در حال ویرایش استلام
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''استلام''' | |||
لمس كردن حجرالاسود و برخی از قسمت ها و اركان كعبه با دست یا بدن حجرالاسود است. | |||
==مفهوم شناسی== | |||
== | واژه استلام از ریشه س ل م برگرفته از سلام به معنا درود<ref>النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».</ref> یا سِسلام به معنای سنگ است.<ref>لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».</ref> بر پایه احتمال دوم، استلام در متون دینی به معنای «مسّ سِلام» یعنی رساندن دست و بدن به حجرالاسود است.<ref>ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».</ref> شماری از واژهشناسان، استلام را از ریشه لأم به معنای سپر و زره یا سِلاح<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج4، ص327؛ لسان العرب، ج12، ص297، «سلم»؛ نك: رسائل المرتضی، ج3، ص275.</ref> و یا به معنای اجتماع<ref>لسان العرب، ج12، ص532-533؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «لام».</ref> دانستهاند.استلام، لمس كردن حجرالاسود یا دیگر اجزا و اركان كعبه<ref>الشرح الكبیر، ج2، ص42؛ مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الثمر الدانی، ص366، 368.</ref> است. شماری از فقیهان بوسیدن را جزء مفهوم اصطلاحی استلام شمردهاند؛<ref>رسائل المرتضی، ج3، ص275؛ البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> اما بیشتر فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص303؛ كشف الرموز، ج1، ص375؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ مدارك الاحكام، ج8، ص160.</ref> و اهل سنت<ref>الام، ج2، ص186؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ المجموع، ج8، ص31.</ref> بوسیدن را جزء آن ندانستهاند.<ref>المجموع، ج8، ص31؛ مستند الشیعه، ج12، ص63-64.</ref> عطف واژه «تقبیل» (بوسیدن) به استلام در متون و روایات آداب استلام همین دیدگاه را تأیید میكند. شماری دیگر استلام حجر را رساندن دست به آن یا بوسیدن آن تعریف كردهاند.<ref>جواهر الكلام، ج19، ص346.</ref> | ||
==پیشینه روایی== | |||
بر پایه برخی روایتها،<ref>نگاه کنید به علل الشرایع، ج2، ص425-427.</ref> حضرت آدم(ع) پس از هبوط به زمین، از وحشت تنهایی به خداوند شكایت كرد. خداوند برای زدودن هراس و دلتنگی وی و یادآوری عهد و میثاق آدم در جهان ذر پیش از هبوط او به زمین،<ref>نگاه کنید به الكافی، ج1، ص413، 426، 438؛ ج2، ص9-12.</ref> حجرالاسود را به صورت یاقوت همراه جبرئیل از بهشت به زمین فرستاد. آدم(ع) چون حجر را دید و شناخت، پیمان خود را با خداوند درباره اقرار به ربوبیت خدا، ولایت و اطاعت معصومان<ref>الكافی، ج1، ص132؛ التهذیب، ج3، ص145.</ref> به یاد آورد. شتابان به سوی حجر آمد و خود را بر آن افكند و آن را در برگرفت و بوسید و 40 روز گریست، در حالیكه از خطای خود توبه نموده، از نقض میثاق خویش پشیمان بود.<ref>علل الشرایع، ج2، ص425-426؛ مختصر بصائر الدرجات، ص220.</ref> از این رو، استلام و بوسیدن حجر سنت شد. بر پایه روایات دیگر، جبرئیل مأمور شد مناسك حج را به آدم، ابراهیم و اسماعیل بیاموزد.<ref>الكافی، ج4، ص191، 203.</ref> وی هنگام آموزش مناسك حج، آنان را نزد حجرالاسود آورد و گفت كه بر آن دست بمالند.<ref>علل الشرایع، ج2، ص586.</ref> از آن پس، استلام حجر از سنتهای حج ابراهیمی شد و پیروان دین ابراهیم(ع) حجر را استلام كردند. از برخی روایتها برمیآید كه استلام حجرالاسود در روزگار جاهلیت نیز رواج داشته است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.</ref> | |||
== استلام در سیره معصومان و بزرگان دین== | |||
در منابع روایی امامیان<ref>الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.</ref> و اهل سنت<ref>[صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.</ref> گزارشهایی از استلام حجر و ركن یمانی در سیره رسول خدا(ص)، امامان شیعه و صحابه در طوافهای فریضه یا نافله آمده است. بر پایه حدیثهایی در منابع شیعی و اهل سنت، رسول خدا(ص) حجرالاسود را سواره با عصای خویش استلام كرد و سپس عصا را بوسید.<ref>صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.</ref> | |||
فقیهان امامی<ref>الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>الام، ج2، ص186؛ الكافی، ج4، ص403.</ref> خواندن دعاهایی را هنگام استلام حجرالاسود سفارش كردهاند كه بیشتر در بر دارنده یاد خدا، حمد و سپاس الهی، صلوات بر پیامبر و خاندان آن حضرت، اعلان دوری و بیزاری از شیطان و نمادهای آن هستند. همچنین فقیهان امامی،<ref>المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.</ref> شافعی<ref>المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.</ref> و حنبلی<ref>المغنی، ج3، ص396.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص409؛ كتاب الدعاء، ص269؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص532 .</ref> برای استلام سه ركن یمانی، شامی و غربی نیز دعاهایی را با مضامینی چون سلام و صلوات بر پیامبر و خاندان او و درخواست قبولی اعمال حج و توبه یاد كردهاند. | |||
به تصریح شماری از فقیهان امامی، بر پایه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص404.</ref> بهترین شیوه استلام ركن یمانی و حجرالاسود، در بر گرفتن و لمس كردن آن دو است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.</ref> در روایات، برای استلام حجر و استحباب آن، اوصاف و حكمتهایی یاد شده است؛<ref>نگاه کنید به رسائل المرتضی، ج3، ص276.</ref> از جمله یادآوری پیمان الهی بر توحید خدا، رسالت پیامبر(ص) و ولایت حضرت علی(ع)،<ref>الكافی، ج4، ص185-186.</ref> آمرزش گناهان با استلام حجر<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و اینكه استلام حجر به منزله بیعت با خداوند<ref>علل الشرایع، ج2، ص426.</ref> یا پیامبر گرامی(ص)<ref>علل الشرایع، ج2، ص427.</ref> است. همچنین در روایات، ركن یمانی، جایگاه حضور جبرئیل<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> و یكی از درهای بهشت<ref>الكافی، ج4، ص409.</ref> و باب توبه<ref>تفسیر عیاشی، ج1، ص39.</ref> و استلام آن مایه استجابت دعا،<ref>الكافی، ج4، ص408.</ref> آمرزش گناهان<ref>مسند احمد، ج2، ص89.</ref> و به منزله دست دادن با خدا<ref>علل الشرایع، ج2، ص424.</ref> شمرده شده است. | |||
== | ==احكام فقهی استلام== | ||
=== | === استحباب استلام === | ||
فقیهان | فقیهان امامی به پشتوانه روایات[42]، بر استحباب استلام حجرالاسود، خواه هنگام طواف[43]و خواه موارد دیگر از جمله هنگام ورود به مسجدالحرام[44]تأكید كردهاند. استلام و بوسیدن ركن یمانی نیز در فقه امامی مستحب مؤكد به شمار میرود.[45]در برخی منابع امامی، بر استلام حجرالاسود بیش از استلام ركن یمانی تأكید شده است.[46]در میان فقیهان امامی گویا تنها سلار دیلمی (م.448ق.) بوسیدن حجرالاسود و استلام ركن یمانی را برای حجگزار واجب دانسته است.[47]در طواف، استلام حجرالاسود و ركن یمانی پیش از آغاز آن، در هر دور و نیز پایان آن مستحب شمرده شده است.[48]در بیشتر منابع فقهی امامیان، بر پایه حدیثهای یاد شده، بر استحباب بوسیدن حجرالاسود همراه استلام آن تأكید شده است.[49] | ||
فقیهان مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز به پشتوانه روایات[50]، استلام حجرالاسود و بوسیدن آن و نیز استلام ركن یمانی بدون بوسیدن را پیش از آغاز طواف و در هر هفت دور آن و هنگام ورود به مسجدالحرام مستحب شمردهاند.[51]تنها از ابوحنیفه گزارش شده كه استلام ركن یمانی را مستحب یا سنت ندانسته است.[52]برخی از مالكیان در دور اول طواف، استلام حجرالاسود را مستحب به شمار نمیآورند.[53]شافعیان استلام حجرالاسود و ركن یمانی را در همه دورهای طواف مستحب شمردهاند و بر استحباب استلام در دورهای فرد، به ویژه در وضع سخت، تأكید كردهاند.[54]فقیهان شافعی[55]، حنفی[56]و شماری از فقیهان مالكی[57]اشاره دارند كه بوسیدن حجر باید بدون صدا باشد. آنان بوسیدن با صدا را مكروه میدانند. | |||
فقیهان مذاهب چهارگانه اهل سنت | همه فقیهان امامی، مگر ابن جنید اسكافی[58]، استحباب استلام دو ركن دیگر كعبه یعنی شامی و غربی را باور دارند.[59]پشتوانه آنها روایتی حكایتگر سیره امام صادق(ع) در استلام همه اركان كعبه و نیز حدیثی از امام رضا(ع) است كه بر استحباب استلام همه اركان، از جمله دو ركن شامی و غربی، دلالت دارد.[60]فقیهان اهل سنت استلام دو ركن شامی و غربی را به پشتوانه روایتهایی كه پیامبر گرامی(ص) دو ركن شامی و غربی را استلام نمیكرده است[61]، مستحب نشمردهاند.[62] | ||
مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان امامی[63]و اهل سنت[64]، به پشتوانه روایات[65]، استلام آن پس از طواف و نیز نماز طواف و پیش از سعی میان صفا و مروه است. همچنین در پارهای از منابع فقهی امامی و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.[66] | |||
=== استلام | === '''چگونگی استلام''' === | ||
فقیهان شافعی[67]، حنبلی[68]، شماری از فقیهان پیشین حنفی[69]و بیشتر فقیهان امامی[70]حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانستهاند. فقیهان متأخر حنفی[71]و اندكی از فقیهان امامی[72]استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانستهاند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كردهاند.[73]اندكی از فقیهان امامی[74]چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانستهاند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیثها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»[75]، به معنای بهترینگونه استلام یا موردی خاص است.[76]در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت میگیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.[77] | |||
برخی شافعیان[78]و حنفیان[79]به پشتوانه روایات[80]، سه بار بوسیدن و قرار دادنگونه و پیشانی ـ یا سجود، به تعبیر منابع روایی[81]ـ بر حجرالاسود هنگام استلام را مستحب دانستهاند. مفاد این حدیثها، سجده كردن پیامبر(ص) یا كسانی دیگر بر حجرالاسود است. در میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، استحباب سجده بر حجرالاسود از شافعی و احمد حنبل گزارش شده است. مالك بن انس گذاشتنگونه و پیشانی را بر حجرالاسود بدعت خوانده و به پشتوانه نبود روایتهای معتبر در این زمینه، آن را روا ندانسته است.[82] | |||
== | ==پارهای از احكام فرعی استلام== | ||
* 1.فقیهان امامی[83]و اهل سنت[84]به پشتوانه روایات[85]، در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روشهای دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.[86] | |||
* 2.فقیهان امامی، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران[87]بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.[88]فقیهان امامی[89]و حنفی[90]به پشتوانه روایات[91]و نیز از آن رو كه خودداری از آزار دیگران واجب است[92]، در حال انبوهی طوافكنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانستهاند، به ویژه آنگاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.[93] | |||
* 3.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[94]، استلام را برای زنان مستحب میدانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمیدانند.[95]فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات[96]، استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون كعبه مستحب ندانستهاند.[97] | |||
* 4.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[98]، باور دارند كسی كه دستش از مچ قطع شده باشد، میتواند با همان دست حجر را استلام كند؛ ولی اگر دستش از مرفق قطع شده باشد، استلام را با دست دیگر خود و اگر اصلاً دست نداشته باشد، با اشاره سر انجام دهد.[99] | |||
* 5.به باور شماری از فقیهان امامی، دیه كسی كه در استلام حجرالاسود به سبب انبوهی جمعیت كشته شده، از بیت المال پرداخت میشود.[100] | |||
* 6.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[101]، استلام مُسْتَجار (← مستجار) را به شكل چسباندن شكم به آن ركن و گذاشتنگونه بر آن، همراه دعا كردن در آنجا پس از اتمام طواف یا در شوط پایانی طواف، مستحب دانستهاند.[102]فقیهان اهل سنت نیز به پشتوانه روایات[103]، دعا كردن در مُلْتَزَم (میان حجرالاسود و دَرِِ كعبه) و چسباندن بدن به آن را مستحب شمردهاند.[104](← ملتزم) | |||
* 7.در فقه امامی[105]و اهل سنت[106]این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حجگزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل میشود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كردهاند كه حجگزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبهروی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.[107] | |||
فقیهان | |||
فقیهان | |||
فقیهان | |||
فقیهان | |||
در فقه | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۱۸: | ||
* الهدایه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۸ق. | * الهدایه:الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (ع)، ۱۴۱۸ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود]. | * [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود]. | ||
[[ | ==پاورقی ها== | ||
[[ | [1]. النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم». | ||
[[ | [2]. لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم». | ||
[[ | [3]. ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم». | ||
[4]. غریب الحدیث، ابن سلام، ج4، ص327؛ لسان العرب، ج12، ص297، «سلم»؛ نك: رسائل المرتضی، ج3، ص275. | |||
[5]. لسان العرب، ج12، ص532-533؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «لام». | |||
[6]. الشرح الكبیر، ج2، ص42؛ مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الثمر الدانی، ص366، 368. | |||
[7]. رسائل المرتضی، ج3، ص275؛ البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543. | |||
[8]. الاقتصاد، ص303؛ كشف الرموز، ج1، ص375؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ مدارك الاحكام، ج8، ص160. | |||
[9]. الام، ج2، ص186؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ المجموع، ج8، ص31. | |||
[10]. المجموع، ج8، ص31؛ مستند الشیعه، ج12، ص63-64. | |||
[11]. جواهر الكلام، ج19، ص346. | |||
[12]. نك: علل الشرایع، ج2، ص425-427. | |||
[13]. نك: الكافی، ج1، ص413، 426، 438؛ ج2، ص9-12. | |||
[14]. الكافی، ج1، ص132؛ التهذیب، ج3، ص145. | |||
[15]. علل الشرایع، ج2، ص425-426؛ مختصر بصائر الدرجات، ص220. | |||
[16]. الكافی، ج4، ص191، 203. | |||
[17]. علل الشرایع، ج2، ص586. | |||
[18]. تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192. | |||
[19]. الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455. | |||
[20]. صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454. | |||
[21]. صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429. | |||
[22]. الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63. | |||
[23]. المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384. | |||
[24]. الام، ج2، ص186؛ الكافی، ج4، ص403. | |||
[25]. المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174. | |||
[26]. المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338. | |||
[27]. المغنی، ج3، ص396. | |||
[28]. الكافی، ج4، ص409؛ كتاب الدعاء، ص269؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص532 . | |||
[29]. الكافی، ج4، ص404. | |||
[30]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161. | |||
[31]. نك: رسائل المرتضی، ج3، ص276. | |||
[32]. الكافی، ج4، ص185-186. | |||
[33]. مسند احمد، ج2، ص89. | |||
[34]. علل الشرایع، ج2، ص426. | |||
[35]. علل الشرایع، ج2، ص427. | |||
[36]. الكافی، ج4، ص408. | |||
[37]. الكافی، ج4، ص409. | |||
[38]. تفسیر عیاشی، ج1، ص39. | |||
[39]. الكافی، ج4، ص408. | |||
[40]. مسند احمد، ج2، ص89. | |||
[41]. علل الشرایع، ج2، ص424. | |||
[42]. الكافی، ج4، ص403-404. | |||
[43]. الهدایه، ص224؛ مستند الشیعه، ج12، ص67؛ جواهر الكلام، ج19، ص342. | |||
[44]. مستند الشیعه، ج12، ص62-63؛ جواهر الكلام، ج19، ص342. | |||
[45]. الانتصار، ص256؛ الاقتصاد، ص303؛ منتهی المطلب، ج2، ص69. | |||
[46]. مصباح المتهجد، ص681؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص356. | |||
[47]. المراسم، ص105؛ نك: الدروس، ج1، ص398. | |||
[48]. الاقتصاد، ص303؛ جواهر الكلام، ج19، ص357-360؛ كتاب الحج، ج5، ص488. | |||
[49]. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ مدارك الاحكام، ج8، ص127؛ مستند الشیعه، ج12، ص63، 159. | |||
[50]. صحیح البخاری، ج2، ص161-162؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص981-982. | |||
[51]. المدونة الكبری، ج1، ص363-364؛ المغنی، ج3، ص383-384، 393-394؛ المجموع، ج8، ص34-35. | |||
[52]. المغنی، ج3، ص394؛ بدائع الصنائع، ج2، ص147. | |||
[53]. الثمر الدانی، ص368. | |||
[54]. الام، ج2، ص187؛ المجموع، ج8، ص35. | |||
[55]. المجموع، ج8، ص33؛ فتح الوهاب، ج1، ص245. | |||
[56]. البحر الرائق، ج2، ص573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543. | |||
[57]. مواهب الجلیل، ج4، ص152. | |||
[58]. نك: مختلف الشیعه، ج4، ص194. | |||
[59]. الحدائق، ج16، ص132؛ ریاض المسائل، ج7، ص47. | |||
[60]. الكافی، ج4، ص408؛ الاستبصار، ج2، ص216. | |||
[61]. مسند احمد، ج2، ص115؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175. | |||
[62]. الام، ج2، ص187-188؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ مواهب الجلیل، ج4، ص158. | |||
[63]. الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411. | |||
[64]. الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67. | |||
[65]. سنن النسائی، ج5، ص228-229؛ الكافی، ج4، ص430؛ التهذیب، ج5، ص144. | |||
[66]. الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511. | |||
[67]. المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487. | |||
[68]. المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555. | |||
[69]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، | |||
ص146. | |||
[70]. الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346. | |||
[71]. البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543. | |||
[72]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63. | |||
[73]. فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366. | |||
[74]. الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347. | |||
[75]. الكافی، ج4، ص404. | |||
[76]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118. | |||
[77]. المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58. | |||
[78]. المجموع، ج8، ص33، 35؛ مغنی المحتاج، ج1، ص488. | |||
[79]. البحر الرائق، ج2، ص572-573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543. | |||
[80]. السنن الكبری، ج5، ص75. | |||
[81]. نك: صحیح ابن خزیمه، ج4، ص213؛ معرفة السنن و الآثار، ج4، ص51-52. | |||
[82]. المدونة الكبری، ج1، ص397؛ نك: المجموع، ج8، ص57؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543. | |||
[83]. المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398. | |||
[84]. المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549. | |||
[85]. صحیح البخاری، ج2، ص161-163؛ سنن الترمذی، ج2، ص177؛ الكافی، ج4، ص405. | |||
[86]. مجمع الفائده، ج7، ص100-101. | |||
[87]. المجموع، ج8، ص38. | |||
[88]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38. | |||
[89]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398. | |||
[90]. حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572. | |||
[91]. الكافی، ج4، ص405، 409؛ السنن الكبری، ج5، ص80-81. | |||
[92]. البحر الرائق، ج2، ص572. | |||
[93]. صراط النجاة، ج3، ص168. | |||
[94]. الكافی، ج4، ص405؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص364. | |||
[95]. المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236. | |||
[96]. السنن الكبری، ج5، ص81. | |||
[97]. المجموع، ج8، ص34. | |||
[98]. التهذیب، ج5، ص106-107. | |||
[99]. الجامع للشرائع، ص197؛كشف الرموز، ج1، ص375؛ شرائع الاسلام، ج1، ص244. | |||
[100]. مسائل الناصریات، ص395-396. | |||
[101]. الكافی، ج4، ص410-411، 530. | |||
[102]. الرسائل العشر، ص231؛ تحریر الاحكام، ج1، ص584؛ جامع المقاصد، ج3، ص272. | |||
[103]. سنن ابن ماجه، ج2، ص987؛ سنن ابی داود، ج1، ص423؛ السنن الكبری، ج5، ص92-93. | |||
[104]. المغنی، ج3، ص490؛ المجموع، ج8، ص258؛ البحر الرائق، ج2، ص616-617. | |||
[105]. نك: كتاب الحج، ج4، ص345. | |||
[106]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486. | |||
[107]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104. |