در حال ویرایش آل سعود
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''آل سعود''' خاندان سلطنتی حاکم بر بخشهایی از [[جزیرة العرب|شبه جزیره عرب]] و سپس سراسر [[عربستان سعودی]]، از سده هجدهم تا کنون | {{در دست ویرایش|ماه=[[شهریور]]|روز=[[۳]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Seyedjavad }} | ||
'''آل سعود''' خاندان سلطنتی حاکم بر بخشهایی از [[جزیرة العرب|شبه جزیره عرب]] و سپس سراسر [[عربستان سعودی]]، از سده هجدهم تا کنون | |||
==خاندان سعود== | |||
آل سعود نام خاندان پادشاهی کشور [[عربستان سعودی]] است که دو شهر مقدس [[مکه]] و [[مدینه]] در قلمرو آنان بود. اجداد این خاندان مانند دیگر قبیلههای عرب بر منطقه زیر نفوذ خود، یعنی بخشی از [[نجد]] فرمان میراندند و از جایگاهی ویژه برخوردار نبودند و در اداره کارهای مکه و مدینه نقشی نداشتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۱۵؛ آل سعود، ص۸.</ref> | |||
==اصل و نسب== | |||
درباره نسب آنان دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد: یکی این که از اعراب اصیل شبه جزیره عربستان هستند و دیگری این که ریشه غیر عربی دارند و در طول زمان به قبایل عرب پیوستهاند. | |||
== | |||
بر پایه نظر نخست، آل سعود از تیرههای [[قبیله عنزه]]، یکی از قبایل بزرگ و معروف عربیاند و نسبشان به ربیعه، نزار، معد و سرانجام [[عدنان]] میرسد.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۴۹.</ref> این گروه جد آل سعود را «مقرن بن مرخان» از تبار بکر بن وائل میدانند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۲.</ref> ادله فراوان برای اثبات این نظر ذکر نشده و تنها سندی که میتوان به آن استناد کرد، چند شجرهنامه متأخر است<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۸.</ref> که به اعتقاد برخی، دروغین و ساختگی هستند. محمد بن امین تمیمی، مسئول عالی کتابخانههای عربستان سعودی، به عنوان یکی از متهمان تزویر در این موضوع نام برده میشود.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> | |||
بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشهای [[یهود|یهودی]] دارند و از [[بصره]] به [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] آمدهاند. بر | بر پایه نظر دیگر، آل سعود ریشهای [[یهود|یهودی]] دارند و از [[بصره]] به [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] آمدهاند. صاحبان این نظر، انتساب آل سعود را به قبیله عنزه درست نمیدانند و بر این باورند که جد بزرگ آنان «مردخای بن ابراهیم بن موشی» تاجری یهودی در بصره بوده است. بر پایه گزارشی، به سال ۸۵۱ق. کاروانی از عشیره مسالیخ از قبیله عنزه برای خرید غلات رهسپار عراق میشود. مردخای نزد آنان میرود و ادعا میکند از عمو زادگان آنهاست و سپس همراهشان به نجد میرود. او پس از مدتی سرگردانی و جابهجایی در مناطق مختلف نجد، سرانجام در جایی نزدیک ریاض کنونی ساکن میشود و آن را درعیه نام مینهد<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۴-۱۵.</ref> و نام خود را نیز به «مرخان بن ابراهیم بن موسی» تغییر میدهد. مرخان با قبایل بسیاری وصلت کرد و نتیجه این ازدواجها فرزندانی فراوان بود که همگی نامهای عربی داشتند. فرزند بزرگ او نیز که از بصره همراه پدر به نجد رفته بود، نامش را از «ماکرن» به «مقرن» تغییر میدهد. او فرزندانی به نامهای محمد و سعود داشت. از این پس نامهای یهودی به فراموشی سپرده میشوند و آل سعود نام اصلی این خاندان میگردد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> صاحبان این نظریه برای اثبات ادعای خود، به این ادله و قراین استناد میکنند: ۱. در میان نیاکان آل سعود، نامهای همانند اسامی یهودی به چشم میخورد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۸.</ref> ۲. شجرهنامههای آل سعود از چنان دنباله بلندی برخوردارند که هیچ همانندی در میان اشخاص یا تیرههای دیگر ندارد. شجرهنامه آنان تا ۴۷۰ مرتبه ادامه مییابد و در مقایسه با سلسله نسب [[پیامبر(ص)]] با ۲۱ مرتبه، شگفتانگیز و مشکوک به نظر میرسد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۷.</ref> ۳. در سده اخیر، موضوع یهودی بودن آل سعود توجه برخی رسانههای عربی را برانگیخت؛ اما [[ملک فیصل]] و دیگر مسئولان سعودی به آن واکنش نشان ندادند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷-۱۸.</ref> | ||
==تاریخ سیاسی== | ==تاریخ سیاسی== | ||
آل سعود حکومت خود را از شهر کوچک [[درعیه]] در سرزمین [[نجد]] آغاز کردند. این خاندان از سال ۱۱۳۹ق. تا کنون در سه دوره جداگانه حکومت کرده و هر بار طی جنگهایی | آل سعود حکومت خود را از شهر کوچک [[درعیه]] در سرزمین [[نجد]] آغاز کردند. این خاندان از سال ۱۱۳۹ق. تا کنون در سه دوره جداگانه حکومت کرده و هر بار طی لشکرکشیها و جنگهایی به مرور حکومت خود را در سراسر نجد و [[حجاز]] گسترش دادهاند. | ||
===دوره یکم (۱۱۳۹ - ۱۲۲۳ق.)=== | ===دوره یکم (۱۱۳۹ - ۱۲۲۳ق.)=== | ||
پس از ثبات نسبی حکمرانی کوچک [[درعیه]] در زمان [[سعود بن مقرن]]، حمله سعودیان به سرزمینهای اطراف برای گسترش نفوذ آغاز شد و فرزند وی [[محمد بن سعود|محمد]] به طور رسمی سلطنت آل سعود را تأسیس کرد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۳۲. </ref> محمد بن سعود در سال ۱۱۵۷ق. با [[محمد بن عبدالوهاب]] همپیمان شد<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۰؛ کشتار مکه، ص۵۶.</ref> که سلطنت از آن محمد بن سعود و خاندانش؛ و رهبری دینی از آن محمد بن عبدالوهاب و نسل وی بهگونه موروثی | پس از ثبات نسبی حکمرانی کوچک [[درعیه]] در زمان [[سعود بن مقرن]]، حمله سعودیان به سرزمینهای اطراف برای گسترش نفوذ آغاز شد و فرزند وی [[محمد بن سعود|محمد]] به طور رسمی سلطنت آل سعود را تأسیس کرد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۳۲. </ref> محمد بن سعود در سال ۱۱۵۷ق. با [[محمد بن عبدالوهاب]] همپیمان شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۰؛ کشتار مکه، ص۵۶.</ref> با این پیمان که به «البیعة الکبریٰ» معروف گشت، حکومت و سلطنت از آن محمد بن سعود و خاندانش؛ و رهبری دینی از آن محمد بن عبدالوهاب و نسل وی بهگونه موروثی شد. این سنت تا امروز همچنان پابرجاست و تعالیم محمد بن عبدالوهاب به طور رسمی در عربستان ترویج میشود.<ref>تاریخ الجزیره، ص۱۵۹.</ref> (← وهابیت) | ||
با تکیه بر این پیمان و به بهانه [[شرک|شرکزدایی]] و بر پایی [[توحید]]، قلمرو آل سعود از طریق قتل و غارت و خونریزی در بخش بزرگی از [[جزیرة العرب|شبه جزیره]] به مرور گسترده شد.<ref>جزیرة العرب، ص۳۱۰.</ref> بر پایه فتوای محمد بن عبدالوهاب، همه عربهای شبه جزیره کافر به شمار میرفتند و از دین [[اسلام]] خارج شده بودند و تنها کسی در امان میماند که از توحید محمد بن عبدالوهاب پیروی کند. در غیر این صورت، جان و مالش مباح میشد.<ref>آل سعود، ص۹.</ref> هرکس به کیش [[وهابیت|وهابی]] میگروید، باید دیگر بار شهادتین را بر زبان میآورد و گواهی میداد که خود و پدر و مادرش کافر بودهاند.<ref>الدرر السنیه، ص۴۶.</ref> در سال ۱۲۲۸ق. با حمله [[ابراهیم پاشا]] والی [[مصر]]، این دوره به پایان رسید و [[عبدالله بن سعود]] به دست ابراهیم پاشا دستگیر و به آستانه تحویل داده شد.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۰.</ref> مهمترین رویدادهای این دوره عبارتند از: حمله [[سعود بن عبدالعزیز]] به [[کربلا]] در سال ۱۲۱۶ق.<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۲۱؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۷۳.</ref> که حدود ۲۰۰۰ نفر در آن کشته شدند<ref>حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>؛ تصرف [[مکه]] و [[مدینه]] در سالهای ۱۲۱۸ق. و ۱۲۲۰ق. و [[تخریب قبور|ویرانی مقابر]] و مشاهد در مکه و مدینه<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>؛ فتح [[ریاض]] به دست عبدالعزیز پس از ۲۷ سال جنگ میان آل سعود و [[ابن دواس]] که قربانیان بسیاری از دو طرف بر جای نهاد.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۱، ص۴۲.</ref> در این دوره، بر اثر حملات پیاپی مصریان به فرماندهی [[طوسون]] در سال ۱۲۲۸ق. شریف غالب، امیر [[حجاز]]، تبعید شد و محمد علی پاشا، حاکم مصر، در سال ۱۲۳۰ق. بر [[فیصل بن سعود]] چیره گشت.<ref>عجائب الآثار، ج۳، ص۴۰۸؛ فتنة الوهابیه، ص۱۶.</ref> | |||
سرانجام [[آل رشید]]، از خاندانهای با نفوذ و معروف شبه جزیره که از همپیمانان آل سعود بود، بر آنان شورید و با غلبه بر ایشان، دیگر بار سلطنتشان را برانداخت. آنگاه عبدالرحمن بن فیصل به منطقه [[کویت]] پناهنده شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۶. </ref> | ===دوره دوم (۱۲۴۰ - ۱۳۰۹ق.)=== | ||
پس از بازگشت ابراهیم پاشا به مصر، [[عبدالله بن محمد بن سعود]] در سال ۱۲۲۵ق. دولت دوم را تأسیس کرد. وی [[ریاض]] را بازستاند و آن را به جای [[درعیه]]، مرکز حکومت قرار داد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۸.</ref> در این دوره، شماری از پادشاهان سعودی که آخرینشان [[عبدالرحمن بن فیصل]] بود، تا سال ۱۳۰۹ق. حکومت کردند. سرانجام [[آل رشید]]، از خاندانهای با نفوذ و معروف شبه جزیره که از همپیمانان آل سعود بود، بر آنان شورید و با غلبه بر ایشان، دیگر بار سلطنتشان را برانداخت. آنگاه عبدالرحمن بن فیصل به منطقه [[کویت]] پناهنده شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۱۰۶. </ref> | |||
===دوره سوم (۱۳۱۹ق. - تاکنون)=== | ===دوره سوم (۱۳۱۹ق. - تاکنون)=== | ||
با منزوی شدن خاندان سعودی، [[آل رشید]] قدرت را از آن خود | با منزوی شدن خاندان سعودی، [[آل رشید]] قدرت را یکسره از آن خود کردند. آنان سلسلهای از امیران عرب از قبیله شمر بودند که از آغاز سده هجدهم بر سرزمین سریر در شمال نجد حکمرانی داشتند و مرکز حکومت آنان شهر «حایل» بود. معمولاً آل رشید و آل سعود در زد و خورد و جنگ به سر میبردند.<ref>در خاورمیانه چه گذشت، ص۳۴۹.</ref> فرزند عبدالرحمن به نام [[عبدالعزیز بن عبدالرحمن|عبدالعزیز]] پس از سالها زندگی در [[کویت]] به سال ۱۳۱۹ق. به [[ریاض]] رفت و پنهانی وارد قصر آل رشید شد و با کشتن حاکم وقت، دوره سوم سلطنت آل سعود را پایه نهاد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۳۹. </ref> این دوره تا کنون ادامه یافته و مهمترین رویدادهای آن عبارتند از: حمله به [[حجاز]] در سال ۱۳۴۳ق.<ref>جزیرة العرب، ص۲۶۶؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹.</ref>؛ اختلاف میان پادشاهی نجد و [[ملک حسین]] و برچیده شدن حکومت [[اشراف]] بر حجاز<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶-۲۱۴.</ref>؛ قتل عام و کشتار دوم [[مدینه]] و شهرهای اطراف<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۱۱۰.</ref>؛ ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز<ref>کشتار مکه، ص۶۷.</ref> و تعیین نام «المملکة العربیة السعودیه» در سال ۱۳۵۱ق. /۱۹۳۹م. برای کشور زیر سلطه آل سعود. | ||
بدین ترتیب، آل سعود با پیروزی بر دو رقیب دیرین خود یعنی آل رشید و اشراف حجاز، حاکم مطلق شبه جزیره شدند. رفتارهای آنان، به ویژه در دوره سوم، مخالفت کشورهای مختلف را به همراه داشت. تصرف وحشیانه حجاز، برکناری [[اشراف هاشمی]] و ناآرامیهای پس از آن، بسیاری از کشورهای اسلامی را به رژیم سعودی بدگمان کرد. افراطیگری خاندان سعودی در میان [[اهل سنت]] و افزایش نگرانی کشورها، به ویژه [[ایران]] به عنوان تنها کشور [[شیعه]]، از بیحرمتی و [[تخریب قبور|تخریب]] آرامگاه چهرههای مورد احترام و مکانهای مقدس در [[مکه]] و [[مدینه]]، موجی از مخالفت را برانگیخت. اعلامیه مفتی بزرگ مصر در ممنوعیت [[حج]]، نخستین واکنش مخالفتآمیز بود. مردم دیگر کشورها از جمله مسلمانان [[هند]] نیز کارهایی از این دست انجام دادند. ایران نیز در ۲۵ اسفند ۱۳۰۴ش. عزیمت [[زائر|زائران]] به [[عربستان سعودی|عربستان]] را رسماً ممنوع اعلام کرد.<ref>روابط ایران و عربستان، ص۵۲-۵۷.</ref> تبلیغات اشراف هاشمی و انتشار گزارشهایی از تخریب و کشتار، در گسترش این موج مخالفت مؤثر بود. در گزارشی از وزیر خارجه حکومت حجاز «فؤاد الخطیب» به وزیر مختار ایران «[[غفار خان جلال السلطنه]]» ضمن شرح مفصل حمله به [[طائف]] و رفتار سعودیان در مکه و مدینه، از ایران درخواست شد برای جلوگیری از اینگونه فعالیتهای عربستان اقدام کند. البته ایران در آن دوره تمایلی به حمایت از حکومت حجاز نشان نداد و سرگرم تنظیم روابط خود با حکومت جدید عربستان بود.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، سند شماره ۱۰، «پیام رئیس حزب ملی حجاز به وزیر مختار ایران»، نمره ۷۱۴.</ref> | |||
عربستان سعودی در این دوره، به ویژه دوران [[ملک فیصل]] (حک: ۱۹۶۴-۱۹۷۵م.) روزگاری سرشار از تحولات را پشت سر نهاد و در زمینه سیاستگذاری داخلی و به ویژه خارجی، و نیز تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی، دگرگون شد. یکی از مهمترین رخدادهای این دوره، تأسیس [[سازمان کنفرانس اسلامی]] بود که در سال ۱۳۹۴ق./۱۹۷۴م. با حضور شش عضو تشکیل شد و نخستین بار [[سازمان آزادیبخش فلسطین]] به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین در آن شرکت کرد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۶۱۹.</ref> اشغال [[مسجدالحرام]] در زمان [[ملک خالد]] به سال ۱۳۹۹ق./۱۹۷۹م. یکی از رویدادهای مهم این دوره است. این اشغال به دست گروهی مسلح از مخالفان سلطنت خاندان سعودی و متمایل به [[اخوان المسلمین]]، به فرماندهی [[محمد بن عبدالله قحطانی]] صورت گرفت؛ اما با دستگیری و اعدام شورشیان این آشوب پایان یافت.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۷۳۱.</ref> | |||
[[ | |||
انگلیس منافع خود را در برابر | ==عوامل چیرگی آل سعود بر عربستان و تثبیت حکومت سعودی== | ||
آل سعود که حکومت خود را با تسلط بر شهر کوچک درعیه آغاز کرده بودند، در نیمه اول سده بیستم، بر اثر عوامل زیر به حکومت بیرقیب منطقه در سراسر [[نجد]] و [[حجاز]] تبدیل شدند: | |||
# قدرت و تسلط بنیانگذار دور سوم حکومت سعودی: [[محمد بن عبدالعزیز بن فیصل]]، از بزرگترین و قدرتمندترین فرمانروایان سعودی، با هجومهای سخت و کوبنده و بهرهگیری از حرکت «[[اخوان التوحید]]» توانست مخالفان خود را در میان قبایل مختلف سرکوب کند. اخوان التوحید سازمان دینیـ نظامی [[وهابیت|وهابیان]] و مهمترین ابزار پیشبرد اهداف [[سلطان عبدالعزیز|عبدالعزیز]] به شمار میرفت. عبدالعزیز افزون بر سرکوب قبایل مخالف که دشمنان کوچکتر او بودند، دو دشمن قوی و رقیب خود، یعنی [[آل رشید]] و [[اشراف هاشمی]] را نیز از میان برد و حکومتی قدرتمند و بیرقیب پدید آورد.<ref>سرزمین سلاطین، ج۲، ص۲۰۳-۲۱۱.</ref> | |||
# پشتیبانی انگلیس: این عامل چندان مهم و مؤثر است که میتوان آن را زمینه تأثیر عامل پیشین قلمداد کرد. انگلیس که منافع خود را در برابر [[عثمانیان|عثمانی]] و آل رشید در خطر میدید، در همان سالهای آغازین شکلگیری حکومت سوم سعودی، با بهره جستن از اعراب مخالف آل رشید، یعنی [[شیخ مبارک]]، حاکم [[کویت]]، قبایل [[وهابیت|وهابی]] مذهب و یکی از قبایل جنوب [[عراق]] به نام «منتفق» ائتلافی به سرکردگی عبدالعزیز پدید آورد.<ref>تاریخ عرب، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref> پس از تأسیس حکومت سوم سعودی، انگلیس برای دستیابی به اهداف خود، آل سعود و [[آل هاشم]] را به بازی گرفت؛ بدین ترتیب که افسری از کارگزاران خود را نزد هر یک فرستاد. «[[ادوارد لارنس]]» را نزد [[شریف حسین]] و «[[ویلیام شکسپیر]]» را نزد ابن سعود گسیل نمود. سپس «[[هری سنت جان فیلبی]]» که خود را [[مسلمان]] نشان میداد و نامش را عبدالله نهاده بود، به جای شکسپیر از مشاوران ویژه عبدالعزیز شد.<ref>قلب الجزیره، ص۳۸۰-۳۸۲.</ref> انگلیس با هر دو طرف پیمانهای مختلف بست و به آنان وعدههای همانند برای حکومت بر عربستان بزرگ داد. اگر چه انگلیس برای دستیابی به منافع خود، از حامیان بزرگ آل سعود بود، سیاست دوگانهاش ایجاب میکرد در موقعیتهای مقتضی بر ضدّ عربستان اقدام کند؛ مانند تاختن بر نجد به دنبال گردهمایی ۱۳۳۹ق./۱۹۲۱م. که در آن، ابن سعود را پادشاه نجد و همه سرزمینهای وابسته شناختند<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۲.</ref> و نیز حمله به نجد در سال ۱۳۴۶ق./۱۹۲۸م.<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۹.</ref> | |||
==آل سعود و حجاز== | ==آل سعود و حجاز== | ||
اهمیت [[حجاز]] به سبب وجود دو شهر [[مکه]] و [[مدینه]] و مرکزیت دینی آن است. آل سعود در سه سده حکومت خود، نقشی اساسی در تحولات منطقه حجاز داشتهاند: | اهمیت [[حجاز]] به سبب وجود دو شهر مقدس [[مکه]] و [[مدینه]] و مرکزیت دینی آن است. آل سعود در سه سده حکومت خود، نقشی اساسی در تحولات منطقه حجاز داشتهاند: | ||
===تصرف حجاز=== | ===غلبه بر اشراف و تصرف حجاز=== | ||
آل سعود در سال ۱۲۱۸ق. به حجاز | از زمان روی کار آمدن [[فاطمیان|خلفای فاطمی]]، منطقه حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومتهای مرکزی اداره میشد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۴۸.</ref> با روی کار آمدن آل سعود، این روند همچنان ادامه داشت؛ اما به دو دلیل میان آل سعود و اشراف نزاعی همیشگی وجود داشت: اول حرکت اصلاح دینی و دعوت محمد بن عبدالوهاب که به عقیده خودشان بر پایه انکار بدعتها و خرافات بود؛ و دوم آن که اشراف به سبب سیادت خود، حکمرانی دیگران را بر مکه و مدینه نمیپذیرفتند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۲.</ref> با تصرف مکه و مدینه در دو دوره، نفوذ اشراف کاسته و سپس یکسره برچیده شد. شریف مکه غالب بن مساعد در نامهای که به سعود بن عبدالعزیز نوشت، از او خواست تا یکی از دانشوران وهابی را بفرستد تا وی را از حقیقت وهابیت آگاه کند؛ اما این دعوت به نتیجه مطلوب نینجامید و زمینهساز جنگ میان نجد و حجاز شد.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref> آل سعود نخستین بار در سال ۱۲۱۸ق. به حجاز حمله کردند. در این حمله، سعود دوم پس از تصرف مکه، شریف غالب را برکنار و برادرش عبدالمعین را به جای وی منصوب کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۰.</ref> در سال ۱۲۲۰ق. سعودیان به مدینه نیز هجوم بردند<ref>عنوان المجد، ص۲۱۷.</ref>. با سقوط دولت اول آل سعود در سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب* به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود خارج شد<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۶۷.</ref>. از آن پس، مقابر و مشاهد تا اندازهای بازسازی شدند.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۱.</ref> | ||
در دولت سوم، شریف حسین به سال ۱۳۲۶ق. به عنوان شریف مکه روی کار آمد.<ref>جزیرة العرب، ص۱۵۰.</ref> پس از چندی شریف حسین خود را پادشاه عرب نامید و همین انگیزه اختلاف میان او و پادشاه نجد یعنی ملک عبدالعزیز را فراهم کرد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۰۶.</ref> عبدالعزیز در ۹ شعبان ۱۳۳۴ق./۱۹۱۶م. استقلال پادشاهی حجاز را اعلان کرد.<ref>خطط الشام، ج۳، ص۱۳۹.</ref> در سال ۱۳۳۸ق. نجدیان را از گزاردن حج بازداشت.<ref>الاسلام و الوثنیه، ص۱۱۲؛ تاریخ امراء مکة المکرمه، ص۸۱۹؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> حجاز از نظر اقتصادی و به ویژه سیاسی برای انگلیس اهمیت فراوانی داشت<ref>کشتار مکه، ص۵۹-۶۱.</ref>. اما انگلیسیان با نجد نیز روابط نزدیک داشتند و برای تأمین منافع دو سویه خود، به این اختلافات دامن میزدند.<ref>تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۰۹-۳۴۴.</ref> سرانجام در ذیقعده ۱۳۴۳ق./۱۹۲۴م. جلسهای به ریاست عبدالرحمن بن فیصل تشکیل شد که پادشاه، علما و رؤسای قبایل در آن حضور داشتند. در این جلسه، صلاحیت شریف حسین برای حکومت بر حجاز را مردود شمردند و با حمله به حجاز موافقت کردند.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۲۸۹. </ref> | |||
در همین سال، ملک عبدالعزیز بر شریف حسین چیره و وارد مکه شد.<ref>جزیرة العرب، ص۲۶۳.</ref> وی در سال ۱۳۴۴ق. خود را پادشاه حجاز نامید<ref>کشتار مکه، ص۶۶.</ref> و با او بیعت کردند.<ref>تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۳۸۷.</ref> نخستین بار شوروی حکومت آل سعود را که اکنون بر سراسر نجد و حجاز حکم میراند، به رسمیت شناخت و سپس کشورهایی همچون بریتانیا، هلند، ترکیه، بلژیک، سویس و آلمان به ترتیب چنین کردند. ایران در سال ۱۹۲۹م. با تأخیر، حکومت سعودی را به رسمیت شناخت. علت این تاخیر، حملات سعودیان به مکه و مدینه و تخریب مقابر و مشاهد آن سرزمین بود.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۵۵.</ref> در محرم سال ۱۳۴۶ق. نمایندگان کشورهای اسلامی و عربی در همایش کشورهای مسلمان در مکه، قطعنامهای صادر کردند و عبدالعزیز بن عبدالرحمن را حافظ «عتبات مقدسه اسلامی» در مکه و مدینه خواندند.<ref>تاریخ معاصر کشورهای عربی، ج۲، ص۱۶۴.</ref> وی در سال ۱۳۵۱ق./۱۹۳۹م. پس از ادغام دو پادشاهی جداگانه نجد و حجاز، پادشاهی عربستان سعودی را تأسیس کرد.<ref>کشتار مکه، ص۶۷.</ref> | |||
در | |||
شماری از این حوادث به سبب اختلاف درباره سلطه بر حجاز و مکانهای مقدس آن، در این منطقه رخ داد | ===کشتار و قتل عام در حجاز=== | ||
در قلمرو آل سعود، بر پایه تعالیم محمد بن عبدالوهاب، عموم مسلمانان کافر به شمار میرفتند و جان و مالشان مباح بود. از این رو، هرکه به آیین وهابیت درمیآمد، باید پس از شهادتین، گواهی میداد که خود و پدر و مادرش کافر بودهاند<ref>خلاصة الکلام، ص۲۲۹.</ref>. بدین سبب، بیشتر دورههای اقتدار آل سعود با حوادث خونین و خشونتبار همراه بوده که تفصیل آن در نوشتههای مورخان آلسعود، خواه موافقان و خواه مخالفان، آمده است.<ref>نک: مذکرات فیلبی فی العراق، ص۳۸۶-۳۹۰.</ref> شماری از این حوادث به سبب اختلاف درباره سلطه بر حجاز و مکانهای مقدس آن، در این منطقه رخ داد<ref>نک: تاریخ آل سعود، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳؛ عنوان المجد، ج۱، ص۲۱۰؛ کشتار مکه، ص۶۵.</ref> که کشتار طائف از نمونههای نمایان آن است. این حادثه هنگامی رخ داد که بسیاری از اهالی مکه برای ییلاق به طائف رفته بودند. پس از آن که علمای وهابی فتوای حمله به حجاز را دادند، در هفتم صفر ۱۳۴۳ق. ملک عبدالعزیز به آن سرزمین هجوم برد و مرد و زن و کودک را از دم تیغ گذراند.<ref>الاسلام و الوثنیة السعودیه، ص۱۱۵؛ البقیع قصة التدمیر، ص۱۰۸.</ref> این قتل عام به قدری گسترده و بیرحمانه بود که واکنشهایی تند را در کشورهای دیگر برانگیخت و عبدالعزیز را ناچار کرد پس از اظهار تأسف، برخی از نیروهایش را بازگرداند.<ref>تاریخ الحجاز السیاسی، ص۳۷۷.</ref> پیش از این در سال ۱۲۱۸ق. عثمان المضایفی، سرکرده لشکر سعود بن عبدالعزیز، به حجاز لشکر کشیده و با این که بدون مقاومت مردم وارد طائف شده بود، بسیاری را در کوچه و بازار و خانههایشان کشته و اموال آنان را به تاراج برده بود. آنان اگر چه در مکه قتل و کشتار صورت ندادند، خرابیهای بسیار به بار آوردند<ref>عجائب الآثار، ج۲، ص۵۸۵-۵۸۶.</ref>. سپس این لشکرکشیها را به سمت جده ادامه دادند؛ اما با مقاومت جدی روبهرو شدند و سرانجام آن سرزمین را رها کردند.<ref>عجائب الآثار، ج۳، ص۱۱، ۴۱۵؛ الدرر السنیه، ص۴۵.</ref> افزون بر این کشتارها، شمار بسیاری از مردم مکه در محاصرههای پیش از آن، بر اثر قحطی و گرسنگی تباه شدند. در سال ۱۲۲۰ق. مکه در محاصره آل سعود قرار گرفت و همه راههای ارتباطی از سوی حجاز و یمن و نجد و تهامه بسته شد و ورود کاروانهایی که غذا و نیازمندیهای مردم را فراهم میکردند، ناممکن شد. از این روی، پس از مرگ تعدادی از مردم شهر، شریف غالب، حاکم مکه، به پذیرش صلح ناچار گشت و آیین وهابیت را به طور موقت پذیرفت.<ref>الدرر السنیه، ص۴۵.</ref> | |||
در سال ۱۲۲۰ق. | ===تخریب مشاهد و مقابر=== | ||
طی دو لشکرکشی آل سعود به حجاز، کشتار و خرابیهای بسیار به بار آمد. دردناکتر از همه، ویرانی مقابر، مشاهد، مساجد و خانههای کهن بازمانده از صدر اسلام در مکه و مدینه بود. وهابیان بدون توجه به اهمیت دینی و تاریخی این بناها، آنها را ویران کردند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۷۳؛ کشتار مکه، ص۵۷.</ref> ویرانی نخست به سال ۱۲۱۸ق. در مکه<ref>تاریخ امراء مکه، ص۸۱۹؛ تاریخ الجزیره، ص۳۷۸.</ref> و سال ۱۲۲۰ق. در مدینه رخ داد<ref>تاریخ الجزیره، ص۳۷۸؛ جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص۲۲۰-۲۲۱؛ عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref> که خشم مسلمانان را برانگیخت و همراه عواملی دیگر، زمینه سقوط آل سعود را در سال ۱۲۲۸ق. فراهم آورد.<ref>البقیع قصة التدمیر، ص۹۰؛ کشتار مکه، ص۵۷.</ref> در حمله دوم به مکه و مدینه، این ویرانیها بار دیگر رخ داد.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۰۲. </ref> مهمترین بناهای ویران شده به دست آل سعود در مکه، عبارتند از: خانه ارقم* بن ابی ارقم که نخستین پایگاه پنهان تبلیغ توحید در صدر اسلام در دامنه کوه صفا بود؛ دارالندوه* یکی از کهنترین مکانهای مکه که به دست قصی بن کلاب برای رایزنی درباره مهمترین کارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی مکه ساخته شده بود؛ خانه حضرت خدیجه۳ در محله معروف به «حی القشاشیه» در کوچه حجر؛ خانه ابوطالب* در ابتدای منازل بنیهاشم و در چند متری زادگاه پیامبر؛ زادگاه حمزه سیدالشهداء۷ پایین مکه در محل «بازان»؛ خانه عبدالله بن جدعان* در پشت صفا و مروه که پیمان معروف «حلف الفضول*» آنجا بسته شده بود؛ زادگاه امام جعفر صادق۷ معروف به دار أبی سعید نزدیک دار العجله؛ خانه حارث بن عبدالمطلب* که انذار عشیره در آن اتفاق افتاد؛ مسجد شق القمر* موسوم به مسجد بلال حبشی که میگویند شق القمر در سال نهم بعثت در آن رخ داده است؛ مسجد ابراهیم۷ بر فراز کوه ابوقبیس.<ref>تاریخ و آثار اسلامی، ص۱۴۶-۱۵۸.</ref> | |||
در مدینه نیز این مساجد تخریب شدند: مسجد بنیعدی در دار النابغه کنار مقبره عبدالله بن عبدالمطلب؛ مسجد بنیظفر در شرق بقیع که به نظر برخی، سوره مائده در آنجا بر پیامبر نازل شد و از این رو به مسجد مائده نیز مشهور بوده است؛ مسجد دار سعد بن خیثمه در کنار مسجد قبا؛ مسجد بنیحارثه، کمی پایینتر از مسجد شیخان؛ مسجد عرفه پشت مسجد قبا؛ مسجد حمزه سیدالشهداء۷؛ مدفن نخست حمزه۷؛ مسجد بقیع در قبرستان بقیع* و غرب مدفن عقیل و همسران پیامبر۹ در امتداد دیوار غربی بقیع روبهروی قبور ائمه:؛ مسجد بنیساعده در شمال غربی مسجدالنبی؛ سکونتگاه فاطمه صغرا دختر امام حسین۷ که به مسجد تبدیل شده بود؛ مسجد ثنیة الوداع بر فراز کوه ذباب؛ مسجد علی عریضی، سکونتگاه علی بن جعفر برادر امام موسی کاظم ۷ در ۶ کیلومتری مدینه.<ref>تاریخ و آثار اسلامی، ص۳۲۸-۳۳۷.</ref> | |||
در | |||
افزون بر این مساجد و خانههای تاریخی، به دستور سعودیها و بر پایه آیین وهابیت، همه مقابر بلندتر از سطح زمین و گنبدها و بارگاهها، همچون بقعههای قبرستان بقیع، ویران شدند.<ref>هذه هی الوهابیه، ص۱۳۹. </ref> میگویند در حمله دوم به حجاز و پس از تصرف مکه، عبدالعزیز قصد داشت بارگاه پیامبر را نیز ویران کند؛ اما با شدت یافتن مخالفتها از این کار دست کشید.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۰۲.</ref> | |||
افزون بر این مساجد و خانههای تاریخی، به دستور سعودیها و بر پایه آیین وهابیت، همه مقابر بلندتر از سطح زمین و | |||
==آل سعود و حج== | ==آل سعود و حج== | ||
آل سعود در برگزاری مراسم | آل سعود در برگزاری مراسم حج و آیینهای زیارتی و عبادی آن نقشهای گوناگون داشتهاند: | ||
حاجیان | ===مشکلآفرینی برای حاجیان و پیشگیری از برگزاری حج=== | ||
پس از چیرگی آل سعود بر منطقه حجاز، سختگیریهایی بر حاجیان آغاز شد. سعود بن عبدالعزیز شرطهایی برای کاروان حج مصر و شام قرار داد که تنها با رعایت آنها اجازه میداد حج بگزارند: هیچ حاکم یا امیری همراهشان نباشد؛ خداوند را با صدای بلند نخوانند و عبارت «یا محمد» را بر زبان نیاورند؛ هر یک از حاجیان ۱۰ سکه طلا بپردازد؛ امیر کاروان مصر و شام در هر سال که برای حج میآیند، هر یک ۱۰ کنیز و ۱۰ غلام سفید هدیه کنند. نیز از ورود افراد ریش تراشیده برای ادای حج جلوگیری میکردند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۴.</ref> | |||
آل سعود بر پایه تعالیم وهابیت، از ورود کاروانهایی که با خود نشانها و شمایلهایی را حمل میکردند، به بهانه شرکآمیز بودن این کار پیشگیری میکردند. برای نمونه در یکی از سالها اجازه ورود به محمل شام* را ندادند<ref>عنوان المجد، ج۱، ص۱۳۹.</ref> و آن را آتش زدند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۶.</ref> محمل صندوقوارهای به شکل خیمه بود که علامت و شعار حاجیان شمرده میشد<ref>سید الجزیره، ص۲۴۷.</ref> و در واقع وسیلهای برای جمعکردن حاجیان بود که حمل آن سنتی قدیمی به شمار میرفت<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۱.</ref>؛ اما وهابیان آن را نوعی بتپرستی میدانستند<ref>سید الجزیره، ص۲۴۷.</ref>. از این رو، در این سال، با اتهام بتپرستی به حاجیان شامی، آنان را بدون ادای مناسک حج بازگرداندند<ref>کشتار مکه، ص۵۷.</ref>. سال بعد نیز آنان را به دلیل عمل نکردن به شرطهای پیش گفته، بدون حج برگشت دادند.<ref>جزیرة العرب، ص۲۲۱.</ref> حاجیان مصری نیز در سالی دیگر پردهای همراه داشتند که در مصر برای کعبه بافته شده بود و به همین سبب از میانه راه بازگردانده شدند. همچنین حاجیان مصر، شام و یمن به مدت شش سال بر اثر درخواست عوارض سنگین سفر حج از جانب سعودیها، از ادای فریضه حج بازماندند.<ref>تاریخ آل سعود، ج۱، ص۳۵.</ref> | |||
=== | ===قتلعام حاجیان ایرانی=== | ||
در | کشتار بیسابقه حاجیان در ایام برگزاری حج به دست آل سعود، از مهمترین رویدادهای معاصر حج است. حاجیان ایرانی در پی برگزاری آیین برائت از مشرکان* در سال ۱۴۰۷ق. در حرم امن الهی با سلاحهای گرم و سرد و گازهای سمی سربازان سعودی به شهادت رسیدند. با شهادت حدود ۴۰۰ حاجی، این روز به جمعه خونین* معروف شد و در پی آن، روابط ایران و عربستان به طور کامل قطع و حجگزاری ایرانیان سه سال تعطیل شد.<ref>شناخت عربستان سعودی، ص۱۳۳؛ روایت حج خونین، ص۲۴-۳۵.</ref> حکومت سعودی نخست بسیار کوشید تا این رخداد را درگیری و نزاع میان حاجیان ایرانی و حجاج دیگر کشورها نشان دهد.<ref>مجزرة مکه، ص۷۲.</ref> سپس ادعا کرد که این حادثه بر اثر انجام وظیفه مأموران امنیتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از اغتشاش و آشوب حاجیان ایرانی در مسجدالحرام رخ داده است. اما برپایه ادله مستند و گواهی شاهدان عینی، مراسم برائت با فاصله بسیار از مسجدالحرام و با آرامش و دور از هرگونه بینظمی و آشوب در حال انجام بود.<ref>مجزرة مکه، ص۷۷-۱۰۷؛ روایت حج خونین، ص۳۹-۱۲۷.</ref> پس از این کشتار، با وجود تلاشهای تبلیغاتی گسترده رژیم سعودی، توجه بسیاری از رسانهها و محافل عمومی مسلمانان بر موضوع آینده حرمین و عدم صلاحیت آل سعود برای تصدی حج متمرکز گشت.<ref>کشتار مکه، ص۷۵.</ref> | ||
===توسعه و بازسازی حرمین=== | |||
در دوره آل سعود اقدامات عمرانی بسیار برای توسعه مکانهای زیارتی و دینی مکه و مدینه به انجام رسیده است: | |||
# توسعه مسجدالحرام و بازسازی کعبه: مسجدالحرام و کعبه شاهد بازسازیها و ترمیمهایی در دورههای مختلف بوده است. در دوره آل سعود، ملک عبدالعزیز کارهای گوناگون در زمینه معماری کعبه، حرم مکی، چاه زمزم، مسجدها و... انجام داد.<ref>اعمال الملک عبدالعزیز، ص۱۱.</ref> وی اولین بار در سال ۱۳۴۴ق. مسجدالحرام را بازسازی کرد و طرح توسعه گستردهای تنظیم نمود<ref>رعایة الحرمین، ص۱۵.</ref> که در زمان سعود بن عبدالعزیز آغاز شد و سپس ملک فیصل آن را ادامه داد. در زمان خالد بن عبدالعزیز در سال ۱۳۹۶ق. اجرای این طرح به پایان رسید. طرح دوم توسعه که بزرگتر از طرح پیشین بود، در زمان ملک فهد به سال ۱۴۰۹ق. آغاز شد.<ref>رعایة الحرمین، ص۲۳-۴۳.</ref> کعبه نیز دو بار تعمیر گشت: نخست در سال ۱۳۷۷ق. که ملک عبدالعزیز سقف قدیم کعبه را برداشت و سقفی جدید برایش بنا کرد. نیز همو در سال ۱۳۶۶ق. دَرِِِِِ جدیدی برای کعبه ساخت.<ref>رعایة الحرمین، ص۱۹-۲۲.</ref> این در به دست عبدالرحیم امین بحاری مکی در ۱۵ ذیحجه نصب شد.<ref>سلطان نجد، ص۲۹۲.</ref> در تعمیر دوم که به سال ۱۴۱۷ق. به دست ملک فهد انجام گشت، قسمتهایی از کعبه بازسازی شد.<ref>سلطان نجد، ص۶۲.</ref> | |||
# توسعه مسجد نبوی: همانند مسجدالحرام، مسجد نبوی نیز در دوره در زمان سعودیان توسعه یافت. ملک عبدالعزیز در سال ۱۳۴۸ق. دستور داد اصلاحاتی در آن صورت گیرد و در سال ۱۳۷۰ق. طرح توسعه آن را ارائه داد. انجام این طرح در سال ۱۳۷۲ق. به دست پسرش سعود آغاز شد.<ref>سلطان نجد، ص۳۱-۳۲.</ref> این توسعه در زمان ملک فیصل و خالد بن عبدالعزیز نیز ادامه یافت. پاکسازی چاه زمزم را هم میتوان اقدامی در مسیر توسعه و ترمیم حرمین دانست. بزرگترین پاکسازی این چاه در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۹۹ق. تا ۲۵/۷/۱۳۹۹ق. انجام شد. در این پاکسازی، افزون بر گل و لای و سنگ، انبوهی از ظرفهای سفالی، سطلهای چرمی و پلاستیکی، ظرفهای قدیمی و عجیب، پول، چاقو، شاخ بز، انگشتر و… از چاه بیرون آمد و از آن پس، میزان آبدهی چاه بهبود یافت.<ref>سلطان نجد، ص۷۲.</ref> | |||
# ساخت کارگاه پردهبافی: از کارهای دیگری که در دوره سعودیها انجام شد، ساختن نخستین کارگاه پردهبافی* در مکه به سال ۱۳۴۶ق. به دستور ملک عبدالعزیز بود.<ref>الرحلة السعودیه، ص۲۱۸.</ref> نخستین پرده محصول این کارگاه در همین سال بافته شد. دومین کارگاه پردهبافی نیز به سال ۱۳۹۷ق. در ام الجود به بهرهبرداری رسید.<ref>الرحلة السعودیه، ص۱۷، ۲۷.</ref> | |||
# تغییر شیوه نماز جماعت در مسجدالحرام: مرسوم بود در مسجدالحرام نماز جماعت به امامت چهار امام از مذاهب چهارگانه، جداگانه برگزار میشد. ملک عبدالعزیز این سنت را برچید و دستور داد که در هر نوبت تنها یک نماز جماعت برگزار شود؛ به این ترتیب که در هر نوبت امامی از یک مذهب، نماز بگزارد. اکنون امام جماعت تنها از میان وهابیان انتخاب میشود.<ref>رعایة الحرمین، ص۱۵.</ref> | |||
# ایجاد نظام اداری برای کارهای حج و امکانات رفاهی برای حاجیان: در زمان عبدالعزیز تنظیمات اداری گسترده و خدمات رفاهی در زمینه بهداشت، اسکان، تأمین آب و غذا، و گسترش راهها و وسایل حمل و نقل برای بهبود حال حاجیان صورت گرفت.<ref>التنظیمات الداخلیه، ص۳۸۱-۴۸۵.</ref> البته بودجه این امکانات از مالیاتهای خود حاجیان تأمین میشد و آنان معمولاً از میزان این مالیات ناراضی بودهاند.<ref>تاریخ نجد الحدیث، ص۳۵۳.</ref> شریف مکه اگر چه از جانب عثمانی انتخاب میشد، مستقل عمل میکرد و سازماندهی اداری منظم و کاملی نداشت. پس از تسلط سعودیها بر حجاز، عبدالعزیز اقداماتی برای تکامل دستگاه اداری حج انجام داد و به همین منظور «الادارة العامة للحج*» را تأسیس کرد. نیز دو نمایندگی در مدینه و جده برای کارهای حج در نظر گرفته شد<ref>مرافق الحج، ص۴۶.</ref>. همچنین در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۴۵ق. «نظام ادارة الحج» در ۴۲ ماده تنظیم شد.<ref>مرافق الحج، ص۴۸.</ref> اقدامهای رفاهی برای حاجیان در دوره سعودی، به ویژه زمان عبدالعزیز، در زمینه سازماندهی حمل و نقل، اسکان، درمان و تشکیل هیئتهای نظارت بر کارهای حاجیان بود.<ref>سلطان نجد، ص۶۸۴-۶۸۵.</ref> | |||
در کنار اقدامات عمرانی سعودیها، وجود برخی نواقص هر ساله سبب وقوع | در کنار اقدامات عمرانی سعودیها، وجود برخی نواقص و مشکلات هر ساله سبب وقوع حوادثی برای حاجیان در منا و عرفات و دیگر مَشاهد میشود که فاجعهبارترین آنها آتشسوزی سال ۱۳۵۳شمسی بود که بسیاری از حجاج را به کام مرگ کشید. پس از این آتشسوزی، پیکرهای سوخته با لودر گردآوری و یک جا دفن شدند.<ref>میقات حج، ش۵۴، ص۱۵۱، «حجگزاری در سالهای آغازین انقلاب».</ref> نمونههایی دیگر از آتشسوزی در منا نیز گزارش شده است.<ref>نک: میقات حج، ش۱۷، ص۱۹۱، «برائت در عرفات»؛ ش۲۰، ص۱۵۷، «نامه رئیس سازمان حج به وزیر عربستان».</ref> در سال ۱۳۸۴ش./۲۰۰۶م. تخریب پل جمرات بر اثر ازدحام جمعیت، به کشته شدن ۳۶۲ نفر و زخمی شدن ۲۸۹ نفر انجامید. نیز در همان سال بر اثر فروریختن یک باب ساختمان چند طبقه در نزدیكی مسجدالحرام ۷۶ نفر از حجاج كشته و ۶۲ نفر زخمی شدند.<ref>الشرق الاوسط، جمعـة ۱۳ ذو الحجـة ۱۴۲۶ق.</ref> دو سال پیش از آن نیز بر اثر سقوط حاجیان از پل جمرات به سبب ازدحام جمعیت، بیش از ۲۴۴ زائر، بیشتر از كشورهای جنوب شرق آسیا، جان باختند. این رویددهای پیاپی در پل جمرات سبب شد که طرحی جامع برای ساخت پلی پنج طبقه در جمرات تهیه شود که در سال ۲۰۰۹م. به طور کامل گشایش یافت.<ref>الحج و العمره، ش۳۹، «احداث پل جدید جمرات، تحولی در مفهوم مدیریت اجتماعات بزرگ انسانی».</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۳۶: | خط ۸۱: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/9551 | ||
| عنوان = آل سعود | | عنوان = آل سعود | ||
| نویسنده = فریده منبری | | نویسنده = فریده منبری |