد كه ايشان در نفى و معارضه با حركات انقلابى و شورشهاى مردمى عليه چپاولگران، سخنى گفته يا اشارهاى كرده باشد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۱.</ref> | ||
==== مربّىگرى ==== | ====مربّىگرى==== | ||
شيخ حلى اصرار بسيار داشت كه تقريرات نوشته شده توسط شاگردانش را ملاحظه كند و كم و كاستىهاى آنها را گوشزد نمايد و نيز به ديگر نوشتههاى ايشان نيز اهميت خاص مىداد. روزى به خدمت ايشان رسيدم و خواستم درباره اين بخش از خطبۀ حضرت امير (عليه السلام) كه مىفرمايد: | شيخ حلى اصرار بسيار داشت كه تقريرات نوشته شده توسط شاگردانش را ملاحظه كند و كم و كاستىهاى آنها را گوشزد نمايد و نيز به ديگر نوشتههاى ايشان نيز اهميت خاص مىداد. روزى به خدمت ايشان رسيدم و خواستم درباره اين بخش از خطبۀ حضرت امير (عليه السلام) كه مىفرمايد: | ||