فتح مکه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه== | ==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه== | ||
قبیله خزاعه پیش از | قبیله خزاعه پیش از [[قریش]]، تولیت [[کعبه]] را به عهده داشت و پس از آن در نواحی اطراف مکه ساکن بود.<ref>السیره النبویه، ج1، ص117؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص339</ref> قبیله بنیبکر بن عبد منات نیز از تیرههای [[بنیکنانه|کنانه]]، و ساکن در نزدیکی مکه بود که از دوران جاهلیت با یکدیگر درگیریهای انتقامجویانه داشتند.<ref>المغازی، ج2، ص781</ref> . | ||
ج2، ص781</ref> . | |||
در پی صلح حدیبیه در سال ششم هجرت، قبیله خزاعه که از دیرباز به مسلمانان دلبستگی داشت<ref> | در پی صلح حدیبیه در سال ششم هجرت، قبیله خزاعه که از دیرباز به مسلمانان دلبستگی داشت<ref>السیره النبویه ج2، ص312؛ ذهبی، ج2، ص367</ref> و همپیمان عبدالمطلب (جد پیامبر) بود، <ref>ابن حبیب، ص86</ref>همپیمان مسلمانان، <ref>السیره النبویه، ج2، ص318</ref> و قبیله بنیبکر همپیمان قریشیان مکه شد و بر اساس این معاهده تعهد کردند که به مدت ده سال از هرگونه آسیب و دزدی و خیانت و کینهورزی به یکدیگر خودداری کنند؛<ref>السیره النبویه، ج2، ص317</ref> اما در شعبان سال هشتم هجری، پس از 22 ماه از صلح حدیبیه، شاخه بنینفاثه بنیبکر با پشتیبانی نظامی قریش مکه و همراهی چند تن از سران مکه (چون صفوان بن أمیه و مکرز بن حفص بن الأخیف و حُوَیطب بن عبدالعزّى) به خزاعه شبیخون زدند.<ref>المغازی، ج2، ص792</ref> | ||
پس از این واقعه عمرو بن سالم خزاعی به همراه چهل تن از مردان این قبیله نزد رسول خدا رفت و آن حضرت را به خونخواهی آنان و یاریشان فراخواند و از نقش قریش در کشتار مردان خزاعه و پیمانشکنی آنان یاد کرد. <ref> | پس از این واقعه عمرو بن سالم خزاعی به همراه چهل تن از مردان این قبیله نزد رسول خدا رفت و آن حضرت را به خونخواهی آنان و یاریشان فراخواند و از نقش قریش در کشتار مردان خزاعه و پیمانشکنی آنان یاد کرد. <ref>المغازی، ج2، ص789؛ السیره النبویه، ج2، ص394</ref> | ||
پس از این ماجرا قریشیان، که از واکنش رسول خدا بیمناک بودند، ابوسفیان را تشویق کردند تا نزد آن حضرت برود و بر استمرار صلح حدیبیه تأکید کند. <ref> | پس از این ماجرا قریشیان، که از واکنش رسول خدا بیمناک بودند، ابوسفیان را تشویق کردند تا نزد آن حضرت برود و بر استمرار صلح حدیبیه تأکید کند. <ref>المغازی، ج2، ص785</ref> | ||
وقتی ابوسفیان به محضر رسول خدا در مدینه رسید کوشید به بهانه حضور نیافتن در صلح حدیبیه، پیمان جدیدی را با ایشان برقرار کند و بر زمان آن نیز بیفزاید تا پیامبر خدا نتواند به پیمانی که تازه بسته، به خاطر پیمانشکنی قریش، بیتوجه باشد؛ اما رسولالله از او پرسید آیا پیمان حدیبیه را نقض کردهاید؟! وقتی با انکار و اظهار بیاطلاعی ابوسفیان روبرو شد،<ref> | وقتی ابوسفیان به محضر رسول خدا در مدینه رسید کوشید به بهانه حضور نیافتن در صلح حدیبیه، پیمان جدیدی را با ایشان برقرار کند و بر زمان آن نیز بیفزاید تا پیامبر خدا نتواند به پیمانی که تازه بسته، به خاطر پیمانشکنی قریش، بیتوجه باشد؛ اما رسولالله از او پرسید آیا پیمان حدیبیه را نقض کردهاید؟! وقتی با انکار و اظهار بیاطلاعی ابوسفیان روبرو شد،<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص217؛ مجمعالبیان، ج10، ص845</ref> تنها بر وفاداری خود به پیمان حدیبیه و مفاد آن تأکید کرد. <ref>المغازی، ج2، ص792</ref> ابوسفیان که نتوانست با حیله خود از پیامبر خدا دستاویزی بگیرد سراغ دیگر مسلمانان ـ از جمله ابوبکر، عمر، سعد بن عباده، عثمان، علی بن ابیطالب و حضرت فاطمه ـ رفت، ولی آنها نیز از نظر رسولالله درباره صلح با قریش آگاه بودند و از پناه دادن به ابوسفیان و تضمین دادن به او خودداری کردند. از این رو ابوسفیان دستخالی به مکه بازگشت.<ref>المغازی، ج2، ص793؛ تاریخ طبری، ج3، ص47</ref> | ||
==قبائل همراه پیامبر در فتح مکه== | ==قبائل همراه پیامبر در فتح مکه== | ||
در این فاصله پیامبر خدا ، که از خداوند خواسته بود حرکتش به مکه را پوشیده بدارد، تمام مسیرهای مکه و نواحی اطراف آن را زیر نظر نگاهبانانی به فرماندهی حارثة بن نعمان گمارد<ref> | در این فاصله پیامبر خدا ، که از خداوند خواسته بود حرکتش به مکه را پوشیده بدارد، تمام مسیرهای مکه و نواحی اطراف آن را زیر نظر نگاهبانانی به فرماندهی حارثة بن نعمان گمارد<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص217</ref> و دستههایی را نیز برای گمراه کردن ذهن به منطقه بطن اضم اعزام کرد.<ref>المغازی، ج2، ص797</ref>پیامبر خدا با فرستادن یاران خود به سوی قبایل مختلف بیاباننشین اطراف ـ چون أَسلَم، غِفار، مُزَینة، جُهَینة و أشجع ـ آنان را با تأکید هرچه تمامتر به حضور در مدینه در ماه رمضان فراخواند. قبایل دیگر عرب، چون بنیسلیم و بنیکعب، نیز در میانه راه به لشکر اسلام ملحق شدند. <ref>المغازی، ج2، ص799 و813</ref> | ||
==لشکرکشی به سوی مکه== | ==لشکرکشی به سوی مکه== | ||
لشکر اسلام، که در بئر عنبه (در یک میلی مدینه) <ref> | لشکر اسلام، که در بئر عنبه (در یک میلی مدینه) <ref>مراصد الاطلاع علی اسما الامکنه و البقاع، ج2، ص966؛ وفاءالوفا، ج3، ص142</ref> اردو زده بود، سرانجام در عصرگاه دهم ماه مبارک رمضان به سوی مقصد خود به راه افتاد. <ref>المغازی، ج2، ص801؛ تاریخ طبری، ج3، ص50؛ السیره النبویه، ج2، ص399</ref> جانشین پیامبر در مدینه ابو رهم کُلثوم بن حَصین غِفاری بود. <ref>السیره النبویه، ج2، ص399</ref>هر چند هنوز لشکریان سازوبرگ جنگی خود را آشکار نکرده بودند <ref>تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> و چهره یک ارتش را نداشتند، <ref>تاریخ سیاسی اسلام، ص624</ref> اما پس از پیوستن قبایل دیگر به لشکر اسلام در منطقه قدید، پیامبر خدا پرچمداران و علمداران لشکر اسلام را تعیین کردند. <ref>المغازی، ج2، ص800</ref> | ||
لشکریان اسلام ده هزار نفر بودند؛ شامل هفتصد نفر از مهاجران که سیصد نفرشان سوارهنظام بودند و چهارهزار نفر از انصار که پانصد نفرشان سوارهنظام بودند | لشکریان اسلام ده هزار نفر بودند؛ شامل هفتصد نفر از مهاجران که سیصد نفرشان سوارهنظام بودند و چهارهزار نفر از انصار که پانصد نفرشان سوارهنظام بودند | ||
و طلایهداران آن، دویست سواره نظام به فرماندهی زبیر بن عوام بودند.<ref> | و طلایهداران آن، دویست سواره نظام به فرماندهی زبیر بن عوام بودند.<ref>المغازی، ج2، ص 801</ref> | ||
===تاکید پیامبر بر افطار روزه در مسافرت=== | ===تاکید پیامبر بر افطار روزه در مسافرت=== | ||
از آنجا که این روزها در ماه رمضان بود، در میانه روز پیامبر خدا در مقابل لشکر آب آشامید تا عملاً اعلام کند که در مسافرت روزه نگیرند. با این حال شنید که عدهای از لشکریان روزه خود را افطار نکردند. از این رو پیامبر به سرزنش آنان را نافرمانان خواند.<ref> | از آنجا که این روزها در ماه رمضان بود، در میانه روز پیامبر خدا در مقابل لشکر آب آشامید تا عملاً اعلام کند که در مسافرت روزه نگیرند. با این حال شنید که عدهای از لشکریان روزه خود را افطار نکردند. از این رو پیامبر به سرزنش آنان را نافرمانان خواند.<ref>المغازی، ج2، ص802</ref> | ||
==فتح مکه== | ==فتح مکه== | ||
===غافلگیری اهالی مکه=== | ===غافلگیری اهالی مکه=== | ||
پیامبر خدا تا منزلگاه (مَرالظَهران)، در 22 کیلومتری شمال مکه <ref> | پیامبر خدا تا منزلگاه (مَرالظَهران)، در 22 کیلومتری شمال مکه <ref>المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص250</ref>، به صراحت از مقصد خود نگفت و هرچه برخی از صحابه در منزلگاه (عرج) کوشیدند نتوانستند مقصد را از زبان پیامبر به روشنی بشنوند.<ref>المغازی، ج2، ص803</ref> | ||
وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بیخبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی | وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بیخبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه میآیند، بزرگ و شلوغ شمردند.<ref>المغازی، ج2، ص814</ref> | ||
===تلاش عباس برای اسلام آوردن قریش=== | ===تلاش عباس برای اسلام آوردن قریش=== | ||
عباس (عموی پیامبر)، که به تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، به دنبال فرصتی بود تا بتواند قریش را به تسلیم شدن بدون درگیری قانع کند. ازاینرو پس از شعلهور شدن آتش لشکر اسلام پیرامون مکه، به دنبال گروهی بود تا از محاصرهکنندگان خبری آورند. وی توانست صدای ابوسفیان را تشخیص دهد و او (و به نقلی همراهانش حکیم بن حُزام و بدیل بن ورقا) را به تسلیم شدن و رفتن نزد پیامبر قانع کند. | عباس (عموی پیامبر)، که به تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، به دنبال فرصتی بود تا بتواند قریش را به تسلیم شدن بدون درگیری قانع کند. ازاینرو پس از شعلهور شدن آتش لشکر اسلام پیرامون مکه، به دنبال گروهی بود تا از محاصرهکنندگان خبری آورند. وی توانست صدای ابوسفیان را تشخیص دهد و او (و به نقلی همراهانش حکیم بن حُزام و بدیل بن ورقا) را به تسلیم شدن و رفتن نزد پیامبر قانع کند. | ||
طبق این نقل آنان شبانه به دیدن رسول خدا شتافتند؛ ولی ابوسفیان، برخلاف آن دو تن، از پیامبر برای مسلمان شدنش مهلت خواست <ref> | طبق این نقل آنان شبانه به دیدن رسول خدا شتافتند؛ ولی ابوسفیان، برخلاف آن دو تن، از پیامبر برای مسلمان شدنش مهلت خواست <ref>المغازی، ج2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج3، ص52</ref>بالأخره ابوسفیان صبحگاه فتح با توبیخ عباس، عموی پیامبر، اظهار اسلام کرد<ref>المصنف، ص475</ref> | ||
===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر=== | ===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر=== | ||
بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن أمیة و عِکرمة بن ابیجهل | بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن أمیة و عِکرمة بن ابیجهل | ||
خط ۳۷: | خط ۳۶: | ||
خالد بن ولید وارد مکه میشد، پرداختند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، | خالد بن ولید وارد مکه میشد، پرداختند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، | ||
با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه[2] فرار کردند و تا محله حَزوَره تحت تعقیب قرارگرفتند | با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه[2] فرار کردند و تا محله حَزوَره تحت تعقیب قرارگرفتند | ||
و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوههای اطراف پناه بردند.<ref> | و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوههای اطراف پناه بردند.<ref>المغازی، ج2، ص826 و 839</ref> | ||
===ورود پیامبر به مکه=== | ===ورود پیامبر به مکه=== | ||
پیامبر خدا لشکر اسلام را به چهار دسته تقسیم کرد: خود از ورودی اَذاخِر، (ص22 و 23)[3] و خالد از گردنه لِیط در پایین مکه نزدیکی «فخ»، <ref> | پیامبر خدا لشکر اسلام را به چهار دسته تقسیم کرد: خود از ورودی اَذاخِر، (ص22 و 23)[3] و خالد از گردنه لِیط در پایین مکه نزدیکی «فخ»، <ref>معجم ما استعجم من اسماءالبلاد و المواضع، ج4، ص1167</ref> سعد بن عباده از کَداء<ref>الروض المعطار فی خبرالاقطار، ص490</ref> (ورودی مکه از سمت حجون) <ref>المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231</ref>و زبیر از کُدَی (در پایین مکه و نزدیکی کوه قعیقعان) و جنوب شرقی مکه به سمت منا <ref>التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم، ج1، ص407؛ المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231</ref>وارد مکه شدند. حضرت به آنان دستور مؤکد داد تا کسی با آنان درگیر نشده با کسی نبرد نکنند. <ref>المغازی، ج2، ص825؛ السیره النبویه، ج2، ص407؛ تاریخ طبری، ج3، ص56</ref> | ||
سوارهنظام مسلمانان در منطقه ذیطوی گرداگرد پیامبر خدا را گرفتند و با آن حضرت ـ که بر شتری سوار بود و عبا و عمامهای سیاهرنگ بر تن داشت و پرچم علمش نیز سیاه بود ـ وارد مکه شدند. پیامبر هنگام ورود به مکه، به شکرانه این پیروزی، بر فراز شتر سرش را به خضوع پایین آورد و زندگی واقعی را زندگی اخروی خواند.<ref> | سوارهنظام مسلمانان در منطقه ذیطوی گرداگرد پیامبر خدا را گرفتند و با آن حضرت ـ که بر شتری سوار بود و عبا و عمامهای سیاهرنگ بر تن داشت و پرچم علمش نیز سیاه بود ـ وارد مکه شدند. پیامبر هنگام ورود به مکه، به شکرانه این پیروزی، بر فراز شتر سرش را به خضوع پایین آورد و زندگی واقعی را زندگی اخروی خواند.<ref>المغازی، ج2، ص824</ref> | ||