در حال ویرایش ازلام

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
{{کعبه عمودی}}
'''{{ازلام}}'''
'''ازلام'''، تیرهای ویژه قمار و قرعه، که در روزگار [[جاهلیت]] در [[کعبه]] یا در دست مردم نگهداری شده و در نوعی قمار، تشخیص نیک و بد و قضاوت در امور مبهم استفاده می‌شد.


با ازلام، مراسم استسقام انجام می‌شد و استسقام به سه گونه صورت می‌گرفت. گونه نخست که مَیْسِر نامیده می‌شد، ۱۰ تیر و حداکثر ۱۰ نفر از ثروتمندان در آن حضور داشتند و در آن قماری صورت می‌گرفت که نتیجه‌اش رسیدن مقداری گوشت به نیازمندان بود. گونه دوم که سه تیر داشت، نوعی استخاره و تشخیص نیک و بد بود. گونه سوم که هفت تیر داشت، شبیه به قرعه بود و برای قضاوت در امور مبهم به کار می‌رفت.
تيرهاي ويژه قمار و قرعه، نگاه ‌داشته شده در كعبه در روزگار جاهليت


استقسام به ازلام، با تعالیم [[اسلام]] سازگار نبود؛ از این رو [[امام علی(ع)]] به دستور [[حضرت محمد(ص)]] نشانه‌های آن را از دیوار کعبه پاک کرد. با این همه، بر پایه گزارش‌هایی، حضرت محمد(ص) در برخی موارد از قرعه بهره می‌گرفت. گفته شده، قرعه‌ای که پیامبر(ص) از آن استفاده می‌کرد با استقسام به ازلام تفاوت داشته و جنبه‌های شرک‌آمیز آن را نداشت؛ بلکه طلب خیر از خداوند بود.


==واژه==
==مفهوم‌شناسي==
واژه «اَزلام»، جمع زَلَم، به «دست و پای گاو و حیوانات مانند آن»<ref>معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز به «چوبی تراشیده که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد» گفته شده است.<ref>العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم»، یکی از ایستگاه‌های حاجیان [[مصر|مصری]]، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref>
اَزلام جمع زَلَم، به دست و پاي گاو و حيوانات مانند آن[1]و نيز چوبي تراشيده را گويند كه به اندازه تير بي‌‌پر و پيكان باشد.[2]اين چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بريده، صاف و راست مي‌كردند.[3]ازلام در عرف جاهلي، تيرهاي هم‌اندازه و بي‌پر و پيكان بود[9]كه هر يك نشانه‌هايي متفاوت داشت[10]و با آن استقسام مي‌كردند.[11]استقسام به معناي طلب تعيين سهم خود از سهام ديگران بود[12]كه با هدف آگاهي از قسمت و روزي خويش انجام مي‌شد.[13]افزون بر تير كه پركاربردترين نوع ازلام است، برخي آن را شامل سنگريزه‌هاي سفيدي مي‌دانند كه در قمار به كار مي‌رفت.[14]در معنايي عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار[15]و شامل تير، سنگريزه، شطرنج، نرد[16كعاب (تاس)، قراطيس (ورق) و هر چيز ديگري مي‌شود كه آلت قمار باشد.[17]


زَلَم مترادف قَلَم،<ref>المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهْم<ref>لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه<ref group="یادداشت">جمع «حِظاء».</ref> نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>المیسر و القداح، ص69.</ref>
==کاربرد ازلام در قرآن==


==چیستی==
ازلام وكاربرد آن دو بار در قرآن ياد شده است: استقسام با ازلام در آيات 3 و 90 سوره مائده آمده و واژه‌هاي هم‌معناي آن، اقلام در آيه 44  سوره آل‌عمران و سهام در آيه 141 صافّات ياد شده است.
ازلام در عرف [[جاهلیت|جاهلی]]، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام، به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref>


افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب،<ref group="یادداشت">تاس.</ref> قراطیس<ref group="یادداشت">ورق.</ref> و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>


ازلام و کاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است؛ در یکی از آیات، واژگان استقسام و ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۳.</ref> و در آیه‌ای دیگر، واژه ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۹۰.</ref> ذکر شده است. واژه‌های هم‌معنای آن نیز، مانند اقلام<ref>سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۴.</ref> و سهام<ref>سوره صافّات (۳۷)، آیه ۱۴۱.</ref> در قرآن یاد شده است.
==انواع استقسام با ازلام==


==استقسام==
استقسام با ازلام به عنوان يكي از سنت‌هاي جاهلي به شيوه‌هايي متفاوت انجام مي‌شد و كاربردهايي ويژه به صورت‌هاي زير داشت:
{{اصلی|استقسام}}[[استقسام]] با ازلام به عنوان یکی از سنت‌های [[جاهلیت|جاهلی]] به سه گونه انجام می‌شد. گونه نخست «مَیْسِر» بود که در هنگام قحطی توسط ثروتمندان انجام می‌شد<ref>المیسر و القداح، ص36-37.</ref> و در آن شتری خریده شده و به ۲۸ بخش تقسیم می‌شد.<ref name=":1">المحبر، ص335.</ref> در میسر که نوعی قمار بود ۱۰ تیر استفاده می‌شود و حداکثر ۱۰ نفر در آن شرکت داشتند.<ref name=":2">المیسر و القداح، ص86.</ref> روی تیرها نام و میزان سهم هر تیر مشخص شده بود. آنها را در جعبه‌ای مخصوص می‌ریختند و فردی تیرها را می‌چرخاند تا یکی به بیرون پرتاب شود. بر پایه تیرهایی که بیرون می‌جهید گوشت‌ها به افراد می‌رسید<ref name=":3">المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و آنچه باقی می‌ماند به نیازمندان می‌دادند.<ref name=":4">المحبر، ص332.</ref>
#مَيْسِر (قمار): در ميان عرب جاهلي، براي چيره شدن بر قحطي و كمبود غذا در زمستان‌هاي سخت، شيوه‌اي در استقسام به كار گرفته مي‌شد كه از آن به «ميسر» تعبير مي‌كردند. در اين حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسيم آن ميان تهيدستان، وضع را متعادل مي‌كردند.[18]اين شيوه از سنت‌هاي افتخارآميز آنان بود و اگر ثروتمندي از شركت در آن خودداري مي‌كرد، او را سرزنش نموده، بَرَم مي‌خواندند[19]، يعني كسي كه از قمار خودداري مي‌ورزد.[20]اين مراسم معمولاً در شب‌هاي زمستان انجام مي‌شد.[21]در انجام آن 10 تن همراه 10 تير شركت داشتند.
#امر و نهي، تشخيص نيك و بد: از ديگر كاربرد‌هاي ازلام در روزگار جاهليت، كاري همانند استخاره و تعيين تكليف در اموري بود كه فرد در آن ترديد داشت و تصميم‌گيري برايش دشوار بود. اين‌گونه استقسام براي دانستن نيك و بد كارها و اراده غيبي خدايان در اموري همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام مي‌شد.[28] تعداد تيرهاي اين نوع استقسام سه عدد بود. بر روي دو تير نوشته بود: «أمرني ربّي»، «نهاني ربّي.» سومي نيز بدون نوشته به نام غُفل(پوچ) بود.[29]گاه نيز ترتيب آن‌ها چنين بود: افعل، لاتفعل و غفل[30]؛ يا: نعم، لا و غُفل.[31]اين تيرها درون كعبه و نزد بت‌ها و كاهنان يا در دست مردم نگهداري مي‌شد. اگر كسي مي‌خواست نيك و بد كاري را بداند، با اين سه تير استقسام مي‌كرد. معمولاً در امور مهم اين كار به دست كاهن يا متوليان بت‌ها انجام مي‌شد. مردم با دادن مبلغي از آن‌ها مي‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا كنند تا اراده خدايانشان را درباره آن كار بدانند.[32] براي انجام اين كار، سه تير را درون ظرفي مخصوص با عنوان «ربابه» مي‌گذاشتند و پس از درآميختن آن‌ها، يكي را كه از ظرف بيرون مي‌جهيد، برمي‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روي آن عمل مي‌كردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، اين‌كار را تكرار مي‌كردند. گاه اگر نهي مي‌آمد، تا يك سال صبر مي‌نمودند و استقسام را ديگر بار انجام مي‌دادند.[33]
#قرعه‌زدن براي قضاوت در امور مبهم و تعيين حكم: ازلام افزون بر ميسر و امر و نهي، كاربردي ديگر داشت كه بسيار همانند قرعه بود. در اين‌گونه استقسام هفت تير به كار مي‌رفت كه در كعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداري مي‌شد.[38]از اين تيرها براي تعيين حكم امور مشكوك كه حل آن‌ها دشوار بود، بهره مي‌گرفتند. بيشتر اين امور در مواردي همچون تعيين نسب مشكوك، ازدواج، پرداخت ديه، تعيين قاتل، دفن مرده و حفر چاه براي آب بود. اين مراسم با اهداي 100 درهم يا يك شتر به متولي كعبه انجام مي‌شد.[39]براي حل هر مشكل، تيرهايي مخصوص وجود داشت. براي مثال، در نسب مشكوك، از تيرهايي به نام «مِنْكُم»، «من غيركم» و «ملصق» بهره مي‌گرفتند. براي انجام مراسم، متولي كعبه تيرها را درون جعبه مخصوص مي‌نهاد و در حالي كه ورد مي‌خواند و رويش را برگردانده بود، تيرها را در هم مي‌آميخت. تيري كه بيرون مي‌جهيد، تعيين‌كننده حكم بود. مثلاً اگر «منكم» بيرون مي‌جهيد، آن كودك يا شخص به مراجعه‌كننده نسبت مي‌يافت. اگر «من غيركم» بيرون مي‌جهيد، «حليف» يا هم‌پيمان بود و اگر «ملصق» بيرون مي‌آمد، نه هم‌پيمان بود و نه داراي نسب.[40]
==استسقام در اسلام==


گونه دوم، برای تشخیص نیک و بد در کارهایی بود که فرد در انجام آن تردید دارد؛ مانند ازدواج و سفر<ref name=":0">الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref> و دارای سه تیر از ازلام بود.<ref name=":5">جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref>
گونه اول استقسام به منزله يكي از سنت‌هاي جاهلي، قمار به شمار مي‌رفت كه براي لهو و لعب و گاه اطعام فقرا به كار مي‌رفت.[41]در‌گونه دوم و سوم نيز رنگ و بويي مذهبي مي‌يافت و به عنوان آييني براي آگاهي از غيب و اراده خدايان اجرا مي‌شد. در هر صورت، استقسام به ازلام با تعاليم اسلام سازگار نبود. در مورد اول، به دليل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دليل شرك‌آميز بودن آن، اين كار ناروا به شمار رفت. از اين رو، پيامبر(ص) پس از فتح مكه هنگامي كه وارد كعبه شد و تصاويري از حضرت ابراهيم و اسماعيل8 بر ديوارهاي كعبه ديد كه ازلام در دستشان بود، فرمان داد كه حضرت علي(ع) آن‌ها را پاك كند.[42]سپس فرمود: به خدا سوگند! آن‌ها هرگز استقسام نكردند.[43]
قرآن در دو آيه ازلام و استقسام با آن را تحريم كرده است: آيه 3 و 90 سوره مائده.


گونه سوم، بسیار همانند قرعه بود<ref name=":6" /> و برای قضاوت میان امور مبهم و مشکوک مانند تعیین نَسَب مشکوک و تعیین قاتل به کار می‌رفت.<ref name=":7">اخبار مکه، ازرقی، ص118.</ref> در این گونه هفت تیر از ازلام به کار می‌رفت.<ref name=":6" />
==استقسام و قرعه==


استقسام به ازلام با تعالیم [[اسلام]] سازگار نبود. در گونه نخست، به دلیل حرام بودن قمار و در دو گونه دیگر، به دلیل شرک‌آمیز بودن آن، این کار ناروا به شمار رفت. از این رو، [[حضرت محمد(ص)]] پس از فتح [[مکه]] هنگامی که وارد [[کعبه]] شد و تصاویری از [[حضرت ابراهیم(ع)]] و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل(ع)]] بر دیوارهای کعبه دید که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که [[امام علی(ع)]] آن‌ها را پاک کند.<ref>تاریخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.</ref> سپس پیامبر(ص) به خدا سوگند خورد که آن دو هرگز استقسام نکردند.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص111؛ السیرة النبویه، ج3، ص573؛ البدایة و النهایه، ج1، ص194.</ref>
با وجود شرك‌آميز بودن استقسام و تحريم آن، مواردي ياد شده كه موحدان پيش از اسلام و نيز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، يعني قرعه با سهام و اقلام، سود جسته‌اند. در آيه 44 آل عمران/3 از استقسام با اقلام به دست يهوديان در ماجراي كفالت مريم3 سخن رفته
است.[50]آيات 139ـ142 صافّات/37 نيز ماجراي به آب افكندن يونس(ع) و قرعه به همين منظور ياد شده است.[51]عبدالمطلب نيز از موحدان دوره جاهلي بود كه براي حفر زمزم[52]و ذبح فرزندش عبدالله، از همين‌گونه استقسام بهره برد.[53]
پس از اسلام نيز از مواردي ياد شده كه پيامبر9 از قرعه بهره مي‌گرفت. ايشان براي همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها[54حل اختلاف ميان دو تن در ارث و اين‌گونه موارد، از قرعه با تير بهره‌ مي‌گرفت.[55]
در رفع اين تعارض، با توجه به تفاوت قرعه با استقسام به ازلام، گفته‌اند: درست است كه هر دو در ابزار، يعني سهام و ازلام و اقلام، و نيز در هدف، يعني تعيين تكليف و خير و شر، با هم شباهت دارند؛ اما استقسام جاهلي، بيانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرك‌آميز دارد[56]؛ اما انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.[57]بدين روي، استقسام تهي از هر‌گونه شرك و در معناي «طلب خير از خداوند يا خواستن رهنمود و ياري از او هنگام تحير و سرگرداني» جايز است.[58]


==در قرآن==
منابع
قرآن در دو آیه، ازلام و استقسام با آن را حرام اعلام کرده است.<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}} و {{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه‌های ۳ و ۹۰.</ref> در این آیات، دلیل تحریم و گونه استقسام مورد نظر معین نشده است. از این رو، مفسران در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوت دارند:


#گروهی، ازلام را به معنای مَیْسِر می‌دانند<ref>الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البیان، ج3، ص272؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref> و به سیاق آیه استناد می‌کنند که درباره خوردنی‌های حرام است.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص118؛ المیزان، ج5، ص166.</ref> نیز در روایت‌هایی، منظور این آیه همان قمار دانسته شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>
احكام القرآن:ابن العربي (م.543ق.)، به كوشش محمد، لبنان، دار الفكر؛
#بیشتر مفسران، ازلام در دو آیه پیش‌گفته را به معنای ابزار تشخیص نیک و بد می‌دانند و تحریم آن را به دلیل ادعای علم غیب دانسته‌اند.<ref>الکشاف، ج1، ص360؛ التبیان، ج4، ص17؛ زبدة البیان، ص626.</ref> برخی، استدلال کرده‌اند که در آیه {{آیه|إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ}}، واژه میسر یاد شده و ازلام نمی‌تواند به همین معنا به کار رود، مگر این‌که عطف را از نوع تفسیری بدانیم، که برخلاف سیاق آیه است، زیرا سیاق آیه درباره شمارش موارد گوناگون است.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج2، ص13.</ref>
#شماری، ازلام را به همه معانی آن گسترش داده‌اند؛ زیرا هیچ‌یک با تعالیم اسلام سازگاری ندارد؛ یا شرک‌آمیز است یا مانند میسر حرام است.<ref>المحرر الوجیز، ج2، ص233؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص293.</ref>


==گونه‌ها==
اخبار مكه:الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، النهضة الحديثه، 1407ق؛


===ازلام در میسر===
اخبار مكه:الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛
در مراسم میسر، ۱۰ تیر وجود داشت. هر یک از تیرها یک شکل و یک اندازه و نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. نام آن‌ها چنین بود:
{{ستون-شروع|3}}


* فَذ (یک سهم)،
الاصنام (تنكيس الاصنام):هشام بن محمد كلبي (م.201ق.ترجمه: جلالي، تهران، نشر نو، 1364ش؛
* توأم (۲ سهم)،  
* رقیب (۳ سهم)،
* حِلس (۴ سهم)،
* نافِس(۵ سهم)،
* مُسبّل(۶ سهم)،
* مُعلّی(۷ سهم)،
* سَفیح،
* مَنیح
* وَغْد.<ref name=":0">تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>


{{پایان}}
امتاع الاسماع:المقريزي (م.845ق.به كوشش محمد شاكر؛
===ازلام در تشخیص نیک و بد===
گاهی استسقام با ازلام برای تشخیص نیک و بد انجام می‌شد.<ref name=":0" /> در این گونه، شمار ازلام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی». سومی نیز بدون نوشته به نام «غُفل» به معنای پوچ بود.<ref name=":5" /> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: «افعل»، «لاتفعل» و «غفل»؛<ref>المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> یا: «نعم»، «لا» و «غُفل».<ref>معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها، درون [[کعبه]] و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>
===ازلام در قرعه برای قضاوت===
کاربرد دیگر ازلام، بسیار همانند قرعه بود. در این‌گونه استقسام، هفت تیر به کار می‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداری می‌شد.<ref name=":6">اخبار مکه، ازرقی، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.</ref> از این تیرها برای تعیین حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره می‌گرفتند.<ref name=":7" /> 


برای حل هر مشکل، تیرهایی مخصوص وجود داشت. برای مثال، در نَسَب مشکوک، از تیرهایی به نام «مِنْکُم»، «من غیرکم» و «ملصق» بهره می‌گرفتند. برای انجام مراسم، متولی کعبه تیرها را درون جعبه مخصوص می‌نهاد و در حالی که ورد می‌خواند و رویش را برگردانده بود، تیرها را در هم می‌آمیخت. تیری که بیرون می‌جهید، تعیین‌کننده حکم بود. برای نمونه، اگر «منکم» بیرون می‌جهید، آن کودک یا شخص به مراجعه‌کننده نسبت می‌یافت. اگر «من غیرکم» بیرون می‌جهید، «حلیف» یا هم‌پیمان بود و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، نه هم‌پیمان بود و نه دارای نسب.<ref>جامع البیان، ج6، ص104.</ref>
بحارالانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛
==پانویس==
{{پانویس}}


==منابع==
البداية و النهايه:ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9043/اطعام
| عنوان = ازلام
| نویسنده = فریده منبری
}}
*'''احکام القرآن'''، ابن العربی (م.۵۴۳ق)، به کوشش محمد، لبنان، دار الفکر.
*'''اخبار مکه'''، الازرقی (م.۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
*'''الاصنام (تنکیس الاصنام)'''، هشام بن محمد کلبی (م.۲۰۱ق)، ترجمه، جلالی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش.
*'''امتاع الاسماع'''، المقریزی (م.۸۴۵ق)، به کوشش محمد شاکر.
*'''بحارالانوار'''، المجلسی (م.۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
*'''البدایة و النهایه'''، ابن کثیر (م.۷۷۴ق)، به کوشش شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
*'''بلوغ الارب'''، الآلوسی (م.۱۲۶۳ق)، به کوشش محمد بهجة الاثری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۱۴ق.
*'''تاج العروس'''، الزبیدی (م.۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
*'''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر'''، الذهبی (م.۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
*'''تاریخ الیعقوبی'''، احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
*'''التبیان'''، الطوسی (م.۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
*'''التحریر و التنویر'''، ابن عاشور، الدار التونسیه.
*'''تذکرة الفقهاء'''، العلامة الحلی (م.۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
*'''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)'''، ابن کثیر (م.۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
*'''تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)'''، البیضاوی (م.۶۸۵ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
*'''تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)'''، الثعلبی (م.۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
*'''تفسیر العیاشی'''، العیاشی (م.۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
*'''تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن)'''، القرطبی (م.۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
*'''جامع البیان'''، الطبری (م.۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
*'''زبدة البیان'''، المقدس الاردبیلی (م.۹۹۳ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
*'''السیرة النبویه'''، ابن کثیر (م.۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
*'''صحیح البخاری'''، البخاری (م.۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
*'''العین'''، خلیل (م.۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
*'''فتح الباری'''، ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
*'''القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً'''، سعدی ابوجیب، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۹ق.
*'''القاموس المحیط'''، الفیروزآبادی (م.۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
*'''الکشاف'''، الزمخشری (م.۵۳۸ق)، مصر، مکتبة المصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
*'''لسان العرب'''، ابن منظور (م.۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
*'''مجمع البیان'''، الطبرسی (م.۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
*'''المحبّر'''، ابن حبیب (م.۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
*'''المحرر الوجیز'''، ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
*'''المدونة الکبری'''، مالک بن انس (م.۱۷۹ق)، المصر، مطبعة السعاده.
*'''مستند الشیعه'''، احمد النراقی (م.۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
*'''معجم لغة الفقهاء'''، محمد قلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
*'''معجم مقاییس اللغه'''، ابن فارس (م.۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
*'''الموسوعة الفقهیة المیسره'''، محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
*'''المهذب'''، القاضی ابن البراج (م.۴۸۱ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
*'''المیزان'''، الطباطبائی (م.۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
*'''المیسر و القداح'''، ابن قتیبه (م.۲۷۶ق)، به کوشش محب الخطیب، قاهره، السلفیه، ۱۳۸۵ق.
*'''وسائل الشیعه'''، الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
{{پایان}}


[[رده:تاریخ کعبه]]
بلوغ الارب:الآلوسي (م.1263ق.)، به كوشش محمد بهجة الاثري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1314ق؛
 
تاج العروس:الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛
 
تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير:الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛
 
تاريخ اليعقوبي:احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛
 
التبيان:الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
 
التحرير و التنوير:ابن عاشور، الدار التونسيه؛
 
تذكرة الفقهاء:العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛
 
تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم):ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق؛
 
تفسير بيضاوي (انوار التنزيل):البيضاوي (م.685ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفكر، 1416ق؛
 
تفسير ثعلبي (الكشف و البيان):الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛
 
تفسير العياشي:العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛
 
تفسير قرطبي (الجامع لأحكام القرآن):القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛
 
جامع البيان:الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛
 
الخصال:الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1403ق؛
 
روح المعاني:الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
 
زبدة البيان:المقدس الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛
 
السيرة النبويه:ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق؛
 
صحيح البخاري:البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛
 
العين:خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛
 
غريب الحديث:ابن سلام الهروي (م.224ق.)، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، بيروت، دار الكتاب العربي، 1396ق؛
 
فتح الباري:ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛
 
القاموس الفقهي لغةً و اصطلاحاً:سعدي ابوجيب، دمشق، دار الفكر، 1419ق؛القاموس المحيط: الفيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم؛
 
الكشاف:الزمخشري (م.538ق.)، مصر، مكتبة المصطفي البابي، 1385ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
 
مجمع البيان:الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛
 
المحبّر:ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده؛
 
المحرر الوجيز:ابن عطية الاندلسي (م.546ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الكتب العلميه، 1413ق؛
 
المدونة الكبري:مالك بن انس (م.179ق.)، المصر، مطبعة السعاده؛مستند الشيعه:احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛
 
معجم البلدان:ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛
 
معجم لغة الفقهاء:محمد قلعه‌جي، بيروت، دار النفائس، 1408ق؛
 
معجم مقاييس اللغه:ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛
 
من لا يحضره الفقيه:الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛
 
الموسوعة الفقهية الميسره:محمد علي الانصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1415ق؛
 
المهذب:القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛
 
الميزان:الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛الميسر و القداح:ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش محب الخطيب، قاهره، السلفيه، 1385ق؛
 
وسائل الشيعه:الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
فريده منبري
[1]. معجم مقاييس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».
[2]. العين، ج7، ص370؛ القاموس المحيط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».
[3]. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحيط، ‌ج4، ص125.
[4]. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».
[5]. الميسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسير ثعلبي، ج2، ص150.
[6]. لسان العرب، ج12، ص270.
[7]. الميسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.
[8]. الميسر و القداح، ص69.
[9]. الموسوعة الفقهيه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهي، ص159.
[10]. الموسوعة الفقهيه، ج3، ص56.
[11]. تذكرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشيعه، ج17، ص164.
[12]. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».
[13]. جامع البيان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهيه، ج3، ص57.
[14]. جامع البيان، ج7، ص102؛ فتح الباري، ج8، ص208.
[15]. احكام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.
[16]. جامع البيان، ج1، ص101-104؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59؛ مستند الشيعه، ج2، ص341.
[17]. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البيان، ص626.
[18]. الميسر و القداح، ص36-37.
[19]. الميسر و القداح، ص36-37.
[20]. العين، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».
[21]. الميسر و القداح، ص83-84.
[22]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص259.
[23]. الميسر و القداح، ص86.
[24]. غريب الحديث، ج3، ص468-471.
[25]. المحبر، ص335.
[26]. الميسر و القداح، ص85-102؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص259-260.
[27]. المحبر، ص332.
[28]. الاصنام، ص28؛ جامع البيان، ج6، ص101.
[29]. جامع البيان، ج6، ص101؛ الكشاف، ج1، ص593.
[30]. المدونة الكبري، ج2، ص68؛ تفسير قرطبي، ج6، ص58.
[31]. معجم لغة الفقهاء، ص358.
[32]. اخبار مكه، ازرقي، ص118؛ جامع البيان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.
[33]. جامع البيان، ج6، ص104.
[34]. صحيح البخاري، ج4، ص256؛ البداية و النهايه، ج3، ص226؛ الميزان، ج6، ص118.
[35]. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.
[36]. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.
[37]. الميزان، ج9، ص235.
[38]. اخبار مكه، ازرقي، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.
[39]. اخبار مكه، ازرقي، ص118.
[40]. جامع البيان، ج6، ص104.
[41]. تفسير قرطبي، ج6، ص58.
[42]. تاريخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.
[43]. صحيح البخاري، ج4، ص111؛ السيرة النبويه، ج3، ص573؛ البداية و النهايه، ج1، ص194.
[44]. الكشاف، ج1، ص359؛ مجمع البيان، ج3، ص272؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59.
[45]. تفسير قرطبي، ج6، ص118؛ الميزان، ج5، ص166.
[46]. تفسير قرطبي، ج6، ص59.
[47]. الكشاف، ج1، ص360؛ التبيان، ج4، ص17؛ زبدة البيان، ص626.
[48]. تفسير ابن كثير، ج2، ص13.
[49]. المحرر الوجيز، ج2، ص233؛ تفسير بيضاوي، ج2، ص293.
[50]. مجمع البيان، ج2، ص747؛ التفسير الكبير، ج4، ص48.
[51]. تفسير عياشي، ج2، ص136.
[52]. اخبار مكه، فاكهي، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البيان، ج6، ص103.
[53]. الاصنام، ص28؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص51؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59.
[54]. التحرير و التنوير، ج23، ص175.
[55]. التحرير و التنوير، ج23، ص175.
[56]. روح المعاني، ج6، ص58.
[57]. التحرير و التنوير، ج23، ص174.
[58]. الميزان، ج6، ص118.
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)
برگرفته از «https://wikihaj.com/view/ازلام»