امرای مکه: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | {{در دست ویرایش|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | ||
[[پرونده:مکه قدیم.jpg|بندانگشتی|مکه قدیم]] | [[پرونده:مکه قدیم.jpg|بندانگشتی|مکه قدیم]] | ||
'''اُمرای مکه'''، به حاکمان [[مکه]] از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. امرا جمع امیر به معنای دستور دادن و در اصطلاح به سرپرست امور گفته میشود. از آنجا که شهر مکه با وجود [[کعبه]] و نیز ظهور [[اسلام]] از جایگاه ویژهای برخوردار بود، امارت آن نیز در بین مردم از توجه خاص برخوردار بوده است. | '''اُمرای مکه'''، به حاکمان [[مکه]] از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. امرا جمع امیر به معنای دستور دادن و در اصطلاح به سرپرست امور گفته میشود. از آنجا که شهر مکه با وجود [[کعبه]] و نیز ظهور [[اسلام]] از جایگاه ویژهای برخوردار بود، امارت آن نیز در بین مردم از توجه خاص برخوردار بوده است. | ||
قبل از ظهور اسلام مکه به صورت قومی و قبیلگی اداره میشد؛ با این حال پس از بازسازی کعبه توسط [[حضرت ابراهیم(ع)]] و فرزندش [[اسماعیل(ع)]] خاندانهایی بر مکه حکومت میکردند که مشهورترین آنها پنج خاندان شامل حضرت اسماعیل و فرزندان، [[جرهمیان]]، [[ایاد بن نزار]]، [[خزاعه]] و [[قریش]] میباشد. | قبل از ظهور اسلام مکه به صورت قومی و قبیلگی اداره میشد؛ با این حال پس از بازسازی کعبه توسط [[حضرت ابراهیم(ع)]] و فرزندش [[اسماعیل(ع)]] خاندانهایی بر مکه حکومت میکردند که مشهورترین آنها پنج خاندان شامل حضرت اسماعیل و فرزندان، [[جرهمیان]]، [[ایاد بن نزار]]، [[خزاعه]] و [[قریش]] میباشد. | ||
پس از [[فتح مکه]] [[پیامبر(ص)]] [[عتاب بن اسید|عَتّاب بن اُسَید]] اموی را که جوانی امانتدار بود امیر مکه قرار داد و سفارش همسایگان [[خداوند]] را به او کرد. در دوران خلافت [[ابوبکر]] عتاب همواره امیر مکه بود. در آن زمان امیر مکه گاهی [[امیرالحاج]] هم میشد. | پس از [[فتح مکه]] [[پیامبر(ص)]] [[عتاب بن اسید|عَتّاب بن اُسَید]] اموی را که جوانی امانتدار بود امیر مکه قرار داد و سفارش همسایگان [[خداوند]] را به او کرد. در دوران خلافت [[ابوبکر]] عتاب همواره امیر مکه بود. در آن زمان امیر مکه گاهی [[امیرالحاج]] هم میشد. | ||
خلفای نخستین امیر مکه را از بین خاندانهای مکه و از میان تیرههای مشهور انتخاب میکردند. | خلفای نخستین امیر مکه را از بین خاندانهای مکه و از میان تیرههای مشهور انتخاب میکردند. | ||
در دوران امویان که 92 سال حکومت کردند، امیر مکه بیشتر از [[بنی امیه]] یا به ندرت هم از غیر امویان و از تیره های دیگر قریش انتخاب میکردند. امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست [[بغداد]] در همه امور داخلی مکه بود. از ویژگیهای دوره امویان واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است. | در دوران امویان که 92 سال حکومت کردند، امیر مکه بیشتر از [[بنی امیه]] یا به ندرت هم از غیر امویان و از تیره های دیگر قریش انتخاب میکردند. امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست [[بغداد]] در همه امور داخلی مکه بود. از ویژگیهای دوره امویان واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
===معنای لغوی و اصطلاحی=== | ===معنای لغوی و اصطلاحی=== | ||
امرا جمع امیر از ریشه «اـ مـ ر» به معنای فرمان دادن و از اَمرَ به معنای گفتن و دستور دادن است. در اصطلاح، امیر به کسی گفته میشود که سرپرستی امری را بر عهده گیرد.<ref>الصحاح، ج2، ص581؛ لسان العرب، ج4، ص31؛ تاج العروس، ج6، ص32، «امر. </ref> از برابرهای واژه امیر میتوان به عامل، والی، سالار، زعیم، رئیس و حاکم اشاره کرد.<ref>نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص242-243.</ref> | امرا جمع امیر از ریشه «اـ مـ ر» به معنای فرمان دادن و از اَمرَ به معنای گفتن و دستور دادن است. در اصطلاح، امیر به کسی گفته میشود که سرپرستی امری را بر عهده گیرد.<ref>الصحاح، ج2، ص581؛ لسان العرب، ج4، ص31؛ تاج العروس، ج6، ص32، «امر. </ref> از برابرهای واژه امیر میتوان به عامل، والی، سالار، زعیم، رئیس و حاکم اشاره کرد.<ref>نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص242-243.</ref> | ||
===پیشینه=== | ===پیشینه=== | ||
کاربرد این اصطلاح در دوران اسلامی درباره حاکمان شهرها، از جمله [[حجاز]]، به سده اول ق. بازمیگردد<ref>تاریخ طبری، ج5، ص338.</ref> و در نامهها و سخنان برخی اشخاص برجسته در خطاب به حاکمان [[حرمین]]، از جمله در سخن پیامبر خطاب به عتاب بن اسید<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص59.</ref> امیر مکه و نیز [[امام حسین(ع)]] خطاب به [[ولید بن عتبه]] اموی، حاکم [[مدینه]]، به کار رفته است.<ref>الفتوح، ج5، ص14.</ref> در سدههای پسین، به حاکم مکه، افزون بر امیر، صاحب مکه نیز گفته میشد؛ چنانکه در دوران [[عباسیان]] (حک: 132-656ق.)، [[فاطمیان]] (حک: 297-567ق.)، [[ایوبیان]] (حک: 567-648ق.) <ref>نک: رحلة ابن جبیر، ص51؛ نزهة المشتاق، ج1، ص135؛ النجوم الزاهره، ج5، ص109.</ref> و دولت [[ممالیک]] (حک: 648-923ق.) در منابع از عنوان صاحب مکه فراوان یاد شده است.<ref>نک: الروض المعطار، ص424؛ مسالک الابصار، ج16، ص77.</ref> در دوران کنونی نیز که [[آل سعود]] بر مکه تسلط دارند، از عنوان امیر برای حاکمان حرمین شریفین استفاده میشود.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص507.</ref> | کاربرد این اصطلاح در دوران اسلامی درباره حاکمان شهرها، از جمله [[حجاز]]، به سده اول ق. بازمیگردد<ref>تاریخ طبری، ج5، ص338.</ref> و در نامهها و سخنان برخی اشخاص برجسته در خطاب به حاکمان [[حرمین]]، از جمله در سخن پیامبر خطاب به عتاب بن اسید<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص59.</ref> امیر مکه و نیز [[امام حسین(ع)]] خطاب به [[ولید بن عتبه]] اموی، حاکم [[مدینه]]، به کار رفته است.<ref>الفتوح، ج5، ص14.</ref> در سدههای پسین، به حاکم مکه، افزون بر امیر، صاحب مکه نیز گفته میشد؛ چنانکه در دوران [[عباسیان]] (حک: 132-656ق.)، [[فاطمیان]] (حک: 297-567ق.)، [[ایوبیان]] (حک: 567-648ق.) <ref>نک: رحلة ابن جبیر، ص51؛ نزهة المشتاق، ج1، ص135؛ النجوم الزاهره، ج5، ص109.</ref> و دولت [[ممالیک]] (حک: 648-923ق.) در منابع از عنوان صاحب مکه فراوان یاد شده است.<ref>نک: الروض المعطار، ص424؛ مسالک الابصار، ج16، ص77.</ref> در دوران کنونی نیز که [[آل سعود]] بر مکه تسلط دارند، از عنوان امیر برای حاکمان حرمین شریفین استفاده میشود.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص507.</ref> | ||
==جایگاه شهر مکه== | ==جایگاه شهر مکه== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
===اسماعیل و فرزندانش=== | ===اسماعیل و فرزندانش=== | ||
اسماعیل(ع) همراه پدرش در پی بازسازی<ref>جامع الیبان، ج1، ص749؛ مجمع البیان، ج2، ص382؛ ج8، ص323.</ref> یا ساخت کعبه، <ref>التبیان، ج1، ص462.</ref> تولیت [[بیت الله الحرام]] و ریاست مکه را تا هنگام رحلت در اختیار داشت.<ref>الکافی، ج4، ص203-205؛ علل الشرایع، ج2، ص587.</ref> مدت این تولیت دقیقاً دانسته نیست. طول عمر اسماعیل را 130سال دانستهاند. <ref>شفاء الغرام، ج2، ص22.</ref> بر پایه برخی گزارشها، اسماعیل با دختری از جرهمیها، از قبایل یمنی ساکن در مکّه، وصلت کرد و برخی نوادگانش بر مکه ریاست داشتند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص19-20.</ref> شماری از تاریخنگاران مدت ریاست اسماعیل و فرزندانش تا تسلط جرهم بر مکه را حدود دو سده دانستهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص20.</ref> از فرزندان اسماعیل، نابت و قیدار در شمار متولیان کعبه یاد شدهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص221-222؛ الکامل، ج2، ص42؛ شفاء الغرام، ج2، ص23.</ref> بر پایه گزارش فاسی، قیدار/ قیدر به معنای پادشاه است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص25.</ref> | اسماعیل(ع) همراه پدرش در پی بازسازی<ref>جامع الیبان، ج1، ص749؛ مجمع البیان، ج2، ص382؛ ج8، ص323.</ref> یا ساخت کعبه، <ref>التبیان، ج1، ص462.</ref> تولیت [[بیت الله الحرام]] و ریاست مکه را تا هنگام رحلت در اختیار داشت.<ref>الکافی، ج4، ص203-205؛ علل الشرایع، ج2، ص587.</ref> مدت این تولیت دقیقاً دانسته نیست. طول عمر اسماعیل را 130سال دانستهاند. <ref>شفاء الغرام، ج2، ص22.</ref> بر پایه برخی گزارشها، اسماعیل با دختری از جرهمیها، از قبایل یمنی ساکن در مکّه، وصلت کرد و برخی نوادگانش بر مکه ریاست داشتند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص19-20.</ref> شماری از تاریخنگاران مدت ریاست اسماعیل و فرزندانش تا تسلط جرهم بر مکه را حدود دو سده دانستهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص20.</ref> از فرزندان اسماعیل، نابت و قیدار در شمار متولیان کعبه یاد شدهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص221-222؛ الکامل، ج2، ص42؛ شفاء الغرام، ج2، ص23.</ref> بر پایه گزارش فاسی، قیدار/ قیدر به معنای پادشاه است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص25.</ref> | ||
===امارت جرهمیان=== | ===امارت جرهمیان=== | ||
قبیله جُرهم در شمار [[عرب قحطانی]] است که از [[یمن]] به پیرامون مکه کوچ کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص221-222.</ref> در پی پیدایش [[آب زمزم]]، دو قبیله جرهم و قَطوراء، از عرب جنوبی در مکه ساکن شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص111-112؛ مروج الذهب، ج2، ص22.</ref> محل سکونت جرهم در بخش بالای مکه و قُعَیقعان و مکان جای گرفتن قطورا در اجیاد و پایین مکه و نواحی آن بود. این هر دو قبیله از کسانی که از قلمرو ایشان وارد مکه میشدند، مالیات میگرفتند و ستیزی میان ایشان نبود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص111-112؛ مروج الذهب، ج2، ص22.</ref> تا اینکه برای تسلط بر تمام شهر مکه، کارشان به نبرد و خونریزی انجامید و با کشته شدن سُمیدع، بزرگ قطوراء <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص112؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص81-82؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> آنها به صلح با جرهم و ریاست آنان رضایت دادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص73؛ معجم البلدان، ج5، ص185.</ref> به گزارش زبیر بن بکار، نخستین کسی که از جرهمیان ولایت و سرپرستی کعبه را بر عهده گرفت، فردی به نام [[مضاض بن عمرو|مُضاض بن عمرو]] از نوادگان دختری اسماعیل(ع) بود.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> امارت او بر مکه در پی صلح قَطورا با جُرهمیان برپا گشت.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص82.</ref> در گزارش فاسی، ایاس بن جرهم نخستین کس از این قبیله دانسته شده که بر مکه حکومت یافت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص469.</ref> | قبیله جُرهم در شمار [[عرب قحطانی]] است که از [[یمن]] به پیرامون مکه کوچ کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص221-222.</ref> در پی پیدایش [[آب زمزم]]، دو قبیله جرهم و قَطوراء، از عرب جنوبی در مکه ساکن شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص111-112؛ مروج الذهب، ج2، ص22.</ref> محل سکونت جرهم در بخش بالای مکه و قُعَیقعان و مکان جای گرفتن قطورا در اجیاد و پایین مکه و نواحی آن بود. این هر دو قبیله از کسانی که از قلمرو ایشان وارد مکه میشدند، مالیات میگرفتند و ستیزی میان ایشان نبود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص111-112؛ مروج الذهب، ج2، ص22.</ref> تا اینکه برای تسلط بر تمام شهر مکه، کارشان به نبرد و خونریزی انجامید و با کشته شدن سُمیدع، بزرگ قطوراء <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص112؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص81-82؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> آنها به صلح با جرهم و ریاست آنان رضایت دادند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص73؛ معجم البلدان، ج5، ص185.</ref> به گزارش زبیر بن بکار، نخستین کسی که از جرهمیان ولایت و سرپرستی کعبه را بر عهده گرفت، فردی به نام [[مضاض بن عمرو|مُضاض بن عمرو]] از نوادگان دختری اسماعیل(ع) بود.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> امارت او بر مکه در پی صلح قَطورا با جُرهمیان برپا گشت.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص82.</ref> در گزارش فاسی، ایاس بن جرهم نخستین کس از این قبیله دانسته شده که بر مکه حکومت یافت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص469.</ref> | ||
برخی مدت حکومت مضاض را حدود 100 سال یاد کردهاند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص24؛ شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> در پی درگذشت او، تولیت کعبه و نیز ریاست مکه بر عهده فرزندانش و بازماندگان آنان از عمرو بن مضاض (120سال)، حارث بن عمرو (حدود 100سال)، عمرو بن حارث (200سال) و مضاض بن عمرو اصغر (40 سال) قرار گرفت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> بر پایه گزارش دیگر، حارث بن مضاض بن عمرو از نوادگان جرهم، سرپرست قبیله خود و پدر حنفاء همسر اسماعیل(ع) بود که در پی مرگ فرزندان بزرگ اسماعیل و نیز پدرش مضاض، به ریاست مکه دست یافت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> | برخی مدت حکومت مضاض را حدود 100 سال یاد کردهاند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص24؛ شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> در پی درگذشت او، تولیت کعبه و نیز ریاست مکه بر عهده فرزندانش و بازماندگان آنان از عمرو بن مضاض (120سال)، حارث بن عمرو (حدود 100سال)، عمرو بن حارث (200سال) و مضاض بن عمرو اصغر (40 سال) قرار گرفت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> بر پایه گزارش دیگر، [[حارث بن مضاض بن عمرو]] از نوادگان جرهم، سرپرست قبیله خود و پدر حنفاء همسر اسماعیل(ع) بود که در پی مرگ فرزندان بزرگ اسماعیل و نیز پدرش مضاض، به ریاست مکه دست یافت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> | ||
مدت تسلط جرهم بر مکه را 300 یا 560 یا 600 سال دانستهاند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> به گزارش [[مسعودی]]، هنگامی که جرهمیها با سُمیدع بن حوثر <ref>معجم البلدان، ج1، ص105.</ref> به نبرد پرداختند و شکست خوردند، ولایت کعبه به عَمالیق، از ساکنان پیشین مکه<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص84-86؛ مروج الذهب، ج1، ص22-23.</ref> و سپس دیگر بار به جرهم رسید. شماری از پژوهشگران این دیدگاهها را شاذ دانستهاند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص22-23؛ شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> [[عبدالله بن جدعان]]، از بزرگان تیره تَیم قریش، به گفته خود، قبر حارث بن مضاض اکبر را کنار دیگر حکمرانان جرهمی مکه در غاری در پیرامون مکه دیده که نام و مدت حکومت هر کدام بر لوحی مکتوب بوده است.<ref>الروض الانف، ج2، ص79؛ البدایة و النهایه، ج2، ص217.</ref> از رویدادهای حکومت آنان، وقوع سیل و آسیب دیدن کعبه بود که جرهمیان آن را همچون حالت پیشین بازسازی کردند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص285.</ref> ساخت نخستین دَرِ کعبه را نیز به جرهم نسبت دادهاند. <ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص225.</ref> [[فاسی]] بابی درباره خاندان جرهم و تولیت ایشان بر مکه و شاهان آن از این قبیله آورده و به اختلاف نظرها درباره آنان پرداخته است.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص21.</ref> | مدت تسلط جرهم بر مکه را 300 یا 560 یا 600 سال دانستهاند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> به گزارش [[مسعودی]]، هنگامی که جرهمیها با سُمیدع بن حوثر <ref>معجم البلدان، ج1، ص105.</ref> به نبرد پرداختند و شکست خوردند، ولایت کعبه به عَمالیق، از ساکنان پیشین مکه<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص84-86؛ مروج الذهب، ج1، ص22-23.</ref> و سپس دیگر بار به جرهم رسید. شماری از پژوهشگران این دیدگاهها را شاذ دانستهاند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص22-23؛ شفاء الغرام، ج1، ص470.</ref> [[عبدالله بن جدعان]]، از بزرگان تیره تَیم قریش، به گفته خود، قبر حارث بن مضاض اکبر را کنار دیگر حکمرانان جرهمی مکه در غاری در پیرامون مکه دیده که نام و مدت حکومت هر کدام بر لوحی مکتوب بوده است.<ref>الروض الانف، ج2، ص79؛ البدایة و النهایه، ج2، ص217.</ref> از رویدادهای حکومت آنان، وقوع سیل و آسیب دیدن کعبه بود که جرهمیان آن را همچون حالت پیشین بازسازی کردند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص285.</ref> ساخت نخستین دَرِ کعبه را نیز به جرهم نسبت دادهاند. <ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص225.</ref> [[فاسی]] بابی درباره خاندان جرهم و تولیت ایشان بر مکه و شاهان آن از این قبیله آورده و به اختلاف نظرها درباره آنان پرداخته است.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص21.</ref> | ||
===امارت ایاد بن نزار=== | ===امارت ایاد بن نزار=== | ||
نسب قبیله ایاد به عنوان قبیلهای بزرگ<ref>الانساب، ج1، ص22؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص52.</ref> به نزار، جد هجدهم پیامبر، فرزند [[معد بن عدنان]] میرسد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص22.</ref> مدت امارت آنان روشن نیست. گفته شده واپسین کس از ایادیها که تولیت کعبه را بر عهده داشت، ثعلبة بن ایاد بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص254.</ref> بر پایه گزارشی، نزار هنگام رحلت، تولیت کعبه را به ایاد سپرد و در پی او مدتی در دودمانش باقی ماند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص30-33.</ref> سرانجام درگیری میان بنیایاد با فرزندان مُضر، جد هفدهم پیامبر، به اخراج بنو ایاد از مکه انجامید و<ref>مروج الذهب، ج2، ص24؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> آنان در [[تهامه]]، بخشی از ساحل شرقی دریای سرخ، ساکن شدند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص57.</ref> بنو ایاد پیش از ترک مکه، [[حجرالاسود]] را از کعبه جدا و در محلی دفن کردند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> ؛ اما [[قبیله خزاعه]] با آگاهی از پنهانگاه حجرالاسود، مضر را به پذیرش تولیت خزاعه بر کعبه واداشتند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص29؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> | نسب قبیله ایاد به عنوان قبیلهای بزرگ<ref>الانساب، ج1، ص22؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص52.</ref> به نزار، جد هجدهم پیامبر، فرزند [[معد بن عدنان]] میرسد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص22.</ref> مدت امارت آنان روشن نیست. گفته شده واپسین کس از ایادیها که تولیت کعبه را بر عهده داشت، ثعلبة بن ایاد بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص254.</ref> بر پایه گزارشی، نزار هنگام رحلت، تولیت کعبه را به ایاد سپرد و در پی او مدتی در دودمانش باقی ماند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص30-33.</ref> سرانجام درگیری میان بنیایاد با فرزندان مُضر، جد هفدهم پیامبر، به اخراج بنو ایاد از مکه انجامید و<ref>مروج الذهب، ج2، ص24؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> آنان در [[تهامه]]، بخشی از ساحل شرقی دریای سرخ، ساکن شدند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص57.</ref> بنو ایاد پیش از ترک مکه، [[حجرالاسود]] را از کعبه جدا و در محلی دفن کردند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> ؛ اما [[قبیله خزاعه]] با آگاهی از پنهانگاه حجرالاسود، مضر را به پذیرش تولیت خزاعه بر کعبه واداشتند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص29؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص398.</ref> | ||
===خزاعه=== | ===خزاعه=== | ||
خزاعه از قبایل یمنی از فرزندان قحطان بودند که گویا در پی شکسته شدن سد مارب، از یمن به مکه کوچ کردند.<ref>المعارف، ص108؛ نک: المفصل، ج8، ص33.</ref> هنگام دقیق این کوچ دانسته نیست. آنان در اواخر سده سوم یا آغاز سده چهارم پیش از میلاد، در نبردی سه روزه که گروهی از [[بنیکنانه|بنیکِنانه]] از قبایل عدنانی نیز آنان را یاری کردند، جرهم را شکست دادند و با راندن آنان از مکه، <ref>السیرة النبویه، ج1، ص74.</ref> امارت آن شهر را در اختیارگرفتند. علت اقدام خزاعه بر ضد جرهم را ستمگری آنان بر زائران کعبه، سرقت هدایای کعبه و نیز حلال کردن برخی حرامها دانستهاند.<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص90-92.</ref> بزرگ خزاعه در این زمان، [[ربیعة بن حارثه]] بود که به امارت مکه دست یافت. خزاعه به پاس همکاری کنانه در اخراج جرهم، اجرای بخشی از مناسک و [[شعائر حج]] همانند [[اجازه]]، [[افاضه]] و [[نسیء]] را به آنان واگذار کردند. این اختیارات نوعی مرجعیت دینی و افتاء در امور [[حج]] را برای کنانیها به ارمغان آورد.<ref>المفصل، ج2، ص12؛ ج7، ص14.</ref> | خزاعه از قبایل یمنی از فرزندان قحطان بودند که گویا در پی شکسته شدن سد مارب، از یمن به مکه کوچ کردند.<ref>المعارف، ص108؛ نک: المفصل، ج8، ص33.</ref> هنگام دقیق این کوچ دانسته نیست. آنان در اواخر سده سوم یا آغاز سده چهارم پیش از میلاد، در نبردی سه روزه که گروهی از [[بنیکنانه|بنیکِنانه]] از قبایل عدنانی نیز آنان را یاری کردند، جرهم را شکست دادند و با راندن آنان از مکه، <ref>السیرة النبویه، ج1، ص74.</ref> امارت آن شهر را در اختیارگرفتند. علت اقدام خزاعه بر ضد جرهم را ستمگری آنان بر زائران کعبه، سرقت هدایای کعبه و نیز حلال کردن برخی حرامها دانستهاند.<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص90-92.</ref> بزرگ خزاعه در این زمان، [[ربیعة بن حارثه]] بود که به امارت مکه دست یافت. خزاعه به پاس همکاری کنانه در اخراج جرهم، اجرای بخشی از مناسک و [[شعائر حج]] همانند [[اجازه]]، [[افاضه]] و [[نسیء]] را به آنان واگذار کردند. این اختیارات نوعی مرجعیت دینی و افتاء در امور [[حج]] را برای کنانیها به ارمغان آورد.<ref>المفصل، ج2، ص12؛ ج7، ص14.</ref> | ||
از دیگر امیران مشهور خزاعه در مکه، عمرو بن لُحیّ، رئیس خزاعه، بود که جایگاهی والا در میان مردم داشت و سخن او برای مردم در حکم فرمان دین تلقی میشد. ثروت فراوان عمرو منشا برخی کارها در مکه بود. وی را نخستین کسی دانستهاند که حاجیان را اطعام نمود و در یک سال سه بُرد یمنی به یکایک حاجیان عرب بخشید. در منابع اسلامی، عمرو از این رو نکوهش شده که به عنوان نخستین کس، دین ابراهیم را تغییر داد و بتهایی را در پیرامون کعبه<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص124.</ref> و نیز [[بت هبل]] را بر کعبه نصب کرد.<ref>الاصنام، ص8؛ مروج الذهب، ج2، ص227؛ المفصل، ج6، ص14-15.</ref> در روایتی، [[پیامبر]] او را نخستین گسترش دهنده [[بتپرستی]] در [[جزیرة العرب]] خوانده است.<ref>المعجم الاوسط، ج1، ص72؛ بحار الانوار، ج9، ص84.</ref> افزون بر این، عمرو بن لحی، [[تلبیه]] ابراهیم(ع) را که به شکل «لبیک لاشریک لک لبیک» در میان مردم رواج داشت، به صورت تحریف شده «لبیک لا شریک لک الا شریکا هو لک تملکه و ما ملک» درآورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص229، 254-255؛ تاریخ دمشق، ج19، ص501.</ref> گفتنی است که امور نسبت داده شده به عمرو، پشتوانهای استوار ندارد. واپسین امیر مکه از خزاعه، حُلیل بن حُبشی خزاعی بود و در پی او ریاست مکه به قریش رسید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص101.</ref> | از دیگر امیران مشهور خزاعه در مکه، عمرو بن لُحیّ، رئیس خزاعه، بود که جایگاهی والا در میان مردم داشت و سخن او برای مردم در حکم فرمان دین تلقی میشد. ثروت فراوان عمرو منشا برخی کارها در مکه بود. وی را نخستین کسی دانستهاند که حاجیان را اطعام نمود و در یک سال سه بُرد یمنی به یکایک حاجیان عرب بخشید. در منابع اسلامی، عمرو از این رو نکوهش شده که به عنوان نخستین کس، دین ابراهیم را تغییر داد و بتهایی را در پیرامون کعبه<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص124.</ref> و نیز [[بت هبل]] را بر کعبه نصب کرد.<ref>الاصنام، ص8؛ مروج الذهب، ج2، ص227؛ المفصل، ج6، ص14-15.</ref> در روایتی، [[پیامبر]] او را نخستین گسترش دهنده [[بتپرستی]] در [[جزیرة العرب]] خوانده است.<ref>المعجم الاوسط، ج1، ص72؛ بحار الانوار، ج9، ص84.</ref> افزون بر این، عمرو بن لحی، [[تلبیه]] ابراهیم(ع) را که به شکل «لبیک لاشریک لک لبیک» در میان مردم رواج داشت، به صورت تحریف شده «لبیک لا شریک لک الا شریکا هو لک تملکه و ما ملک» درآورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص229، 254-255؛ تاریخ دمشق، ج19، ص501.</ref> گفتنی است که امور نسبت داده شده به عمرو، پشتوانهای استوار ندارد. واپسین امیر مکه از خزاعه، حُلیل بن حُبشی خزاعی بود و در پی او ریاست مکه به قریش رسید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص101.</ref> | ||
===قریش=== | ===قریش=== | ||
پیش از قریش، شماری از نیاکان پیامبر همانند عدنان، جد بیستم<ref>انساب الاشراف، ج1، ص20؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص223؛ سبل الهدی، ج1، ص295.</ref> و الیاس، جد شانزدهم<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص227؛ انساب الاشراف، ج1، ص38.</ref> بر مکه ریاست داشتند. در امارت خزاعه، نسل اسماعیل در سرزمینهایِ پیرامون حجاز پراکنده شدند. به گزارشی، ابومغیره [[قصیّ بن کلاب]]، جد چهارم پیامبر، که از نسل مُضر بود و در میان قبیله مادرش قُضاعه میزیست، در پی اجنبی خوانده شدنش از سوی فردی قضاعی، نسب خود را از مادرش شنید<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص23-24.</ref> و به مکه بازگشت و با دختر حُلیل بن حبشی خزاعی که بر این شهر امارت داشت و کلید کعبه در اختیارش بود، ازدواج کرد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55-56؛ تاریخ طبری، ج2، ص255-256.</ref> حلیل به هنگام مرگ، ولایت کعبه و کلید آن را به قصی تسلیم کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ انساب الاشراف، ج1، ص55-56؛ تاریخ طبری، ج2، ص256.</ref> هر چند خزاعه حاضر به پذیرش این امر نشد، در نبردی که میان یاران قصی از بنی کِنانه، از عرب شمالی و از خویشاوندان قصی و قضاعه با خزاعه رخ داد، خزاعه شکست خورد و به سازش تن داد. با حکمیت یعمر بن عوف کنانی، قصی افزون بر ریاست مکه، تولیت و پردهداری کعبه را نیز بر عهده گرفت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص124؛ اعلام النبوه، ص180؛ الانوار فی مولد النبی، ص19.</ref> | پیش از قریش، شماری از نیاکان پیامبر همانند عدنان، جد بیستم<ref>انساب الاشراف، ج1، ص20؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص223؛ سبل الهدی، ج1، ص295.</ref> و الیاس، جد شانزدهم<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص227؛ انساب الاشراف، ج1، ص38.</ref> بر مکه ریاست داشتند. در امارت خزاعه، نسل اسماعیل در سرزمینهایِ پیرامون حجاز پراکنده شدند. به گزارشی، ابومغیره [[قصیّ بن کلاب]]، جد چهارم پیامبر، که از نسل مُضر بود و در میان قبیله مادرش قُضاعه میزیست، در پی اجنبی خوانده شدنش از سوی فردی قضاعی، نسب خود را از مادرش شنید<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص23-24.</ref> و به مکه بازگشت و با دختر حُلیل بن حبشی خزاعی که بر این شهر امارت داشت و کلید کعبه در اختیارش بود، ازدواج کرد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55-56؛ تاریخ طبری، ج2، ص255-256.</ref> حلیل به هنگام مرگ، ولایت کعبه و کلید آن را به قصی تسلیم کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ انساب الاشراف، ج1، ص55-56؛ تاریخ طبری، ج2، ص256.</ref> هر چند خزاعه حاضر به پذیرش این امر نشد، در نبردی که میان یاران قصی از بنی کِنانه، از عرب شمالی و از خویشاوندان قصی و قضاعه با خزاعه رخ داد، خزاعه شکست خورد و به سازش تن داد. با حکمیت یعمر بن عوف کنانی، قصی افزون بر ریاست مکه، تولیت و پردهداری کعبه را نیز بر عهده گرفت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص124؛ اعلام النبوه، ص180؛ الانوار فی مولد النبی، ص19.</ref> | ||
قصی تیرههای گوناگون قریش را که در پیرامون مکه پراکنده بودند، گرد آورد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص کرد. از این رو، او را «مُجمع» و به این دسته از قریش در برابر قریش ظواهر یعنی ساکنان پیرامون مکّه، «قریش بِِطاح» گفتند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص56-58؛ البدایة و النهایه، ج2، ص207.</ref> از دیگر تلاشهای قصی، تاسیس [[دارالندوه|دارالنَدوه]] (مجلس مشورتی قریش)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص58.</ref> و تقسیم مناصب بیت الله الحرام و مکه میان فرزندانش بود.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص109-110؛ الکامل، ج2، ص21-22؛ موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص510-511.</ref> امارت قصی در مکه را حدود میانه سده پنجم میلادی دانستهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص25.</ref> | قصی تیرههای گوناگون قریش را که در پیرامون مکه پراکنده بودند، گرد آورد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص کرد. از این رو، او را «مُجمع» و به این دسته از قریش در برابر قریش ظواهر یعنی ساکنان پیرامون مکّه، «قریش بِِطاح» گفتند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص56-58؛ البدایة و النهایه، ج2، ص207.</ref> از دیگر تلاشهای قصی، تاسیس [[دارالندوه|دارالنَدوه]] (مجلس مشورتی قریش)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص58.</ref> و تقسیم مناصب بیت الله الحرام و مکه میان فرزندانش بود.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص109-110؛ الکامل، ج2، ص21-22؛ موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص510-511.</ref> امارت قصی در مکه را حدود میانه سده پنجم میلادی دانستهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص25.</ref> | ||
پس از درگذشت قصی تا ظهور اسلام، ریاست مکه در اختیار نسل او بود. البته در مکه حاکمیتی متمرکز وجود نداشت و مناصب آن شهر میان برخی تیرههای قریشی تقسیم شده بود؛ اما ریاست مکه از آن فرزندان قصی بود. از رویدادهای مهم این دوران، رقابت [[بنیعبدالدار]] و [[بنیعبد مناف]]بر سر مناصب مکه بود که موجب پدید آمدن دو پیمان [[حلف المطیبین]] و [[حلف الاحلاف]] شد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132-133؛ المنمق، ص54؛ المعارف، ص604.</ref> برخی گزارشها از انتقال ریاست مکه به عبد مناف در پی وفات قصی خبر میدهد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص241؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110؛ اعلام النبوه، ص192.</ref> همچنین شماری از منابع، از تلاشهای قصی در خرید زمینهای مکه و تقسیم آن میان قریش یاد کردهاند که ثمره آن، گسترش و آبادانی مکه و نیز ایجاد پیمان میان خزاعه و قریش بود که امنیت مکه را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130.</ref> با ریاست [[هاشم]]، جد دوم رسول خدا، بر مکه، برادرزادهاش [[امیه]] به رقابت با او پرداخت که برای امیه دستاوردی نداشت. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با برپایی دو سفر زمستانی و تابستانی و بستن پیمان با شامیان، تجارت را گسترش داد.<ref>الطبقات، ج1، ص75؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242.</ref> امارت مکه در پی هاشم، به برادرش [[مطلب]] و سپس فرزندش [[عبدالمطلب]] رسید.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص137، 142.</ref> در این دوران، میان او و عموزادگان امویاش همچنان رقابت وجود داشت. اما جایگاه او در شرف و ریاست و وجاهت در قریش چندان بود که عموزادگانش توانایی برابری با او را نداشتند. از رویدادهای دوران امارت او بر مکه، حفر زمزم و لشکرکشی [[ابرهه]] به مکه بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص50، 143.</ref> | پس از درگذشت قصی تا ظهور اسلام، ریاست مکه در اختیار نسل او بود. البته در مکه حاکمیتی متمرکز وجود نداشت و مناصب آن شهر میان برخی تیرههای قریشی تقسیم شده بود؛ اما ریاست مکه از آن فرزندان قصی بود. از رویدادهای مهم این دوران، رقابت [[بنیعبدالدار]] و [[بنیعبد مناف]]بر سر مناصب مکه بود که موجب پدید آمدن دو پیمان [[حلف المطیبین]] و [[حلف الاحلاف]] شد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132-133؛ المنمق، ص54؛ المعارف، ص604.</ref> برخی گزارشها از انتقال ریاست مکه به عبد مناف در پی وفات قصی خبر میدهد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص241؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110؛ اعلام النبوه، ص192.</ref> همچنین شماری از منابع، از تلاشهای قصی در خرید زمینهای مکه و تقسیم آن میان قریش یاد کردهاند که ثمره آن، گسترش و آبادانی مکه و نیز ایجاد پیمان میان خزاعه و قریش بود که امنیت مکه را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130.</ref> با ریاست [[هاشم]]، جد دوم رسول خدا، بر مکه، برادرزادهاش [[امیه]] به رقابت با او پرداخت که برای امیه دستاوردی نداشت. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با برپایی دو سفر زمستانی و تابستانی و بستن پیمان با شامیان، تجارت را گسترش داد.<ref>الطبقات، ج1، ص75؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242.</ref> امارت مکه در پی هاشم، به برادرش [[مطلب]] و سپس فرزندش [[عبدالمطلب]] رسید.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص137، 142.</ref> در این دوران، میان او و عموزادگان امویاش همچنان رقابت وجود داشت. اما جایگاه او در شرف و ریاست و وجاهت در قریش چندان بود که عموزادگانش توانایی برابری با او را نداشتند. از رویدادهای دوران امارت او بر مکه، حفر زمزم و لشکرکشی [[ابرهه]] به مکه بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص50، 143.</ref> | ||
در آستانه ظهور اسلام، [[ابوطالب]] بر مکه و [[بنیهاشم]] ریاست داشت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص63.</ref> در پی رحلت ابوطالب به سال دهم [[بعثت]]، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، [[ابوسفیان]]، در پی کشته شدن کسانی مانند [[ابوجهل مخزومی]] و دیگر سران قریش در نبرد [[بدر]]<ref>المغازی، ج1، ص91، 157.</ref> و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «[[قیادت]]» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است. یاد کردنی است که عبد مناف، هاشم و عبدالمطلب به عنوان نیاکان پیامبر، همراه ریاست مکه، مناصبی مهم چون [[سقایت]] (آب دادن به حجاج)<ref>الطبقات، ج1، ص63؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242؛ تاریخ طبری، ج2، ص252.</ref> و [[رفادت]] (پذیرایی از حجاج)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص63.</ref> را نیز بر عهده داشتند. | در آستانه ظهور اسلام، [[ابوطالب]] بر مکه و [[بنیهاشم]] ریاست داشت.<ref>نک: تاریخ امراء مکه، ص63.</ref> در پی رحلت ابوطالب به سال دهم [[بعثت]]، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، [[ابوسفیان]]، در پی کشته شدن کسانی مانند [[ابوجهل مخزومی]] و دیگر سران قریش در نبرد [[بدر]]<ref>المغازی، ج1، ص91، 157.</ref> و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «[[قیادت]]» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است. یاد کردنی است که عبد مناف، هاشم و عبدالمطلب به عنوان نیاکان پیامبر، همراه ریاست مکه، مناصبی مهم چون [[سقایت]] (آب دادن به حجاج)<ref>الطبقات، ج1، ص63؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص242؛ تاریخ طبری، ج2، ص252.</ref> و [[رفادت]] (پذیرایی از حجاج)<ref>انساب الاشراف، ج1، ص63.</ref> را نیز بر عهده داشتند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
==امیران مکه در دوران عثمان== | ==امیران مکه در دوران عثمان== | ||
(23-35ق.) مکه در این هنگام، بر خلاف برخی شهرها، دورانی آرام را سپری کرد. مهمترین دلیل آن را فقدان اقتدار امیران انتصابی [[عثمان]] در این شهر، در مقایسه با دیگر شهرها دانستهاند؛ زیرا خاندانهای برجسته [[مکه]] با بزرگان مهاجران در [[مدینه]] ارتباط داشتند و گزارشها و شکایتها به سرعت میان دو شهر رد و بدل و گاه موجب برکناری امیر مکه میشد. شاهد این سخن، گزینش امیران متعدد بر این شهر است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از: علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس، احمد بن خالد بن عاص از بنیمخزوم، حارث بن نوفل از بنی عبدالمطلب، عبدالله بن خالد بن اسید از بنیعبد شمس، عبدالله بن عامر | (23-35ق.) مکه در این هنگام، بر خلاف برخی شهرها، دورانی آرام را سپری کرد. مهمترین دلیل آن را فقدان اقتدار امیران انتصابی [[عثمان]] در این شهر، در مقایسه با دیگر شهرها دانستهاند؛ زیرا خاندانهای برجسته [[مکه]] با بزرگان مهاجران در [[مدینه]] ارتباط داشتند و گزارشها و شکایتها به سرعت میان دو شهر رد و بدل و گاه موجب برکناری امیر مکه میشد. شاهد این سخن، گزینش امیران متعدد بر این شهر است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از: علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس، احمد بن خالد بن عاص از بنیمخزوم، حارث بن نوفل از بنی عبدالمطلب، [[عبدالله بن خالد بن اسید]] از بنیعبد شمس، [[عبدالله بن عامر حضرمی]]، [[نفیع بن عبد حارث]] از خزاعه، و خالد بن سعید مخزومی.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص192-193؛ تاریخ مکه، سباعی، ص68.</ref> | ||
==امیران مکه در دوران امام علی== | ==امیران مکه در دوران امام علی== | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن ([[ابوالفتوح]]) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.<ref>خلاصة الکلام، ص16.</ref> | افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن ([[ابوالفتوح]]) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.<ref>خلاصة الکلام، ص16.</ref> | ||
ابوالفتوح میانه سالهای 384 تا390ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته [[مقریزی]]، در همین سال، او به دستور الحاکم فاطمی خانه [[امام جعفر صادق]] را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج2، ص118-119.</ref> به سال 430ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش محمد شکر ملقب به تاج المعالی امیر شد و در 453ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به سادات موسوی و نیز آل جعفر شناخته میشوند، طبقه اول اشراف نامیدهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص200-201؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص128-134؛ امراء البلد الحرام، ص28-31.</ref> مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال 358 تا 453ق. به طول انجامید. از آنجا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش اشراف سلیمانیون، شاخهای دیگر از سادات حسنی، به ریاست شریف محمد بن ابیفاتک رویارو شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص225؛ خلاصة الکلام، ص18؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص134.</ref> آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، به دلیل انتسابشان به موسی الجون، امارت مکه را تا سال 455ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن، قدرت را در مکه عهدهدار شدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.</ref> امارت آنان تقریباً تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه المستنصر (حک: 427-487ق.) خطبه خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470.</ref> اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت. المستنصر فاطمی با توسل به علی بن محمد صُلیحی، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص19.</ref> | ابوالفتوح میانه سالهای 384 تا390ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته [[مقریزی]]، در همین سال، او به دستور الحاکم فاطمی خانه [[امام جعفر صادق]] را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج2، ص118-119.</ref> به سال 430ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش محمد شکر ملقب به تاج المعالی امیر شد و در 453ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به سادات موسوی و نیز [[آل جعفر]] شناخته میشوند، طبقه اول اشراف نامیدهاند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص200-201؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص128-134؛ امراء البلد الحرام، ص28-31.</ref> مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال 358 تا 453ق. به طول انجامید. از آنجا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش اشراف سلیمانیون، شاخهای دیگر از سادات حسنی، به ریاست شریف محمد بن ابیفاتک رویارو شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص225؛ خلاصة الکلام، ص18؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص134.</ref> آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، به دلیل انتسابشان به موسی الجون، امارت مکه را تا سال 455ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن، قدرت را در مکه عهدهدار شدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.</ref> امارت آنان تقریباً تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه المستنصر (حک: 427-487ق.) خطبه خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470.</ref> اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت. المستنصر فاطمی با توسل به علی بن محمد صُلیحی، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص19.</ref> | ||
امیر مکه با روی کار آمدن [[آلب ارسلان]] (حک: 455-465ق.) که وضعیت سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال 462ق. خطبه را به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خواند.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99؛ اتحاف الوری، ج2، ص473.</ref> پیش از آن، سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد بن ابیهاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال 462ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470-472؛ العقد الثمین، ج2، ص134-135.</ref> در این سال و در پی پیروزیهای آلب ارسلان در شام و فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سیهزار دینار با خلعت و هدایای گرانبها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> | امیر مکه با روی کار آمدن [[آلب ارسلان]] (حک: 455-465ق.) که وضعیت سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال 462ق. خطبه را به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خواند.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99؛ اتحاف الوری، ج2، ص473.</ref> پیش از آن، سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد بن ابیهاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال 462ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470-472؛ العقد الثمین، ج2، ص134-135.</ref> در این سال و در پی پیروزیهای آلب ارسلان در شام و فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سیهزار دینار با خلعت و هدایای گرانبها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۳: | ||
==امارت مکه در دوران ایوبیان== | ==امارت مکه در دوران ایوبیان== | ||
(حک: 567-648ق.) [[صلاح الدین ایوبی]] (حک: 564-589ق.) بنیانگذار سلسله [[ایوبیان]]<ref>الاعلام، ج2، ص38.</ref> در پی تسلط بر مصر و پایان دادن به استیلای فاطمیان، با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه کوشید که آنان را متقاعد کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص134؛ الارج المسکی، ص341.</ref> بر پایه گزارشی، اشراف برای حفظ منافع، به همکاری با ایوبیان ناچار شدند و نام آنان و خلفای عباسی را در خطبهها آورده، برایشان دعا کردند.<ref>رحلة ابن جبیر، ص23؛ امراء البلد الحرام، ص35.</ref> البته ایوبیان با توجه به اقتدار اشراف، تا چند دهه نفوذ چندانی در [[حرمین]] نداشتند. برخی امیران مکه همانند شریف مُکثِر، داود بن عیسی و قتادة بن ادریس به رغم میل ایوبیان، رسوم خود را اجرا و حتی مکوس ([[مالیات حج]]) را از حاجیان مصر و عراق دریافت میکردند. صلاح الدین خواستار لغو این مالیات شد و در برابر، پرداخت مقداری فراوان گندم و وجه نقد را به امیر مکه تعهد کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص278.</ref> | (حک: 567-648ق.) [[صلاح الدین ایوبی]] (حک: 564-589ق.) بنیانگذار سلسله [[ایوبیان]]<ref>الاعلام، ج2، ص38.</ref> در پی تسلط بر مصر و پایان دادن به استیلای فاطمیان، با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه کوشید که آنان را متقاعد کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص134؛ الارج المسکی، ص341.</ref> بر پایه گزارشی، اشراف برای حفظ منافع، به همکاری با ایوبیان ناچار شدند و نام آنان و خلفای عباسی را در خطبهها آورده، برایشان دعا کردند.<ref>رحلة ابن جبیر، ص23؛ امراء البلد الحرام، ص35.</ref> البته ایوبیان با توجه به اقتدار اشراف، تا چند دهه نفوذ چندانی در [[حرمین]] نداشتند. برخی امیران مکه همانند شریف مُکثِر، داود بن عیسی و [[قتادة بن ادریس]] به رغم میل ایوبیان، رسوم خود را اجرا و حتی مکوس ([[مالیات حج]]) را از حاجیان مصر و عراق دریافت میکردند. صلاح الدین خواستار لغو این مالیات شد و در برابر، پرداخت مقداری فراوان گندم و وجه نقد را به امیر مکه تعهد کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص278.</ref> | ||
از رویدادهای مکه در این دوران، میتوان به کار طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین ایوبی، اشاره کرد که در پی استیلا بر مکه به سال 581ق.<ref>الارج المسکی، ص341.</ref> «حی علی خیر العمل» را که از هنگام فاطمیان در اذان حرمین مرسوم شده بود، حذف کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ اتحاف الوری، ج2، ص553.</ref> | از رویدادهای مکه در این دوران، میتوان به کار طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین ایوبی، اشاره کرد که در پی استیلا بر مکه به سال 581ق.<ref>الارج المسکی، ص341.</ref> «حی علی خیر العمل» را که از هنگام فاطمیان در اذان حرمین مرسوم شده بود، حذف کرد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص237؛ اتحاف الوری، ج2، ص553.</ref> | ||
خط ۳۰۶: | خط ۳۰۶: | ||
حسن (حک: 809-821ق.) در 809ق. فرزندش برکات را شریک ساخت و در سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در امارت مکه شرکت داد. جمع سه نفره آنها تا 818ق. بر سراسر حجاز ولایت یافت.<ref>نزهة النفوس، ج3، ص247.</ref> علی بن عنان<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص188.</ref> نیز مدتی کوتاه از سوی ممالیک، حاکم مکه شد.<ref>الضوء اللامع، ج1، ص257؛ ج5، ص272؛ سمط النجوم، ج4، ص274-275.</ref> از مشهورترین امیران مکه در این دوران، میتوان به برکات بن حسن اشاره کرد.<ref>خلاصة الکلام، ص41؛ تاریخ مکه، طبری، ص212.</ref> وی پیش از این نیز در یک دوره از سال 810ق. در امارت مکه با پدر شریک بود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص190-191.</ref> او تا پایان عمر (859ق.) چهار بار به امارت مکه رسید و توانست با آرامش و [[عدالت]] بر مکه حکومت کند.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص764-765.</ref> وی از اندک اشرافی است که در [[معلات]] ([[قبرستان ابوطالب]]) بر قبرشان قبهای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص43.</ref> | حسن (حک: 809-821ق.) در 809ق. فرزندش برکات را شریک ساخت و در سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در امارت مکه شرکت داد. جمع سه نفره آنها تا 818ق. بر سراسر حجاز ولایت یافت.<ref>نزهة النفوس، ج3، ص247.</ref> علی بن عنان<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص188.</ref> نیز مدتی کوتاه از سوی ممالیک، حاکم مکه شد.<ref>الضوء اللامع، ج1، ص257؛ ج5، ص272؛ سمط النجوم، ج4، ص274-275.</ref> از مشهورترین امیران مکه در این دوران، میتوان به برکات بن حسن اشاره کرد.<ref>خلاصة الکلام، ص41؛ تاریخ مکه، طبری، ص212.</ref> وی پیش از این نیز در یک دوره از سال 810ق. در امارت مکه با پدر شریک بود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص190-191.</ref> او تا پایان عمر (859ق.) چهار بار به امارت مکه رسید و توانست با آرامش و [[عدالت]] بر مکه حکومت کند.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص764-765.</ref> وی از اندک اشرافی است که در [[معلات]] ([[قبرستان ابوطالب]]) بر قبرشان قبهای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص43.</ref> | ||
پس از برکات، ولایت فرزندش محمد از سوی ممالیک تایید شد و امارت او 43 سال به طول انجامید.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص249-250؛ خلاصة الکلام، ص44؛ تحصیل المرام، ج2، ص766-767.</ref> فرزندش، برکات دوم، از 877ق. در امارت پدرش تا هنگام درگذشتش (903ق.) شرکت داشت.<ref>بلوغ القری، ج1، ص1020.</ref> ساختن رباط در مکه برای فقیران و اختصاص موقوفههایی برای آبرسانی به [[نواریه|نُواریه]]، میان جده و مکه، از کارهای او است. فرزندان او جازان، برکات، هَزاع، قایتبای، علی و راجِح در پی مرگ پدر، برای کسب قدرت به ستیز برخاستند<ref>تاریخ مکه، طبری، ص289-290.</ref> که دست به دست شدن امارت مکه، پیامد آن بود.<ref>افادة الانام، ج3، ص320-350؛ تحصیل المرام، ج2، ص768.</ref> از میان امیران آل | پس از برکات، ولایت فرزندش محمد از سوی ممالیک تایید شد و امارت او 43 سال به طول انجامید.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص249-250؛ خلاصة الکلام، ص44؛ تحصیل المرام، ج2، ص766-767.</ref> فرزندش، برکات دوم، از 877ق. در امارت پدرش تا هنگام درگذشتش (903ق.) شرکت داشت.<ref>بلوغ القری، ج1، ص1020.</ref> ساختن رباط در مکه برای فقیران و اختصاص موقوفههایی برای آبرسانی به [[نواریه|نُواریه]]، میان جده و مکه، از کارهای او است. فرزندان او جازان، برکات، هَزاع، قایتبای، علی و راجِح در پی مرگ پدر، برای کسب قدرت به ستیز برخاستند<ref>تاریخ مکه، طبری، ص289-290.</ref> که دست به دست شدن امارت مکه، پیامد آن بود.<ref>افادة الانام، ج3، ص320-350؛ تحصیل المرام، ج2، ص768.</ref> از میان امیران [[آل برکات]]، برکات دوم حدود 54 سال تا هنگام مرگش (931ق.) بر مکه حکومت کرد.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص405.</ref> امارت اشراف در نسل او از طریق فرزندش شریف محمد ابینمیدوم استمرار یافت. | ||
از گفتنیهای این دوران و دورههای پیشین، رقابت امیران مکه با امیران مدینه است؛ چنانکه اشراف مکه با آلمهنا که در مدینه امارت داشتند، چند نوبت درگیر شدند که از پیامدهای آن، پایمال شدن حقوق زائران و مجاوران دو حرم بود.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص278؛ العقد الثمین، ج3، ص448.</ref> | از گفتنیهای این دوران و دورههای پیشین، رقابت امیران مکه با امیران مدینه است؛ چنانکه اشراف مکه با آلمهنا که در مدینه امارت داشتند، چند نوبت درگیر شدند که از پیامدهای آن، پایمال شدن حقوق زائران و مجاوران دو حرم بود.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص278؛ العقد الثمین، ج3، ص448.</ref> | ||
خط ۳۲۴: | خط ۳۲۴: | ||
اشراف به سال 1034ق. بر امارت محسن توافق کردند و امارت او را سلطان عثمانی نیز تایید کرد. وی تا سال 1037ق. بر مکه حکومت کرد. با برکناری محسن، احمد بن عبدالمطلب از سوی احمد پاشا، حکمران یمن، به حکومت مکه رسید. او به سال 1039ق. به قتل رسید و مسعود بن ادریس امیر شد. امارت وی یک سال و اندی بیش نپایید. در پی درگذشت او، عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نُه ماه بعد به سود فرزندش محمد و نیز زید بن محسن که آن هنگام در یمن بود، کنارهگیری کرد. آن دو مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص227-233.</ref>؛ اما اختلافهایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده میشد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. سپس نامی بن عبدالمطلب در 1041ق. به امارت رسید. | اشراف به سال 1034ق. بر امارت محسن توافق کردند و امارت او را سلطان عثمانی نیز تایید کرد. وی تا سال 1037ق. بر مکه حکومت کرد. با برکناری محسن، احمد بن عبدالمطلب از سوی احمد پاشا، حکمران یمن، به حکومت مکه رسید. او به سال 1039ق. به قتل رسید و مسعود بن ادریس امیر شد. امارت وی یک سال و اندی بیش نپایید. در پی درگذشت او، عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نُه ماه بعد به سود فرزندش محمد و نیز زید بن محسن که آن هنگام در یمن بود، کنارهگیری کرد. آن دو مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص227-233.</ref>؛ اما اختلافهایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده میشد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. سپس نامی بن عبدالمطلب در 1041ق. به امارت رسید. | ||
اما زید دیگر بار به سال 1043ق. بر حکومت مکه دست یافت و به مدت 36 سال تا 1077ق. که درگذشت، به حکومت پرداخت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص240.</ref> او توانست عثمانیها را قانع کند تا مالیات واردات جده را که به خزانه عثمانی سرازیر میشد، به امارت مکه بازگردانند. از دیگر تلاشهای او، بازسازی برخی آثار حرم به سال 1073ق. بود.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص216؛ الحرم المکی، ص84.</ref> وی در پی حدود 53 سال حکومت درگذشت (1077ق.) و فرزندش سعد به امارت رسید که با اختلاف اشراف بر سر حکومت مکه مواجه گشت. از این هنگام، امارت مکه از آل زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی نمیانتقال یافت و او تا 1095ق. امارت کرد. در این سال، سعید بن برکات جانشین پدر شد و اختلاف او با عموزادگان ذوو زید مایه ستیزهای فراوان و تغییرهای پیاپی در حاکمیت مکه شد. پس از یحیی، فرزندش برکات چهارم در 1135ق. امارت یافت. او در نبرد با مبارک بن احمد شکست خورد و حکومت دیگر بار به آل زید انتقال یافت.<ref>نک: اشراف مکه، ص150-177.</ref> | اما زید دیگر بار به سال 1043ق. بر حکومت مکه دست یافت و به مدت 36 سال تا 1077ق. که درگذشت، به حکومت پرداخت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص240.</ref> او توانست عثمانیها را قانع کند تا مالیات واردات جده را که به خزانه عثمانی سرازیر میشد، به امارت مکه بازگردانند. از دیگر تلاشهای او، بازسازی برخی آثار حرم به سال 1073ق. بود.<ref>تاریخ مکه، طبری، ص216؛ الحرم المکی، ص84.</ref> وی در پی حدود 53 سال حکومت درگذشت (1077ق.) و فرزندش سعد به امارت رسید که با اختلاف اشراف بر سر حکومت مکه مواجه گشت. از این هنگام، امارت مکه از [[آل زید]] به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی نمیانتقال یافت و او تا 1095ق. امارت کرد. در این سال، سعید بن برکات جانشین پدر شد و اختلاف او با عموزادگان ذوو زید مایه ستیزهای فراوان و تغییرهای پیاپی در حاکمیت مکه شد. پس از یحیی، فرزندش برکات چهارم در 1135ق. امارت یافت. او در نبرد با مبارک بن احمد شکست خورد و حکومت دیگر بار به آل زید انتقال یافت.<ref>نک: اشراف مکه، ص150-177.</ref> | ||
از سده دوازدهم همواره حکومت مکه میان اشراف آل زید و آل عبدالکریم و بنیبرکات دست به دست میشد. از خاندان برکات، عبدالکریم برکاتی تا 1123ق. و یحیی بن برکات نیز بیش از دو سال حاکم مکه شدند. واپسین فرد از خاندان برکات، عبدالله بن حسین برکاتی بود که در 1184ق. با یاری نظامیان مصر در 1184ق. برمکه چیره شد؛ اما امارت او چند ماه بیشتر دوام نیاورد.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ تاریخ مکه، سباعی، ص435.</ref> پدرش حسین، جد اشراف بنیحسین یکی از شاخههای آل برکات است.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ افادة الانام، ج3، ص648.</ref> سپس شریف احمد، شریف سرور و افرادی از آل زید تا ظهور آل سعود بر مکه حکومت کردند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص439-456.</ref> واپسین حاکم مکه از آل قتاده شریف حسین بود که به دست انگلیسیها فریفته شد و او و فرزندش علی که مدتی اندک پس از پدر بر حجاز حاکم بود، به سال 1925م. به دست [[آل سعود]] از حکومت مکه بر کنار گردیدند. از فرزندان او، [[فیصل]] در [[عراق]] و عبدالله در [[اردن]] حکومت را به دست گرفتند. با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، فیصل برکنار شد؛ اما عبدالله و فرزندانش تا امروز بر حکومت اردن باقی ماندهاند.<ref>ریشههای بحران در خاور میانه، ص137-176؛ آثار اسلامی مکه، ص61.</ref> | از سده دوازدهم همواره حکومت مکه میان اشراف آل زید و [[آل عبدالکریم]] و بنیبرکات دست به دست میشد. از خاندان برکات، عبدالکریم برکاتی تا 1123ق. و یحیی بن برکات نیز بیش از دو سال حاکم مکه شدند. واپسین فرد از خاندان برکات، عبدالله بن حسین برکاتی بود که در 1184ق. با یاری نظامیان مصر در 1184ق. برمکه چیره شد؛ اما امارت او چند ماه بیشتر دوام نیاورد.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ تاریخ مکه، سباعی، ص435.</ref> پدرش حسین، جد اشراف بنیحسین یکی از شاخههای آل برکات است.<ref>خلاصة الکلام، ص203؛ افادة الانام، ج3، ص648.</ref> سپس شریف احمد، شریف سرور و افرادی از آل زید تا ظهور آل سعود بر مکه حکومت کردند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص439-456.</ref> واپسین حاکم مکه از [[آل قتاده]] شریف حسین بود که به دست انگلیسیها فریفته شد و او و فرزندش علی که مدتی اندک پس از پدر بر حجاز حاکم بود، به سال 1925م. به دست [[آل سعود]] از حکومت مکه بر کنار گردیدند. از فرزندان او، [[فیصل]] در [[عراق]] و عبدالله در [[اردن]] حکومت را به دست گرفتند. با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، فیصل برکنار شد؛ اما عبدالله و فرزندانش تا امروز بر حکومت اردن باقی ماندهاند.<ref>ریشههای بحران در خاور میانه، ص137-176؛ آثار اسلامی مکه، ص61.</ref> | ||
به طور کلی از نیمه اول سده یازدهم تا سده چهاردهم ق. سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر امارت مکه با یکدیگر رقابت داشتند. این سه طایفه ذوو زید، ذوو عبدالله، و ذوو برکات بودند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص366.</ref> | به طور کلی از نیمه اول سده یازدهم تا سده چهاردهم ق. سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر امارت مکه با یکدیگر رقابت داشتند. این سه طایفه ذوو زید، ذوو عبدالله، و ذوو برکات بودند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص366.</ref> | ||
خط ۳۷۴: | خط ۳۷۴: | ||
==تکنگاریها درباره امیران مکه== | ==تکنگاریها درباره امیران مکه== | ||
نظر به اهمیت مکه و حاکمان آن، تکنگاریهایی درباره امیران مکه نگاشته شده که برخی عبارتند از: [[امراء مکه]] تالیف عمر بن شبه بصری (م. 262ق.) که از کتابهای گمشده به شمار میرود و [[ابنندیم]] با همین نام بدان اشاره کرده است.<ref>الفهرست، ص125.</ref> یاقوت، <ref>معجم الادباء، ج16، ص61.</ref> صفدی<ref>الوافی بالوفیات، ج22، ص301.</ref> و بغدادی نیز از این کتاب با عنوان اخبار امرای مکه یاد کردهاند.<ref>هدیة العارفین، ج1، ص780</ref> | نظر به اهمیت مکه و حاکمان آن، تکنگاریهایی درباره امیران مکه نگاشته شده که برخی عبارتند از: [[امراء مکه]] تالیف عمر بن شبه بصری (م. 262ق.) که از کتابهای گمشده به شمار میرود و [[ابنندیم]] با همین نام بدان اشاره کرده است.<ref>الفهرست، ص125.</ref> یاقوت، <ref>معجم الادباء، ج16، ص61.</ref> صفدی<ref>الوافی بالوفیات، ج22، ص301.</ref> و بغدادی نیز از این کتاب با عنوان اخبار امرای مکه یاد کردهاند.<ref>هدیة العارفین، ج1، ص780</ref> | ||
از دیگر کتابها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: [[امراء مکة المکرمه فی العهد العثمانی]] از اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه خلیل علی مراد؛ | |||
[[حکام مکه]] از جرالدوی غوری، ترجمه رزق الله بطراس و محمد شهاب؛ | |||
[[جداول امراء مکه و حکامها منذ فتح الی الوقت الحاضر]] از عبد بن منصور حسنی؛ | |||
[[امراء البلد الحرام عبر عصور الاسلام]] از عبدالفتاح حسین؛ | |||
[[تاریخ امارة مکة المکرمه]] من 8ق. -1344ق. از عارف عبدالغنی؛ | |||
[[امراء البلد الحرام منذ اولهم فی عهد رسول الله حتی الشریف الحسین بن علی]] از احمد زینی دحلان؛ | |||
[[تاریخ اشراف و امراء مکة المکرمه]] از عبدالله بن عبدالشکور بن محمد هندی (م. 1257ق.) که نسخههایی از آن برجای مانده است. برخی کتابها نیز بابی را به امیران مکه اختصاص دادهاند؛ | |||
==برای مطالعه بیشتر== | ==برای مطالعه بیشتر== | ||
خط ۳۹۲: | خط ۴۰۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | ==منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه |