پرش به محتوا

بنی‌نضیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
پیامبر اکرم(ص) بنی‌نضیر را به اسلام فراخواند و پیشگویی‌های راهبی به نام [[ابن‌هیبان|ابن‌هیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را برای آن‌ها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آن‌ها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند.
پیامبر اکرم(ص) بنی‌نضیر را به اسلام فراخواند و پیشگویی‌های راهبی به نام [[ابن‌هیبان|ابن‌هیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را برای آن‌ها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آن‌ها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند.
پیامبر اسلام با  آن‌ها نیز پیمان صلح بست  و مقرر شد  هر یک از طرف‌های پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref>  
پیامبر اسلام با  آن‌ها نیز پیمان صلح بست  و مقرر شد  هر یک از طرف‌های پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref>  
 
===غزوه بنی نضیر===
 
==غزوه بنی نضیر==
پیمان شکنی و اقدام به ترور رسول خدا(ص) از سوی بنی‌نضیر سبب بروز کارزاری شد که به غزوه بنی‌نضیر معروف است. روایات تاریخی در خصوص جزيیات این واقعه متفاوت است. <br>
پیمان شکنی و اقدام به ترور رسول خدا(ص) از سوی بنی‌نضیر سبب بروز کارزاری شد که به غزوه بنی‌نضیر معروف است. روایات تاریخی در خصوص جزيیات این واقعه متفاوت است. <br>
براساس برخی منابع، بنی‌نضیر به منظور ترور پیامبر اسلام(ص) از او دعوت کردند که در مکانی بیرون از مدینه با چند عالم یهودی که مخفیانه خنجرهایی را با خود حمل می‌کردند درباره اسلام به گفتگو بنشیند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛سبل الهدی، ج4، ص317.</ref> اما یکی از زنان آن‌ها حقیقت را برملا ساخت و پیامبر به مدینه بازگشت. <br>
براساس برخی منابع، بنی‌نضیر به منظور ترور پیامبر اسلام(ص) از او دعوت کردند در مکانی بیرون از مدینه با چند عالم یهودی که زیر لباس خود خنجرهایی را برای قتل پیامبر مخفی کرده بودند به گفتگو درباره اسلام بنشیند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج9، ص268؛سبل الهدی، ج4، ص317.</ref> اما یکی از زنان آن‌ها حقیقت را برملا ساخت و پیامبر به مدینه بازگشت.<br>
محدثان<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33-34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358-359.</ref> و مفسران<ref>اسباب النزول، ص279؛تفسیر ابن کثیر، ج4، ص354؛الدر المنثور، ج6، ص189.</ref> این روایت را به طرق گوناگون از زهری گزارش کرده‌اند. منابع دیگر هم بخش‌هایی از روایت زهری را مطرح کرده‌اند.<ref>المستدرک، ج2، ص483؛فتح الباری، ج7، ص253-255؛عون المعبود، ج8، ص167.</ref> همه منابعی که به گونه‌ای این روایت را گزارش نموده‌اند، زمان غزوه بنی‌نضیر را سال سوم هجرت و شش ماه پس از نبرد بدر دانسته‌اند. <br>
محدثان<ref>سنن ابی داود، ج2، ص33-34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص358-359.</ref> و مفسران<ref>اسباب النزول، ص279؛تفسیر ابن کثیر، ج4، ص354؛الدر المنثور، ج6، ص189.</ref> این روایت را به طرق گوناگون از زهری گزارش کرده‌اند. منابع دیگر هم بخش‌هایی از روایت زهری را مطرح کرده‌اند.<ref>المستدرک، ج2، ص483؛فتح الباری، ج7، ص253-255؛عون المعبود، ج8، ص167.</ref> همه منابعی که به گونه‌ای این روایت را گزارش نموده‌اند، زمان غزوه بنی‌نضیر را سال سوم هجرت و شش ماه پس از نبرد بدر دانسته‌اند. <br>
ابن اسحاق روایت دیگری از دلیل شکل گیری غزوه بنی‌نضیر دارد. براساس آن در سال چهارم هجری پیامبر برای کمک خواستن  در پرداخت دیه دو تن از افراد قبیله [[بنی‌عامر بن صعصعه]] که توسط یکی از صحابه کشته شده بودند در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است، نزد بنی‌نضیر رفت.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> آن‌ها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) که این نقشه را دریافت و به سرعت به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref>
ابن اسحاق روایت دیگری از دلیل شکل گیری غزوه بنی‌نضیر دارد. براساس آن در سال چهارم هجری پیامبر نزد بنی‌نضیر رفت تا برای پرداخت دیه دو تن از افراد قبیله [[بنی‌عامر بن صعصعه]] که توسط یکی از صحابه کشته شده بودند از آن‌ها کمک بگیرد.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> آن‌ها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) این نقشه را دریافت و به سرعت به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref>
 
پس از بروز دشمنی بنی‌نضیر، پیامبر به آن‌ها  10 روز فرصت داد تا مدینه را ترک کنند و سالانه برای برداشت محصول خرما بازگردند و گرنه خونشان هدر خواهد بود.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۹.</ref>  
پس از بروز دشمنی بنی‌نضیر، پیامبر از طریق پیکی به آن‌ها  10 روز فرصت داد تا مدینه را ترک کنند و سالانه برای برداست محصول خرما بازگردند و گرنه خونشان هدر خواهد بود. .<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۹.</ref>  


[[عبدالله بن ابی]] پیامی برای بنی‌نضیر فرستاد و ضمن وعده یاری از آن‌ها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> حُیَی بن اخطب پیشنهاد عبدالله بن ابیّ را پدیرفت و خود را آماده رویارویی با پیامبر کرد <ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272؛ المغازی، ج1، ص368.</ref> وپیامبر را از تصمیم خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>
[[عبدالله بن ابی]] پیامی برای بنی‌نضیر فرستاد و ضمن وعده یاری از آن‌ها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> حُیَی بن اخطب پیشنهاد عبدالله بن ابیّ را پدیرفت و خود را آماده رویارویی با پیامبر کرد <ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272؛ المغازی، ج1، ص368.</ref> وپیامبر را از تصمیم خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>