در حال ویرایش بنی جحش
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{در دست ویرایش|ماه=[[مرداد]]|روز=[[۲۱]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
}} | |||
بر پایه برخی از گزارشها، عبدالله در این سریه نخستین کسی بود که لقب امیرالمؤمنین یافت.<ref>المغازی، ج1، ص19؛ الطبقات، ج2، ص7؛ المنتظم، ج3، ص92.</ref> البته گزارشهایی | [[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | ||
بنیجحش: از نخستین گروندگان به اسلام و مهاجران به مدینه | |||
بنیجحش فرزندان جحش بن رئاب بن یعمر، از قبیله بنیاسد بن خزیمه و از همپیمانان بنیعبدشمس بن عبدمناف هستند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص199؛ جمهرة انساب العرب، ص191-192.</ref> جحش از اصحاب پیامبر به شمار میرفت<ref>الثقات، ج3، ص65؛ الاصابه، ج1، ص574.</ref> و همسرش امیمه، دختر عبدالمطلب و عمه رسول خدا بود.<ref>المعارف، ص119؛ الاستیعاب، ج4، ص1781؛ اسد الغابه، ج3، ص90.</ref> جحش فرزندانی داشت: ابومحمد عبدالله از پیکار کنندگان نبرد بدر و شهدای اُحد بود که همراه داییاش حمزه در یک قبر به خاک سپرده شد.<ref>الطبقات، ج3، ص67؛ انساب الاشراف، ج1، ص199؛ اسد الغابه، ج3، ص91.</ref> او که در سریه نخله در هفدهمین ماه هجرت امیر سریه بود، غنایمی به دست آورد که نخستین غنیمتی بود که برای پیامبر آوردند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص605؛ انساب الاشراف، ج1، ص372؛ اسد الغابه، ج3، ص91.</ref> وی یک پنجم غنایمش را برای پیامبر کنار نهاد. بر پایه برخی از گزارشها، عبدالله در این سریه نخستین کسی بود که لقب امیرالمؤمنین یافت.<ref>المغازی، ج1، ص19؛ الطبقات، ج2، ص7؛ المنتظم، ج3، ص92.</ref> البته گزارشهایی عمر را نخستین کسی میدانند که به این لقب خوانده شد.<ref>امتاع الاسماع، ج6، ص151؛ المنتظم، ج10، ص107.</ref> نیز در احادیثی این که کسی پیش از امام علی(ع) به این لقب نامیده شده باشد، نفی شده است.<ref>الکافی، ج1، ص412؛ دلائل الامامه، ص421.</ref> از دیگر فرزندان او عبارتند از: ابواحمد عبد، شاعر نابینا<ref>السیرة النبویه، ج1، ص470؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ سبل الهدی، ج3، ص225.</ref>؛ ابوجحش عبیدالله از مهاجران به حبشه که در آن جا مسیحی شد و همان جا درگذشت<ref>انساب الاشراف، ج1، ص199؛ الاستیعاب، ج3، ص877؛ اسد الغابه، ج6، ص60.</ref>؛ زینب بنت جحش از همسران شایسته پیامبر(ص)<ref>الاستیعاب، ج4، ص1849؛ اسد الغابه، ج6، ص125؛ الاصابه، ج8، ص153.</ref>؛ خواهران وی؛ حمنه همسر مصعب بن عمیر؛ و اُم حبیب. آوردهاند که همسر عبدالرحمن عوف در شمار این خانواده بود.<ref>انساب الاشراف، ج11، ص192؛ الاستیعاب، ج4، ص1781، 1813، 1929؛ اسد الغابه، ج3، ص90؛ ج6، ص71.</ref> این هر سه برادر از نخستین کسانی بودند که پیش از ورود پیامبر(ص)به خانه ارقم بن ابیارقم* در مکه مسلمان شدند.<ref>الطبقات، ج3، ص65؛ تاریخ دمشق، ج29، ص359.</ref> برخی نام آنها را در زمره مهاجران به حبشه یاد کردهاند.<ref>الاستیعاب، ج3، ص878؛ اسد الغابه، ج3، ص90.</ref> بلاذری بر این باور است که ابواحمد هرگز به حبشه مهاجرت نکرده است.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص199.</ref> در میان بنیجحش، عبدالله و ابواحمد عبد از نخستین کسانی هستند که به مدینه مهاجرت کردند<ref>السیرة النبویه، ج1، ص470؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ اسد الغابه، ج5، ص7.</ref> و در خانه مبشر بن عبدالمنذر در قبا ساکن شدند.<ref> السیرة النبویه، ج1، ص472؛ تاریخ الاسلام، ج1، ص313.</ref> پس از مهاجرت بنیجحش به مدینه، ابوسفیان بن حرب، پدر همسران عبد و عبیدالله<ref>انساب الاشراف، ج11، ص191-192؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ اسد الغابه، ج3، ص90؛ ج5، ص7.</ref> خانههای آنها را تصرف کرد و به عمرو بن علقمه عامری فروخت. هنگامی که خبر به گوش او رسید و پیامبر(ص) را از آن آگاه ساخت، رسول خدا او را به خانهای در بهشت بشارت داد.<ref>اخبار مکه، ج2، ص245؛ عیون الاثر، ج1، ص201.</ref> آن گاه که مکه به دست مسلمانان فتح شد، ابواحمد برای بازپسگیری خانههایشان نزد پیامبر آمد؛ ولی دریافت که پیامبر دوست ندارد آن گاه که کسی از چیزی در راه خدا چشم پوشی کرده، دیگر بار بدان بازگردد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص499-500؛ عیون الاثر، ج1، ص201؛ سبل الهدی، ج3، ص225.</ref> مهاجران دیگر نیز پس از فتح مکه از بازپسگیری خانههایشان که پیش از هجرت ترک کرده بودند، خودداری ورزیدند.<ref>اخبار مکه، ج2، ص245.</ref> بنیجحش همگی از مکه به مدینه مهاجرت کردند.<ref>عیون الاثر، ج1، ص201؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص420؛ سبل الهدی، ج3، ص225.</ref> گزارش شده که روزی عتبة بن ربیعه همراه با عباس بن عبدالمطلب و ابوجهل از محله بنیجحش عبور کرد و با خواندن یک بیت شعر، ناخرسندی خود را از خالی بودن خانههای آنها بیان داشت. ابوجهل وی را نکوهش کرد و با اشاره به عباس بن عبدالمطلب، مسبب اصلی تفرقه میان آنها را برادرزاده پیامبر دانست.<ref>اسد الغابه، ج5، ص7؛ البدایة و النهایه، ج3، ص170-171.</ref> بنیجحش خانهای در شمال مسجدالحرام داشتند.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص480.</ref> | |||
از دیگر فرزندان او عبارتند از: ابواحمد عبد، شاعر | |||
آوردهاند که همسر | |||
بلاذری بر این باور است که ابواحمد هرگز به حبشه مهاجرت نکرده است.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص199.</ref> در میان بنیجحش، عبدالله و ابواحمد عبد از نخستین کسانی هستند که به مدینه مهاجرت کردند<ref>السیرة النبویه، ج1، ص470؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ اسد الغابه، ج5، ص7.</ref> و در خانه | |||
پس از مهاجرت بنیجحش به مدینه، | |||
هنگامی که خبر به گوش او رسید و پیامبر(ص) را از آن آگاه ساخت، | |||
مهاجران دیگر نیز پس از | |||
گزارش شده که روزی | |||
ابوجهل وی را نکوهش کرد و با اشاره به عباس بن عبدالمطلب، مسبب اصلی تفرقه میان آنها را برادرزاده پیامبر دانست.<ref>اسد الغابه، ج5، ص7؛ البدایة و النهایه، ج3، ص170-171.</ref> بنیجحش خانهای در شمال | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
خط ۱۱۶: | خط ۵۶: | ||
* '''المنتظم''': ابن جوزی (م. 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق. | * '''المنتظم''': ابن جوزی (م. 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق. | ||