در حال ویرایش ابوطالب
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:قبرستان ابوطالب۲.jpg|350px|بندانگشتی|قبرستان ابوطالب در [[مکه]]]] | |||
'''ابوطالب، عبدمناف بن عبدالمطلب'''، پدر [[امام علی(ع)]]، عمو و حامی [[پیامبر(ص)]]. ابوطالب پس از پدرش که رئیس [[قریش]] و عهدهدار [[سقایت]] کعبه بود، مقام سقایت را برعهده گرفت. وی از شاعران برجسته زمان خود بود و شاعران به اشعارش استناد میکردند. [[طالب بن ابیطالب|طالب]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]]، [[جعفر بن ابیطالب|جعفر]] و علی(ع) پسران ابوطالباند. وی از هشتسالگی پیامبر(ص) سرپرستی او را برعهده گرفت، بسیار به او محبت کرد و بزرگترین حامی او در دعوت به اسلام و تقابل با سران قریش بود.<br /> | |||
| | |||
'''ابوطالب، عبدمناف بن عبدالمطلب'''، پدر [[امام علی(ع)]]، عمو و حامی [[پیامبر(ص)]]. ابوطالب پس از پدرش که رئیس [[قریش]] و عهدهدار [[سقایت]] کعبه بود، مقام سقایت را برعهده گرفت. وی از شاعران برجسته زمان خود بود و شاعران به اشعارش استناد میکردند. [[طالب بن ابیطالب|طالب]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]]، [[جعفر بن ابیطالب|جعفر]] و علی(ع) پسران ابوطالباند. وی از هشتسالگی پیامبر(ص) سرپرستی او را برعهده گرفت، بسیار به او محبت کرد و بزرگترین حامی او در دعوت به اسلام و تقابل با سران قریش بود. | |||
درباره ایمان ابوطالب میان علماء مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. علماء شیعه و برخی از اهل سنت برپایه روایتهای [[اهل بیت(ع)]] و برخی شواهد چون [[استغفار]] پیامبر برای ابوطالب، او را مؤمن میدانند؛ اما برخی از علماء اهل سنت معتقدند که او ایمان نیاورده است. شیعیان در زمینه ایمان ابوطالب کتابهای بسیار نوشتهاند.ابوطالب در سال دهم [[بعثت]]، در ۸۶ سالگی یا ۹۰ سالگی درگذشت. پیامبر آن سال را «[[عام الحزن|عام الحُزن]]» (سال اندوه) نامید. | درباره ایمان ابوطالب میان علماء مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. علماء شیعه و برخی از اهل سنت برپایه روایتهای [[اهل بیت(ع)]] و برخی شواهد چون [[استغفار]] پیامبر برای ابوطالب، او را مؤمن میدانند؛ اما برخی از علماء اهل سنت معتقدند که او ایمان نیاورده است. شیعیان در زمینه ایمان ابوطالب کتابهای بسیار نوشتهاند.ابوطالب در سال دهم [[بعثت]]، در ۸۶ سالگی یا ۹۰ سالگی درگذشت. پیامبر آن سال را «[[عام الحزن|عام الحُزن]]» (سال اندوه) نامید. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
نام ابوطالب، عبدمناف بن [[عبدالمطلب|عبدالمطَّلب]] بن هاشم است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱؛ الطبقات، خلیفه، ص۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref> برخی او را عمران نامیدهاند؛<ref>عمدة الطالب، ص۲۰.</ref> اما بیشتر با کنیهاش ابوطالب مشهور است.<ref>عمدة الطالب، ص۲۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.</ref> او بیش از ۸۰ سال قبل از [[هجرت]] زاده شد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> پدرش عبدالمطلب بزرگ [[مکه]] و رئیس [[قریش]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲.</ref> ابوطالب و [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] پدر [[پیامبر اسلام(ص)]] از یک مادر زاده شدند. مادر هر دو [[فاطمه بنت عمرو]] بن عائذ بن عمران از قبیله [[بنیمخزوم]] بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۹۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.</ref> | نام ابوطالب، عبدمناف بن [[عبدالمطلب|عبدالمطَّلب]] بن هاشم است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱؛ الطبقات، خلیفه، ص۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref> برخی او را عمران نامیدهاند؛<ref>عمدة الطالب، ص۲۰.</ref> اما بیشتر با کنیهاش ابوطالب مشهور است.<ref>عمدة الطالب، ص۲۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.</ref> او بیش از ۸۰ سال قبل از [[هجرت]] زاده شد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> پدرش عبدالمطلب بزرگ [[مکه]] و رئیس [[قریش]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲.</ref> ابوطالب و [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] پدر [[پیامبر اسلام(ص)]] از یک مادر زاده شدند. مادر هر دو [[فاطمه بنت عمرو]] بن عائذ بن عمران از قبیله [[بنیمخزوم]] بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۹۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.</ref> | ||
==سقایت== | ==سقایت== | ||
میزبانی و پذیرایی از حاجیان ([[سقایت]] و [[رفادت]]) از مناصب عمده [[مکه]] بود که عاملی مؤثر در نفوذ اجتماعی و سیاسی قریش در حجاز شمرده میشد. از این رو خاندانهای قریش برای تصدی آن رقابت میکردند. نمونه تاریخی آن، رقابت و قرعهکشی فرزندان [[عبدمناف]] برای عهدهدار شدن این مقام است که در آن، قرعه به نام [[هاشم بن عبدمناف]] افتاد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.</ref> | میزبانی و پذیرایی از حاجیان ([[سقایت]] و [[رفادت]]) از مناصب عمده [[مکه]] بود که عاملی مؤثر در نفوذ اجتماعی و سیاسی قریش در حجاز شمرده میشد. از این رو خاندانهای قریش برای تصدی آن رقابت میکردند. نمونه تاریخی آن، رقابت و قرعهکشی فرزندان [[عبدمناف]] برای عهدهدار شدن این مقام است که در آن، قرعه به نام [[هاشم بن عبدمناف]] افتاد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.</ref> | ||
پس از هاشم، [[عبدالمطلب]] میزبانی حاجیان را بر عهده داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> ابوطالب پس از مرگ برادر بزرگترش زبیر و زمانی که وضع مالی مناسبی نداشت، سه سال عهدهدار رفادت و سقایت شد. در سال نخست برای پذیرایی از زائران ۱۰/۰۰۰درهم از برادرش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] وام گرفت و [[انفاق]] کرد. در سال دوم ۱۵۰۰۰ درهم وام ستاند؛ اما پس از سال سوم توان اقتصادی ادامه این کار را نداشت. از این رو، آن را به برادرش عباس وانهاد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.</ref> | پس از هاشم، [[عبدالمطلب]] میزبانی حاجیان را بر عهده داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> ابوطالب پس از مرگ برادر بزرگترش زبیر و زمانی که وضع مالی مناسبی نداشت، سه سال عهدهدار رفادت و سقایت شد. در سال نخست برای پذیرایی از زائران ۱۰/۰۰۰درهم از برادرش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] وام گرفت و [[انفاق]] کرد. در سال دوم ۱۵۰۰۰ درهم وام ستاند؛ اما پس از سال سوم توان اقتصادی ادامه این کار را نداشت. از این رو، آن را به برادرش عباس وانهاد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.</ref> | ||
ابوطالب پس از خرابشدن [[کعبه]] توسط سیل، وی عهدهدار تعمیر آن شد. او دستور داد تا از مالی پاکیزه در بازسازی بنای کعبه استفاده کنند. در این هنگام، [[پیامبر(ص)]] ۲۵ سال داشت و اختلاف بر سر نصب [[حجرالاسود]] در همین ماجرا رخ داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹.</ref> | ابوطالب پس از خرابشدن [[کعبه]] توسط سیل، وی عهدهدار تعمیر آن شد. او دستور داد تا از مالی پاکیزه در بازسازی بنای کعبه استفاده کنند. در این هنگام، [[پیامبر(ص)]] ۲۵ سال داشت و اختلاف بر سر نصب [[حجرالاسود]] در همین ماجرا رخ داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹.</ref> | ||
==جایگاه اجتماعی== | ==جایگاه اجتماعی== | ||
بر پایه [[حدیث|حدیثی]] از [[امام علی(ع)]]، ابوطالب در عین تهیدستی سرور [[قریش]] بود و پیش از او هرگز تهیدستی بر قریش ریاست نکرده بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref> بزرگمنشی وی در میان قریش زبانزد بود. به علت درایت و نفوذ کلامش در میان قریش، تیرههای مختلف هنگام اختلافات او را داور قرار میدادند. ابوطالب را بانی سنت سوگند در شهادتدادن برای اولیای دم ([[قسامه|قَسامه]]) دانستهاند.<ref>سنن النسائی، ج۸، ص۳-۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> این سنت در [[اسلام]] نیز ادامه یافت.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> | بر پایه [[حدیث|حدیثی]] از [[امام علی(ع)]]، ابوطالب در عین تهیدستی سرور [[قریش]] بود و پیش از او هرگز تهیدستی بر قریش ریاست نکرده بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref> بزرگمنشی وی در میان قریش زبانزد بود. به علت درایت و نفوذ کلامش در میان قریش، تیرههای مختلف هنگام اختلافات او را داور قرار میدادند. ابوطالب را بانی سنت سوگند در شهادتدادن برای اولیای دم ([[قسامه|قَسامه]]) دانستهاند.<ref>سنن النسائی، ج۸، ص۳-۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> این سنت در [[اسلام]] نیز ادامه یافت.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> | ||
==خصوصیات== | ==خصوصیات== | ||
ابوطالب به سخاوت شهرت داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.</ref> وی همچنین شاعری توانا و برجسته بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> اشعار او در سدههای نخستین اسلامی مورد توجه و استناد شاعران و ادیبان معروف بوده است.<ref>الکتاب، ج۳، ص۲۶۰-۲۶۱؛ البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰.</ref> شعری از او به نام [[قصیده لامیه]] شهرت بسیار یافت.<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۸.</ref> | ابوطالب به سخاوت شهرت داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.</ref> وی همچنین شاعری توانا و برجسته بود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.</ref> اشعار او در سدههای نخستین اسلامی مورد توجه و استناد شاعران و ادیبان معروف بوده است.<ref>الکتاب، ج۳، ص۲۶۰-۲۶۱؛ البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰.</ref> شعری از او به نام [[قصیده لامیه]] شهرت بسیار یافت.<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۸.</ref> | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
ابوطالب چهار پسر و سه دختر داشت. پسران او [[طالب بن ابیطالب|طالب]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]]، [[جعفر بن ابیطالب|جعفر]] و [[امام علی(ع)]] هر یک با هم ده سال اختلاف سن داشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۵۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۳.</ref> برخی گفتهاند که عقیل چهار سال از جعفر و او نُه سال از علی(ع) بزرگتر بود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۶.</ref> دخترانش ام هانی (فاخته)،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۱۵۱.</ref> جمّانه و ریطه (امطالب)،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.</ref> ) نام داشتند. همه فرزندان ابوطالب از [[فاطمه بنت اسد]] بن [[هاشم]] بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref> البته برخی گفتهاند که او از زنی دیگر بنام علّه نیز پسری به نام طلیق داشته است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.</ref> | ابوطالب چهار پسر و سه دختر داشت. پسران او [[طالب بن ابیطالب|طالب]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]]، [[جعفر بن ابیطالب|جعفر]] و [[امام علی(ع)]] هر یک با هم ده سال اختلاف سن داشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۵۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۳.</ref> برخی گفتهاند که عقیل چهار سال از جعفر و او نُه سال از علی(ع) بزرگتر بود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۶.</ref> دخترانش ام هانی (فاخته)،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۱۵۱.</ref> جمّانه و ریطه (امطالب)،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.</ref>) نام داشتند. همه فرزندان ابوطالب از [[فاطمه بنت اسد]] بن [[هاشم]] بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref> البته برخی گفتهاند که او از زنی دیگر بنام علّه نیز پسری به نام طلیق داشته است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.</ref> | ||
==سرپرستی پیامبر(ص)== | ==سرپرستی پیامبر(ص)== | ||
ابوطالب پس از مرگ پدرش [[عبدالمطلب|عبدالمطَّلِب]] به وصیت وی، سرپرستی [[پیامبر(ص)]] را که هشت سال بیشتر نداشت، عهدهدار شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۸؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۲۲.</ref> برخی گفتهاند: عبدالمطلب سرپرستی پیامبر(ص) را به فرزند بزرگش [[زبیر بن عبدالمطلب|زبیر]] وانهاد و پس از درگذشت او ابوطالب عهدهدار پیامبر شد؛<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref> اما از آنجا که زبیر در [[حلف الفضول]] حضور داشت و پیامبر(ص) در این زمان حدود ۲۰ سال داشت، درگذشت زبیر در کودکی پیامبر(ص) درست به نظر نمیآید.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref> از این رو، نتیجه گرفتهاند که بعد از عبد المطلب، از همان ابتدا سرپرستی پیامبر(ص) بر دوش ابوطالب بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> | ابوطالب پس از مرگ پدرش [[عبدالمطلب|عبدالمطَّلِب]] به وصیت وی، سرپرستی [[پیامبر(ص)]] را که هشت سال بیشتر نداشت، عهدهدار شد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۸؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۲۲.</ref> برخی گفتهاند: عبدالمطلب سرپرستی پیامبر(ص) را به فرزند بزرگش [[زبیر بن عبدالمطلب|زبیر]] وانهاد و پس از درگذشت او ابوطالب عهدهدار پیامبر شد؛<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref> اما از آنجا که زبیر در [[حلف الفضول]] حضور داشت و پیامبر(ص) در این زمان حدود ۲۰ سال داشت، درگذشت زبیر در کودکی پیامبر(ص) درست به نظر نمیآید.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref> از این رو، نتیجه گرفتهاند که بعد از عبد المطلب، از همان ابتدا سرپرستی پیامبر(ص) بر دوش ابوطالب بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> | ||
==محبت ابوطالب به پیامبر(ص)== | ==محبت ابوطالب به پیامبر(ص)== | ||
ابوطالب توجهی ویژه به [[پیامبر(ص)]] داشت و بیش از فرزندانش به او محبت میکرد. بهترین غذا را برای وی فراهم میساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار میداد و میکوشید همواره او را همراه خود داشته باشد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.</ref> در سفرهای تجاری نیز او را با خود میبرد. ملاقات [[بحیرای راهب]] با پیامبر(ص) و توصیه راهب به ابوطالب درباره وی، در یکی از همین سفرها گزارش شده است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.</ref> | ابوطالب توجهی ویژه به [[پیامبر(ص)]] داشت و بیش از فرزندانش به او محبت میکرد. بهترین غذا را برای وی فراهم میساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار میداد و میکوشید همواره او را همراه خود داشته باشد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.</ref> در سفرهای تجاری نیز او را با خود میبرد. ملاقات [[بحیرای راهب]] با پیامبر(ص) و توصیه راهب به ابوطالب درباره وی، در یکی از همین سفرها گزارش شده است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.</ref> | ||
ابوطالب همکاری تجاری با [[خدیجه]] را به محمد(ص) جوان توصیه کرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.</ref> و سپس از سوی وی به خواستگاری خدیجه رفت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰.</ref> برخی گفتهاند که خطبه عقد را نیز او خواند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۴۱؛ الروض الانف، ج۲، ص۲۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۰.</ref> | ابوطالب همکاری تجاری با [[خدیجه]] را به محمد(ص) جوان توصیه کرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.</ref> و سپس از سوی وی به خواستگاری خدیجه رفت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰.</ref> برخی گفتهاند که خطبه عقد را نیز او خواند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۴۱؛ الروض الانف، ج۲، ص۲۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۰.</ref> | ||
==حمایت از پیامبر== | ==حمایت از پیامبر== | ||
پس از دعوت آشکار [[پیامبر(ص)]] به اسلام، فشار [[قریش]] بر ابوطالب افزایش یافت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۱.</ref> در [[یوم الانذار]] که دعوتشدگان بیشتر از [[بنیهاشم]] بودند، برخی از اعضای برجسته هاشمی مانند [[ابولهب]] وی را شماتت کردند. وقتی در همین جلسه پیامبر(ص) [[امام علی(ع)]] را برادر، وصی و خلیفه خود خواند، گروهی با تمسخر به ابوطالب گفتند: به تو فرمان داد که از فرزندت اطاعت کنی!<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> بنابر گزارشهای تاریخی بزرگان قریش سه بار نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند تا مانع دعوت پیامبر(ص) شود. در دیدار نخست، او در برابر قریش موضع نگرفت و کوشید آنان را مجاب سازد. در دیدار دوم که قریش خواهان تسلیم کردن پیامبر(ص) بودند، او تلاش کرد پیامبر(ص) را از خطرهای دعوتش آگاه کند؛ اما آنگاه که با اصرار او روبهرو شد، گفت: هر چه میپسندی، انجام ده. به خدا سوگند! تو را تسلیم نخواهم کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵-۶۷.</ref> <br /> | پس از دعوت آشکار [[پیامبر(ص)]] به اسلام، فشار [[قریش]] بر ابوطالب افزایش یافت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۱.</ref> در [[یوم الانذار]] که دعوتشدگان بیشتر از [[بنیهاشم]] بودند، برخی از اعضای برجسته هاشمی مانند [[ابولهب]] وی را شماتت کردند. وقتی در همین جلسه پیامبر(ص) [[امام علی(ع)]] را برادر، وصی و خلیفه خود خواند، گروهی با تمسخر به ابوطالب گفتند: به تو فرمان داد که از فرزندت اطاعت کنی!<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> بنابر گزارشهای تاریخی بزرگان قریش سه بار نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند تا مانع دعوت پیامبر(ص) شود. در دیدار نخست، او در برابر قریش موضع نگرفت و کوشید آنان را مجاب سازد. در دیدار دوم که قریش خواهان تسلیم کردن پیامبر (ص) بودند، او تلاش کرد پیامبر(ص) را از خطرهای دعوتش آگاه کند؛ اما آنگاه که با اصرار او روبهرو شد، گفت: هر چه میپسندی، انجام ده. به خدا سوگند! تو را تسلیم نخواهم کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵-۶۷.</ref><br /> | ||
بار سوم بزرگان مشرک قریش به ابوطالب پیشنهاد کردند تا محمد(ص) را با [[عمارة بن ولید مخزومی]] که جوانی زیبا و باذکاوت بود، مبادله کند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.</ref> وی در برابر این پیشنهاد، سخت برآشفت و مطعم بن عدی را که بر این پیشنهاد اصرار میکرد، با سرودن شعری مؤاخذه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref> و بر پایه گزارشی، به قتل تهدید کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳؛ نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.</ref> | بار سوم بزرگان مشرک قریش به ابوطالب پیشنهاد کردند تا محمد(ص) را با [[عمارة بن ولید مخزومی]] که جوانی زیبا و باذکاوت بود، مبادله کند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.</ref> وی در برابر این پیشنهاد، سخت برآشفت و مطعم بن عدی را که بر این پیشنهاد اصرار میکرد، با سرودن شعری مؤاخذه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref> و بر پایه گزارشی، به قتل تهدید کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳؛ نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.</ref> | ||
سرودههایی از ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) روایت شده است.<ref>نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref> او برادرش [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] را به اسلام تشویق و پس از گرویدنش به اسلام تمجیدش کرد.<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۳۴؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۳۱۳.</ref> در سال پنجم [[بعثت]]، همو [[نجاشی]] پادشاه [[حبشه]] را به سبب پذیرش مسلمانان ستود<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۲.</ref> و در سال هفتم آنگاه که از تصمیم قریش برای قتل پیامبر(ص) آگاه شد، شعری بدین مضمون سرود: به خدا سوگند! قریش نمیتواند به تو دست یابد، مگر این که من در خاک خفته باشم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref> | سرودههایی از ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) روایت شده است.<ref>نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref> او برادرش [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] را به اسلام تشویق و پس از گرویدنش به اسلام تمجیدش کرد.<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۳۴؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۳۱۳.</ref> در سال پنجم [[بعثت]]، همو [[نجاشی]] پادشاه [[حبشه]] را به سبب پذیرش مسلمانان ستود<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۲.</ref> و در سال هفتم آنگاه که از تصمیم قریش برای قتل پیامبر(ص) آگاه شد، شعری بدین مضمون سرود: به خدا سوگند! قریش نمیتواند به تو دست یابد، مگر این که من در خاک خفته باشم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref> | ||
==واکنش ابوطالب به دعوت به اسلام== | ==واکنش ابوطالب به دعوت به اسلام== | ||
برپایه گزارشهای تاریخی، ابوطالب نخستین بار هنگامی از دعوت [[پیامبر(ص)]] آگاه شد که او را همراه [[امام علی(ع)]] در حال [[نماز]] دید و از این مراسم پرسید. گزارش شده است که پیامبر(ص) پس از تبیین اسلام برای ابوطالب، از او برای گرویدن به دین تازه دعوت کرد. وی پاسخ مثبت نداد؛ ولی نکوشید محمد(ص) را از ادامه دعوتش بازدارد. بر پایه برخی گزارشها، علی(ع) برای گرویدن به اسلام از پدرش بیم داشت؛<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۱.</ref> ؛ ولی ابوطالب او را از دین جدید بازنداشت و به پسرش گفت: از دین پسرعمویت رویگردان نباش. او تو را جز به خیر نمیخواند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.</ref> | برپایه گزارشهای تاریخی، ابوطالب نخستین بار هنگامی از دعوت [[پیامبر(ص)]] آگاه شد که او را همراه [[امام علی(ع)]] در حال [[نماز]] دید و از این مراسم پرسید. گزارش شده است که پیامبر(ص) پس از تبیین اسلام برای ابوطالب، از او برای گرویدن به دین تازه دعوت کرد. وی پاسخ مثبت نداد؛ ولی نکوشید محمد(ص) را از ادامه دعوتش بازدارد. بر پایه برخی گزارشها، علی(ع) برای گرویدن به اسلام از پدرش بیم داشت؛<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۱.</ref>؛ ولی ابوطالب او را از دین جدید بازنداشت و به پسرش گفت: از دین پسرعمویت رویگردان نباش. او تو را جز به خیر نمیخواند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.</ref> | ||
==سکونت در شعب ابوطالب== | ==سکونت در شعب ابوطالب== | ||
از ابتدای سال هفتم [[بعثت]]، پس از تحریم اقتصادی [[مسلمانان]] توسط سران قریش، [[بنیهاشم]] و دیگر مسلمانان به اجبار در منطقهای که بعدها «[[شعب ابیطالب|شِعْب ابیطالب]]» خوانده شد، مسکن گزیدند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref> ابوطالب از کسانی بود که در شعب دارایی خود را انفاق کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۱.</ref> | از ابتدای سال هفتم [[بعثت]]، پس از تحریم اقتصادی [[مسلمانان]] توسط سران قریش، [[بنیهاشم]] و دیگر مسلمانان به اجبار در منطقهای که بعدها «[[شعب ابیطالب|شِعْب ابیطالب]]» خوانده شد، مسکن گزیدند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref> ابوطالب از کسانی بود که در شعب دارایی خود را انفاق کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۱.</ref> | ||
پس از آگاهی [[پیامبر(ص)]] از معدوم شدن عهدنامه سران [[قریش]] برضد مسلمانان، ابوطالب این خبر را به قریش رساند و وعده داد که اگر محمد(ص) راست نگفته باشد، او را به قریش تحویل دهد. قریش پذیرفت و با مشاهده صحت خبر، عهدنامه نقض شد و بنیهاشم و مسلمانان در سال دهم بعثت از محاصره بیرون رفتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲.</ref> ابوطالب در شعری پس از این ماجرا رسول خدا(ص) را ستود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref> | پس از آگاهی [[پیامبر(ص)]] از معدوم شدن عهدنامه سران [[قریش]] برضد مسلمانان، ابوطالب این خبر را به قریش رساند و وعده داد که اگر محمد(ص) راست نگفته باشد، او را به قریش تحویل دهد. قریش پذیرفت و با مشاهده صحت خبر، عهدنامه نقض شد و بنیهاشم و مسلمانان در سال دهم بعثت از محاصره بیرون رفتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲.</ref> ابوطالب در شعری پس از این ماجرا رسول خدا(ص) را ستود.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref> | ||
==ایمان ابوطالب== | ==ایمان ابوطالب== | ||
درخصوص ایمان ابوطالب میان علماء [[مسلمان]] اختلاف نظر وجود دارد. علماء [[شیعه]] با توجه به روایات [[اهل بیت(ع)]]،<ref>برای نمونه نک الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۴۹.</ref> بر این باورند که ابوطالب به دین اسلام ایمان آورده است. برخی از [[اهل سنت]] نیز با استناد به شواهدی چون [[غسل]] ابوطالب به فرمان پیامبر(ص)، [[استغفار]] پیامبر برای او، باقیماندن همسر مسلمانش [[فاطمه بنت اسد]] در پیوند همسری او و مضمون برخی سرودههایش، از ایمان وی سخن گفتهاند.<ref>نک: ایمان ابی طالب، مفید؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۶۴-۱۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸-۸۳.</ref> <br /> | درخصوص ایمان ابوطالب میان علماء [[مسلمان]] اختلاف نظر وجود دارد. علماء [[شیعه]] با توجه به روایات [[اهل بیت(ع)]]،<ref>برای نمونه نک الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۴۹.</ref> بر این باورند که ابوطالب به دین اسلام ایمان آورده است. برخی از [[اهل سنت]] نیز با استناد به شواهدی چون [[غسل]] ابوطالب به فرمان پیامبر(ص)، [[استغفار]] پیامبر برای او، باقیماندن همسر مسلمانش [[فاطمه بنت اسد]] در پیوند همسری او و مضمون برخی سرودههایش، از ایمان وی سخن گفتهاند.<ref>نک: ایمان ابی طالب، مفید؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۶۴-۱۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸-۸۳.</ref><br /> | ||
منکرانِ ایمان ابوطالب، از ادانکردن [[شهادتین]] و نزول برخی از [[آیه|آیات]] در شأن وی که از کفر او حکایت دارند، سخن به میان میآورند. برای مثال گفتهاند: آیه ۲۶ [[سوره انعام]] ، «وَهُم ینهَونَ عَنهُ وَینأَونَ عَنهُ وَإِن یهلِکونَ إِلَّا أَنفُسَهُم وَمَا یشعُرُونَ» (و آنان [مردم را] از آن باز مىدارند و [خود نيز] از آن دورى مىکنند؛ و[لى] جز خويشتن را به هلاکت نمىافکنند و نمىدانند)<ref>ترجمه فولادوند.</ref> ، درباره ابوطالب نازل شده است.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵-۶۶.</ref> در پاسخ گفتهاند: سوره انعام یکجا بر پیامبر(ص) نازل شده و آیات آن شأن نزول جداگانه ندارند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۱۳۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۷؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۸۲.</ref> <br /> | منکرانِ ایمان ابوطالب، از ادانکردن [[شهادتین]] و نزول برخی از [[آیه|آیات]] در شأن وی که از کفر او حکایت دارند، سخن به میان میآورند. برای مثال گفتهاند: آیه ۲۶ [[سوره انعام]] ، «وَهُم ینهَونَ عَنهُ وَینأَونَ عَنهُ وَإِن یهلِکونَ إِلَّا أَنفُسَهُم وَمَا یشعُرُونَ» (و آنان [مردم را] از آن باز مىدارند و [خود نيز] از آن دورى مىکنند؛ و[لى] جز خويشتن را به هلاکت نمىافکنند و نمىدانند)<ref>ترجمه فولادوند.</ref>، درباره ابوطالب نازل شده است.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵-۶۶.</ref> در پاسخ گفتهاند: سوره انعام یکجا بر پیامبر(ص) نازل شده و آیات آن شأن نزول جداگانه ندارند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۱۳۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۷؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۸۲.</ref><br /> | ||
همچنین برخی معتقدند که آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]]، «مَا کانَ لِلنَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یسْتَغفِرُوا لِلمُشرِکینَ وَلَو کانُوا أُولِی قُربَی مِن بعد مَا تَبَینَ لَهُم أَنَّهُم أَصحَابُ الجَحِیمِ»؛ (برای پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آن که جهنمیبودن آنان روشن شد، آمرزش بخواهند؛ هرچند از خویشاوندان باشند.)، پیامبر را از استغفار برای ابوطالب نفی کرده است؛ اما با توجه به اینکه سوره توبه از آخرین سورههای نازل شده بر پیامبر(ص) در [[مدینه]] بوده است،<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۷-۱۵۸؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۸۲-۲۸۳.</ref> و ابوطالب پیش از هجرت درگذشت، این تفسیر را درست ندانستهاند | همچنین برخی معتقدند که آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]]، «مَا کانَ لِلنَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یسْتَغفِرُوا لِلمُشرِکینَ وَلَو کانُوا أُولِی قُربَی مِن بعد مَا تَبَینَ لَهُم أَنَّهُم أَصحَابُ الجَحِیمِ»؛ (برای پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آن که جهنمیبودن آنان روشن شد، آمرزش بخواهند؛ هرچند از خویشاوندان باشند.)، پیامبر را از استغفار برای ابوطالب نفی کرده است؛ اما با توجه به اینکه سوره توبه از آخرین سورههای نازل شده بر پیامبر(ص) در [[مدینه]] بوده است،<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۷-۱۵۸؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۸۲-۲۸۳.</ref> و ابوطالب پیش از هجرت درگذشت، این تفسیر را درست ندانستهاند. | ||
==تألیفات درباره ابوطالب== | ==تألیفات درباره ابوطالب== | ||
دانشوران [[شیعه]] توجهی ویژه به موضوع ایمان ابوطالب داشتهاند. نخستین گردآورندگان [[جوامع حدیثی]] شیعه مانند [[کلینی|کُلِینی]] در [[الکافی|کافی]]، با نقل گزارشهایی از خدمات ابوطالب به [[اسلام]]<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۰.</ref> سخن گفتهاند. نجاشی تا اواسط سده پنجم ق، حدود ده نگاشته را در میان دانشوران شیعه درباره ابوطالب ثبت کرده است.<ref>نک: رجال نجاشی، ص۵۸، ۸۷، ۹۵، ۱۷۷، ۱۸۶، ۲۶۵، ۳۹۹.</ref> مهمترین مؤلفان در این زمینه از این قرارند: احمد بن محمد بن عمار کوفی (درگذشت ۳۴۶ق)، ابن طرخان جرجرائی، سهل بن احمد دیباجی (درگذشت ۳۸۰ق)، علی بن بلال مهلبی ازدی، حسین بن عبیدالله (ابوعبدالله غضائری) (درگذشت ۴۱۱ق) و [[شیخ مفید]] (درگذشت ۴۱۳ق). از نوشتههای این شش تن، کتاب ایمان ابیطالب شیخ مفید در دسترس است.<br /> | دانشوران [[شیعه]] توجهی ویژه به موضوع ایمان ابوطالب داشتهاند. نخستین گردآورندگان [[جوامع حدیثی]] شیعه مانند [[کلینی|کُلِینی]] در [[الکافی|کافی]]، با نقل گزارشهایی از خدمات ابوطالب به [[اسلام]]<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۰.</ref> سخن گفتهاند. نجاشی تا اواسط سده پنجم ق، حدود ده نگاشته را در میان دانشوران شیعه درباره ابوطالب ثبت کرده است.<ref>نک: رجال نجاشی، ص۵۸، ۸۷، ۹۵، ۱۷۷، ۱۸۶، ۲۶۵، ۳۹۹.</ref> مهمترین مؤلفان در این زمینه از این قرارند: احمد بن محمد بن عمار کوفی (درگذشت ۳۴۶ق)، ابن طرخان جرجرائی، سهل بن احمد دیباجی (درگذشت ۳۸۰ق)، علی بن بلال مهلبی ازدی، حسین بن عبیدالله (ابوعبدالله غضائری) (درگذشت ۴۱۱ق) و [[شیخ مفید]] (درگذشت ۴۱۳ق). از نوشتههای این شش تن، کتاب ایمان ابیطالب شیخ مفید در دسترس است.<br /> | ||
در سدههای بعد نیز نگاشتههایی درباره ایمان ابوطالب سامان یافت؛ ازجمله: | در سدههای بعد نیز نگاشتههایی درباره ایمان ابوطالب سامان یافت؛ ازجمله: | ||
* مُنی الطالب فی ایمان ابیطالب، تألیف محمد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری (درگذشت سده پنجم)،<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۲؛ الفهرست، ص۱۰۲.</ref> | |||
*مُنی الطالب فی ایمان ابیطالب، تألیف محمد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری (درگذشت سده پنجم)،<ref>ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۲؛ الفهرست، ص۱۰۲.</ref> | * الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب، نوشته فخار بن معد الموسوی (درگذشت ۶۰۳ق)<ref>نک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۳.</ref> | ||
*الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب، نوشته فخار بن معد الموسوی (درگذشت ۶۰۳ق)<ref>نک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۳.</ref> | *کتاب ایمان ابیطالب، تألیف احمد بن موسی بن طاووس (درگذشت ۶۷۳ق).<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref><br /> | ||
*کتاب ایمان ابیطالب، تألیف احمد بن موسی بن طاووس (درگذشت ۶۷۳ق).<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref> <br /> | |||
از سده دهم به بعد، نگاشتهها درباره ایمان ابوطالب در میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] افزایش یافته است. برخی از آنها عبارتاند از: | از سده دهم به بعد، نگاشتهها درباره ایمان ابوطالب در میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] افزایش یافته است. برخی از آنها عبارتاند از: | ||
*أسنی المطالب فی نجاة ابیطالب، نوشته احمد بن زینی دحلان الشافعی | *أسنی المطالب فی نجاة ابیطالب، نوشته احمد بن زینی دحلان الشافعی | ||
*منیة الراغب فی ایمان ابیطالب، نوشته محمدرضا طبسی | *منیة الراغب فی ایمان ابیطالب، نوشته محمدرضا طبسی | ||
خط ۸۸: | خط ۵۹: | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
ابوطالب در ماه [[ذی قعده]] یا نیمه ماه [[شوال]] سال دهم [[بعثت]]، در ۸۶ سالگی و بر پایه گزارشی، ۹۰ سالگی وفات یافت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref> و مانند پدرش [[عبدالمطلب]]<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.</ref> در منطقه [[حجون مکه|حَجون مکه]] به خاک سپرده شد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> [[پیامبر(ص)]] آن سال را که با وفات ابوطالب و همسرش [[خدیجه]] همراه بود، «[[عام الحزن]]» نامید.<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵.</ref> با وفات او فشارها بر مسلمانان افزایش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref> قبرستانی که وی را در آن به خاک سپردهاند، نزد ایرانیان به «[[قبرستان ابوطالب]]» مشهور است. | ابوطالب در ماه [[ذی قعده]] یا نیمه ماه [[شوال]] سال دهم [[بعثت]]، در ۸۶ سالگی و بر پایه گزارشی، ۹۰ سالگی وفات یافت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref> و مانند پدرش [[عبدالمطلب]]<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.</ref> در منطقه [[حجون مکه|حَجون مکه]] به خاک سپرده شد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> [[پیامبر(ص)]] آن سال را که با وفات ابوطالب و همسرش [[خدیجه]] همراه بود، «[[عام الحزن]]» نامید.<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵.</ref> با وفات او فشارها بر مسلمانان افزایش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref> قبرستانی که وی را در آن به خاک سپردهاند، نزد ایرانیان به «[[قبرستان ابوطالب]]» مشهور است. | ||
==پیوند به بیرون== | |||
* [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/5713 مدخل ابوطالب؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی] | |||
*[http://www.ensani.ir/fa/content/348943/default.aspx حضرت ابوطالب از نگاه برخی مستشرقان، نویسنده: محمدرضا فخر روحانی، نشریه سفینه، ش۴۷، ۱۳۹۴.] | |||
*[http://ensani.ir/fa/content/141063/default.aspx ابوطالب علیه السلام شخصیت مظلوم تاریخ، نویسنده: عسکرى اسلامپور کریمى، نشریه پاسدار اسلام، ش۱۳، ۱۳۸۷.] | |||
*[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101120075827-1427.pdf سیمای درخشان حضرت ابوطالب، نویسنده: علیاکبر مهدیپور، نشریه مبلغان، ش۱۰۵، ۱۳۸۷.] | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/9368 | ||
| عنوان = ابوطالب | | عنوان = ابوطالب | ||
| نویسنده = سیدعلیرضا واسعی | | نویسنده = سیدعلیرضا واسعی | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۰۹: | ||
*'''الکافی''': الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش. | *'''الکافی''': الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش. | ||
*'''الکتاب''': سیبویه (م.۱۸۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، یبروت، دار الجیل. | *'''الکتاب''': سیبویه (م.۱۸۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، یبروت، دار الجیل. | ||
*'''الکشاف''' | *'''الکشاف: الزمخشری''' (م.۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق. | ||
'''مقاتل الطالبیین''': ابوالفرج الاصفهانی (م.۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دار الکتاب، ۱۳۸۵ق. | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله | <onlyinclude>{{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = شد | | شناسه = شد | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۲۵: | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| رده = شد | | رده = شد | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = شد | ||
}}<onlyinclude> | }}<onlyinclude> | ||