حوزه علمیه کربلا: تفاوت میان نسخهها
←تربیت رهبرانِ خیزشهای علمی و سیاسی
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در سده هفتم قمری، حوزه علمیه کربلا فعال و شکوفا بود. عالمانی که در این دوره در کربلا به تدریس مشغول بودند عبارتند از: | در سده هفتم قمری، حوزه علمیه کربلا فعال و شکوفا بود. عالمانی که در این دوره در کربلا به تدریس مشغول بودند عبارتند از: | ||
* سید معد (م.۶۰۵ق)، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان [[سید ابراهیم مجاب]]، که فرزندان و نوادگان او به آل معد شهرت یافته و نقش زیادی در استمرار نهضت علمی کربلا داشتتند. این خاندان، بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری، در کربلا از درس ابویعلی محمد حسینی حائری بهره برده و خود به تدریس و صدور فتوا در کربلا پرداخت. وی در سالهای پایانی زندگی به [[بغداد]] هجرت کرده و به تدریس پرداخت.<ref>شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.</ref> | *سید معد (م.۶۰۵ق)، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان [[سید ابراهیم مجاب]]، که فرزندان و نوادگان او به آل معد شهرت یافته و نقش زیادی در استمرار نهضت علمی کربلا داشتتند. این خاندان، بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری، در کربلا از درس ابویعلی محمد حسینی حائری بهره برده و خود به تدریس و صدور فتوا در کربلا پرداخت. وی در سالهای پایانی زندگی به [[بغداد]] هجرت کرده و به تدریس پرداخت.<ref>شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.</ref> | ||
* سید شمسالدین ابیعلی فخار (م.۶۳۰ق)، فرزند سید معد، خیزش فکری بزرگی در حوزه علمیه کربلا پدید آورد. او را مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه تبارشناس و دارای مقام معنوی معرفی کردهاند.<ref>امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.</ref> علامه حلی و ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی{{یادداشت|ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه علامه حلی است که از سید فخار روایت کرده است.}} از او به بزرگی یاد کردهاند.<ref name=":5">محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.</ref> <ref>انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج 2، ص 125.</ref>سدیدالدین یوسف، پدر [[علامه حلی]]<ref name=":5" /> و [[محقق حلی]]<ref>مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیکمحمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.</ref> از شاگردان او هستند. اثر معروف او «کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبیطالب» {{یادداشت|وی در این کتاب کوشید ایمان ابوطالب را به اثبات برساند؛ ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه، مطالب این کتاب را تأیید کرده است. این کتاب، مکرر در عراق و ایران با مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد بحرالعلوم به چاپ رسیده است.}}<ref>حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش ۱۱ و ۱۲، ص۲۱۴.</ref> | *سید شمسالدین ابیعلی فخار (م.۶۳۰ق)، فرزند سید معد، خیزش فکری بزرگی در حوزه علمیه کربلا پدید آورد. او را مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه تبارشناس و دارای مقام معنوی معرفی کردهاند.<ref>امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.</ref> علامه حلی و ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی{{یادداشت|ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه علامه حلی است که از سید فخار روایت کرده است.}} از او به بزرگی یاد کردهاند.<ref name=":5">محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.</ref> <ref>انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج 2، ص 125.</ref>سدیدالدین یوسف، پدر [[علامه حلی]]<ref name=":5" /> و [[محقق حلی]]<ref>مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیکمحمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.</ref> از شاگردان او هستند. اثر معروف او «کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبیطالب» {{یادداشت|وی در این کتاب کوشید ایمان ابوطالب را به اثبات برساند؛ ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه، مطالب این کتاب را تأیید کرده است. این کتاب، مکرر در عراق و ایران با مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد بحرالعلوم به چاپ رسیده است.}}<ref>حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش ۱۱ و ۱۲، ص۲۱۴.</ref> | ||
* سید رضیالدین علی، معروف به ابن طاووس در کربلا، از حوزه درس فخار حائری و در [[حله]]، بغداد و [[نجف]] به دانشورزی پرداخت و در سال ۶۴۶ق. به کربلا رفته و پس از درگذشت استادش، کرسی تدریس را به خود اختصاص داد. وی در نیمه سده هفتم قمری به بغداد بازگشت.<ref>شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج 4، ص 66.</ref> | *سید رضیالدین علی، معروف به ابن طاووس در کربلا، از حوزه درس فخار حائری و در [[حله]]، بغداد و [[نجف]] به دانشورزی پرداخت و در سال ۶۴۶ق. به کربلا رفته و پس از درگذشت استادش، کرسی تدریس را به خود اختصاص داد. وی در نیمه سده هفتم قمری به بغداد بازگشت.<ref>شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج 4، ص 66.</ref> | ||
==سده هشتم و نهم قمری== | ==سده هشتم و نهم قمری== | ||
در آغاز سده هشتم قمری، پیشرفت علمی حوزه کربلا ادامه داشته است؛ ابن بطوطه (م.۷۷۹ق)، جهانگرد [[مراکش|مراکشی]]، از پایهگزاری مدرسهای بزرگ در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] گزارش کرده است.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref> برخی از عالمان فعال در این حوزه، در سدههای هشتم و نهم قمری عبارتند از: | در آغاز سده هشتم قمری، پیشرفت علمی حوزه کربلا ادامه داشته است؛ ابن بطوطه (م.۷۷۹ق)، جهانگرد [[مراکش|مراکشی]]، از پایهگزاری مدرسهای بزرگ در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] گزارش کرده است.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref> برخی از عالمان فعال در این حوزه، در سدههای هشتم و نهم قمری عبارتند از: | ||
* ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به [[ابن فهد حلی]] (م.۸۴۱ق)، از قبیله [[بنیاسد بن عبدالعزی|بنیاسد]]، برای تحصیل علم از [[حله]] به [[بحرین]] رفت و از آنجا به [[کربلا]] هجرت کرده و پس از تکمیل تحصیلات، به تدریس و صدور فتوا پرداخت؛ سپس به حله هجرت کرد و در سالهای پایانی زندگی به کربلا بازگشت و مرجعی پرنفوذ شد. او در مناظره با مخالفان شیعه و دفاع از معارف [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] مهارت داشت. در سال ۸۴۰ق. که او ۸۴ ساله بود، سلطان محمد جالیر، حکمران بغداد، وی را برای مباحثه با عالمان [[اهل سنت]] از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره، ابنفهد بر عالمان اهل سنت پیروز شد؛ از این روی، اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزیده و سکه به نام [[امامان(ع)|دوازده امام(ع)]] زد و مذهب [[شیعه]] را در حوزه امارت خود رسمی کرد. وی در کربلا درگذشته و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] در خانهای که میزیست، دفن شد. در جنب مزار او، مسجد و مدرسه علمیهای با نام او پایهگذاری شد.<ref>تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.</ref> | *ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به [[ابن فهد حلی]] (م.۸۴۱ق)، از قبیله [[بنیاسد بن عبدالعزی|بنیاسد]]، برای تحصیل علم از [[حله]] به [[بحرین]] رفت و از آنجا به [[کربلا]] هجرت کرده و پس از تکمیل تحصیلات، به تدریس و صدور فتوا پرداخت؛ سپس به حله هجرت کرد و در سالهای پایانی زندگی به کربلا بازگشت و مرجعی پرنفوذ شد. او در مناظره با مخالفان شیعه و دفاع از معارف [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] مهارت داشت. در سال ۸۴۰ق. که او ۸۴ ساله بود، سلطان محمد جالیر، حکمران بغداد، وی را برای مباحثه با عالمان [[اهل سنت]] از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره، ابنفهد بر عالمان اهل سنت پیروز شد؛ از این روی، اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزیده و سکه به نام [[امامان(ع)|دوازده امام(ع)]] زد و مذهب [[شیعه]] را در حوزه امارت خود رسمی کرد. وی در کربلا درگذشته و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] در خانهای که میزیست، دفن شد. در جنب مزار او، مسجد و مدرسه علمیهای با نام او پایهگذاری شد.<ref>تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.</ref> | ||
* ابراهیم کفعمی (م.۹۰۵ق)، متولد جبل عامل [[لبنان]]، عالم و شاعر شیعی، دارای آثاری در علوم گوناگون اسلامی بوده که در آن میان، کتاب مصباح او درباره دعاها و زیارتها شهرت یافته است. کفعمی، بر پایه سرودههایش{{یادداشت|ترجمه بخشی از سرودههای او چنین است: «من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا، مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه میگردم که از سلاله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت میکنند و اجازه نمیدهند به وی آسیبی برسد؛ چه طور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیدهام؟!}}<ref>اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.</ref> علاقه زیادی به حرم امام حسین(ع) داشت؛از این رو، به کربلا هجرت کرده و در آنجا اقامت گزید.<ref>گلشن ابرار، ج 3، ص 77 – 69.</ref> کفعمی بخشی از آثار و اشعار خود را در کربلا نگاشته است. او با همه اشتیاقی که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آنجا بماند؛ زیرا در واپسین لحظات زندگی، سفری به زادگاه خود نموده، در آنجا درگذشت.<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 68.</ref> | *ابراهیم کفعمی (م.۹۰۵ق)، متولد جبل عامل [[لبنان]]، عالم و شاعر شیعی، دارای آثاری در علوم گوناگون اسلامی بوده که در آن میان، کتاب مصباح او درباره دعاها و زیارتها شهرت یافته است. کفعمی، بر پایه سرودههایش{{یادداشت|ترجمه بخشی از سرودههای او چنین است: «من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا، مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه میگردم که از سلاله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت میکنند و اجازه نمیدهند به وی آسیبی برسد؛ چه طور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیدهام؟!}}<ref>اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.</ref> علاقه زیادی به حرم امام حسین(ع) داشت؛از این رو، به کربلا هجرت کرده و در آنجا اقامت گزید.<ref>گلشن ابرار، ج 3، ص 77 – 69.</ref> کفعمی بخشی از آثار و اشعار خود را در کربلا نگاشته است. او با همه اشتیاقی که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آنجا بماند؛ زیرا در واپسین لحظات زندگی، سفری به زادگاه خود نموده، در آنجا درگذشت.<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 68.</ref> | ||
* سید حسین حائری (م.۹۱۰ق)، نسبشناس و ادیب بوده و برای بسیاری از خاندانهای علوی کربلا شجرهنامههایی معتبر و مستند به خط خود نگاشته است. تحفة الابرار از تألیفات اوست.<ref>تراث کربلا، ص 246؛ محمدحسن کلیددار، مدینة الحسین، ج 1، ص۶۸.</ref> | *سید حسین حائری (م.۹۱۰ق)، نسبشناس و ادیب بوده و برای بسیاری از خاندانهای علوی کربلا شجرهنامههایی معتبر و مستند به خط خود نگاشته است. تحفة الابرار از تألیفات اوست.<ref>تراث کربلا، ص 246؛ محمدحسن کلیددار، مدینة الحسین، ج 1، ص۶۸.</ref> | ||
==سده دوازدهم و سیزدهم قمری== | ==سده دوازدهم و سیزدهم قمری== | ||
برخی از عالمانی که در رونق حوزه علمیه کربلا در سده دوازدهم و سیزدهم نقش داشتند، عبارتند از: | برخی از عالمانی که در رونق حوزه علمیه کربلا در سده دوازدهم و سیزدهم نقش داشتند، عبارتند از: | ||
* سردار حسنخان قزوینی، در سال ۱۱۸۰ق، در زاویه شمال شرقی صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] مدرسهای با معماری ایرانی ساخت و موقوفاتی به آن اختصاص داد. این مدرسه، به [[مدرسه حسنخان (کربلا)|مدرسه حسنخان]] شهرت یافت. مدرسه حسنخان ۷۰ اتاق داشت و در ۱۳۶۸ق. تخریب گردید و موقوفاتش در هنگام احداث خیابان از بین رفت. در این مدرسه، [[شریف العلماء مازندرانی]] و [[سید جمالالدین اسدآبادی]] درس خواندهاند.<ref>تراث کربلا، ص 202.</ref> | *سردار حسنخان قزوینی، در سال ۱۱۸۰ق، در زاویه شمال شرقی صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] مدرسهای با معماری ایرانی ساخت و موقوفاتی به آن اختصاص داد. این مدرسه، به [[مدرسه حسنخان (کربلا)|مدرسه حسنخان]] شهرت یافت. مدرسه حسنخان ۷۰ اتاق داشت و در ۱۳۶۸ق. تخریب گردید و موقوفاتش در هنگام احداث خیابان از بین رفت. در این مدرسه، [[شریف العلماء مازندرانی]] و [[سید جمالالدین اسدآبادی]] درس خواندهاند.<ref>تراث کربلا، ص 202.</ref> | ||
* شاگردان [[وحید بهبهانی]] (۱۱۱۸-۱۲۰۵ق) برای رونق حوزه کربلا، تثبیت اصولگرایی و توسعه مکتب اجتهاد در این دیار تلاش میکردند. برای نمونه [[سید علی طباطبایی]]، صاحب ریاض المسائل، که خواهرزاده وحید و داماد او نیز بود و متولد کربلا بوده و در همان شهر تحصیل کرده و از استادان برجسته حوزه کربلا شد. سرگذشتنگاران و برخی شاگردان، او را عالم کامل، فقیه عادل، عابد و برخوردار از خلق و خوی نیکو معرفی کردهاند. او در سال ۱۲۳۱ق. درگذشت و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] دفن شد.<ref>. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 214 و 215.</ref> | *شاگردان [[وحید بهبهانی]] (۱۱۱۸-۱۲۰۵ق) برای رونق حوزه کربلا، تثبیت اصولگرایی و توسعه مکتب اجتهاد در این دیار تلاش میکردند. برای نمونه [[سید علی طباطبایی]]، صاحب ریاض المسائل، که خواهرزاده وحید و داماد او نیز بود و متولد کربلا بوده و در همان شهر تحصیل کرده و از استادان برجسته حوزه کربلا شد. سرگذشتنگاران و برخی شاگردان، او را عالم کامل، فقیه عادل، عابد و برخوردار از خلق و خوی نیکو معرفی کردهاند. او در سال ۱۲۳۱ق. درگذشت و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] دفن شد.<ref>. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 214 و 215.</ref> | ||
* [[سید محمد طباطبایی مجاهد]]، فرزند سید علی طباطبایی، از دیگر عالمانی است که دروس دینی را نزد پدر و دیگر شاگردان وحید بهبهانی تکمیل کرد. او پس از یورش [[وهابیت|وهابیان]] به کربلا، آن سرزمین را ترک کرده و به [[اصفهان]] رفت و مدت ۱۳ سال در این شهر به تدریس و تألیف مشغول بود. وی در سال ۱۲۳۲ق. که پدرش درگذشت، به کربلا بازگشت؛ ولی پس از چندی به [[کاظمین]] رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. مهمترین اثر وی در اصول فقه، المفاتیح فی الاصول است.<ref>سید حمید میرخندان، سید محمد مجاهد، پیشاهنگ جهان، ص 39 ـ54.</ref> | *[[سید محمد طباطبایی مجاهد]]، فرزند سید علی طباطبایی، از دیگر عالمانی است که دروس دینی را نزد پدر و دیگر شاگردان وحید بهبهانی تکمیل کرد. او پس از یورش [[وهابیت|وهابیان]] به کربلا، آن سرزمین را ترک کرده و به [[اصفهان]] رفت و مدت ۱۳ سال در این شهر به تدریس و تألیف مشغول بود. وی در سال ۱۲۳۲ق. که پدرش درگذشت، به کربلا بازگشت؛ ولی پس از چندی به [[کاظمین]] رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. مهمترین اثر وی در اصول فقه، المفاتیح فی الاصول است.<ref>سید حمید میرخندان، سید محمد مجاهد، پیشاهنگ جهان، ص 39 ـ54.</ref> | ||
* [[محمدشریف مازندرانی]]، معروف به شریف العلماء مازندرانی از عالمان سده سیزدهم قمری و از پایهگذاران دانش اصول به شمار میرود. او در زمره شاگردان برجسته صاحب ریاض و فرزندش سید محمد مجاهد بود. وی برای تکمیل علوم خود، به نواحی دیگر [[عراق]] و [[ایران|ایران]] مسافرت کرده و دوباره به کربلا و حوزه درس صاحب ریاض بازگشت و خود نیز به تدریس مشغول شد. گفته شده، هزار نفر در درس او شرکت میکردند که یکی از آنان [[مرتضی انصاری]] بود. وی در ۱۲۴۵ق. در ۴۰ سالگی بر اثر طاعون درگذشت و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] دفن گردید.<ref>ریحانة الادب، ج 3، ص 219؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 231؛ گلبرار رئیسی، فرزانگان مازندران، ص 341 و 342.</ref> | *[[محمدشریف مازندرانی]]، معروف به شریف العلماء مازندرانی از عالمان سده سیزدهم قمری و از پایهگذاران دانش اصول به شمار میرود. او در زمره شاگردان برجسته صاحب ریاض و فرزندش سید محمد مجاهد بود. وی برای تکمیل علوم خود، به نواحی دیگر [[عراق]] و [[ایران|ایران]] مسافرت کرده و دوباره به کربلا و حوزه درس صاحب ریاض بازگشت و خود نیز به تدریس مشغول شد. گفته شده، هزار نفر در درس او شرکت میکردند که یکی از آنان [[مرتضی انصاری]] بود. وی در ۱۲۴۵ق. در ۴۰ سالگی بر اثر طاعون درگذشت و پیکرش در جوار [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] دفن گردید.<ref>ریحانة الادب، ج 3، ص 219؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 231؛ گلبرار رئیسی، فرزانگان مازندران، ص 341 و 342.</ref> | ||
==دوره قاجاریه، رواج مدرسهسازی== | ==دوره قاجاریه، رواج مدرسهسازی== | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
==تربیت رهبرانِ خیزشهای علمی و سیاسی== | ==تربیت رهبرانِ خیزشهای علمی و سیاسی== | ||
حوزه علمیه کربلا در تربیت برخی از عالمانی که خیزشهای علمی یا سیاسی ایجاد کردهاند نقش داشته است؛ برخی از این عالمان عبارتند از: | |||
* فاضل اردکانی (۱۲۳۵-۱۳۰۵ق)، از استادانی مانند [[شریف العلماء مازندرانی|شریف العلمای مازندرانی]]، [[سید ابراهیم موسوی قزوینی]] و [[محمدتقی اردکانی]] داشته و خود در کربلا به تدریس پرداخته و به مقام زعامت، فتوا و مرجعیت دست یافت. فاضل اردکانی، در حوزه کربلا به رونق مکتب اصولی و تعمیق مبانی فقاهتی پرداخت، او را در پارسایی و عبادت ستودهاند.{{یادداشت|حبیبالله شریف کاشانی (م.۱۳۴۰ق)، درک محضر وی را در کربلا، توفیقی آسمانی دانسته است.}} او در ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۲ق. درگذشت و در مقبره استاد خود، صاحب ضوابط در صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|آستان امام حسین(ع)]] دفن شد.<ref>ریحانة الادب، ج 1، ص 106؛ غلامرضا گلی زواره، ناصح صالح، ص 33 و 34؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 282.</ref> | |||
* میرزا محمدتقی شیرازی، در کربلا، از استادانی مانند سید علینقی طباطبایی (م.۱۲۴۹ه) و [[محمدحسین فاضل اردکانی]] بهره برد؛ سپس به درس [[میرزای شیرازی]] در [[سامراء]] پیوسته و پس از درگذشت استادش در سال ۱۳۱۲ق. همراه با گروهی دیگر از عالمان در سامراء ماند تا حوزه علمیه این شهر را حفظ کند. به سبب برخی توطئههای دولت [[عثمانی]]، عالمان از این دیار پراکنده شدند؛ ولی وی، تا ۱۳۳۵ق، سال یورش [[انگلیس|انگلستان]] به [[عراق]]، در سامراء باقی ماند.<ref>شیخ حرزالدین، معارف الرجال، ج 2، ص 216؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 341 و 342.</ref> پس از درگذشت [[سید محمدکاظم یزدی]] در ۱۳۳۷ق، میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید [[شیعه|شیعیان]] شده و از سامراء به کربلا هجرت کرد. میرزا محمدتقی، در این شهر، رهبری مبارزه با [[استعمار]] بریتانیا را مهمترین برنامه خود قرار داد. وی، مهدی خالصی را که دشمن سرسخت انگلستان بود، به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند. همچنین از مشاوره شخصیتهایی مانند [[سید ابوالقاسم کاشانی]]، [[سید محمدعلی شهرستانی]]، میرزا احمد خراسانی، فرزند [[آخوند خراسانی]] و فرزند خود محمدرضا در خیزش ضد استکباری استفاده کرد.<ref>محمد اصغری نژاد، میرزا محمدتقی شیرازی سروش استقلال، ص 68 ـ 7۲.</ref> در [[نیمه شعبان]] ۱۳۳۸ق، جنب صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]]، نزدیک باب سدره، مجلس جشنی در منزل [[سید ابوالقاسم کاشانی]] برگزار شد که بسیاری از بزرگان دینی، استادان حوزهها، رئیسان عشایر و مبارزان سیاسی در آن حضور یافتند. آنان درباره خیزش مسلحانه علیه استعمار به شور نشستند، اما چون به نظر مشترکی نرسیدند، دیدگاه میرزای محمدتقی شیرازی را جویا شدند. پنج نفری که با ایشان مذاکره کردند، از مفهوم سخنان میرزا چنین نتیجه گرفتند که به طور مسالمتآمیز استقلال عراق را از انگلستان مطالبه کنند و در غیر این صورت، به قیام مسلحانه روی آورند. شرکت کنندگان پس از پایان مذاکره، نزد [[ضریح قبر امام حسین(ع)|ضریح امام حسین(ع)]] رفته و با در دست گرفتن قرآن، برای وفاداری به پیمان خویش، سوگند یاد کردند؛ بدینگونه کربلا کانون مبارزه علیه متجاوزان انگلیس گردید. میرزا محمدتقی شیرازی در فتوای خود، مطالبه حقوق و حفظ آرامش و امنیت را بر مردم عراق واجب دانسته و در صورت امتناع انگستان از درخواستهای آنان، قوه دفاعی را جایز دانست.{{یادداشت|متن فتوا: مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواستهای آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.}}<ref>عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.</ref> | |||
در [[نیمه شعبان]] ۱۳۳۸ق، جنب صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]]، نزدیک باب سدره، مجلس جشنی در منزل [[سید ابوالقاسم کاشانی]] برگزار شد که بسیاری از بزرگان دینی، استادان حوزهها، رئیسان عشایر و مبارزان سیاسی در آن حضور یافتند. آنان درباره خیزش مسلحانه علیه استعمار به شور نشستند، اما چون به نظر مشترکی نرسیدند، دیدگاه میرزای محمدتقی شیرازی را جویا شدند. پنج نفری که با ایشان مذاکره کردند، از مفهوم سخنان میرزا چنین نتیجه گرفتند که به طور مسالمتآمیز استقلال عراق را از انگلستان مطالبه کنند و در غیر این صورت، به قیام مسلحانه روی آورند. شرکت کنندگان پس از پایان مذاکره، نزد ضریح امام حسین(ع) رفته و با در دست گرفتن قرآن، برای وفاداری به پیمان خویش، سوگند یاد کردند؛ بدینگونه کربلا کانون مبارزه علیه متجاوزان انگلیس گردید. میرزا محمدتقی شیرازی در فتوای خود، مطالبه حقوق و حفظ آرامش و امنیت را بر مردم عراق واجب دانسته و در صورت امتناع انگستان از درخواستهای آنان، قوه دفاعی را جایز دانست.{{یادداشت|متن فتوا: مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواستهای آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.}}<ref>عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.</ref> | * [[عبدالکریم حائری یزدی]]، در حوزه کربلا، بیشترین استفاده را از فاضل اردکانی برد، وی پس از دو سال به سامرا رفته و از استادانی مانند [[میرزا محمدتقی شیرازی]]، سید محمد فشارکی و [[فضلالله نوری]] بهره برد. عبدالکریم، یک سال نیز در [[نجف]] از [[آخوند خراسانی]] استفاده کرد؛ سپس به [[ایران|ایران]] بازگشت و چون با فضای آشفته سیاسی و جریانهای منجر به [[مشروطیت]] روبهرو گردید، زمینه را برای فعالیت علمی آماده ندید و بار دیگر به کربلا بازگشت. در این زمان، حوزه کربلا شکوه و رونق خود را از دست داده و جنبوجوش مدارس آن رو به افول رفته بود. وی برای تقویت حوزه کربلا، این شهر را برای برنامههای آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب شد. با حضور وی در جوار [[حائر]] حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت. میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان، احتیاطات خود را به وی ارجاع میداد؛ از این رو، پاسخگویی به مسائل شرعی و دینی را نیز عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۳۳۲ق. با شدت گرفتن سیاستهای استعماری، آشوبهایی در کربلا به وجود آمد. [[دولت عثمانی]] نیز به این شهر حمله برد، که موجب اختلافات فرقهای در این شهر گردید و آرامش و امنیت از کربلا رفت. در همین روزها، حائری به تقاضای اهالی [[اراک (شهر)|اراک]] به آن دیار رفت و به احیای حوزه علمیه این شهر پرداخت. او از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ق. به مدت هشت سال در این شهر بوده و در ۲۳ رجب سال ۱۳۴۰ق. به [[قم]] هجرت کرد و [[حوزه علمیه قم]] را پایهگذاری کرد.<ref>. محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 27 ـ 37؛ فرزند نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حائری یزدی، ص 50 ـ 54؛ سعید عباسزاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، ص 37 ـ 41.</ref> | ||
وی برای تقویت حوزه کربلا، این شهر را برای برنامههای آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب شد. با حضور وی در جوار [[حائر]] حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت. میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان، احتیاطات خود را به وی ارجاع میداد؛ از این | |||
==سده سیزدهم و چهاردم قمری== | ==سده سیزدهم و چهاردم قمری== | ||
سید حسین طباطبایی قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ق)، معروف به حاج آقا حسین قمی، در واکنش به اقدامات ضد مذهبی [[رضاخان]] و پس از [[قیام گوهرشاد]]، مدتی در [[تهران]] توقیف و در ۱۳۵۴ق. به [[عراق]] تبعید شد. از این پس، مرکز مرجعیت وی به [[کربلا]] انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با درگذشت [[میرزا محمدتقی شیرازی]] و هجرت [[عبدالکریم حائری]] به [[ایران|ایران]]، رو به رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فاضلان [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]]، از جمله میلانی، | سید حسین طباطبایی قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ق)، معروف به حاج آقا حسین قمی، در واکنش به اقدامات ضد مذهبی [[رضاخان]] و پس از [[قیام گوهرشاد]]، مدتی در [[تهران]] توقیف و در ۱۳۵۴ق. به [[عراق]] تبعید شد. از این پس، مرکز مرجعیت وی به [[کربلا]] انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با درگذشت [[میرزا محمدتقی شیرازی]] و هجرت [[عبدالکریم حائری]] به [[ایران|ایران]]، رو به رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فاضلان [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]]، از جمله میلانی، [[سید ابوالقاسم خویی]]، سید صدرالدین جزایری، سید علی بهبهانی و میرزا مهدی شیرازی را برای تدریس، به این شهر فرا خواند. با اقدامات مؤثر قمی و همکاری این افراد، حوزه کربلا، رونق گرفت. محمدعلی سرابی، سید زینالعابدین کاشانی حائری، هادی حائری شیرازی، محمدحسین صدقی مازندرانی و محمدرضا جرقویهای اصفهانی از شاگردان او در کربلا بودند. وی پس از درگذشت [[سید ابوالحسن اصفهانی]] به اقامت ۱۱ ساله خود در کربلا پایان داده، به نجف رفته و مرجعیت عامه یافت.<ref>عباس حاجیان دشتی، عنصر فضیلت و تقوا، ص 15 و 16؛ محمدباقر پورامینی، آقاحسین قمی قامت قیام، ص 57 ـ 62؛ گلشن ابرار، ج 2، ص5۹۳.</ref> | ||
سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ق)، در ۱۲۸۰ق. | سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ق)، در ۱۲۸۰ق. از شاگردان برجسته میرازی شیرازی در [[نجف]] و [[سامراء|سامرا]] بود. وی دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، سامرا را ترک کرده و در کربلا ساکن شد. در پی این هجرت، بسیاری از عالمان و دانشوران، برخلاف تأکید سید اسماعیل صدر سامرا را به قصد اقامت در کربلا ترک کردند. گروههایی از طلاب علوم دینی، از نقاط دیگر نیز، به کربلا آمدند و حوزه کربلا رونق گرفت.<ref name=":4">سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 20 و 21.</ref> مشهورترین شاگردان او در کربلا عبارتند از: سید حسین فشارکی اصفهانی حائری، عبدالحسین آلیاسین کاظمی، میرزا علی آقا شیرازی فرزند مجدد شیرازی، [[علی سیستانی]]، [[محمدحسین غروی نائینی]]، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی خراسانی، محمدهادی بیرجندی، محمدرضا آلیاسین و [[سید عبدالحسین شرفالدین]].<ref>سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 25 و 26، گلشن ابرار، ج 3، ص 224؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 244.</ref> صدر، در ۱۲ جمادیالاول ۱۳۳۸ق. درگذشت. پیکرش در کاظمین و در مقبره خانوادگی خاندان صدر دفن گردید.<ref name=":4" /> | ||
==سده چهاردهم قمری== | ==سده چهاردهم قمری== | ||
برخی از عالمان سده چهاردهم قمری کربلا عبارتند از: | برخی از عالمان سده چهاردهم قمری کربلا عبارتند از: | ||
{{ستون-شروع|۲}} | {{ستون-شروع|۲}}*[[میرزا مهدی شیرازی]] (۱۳۰۴–۱۳۸۰ه)، از بزرگان فقه و اصول و از تربیت یافتگان مکتب [[میرزا محمدتقی شیرازی]] است که حلقه درسی فقه و اصول وی در بخشهای گوناگون در صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] بوده و پس از آن، به تالار [[میرزای شیرازی]] در جنوب شرقی صحن انتقال یافت. این حوزه، از پررونقترین حوزههای کربلا بود و تا هنگام درگذشت وی، برقرار بود. | ||
*[[میرزا مهدی شیرازی]] (۱۳۰۴–۱۳۸۰ه)، از بزرگان فقه و اصول و از تربیت یافتگان مکتب [[میرزا محمدتقی شیرازی]] است که حلقه درسی فقه و اصول وی در بخشهای گوناگون در صحن [[آستان مقدس امام حسین(ع)|حرم امام حسین(ع)]] بوده و پس از آن، به تالار [[میرزای شیرازی]] در جنوب شرقی صحن انتقال یافت. این حوزه، از پررونقترین حوزههای کربلا بود و تا هنگام درگذشت وی، برقرار بود. | |||
*میرزا هادی خراسانی (۱۲۹۷–۱۳۶۸ق)، از فقیهان و متکلمان شیعه و شاگرد [[میرزا محمدتقی شیرازی]] است، که در ایوان میرزا موسی، واقع در شمال صحن حرم امام حسین(ع) حوزه درس تشکیل داده بود. | *میرزا هادی خراسانی (۱۲۹۷–۱۳۶۸ق)، از فقیهان و متکلمان شیعه و شاگرد [[میرزا محمدتقی شیرازی]] است، که در ایوان میرزا موسی، واقع در شمال صحن حرم امام حسین(ع) حوزه درس تشکیل داده بود. | ||
*سید عبدالحسن طباطبایی حائری (م.۱۳۶۳ق)، معروف به حجت، از نوادگان [[سید علی طباطبایی|صاحب ریاض]] است، که در زینبیه بالای دالان و در زمستان، درون تالار، جلسه درس فقه و اصول برقرار کرد و نیز هنگام تابستان، در ایوان شمالی و گاهی در ایوان جنوبی تالار یاد شده، در صبح و پس از نماز مغرب و عشاء درس او برقرار بوده است. | *سید عبدالحسن طباطبایی حائری (م.۱۳۶۳ق)، معروف به حجت، از نوادگان [[سید علی طباطبایی|صاحب ریاض]] است، که در زینبیه بالای دالان و در زمستان، درون تالار، جلسه درس فقه و اصول برقرار کرد و نیز هنگام تابستان، در ایوان شمالی و گاهی در ایوان جنوبی تالار یاد شده، در صبح و پس از نماز مغرب و عشاء درس او برقرار بوده است. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۱۹: | ||
*محمدعلی سیبویه یزدی (م.۱۳۹۱ق)، در ضلع غربی صحن حضرت عباس(ع) درس خود را برقرار میکرد. | *محمدعلی سیبویه یزدی (م.۱۳۹۱ق)، در ضلع غربی صحن حضرت عباس(ع) درس خود را برقرار میکرد. | ||
*سید محمدصالح قزوینی (م.۱۳۷۵ق) از نوادگان سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط است که در ضلع جنوب غربی صحن حضرت عباس (ع)، به تدریس مشغول بود. | *سید محمدصالح قزوینی (م.۱۳۷۵ق) از نوادگان سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط است که در ضلع جنوب غربی صحن حضرت عباس (ع)، به تدریس مشغول بود. | ||
*سید محمدعلی خیرالدین (م.۱۳۹۴ه)، از شاگردان [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[میرزای نائینی]] بود، که در ضلع جنوب شرقی این صحن، سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس میکرد. | *سید محمدعلی خیرالدین (م.۱۳۹۴ه)، از شاگردان [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[میرزای نائینی]] بود، که در ضلع جنوب شرقی این صحن، سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس میکرد.{{پایان}}برخی از دیگر فقیهان و استادان متأخر کربلا عبارتند از: سید اسدالله اصفهانی، [[سید ابوالقاسم خوئی]]، علی شاهرودی، یوسف شاهرودی بیارجمندی، [[سید محمدهادی میلانی]]، محمدرضا اصفهانی، سید علی بهبهانی، سید صدرالدین جزائری، محمدتقی معرفت، محمدعلی سرابی، محمدجواد خراسانی، هادی شیرازی حائری، محمد خطیب، سید محمد شیرازی، سید کاظم مدرسی، محمد شاهرودی، مهدی قمی، مرتضی آشتیانی، سید محسن جلالی، [[سید محمد صدر]] و سید زینالعابدین کاشانی نام برد.<ref>. سید علیرضا سید کباری، حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، ص 274 و 275؛ دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 305 ـ 306؛ نقباء البشر، ج 3، ص 1051؛ مجله حوزه، ش 78، ص 129 ـ 132؛ دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 68.</ref> | ||
==دولت بعث== | ==دولت بعث== | ||
پس از [[انتفاضه شعبانیه|انتفاضه شعبان]] ۱۴۱۱ق، دولت [[بعث]]، به مدرسههای [[مدرسه الغرویه|حسینیه]]، [[مدرسه خطیب (کربلا)|خطیب]]، [[مدرسه هندیه (کربلا)|هندیه]]، [[مدرسه حسنخان (کربلا)|حسنخان]]، [[مدرسه ابن فهد (کربلا)|ابنفهد حلی]]، بادکوبه، بقعه، سلیمیه و دینیه یورش برد و آسیبهای | پس از [[انتفاضه شعبانیه|انتفاضه شعبان]] ۱۴۱۱ق، دولت [[بعث]]، به مدرسههای [[مدرسه الغرویه|حسینیه]]، [[مدرسه خطیب (کربلا)|خطیب]]، [[مدرسه هندیه (کربلا)|هندیه]]، [[مدرسه حسنخان (کربلا)|حسنخان]]، [[مدرسه ابن فهد (کربلا)|ابنفهد حلی]]، بادکوبه، بقعه، سلیمیه و دینیه یورش برد و آسیبهای زیادی به این مراکز وارد کرده و عالمانی مانند عبدالحسین حبیبالله حائری، عبدالرزاق احمد حسین جواهری، سید مهدی قزوینی و عبدالرضا صافی را به شهادت رساند و بسیاری را تبعید کرد.<ref>ولید الحلی، العراق الواقع وآفاق المستقبل، ص 267 ـ 285.</ref> وجود کتابخانههای متعدد عمومی و شخصی در کربلا، انتشار دهها نشریه علمی، فرهنگی و اجتماعی، تألیف دانشنامههای گوناگون در علوم و معارف اسلامی و چندین چاپخانه در کربلا از حیات فکری و فرهنگی آن حکایت داشته، که در دوره دولت بعث، به این مجموعهها آسیبهای جدی وارد شده و بسیاری از آنان از بین رفت.<ref>حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۲۷.</ref> | ||
وجود کتابخانههای متعدد عمومی و شخصی در کربلا، انتشار دهها نشریه علمی، فرهنگی و اجتماعی، تألیف دانشنامههای گوناگون در علوم و معارف اسلامی و چندین چاپخانه در کربلا از حیات فکری و فرهنگی آن حکایت داشته، که در دوره دولت بعث، به این مجموعهها آسیبهای جدی وارد شده و بسیاری از آنان از بین رفت.<ref>حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۲۷.</ref> | |||
==خاندانها== | ==خاندانها== | ||
هجرت کاروانهای علمی به کربلا، رشد و گسترش فعالیتهای فکری و فرهنگی، از گذشتههای | هجرت کاروانهای علمی به کربلا، رشد و گسترش فعالیتهای فکری و فرهنگی، از گذشتههای دور، باعث شده طایفهها و مردم مشتاق دانش به این شهر کوچ کنند؛ از این رو، خاندانهای تأثیرگذار در عرصههای سیاسی اجتماعی در کربلا شکل گرفت. برخی از آنها عبارتند از: | ||
{{ستون-شروع|۲}} | {{ستون-شروع|۲}} | ||
* آل بحرانی: در اوایل سده دوازدهم قمری در کربلا ساکن شدند. این خاندان، منسوب به سید عبدالله بلادی بحرانیاند که از نسل [[سید ابراهیم مجاب]] است.<ref>تراث کربلا، ص 135 ـ 136؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 150.</ref> | * آل بحرانی: در اوایل سده دوازدهم قمری در کربلا ساکن شدند. این خاندان، منسوب به سید عبدالله بلادی بحرانیاند که از نسل [[سید ابراهیم مجاب]] است.<ref>تراث کربلا، ص 135 ـ 136؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 150.</ref> |