مؤیدالدین محمد مقدادی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانوشت) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
نفوذ تشيع در دستگاه ادارى بنىعباس، بهويژه در اواخر حكومت اين سلسله، به اندازهاى بود كه عدهاى از وزراى آنان از ميان شيعيانِ عالم، فاضل و مدير و مدبّر برگزيده شدند. اين ويژگى علاوه بر آنكه توانايىهاى مديريتى، مهارتهاى كارگزاران شيعه و تجارب ادارى آنان را به اثبات مىرساند، اين حقيقت را آشكار مىسازد كه دولت رو به زوال عباسى براى آنكه بتواند چند صباحى در برابر هجوم مغولان مقاومت كند، نظر شيعيان و اعتماد خواص اين مذهب را به سوى خود جلب مىكرد تا دستكم خيالش از درون قلمرو اسلامى راحت باشد و در ضمن با بهكارگيرى اين انسانهاى سالم، خدوم و خوشكردار تا اندازهاى از مفاسدى كه به تشكيلات ديوانى راه يافته و آن را به سقوط نزديكتر كرده بود، جلوگيرى كند. در اواخر عهد عباسى، نام چند تن از وزيران شيعى در دستگاه خلافت را مىبينيم كه اين امر مىتواند از نشانههاى اقتدار كمّى و كيفى شيعه آن روزگار در بغداد باشد.<ref name=":0">مؤید الدین محمد مقدادی و عمران مشهد کاظمین(ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۴۴.</ref> اين وزيران در آن روزگار از مراكز تجمع شيعيان ايران از جمله عراق عجم (قم، رى، همدان و اصفهان) به بغداد رفته و غالباً در محله كرخ اين ديار ساكن شده بودند.<ref>محدث قمى، الكنى والالقاب، ص١٩٣-١٩۴، احمد رحيمى، گنجينه دانشوران، ص١٨٨.</ref> يكى از اين شخصيتها «مؤيدالدين محمد مقدادى بغدادى قمى» است.<ref name=":0" /> | نفوذ تشيع در دستگاه ادارى بنىعباس، بهويژه در اواخر حكومت اين سلسله، به اندازهاى بود كه عدهاى از وزراى آنان از ميان شيعيانِ عالم، فاضل و مدير و مدبّر برگزيده شدند. اين ويژگى علاوه بر آنكه توانايىهاى مديريتى، مهارتهاى كارگزاران شيعه و تجارب ادارى آنان را به اثبات مىرساند، اين حقيقت را آشكار مىسازد كه دولت رو به زوال عباسى براى آنكه بتواند چند صباحى در برابر هجوم مغولان مقاومت كند، نظر شيعيان و اعتماد خواص اين مذهب را به سوى خود جلب مىكرد تا دستكم خيالش از درون قلمرو اسلامى راحت باشد و در ضمن با بهكارگيرى اين انسانهاى سالم، خدوم و خوشكردار تا اندازهاى از مفاسدى كه به تشكيلات ديوانى راه يافته و آن را به سقوط نزديكتر كرده بود، جلوگيرى كند. در اواخر عهد عباسى، نام چند تن از وزيران شيعى در دستگاه خلافت را مىبينيم كه اين امر مىتواند از نشانههاى اقتدار كمّى و كيفى شيعه آن روزگار در بغداد باشد.<ref name=":0">مؤید الدین محمد مقدادی و عمران مشهد کاظمین(ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۵ و ۱۶، ص۱۴۴.</ref> اين وزيران در آن روزگار از مراكز تجمع شيعيان ايران از جمله عراق عجم (قم، رى، همدان و اصفهان) به بغداد رفته و غالباً در محله كرخ اين ديار ساكن شده بودند.<ref>محدث قمى، الكنى والالقاب، ص١٩٣-١٩۴، احمد رحيمى، گنجينه دانشوران، ص١٨٨.</ref> يكى از اين شخصيتها «مؤيدالدين محمد مقدادى بغدادى قمى» است.<ref name=":0" /> | ||
== تبار == | ==تبار== | ||
نسب مؤيدالدين | نسب مؤيدالدين محمد مقدادی، به «مقداد بن اَسوَد كندى» مىرسد. مقداد، صحابى [[حضرت محمد(ص)]]<ref name=":1" /> و یار ویژه [[امام علی(ع)]] بود.<ref name=":2" /> وی از پيشگامان در [[اسلام]] و در زمره مهاجران به [[حبشه]] بوده و در غزوههاى صدر اسلام، مانند [[غزوه بدر|بدر]]، [[غزوه احد|اُحُد]] و [[غزوه احزاب|خندق]] حضور داشت. مقداد را از تيراندازان ماهر در ميان ياران حضرت محمد(ص) معرفى كردهاند. وی، مردى بلندبالا، گندمگون و با موهايى پرپشت بوده، محاسن خود را با حنا خضاب مىكرد و چهرهای گيرا داشت. چشمانی بزرگ و ابروهایی پيوسته داشت.<ref name=":1">ابناثير، اسدالغابه، ج۴، ص۴٠٩.</ref> پیامبر(ص) مقداد را یکی از چهار نفری دانست که خدا به او فرمان داده آنها را دوست بدارد و خدا نیز آنها را دوست دارد.{{یادداشت|حضرت محمد(ص): خداوند مرا فرمان داده است تا چهار نفر را دوست بدارم و مرا خبر دادهاند كه خدا هم ايشان را دوست مىدارد. سه بار مكرر از پيامبر پرسيدند آنان چه كسانى هستند؟ پيامبر در هر نوبت فرمودند على(ع) از آنان مىباشد و در آخرين مرتبه فرمودند: ابوذر، مقداد و سلمان.}}<ref name=":2">محمدتقى تسترى، قاموس الرجال، ج٩، ص١١۴.</ref> مقداد در سال ٣٣ق، در ۷۰ سالگى در «جرف»، منطقهاى در يك فرسخى [[مدينه]] درگذشت. جنازهاش بر روى دست مسلمانان از جرف به مدينه انتقال داده شد و در آن جا دفن گرديد.<ref>ابنسعد واقدى، الطبقات، ج٣، ص١١۴.</ref> | ||
==وزارت== | |||
پس از درگذشت ابوعبدالله محمد بن على، وزیر ناصرالدین خلیفه [[بنیعباس|عباسی]]، در سال ۵٩٠ق. مؤیدالدین محمد مقدادی که نائب وزیر بود، به وزارت رسید. ناصرالدین، سىوپنجمين خليفه عباسى، در سال ۶٢٢ق. درگذشت و فرزندش الظاهر بالله محمد، به خلافت رسید. وی بر پایه وصیت پدر و لیاقتهای مؤیدالدین، او را در سمت وزارت ابقا کرد. اين خليفه، پس از یک سال خلافت، در ۶٢٣ق. درگذشته و فرزندش «ابوجعفر منصور مستنصربالله» خلافت حکومت عباسی را به دست آورد. مؤيدالدين همچنان در سمت خود باقى ماند. وی در تشكيلات عباسيان نفوذ به دست آورده، علويان و شيعيان را تحت حمايت خود قرار داد. او، ضيافتخانههاى بسيارى در عراق پایهگزار کرده و در اعياد عطاياى فراوان به عالمان، مشايخ، امامان مساجد و واعظان میداد و نسبت به نیازمندان بسیار سخاوتمند بود.<ref>احمد رحيمى، گنجينه دانشوران، ص١٨٧و١٨٨، محدث قمى، تتمة المنتهى، ص١٨٧و١٨٨.</ref> ذهبى از اين وزير شيعى، به عنوان«نائب الوزارة الاماميه» ياد كرده است.<ref>ذهبى، تاريخ الاسلام، ج۴۴، ص٣۶۴.</ref> | |||
==تردید در وزارت او== | |||
برخی در وزارت مؤيدالدين محمد مقدادی، در دستگاه عباسیان تردید کردهاند. به باور آنها، وزارت فردی شیعی مانند مؤیدالدین با ارادت زیاد او به اهل بیت(ع) و دشمنیاش با مخالفان، در خلافت عباسی و پذیرفتن وزارت او از سوی سه خلیفه عباسی دور از ذهن است. برخی دیگر، وزارت او را تأیید کرده، دور از ذهن نشمرده و نمونههایی از وزیران شیعه در دستگاه عباسیان ذکر کردهاند که به دوره امامان(ع) بازمیگردد؛ مانند «ابوسلمه خلال كوفى همدانى» كه از دعات شيعه بود و توسط «ابوالعباس سفاح» نخستین خليفه عباسى، به وزارت منصوب شد؛ «ابوعبدالله يعقوب بن داود» توسط مهدى عباسى؛ «على بن يقطين» و «جعفر بن اشعث خزائى» كه شيعه و از اصحاب [[امام کاظم(ع)]] بودند توسط [[هارون الرشيد]]؛ «فضل بن سهل» توسط مأمون؛ ابوالفضل جعفر بن محمود اسكافى» توسط معتز عباسى؛ «ابوشجاع ظهيرالدين محمد بن حسين همدانى» توسط مقتدى عباسى؛ «ابوالمعالى هيثم الدين بن محمد بن مطلّب» توسط مستظهر عباسى. در همه این موارد، پس از آشکار شدن گرایشهای شیعی وزیران، شهید یا زندانی یا برکنار شدهاند.<ref>تاريخ تشيع، ص١۴٣و١۴۴.</ref> | |||
برخی، برای تأیید وزارت او، به میل الناصرالدين لله خلیفه عباسی، به مذهب شیعه استناد کردهاند. به باور آنها، به دلیل میل او به تشیع بود که وقتی او از [[ابن جوزى]] [[اهل سنت|سنى مذهب]] درباره برترين مردم پس از حضرت محمد(ص) پرسید، ابن جوزی جرأت به تصريح بر اعتقاد خود نکرده و برترین فرد را كسى دانست كه دختر پيامبر(ص) در خانه او است.<ref name=":3" /> الناصرالدین لله، بناهايى بر مزار امامان مدفون در [[بقيع]] و در سال ۵٧٠ق. بنايى براى مرقد [[حمزه]] در [[کوه احد|اُحُد]] ساخته است. او در سال ۶٠۶ق. در [[سامراء]] ميان [[صفه]] و [[سرداب]]، شبّاكى ارزشمند بنا کرده و در عتبات عراق، بهويژه مراكز شيعهنشين آن، اقدامات عمرانى، آموزشى و فرهنگى انجام داده است.<ref>تتمة المنتهى، ص٣٢٠و٣٢٧.</ref> برخی نیز، این احتمال را دادهاند که اظهار میل ناصرالدین لله به تشیع، برای به دست آوردن حمایت شیعیان و تجدید حیات قدرت از دست رفته خلافت بوده است.<ref name=":3">عزيزالله بيات، تاريخ ايران از ظهور اسلام تا ديالمه، ص١۵٩؛ حمدالله مستوفى، تاريخ گزيده، ص٣۶۶؛ خواندمير، حبيب السير، ج٢، ص٣٢٣-٣٢٧.</ref> | |||
==بازسازی آستان کاظمین(ع)== | |||
کاظمین، در دوره خلافت ناصر عباسی و وزارت مؤیدالدین محمد مقدادی، در مسیر توسعه و بازسازی قرار گرفت. از نخستين كارهاي مؤیدالدین بازسازی [[مشهد]] كاظمين(ع) بود. نظارت مؤيدالدين مقدادى را در سرعت کار و جلوه های هنری آن تأثیرگزار دانستهاند. در نخستین گام، صندوق چوبى زراندود شدهاى بر مرقدهای [[امام کاظم(ع)]] و [[امام جواد(ع)]] گذاشته و رواق و تالار از نو بنا شده و این دو سازه به همراه صحن تزئين گردید. ديوارى كه اطراف مشهد كاظمين(ع) براى حفظ آن از دست غارتگران و جلوگيرى از طغيان رود دجله ساخته شده بود، كافى نبوده و استحکام زیادی نداشت؛ از این رو، با نظارت مؤيدالدين مقدادى ديوارى براى محله كاظميه بنا شد. یتیمخانهای در جوار صحن پایهگزاری شده و خانههايى برای اطعام نیازمندان ساخته شد که در ماه [[رمضان]] سفرههاى افطارى در آنها گسترده مىشد و به آنها «دارالضيافة» گفته میشد. مدرسهاى در حجرههاى صحن تأسيس گرديد و در آنجا كتابخانهاى شامل کتابهای فراوان شیعی و سنی پایهگزارش شد. توليت این امور، با مؤيدالدين ابوطالب محمدعلى علقمى قمى بود كه در دوره آخرين خليفه عباسى به مقام وزارت رسيد.<ref>جعفر الخليلى، موسوعة العتبات المقدسه، ج٩، ص١٢٣، ١۶۶و١۶٧.</ref> [[ابن ابىالحديد]]، به سفارش توليت کتابخانه، نهجالبلاغه را براى خزانه کتابهای اين مدرسه شرح كرد.{{یادداشت|چنانكه خود وی، در مقدمه شرح بر نهج البلاغه به این موضوع اشاره كرده است.}}<ref>ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، مقدمه شارح.</ref> هندوشاه نخجوانى مىنويسد: | |||
== بازسازی آستان کاظمین(ع) == | |||
مؤيدالدين محمد مقدادى بيمارستانى در مشهد كاظمين ساخت و آن را بر مجاورين اين مكان مقدس وقف كرد و هم آنجا مكتبى و دارالقرآنى جهت ايتام علويان بنا كرده بود تا در آن خط و قرآن بياموزند و بر اين ابواب البرّ چندان ملك وقف كرد كه شروط او وفا نمايد و تاكنون آن مبرّات برقرار است.<ref>تجارب السلف، ص٣٣٩-٣۴۴.</ref> | مؤيدالدين محمد مقدادى بيمارستانى در مشهد كاظمين ساخت و آن را بر مجاورين اين مكان مقدس وقف كرد و هم آنجا مكتبى و دارالقرآنى جهت ايتام علويان بنا كرده بود تا در آن خط و قرآن بياموزند و بر اين ابواب البرّ چندان ملك وقف كرد كه شروط او وفا نمايد و تاكنون آن مبرّات برقرار است.<ref>تجارب السلف، ص٣٣٩-٣۴۴.</ref> | ||
خط ۴۱: | خط ۳۲: | ||
به كوشش و اهتمام مؤيدالدين مقدادى ضرورت توسعه و عمران كاظمين جدىتر شد؛ زيرا دولت عباسى برگزارى مراسم سوگوارى مُحرّم در تمام شهرهاى عراق را ممنوع كرده بود و اين وضع شيعيان را آزار مىداد. مؤيدالدين شرايطى را فراهم آورد كه اين برنامههاى عزادارى براى خامس آل عبا در شهر كاظمين برقرار باشد. خليفه عباسى هم راضى به اين امر گرديد و همين امر باعث شد كه شيعيان از نقاط ديگر به كاظمين بيايند و در اين ديار مقدس ساكن گردند و گسترش شهر و افزايش مجاورين حرم، عمران و آبادانى اين شهر را در پى داشت.<ref>موسوعة العتبات المقدسه، ج٩، ص١٠۶؛ تاريخ كاظمين، ص۴١و۴٢.</ref> | به كوشش و اهتمام مؤيدالدين مقدادى ضرورت توسعه و عمران كاظمين جدىتر شد؛ زيرا دولت عباسى برگزارى مراسم سوگوارى مُحرّم در تمام شهرهاى عراق را ممنوع كرده بود و اين وضع شيعيان را آزار مىداد. مؤيدالدين شرايطى را فراهم آورد كه اين برنامههاى عزادارى براى خامس آل عبا در شهر كاظمين برقرار باشد. خليفه عباسى هم راضى به اين امر گرديد و همين امر باعث شد كه شيعيان از نقاط ديگر به كاظمين بيايند و در اين ديار مقدس ساكن گردند و گسترش شهر و افزايش مجاورين حرم، عمران و آبادانى اين شهر را در پى داشت.<ref>موسوعة العتبات المقدسه، ج٩، ص١٠۶؛ تاريخ كاظمين، ص۴١و۴٢.</ref> | ||
== ویژگیها == | ==ویژگیها== | ||
«هندوشاه نخجوانى» وى را اينگونه معرفى كرده است: | «هندوشاه نخجوانى» وى را اينگونه معرفى كرده است: | ||
خط ۴۸: | خط ۳۹: | ||
ذهبى و ديگر مورخان و شرححالنگاران از او به نيكى ياد كردهاند و خصال انسانى و كارنامه علمى، ادبى و اجتماعى او را بسيار ستودهاند.<ref>ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج٢٣، ص١۶٢.</ref> متأخرين علماى شيعه، او را از كارگزاران شيعى نفوذ يافته در دستگاه عباسى دانستهاند كه در نشر و گسترش و حمايت از مذهب اهلبيت (عليهما السلام) مؤثر بودهاند.<ref>سيد حسن امين، مستدركات اعيان الشيعه، ج اول، ص١٩۴؛ ميرزا حسين نورى، خاتمه مستدرك الوسايل، ح٢، ص۴٢۴.</ref> علامه محمدحسين مظفر يادآور شده است يكى از عواملى كه به نشر تشيع در عراق مدد رساند، منصوب شدن شمارى از رجال شيعه به وزارت بوده است؛ از جمله آنها مؤيدالدين محمد بن عبدالكريم مقدادى قمى است كه ناصر و ظاهر و مستنصر عباسى او را به وزارت برگزيدند.<ref>محمدحسين مظفر، تاريخ شيعه، ترجمه سيد محمدباقر حجتى، ص١۴۴.</ref> از عواملى كه شيعه بودن اين وزير را تقويت مىكند، ارتباط بسيار صميمى او با سيد بن طاووس عالم مشهور اماميه است.<ref>مصطفى صادقى كاشانى، دولتمردان شيعه در عهد عباسى، ص١٣٧.</ref> | ذهبى و ديگر مورخان و شرححالنگاران از او به نيكى ياد كردهاند و خصال انسانى و كارنامه علمى، ادبى و اجتماعى او را بسيار ستودهاند.<ref>ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج٢٣، ص١۶٢.</ref> متأخرين علماى شيعه، او را از كارگزاران شيعى نفوذ يافته در دستگاه عباسى دانستهاند كه در نشر و گسترش و حمايت از مذهب اهلبيت (عليهما السلام) مؤثر بودهاند.<ref>سيد حسن امين، مستدركات اعيان الشيعه، ج اول، ص١٩۴؛ ميرزا حسين نورى، خاتمه مستدرك الوسايل، ح٢، ص۴٢۴.</ref> علامه محمدحسين مظفر يادآور شده است يكى از عواملى كه به نشر تشيع در عراق مدد رساند، منصوب شدن شمارى از رجال شيعه به وزارت بوده است؛ از جمله آنها مؤيدالدين محمد بن عبدالكريم مقدادى قمى است كه ناصر و ظاهر و مستنصر عباسى او را به وزارت برگزيدند.<ref>محمدحسين مظفر، تاريخ شيعه، ترجمه سيد محمدباقر حجتى، ص١۴۴.</ref> از عواملى كه شيعه بودن اين وزير را تقويت مىكند، ارتباط بسيار صميمى او با سيد بن طاووس عالم مشهور اماميه است.<ref>مصطفى صادقى كاشانى، دولتمردان شيعه در عهد عباسى، ص١٣٧.</ref> | ||
== درگذشت == | ==درگذشت== | ||
مؤيدالدين مقدادى بغدادى قمى كه چندى در اصفهان خدمت ديوان مىكرد، براى انجام رسالتى عازم بغداد گرديد و در اين شهر در تشكيلات ادارى نفوذ يافت تا به وزارت رسيد و در دوران سه خليفه عباسى، به مدت ٢٣ سال در اين سمت كارنامهاى درخشان و پربار از خود به يادگار نهاد. با وجود آن كه وى در امور ادارى و ارتباط با كارگزاران عباسى و افراد، نهايت تقيه را به كار برد و بسيار مدبرانه عمل كرد تا بتواند از شئونات شيعيان، منزلت علويان و فرهنگ اهلبيت (عليهما السلام) و كانونهاى مقدس و زيارتى عراق صيانت كند، ولى سرانجام خفاشان شبپرست نتوانستند اين درخشندگى را تحمل كنند و سعايت كنندگان، حسودان و جاهطلبان كه چون مارهاى سمى و كژدمهاى زهرآگين در اطرافش مىخزيدند، سرنوشت تلخى را براى مؤيدالدين قمى رقم زدند و همين سمپاشى باعث شد كه ابوجعفر منصور (مستنصر بالله) بر وى خشمگين شود و مؤيدالدين را به اتهام دروغين ارتباط با خوارزمشاهيان، در سال ۶٢٩ هجرى از مقام وزارت عزل كرد و در هفتم شوال المكرم همين سال او را به همراه برادرش حسين، فرزندش فخرالدين احمد و برخى اصحاب دستگير و در دارالخلافه زندانى كرد. فرزندش پيش از وى به طرز مشكوكى در زندان كشته شد. او هم پس از مرگ فرزند، دچار كسالت گرديد و سرانجام در خانه دختر خود درگذشت و پيكرش در جوار بارگاه كاظمين دفن گرديد؛ رحمت و بهشت خداوند بر او باد.<ref>مصطفى جواد، تعليقات النقص، ص ٨۶۴؛ ابنفوطى، مجمع الادب، ص٣٨۶.</ref> | مؤيدالدين مقدادى بغدادى قمى كه چندى در اصفهان خدمت ديوان مىكرد، براى انجام رسالتى عازم بغداد گرديد و در اين شهر در تشكيلات ادارى نفوذ يافت تا به وزارت رسيد و در دوران سه خليفه عباسى، به مدت ٢٣ سال در اين سمت كارنامهاى درخشان و پربار از خود به يادگار نهاد. با وجود آن كه وى در امور ادارى و ارتباط با كارگزاران عباسى و افراد، نهايت تقيه را به كار برد و بسيار مدبرانه عمل كرد تا بتواند از شئونات شيعيان، منزلت علويان و فرهنگ اهلبيت (عليهما السلام) و كانونهاى مقدس و زيارتى عراق صيانت كند، ولى سرانجام خفاشان شبپرست نتوانستند اين درخشندگى را تحمل كنند و سعايت كنندگان، حسودان و جاهطلبان كه چون مارهاى سمى و كژدمهاى زهرآگين در اطرافش مىخزيدند، سرنوشت تلخى را براى مؤيدالدين قمى رقم زدند و همين سمپاشى باعث شد كه ابوجعفر منصور (مستنصر بالله) بر وى خشمگين شود و مؤيدالدين را به اتهام دروغين ارتباط با خوارزمشاهيان، در سال ۶٢٩ هجرى از مقام وزارت عزل كرد و در هفتم شوال المكرم همين سال او را به همراه برادرش حسين، فرزندش فخرالدين احمد و برخى اصحاب دستگير و در دارالخلافه زندانى كرد. فرزندش پيش از وى به طرز مشكوكى در زندان كشته شد. او هم پس از مرگ فرزند، دچار كسالت گرديد و سرانجام در خانه دختر خود درگذشت و پيكرش در جوار بارگاه كاظمين دفن گرديد؛ رحمت و بهشت خداوند بر او باد.<ref>مصطفى جواد، تعليقات النقص، ص ٨۶۴؛ ابنفوطى، مجمع الادب، ص٣٨۶.</ref> | ||