پرش به محتوا

حجاج بن یوسف: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ مارس ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(←‏منابع: اصلاح نشانی وب، اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حَجاج بن یوسف ثَقَفی'''،امیر [[حجاز]] و محاصره کننده [[مسجدالحرام]] و تخریب کننده [[کعبه]] است.
'''حَجاج بن یوسف ثَقَفی'''،امیر [[حجاز]] و محاصره کننده [[مسجدالحرام]] و تخریب کننده [[کعبه]] است.


== تبار ==
==تبار==
ابومحمد<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> حجاج بن یوسف بن حکم<ref>المنتظم، ج6، ص336.</ref> از قبیله ثقیف طائف<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352.</ref> و مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407.</ref> او قبل از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی<ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیره بن شعبه ثقفی بود.<ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> یوسف پدر حجاج بنا به برخی از گزارش‌ها در نزد عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق) اموی از مقام و منزلتی برخوردار و طبق گزارشی امارت مناطقی را از سوی او عهده‌دار بود.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> یوسف در دوران امارت حجاج بر مدینه (حک: ۷۳–۷۵ق) درگذشت.<ref>المعارف، ص395-396.</ref>
حجاج بن یوسف بن حکم،<ref>المنتظم، ج6، ص336.</ref> از قبیله [[ثقیف]] [[طائف]]،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352.</ref> و مکنّی به ابومحمد<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> است. مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است<ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407.</ref> که پیش از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی<ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است.<ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> یوسف پدر حجاج، بر پایه برخی گزارش‌ها نزد عبدالملک بن مروانِ (حک: ۶۵–۸۵ق) [[بنی‌امیه|اموی]]، از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهده‌دار بود.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> یوسف در دوران حکمرانی حجاج بر [[مدینه]] (حک: ۷۳–۷۵ق) درگذشت.<ref>المعارف، ص395-396.</ref>


== نام ==
==نام==
حجاج که در طائف به دنیا آمد و در همانجاتعلیم دیده بود، کلیب (سگ کوچک) نام گرفت<ref>تاریخ خلیفه، ص125؛ المعارف، ص397، 598؛ العقد الفرید، ج5، ص275.</ref>؛ اما بعدها به حجاج (بسیارحج‌کننده) معروف شد<ref>الاشتقاق، ص123، «حجاج»؛ لغت‌نامه، ج5، ص7643.</ref> که سبب آن دانسته نیست. حجاج به معنای بریدن استخوان نیز آمده است.<ref>الاشتقاق، ص123.</ref>  
حجاج که در [[طائف]] به دنیا آمد و در همانجا تعلیم دیده بود، «کُلَیب» به معنای سگ کوچک نام گرفت<ref>تاریخ خلیفه، ص125؛ المعارف، ص397، 598؛ العقد الفرید، ج5، ص275.</ref>؛ ولی بعدها به «حَجّاج» به معنای بسیار [[حج]] کننده معروف شد<ref>الاشتقاق، ص123، «حجاج»؛ لغت‌نامه، ج5، ص7643.</ref> که سبب آن دانسته نیست. حجاج، به معنای بریدن استخوان نیز آمده است.<ref>الاشتقاق، ص123.</ref>  


== کودکی ==
==کودکی==
دوران کودکی و نوجوانی او چندان روشن نیست. اطلاعات موجود نیز گاه همراه با افسانه است مانند اینکه او کودکی ناقص‌الخلقه بوده و شیر هیچ‌کس را نمی‌خورد تا اینکه به پیشنهاد شیطان از خون بزغاله به او نوشاندند و تا ۳ روز صورتش را خون‌آلود کردند.<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص30؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> شاید روحیه ستمگری حجاج سبب چنین داستان سرایی‌هایی شده است.
گفته شده حجاج کودکی ناقص‌الخلقه بوده و شیر هیچ‌کس را نمی‌خورد تا اینکه به پیشنهاد شیطان از خون بزغاله به او نوشاندند و تا ۳ روز صورتش را خون‌آلود کردند.<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص30؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> شاید روحیه ستمگری حجاج سبب چنین داستان سرایی‌هایی شده است.


حجاج دوران کودکی و نوجوانی خود را در طائف سپری کرد و در این مدت به همراه پدرش معلم کودکان بود و به تناسب همین شغل با سواد بود.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28؛ البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> ساق‌هایی لاغر، اندامی کوچک وصدایی نازک<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref>و موهایی کوتاه داشت.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص425.</ref> از او با تعابیر زیرک، بلیغ، مدیر،<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> و در عین حال فاسق،<ref>الطبقات، ج4، ص139.</ref> خونریز، ستمگر، خشن، کینه‌جو، یاد شده است.<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref>
حجاج دوران کودکی و نوجوانی خود را در طائف سپری کرد و در این مدت به همراه پدرش معلم کودکان بود و به تناسب همین شغل با سواد بود.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28؛ البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> ساق‌هایی لاغر، اندامی کوچک وصدایی نازک<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref>و موهایی کوتاه داشت.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص425.</ref> از او با تعابیر زیرک، بلیغ، مدیر،<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> و در عین حال فاسق،<ref>الطبقات، ج4، ص139.</ref> خونریز، ستمگر، خشن، کینه‌جو، یاد شده است.<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref>
۱۵٬۶۱۴

ویرایش