در حال ویرایش ام سلمه
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| نسب/قبیله = تیره بنیمخزوم [[قریش]] | | نسب/قبیله = تیره بنیمخزوم [[قریش]] | ||
| خویشاوندان سرشناس = [[پیامبر(ص)]]، [[عمر بن ابی سلمه]] | | خویشاوندان سرشناس = [[پیامبر(ص)]]، [[عمر بن ابی سلمه]] | ||
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت = سال | | تاریخ و مکان درگذشت/شهادت = سال 61 قمری، [[قبرستان بقیع]] | ||
| نحوه درگذشت/شهادت = وفات | | نحوه درگذشت/شهادت = وفات | ||
| مدفن = قبرستان بقیع | | مدفن = قبرستان بقیع | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| هجرت به = مکه و مدینه | | هجرت به = مکه و مدینه | ||
| دلیل شهرت = همسری پیامبر | | دلیل شهرت = همسری پیامبر | ||
| نقشهای برجسته = همراهی با [[پیامبر | | نقشهای برجسته = همراهی با [[پیامبر(ص)]] در بحرانها و دفاع از [[اهلبیت(ع)]] | ||
| دیگر فعالیتها = راوی حدیث، | | دیگر فعالیتها = راوی حدیث، | ||
| آثار = | | آثار = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
ام سلمه یکی از همسران [[رسول خدا(ص)]] است که بعد از شهادت همسر اولش در حالی که بیست و پنج سال داشت به همسری پیامبر درآمد، مُرّة بن کعب جد مشترک پیامبر(ص)و ام سلمه میباشد. وی در دوران حضور خود در کنار حضرت همواره حامی وی بود و در رویدادهای مختلف و رخدادها در کنار حضرت بود. خانه ام سلمه به سبب پختگی، تیزهوشی و درایت وی محل تصمیمگیری برخی امور بود و به سبب همین برخی از [[همسران رسول خدا(ص)]] نسبت به وی حسادت میکردند. وی نقشهایی در شان نزول برخی از آیات داشته و راوی روایتهای فراوان بهویژه درباره رویدادهای تاریخی و نیز فضیلتهای [[اهلبیت(ع)]] بوده است. وی از کسانی است که در تشیع جنازه [[حضرت زهرا(س)]] شرکت کرده است. ام سلمه در قضیه قتل [[عثمان]] نیز نقش ویژهای داشته است و در مقابل [[عایشه]] که به خونخواهی عثمان با همراهی [[طلحه]] و [[زبیر]] بر علیه [[حضرت علی]] برخاسته بودند، مردم را به حمایت از حضرت علی(ع) دعوت میکرد. ام سلمه بعد از شهادت [[امام حسین(ع)]] وقتی [[امام سجاد(ع)]] به دیدنش آمد امانتهایی که امام حسین نزد وی به امانت سپرده بود تحویل امام سجاد داد. وی سرانجام در سال | ام سلمه یکی از همسران [[رسول خدا(ص)]] است که بعد از شهادت همسر اولش در حالی که بیست و پنج سال داشت به همسری پیامبر درآمد، مُرّة بن کعب جد مشترک پیامبر(ص)و ام سلمه میباشد. وی در دوران حضور خود در کنار حضرت همواره حامی وی بود و در رویدادهای مختلف و رخدادها در کنار حضرت بود. خانه ام سلمه به سبب پختگی، تیزهوشی و درایت وی محل تصمیمگیری برخی امور بود و به سبب همین برخی از [[همسران رسول خدا(ص)]] نسبت به وی حسادت میکردند. وی نقشهایی در شان نزول برخی از آیات داشته و راوی روایتهای فراوان بهویژه درباره رویدادهای تاریخی و نیز فضیلتهای [[اهلبیت(ع)]] بوده است. وی از کسانی است که در تشیع جنازه [[حضرت زهرا(س)]] شرکت کرده است. ام سلمه در قضیه قتل [[عثمان]] نیز نقش ویژهای داشته است و در مقابل [[عایشه]] که به خونخواهی عثمان با همراهی [[طلحه]] و [[زبیر]] بر علیه [[حضرت علی]] برخاسته بودند، مردم را به حمایت از حضرت علی(ع) دعوت میکرد. ام سلمه بعد از شهادت [[امام حسین(ع)]] وقتی [[امام سجاد(ع)]] به دیدنش آمد امانتهایی که امام حسین نزد وی به امانت سپرده بود تحویل امام سجاد داد. وی سرانجام در سال 61ق. درگذشت و از او چهار فرزند بهیادگار ماند که مهمترین آنان عمر بن ابی سلمه میباشد. | ||
==نام و نسب== | ==نام و نسب== | ||
نام او هند<ref>المعارف، ص136؛الاستیعاب، ج4، ص1939؛اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> یا رَمْله<ref>الطبقات، ج8، ص86؛الاستیعاب، ج4، ص1939؛اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> دختر ابو امیة بن مغیره مخزومی از تیره بنیمخزوم [[قریش]] بود. نام پدرش حذیفه یا سهیل<ref>الطبقات، ج8، ص86؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> مشهور به «[[زاد الرکب]]» بود؛ زیرا او از سخاوتمندترین قریشیان بود که هنگام سفر، دیگران از سفره او میخوردند.<ref>الطبقات، ج8، ص86؛اسد الغابه، ج5، ص560؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> مادرش عاتکه دختر عامر بن ربیعه از [[بنیکنانه]] بود.<ref>الطبقات، ج8، ص86؛المحبر، ص83؛الاصابه، ج8، ص342.</ref> نخستین جد مشترک [[پیامبر(ص)]] و ام سلمه، [[مُرّة بن کعب]] است که جد ششم پیامبر و جد هفتم وی بوده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص141.</ref> | نام او هند <ref>المعارف، ص136؛الاستیعاب، ج4، ص1939؛اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> یا رَمْله<ref>الطبقات، ج8، ص86؛الاستیعاب، ج4، ص1939؛اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> دختر ابو امیة بن مغیره مخزومی از تیره بنیمخزوم [[قریش]] بود. نام پدرش حذیفه یا سهیل<ref>الطبقات، ج8، ص86؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> مشهور به «[[زاد الرکب]]» بود؛ زیرا او از سخاوتمندترین قریشیان بود که هنگام سفر، دیگران از سفره او میخوردند.<ref>الطبقات، ج8، ص86؛اسد الغابه، ج5، ص560؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> مادرش عاتکه دختر عامر بن ربیعه از [[بنیکنانه]] بود.<ref>الطبقات، ج8، ص86؛المحبر، ص83؛الاصابه، ج8، ص342.</ref> نخستین جد مشترک [[پیامبر(ص)]] و ام سلمه، [[مُرّة بن کعب]] است که جد ششم پیامبر و جد هفتم وی بوده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص141.</ref> | ||
هنگام تولد او دقیقاً مشخص نیست. با توجه به گفته فرزندش عمر که او را هنگام وفاتش به سال 61ق.<ref>الاصابه، ج8، ص344؛تاریخ دمشق، ج3، ص211؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> 84 ساله دانسته،<ref>الطبقات، ج8، ص96.</ref> میتوان گفت هنگام تقریبی تولدش 10 سال پیش از [[بعثت]] بوده است. | هنگام تولد او دقیقاً مشخص نیست. با توجه به گفته فرزندش عمر که او را هنگام وفاتش به سال 61ق.<ref>الاصابه، ج8، ص344؛تاریخ دمشق، ج3، ص211؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.</ref> 84 ساله دانسته، <ref>الطبقات، ج8، ص96.</ref> میتوان گفت هنگام تقریبی تولدش 10 سال پیش از [[بعثت]] بوده است. | ||
==پذیرش اسلام== | ==پذیرش اسلام== | ||
خط ۳۹: | خط ۴۰: | ||
==نخستین همسر== | ==نخستین همسر== | ||
نخستین همسرش [[عبدالله بن عبدالاسد]]، مکنّا به ابوسلمه، از [[قبیله بنیمخزوم]]، برادر رضاعی پیامبر(ص) و پسر عمه ایشان بود که پیش از هجرت به [[حبشه]] به سال پنجم ق. با او ازدواج نمود و سپس همراه همسرش به حبشه هجرت کرد.<ref>اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> آنان در پی شایعه گشایش یافتن کار مسلمانان، در پناه [[ابوطالب]] به [[مکه]] بازگشتند<ref>سیره ابن اسحق، ج1، ص158؛سیر اعلام النبلاء، ج1، ص151.</ref> ؛ اما با دیدن وضع نابسامان آنجا، بار دیگر به حبشه رهسپار شدند.<ref>سیره ابن اسحق، ج1، ص205؛الطبقات، ج1، ص206؛سبل الهدی، ج2، ص363، 368.</ref> ام سلمه که عنوان نخستین زن مهاجر به حبشه را از آن خود کرده،<ref>المحبر، ص84؛اسد الغابه، ج5، ص560؛الوافی بالوفیات، ج27، ص229.</ref> راوی بخشی عمده از رخدادهای این هجرت است که از جمله آنها تلاش نمایندگان اعزامی [[مشرکان قریش]] به دربار [[نجاشی]] برای بازگرداندن مهاجران است.<ref>الطبقات، ج1، ص207. </ref> | نخستین همسرش [[عبدالله بن عبدالاسد]]، مکنّا به ابوسلمه، از [[قبیله بنیمخزوم]]، برادر رضاعی پیامبر(ص) و پسر عمه ایشان بود که پیش از هجرت به [[حبشه]] به سال پنجم ق. با او ازدواج نمود و سپس همراه همسرش به حبشه هجرت کرد.<ref>اسد الغابه، ج5، ص560.</ref> آنان در پی شایعه گشایش یافتن کار مسلمانان، در پناه [[ابوطالب]] به [[مکه]] بازگشتند<ref>سیره ابن اسحق، ج1، ص158؛سیر اعلام النبلاء، ج1، ص151.</ref> ؛ اما با دیدن وضع نابسامان آنجا، بار دیگر به حبشه رهسپار شدند.<ref>سیره ابن اسحق، ج1، ص205؛الطبقات، ج1، ص206؛سبل الهدی، ج2، ص363، 368.</ref> ام سلمه که عنوان نخستین زن مهاجر به حبشه را از آن خود کرده، <ref>المحبر، ص84؛اسد الغابه، ج5، ص560؛الوافی بالوفیات، ج27، ص229.</ref> راوی بخشی عمده از رخدادهای این هجرت است که از جمله آنها تلاش نمایندگان اعزامی [[مشرکان قریش]] به دربار [[نجاشی]] برای بازگرداندن مهاجران است. <ref>الطبقات، ج1، ص207. </ref> | ||
==هجرت به مدینه== | ==هجرت به مدینه== | ||
سلمه که پدر و مادرش از وی کنیه گرفتهاند، در حبشه زاده شد.<ref>الاصابه، ج8، ص404.</ref> این زوج بر خلاف عمدة مهاجران، پیش از [[پیمان عقبه اول]] به مکه بازگشتند.<ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص321.</ref> آنان با مشاهده تداوم آزار مشرکان، قصد مهاجرت به [[یثرب]] را داشتند. بنیمخزوم مانع هجرت ام سلمه و پسرش سلمه شدند و به سال سیزدهم ق. ابوسلمه به تنهایی راهی یثرب شد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص321؛الاصابه، ج8، ص404-405.</ref> و عنوان نخستین مرد مهاجر به [[مدینه]] را از آن خود کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص322؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص215.</ref> خویشان آنها، سلمه را نیز از مادرش گرفتند و در این کشمکش دست سلمه آسیب دید.<ref>الاصابه، ج8، ص405.</ref> سرانجام در پی حدود یک سال<ref>اسد الغابه، ج5، ص588؛تاریخ الاسلام، ج1، ص312.</ref> آه و زاری در بیابانهای مکه در مسیر مدینه، خویشان او فرزندش را به وی بازگرداندند و به او اجازه هجرت دادند و او همراه [[عثمان بن طلحه]]، درون هودج وارد مدینه شد<ref>الاصابه، ج8، ص404-405.</ref> و نخستین زنی لقب یافت که با هودج وارد مدینه شده است.<ref>المحبر، ص85؛الاستیعاب، ج4، ص1939.</ref> بر اثر این سختیها، ام سلمه خانواده خود را مصیبتدیدهترین خانواده در راه هجرت معرفی کرده است.<ref>اسد الغابه، ج5، ص589.</ref> | سلمه که پدر و مادرش از وی کنیه گرفتهاند، در حبشه زاده شد.<ref>الاصابه، ج8، ص404.</ref> این زوج بر خلاف عمدة مهاجران، پیش از [[پیمان عقبه اول]] به مکه بازگشتند.<ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص321.</ref> آنان با مشاهده تداوم آزار مشرکان، قصد مهاجرت به [[یثرب]] را داشتند. بنیمخزوم مانع هجرت ام سلمه و پسرش سلمه شدند و به سال سیزدهم ق. ابوسلمه به تنهایی راهی یثرب شد <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص321؛الاصابه، ج8، ص404-405.</ref> و عنوان نخستین مرد مهاجر به [[مدینه]] را از آن خود کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص322؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص215.</ref> خویشان آنها، سلمه را نیز از مادرش گرفتند و در این کشمکش دست سلمه آسیب دید.<ref>الاصابه، ج8، ص405.</ref> سرانجام در پی حدود یک سال<ref>اسد الغابه، ج5، ص588؛تاریخ الاسلام، ج1، ص312.</ref> آه و زاری در بیابانهای مکه در مسیر مدینه، خویشان او فرزندش را به وی بازگرداندند و به او اجازه هجرت دادند و او همراه [[عثمان بن طلحه]]، درون هودج وارد مدینه شد<ref>الاصابه، ج8، ص404-405.</ref> و نخستین زنی لقب یافت که با هودج وارد مدینه شده است.<ref>المحبر، ص85؛الاستیعاب، ج4، ص1939.</ref> بر اثر این سختیها، ام سلمه خانواده خود را مصیبتدیدهترین خانواده در راه هجرت معرفی کرده است.<ref>اسد الغابه، ج5، ص589.</ref> | ||
==شهادت ابوسلمه== | ==شهادت ابوسلمه== | ||
پس از شهادت ابوسلمه در [[محرم]] سال چهارم ق. بر اثر زخمهای [[جنگ احد|نبرد اُحُد]]،<ref>المغازی، ج1، ص300؛سیر اعلام النبلاء، ج1، ص153؛عیون الاثر، ج2، ص386.</ref> ام سلمه سخت اندوهگین شد و خود را غریبِ در سرزمین غربت خواند و میخواست آن قدر بگرید که زبانزد شود.<ref>صحیح مسلم، ج3، ص39.</ref> او یک روز در ماه را در اُحُد به [[زیارت]] شهدای احد میرفت؛ زیرا باور داشت که هرکس به شهدای احد سلام دهد، تا روز قیامت به او پاسخ میدهند. از همین رو، غلامش بنهان را که بر شهدا سلام نمیداد، سرزنش کرد.<ref>المغازی، ج1، ص314؛شرح نهج البلاغه، ج15، ص40.</ref> | پس از شهادت ابوسلمه در [[محرم]] سال چهارم ق. بر اثر زخمهای [[جنگ احد|نبرد اُحُد]]، <ref>المغازی، ج1، ص300؛سیر اعلام النبلاء، ج1، ص153؛عیون الاثر، ج2، ص386.</ref> ام سلمه سخت اندوهگین شد و خود را غریبِ در سرزمین غربت خواند و میخواست آن قدر بگرید که زبانزد شود.<ref>صحیح مسلم، ج3، ص39.</ref> او یک روز در ماه را در اُحُد به [[زیارت]] شهدای احد میرفت؛ زیرا باور داشت که هرکس به شهدای احد سلام دهد، تا روز قیامت به او پاسخ میدهند. از همین رو، غلامش بنهان را که بر شهدا سلام نمیداد، سرزنش کرد.<ref>المغازی، ج1، ص314؛شرح نهج البلاغه، ج15، ص40.</ref> | ||
==همسری پیامبر== | ==همسری پیامبر== | ||
خط ۷۰: | خط ۷۱: | ||
==نقشهایی در شان نزول برخی آیات== | ==نقشهایی در شان نزول برخی آیات== | ||
در سفر [[حجة الوداع]] به سال دهم ق. پیامبر(ص) ام سلمه و دیگر همسران را همراه داشت<ref>الطبقات، ج2، ص173.</ref> و آنها توانستند نخستین [[حج ابراهیمی]] را در دوره اسلامی به جای آورند. در همین دوره، برای ام سلمه به صورت فردی یا جمعی، نقشهایی در شان نزول برخی از آیات گزارش شده است<ref>نک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج4، ص367-368.</ref> که عمده آنها درباره پرسش از کم لطفیهایی است که به پندار او اسلام درباره زنان روا داشته است؛ مانند پرسش از راز نازل نشدن آیهای درباره هجرت زنان که در پی آن، آیه 195 [[آل عمران]] نازل شد:<ref>جامع البیان، ج4، ص284؛التبیان، ج3، ص89.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|فَاستَجَابَ لَهُم رَبُّهُم اَنِّی لا اُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَی بَعضُکُم مِن بَعضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَاُخرِجُوا مِن دِیَارِهِم وَاُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لاکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّئَاتِهِم وَلادخِلَنَّهُم جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحتِهَا الانهَارُ ثَوَابًا مِن عِندِ اللهِ و اللهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوَابِ}}) نیز آن گاه که درباره یاد نشدن از زنان در قرآن پرسید، آیات 33-35 [[سوره احزاب|احزاب]] نازل گشت:({{قلم رنگ|سبز|اِنَّ الْمُسْلِمِینَ و المُسْلِمَاتِ... اَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَاَجْرًا عَظِیمًا}}).<ref>روض الجنان، ج15، ص421؛نهج البیان، ج4، ص225.</ref> همچنین در پاسخ به علت اختصاص جهاد به مردان و سهم ویژه زنان از ارث، آیه 32 [[سوره نساء|نساء]] نازل شد:<ref>مجمع البیان، ج3، ص440؛تفسیر قرطبی، ج5، ص106.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ... }}) نیز آوردهاند که چون دو تن از همسران پیامبر ام سلمه را مسخره کردند، آیه 11 [[سوره حجرات|حجرات]] نازل شد:<ref>مجمع البیان، ج9، ص202.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ... }}). گویند که ام سلمه همراه دیگر زنان پیامبر(ص) برخی درخواستهای مادی از ایشان(ص) داشتند. پیامبر(ص) ناخرسند گشت و یک ماه از آنان دوری گزید. با نزول آیات 28-29 احزاب خداوند از آنها خواست تا از دنیا و آخرت یکی را برگزینند:({{قلم رنگ|سبز|یا اَیُّهَا النَّبیُِّ قُل لِاَزوَاجِکَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ الحَیَوةَ الدُّنیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَینَ اُمَتِّعکُنَّ وَ اُسَرِّحکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا* وَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَاِنَّ اللهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنَتِ مِنکُنَّ اَجرًا عَظِیمًا}}). در پی نزول این آیه، ام سلمه نخستین همسر وی بود که برخاست و اعلام کرد که خدا و پیامبرش را بر مال دنیا ترجیح میدهد.<ref>تفسیر ماوردی، ج4، ص395.</ref> | در سفر [[حجة الوداع]] به سال دهم ق. پیامبر(ص) ام سلمه و دیگر همسران را همراه داشت<ref>الطبقات، ج2، ص173.</ref> و آنها توانستند نخستین [[حج ابراهیمی]] را در دوره اسلامی به جای آورند. در همین دوره، برای ام سلمه به صورت فردی یا جمعی، نقشهایی در شان نزول برخی از آیات گزارش شده است<ref>نک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج4، ص367-368.</ref> که عمده آنها درباره پرسش از کم لطفیهایی است که به پندار او اسلام درباره زنان روا داشته است؛ مانند پرسش از راز نازل نشدن آیهای درباره هجرت زنان که در پی آن، آیه 195 [[آل عمران]] نازل شد: <ref>جامع البیان، ج4، ص284؛التبیان، ج3، ص89.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|فَاستَجَابَ لَهُم رَبُّهُم اَنِّی لا اُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَی بَعضُکُم مِن بَعضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَاُخرِجُوا مِن دِیَارِهِم وَاُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لاکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّئَاتِهِم وَلادخِلَنَّهُم جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحتِهَا الانهَارُ ثَوَابًا مِن عِندِ اللهِ و اللهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوَابِ}}) نیز آن گاه که درباره یاد نشدن از زنان در قرآن پرسید، آیات 33-35 [[سوره احزاب|احزاب]] نازل گشت:({{قلم رنگ|سبز|اِنَّ الْمُسْلِمِینَ و المُسْلِمَاتِ... اَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَاَجْرًا عَظِیمًا}}). <ref>روض الجنان، ج15، ص421؛نهج البیان، ج4، ص225.</ref> همچنین در پاسخ به علت اختصاص جهاد به مردان و سهم ویژه زنان از ارث، آیه 32 [[سوره نساء|نساء]] نازل شد: <ref>مجمع البیان، ج3، ص440؛تفسیر قرطبی، ج5، ص106.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ... }}) نیز آوردهاند که چون دو تن از همسران پیامبر ام سلمه را مسخره کردند، آیه 11 [[سوره حجرات|حجرات]] نازل شد: <ref>مجمع البیان، ج9، ص202.</ref> ({{قلم رنگ|سبز|یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ... }}). گویند که ام سلمه همراه دیگر زنان پیامبر(ص) برخی درخواستهای مادی از ایشان(ص) داشتند. پیامبر(ص) ناخرسند گشت و یک ماه از آنان دوری گزید. با نزول آیات 28-29 احزاب خداوند از آنها خواست تا از دنیا و آخرت یکی را برگزینند:({{قلم رنگ|سبز|یا اَیُّهَا النَّبیُِّ قُل لِاَزوَاجِکَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ الحَیَوةَ الدُّنیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَینَ اُمَتِّعکُنَّ وَ اُسَرِّحکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا* وَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَاِنَّ اللهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنَتِ مِنکُنَّ اَجرًا عَظِیمًا}}). در پی نزول این آیه، ام سلمه نخستین همسر وی بود که برخاست و اعلام کرد که خدا و پیامبرش را بر مال دنیا ترجیح میدهد.<ref>تفسیر ماوردی، ج4، ص395.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان= نخستین گریه کننده بر امام حسین در مدینه| نقلقول= در این هنگام، ام سلمه دوران کهولت خود را سپری میکرد و همواره نگران واپسین بازمانده اصحاب کساء بود. او دوران کودکی امام حسین(ع) را به یاد میآورد که در خانهاش بازی میکرد و پیامبر(ص) به او مینگریست و میگریست. چون ام سلمه علت را پرسید، پیامبر(ص) از آینده حسین(ع) خبر داد و مقداری از تربت او را که جبرئیل آورده بود، به ام سلمه داد و فرمود: هرگاه این خاک خونین شد، بدان که حسین کشته شده است. ام سلمه پیوسته آن تربت را مینگریست تا روزی آن را خونین دید و چنان ناله برآورد و ضجه زد که زنان از هر سو آمدند و از کشته شدن حسین(ع) آگاه شدند. |تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه=#FF9999| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول | عنوان= نخستین گریه کننده بر امام حسین در مدینه| نقلقول= در این هنگام، ام سلمه دوران کهولت خود را سپری میکرد و همواره نگران واپسین بازمانده اصحاب کساء بود. او دوران کودکی امام حسین(ع) را به یاد میآورد که در خانهاش بازی میکرد و پیامبر(ص) به او مینگریست و میگریست. چون ام سلمه علت را پرسید، پیامبر(ص) از آینده حسین(ع) خبر داد و مقداری از تربت او را که جبرئیل آورده بود، به ام سلمه داد و فرمود: هرگاه این خاک خونین شد، بدان که حسین کشته شده است. ام سلمه پیوسته آن تربت را مینگریست تا روزی آن را خونین دید و چنان ناله برآورد و ضجه زد که زنان از هر سو آمدند و از کشته شدن حسین(ع) آگاه شدند. |تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه=#FF9999| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۴: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/8171 | ||
| عنوان = ام سلمه | | عنوان = ام سلمه | ||
| نویسنده = رؤیا باقری | | نویسنده = رؤیا باقری | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۸: | ||
[[رده:زنان قرآنی]] | [[رده:زنان قرآنی]] | ||
[[رده:منسوبان به پیامبر(ص)]] | [[رده:منسوبان به پیامبر(ص)]] | ||
[[رده:راویان از پیامبر(ص)]] | |||
[[رده:راویان حدیث]] | |||
[[رده:راویان زن]] | [[رده:راویان زن]] | ||
[[رده:همسران پیامبر]] | [[رده:همسران پیامبر]] | ||