در حال ویرایش ام جمیل
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| آثار = | | آثار = | ||
}} | }} | ||
وی پیامبر را ترک شده از طرف خدا خطاب | '''اُمّ جَمیل'''، دختر [[حرب بن امیة بن عبد شمس|حَرب بن اُمیّة بن عبد شمس]]، خواهر [[ابوسفیان]] و همسر [[ابولهب|ابولَهب]]، عوراء، فاخته، عجوز قریش برخی از نامها و القاب او هستند. وی از آزار دهندگان [[پیامبر(ص)]] و دشمنان ایشان بوده و در نقشه [[قتل]] پیامبر شرکت داشته و آیاتی از [[قرآن]] در مورد او نازل شده است. در [[سوره مسد]] از او به عنوان هیزمکش [[جهنم]] یاد شده و این که در گردنش طنابی از لیف خرما است. برخی این را عذابی میدانند که گریبانگیر او میشود. وی پیامبر را ترک شده از طرف خدا خطاب میکرد که [[خداوند]] متعال با نزول آیه 3 [[سوره ضحی]] این شبهه را دفع کردند. ام جمیل و ابولهب همسایه پیامبر(ص) بودند و پیامبر آن دو و [[عقبة بن ابی معیط]] را از بدترین همسایگان به شمار آوردهاند. برخی ازدواج ام جمیل با ابولهب را باعث دورشدن ابولهب از پیامبر(ص) قلمداد کردهاند. او در سال سوم ق. پس از [[جنگ بدر]] در گذشت. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
ام جمیل دختر حَرب بن اُمیّة بن عبد شمس، خواهر [[ابوسفیان]] و همسر [[ابولهب]] | ام جمیل دختر حَرب بن اُمیّة بن عبد شمس، خواهر [[ابوسفیان]] و همسر [[ابولهب]]<ref>الطبقات، ج8، ص50</ref> عموی پیامبر(ص) است. نام او را اَروی،<ref>غوامض الاسماء المبهمه، ج1، ص190</ref> فاخته<ref>من له روایة فی مسند احمد، ص621</ref> یا عَوراء<ref>اعلام الوری، ج1، ص87</ref> نوشتهاند. برخی بر این باورند که عَوراء (زن یک چشم) لقب او است<ref>فتح الباری، ج8، ص567</ref> ؛ زیرا ابولهب وی را به سبب شرکت در توطئه قتل پیامبر(ص) سخت تنبیه کرد و بر اثر آن یک چشمش نابینا شد.<ref>ربیع الابرار، ج1، ص110</ref> از دیگر القاب او «عَجوز قُریش» است.<ref>ربیع الابرار، ج1، ص110</ref> ام جمیل از شاعران جاهلی به شمار میرفت.<ref>بلاغات النساء، ص40</ref> | ||
===فرزندان=== | ===فرزندان=== | ||
نام فرزندان وی عُتبه، مُعتب،<ref>اسد الغابه، ج3، ص366</ref> عُتَیبه،<ref>تاریخ دمشق، ج38، ص303</ref> خالده،<ref>الطبقات، ج8، ص51</ref> عزّه و درّه<ref>الطبقات، ج8، ص50</ref> است. | نام فرزندان وی عُتبه، مُعتب،<ref>اسد الغابه، ج3، ص366</ref> عُتَیبه،<ref>تاریخ دمشق، ج38، ص303</ref> خالده،<ref>الطبقات، ج8، ص51</ref> عزّه و درّه<ref>الطبقات، ج8، ص50</ref> است. | ||
==دشمنی با پیامبر و نزول آیات== | ==دشمنی با پیامبر و نزول آیات== | ||
او از دشمنان پیامبر(ص) بود و دو [[آیه]] درباره کارهای او ضدّ پیامبر(ص) نازل شده است. در آیه نخست، از وی با عنوان {{قلم رنگ|سبز|حَمَّالَةَ الْحَطَبِ}} (سوره مسد، آیه4) یعنی زن هیزمکش یاد شده است. معنای ظاهری این لقب، حمل هیزم و خاشاک و قرار دادن آن بر سر راه [[مسلمانان]] و خانه پیامبر(ص)<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص327؛ مجمع البیان، ج10، ص476</ref> است. شاید نیز نوعی مجاز به معنای سخنچینی باشد؛ زیرا او همسایه [[رسول خدا(ص)]] بود<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص316</ref> و پیوسته گزارشهای پیامبر(ص) را به سران [[قریش]] میرساند<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص327؛ مجمع البیان، ج10، ص476</ref> و با هدف آسیب رساندن به شخصیت رسول خدا(ص) به سخنچینی میپرداخت.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص448؛ جوامع الجامع، ج3، ص87</ref> برخی نیز این عنوان را کنایه از حمل بار گناهان و خطاها<ref>بحار الانوار، ج8، ص279</ref> یا بُخل او به سبب گردآوری هیزم به رغم ثروتمند بودنش دانستهاند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص326</ref> | |||
درباره شان نزول آیه بعد: در گردنش طنابی از لیف خرما است: {{قلم رنگ|سبز|فِی جِیدِهَا حَبلٌ مِن مَسَدٍ}} (سوره مسد، آیه5) آوردهاند که دشمنی را به آنجا رساند که از هیچ گونه بذل مال دریغ نداشت و گردنبند گرانبهای خود را فروخت تا هزینه این دشمنی کند.<ref>مجمع البیان، ج10، ص477؛ بحار الانوار، ج18، ص176</ref> همچنین برخی گردنبندی از لیف خرما را کنایه از زنجیر<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج10، ص3473؛ بحارالانوار، ج8، ص279</ref> و عذابی میدانند که گردنگیر وی خواهد شد.<ref>مجمع البیان، ج10، ص477</ref> | |||
===سوره مسد=== | |||
نزول این آیات، دشمنی او را دو چندان کرد. در حالیکه در یک دست سنگ و در دست دیگر احشای گوسفند داشت،<ref>تفسیر مقاتل، ج3، ص532؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص251</ref> با خواندن سرودههایی به قصد جسارت وارد [[مسجدالحرام]] شد؛ سرودههایی همچون: «مُذمَّماً ابینا و دینَه قَلینا و امره عَصینا»<ref>مسند الحمیدی، ج1، ص154؛ مجمع البیان، ج10، ص477</ref> (پیامبر(ص) نکوهش شدهای است که از پذیرفتن سخنانش سر باززدیم و دینش را دشمن شمردیم و از فرمانش سر پیچیدیم). با اینکه پیامبر(ص) در [[حجر اسماعیل]] حضور داشت، وی نتوانست ایشان را ببیند و در سخنانی که با یکی از همنشینان پیامبر(ص) داشت، به تهدید و پرخاش پرداخت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص238؛ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص251</ref> آوردهاند که علت این ندیدن، اموری از این دست بوده است: حایل شدن [[جبرئیل(ع)]] میان او و رسول خدا(ص)،<ref>الدر المنثور، ج4، ص186</ref> پدید آمدن حجابی زرد رنگ،<ref>بحار الانوار، ج18، ص59</ref> تصرف در بینایی ام جمیل<ref>انساب الاشراف، ج1، ص139</ref> یا تلاوت آیه {{قلم رنگ|سبز|وَاِذَا قَرَاْتَ القُرآنَ جَعَلنَا بَینَکَ وَبَینَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَستُورًا}} ([[سوره اسراء]]، آیه45) از جانب پیامبر(ص).<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج10، ص3472؛ مجمع البیان، ج10، ص477</ref> برخی این رخداد را در خانهای نزدیک کوه صفا<ref>تفسیر مقاتل، ج3، ص532</ref> دانستهاند. این رویداد مورد توجه دلایلنگاران نیز قرار دارد.<ref>دلائل النبوه، ج2، ص195</ref> نه تنها ام جمیل، بلکه [[مشرکان]] قریش، پیامبر(ص) را مُذَمَّم خطاب میکردند. رسول خدا(ص) در این زمینه فرمود: [[خداوند]] نام مرا از ذهن آنها پاک کرده است. از اینرو، آنها مرا چنین مینامند؛ در حالی که نام من محمّد است.<ref>بحار الانوار، ج18، ص59</ref> | |||
===آیه 3 ضحی=== | |||
وی پیامبر(ص) را ترک شده به دست خداوند دانست. نزول آیه 3 [[سوره ضحی]] که میگوید: پروردگارت [[وحی]] را از تو قطع نکرده و به خشم او گرفتار نشدهای: {{قلم رنگ|سبز|ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی}} (سوره ضحی، آیه3) پاسخی به سخن وی دانسته شده است.<ref>جامع البیان، ج30، ص443</ref> دشمنی ام جمیل و همسرش برای پیامبر ناگوارتر جلوه میکرد، به عللی همچون: خویشاوندی خانوادگی، همسایگی با پیامبر(ص)<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص316؛ شرح نهج البلاغه، ج13، ص250</ref> و نیز تندروی آنها در این دشمنی، خواه از جهت زبانی و خواه از جنبه عملی، مانند ریختن خار و خاشاک<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص327؛ مجمع البیان، ج10، ص476</ref> و شکمبه گوسفند<ref>الطبقات، ج1، ص201</ref> در برابر منزل پیامبر و مسیر ایشان. خود پیامبر درباره همسایگی او و نیز عُقبة بن ابی مُعیط میفرمود: دو همسایه من بدترین همسایگان بودند.<ref>الطبقات، ج1، ص201؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص508</ref> نیز ایشان(ص) از آزارهای این دو به فرزندان [[بنی عبد مناف|بنیعبد مَناف]] شکایت برد.<ref>الطبقات، ج1، ص201</ref> در تایید تاریخی آزارهای این دو همسایه به پیامبر(ص)، از قطعه سنگی با عنوان «[[مختبی|مُخْتَبی]]» به معنای پناهگاه در خانه پیامبر یاد کردهاند که در ابعاد یک ذراع در یک ذراع و یک وجب و ارتفاع آن از زمین به گونهای بوده که یک انسان میتوانسته زیر آن پناه بگیرد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص36؛ بحار الانوار، ج19، ص17</ref> کاربرد این سنگ، محافظت در برابر سنگپرانیهای این همسایگان بوده است<ref>تاریخ طبری، ج2، ص36؛ بحار الانوار، ج19، ص17</ref> ؛ هر چند برخی چنین کاربردی را مردود دانستهاند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص192</ref> | |||
== | ==دوری ابولهب از پیامبر== | ||
در | |||
به اعتقاد برخی، ازدواج ام جمیل با ابولهب که از موارد کمشمار پیوند دو خاندان اُموی و هاشمی به شمار میرود،<ref>شرح نهج البلاغه، ج15، ص195</ref> عاملی مهم در فاصله گرفتن ابولهب از پیامبر(ص) و قرار گرفتن او در جبهه دشمنان ایشان بوده است تا جایی که ابولهب قوانین قبیلهای را نیز زیر پا گذاشت و با اینکه از [[بنیهاشم]] بود، از حضور در [[شعب ابیطالب|شِعب ابوطالب]] همراه خاندان خود، خواه مسلمان و خواه مشرک، سَر باز زد و حتی دیگر افراد بنیهاشم را به حمایت نکردن از پیامبر(ص) در این رویداد تشویق میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص246</ref> | |||
==افراط در دشمنی با پیامبر== | |||
افراطهای ام جمیل، گاه واکنش ابولهب را نیز در برداشت. برای نمونه، ام جمیل همراه دیگر سران قریش در توطئه قتل پیامبر دور از چشم ابولهب شرکت داشت. از سویی ابولهب عموی پیامبر(ص) و از قبیله بنیهاشم بود و کشته شدن برادرزادهاش در همسایگی وی، مایه عار و ننگ ابدی او به شمار میرفت. در این توطئه، وظیفه ام جمیل خوراندن [[شراب]] به ابولهب در روز موعود بود<ref>الکافی، ج8، ص276-277</ref> تا نتواند به حمایت از پیامبر(ص) برخاسته، توطئه را خنثا کند. این توطئه با هوشیاری [[ابوطالب]] ناکام ماند<ref>الکافی، ج8، ص276-277؛ بحار الانوار، ج22، ص265-266</ref> و ابولهب در پی آگاهی از نقش همسرش، چنان ضربهای به او زد که یک چشمش کور شد.<ref>الکافی، ج8، ص276-277؛ بحار الانوار، ج22، ص265-266</ref> او در راه مبارزه با پیامبر(ص) حتی از دخالتهای خانوادگی خودداری نکرد و دو فرزند خود، عُتبه و مُعتَب را که شوهران دو دختر پیامبر یعنی [[رقیه|رُقیه]] و [[ام کلثوم|اُم کُلثوم]] بودند، با سوگند خوردن وادارکرد تا آنها را طلاق دهند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص49؛ المحبر، ص53</ref> | |||
==درگذشت== | |||
ام جمیل پس از نبرد [[بدر]] به سال سوم ق.<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص327</ref> در [[مکه]] درگذشت. در روایتی دیگر ثعلبی (م. 427ق.) بر آن است که در یکی از روزهایی که او برای گردآوری خار و خاشاک و ریختن بر سر راه پیامبر(ص) به بیابان رفته بود، خستگی بر او چیره شد. پس بر سنگی نشست و در این هنگام، فرشتهای از پشت او را فشرد و به هلاکت رساند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج10، ص327</ref> | |||
==ام جمیل مثلی برای زیانکاری== | ==ام جمیل مثلی برای زیانکاری== | ||
ام جمیل | ام جمیل در عرب مَثَلی برای زیانکاری است: «اخسَر مِن حَمَّالَة الْحَطَب: زیانکارتر از ام جمیل»<ref>مجمع الامثال، ج1، ص256</ref> در ستیزها و احتجاجهای سیاسی و خانوادگی شخصیتهایی چون [[عقیل بن ابیطالب]]<ref>الغارات، ج2، ص553؛ الامالی، ج1، ص200</ref> و عبدالله بن زبیر،<ref>العقد الفرید، ج4، ص101</ref> اطلاق عنوان {{قلم رنگ|سبز|حَمَّالَةَ الْحَطَب}} بر ام جمیل که عمه [[معاویه]] بود، از سرزنشهایی بود که نثار معاویه میشد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص448؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج8، ص3473</ref> | ||
==برای مطالعه بیشتر== | |||
* '''ام جمیل امراة ابیلهب حمالة الحطب'''، محمد راجی حسن کناس | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |