در حال ویرایش بنی هاشم
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==فرزندان و نوادگان== | ==فرزندان و نوادگان== | ||
هاشم چهار پسر و پنج دختر داشت که نامهایشان چنین بود: شیبة الحمد ملقب به عبدالمطلب، نضله، ابوصیفی، اسد، رقیه، شفاء با کنیه امزبیر،<ref>الاغانی، ج22، ص67.</ref> ضعیفه، حیه<ref>السیرة النبویه، ج1، ص235.</ref> /حنه،<ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص80.</ref> و خالده. وی در رثای پدرش شعر سرود.<ref>نک: الطبقات، ابنسعد، ج1، ص80.</ref> | هاشم چهار پسر و پنج دختر داشت که نامهایشان چنین بود: شیبة الحمد ملقب به عبدالمطلب، نضله، ابوصیفی، اسد، رقیه، شفاء با کنیه امزبیر، <ref>الاغانی، ج22، ص67.</ref> ضعیفه، حیه<ref>السیرة النبویه، ج1، ص235.</ref> /حنه، <ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص80.</ref> و خالده. وی در رثای پدرش شعر سرود.<ref>نک: الطبقات، ابنسعد، ج1، ص80.</ref> | ||
گویا نضله پسر بزرگتر هاشم بوده است و به همین سبب، وی را ابونضله میخواندهاند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص71؛ اعلام النبوه، ص215؛ الاصابه، ج3، ص96.</ref> هاشم در [[یثرب]] با سلمی، دختر زید نجاریه بیوه احیحة بن جلاح، ازدواج کرد و از این ازدواج، شیبه زاده شد.<ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص79.</ref> پس از مرگ هاشم، کودکی شیبه در یثرب میگذشت. عمویش مطلب با اصرار فراوان توانست او را به [[مکه]] ببرد. او در آن شهر به عبدالمطلب شهرت یافت.<ref>الاکتفاء، ج1، ص19.</ref> | گویا نضله پسر بزرگتر هاشم بوده است و به همین سبب، وی را ابونضله میخواندهاند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص71؛ اعلام النبوه، ص215؛ الاصابه، ج3، ص96.</ref> هاشم در [[یثرب]] با سلمی، دختر زید نجاریه بیوه احیحة بن جلاح، ازدواج کرد و از این ازدواج، شیبه زاده شد.<ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص79.</ref> پس از مرگ هاشم، کودکی شیبه در یثرب میگذشت. عمویش مطلب با اصرار فراوان توانست او را به [[مکه]] ببرد. او در آن شهر به عبدالمطلب شهرت یافت.<ref>الاکتفاء، ج1، ص19.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
از میان منصبهایی که طوایف قریش پس از ظهور [[قصی بن کلاب]] برای خویش برگزیدند، دو منصب به عبدمناف و سپس هاشم<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص111.</ref> و فرزندانش رسید که هر دو در تعیین جایگاه آنها و حتی کشمکش میان [[بنیامیه]] و همپیمانانش با بنیهاشم و همپیمانانش نقش داشتهاند. این دو منصب عبارت بودند از [[سقایت]] یا آبدهی و [[رفادت]] به معنای مهمانی حاجیان با خوراک. | از میان منصبهایی که طوایف قریش پس از ظهور [[قصی بن کلاب]] برای خویش برگزیدند، دو منصب به عبدمناف و سپس هاشم<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص111.</ref> و فرزندانش رسید که هر دو در تعیین جایگاه آنها و حتی کشمکش میان [[بنیامیه]] و همپیمانانش با بنیهاشم و همپیمانانش نقش داشتهاند. این دو منصب عبارت بودند از [[سقایت]] یا آبدهی و [[رفادت]] به معنای مهمانی حاجیان با خوراک. | ||
کوشش آنها برای دستیابی به آبهای زیرزمینی و کندن چاه برای برآوردن آب از اعماق زمین، نتیجه پشتکار آنها در انجام وظایف خود بوده است. بنیهاشم با بهرهگیری از چاههای کر آدم، خم، عجون، ردم اعلی، بذر، سجله و سرانجام [[زمزم]]،<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص111-113.</ref> در برطرف کردن کمبود آب در مکه به ویژه در [[موسم حج]] میکوشیدند. | کوشش آنها برای دستیابی به آبهای زیرزمینی و کندن چاه برای برآوردن آب از اعماق زمین، نتیجه پشتکار آنها در انجام وظایف خود بوده است. بنیهاشم با بهرهگیری از چاههای کر آدم، خم، عجون، ردم اعلی، بذر، سجله و سرانجام [[زمزم]]، <ref>اخبار مکه، ازرقی، ص111-113.</ref> در برطرف کردن کمبود آب در مکه به ویژه در [[موسم حج]] میکوشیدند. | ||
[[چاه بذر]] را هاشم در سرزمین [[بطحاء]] در دامنه [[کوه خندمه]] و دهانه [[شعب ابیطالب]] حفر نمود. این چاه سرانجام به [[مقوم بن عبدالمطلب]] رسید. یکی از فرزندان هاشم در شعر خود نامی از آن چاه برده است.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص113.</ref> به گمان بنیهاشم، چاه سَجْله را نیز که روزگاری هاشم در مکه کنده بود، اسد بن هاشم به عدی بن نوفل بخشید.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص283؛ فتوح البلدان، ص57.</ref> خالده دختر هاشم در این زمینه سرودهای دارد.<ref>فتوح البلدان، ص57؛ معجم البلدان، ج3، ص193.</ref> از آن پس که عبدالمطلب چاه زمزم را به سبب خوابی که دیده بود، حفر کرد،<ref>المنمق، ص333؛ انساب الاشراف، ج4، ص406-407.</ref> به تدریج چاههای دیگر اهمیت خود را از دست دادند.<ref>المنمق، ص333.</ref> | [[چاه بذر]] را هاشم در سرزمین [[بطحاء]] در دامنه [[کوه خندمه]] و دهانه [[شعب ابیطالب]] حفر نمود. این چاه سرانجام به [[مقوم بن عبدالمطلب]] رسید. یکی از فرزندان هاشم در شعر خود نامی از آن چاه برده است.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص113.</ref> به گمان بنیهاشم، چاه سَجْله را نیز که روزگاری هاشم در مکه کنده بود، اسد بن هاشم به عدی بن نوفل بخشید.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص283؛ فتوح البلدان، ص57.</ref> خالده دختر هاشم در این زمینه سرودهای دارد.<ref>فتوح البلدان، ص57؛ معجم البلدان، ج3، ص193.</ref> از آن پس که عبدالمطلب چاه زمزم را به سبب خوابی که دیده بود، حفر کرد، <ref>المنمق، ص333؛ انساب الاشراف، ج4، ص406-407.</ref> به تدریج چاههای دیگر اهمیت خود را از دست دادند.<ref>المنمق، ص333.</ref> | ||
عبدالمطلب آب را از زمزم به [[عرفه]] میبرد و حاجیان را آب میداد.<ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص83.</ref> او در موسم حج شتران فراوانش را گرد میآورد و شیر آنها را با عسل و شیره انگور میآمیخت تا از شوری آن کاسته شود.<ref>المنمق، ص42.</ref> با مرگ عبدالمطلب، پسرش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] عهدهدار سقایت شد. شاعری در فخرورزی به سقایت حاجیان با آب زمزم، درباره فرزندان عباس شعری سروده است.<ref>نک: مسالک الابصار، ج4، ص295.</ref> عباس در [[طایف]] تاکستانی داشت که انگور آن را به مکه میآوردند و آب آن را با آب زمزم میآمیختند و در ایام موسم به حاجیان میدادند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص114.</ref> | عبدالمطلب آب را از زمزم به [[عرفه]] میبرد و حاجیان را آب میداد.<ref>الطبقات، ابنسعد، ج1، ص83.</ref> او در موسم حج شتران فراوانش را گرد میآورد و شیر آنها را با عسل و شیره انگور میآمیخت تا از شوری آن کاسته شود.<ref>المنمق، ص42.</ref> با مرگ عبدالمطلب، پسرش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] عهدهدار سقایت شد. شاعری در فخرورزی به سقایت حاجیان با آب زمزم، درباره فرزندان عباس شعری سروده است.<ref>نک: مسالک الابصار، ج4، ص295.</ref> عباس در [[طایف]] تاکستانی داشت که انگور آن را به مکه میآوردند و آب آن را با آب زمزم میآمیختند و در ایام موسم به حاجیان میدادند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص114.</ref> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
طبری از [[عبدالرحمن بن عوف]] از [[رسول خدا(ص)]] گزارش کرده که فرمود: نوجوان بودم که با عموهایم حلف المطیبین را مشاهده کردم.<ref>جامع البیان، ج5، ص80؛ الفائق، ج2، ص372؛ البدایة و النهایه، ج2، ص291.</ref> | طبری از [[عبدالرحمن بن عوف]] از [[رسول خدا(ص)]] گزارش کرده که فرمود: نوجوان بودم که با عموهایم حلف المطیبین را مشاهده کردم.<ref>جامع البیان، ج5، ص80؛ الفائق، ج2، ص372؛ البدایة و النهایه، ج2، ص291.</ref> | ||
پذیرش گزارش حلف المطیبین، ما را در پذیرش این خبر که هاشم عهدهدار منصب سقایت و رفادت و انجامدهنده کارهای قریش پس از عبدمناف بوده<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص108.</ref> و پس از وی منصب سقایت و رفادت به مطلب<ref>تاریخ طبری، ج1، ص503.</ref> و سپس عبدالمطلب رسیده است،<ref>السیرة النبویه، ج1، ص276؛ تاریخ طبری، ج1، ص503.</ref> با مشکل روبهرو میکند، مگر آنکه تصور کنیم بنیعبدالدار و همپیمانانشان درصدد بودهاند که به پشتوانه وصیت جدشان [[قصی بن کلاب|قُصَی بن کِلاب]]، افزون بر منصب حجابت و لواء، منصب سقایت و رفادت را نیز از آن خود کنند که با ایستادگی بنیعبدمناف روبهرو شدند. | پذیرش گزارش حلف المطیبین، ما را در پذیرش این خبر که هاشم عهدهدار منصب سقایت و رفادت و انجامدهنده کارهای قریش پس از عبدمناف بوده<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص108.</ref> و پس از وی منصب سقایت و رفادت به مطلب<ref>تاریخ طبری، ج1، ص503.</ref> و سپس عبدالمطلب رسیده است، <ref>السیرة النبویه، ج1، ص276؛ تاریخ طبری، ج1، ص503.</ref> با مشکل روبهرو میکند، مگر آنکه تصور کنیم بنیعبدالدار و همپیمانانشان درصدد بودهاند که به پشتوانه وصیت جدشان [[قصی بن کلاب|قُصَی بن کِلاب]]، افزون بر منصب حجابت و لواء، منصب سقایت و رفادت را نیز از آن خود کنند که با ایستادگی بنیعبدمناف روبهرو شدند. | ||
====پیمان حلف الفضول==== | ====پیمان حلف الفضول==== | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
فرزندان عباس عبارت بودند از: [[فضل بن عباس|فضل]]، عبدالله، [[عبیدالله بن عباس|عبیدالله]]، [[قثم بن عباس|قثم]]، [[معبد بن عباس|معبد]]، [[عبدالرحمن بن عباس|عبدالرحمن]]، [[تمام بن عباس|تمام]] و [[حارث بن عباس|حارث]]. دختر فضل به عقد [[ابوموسی اشعری]] درآمد و از او پسری به نام موسی زاد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص18.</ref> | فرزندان عباس عبارت بودند از: [[فضل بن عباس|فضل]]، عبدالله، [[عبیدالله بن عباس|عبیدالله]]، [[قثم بن عباس|قثم]]، [[معبد بن عباس|معبد]]، [[عبدالرحمن بن عباس|عبدالرحمن]]، [[تمام بن عباس|تمام]] و [[حارث بن عباس|حارث]]. دختر فضل به عقد [[ابوموسی اشعری]] درآمد و از او پسری به نام موسی زاد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص18.</ref> | ||
در روزگار خلافت علی(ع) سه تن از فرزندان عباس صاحب منصب شدند. عبدالله از یاران نزدیک امام علی(ع) بود. عبیدالله حکمران یمن،<ref>انساب الاشراف، ج4، ص78؛ اسد الغابه، ج3، ص420.</ref> قثم حاکم مدینه، و معبد زمامدار مکه شدند.<ref>تاریخ طبری، ج3، ص5؛ الکامل، ج3، ص204؛ جمهرة انساب العرب، ص18.</ref> عبیدالله در رویارویی [[امام حسن(ع)]] با [[معاویه]]، خیانتکارانه به اردوگاه معاویه پیوست.<ref>انساب الاشراف، ج3، ص291-292.</ref> | در روزگار خلافت علی(ع) سه تن از فرزندان عباس صاحب منصب شدند. عبدالله از یاران نزدیک امام علی(ع) بود. عبیدالله حکمران یمن، <ref>انساب الاشراف، ج4، ص78؛ اسد الغابه، ج3، ص420.</ref> قثم حاکم مدینه، و معبد زمامدار مکه شدند.<ref>تاریخ طبری، ج3، ص5؛ الکامل، ج3، ص204؛ جمهرة انساب العرب، ص18.</ref> عبیدالله در رویارویی [[امام حسن(ع)]] با [[معاویه]]، خیانتکارانه به اردوگاه معاویه پیوست.<ref>انساب الاشراف، ج3، ص291-292.</ref> | ||
در قیام سال 61ق. [[امام حسین(ع)]] معروف به رخداد طف، برخی فرزندان غیر فاطمی علی(ع) شامل [[ابوبکر بن علی|ابوبکر]]، [[محمد بن علی|محمد]]، [[جعفر بن علی|جعفر]]، [[عثمان بن علی|عثمان]]، [[عبدالله بن علی|عبدالله]] و [[ابوالفضل عباس]] معروف به سقا<ref>تاریخ طبری، ج3، ص343؛ عمدة الطالب، ص356.</ref> و شماری از فرزندان حسن بن علی(ع) شامل [[عبدالله بن حسن|عبدالله]]، [[قاسم بن حسن|قاسم]] و [[ابوبکر بن حسن|ابوبکر]] همراه عمویشان حسین(ع) در [[کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref>مروج الذهب، ج3، ص61-62.</ref> | در قیام سال 61ق. [[امام حسین(ع)]] معروف به رخداد طف، برخی فرزندان غیر فاطمی علی(ع) شامل [[ابوبکر بن علی|ابوبکر]]، [[محمد بن علی|محمد]]، [[جعفر بن علی|جعفر]]، [[عثمان بن علی|عثمان]]، [[عبدالله بن علی|عبدالله]] و [[ابوالفضل عباس]] معروف به سقا<ref>تاریخ طبری، ج3، ص343؛ عمدة الطالب، ص356.</ref> و شماری از فرزندان حسن بن علی(ع) شامل [[عبدالله بن حسن|عبدالله]]، [[قاسم بن حسن|قاسم]] و [[ابوبکر بن حسن|ابوبکر]] همراه عمویشان حسین(ع) در [[کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref>مروج الذهب، ج3، ص61-62.</ref> | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
بنیهاشم دستکم پس از فراگیر شدن دین اسلام به سبب آنکه رسول خدا(ص) از آنها بود، از جایگاهی والا میان مسلمانان برخوردار بودهاند. بر پایه روایتی منسوب به پیغمبر(ص) طایفه بنیهاشم به سبب رسالت او برگزیده از میان قریش است.<ref>وسیلة الاسلام، ص35.</ref> | بنیهاشم دستکم پس از فراگیر شدن دین اسلام به سبب آنکه رسول خدا(ص) از آنها بود، از جایگاهی والا میان مسلمانان برخوردار بودهاند. بر پایه روایتی منسوب به پیغمبر(ص) طایفه بنیهاشم به سبب رسالت او برگزیده از میان قریش است.<ref>وسیلة الاسلام، ص35.</ref> | ||
احادیثی در باب فضیلت بنیهاشم،<ref>ذخائر العقبی، ص14.</ref> استحباب عیادت بیماران خاندان هاشم<ref>ذخائر العقبی، ص15.</ref> و اینکه آنها سادات اهل بهشت هستند،<ref>ذخائر العقبی، ص15.</ref> روایت شدهاند. | احادیثی در باب فضیلت بنیهاشم، <ref>ذخائر العقبی، ص14.</ref> استحباب عیادت بیماران خاندان هاشم<ref>ذخائر العقبی، ص15.</ref> و اینکه آنها سادات اهل بهشت هستند، <ref>ذخائر العقبی، ص15.</ref> روایت شدهاند. | ||
===حرمت صدقه=== | ===حرمت صدقه=== | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
این اندیشه که بنیهاشم به دلیل قرابت نَسَبی با رسول خدا(ص) شایستگی ذاتی برای مقام خلافت را دارند، در آغاز سده دوم ق. میان بسیاری از مسلمانان رسوخ داشته است. | این اندیشه که بنیهاشم به دلیل قرابت نَسَبی با رسول خدا(ص) شایستگی ذاتی برای مقام خلافت را دارند، در آغاز سده دوم ق. میان بسیاری از مسلمانان رسوخ داشته است. | ||
از دیدگاه برخی، تفاوتی میان تیرهها و شاخههای بنیهاشم وجود نداشت. خطبه [[سدیف بن میمون]]، شاعر بنیهاشم،<ref>لسان العرب، ج1، ص615.</ref> در مکه در روزی که [[داود بن علی هاشمی]] این شهر را از دست بنیامیه بیرون کرد، در بر دارنده فرازهایی مهم است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص148.</ref> | از دیدگاه برخی، تفاوتی میان تیرهها و شاخههای بنیهاشم وجود نداشت. خطبه [[سدیف بن میمون]]، شاعر بنیهاشم، <ref>لسان العرب، ج1، ص615.</ref> در مکه در روزی که [[داود بن علی هاشمی]] این شهر را از دست بنیامیه بیرون کرد، در بر دارنده فرازهایی مهم است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص148.</ref> | ||
===اعتبار در درون خاندان=== | ===اعتبار در درون خاندان=== |