در حال ویرایش تکفیر

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
'''تکفیر''' نسبت دادن [[کفر]] به [[مسلمان]] یا گفتن جمله «کافر شدی» به او است.
{{در دست ویرایش|ماه=[[دی]]|روز=[[۲]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=Sajjadd  }}


عامل اصلی تکفیرها بیشتر تعصب مذهبی بوده است. گروه‌هایی از [[معتزله]] و [[اشاعره]] به سبب [[تعصب مذهبی]]، سخت یکدیگر را تکفیر می‌کردند؛ اما آموزه‌های اسلامی همواره مسلمانان را از [[تفرقه]] بازداشته و بر [[وحدت]] تاکید کرده است.
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]


تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار [[شهادتین]] صورت می‌گیرد و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود. حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.
'''تکفیر''' نسبت دادن [[کفر]] به [[مسلمان]] یا گفتن جمله «کافر شدی» به او است. پس با تکفیر، کسی از دیدگاه خود به دیگری نسبت کفر می‌دهد و او را کافر می‌داند. عامل اصلی تکفیرها بیشتر تعصب مذهبی بوده است. گروه‌هایی از [[معتزله]] و [[اشاعره]] به سبب تعصب مذهبی، سخت یکدیگر را تکفیر می‌کردند. اما آموزه‌های اسلامی همواره مسلمانان را از [[تفرقه]] بازداشته و بر [[وحدت]] تاکید کرده است. تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود. حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.


برای شناخت مبانی مقوله تکفیر، به تقسیم کفر به اعتقادی و عملی باید توجه کرد. [[کفر عملی]] موجب بیرون آمدن از [[دین]] نیست؛ اما [[کفر اعتقادی]] که همان انکار [[ضروری دین]] است، فرد را از دین بیرون می‌کند. می‌توان گفت کفر عملی یعنی این‌که فرد [[گناه]] نماید، تنها او را متصف به [[فسق]] می‌کند. [[وهابیان]] که کفر اعتقادی را از کفر عملی تفکیک نکرده‌اند، مواردی چون [[ترک نماز]] را موجب کفر دانسته و به کافر بودن مسلمان تارک نماز، [[فتوا]] داده‌اند.
برای شناخت مبانی مقوله تکفیر، به تقسیم کفر به اعتقادی و عملی باید توجه کرد. کفر عملی موجب بیرون آمدن از [[دین]] نیست؛ اما کفر اعتقادی که همان انکار ضروری دین است، فرد را از دین بیرون می‌کند. می‌توان گفت کفر عملی یعنی این‌که فرد [[گناه]] نماید، تنها او را متصف به [[فسق]] می‌کند. [[وهابیان]] که کفر اعتقادی را از کفر عملی تفکیک نکرده‌اند، مواردی چون ترک [[نماز]] را موجب کفر دانسته و به کافر بودن مسلمان تارک نماز، فتوا داده‌اند.


در فقه شیعیان، ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌ کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود. در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. آنان با عبارات گوناگون، از طرد یکدیگر و نسبت دادن کفر و [[فسق]] به [[اهل قبله]] پرهیز داده و پیامدهای آن را هشدار داده‌اند. پس این تهمت که [[شیعیان]] دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.
در فقه [[شیعیان]]، ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌ کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود. در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. آنان با عبارات گوناگون، از طرد یکدیگر و نسبت دادن کفر و [[فسق]] به اهل قبله پرهیز داده و پیامدهای آن را هشدار داده‌اند. پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.


می‌توان ضرورت پرهیز از تکفیر را به پشتوانه آیات و روایات، که از تکفیر کردن مسلمانان نهی کرده‌اند، استفاده نمود. تکفیر همواره موجب [[تفرقه]] میان مسلمانان و هتک حرمت آنان شده است.
می‌توان ضرورت پرهیز از تکفیر را به پشتوانه آیات و روایات، که از تکفیر کردن مسلمانان نهی کرده‌اند، استفاده نمود. تکفیر همواره موجب [[تفرقه]] میان مسلمانان و هتک حرمت آنان شده است.


در [[جزیرة العرب]]، باور تکفیر و [[سلفی‌گری]] به رهبری [[محمد بن عبدالوهاب]] رشد کرد. او دریافتی تنگ از [[اسلام]] را تبلیغ می‌کرد. سران [[آل سعود]] با محمد بن عبدالوهاب هم‌پیمان و همراه شدند و باور کردند که [[شرک]] سراسر جهان را فراگرفته و آن‌ها وظیفه دارند مشرکان را بکشند. آنان نبرد خود با مسلمانان را [[جهاد]] بر ضد [[شرک]] و [[بدعت]] خوانده‌اند. مهم‌ترین باورهای محمد بن عبدالوهاب و پیروانش در پیروی از [[صحابه]] و [[تابعین]] سده دوم و سوم ق. و مخالفت با [[تاویل]] و گسترش مفهوم کفر و [[شرک]] خلاصه می‌گردد.
در [[جزیرة العرب]]، باور تکفیر و سلفی‌گری به رهبری [[محمد بن عبدالوهاب]] رشد کرد. او دریافتی تنگ از [[اسلام]] را تبلیغ می‌کرد. سران [[آل سعود]] با محمد بن عبدالوهاب هم‌پیمان و همراه شدند و باور کردند که [[شرک]] سراسر جهان را فراگرفته و آن‌ها وظیفه دارند مشرکان را بکشند. آنان نبرد خود با مسلمانان را [[جهاد]] بر ضد [[شرک]] و [[بدعت]] خوانده‌اند. مهم‌ترین باورهای محمد بن عبدالوهاب و پیروانش در پیروی از [[صحابه]] و [[تابعین]] سده دوم و سوم ق. و مخالفت با [[تاویل]] و گسترش مفهوم کفر و شرک خلاصه می‌گردد.
==تعریف تکفیر==
==تعریف تکفیر==


«تکفیر» از «ک ـ ف ـ ر» به معنای نهان کردن و پوشاندن است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص191؛ مفردات، ص433-434؛ لسان العرب، ج5، ص144-146، «کفر.</ref> اطلاق [[کفر]] به فرد از این‌رو است که حقیقت را نهان می‌کند یا با کفرورزی بر دل خود پوشش می‌نهد.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص191؛ مفردات، ص434؛ لسان العرب، ج5، ص144-146.</ref> در تحلیلی ویژه گفته‌اند: از آن‌جا که فرد حقایق و تاویل‌های دین خداوند را می‌پوشاند،<ref>رسائل اخوان الصفا، ج3، ص61-63.</ref> به او کفر نسبت می‌یابد. کفر متضاد [[ایمان]]<ref>معجم الفروق اللغویه، ص454-455؛ الکافی، ج1، ص21؛ تعظیم قدر الصلاة، ج2، ص512، 517؛ قس: اوائل المقالات، ص48.</ref> و در اصطلاح، انکار مطالبی است که [[پیامبر(ص)]] آورده است.<ref>شرح المواقف، ج8، ص331-332؛ ارشاد الطالبین، ص437.</ref>  
«تکفیر» از «ک ـ ف ـ ر» به معنای نهان کردن و پوشاندن است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص191؛ مفردات، ص433-434؛ لسان العرب، ج5، ص144-146، «کفر.</ref>اطلاق [[کفر]] به فرد از این‌رو است که حقیقت را نهان می‌کند یا با کفرورزی بر دل خود پوشش می‌نهد.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج5، ص191؛ مفردات، ص434؛ لسان العرب، ج5، ص144-146.</ref>در تحلیلی ویژه گفته‌اند: از آن‌جا که فرد حقایق و تاویل‌های دین خداوند را می‌پوشاند،<ref>رسائل اخوان الصفا، ج3، ص61-63.</ref> به او کفر نسبت می‌یابد. کفر متضاد [[ایمان]]<ref>معجم الفروق اللغویه، ص454-455؛ الکافی، ج1، ص21؛ تعظیم قدر الصلاة، ج2، ص512، 517؛ قس: اوائل المقالات، ص48.</ref>و در اصطلاح، انکار مطالبی است که [[پیامبر(ص)]] آورده است.<ref>شرح المواقف، ج8، ص331-332؛ ارشاد الطالبین، ص437.</ref>


به دیگر سخن، انکار قطعیات و مسلمات دین، کفر است.<ref>مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص239؛ ابکار الافکار، ج5، ص26-28؛ مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص617.</ref> گاه از این مسلمات با عنوان «ضروری دین» نام می‌برند.<ref>قس: الروضة البهیه، ج9، ص334؛ اوثق الوسائل، ص238؛ رسائل و مسائل، ج3، ص336-337.</ref> البته انکار ضروری دین اگر ملازم با انکار [[اصول دین]] گردد و فرد به این ملازمه عنایت داشته باشد، موجب کفر است.<ref>نک: بحر الفوائد، ج1، ص283؛ دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص222؛ رسائل و مسائل، ج3، ص340.</ref>  
به دیگر سخن، انکار قطعیات و مسلمات دین، کفر است.<ref>مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص239؛ ابکار الافکار، ج5، ص26-28؛ مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص617.</ref>گاه از این مسلمات با عنوان «ضروری دین» نام می‌برند.<ref>قس: الروضة البهیه، ج9، ص334؛ اوثق الوسائل، ص238؛ رسائل و مسائل، ج3، ص336-337.</ref>البته انکار ضروری دین اگر ملازم با انکار [[اصول دین]] گردد و فرد به این ملازمه عنایت داشته باشد، موجب کفر است.<ref>نک: بحر الفوائد، ج1، ص283؛ دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص222؛ رسائل و مسائل، ج3، ص340.</ref>


==ماهیت کفر==
==ماهیت کفر==


در تبیین ماهیت کفر، اختلاف‌نظر وجود دارد. گمان می‌رود این اختلاف از تفاوت در برداشت از خود مفهوم ایمان برمی‌خیزد.<ref>نک: ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص303.</ref> از دیدگاه خوارج که ایمان را تصدیق قلبی و اقرار زبانی و رفتاری می‌دانند، ارتکاب [[گناه]]، کفر است<ref>ابکار الافکار، ج5، ص29.</ref> ؛ اما بیشتر متکلمان و فقیهان ایمان را تصدیق همراه اقرار می‌شمرند و رفتار را در شمار کمال و نه اصل ایمان می‌دانند.<ref>الفصل، ج2، ص209-210؛ ابکار الافکار، ج5، ص8؛ ارشاد الطالبین، ص440-442.</ref> گویا همین تفاوت دیدگاه، زمینه تقسیم کفر به دو‌گونه اعتقادی و عملی را فراهم کرده است. توجه نکردن به این تفکیک، زمینه نظری تکفیر را شکل می‌دهد.
در تبیین ماهیت کفر، اختلاف‌نظر وجود دارد. گمان می‌رود این اختلاف از تفاوت در برداشت از خود مفهوم ایمان برمی‌خیزد.<ref>نک: ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص303.</ref>از دیدگاه خوارج که ایمان را تصدیق قلبی و اقرار زبانی و رفتاری می‌دانند، ارتکاب [[گناه]]، کفر است<ref>ابکار الافکار، ج5، ص29.</ref>؛ اما بیشتر متکلمان و فقیهان ایمان را تصدیق همراه اقرار می‌شمرند و رفتار را در شمار کمال و نه اصل ایمان می‌دانند.<ref>الفصل، ج2، ص209-210؛ ابکار الافکار، ج5، ص8؛ ارشاد الطالبین، ص440-442.</ref>گویا همین تفاوت دیدگاه، زمینه تقسیم کفر به دو‌گونه اعتقادی و عملی را فراهم کرده است. توجه نکردن به این تفکیک، زمینه نظری تکفیر را شکل می‌دهد.


حکم به کفر مسلمانی که ضروری دین را انکار کرده، موضوع مبحث [[ارتداد]] و از دایره تکفیر بیرون است. فقیهان به تفصیل به مقوله ارتداد پرداخته‌اند و آن را «بیرون آمدن از دین» دانسته‌اند که با انکار ضروری دین تحقق می‌یابد و به دو‌گونه ملی و فطری تقسیم می‌شود. ارتداد فرد با وجود شرایطی چون بلوغ، عقل، اختیار و قصد<ref>المبسوط، ج8، ص71-73؛ شرائع الاسلام، ج4، ص962؛ الروضة البهیه، ج9، ص341.</ref> و با اقرار خود او یا گواهی عادل اثبات می‌گردد<ref>نک: الاشباه و النظائر، ص160؛ مرآة العقول، ج7، ص162؛ حق الیقین، ص576-578.</ref> و احکامی چون وجوب قتل و جدایی از همسر را برای وی به‌بار می‌آورد.<ref>التهذیب، ج8، ص91؛ الاشباه و النظائر، ص159؛ جواهر الکلام، ج41، ص605.</ref> احکام و مسائل ارتداد، جز برخی جزئیات، را همه فقیهان مذاهب اسلامی پذیرفته‌اند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص443-444.</ref>  
حکم به کفر مسلمانی که ضروری دین را انکار کرده، موضوع مبحث [[ارتداد]] و از دایره تکفیر بیرون است. فقیهان به تفصیل به مقوله ارتداد پرداخته‌اند و آن را «بیرون آمدن از دین» دانسته‌اند که با انکار ضروری دین تحقق می‌یابد و به دو‌گونه ملی و فطری تقسیم می‌شود. ارتداد فرد با وجود شرایطی چون بلوغ، عقل، اختیار و قصد<ref>المبسوط، ج8، ص71-73؛ شرائع الاسلام، ج4، ص962؛ الروضة البهیه، ج9، ص341.</ref>و با اقرار خود او یا گواهی عادل اثبات می‌گردد<ref>نک: الاشباه و النظائر، ص160؛ مرآة العقول، ج7، ص162؛ حق الیقین، ص576-578.</ref>و احکامی چون وجوب قتل و جدایی از همسر را برای وی به‌بار می‌آورد.<ref>التهذیب، ج8، ص91؛ الاشباه و النظائر، ص159؛ جواهر الکلام، ج41، ص605.</ref>احکام و مسائل ارتداد، جز برخی جزئیات، را همه فقیهان مذاهب اسلامی پذیرفته‌اند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص443-444.</ref>


تکفیر، نسبت دادن کفر به مسلمان یا گفتن جمله «کافر شدی» به او است.<ref>المصباح، ج2، ص535، «کفر. </ref> <ref>المفهم، ج2، ص17-18؛ نک: الاشباه و النظائر، ص158-160.</ref> پس با تکفیر، کسی از دیدگاه خود به دیگری نسبت کفر می‌دهد و او را کافر می‌داند.<ref>لسان العرب، ج5، ص146؛ المفهم، ج2، ص17-18.</ref> تکفیر به‌ویژه از این جهت که موجب طرد کردن دیگران است،<ref>نک: دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج2، ص240.</ref> در ماجرای ردّه در دوره خلافت [[ابوبکر]]، قتل [[عثمان]]، جنگ‌های دوره خلافت [[امام علی(ع)]]، فتنه [[ابن زبیر]] و [[واقعه حره|رخداد حره]] پیشینه دارد. روش فرقه‌ها در طرد یکدیگر و نسبت کفر دادن به طرف مقابل، به رواج تکفیر انجامید.<ref>نک: مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص240.</ref> در دوره کنونی، [[وهابیان]] آشکارا تکفیر مسلمانان، به‌ویژه [[شیعیان]]، را با توجیه دینی همراه می‌کنند.<ref>نک: رسائل و مقالات، ص211.</ref>  
تکفیر، نسبت دادن کفر به مسلمان یا گفتن جمله «کافر شدی» به او است.<ref>المصباح، ج2، ص535، «کفر. </ref><ref>المفهم، ج2، ص17-18؛ نک: الاشباه و النظائر، ص158-160.</ref>پس با تکفیر، کسی از دیدگاه خود به دیگری نسبت کفر می‌دهد و او را کافر می‌داند.<ref>لسان العرب، ج5، ص146؛ المفهم، ج2، ص17-18.</ref>تکفیر به‌ویژه از این جهت که موجب طرد کردن دیگران است،<ref>نک: دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج2، ص240.</ref> در ماجرای ردّه در دوره خلافت [[ابوبکر]]، قتل [[عثمان]]، جنگ‌های دوره خلافت [[امام علی(ع)]]، فتنه [[ابن زبیر]] و [[واقعه حره|رخداد حره]] پیشینه دارد. روش فرقه‌ها در طرد یکدیگر و نسبت کفر دادن به طرف مقابل، به رواج تکفیر انجامید.<ref>نک: مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص240.</ref>در دوره کنونی، [[وهابیان]] آشکارا تکفیر مسلمانان، به‌ویژه [[شیعیان]]، را با توجیه دینی همراه می‌کنند.<ref>نک: رسائل و مقالات، ص211.</ref>


==شناخت مبانی تکفیر==
==شناخت مبانی تکفیر==


برای شناخت مبانی مقوله تکفیر، به تقسیم کفر به اعتقادی و عملی باید توجه کرد.<ref>تقریب و ترتیب شرح العقیدة الطحاویه، ص296-299.</ref> کفر عملی موجب بیرون آمدن از [[دین]] نیست؛ اما کفر اعتقادی که همان انکار ضروری دین است، فرد را از دین بیرون می‌کند.<ref>مقالات الاسلامیین، ص132، 141؛ ابکار الافکار، ج5، ص25-27؛ مرآة العقول، ج10، ص157.</ref> می‌توان گفت کفر عملی یعنی این‌که فرد [[گناه]] نماید، تنها او را متصف به [[فسق]] می‌کند.<ref>شرح المقاصد، ج2، ص270؛ ابکار الافکار، ج5، ص26؛ تبصرة العوام، ص47.</ref> [[کفران نعمت]] را نیز مصداقی از کفر عملی دانسته‌اند.<ref>نک: المفهم، ج2، ص18.</ref> وهابیان که کفر اعتقادی را از کفر عملی تفکیک نکرده‌اند، مواردی چون ترک نماز را موجب کفر دانسته و به کافر بودن مسلمان تارک نماز، فتوا داده‌اند.<ref>خطر الوهابی، ص197.</ref>  
برای شناخت مبانی مقوله تکفیر، به تقسیم کفر به اعتقادی و عملی باید توجه کرد.<ref>تقریب و ترتیب شرح العقیدة الطحاویه، ص296-299.</ref>کفر عملی موجب بیرون آمدن از [[دین]] نیست؛ اما کفر اعتقادی که همان انکار ضروری دین است، فرد را از دین بیرون می‌کند.<ref>مقالات الاسلامیین، ص132، 141؛ ابکار الافکار، ج5، ص25-27؛ مرآة العقول، ج10، ص157.</ref>می‌توان گفت کفر عملی یعنی این‌که فرد [[گناه]] نماید، تنها او را متصف به [[فسق]] می‌کند.<ref>شرح المقاصد، ج2، ص270؛ ابکار الافکار، ج5، ص26؛ تبصرة العوام، ص47.</ref>[[کفران نعمت]] را نیز مصداقی از کفر عملی دانسته‌اند.<ref>نک: المفهم، ج2، ص18.</ref>وهابیان که کفر اعتقادی را از کفر عملی تفکیک نکرده‌اند، مواردی چون ترک نماز را موجب کفر دانسته و به کافر بودن مسلمان تارک نماز، فتوا داده‌اند.<ref>خطر الوهابی، ص197.</ref>


دقت در مضمون روایات با تعبیر کفر و کافر، نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها به کفر اعتقادی ارتباط ندارد. روایاتی چون «من ترک قتل الحیّات خشیة النار فقد کفر» درباره نکشتن مار یا «اِن الله یُنْزِلُ الغَیْثَ فیُصْبِحُ قومٌ به کافرین» در اشاره به کفران نعمت [[باران]] و یا «من رغب عن اَبیه فقد کفر» در زمینه بی‌توجهی به پدر، مربوط به کفر عملی است. کلمه کفر در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ﴾}} ([[سوره آل‌عمران]]، آیه 97) نیز به کفر عملی اشاره دارد.<ref>التبیان، ج2، ص538؛ نیز نک، ج8، ص275.</ref> بنابراین، تنها ارتکاب گناه موجب کفر نیست و نسبت دادن کفر به فرد گناهکار را مشروع و مجاز نمی‌کند و با تمسک به آن، نمی‌توان نسبت ناروا به مسلمانان داد.
دقت در مضمون روایات با تعبیر کفر و کافر، نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها به کفر اعتقادی ارتباط ندارد. روایاتی چون «من ترک قتل الحیّات خشیة النار فقد کفر» درباره نکشتن مار یا «اِن الله یُنْزِلُ الغَیْثَ فیُصْبِحُ قومٌ به کافرین» در اشاره به کفران نعمت [[باران]] و یا «من رغب عن اَبیه فقد کفر» در زمینه بی‌توجهی به پدر، مربوط به کفر عملی است. کلمه کفر در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ﴾}} ([[سوره آل‌عمران]]، آیه 97) نیز به کفر عملی اشاره دارد.<ref>التبیان، ج2، ص538؛ نیز نک، ج8، ص275.</ref>بنابراین، تنها ارتکاب گناه موجب کفر نیست و نسبت دادن کفر به فرد گناهکار را مشروع و مجاز نمی‌کند و با تمسک به آن، نمی‌توان نسبت ناروا به مسلمانان داد.


برخی از متکلمان در مخالفت با تکفیر، به این مهم که نباید اهل قبله را تکفیر کرد، تمسک نموده‌اند<ref>الابانه، اشعری، ص26؛ اتحاف السائل، ج26، ص3.</ref> ؛ زیرا همه پیشینیان با تکفیر اهل قبله، سخت مخالف بوده‌اند.<ref>شرح المقاصد، ج2، ص267-270؛ شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج6، ص1129.</ref> آنان بر این باور بودند که گمراهی در عقیده، موجب جواز تکفیر نمی‌شود. از این‌رو، از تکفیر اهل تجسیم پرهیز می‌کردند.<ref>الموطا، ج3، ص404.</ref>  
برخی از متکلمان در مخالفت با تکفیر، به این مهم که نباید اهل قبله را تکفیر کرد، تمسک نموده‌اند<ref>الابانه، اشعری، ص26؛ اتحاف السائل، ج26، ص3.</ref>؛ زیرا همه پیشینیان با تکفیر اهل قبله، سخت مخالف بوده‌اند.<ref>شرح المقاصد، ج2، ص267-270؛ شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج6، ص1129.</ref>آنان بر این باور بودند که گمراهی در عقیده، موجب جواز تکفیر نمی‌شود. از این‌رو، از تکفیر اهل تجسیم پرهیز می‌کردند.<ref>الموطا، ج3، ص404.</ref>


==مجازات تکفیر کننده نزد شیعه==
==مجازات تکفیر کننده نزد شیعه==


در فقه [[شیعیان]]، ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود.<ref>المقنعه، ص796؛ السرائر، ج3، ص529.</ref> برخی بر آنند که در مسائل اختلافی، نباید کسی را تکفیر کرد.<ref>الروضة البهیه، ج9، ص335.</ref> در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. آنان با عبارات گوناگون، از طرد یکدیگر و نسبت دادن کفر و فسق به اهل قبله پرهیز داده و پیامدهای آن را هشدار داده‌اند.<ref>فی ظل اصول الاسلام، ص20-22.</ref> پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.
در فقه [[شیعیان]]، ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود.<ref>المقنعه، ص796؛ السرائر، ج3، ص529.</ref>برخی بر آنند که در مسائل اختلافی، نباید کسی را تکفیر کرد.<ref>الروضة البهیه، ج9، ص335.</ref>در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. آنان با عبارات گوناگون، از طرد یکدیگر و نسبت دادن کفر و فسق به اهل قبله پرهیز داده و پیامدهای آن را هشدار داده‌اند.<ref>فی ظل اصول الاسلام، ص20-22.</ref>پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.
{{جعبه نقل قول | عنوان= تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین| نقل‌قول= تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین مطلب برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود. حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.
{{جعبه نقل قول | عنوان= تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین| نقل‌قول= تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین مطلب برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود. حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.
[[شیعه]] ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌ کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود. در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.|تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پس‌زمینه=#FF9999| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
[[شیعه]] ضمن مخالفت با تکفیر، برای تکفیر‌ کننده مجازات در نظر گرفته‌اند. در باور فقیهان شیعه، نسبت دهنده کفر به مسلمان، باید [[تعزیر‌]] شود. در سخنان بسیاری از دانشوران مذاهب اسلامی، بر پرهیز از تکفیر تاکید شده است. پس این تهمت که شیعیان دیگران را تکفیر می‌کنند، از اعتبار ساقط است.|تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پس‌زمینه=#FF9999| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
خط ۴۲: خط ۴۲:
==تکفیر نزد اهل‌سنت==
==تکفیر نزد اهل‌سنت==


به اهل‌سنت نسبت می‌دهند که میان تکفیر مطلق و معین، تفاوت نهاده‌اند<ref>اتحاف السائل، ج26، ص11-12؛ ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص3203؛ نک: البحر الرائق، ج1، ص342-343.</ref> ؛ به این معنا که نسبت دادن کفر به فرد ویژه را جز با وجود شرایط و فقدان موانع، نپذیرفته‌اند؛ اما تکفیر مطلق را که به گفتار و رفتار کافرانه، صرف‌نظر از گوینده آن تعلق می‌گیرد، مشروع می‌دانند.<ref>اعتقاد اهل السنه، ج1، ص28؛ قس: الفتاوی الهندیه، ج2، ص269-283.</ref> برای نمونه، گفتن این‌که هر کس به خلق [[قرآن]] یا خلق اعمال باور داشته باشد، کافر است،<ref>نک: الابانه، ابن بطه، ج5، ص317-364؛ الذخیره، ج12، ص29.</ref> از نوع تکفیر مطلق است؛ زیرا کفر به شخص معین نسبت داده نشده است. از سخن آنان درباره شرایط تکفیر شامل بلوغ، عقل، اختیار و عرضه دلیل<ref>الذخیره، ج12، ص29-30؛ التکفیر و ضوابطه، ص263.</ref> برمی‌آید که مقصودشان از شرایط تکفیر خاص همان شرایط یاد شده در مبحث [[ارتداد]] است<ref>التنبیه، ص230-231؛ قس: شرائع الاسلام، ج4، ص962؛ نک: الاشباه و النظائر، ص158-160؛ الروضة البهیه، ج9، ص341.</ref> که در آن اختلاف راه ندارد. حتی جواز تکفیر مطلق هم به‌سبب بازگشت به انکار ضروری دین و همان مسئله ارتداد است.
به اهل‌سنت نسبت می‌دهند که میان تکفیر مطلق و معین، تفاوت نهاده‌اند<ref>اتحاف السائل، ج26، ص11-12؛ ترتیب و تقریب شرح العقیدة الطحاویه، ص3203؛ نک: البحر الرائق، ج1، ص342-343.</ref>؛ به این معنا که نسبت دادن کفر به فرد ویژه را جز با وجود شرایط و فقدان موانع، نپذیرفته‌اند؛ اما تکفیر مطلق را که به گفتار و رفتار کافرانه، صرف‌نظر از گوینده آن تعلق می‌گیرد، مشروع می‌دانند.<ref>اعتقاد اهل السنه، ج1، ص28؛ قس: الفتاوی الهندیه، ج2، ص269-283.</ref>برای نمونه، گفتن این‌که هر کس به خلق [[قرآن]] یا خلق اعمال باور داشته باشد، کافر است،<ref>نک: الابانه، ابن بطه، ج5، ص317-364؛ الذخیره، ج12، ص29.</ref> از نوع تکفیر مطلق است؛ زیرا کفر به شخص معین نسبت داده نشده است. از سخن آنان درباره شرایط تکفیر شامل بلوغ، عقل، اختیار و عرضه دلیل<ref>الذخیره، ج12، ص29-30؛ التکفیر و ضوابطه، ص263.</ref>برمی‌آید که مقصودشان از شرایط تکفیر خاص همان شرایط یاد شده در مبحث [[ارتداد]] است<ref>التنبیه، ص230-231؛ قس: شرائع الاسلام، ج4، ص962؛ نک: الاشباه و النظائر، ص158-160؛ الروضة البهیه، ج9، ص341.</ref>که در آن اختلاف راه ندارد. حتی جواز تکفیر مطلق هم به‌سبب بازگشت به انکار ضروری دین و همان مسئله ارتداد است.


بر این اساس، بیرون از مبحث ارتداد، هیچ‌یک از مسلمانان شناخته شده به مشروعیت تکفیر باور ندارد؛ بلکه همگان با این پدیده مخالفت ورزیده و راه توجیه آن را بسته‌اند. از جمله، در انکار ضروریات دین یاد کرده‌اند که نه به صورت بدیهی و نه مستدل، نمی‌توان انکار ضروری دین را ثابت کرد.<ref>تلخیص المحصل، ص405.</ref> کسانی از عبارت «استحلال الحرام» بهره برده<ref>الابانه، اشعری، ص26؛ اصول الدین، ج1، ص301؛ اتحاف السائل، ج26، ص13؛ قس: البحر الرائق، ج1، ص342-343.</ref> و گفته‌اند که تکفیر مسلمانی که بر گناه اصرار ورزد و به حلیت آن باور نداشته باشد، صحیح نیست.<ref>نک: اصول السنه، ص50-53؛ اتحاف السائل، ج26، ص14-15؛ نک: من لا یحضره الفقیه، ج3، ص566؛ نک: وسائل الشیعه، ج18، ص125.</ref> نیز اختلاف عقیدتی فرقه‌ها که به انکار ضروری دین نینجامد، موجب کفر نیست.<ref>التحصیل، ص16.</ref> همچنین نمی‌توان به فرد یا گروهی که در عقاید غلو کرده، نسبت کفر داد؛ زیرا به یقین همه حقیقت را نمی‌دانیم و بر گمان هم نباید تکیه کرد.<ref>الاقتصاد، ص135.</ref>  
بر این اساس، بیرون از مبحث ارتداد، هیچ‌یک از مسلمانان شناخته شده به مشروعیت تکفیر باور ندارد؛ بلکه همگان با این پدیده مخالفت ورزیده و راه توجیه آن را بسته‌اند. از جمله، در انکار ضروریات دین یاد کرده‌اند که نه به صورت بدیهی و نه مستدل، نمی‌توان انکار ضروری دین را ثابت کرد.<ref>تلخیص المحصل، ص405.</ref>کسانی از عبارت «استحلال الحرام» بهره برده<ref>الابانه، اشعری، ص26؛ اصول الدین، ج1، ص301؛ اتحاف السائل، ج26، ص13؛ قس: البحر الرائق، ج1، ص342-343.</ref>و گفته‌اند که تکفیر مسلمانی که بر گناه اصرار ورزد و به حلیت آن باور نداشته باشد، صحیح نیست.<ref>نک: اصول السنه، ص50-53؛ اتحاف السائل، ج26، ص14-15؛ نک: من لا یحضره الفقیه، ج3، ص566؛ نک: وسائل الشیعه، ج18، ص125.</ref>نیز اختلاف عقیدتی فرقه‌ها که به انکار ضروری دین نینجامد، موجب کفر نیست.<ref>التحصیل، ص16.</ref>همچنین نمی‌توان به فرد یا گروهی که در عقاید غلو کرده، نسبت کفر داد؛ زیرا به یقین همه حقیقت را نمی‌دانیم و بر گمان هم نباید تکیه کرد.<ref>الاقتصاد، ص135.</ref>


==معیارهای محدود کردن تکفیر==
==معیارهای محدود کردن تکفیر==
خط ۵۱: خط ۵۱:
===تحقق اسلام با شهادتین===
===تحقق اسلام با شهادتین===


تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد<ref>العروة الوثقی، ج1، ص273.</ref> و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است<ref>الشفاء، ج2، ص10؛ الایمان و الکفر، ص108-109.</ref> و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود.<ref>الخلاف، ج1، ص551.</ref> بر پایه این روایت نبوی: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا «لا اله الا الله محمد رسول الله فاذا قالوها فقد عصموا...» <ref>الابانه، ابن بطه، ج2، ص762-763؛ السنن الکبری، ج3، ص367.</ref> در امان بودن و محفوظ ماندن، از آثار اظهار [[شهادتین]] است.<ref>الاقتصاد، ص135.</ref> حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.<ref>العروة الوثقی، ج1، ص273؛ اوثق الوسائل، ص239.</ref> برخی نیز تصریح نموده‌اند که شهادتین هرچند با باور و رفتار هماهنگ نباشد، برای حکم به مسلمانی فرد، کافی است.<ref>المیزان، ج18، ص328؛ العروة الوثقی، ج1، ص273.</ref>  
تحقق اسلام و مسلمانی با اظهار شهادتین صورت می‌گیرد<ref>العروة الوثقی، ج1، ص273.</ref>و در سیره [[پیامبر(ص)]] نیز همین برای اثبات مسلمان بودن فرد کافی است<ref>الشفاء، ج2، ص10؛ الایمان و الکفر، ص108-109.</ref>و نشان می‌دهد که قلمرو ورود به [[اسلام]] پهناور است و با اقرار فرد به [[توحید]] و [[نبوت]]، باید به مسلمانی او حکم نمود.<ref>الخلاف، ج1، ص551.</ref>بر پایه این روایت نبوی: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا «لا اله الا الله محمد رسول الله فاذا قالوها فقد عصموا...» <ref>الابانه، ابن بطه، ج2، ص762-763؛ السنن الکبری، ج3، ص367.</ref>در امان بودن و محفوظ ماندن، از آثار اظهار [[شهادتین]] است.<ref>الاقتصاد، ص135.</ref>حتی پاره‌ای از فقیهان درباره فردی که شهادتین را بر زبان جاری کرده، اما قلباً آن را نپذیرفته، حکم به مسلمانی کرده‌اند.<ref>العروة الوثقی، ج1، ص273؛ اوثق الوسائل، ص239.</ref>برخی نیز تصریح نموده‌اند که شهادتین هرچند با باور و رفتار هماهنگ نباشد، برای حکم به مسلمانی فرد، کافی است.<ref>المیزان، ج18، ص328؛ العروة الوثقی، ج1، ص273.</ref>


===اصل تکذیب پیامبر===
===اصل تکذیب پیامبر===


معیار دیگر برای محدود کردن تکفیر، اصل تکذیب پیامبر(ص) است.<ref>الاشباه و النظائر، ص159.</ref> [[ابوحامد غزالی]] (درگذشت 505ق.) مفهوم تکذیب را توضیح می‌دهد و برای آن مراتبی یاد می‌کند و بر آن است که جز با تکذیب صریح<ref>الاقتصاد، ص133-138؛ نک: الابانه، ابن بطه، ج2، ص762-763.</ref> نمی‌توان به کسی نسبت کفر داد. او تکفیر را مقوله‌ای فقهی می‌داند که از دلیل شرعی یا اجتهاد برمی‌خیزد و هر کس که آن را به‌کار می‌برد، بر اصل قطعی تکذیب پیامبر(ص) تکیه می‌کند.<ref>الاقتصاد، ص134.</ref>  
معیار دیگر برای محدود کردن تکفیر، اصل تکذیب پیامبر(ص) است.<ref>الاشباه و النظائر، ص159.</ref>[[ابوحامد غزالی]] (درگذشت 505ق.) مفهوم تکذیب را توضیح می‌دهد و برای آن مراتبی یاد می‌کند و بر آن است که جز با تکذیب صریح<ref>الاقتصاد، ص133-138؛ نک: الابانه، ابن بطه، ج2، ص762-763.</ref>نمی‌توان به کسی نسبت کفر داد. او تکفیر را مقوله‌ای فقهی می‌داند که از دلیل شرعی یا اجتهاد برمی‌خیزد و هر کس که آن را به‌کار می‌برد، بر اصل قطعی تکذیب پیامبر(ص) تکیه می‌کند.<ref>الاقتصاد، ص134.</ref>


===نهی آیات و روایات===
===نهی آیات و روایات===


گذشته از این مباحث نظری، تکفیر در آیات و روایات نهی شده است. می‌توان ضرورت پرهیز از تکفیر را به پشتوانه آیاتی چون: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقی‏ اِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً﴾}} ([[سوره نساء]]، آیه 94) {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ﴾}} ([[سوره زمر]]، آیه 7) توضیح داد. مضمون آیه نخست، بیانگر اراده و امر تشریعی خداوند در پرهیز از انتساب کفر به دیگران است.<ref>نک: دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص220.</ref> در آیه دوم بیان می‌کند که خداوند به کفر بندگانش راضی نیست. کفر هرچند به علم خداوند تعلق می‌گیرد، بر خلاف اشاعره،<ref>نک: الاربعین، ص6؛ استقصاء النظر، ص37.</ref> به اراده و رضایت او تعلق نمی‌گیرد.<ref>تصحیح اعتقادات، ص48-50؛ الاحتجاج، ج2، ص254-255؛ نک: الوافی، ج1، ص521.</ref> از این‌رو، باید از نسبت دادن کفر به مسلمان که مورد اراده و رضایت خداوند نیست و از آن نهی کرده، پرهیز کرد.
گذشته از این مباحث نظری، تکفیر در آیات و روایات نهی شده است. می‌توان ضرورت پرهیز از تکفیر را به پشتوانه آیاتی چون: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقی‏ اِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً﴾}} ([[سوره نساء]]، آیه 94) {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ﴾}} ([[سوره زمر]]، آیه 7) توضیح داد. مضمون آیه نخست، بیانگر اراده و امر تشریعی خداوند در پرهیز از انتساب کفر به دیگران است.<ref>نک: دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص220.</ref>در آیه دوم بیان می‌کند که خداوند به کفر بندگانش راضی نیست. کفر هرچند به علم خداوند تعلق می‌گیرد، بر خلاف اشاعره،<ref>نک: الاربعین، ص6؛ استقصاء النظر، ص37.</ref> به اراده و رضایت او تعلق نمی‌گیرد.<ref>تصحیح اعتقادات، ص48-50؛ الاحتجاج، ج2، ص254-255؛ نک: الوافی، ج1، ص521.</ref>از این‌رو، باید از نسبت دادن کفر به مسلمان که مورد اراده و رضایت خداوند نیست و از آن نهی کرده، پرهیز کرد.


بر پایه پاره‌ای روایات نبوی که برخی آن‌ها را صحیح دانسته‌اند،<ref>الایمان و الکفر، ص63-64.</ref> از تکفیر کردن مسلمانان نهی شده؛ زیرا هرکس «لا اله الا الله» گوید، مال و جانش در امان خواهد بود.<ref>صحیح البخاری، ج2، ص110؛ صحیح مسلم، ج1، ص38.</ref> نیز در روایت آمده است: «هم‌کیشان خود را تکفیر نکنید، حتی اگر گناهان بزرگ مرتکب شوند.»<ref>کنز العمال، ج1، ص215؛ لسان المیزان، ج3، ص133؛ ج6، ص225.</ref> در برخی جوامع حدیثی، بابی با عنوان «اِثمُ مَن کَفَّر مُسلِماً» برای پرهیز دادن از تکفیر مسلمانان گشوده شده است.<ref>المفهم، ج2، ص17.</ref>  
بر پایه پاره‌ای روایات نبوی که برخی آن‌ها را صحیح دانسته‌اند،<ref>الایمان و الکفر، ص63-64.</ref> از تکفیر کردن مسلمانان نهی شده؛ زیرا هرکس «لا اله الا الله» گوید، مال و جانش در امان خواهد بود.<ref>صحیح البخاری، ج2، ص110؛ صحیح مسلم، ج1، ص38.</ref>نیز در روایت آمده است: «هم‌کیشان خود را تکفیر نکنید، حتی اگر گناهان بزرگ مرتکب شوند.»<ref>کنز العمال، ج1، ص215؛ لسان المیزان، ج3، ص133؛ ج6، ص225.</ref>در برخی جوامع حدیثی، بابی با عنوان «اِثمُ مَن کَفَّر مُسلِماً» برای پرهیز دادن از تکفیر مسلمانان گشوده شده است.<ref>المفهم، ج2، ص17.</ref>


از پیوند این دسته از روایات با احادیثی مانند «اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما»<ref>صحیح مسلم، ج1، ص57؛ صحیح البخاری، ج7، ص97.</ref> یا «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ رَمَی مُؤْمِناً بِکُفْرٍ»<ref>بحار الانوار، ج69، ص209.</ref> و احادیثی که در موضوع [[شهادت]]، بدون ایجاد تفاوت میان شهادت حق و شهادت باطل، از نسبت دادن کفر به مسلمانان پرهیز می‌دهند،<ref>نک: کنز العمال، ج7، ص20؛ مسند ابی عوانه، ص32؛ الوافی، ج8، ص1182.</ref> آشکار می‌شود که تکفیر کاری نکوهیده است.<ref>نک: البیان و التحصیل، ج9، ص173-174.</ref> برخی در توضیح این روایات گفته‌اند که تکفیر روش متکبران روزگار [[جاهلیت]] بود و از این‌رو، پیامبر مسلمانان را از همانندی به آن‌ها بازداشته و پرهیز داده است.<ref>المفهم، ج2، ص18-19.</ref> گاه نیز این روایات را این‌گونه توضیح داده‌اند که فرد با پذیرش اسلام از کفر بیرون می‌شوند و از این‌رو، نسبت دادن کفر به او صحیح نیست، زیرا این دو نسبت با هم جمع نمی‌شوند.<ref>شرح مشکل الآثار، ج7، ص306.</ref>  
از پیوند این دسته از روایات با احادیثی مانند «اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما»<ref>صحیح مسلم، ج1، ص57؛ صحیح البخاری، ج7، ص97.</ref>یا «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ رَمَی مُؤْمِناً بِکُفْرٍ»<ref>بحار الانوار، ج69، ص209.</ref>و احادیثی که در موضوع [[شهادت]]، بدون ایجاد تفاوت میان شهادت حق و شهادت باطل، از نسبت دادن کفر به مسلمانان پرهیز می‌دهند،<ref>نک: کنز العمال، ج7، ص20؛ مسند ابی عوانه، ص32؛ الوافی، ج8، ص1182.</ref> آشکار می‌شود که تکفیر کاری نکوهیده است.<ref>نک: البیان و التحصیل، ج9، ص173-174.</ref>برخی در توضیح این روایات گفته‌اند که تکفیر روش متکبران روزگار [[جاهلیت]] بود و از این‌رو، پیامبر مسلمانان را از همانندی به آن‌ها بازداشته و پرهیز داده است.<ref>المفهم، ج2، ص18-19.</ref>گاه نیز این روایات را این‌گونه توضیح داده‌اند که فرد با پذیرش اسلام از کفر بیرون می‌شوند و از این‌رو، نسبت دادن کفر به او صحیح نیست، زیرا این دو نسبت با هم جمع نمی‌شوند.<ref>شرح مشکل الآثار، ج7، ص306.</ref>


==زمینه رواج تکفیر==
==زمینه رواج تکفیر==


بررسی تکفیریه‌ها نشان می‌دهد که تکفیر همواره موجب [[تفرقه]] میان مسلمانان و هتک حرمت آنان شده است.<ref>اصل الشیعة و اصولها، ص19؛ نک: خطورة التسرع فی التکفیر، ص6-7.</ref> عامل اصلی این تکفیرها بیشتر تعصب مذهبی بوده است. گروه‌هایی از [[معتزله]] و [[اشاعره]] به سبب تعصب مذهبی، سخت یکدیگر را تکفیر می‌کردند.<ref>الایمان و الکفر، ص58-59؛ رسائل و مقالات، ج1، ص221.</ref> اما آموزه‌های اسلامی همواره مسلمانان را از تفرقه بازداشته و بر وحدت تاکیدکرده است.<ref>فی ظل اصول الاسلام، ص18-19.</ref>  
بررسی تکفیریه‌ها نشان می‌دهد که تکفیر همواره موجب [[تفرقه]] میان مسلمانان و هتک حرمت آنان شده است.<ref>اصل الشیعة و اصولها، ص19؛ نک: خطورة التسرع فی التکفیر، ص6-7.</ref>عامل اصلی این تکفیرها بیشتر تعصب مذهبی بوده است. گروه‌هایی از [[معتزله]] و [[اشاعره]] به سبب تعصب مذهبی، سخت یکدیگر را تکفیر می‌کردند.<ref>الایمان و الکفر، ص58-59؛ رسائل و مقالات، ج1، ص221.</ref>اما آموزه‌های اسلامی همواره مسلمانان را از تفرقه بازداشته و بر وحدت تاکیدکرده است.<ref>فی ظل اصول الاسلام، ص18-19.</ref>


تفاوت دیدگاه درباره ارتکاب گناه بزرگ، دشنام به پیامبر(ص) و [[صحابه]]،<ref>الاشباه و النظائر، ج1، ص159.</ref> تاویل نصوص،<ref>نک: شرح کتاب الفقه الاکبر، ص278-279؛ العقیدة و علم الکلام، ص74.</ref> مخلوق بودن قرآن، رابطه صفات و ذات خداوند،<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص111.</ref> رؤیت خداوند، [[عصمت]] [[پیامبران]]، و [[بدعت]]<ref>الاعتصام، ص454؛ الایمان و الکفر، ص5.</ref> زمینه رواج تکفیر را فراهم کرد. بررسی منابع فرقه‌شناختی نشان می‌دهد که به کارگیری سلاح تکفیر، رفتاری رایج میان فرقه‌ها بوده است.<ref>الفرق بین الفرق، ص115؛ اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص39، 44، 46-47، 51، 56، 60.</ref>  
تفاوت دیدگاه درباره ارتکاب گناه بزرگ، دشنام به پیامبر(ص) و [[صحابه]]،<ref>الاشباه و النظائر، ج1، ص159.</ref> تاویل نصوص،<ref>نک: شرح کتاب الفقه الاکبر، ص278-279؛ العقیدة و علم الکلام، ص74.</ref> مخلوق بودن قرآن، رابطه صفات و ذات خداوند،<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص111.</ref> رؤیت خداوند، [[عصمت]] [[پیامبران]]، و [[بدعت]]<ref>الاعتصام، ص454؛ الایمان و الکفر، ص5.</ref>زمینه رواج تکفیر را فراهم کرد. بررسی منابع فرقه‌شناختی نشان می‌دهد که به کارگیری سلاح تکفیر، رفتاری رایج میان فرقه‌ها بوده است.<ref>الفرق بین الفرق، ص115؛ اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص39، 44، 46-47، 51، 56، 60.</ref>


==تاریخ تکفیر==
==تاریخ تکفیر==


نخستین‌بار، رخداد [[ارتداد]] در خلافت [[ابوبکر]] موجب شد افرادی بسیار به جرم پرداخت نکردن [[زکات]]، تکفیر شوند.<ref>الرده، ص167-170؛ اسد الغابه، ج4، ص31.</ref> مسئله تکفیر پس از فتنه اول (قتل عثمان) رواج بسیار یافت و در‌ اندک زمانی میان گروه‌های مسلمان، به اوج رسید.<ref>نک: تقریب المعارف، ص292.</ref> چنان‌که از منابع فرقه‌شناسی برمی‌آید،<ref>مقالات الاسلامیین، ج1، ص84-85؛ الفرق بین الفرق، ص55، 67؛ نک: تعظیم قدر الصلاة، ج2، ص624.</ref> [[خوارج]] بیشتر و پیشتر از دیگران این حربه را به صحنه سیاست کشاندند و هر موضع مخالف را گناه بزرگ و مرتکب آن را کافر می‌دانستند.<ref>الفرق بین الفرق، ص64، 66؛ بحار الانوار، ج33، ص373.</ref> در برابر، معتزله به اصل «منزلة بین المنزلتین» باور داشتند و نمی‌پذیرفتند که وضع گناهکار همانند [[کافر]] و [[منافق]] باشد.<ref>ابکار الافکار، ج5، ص26، تبصرة العوام، ص47؛ انوار الملکوت، ص180.</ref> آورده‌اند که پیشینیان [[اهل‌سنت]]، وضع و حال مرتکب گناه بزرگ را به خدا وا‌گذار کرده‌اند<ref>ظاهرة التکفیر، ص87.</ref> یا باور داشته‌اند که داوری درباره سرنوشت فرد، بدعت است.<ref>اصول السنه، ص182.</ref> در مسئله انکار [[امامت]]، بیشتر فقیهان و متکلمان [[امامی]]، اعتقاد به کفر منکران امامت را رد کرده و از [[اسلام]] و طهارت منکران امامت دفاع نموده‌اند.<ref>مستند الشیعه، ج6، ص271؛ معتمد الشیعه، ص80.</ref>  
نخستین‌بار، رخداد [[ارتداد]] در خلافت [[ابوبکر]] موجب شد افرادی بسیار به جرم پرداخت نکردن [[زکات]]، تکفیر شوند.<ref>الرده، ص167-170؛ اسد الغابه، ج4، ص31.</ref>مسئله تکفیر پس از فتنه اول (قتل عثمان) رواج بسیار یافت و در‌ اندک زمانی میان گروه‌های مسلمان، به اوج رسید.<ref>نک: تقریب المعارف، ص292.</ref>چنان‌که از منابع فرقه‌شناسی برمی‌آید،<ref>مقالات الاسلامیین، ج1، ص84-85؛ الفرق بین الفرق، ص55، 67؛ نک: تعظیم قدر الصلاة، ج2، ص624.</ref> [[خوارج]] بیشتر و پیشتر از دیگران این حربه را به صحنه سیاست کشاندند و هر موضع مخالف را گناه بزرگ و مرتکب آن را کافر می‌دانستند.<ref>الفرق بین الفرق، ص64، 66؛ بحار الانوار، ج33، ص373.</ref>در برابر، معتزله به اصل «منزلة بین المنزلتین» باور داشتند و نمی‌پذیرفتند که وضع گناهکار همانند [[کافر]] و [[منافق]] باشد.<ref>ابکار الافکار، ج5، ص26، تبصرة العوام، ص47؛ انوار الملکوت، ص180.</ref>آورده‌اند که پیشینیان [[اهل‌سنت]]، وضع و حال مرتکب گناه بزرگ را به خدا وا‌گذار کرده‌اند<ref>ظاهرة التکفیر، ص87.</ref>یا باور داشته‌اند که داوری درباره سرنوشت فرد، بدعت است.<ref>اصول السنه، ص182.</ref>در مسئله انکار [[امامت]]، بیشتر فقیهان و متکلمان [[امامی]]، اعتقاد به کفر منکران امامت را رد کرده و از [[اسلام]] و طهارت منکران امامت دفاع نموده‌اند.<ref>مستند الشیعه، ج6، ص271؛ معتمد الشیعه، ص80.</ref>


کسانی از اهل حدیث در موضعی سختگیرانه، [[قدریه|قَدَریه]] (معتقدان به خلق کارها به دست بندگان) و باورداران به خلق قرآن را کافر و قتلشان را واجب دانسته‌اند.<ref>نک: کتاب القدر، ص180-205، 221؛ شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج1، ص172.</ref> در مسئله خلق قرآن، به «[[جهمیه]]» نسبت کفر داده‌اند.<ref>الابانه، ابن بطه، ج5، ص214-215، 297؛ تاریخ التراث العربی، ج1، جزء4، ص21-23.</ref> هنگامی که مسئله خلق قرآن به یکی از جدل‌های کلامی جامعه تبدیل شد، این تکفیرها رواج داشت.<ref>الابانه، ابن بطه، ج5، ص315-317.</ref> پیشوایان حنبلی در اختلاف‌ها و جدل‌های کلامی، فراوان به حربه تکفیر چنگ می‌زدند.<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص108-111.</ref> در سده‌های پنجم و ششم ق. فضای تکفیر میان اشاعره و حنبلیان برقرار بود و گزارش‌های بسیار از نسبت دادن کفر به یکدیگر در میان آنان در دست است.<ref>الابانه، اشعری، ص20؛ الملل و النحل، ج1، ص316؛ ج2، ص257-258.</ref>  
کسانی از اهل حدیث در موضعی سختگیرانه، [[قدریه|قَدَریه]] (معتقدان به خلق کارها به دست بندگان) و باورداران به خلق قرآن را کافر و قتلشان را واجب دانسته‌اند.<ref>نک: کتاب القدر، ص180-205، 221؛ شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج1، ص172.</ref>در مسئله خلق قرآن، به «[[جهمیه]]» نسبت کفر داده‌اند.<ref>الابانه، ابن بطه، ج5، ص214-215، 297؛ تاریخ التراث العربی، ج1، جزء4، ص21-23.</ref>هنگامی که مسئله خلق قرآن به یکی از جدل‌های کلامی جامعه تبدیل شد، این تکفیرها رواج داشت.<ref>الابانه، ابن بطه، ج5، ص315-317.</ref>پیشوایان حنبلی در اختلاف‌ها و جدل‌های کلامی، فراوان به حربه تکفیر چنگ می‌زدند.<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص108-111.</ref>در سده‌های پنجم و ششم ق. فضای تکفیر میان اشاعره و حنبلیان برقرار بود و گزارش‌های بسیار از نسبت دادن کفر به یکدیگر در میان آنان در دست است.<ref>الابانه، اشعری، ص20؛ الملل و النحل، ج1، ص316؛ ج2، ص257-258.</ref>


==تکفیر تاویل‌گران==
==تکفیر تاویل‌گران==


مسئله تاویل دو صورت داشته است: یکی بیان جمله‌ای بود که نتیجه‌اش کفرآمیز به‌شمار می‌رفت؛ مانند این‌که در نفی زیادت صفات از ذات، برخی با کاربرد عبارت «خداوند عالم نیست»، علم خدا را نفی می‌کردند.<ref>نک: شرح الشفاء، ج2، ص529.</ref> مورد مهم‌تر، تاویل ظاهر آیات بود که به رواج تکفیر دامن می‌زد. گاه کتاب‌هایی در تکفیر تاویل‌گران می‌نوشتند<ref>الفرق بین الفرق، ص115.</ref> و استدلال می‌کردند که چون تاویل‌گران همانند مشرکانند،<ref>ایثار الحق، ص376-378.</ref> کافرند<ref>الانتصار، ج1، ص87؛ الکاشف الامین، ج3، ص275؛ شرح الشفاء، ج2، ص503-504، 529.</ref> ؛ اما بیشتر مسلمانان و متکلمان از تکفیر اهل تاویل دوری می‌گزیدند.<ref>شرح الشفاء، ج2، ص529؛ المبدا و المعاد، ص404؛ من العقیدة الی الثوره، ج4، ص313.</ref> آن‌ها بر این باور بودند که تاویلات و دیدگاه‌های منسوب به فرقه‌ها و مذاهب، در موارد بسیار، معانی متفاوت داشته و تنها با تاویل نمی‌توان صاحبان آن‌ها را تکفیر کرد.<ref>ابکار الافکار، ج5، ص101، 106.</ref> آورده‌اند که نبرد [[حضرت علی(ع)]] با خوارج، نبرد برای تاویل بوده است.<ref>بدائع الصنائع، ج7، ص140؛ السنه، ج1، ص151؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص373.</ref> اهل‌سنت، مخالفان حاضر در این جنگ‌ها را اهل بغی دانسته‌اند؛ ولی فقیهان امامی «بَغی» را به بغض امیرمؤمنان ملحق کرده و به کفر اهل بغی، باور یافته‌اند.<ref>بحار الانوار، ج32، ص324، 327.</ref>  
مسئله تاویل دو صورت داشته است: یکی بیان جمله‌ای بود که نتیجه‌اش کفرآمیز به‌شمار می‌رفت؛ مانند این‌که در نفی زیادت صفات از ذات، برخی با کاربرد عبارت «خداوند عالم نیست»، علم خدا را نفی می‌کردند.<ref>نک: شرح الشفاء، ج2، ص529.</ref>مورد مهم‌تر، تاویل ظاهر آیات بود که به رواج تکفیر دامن می‌زد. گاه کتاب‌هایی در تکفیر تاویل‌گران می‌نوشتند<ref>الفرق بین الفرق، ص115.</ref>و استدلال می‌کردند که چون تاویل‌گران همانند مشرکانند،<ref>ایثار الحق، ص376-378.</ref> کافرند<ref>الانتصار، ج1، ص87؛ الکاشف الامین، ج3، ص275؛ شرح الشفاء، ج2، ص503-504، 529.</ref>؛ اما بیشتر مسلمانان و متکلمان از تکفیر اهل تاویل دوری می‌گزیدند.<ref>شرح الشفاء، ج2، ص529؛ المبدا و المعاد، ص404؛ من العقیدة الی الثوره، ج4، ص313.</ref>آن‌ها بر این باور بودند که تاویلات و دیدگاه‌های منسوب به فرقه‌ها و مذاهب، در موارد بسیار، معانی متفاوت داشته و تنها با تاویل نمی‌توان صاحبان آن‌ها را تکفیر کرد.<ref>ابکار الافکار، ج5، ص101، 106.</ref>آورده‌اند که نبرد [[حضرت علی(ع)]] با خوارج، نبرد برای تاویل بوده است.<ref>بدائع الصنائع، ج7، ص140؛ السنه، ج1، ص151؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج14، ص373.</ref>اهل‌سنت، مخالفان حاضر در این جنگ‌ها را اهل بغی دانسته‌اند؛ ولی فقیهان امامی «بَغی» را به بغض امیرمؤمنان ملحق کرده و به کفر اهل بغی، باور یافته‌اند.<ref>بحار الانوار، ج32، ص324، 327.</ref>
==دیدگاه‌ها درباره دشنام دهنده به صحابه==
==دیدگاه‌ها درباره دشنام دهنده به صحابه==
در‌باره دشنام به [[صحابه]]، دیدگاه‌ها تعارض دارند. معمولاً دشنام به صحابه را گناهی بزرگ می‌دانستند که برخلاف باور خوارج، موجب کفر نیست.<ref>التعلیقات علی شرح العقائد العضدیه، ص126.</ref> برخی، روایات مربوط به تکفیر دشنام دهنده به صحابه را ضعیف شمرده‌اند.<ref>الموطا، ج3، ص404.</ref> آورده‌اند که [[احمد بن حنبل]] و شماری از اصحاب حدیث،<ref>شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج1، ص169.</ref> بیزاری از صحابه را فقط بدعت می‌دانند.<ref>اصول السنه، ص54.</ref> گاه دشنام ندادن و طعن نزدن به صحابه را جزئی از عقیده لازم یک مسلمان می‌دانستند.<ref>اصول الدین، ص297.</ref> البته انکار اجماع‌های صحابه را موجب کفر و فسق نمی‌‌شمردند.<ref>جلاء العینین، ص296.</ref> مخالفان، تکفیر و دشنام صحابه را به شیعیان نسبت داده و به حدیثی ضعیف استناد کرده‌اند که طبق آن، پس از پیامبر، جز چند تن، همه صحابه مرتد شدند.<ref>الاختصاص، ص6، 10؛ بحار الانوار، ج22، ص333؛ اضواء علی عقائد الشیعه، ص522.</ref>  
در‌باره دشنام به [[صحابه]]، دیدگاه‌ها تعارض دارند. معمولاً دشنام به صحابه را گناهی بزرگ می‌دانستند که برخلاف باور خوارج، موجب کفر نیست.<ref>التعلیقات علی شرح العقائد العضدیه، ص126.</ref>برخی، روایات مربوط به تکفیر دشنام دهنده به صحابه را ضعیف شمرده‌اند.<ref>الموطا، ج3، ص404.</ref>آورده‌اند که [[احمد بن حنبل]] و شماری از اصحاب حدیث،<ref>شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج1، ص169.</ref> بیزاری از صحابه را فقط بدعت می‌دانند.<ref>اصول السنه، ص54.</ref>گاه دشنام ندادن و طعن نزدن به صحابه را جزئی از عقیده لازم یک مسلمان می‌دانستند.<ref>اصول الدین، ص297.</ref>البته انکار اجماع‌های صحابه را موجب کفر و فسق نمی‌‌شمردند.<ref>جلاء العینین، ص296.</ref>مخالفان، تکفیر و دشنام صحابه را به شیعیان نسبت داده و به حدیثی ضعیف استناد کرده‌اند که طبق آن، پس از پیامبر، جز چند تن، همه صحابه مرتد شدند.<ref>الاختصاص، ص6، 10؛ بحار الانوار، ج22، ص333؛ اضواء علی عقائد الشیعه، ص522.</ref>


این اتهام را دانشوران شیعه سخت رد نموده و در پاسخ تصریح کرده‌اند که شیعیان به بسیاری از صحابه احترام ویژه می‌نهند و هیچ‌گاه آن‌ها را تکفیر یا تفسیق نمی‌کنند.<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص107-108؛ الایمان و الکفر، ص68-69.</ref> شاید این اتهام از دیدگاه شیعیان درباره [[عدالت]] صحابه برخاسته باشد. در مسئله عدالت صحابه، شیعیان بر این باورند که دلیل روشنی بر عدالت همه صحابه که نام بسیاری از آن‌ها در منابع ثبت نشده، در دست نیست.<ref>الملل و النحل، ج6، ص406-414؛ رسائل و مقالات، ص401.</ref>  
این اتهام را دانشوران شیعه سخت رد نموده و در پاسخ تصریح کرده‌اند که شیعیان به بسیاری از صحابه احترام ویژه می‌نهند و هیچ‌گاه آن‌ها را تکفیر یا تفسیق نمی‌کنند.<ref>حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج1، ص107-108؛ الایمان و الکفر، ص68-69.</ref>شاید این اتهام از دیدگاه شیعیان درباره [[عدالت]] صحابه برخاسته باشد. در مسئله عدالت صحابه، شیعیان بر این باورند که دلیل روشنی بر عدالت همه صحابه که نام بسیاری از آن‌ها در منابع ثبت نشده، در دست نیست.<ref>الملل و النحل، ج6، ص406-414؛ رسائل و مقالات، ص401.</ref>


==شروع اندیشه تکفیر در معاصران==
==شروع اندیشه تکفیر در معاصران==


اندیشه تکفیر از سده گذشته به سبب تحولات گوناگون، به ویژه سکولار شدن جامعه [[مصر]]،<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص169-170، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».</ref> نخست در آن سرزمین و سپس در دیگر بوم‌های اسلامی رواج یافت. در میان دانشوران اثرگذار مصر، [[سید قطب]] (درگذشت 1387ق.) حامی‌ اندیشه تکفیر بود و خود، از [[ابوالاعلی مودودی]]، دانشور پاکستانی، اثر پذیرفته بود. موقعیت سید قطب در میان اسلام‌گرایان، در رواج تکفیر اثر نهاد.<ref>التکفیر و ضوابطه، ص38-45.</ref> اندیشه تکفیر در مواضع جندالله، طلائع الجهاد و حزب التحریر الاسلامی مصر به فراوانی دیده شده است. اخوان المسلمین با‌ اندیشه تکفیر مخالف هستند و آن را نشانه غلو، تحجر و کوته‌بینی می‌دانند.<ref>دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج2، ص241.</ref> میثاق‌نامه‌های سلفیان، فتاوا، و‌ اندیشه‌های تکفیری اسلام‌گرایانی که در مصر ظهور کردند و دست به ترور مخالفان زدند، در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان النبی المسلح گردآوری و نخستین‌بار به سال1991م. در لندن منتشر شد.<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص174، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون.</ref>  
اندیشه تکفیر از سده گذشته به سبب تحولات گوناگون، به ویژه سکولار شدن جامعه [[مصر]]،<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص169-170، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون».</ref> نخست در آن سرزمین و سپس در دیگر بوم‌های اسلامی رواج یافت. در میان دانشوران اثرگذار مصر، [[سید قطب]] (درگذشت 1387ق.) حامی‌ اندیشه تکفیر بود و خود، از [[ابوالاعلی مودودی]]، دانشور پاکستانی، اثر پذیرفته بود. موقعیت سید قطب در میان اسلام‌گرایان، در رواج تکفیر اثر نهاد.<ref>التکفیر و ضوابطه، ص38-45.</ref>اندیشه تکفیر در مواضع جندالله، طلائع الجهاد و حزب التحریر الاسلامی مصر به فراوانی دیده شده است. اخوان المسلمین با‌ اندیشه تکفیر مخالف هستند و آن را نشانه غلو، تحجر و کوته‌بینی می‌دانند.<ref>دائرة المعارف جهان نوین اسلام، ج2، ص241.</ref>میثاق‌نامه‌های سلفیان، فتاوا، و‌ اندیشه‌های تکفیری اسلام‌گرایانی که در مصر ظهور کردند و دست به ترور مخالفان زدند، در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان النبی المسلح گردآوری و نخستین‌بار به سال1991م. در لندن منتشر شد.<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص174، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون.</ref>


==رشد سلفی‌گری در جزیرة العرب==
==رشد سلفی‌گری در جزیرة العرب==


در [[جزیرة العرب]]، شکلی دیگر از سلفی‌گری به رهبری [[محمد بن عبدالوهاب]] (درگذشت 1206ق.) رشد کرد. برخی او را که به آسانی مسلمانان را تکفیر می‌کرد، آورنده آیینی تازه دانسته‌اند.<ref>خطر الوهابی، ص54-58.</ref> او دریافتی تنگ از [[اسلام]] را تبلیغ می‌کرد.<ref>الوهابیه، ص12.</ref> سران [[آل سعود]] با محمد بن عبدالوهاب هم‌پیمان و همراه شدند و باور کردند که [[شرک]] سراسر جهان را فراگرفته و آن‌ها وظیفه دارند مشرکان را بکشند.<ref>خطر الوهابی، ص79.</ref> سران سعودی در آغاز قیام و تصرف [[حجاز]]، در نامه به مسلمانان، به‌صراحت آن‌ها را مشرک خطاب می‌کردند.<ref>رحلة فتح الله الصائغ الحلبی، ص246.</ref> آنان نبرد خود با مسلمانان را [[جهاد]] بر ضد شرک و بدعت خوانده‌اند.<ref>کشف الارتیاب، ص136.</ref>  
در [[جزیرة العرب]]، شکلی دیگر از سلفی‌گری به رهبری [[محمد بن عبدالوهاب]] (درگذشت 1206ق.) رشد کرد. برخی او را که به آسانی مسلمانان را تکفیر می‌کرد، آورنده آیینی تازه دانسته‌اند.<ref>خطر الوهابی، ص54-58.</ref>او دریافتی تنگ از [[اسلام]] را تبلیغ می‌کرد.<ref>الوهابیه، ص12.</ref>سران [[آل سعود]] با محمد بن عبدالوهاب هم‌پیمان و همراه شدند و باور کردند که [[شرک]] سراسر جهان را فراگرفته و آن‌ها وظیفه دارند مشرکان را بکشند.<ref>خطر الوهابی، ص79.</ref>سران سعودی در آغاز قیام و تصرف [[حجاز]]، در نامه به مسلمانان، به‌صراحت آن‌ها را مشرک خطاب می‌کردند.<ref>رحلة فتح الله الصائغ الحلبی، ص246.</ref>آنان نبرد خود با مسلمانان را [[جهاد]] بر ضد شرک و بدعت خوانده‌اند.<ref>کشف الارتیاب، ص136.</ref>


مهم‌ترین باورهای محمد بن عبدالوهاب و پیروانش در پیروی از [[صحابه]] و [[تابعین]] سده دوم و سوم ق. و مخالفت با [[تاویل]] و گسترش مفهوم کفر و شرک خلاصه می‌گردد. محمد بن عبدالوهاب دریافتی متفاوت از [[قرآن]] داشت و به سیره فقیهان و مسلمانان بی‌اعتنا بود و بسیاری از رفتارهای دینی زمانه‌اش را شرک می‌دانست. او خون و مال زائران قبرهای صالحان را حلال و جایز شمرد.<ref>نک: کشف الشبهات، ص58؛ نک: الایمان و الکفر، ص106-107.</ref> در باور او، هرکس به [[زیارت]] [[قبر پیامبر(ص)]] یا یکی از صالحان برود و از او [[حاجت]] بخواهد، این رفتار او شرک صریح است و باید [[توبه]] کند؛ وگرنه، باید کشته شود.<ref>زیارة القبور، ص30-31.</ref>  
مهم‌ترین باورهای محمد بن عبدالوهاب و پیروانش در پیروی از [[صحابه]] و [[تابعین]] سده دوم و سوم ق. و مخالفت با [[تاویل]] و گسترش مفهوم کفر و شرک خلاصه می‌گردد. محمد بن عبدالوهاب دریافتی متفاوت از [[قرآن]] داشت و به سیره فقیهان و مسلمانان بی‌اعتنا بود و بسیاری از رفتارهای دینی زمانه‌اش را شرک می‌دانست. او خون و مال زائران قبرهای صالحان را حلال و جایز شمرد.<ref>نک: کشف الشبهات، ص58؛ نک: الایمان و الکفر، ص106-107.</ref>در باور او، هرکس به [[زیارت]] [[قبر پیامبر(ص)]] یا یکی از صالحان برود و از او [[حاجت]] بخواهد، این رفتار او شرک صریح است و باید [[توبه]] کند؛ وگرنه، باید کشته شود.<ref>زیارة القبور، ص30-31.</ref>


صراحت سخن محمد بن عبدالوهاب در مشرک خواندن مسلمانان به‌گونه‌ای است که جای هیچ توجیهی باقی ننهاده است. او بیش از 24 بار کلمه شرک و مشرکین و بیش از 25 بار کلمات کفر، الحاد، [[مرتد]]، [[منافق]] و [[بت‌پرست]] را در باره مسلمانان به‌کار برده است.<ref>کشف الارتیاب، ص134؛ نک: الدرر السنیه، ج1، ص46؛ خلاصة الکلام، ص229-330.</ref> در باور او، [[دعا]]، [[استغاثه]]، [[نذر]] و [[ذبح]] برای غیر خدا شرک اکبر است و همان‌گونه که نماز بی‌طهارت باطل است، [[عبادت]] با شرک هم [[توحید]] فرد را باطل می‌کند و او را سزاوار عذاب جاودان می‌نماید.
صراحت سخن محمد بن عبدالوهاب در مشرک خواندن مسلمانان به‌گونه‌ای است که جای هیچ توجیهی باقی ننهاده است. او بیش از 24 بار کلمه شرک و مشرکین و بیش از 25 بار کلمات کفر، الحاد، [[مرتد]]، [[منافق]] و [[بت‌پرست]] را در باره مسلمانان به‌کار برده است.<ref>کشف الارتیاب، ص134؛ نک: الدرر السنیه، ج1، ص46؛ خلاصة الکلام، ص229-330.</ref>در باور او، [[دعا]]، [[استغاثه]]، [[نذر]] و [[ذبح]] برای غیر خدا شرک اکبر است و همان‌گونه که نماز بی‌طهارت باطل است، [[عبادت]] با شرک هم [[توحید]] فرد را باطل می‌کند و او را سزاوار عذاب جاودان می‌نماید.


وی بر این باور است که شرک اکبر در دو دوره، یکی روزگار جاهلیت و دیگری عصر کنونی، تحقق یافته است. شرک دوران جاهلیت تنها در عبادت بود و مشرکان فقط در خوشی‌ها به بت‌ها متوسل می‌شدند؛ اما مشرکان کنونی در همه حال به غیر خدا توسل می‌جویند و در شرک همیشگی به سر می‌برند.<ref>اصول الایمان، ص27.</ref> اشاره محمد بن عبدالوهاب به بسیاری از مسلمانان، به‌ویژه [[شیعیان]]، است که به زیارت قبرها می‌روند. به این ترتیب، با پیوند دادن کارهای مسلمانان با شرک اکبر، خون و مال و آبروی آن‌ها بر تکفیرگران حلال می‌گردد. [[وهابیان]] این باور او را با صراحت در آثار خود آورده، از آن دفاع می‌کنند.<ref>ظاهرة التکفیر، ص67.</ref>  
وی بر این باور است که شرک اکبر در دو دوره، یکی روزگار جاهلیت و دیگری عصر کنونی، تحقق یافته است. شرک دوران جاهلیت تنها در عبادت بود و مشرکان فقط در خوشی‌ها به بت‌ها متوسل می‌شدند؛ اما مشرکان کنونی در همه حال به غیر خدا توسل می‌جویند و در شرک همیشگی به سر می‌برند.<ref>اصول الایمان، ص27.</ref>اشاره محمد بن عبدالوهاب به بسیاری از مسلمانان، به‌ویژه [[شیعیان]]، است که به زیارت قبرها می‌روند. به این ترتیب، با پیوند دادن کارهای مسلمانان با شرک اکبر، خون و مال و آبروی آن‌ها بر تکفیرگران حلال می‌گردد. [[وهابیان]] این باور او را با صراحت در آثار خود آورده، از آن دفاع می‌کنند.<ref>ظاهرة التکفیر، ص67.</ref>


پیروان محمد بن عبدالوهاب، خود را «[[سلفیه]]» یا «الموحد» می‌خوانند<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص167، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون.</ref> ؛ ولی نزد محققان و مستشرقان به وهابی شهرت یافته‌اند.<ref>الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص91.</ref> آنان به صراحت از مقوله تکفیر دفاع می‌کنند و از آیه 74 [[سوره توبه]]: {{قلم رنگ|سبز|﴿قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ﴾}} این مفهوم را برداشت می‌کنند که خداوند کسانی از مسلمانان نماز‌گزار و حج‌‌گزار را که با [[پیامبر(ص)]] جهاد کرده، [[زکات]] می‌دادند، [[کافر]] خوانده‌اند و برآنند که خداوند اجازه بهره‌گیری از این تعبیر را داده است.<ref>رسالة فی رد مذهب الوهابیه، ص69-70.</ref> این تحلیل چندان صحیح نیست؛ زیرا آیه درباره مسلمانان کافر شده، سخن نمی‌گوید؛ بلکه به منافقانی اشاره می‌کند که در دل ایمان ندارند. وانگهی علم خداوند به وجود مقتضی و نبود مانع، سبب بیان این سخن شده است؛ اما ما که چنین دانشی نداریم، نمی‌توانیم درباره دیگران داوری کنیم.
پیروان محمد بن عبدالوهاب، خود را «[[سلفیه]]» یا «الموحد» می‌خوانند<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، ش13، ص167، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون.</ref>؛ ولی نزد محققان و مستشرقان به وهابی شهرت یافته‌اند.<ref>الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص91.</ref>آنان به صراحت از مقوله تکفیر دفاع می‌کنند و از آیه 74 [[سوره توبه]]: {{قلم رنگ|سبز|﴿قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ﴾}} این مفهوم را برداشت می‌کنند که خداوند کسانی از مسلمانان نماز‌گزار و حج‌‌گزار را که با [[پیامبر(ص)]] جهاد کرده، [[زکات]] می‌دادند، [[کافر]] خوانده‌اند و برآنند که خداوند اجازه بهره‌گیری از این تعبیر را داده است.<ref>رسالة فی رد مذهب الوهابیه، ص69-70.</ref>این تحلیل چندان صحیح نیست؛ زیرا آیه درباره مسلمانان کافر شده، سخن نمی‌گوید؛ بلکه به منافقانی اشاره می‌کند که در دل ایمان ندارند. وانگهی علم خداوند به وجود مقتضی و نبود مانع، سبب بیان این سخن شده است؛ اما ما که چنین دانشی نداریم، نمی‌توانیم درباره دیگران داوری کنیم.


بر پایه این مبانی فکری، هیئت عالی افتای سعودی، شیعیان را تکفیر کرده است. در باور این عالمان، گوینده «یا علی و یا حسن و یا حسین» مشرک و از [[دین اسلام]] بیرون است. ذیل این فتوا، امضای این افراد به چشم می‌خورد: [[عبدالعزیز بن عبدالله بن باز]]، [[عبدالرزاق عفیفی]]، [[عبدالله بن غدیان|عبدالله بن غَدَیان]]، و [[عبدالله بن قعود]]. این‌گونه نظرها و استدلال‌ها در آثار و فتاوای وهابیان، فراوان یافت می‌گردد.<ref>نک: خطر الوهابی، ص195-196؛ فتاوی اللجنه، ج3، ص57.</ref>  
بر پایه این مبانی فکری، هیئت عالی افتای سعودی، شیعیان را تکفیر کرده است. در باور این عالمان، گوینده «یا علی و یا حسن و یا حسین» مشرک و از [[دین اسلام]] بیرون است. ذیل این فتوا، امضای این افراد به چشم می‌خورد: [[عبدالعزیز بن عبدالله بن باز]]، [[عبدالرزاق عفیفی]]، [[عبدالله بن غدیان|عبدالله بن غَدَیان]]، و [[عبدالله بن قعود]]. این‌گونه نظرها و استدلال‌ها در آثار و فتاوای وهابیان، فراوان یافت می‌گردد.<ref>نک: خطر الوهابی، ص195-196؛ فتاوی اللجنه، ج3، ص57.</ref>


==انتقاد دانشوران بر دیدگاه عبدالوهاب و ابن‌تیمیه==
==انتقاد دانشوران بر دیدگاه عبدالوهاب و ابن‌تیمیه==


باورهای محمد بن عبدالوهاب از آغاز با انتقاد سخت دانشوران اسلامی روبه‌رو شد و برخی از نزدیکان او، از جمله استاد و برادرش [[سلیمان بن عبدالوهاب]]، باورهای او را با مبانی دین در تعارض شمردند و او را به‌سبب فتوا بر ضد مسلمانان نکوهیدند.<ref>فتنة الوهابیه، ص9.</ref> سلیمان در رد نظر و فتوای برادرش گفته است: «[[توسل]] و [[زیارت]] در روزگار پیشوایان [[اهل‌سنت]] و پیش از [[احمد بن حنبل]] رواج داشت و هیچ‌یک از آنان مردم را به این سبب کافر و مرتد نمی‏‌دانست و سرزمین مسلمانان را سرزمین شرک یا دارالحرب نمی‌‏نامید.» <ref>الصواعق الالهیه، ص38؛ خطر الوهابی، ص61-62.</ref>  
باورهای محمد بن عبدالوهاب از آغاز با انتقاد سخت دانشوران اسلامی روبه‌رو شد و برخی از نزدیکان او، از جمله استاد و برادرش [[سلیمان بن عبدالوهاب]]، باورهای او را با مبانی دین در تعارض شمردند و او را به‌سبب فتوا بر ضد مسلمانان نکوهیدند.<ref>فتنة الوهابیه، ص9.</ref>سلیمان در رد نظر و فتوای برادرش گفته است: «[[توسل]] و [[زیارت]] در روزگار پیشوایان [[اهل‌سنت]] و پیش از [[احمد بن حنبل]] رواج داشت و هیچ‌یک از آنان مردم را به این سبب کافر و مرتد نمی‏‌دانست و سرزمین مسلمانان را سرزمین شرک یا دارالحرب نمی‌‏نامید.» <ref>الصواعق الالهیه، ص38؛ خطر الوهابی، ص61-62.</ref>


باورهای [[ابن تیمیه]] نیز که دیدگاه‌ها و فتاوای محمد بن عبدالوهاب از آن‌ها ریشه می‌گرفت،<ref>الوهابیه، ص48-49.</ref> از همان آغاز با انکار دانشوران اهل سنت روبه‌رو شد.<ref>الوهابیه، ص36-43.</ref> از جمله، [[شمس‌الدین ذهبی]] (درگذشت 748ق.) گفته است که ریشه دیدگاه‌های او در انتساب کفر به مسلمانان، از القائات دروغ‌گویان و بی‌‌سوادانی ریشه گرفته که روایات [[صحیح مسلم]] و [[بخاری]] در پرهیز از تکفیر را ضعیف قلمداد کرده‌اند.<ref>السیف الصقیل، ص218-219.</ref> [[سبکی|سُبکی]] (درگذشت 756م. ق.) ضمن مخالفت با ابن تیمیه، شبهات او را درباره زیارت و توسل و [[شفاعت]] پاسخ گفته و نشان داده که این مقولات نسبتی با شرک ندارند.<ref>شفاء السقام، ص257-260.</ref> نیز [[ابن حجر مکی|ابن حجر مکّی]]، ابن تیمیه را گمراه و بدعت‌گذار و غیر معتدل خوانده است.<ref>الفتاوی الحدیثیه، ص84.</ref>  
باورهای [[ابن تیمیه]] نیز که دیدگاه‌ها و فتاوای محمد بن عبدالوهاب از آن‌ها ریشه می‌گرفت،<ref>الوهابیه، ص48-49.</ref> از همان آغاز با انکار دانشوران اهل سنت روبه‌رو شد.<ref>الوهابیه، ص36-43.</ref>از جمله، [[شمس‌الدین ذهبی]] (درگذشت 748ق.) گفته است که ریشه دیدگاه‌های او در انتساب کفر به مسلمانان، از القائات دروغ‌گویان و بی‌‌سوادانی ریشه گرفته که روایات [[صحیح مسلم]] و [[بخاری]] در پرهیز از تکفیر را ضعیف قلمداد کرده‌اند.<ref>السیف الصقیل، ص218-219.</ref>[[سبکی|سُبکی]] (درگذشت 756م. ق.) ضمن مخالفت با ابن تیمیه، شبهات او را درباره زیارت و توسل و [[شفاعت]] پاسخ گفته و نشان داده که این مقولات نسبتی با شرک ندارند.<ref>شفاء السقام، ص257-260.</ref>نیز [[ابن حجر مکی|ابن حجر مکّی]]، ابن تیمیه را گمراه و بدعت‌گذار و غیر معتدل خوانده است.<ref>الفتاوی الحدیثیه، ص84.</ref>


==توجیه دیدگاه‌های عبدالوهاب==
==توجیه دیدگاه‌های عبدالوهاب==


به تدریج دیدگاه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب و فتاوای تند او مبنای رفتار گروه‌های تکفیری شد که سعودیان از آنان حمایت می‌کردند. همین سبب‌ اندوه و ناخرسندی متفکران و واکنش مسلمانان گشت. وهابیان، به‌ویژه متاخرین آن‌ها، از مشکلات دیدگاه‌های بنیان‌گذار وهابیت آگاه گشتند و با شیوه‌های گوناگون در صدد بازسازی افکار محمد بن عبدالوهاب و حذف‌ اندیشه تکفیر هستند. آنان حتی در مقدمه کتاب‌های محمد بن عبدالوهاب می‌کوشند تا چهره خشن و تکفیری او را نفی کنند. یک توجیه آن‌ها این است که تکفیر در دیدگاه او تنها به موارد کفر شمرده شده در اجماع مسلمانان، اختصاص دارد.<ref>اصول الایمان، ص25-26.</ref> کتاب مصباح الظلام فی الرد علی من کذب علی الشیخ الامام و نسبه الی تکفیر اهل الایمان و الاسلام<ref>المملکة العربیة السعودیة فی مائة عام، ج7، ص539.</ref> نمونه‌ای از توجه وهابیان جدید به این معضل است که گریبان آن‌ها را گرفته است.
به تدریج دیدگاه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب و فتاوای تند او مبنای رفتار گروه‌های تکفیری شد که سعودیان از آنان حمایت می‌کردند. همین سبب‌ اندوه و ناخرسندی متفکران و واکنش مسلمانان گشت. وهابیان، به‌ویژه متاخرین آن‌ها، از مشکلات دیدگاه‌های بنیان‌گذار وهابیت آگاه گشتند و با شیوه‌های گوناگون در صدد بازسازی افکار محمد بن عبدالوهاب و حذف‌ اندیشه تکفیر هستند. آنان حتی در مقدمه کتاب‌های محمد بن عبدالوهاب می‌کوشند تا چهره خشن و تکفیری او را نفی کنند. یک توجیه آن‌ها این است که تکفیر در دیدگاه او تنها به موارد کفر شمرده شده در اجماع مسلمانان، اختصاص دارد.<ref>اصول الایمان، ص25-26.</ref>کتاب مصباح الظلام فی الرد علی من کذب علی الشیخ الامام و نسبه الی تکفیر اهل الایمان و الاسلام<ref>المملکة العربیة السعودیة فی مائة عام، ج7، ص539.</ref>نمونه‌ای از توجه وهابیان جدید به این معضل است که گریبان آن‌ها را گرفته است.


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==


* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1026881/جهان-اسلام-و-حربه-ی-تکفیر رضایی، حسن، مجله پژوهش‌های منطقه‌ای، جهان اسلام و حربه ی تکفیر، بهار 1393 - شماره 11 (8 صفحه - از 7 تا 14).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1026881/جهان-اسلام-و-حربه-ی-تکفیر رضایی، حسن، مجله پژوهش‌های منطقه‌ای، جهان اسلام و حربه ی تکفیر، بهار 1393 - شماره 11 (8 صفحه - از 7 تا 14).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/269920/تکفیر-و-تروریسم سبحانی تبریزی، جعفر، مجله درسهایی از مکتب اسلام، تکفیر و تروریسم، آذر 1385، سال 46 - شماره 9 (5 صفحه - از 7 تا 11).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/269920/تکفیر-و-تروریسم سبحانی تبریزی، جعفر، مجله درسهایی از مکتب اسلام، تکفیر و تروریسم، آذر 1385، سال 46 - شماره 9 (5 صفحه - از 7 تا 11).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1197153/چیستی-فتنه-تکفیر-و-حکم-فقهی-آن رجبی، حسین، مجله حکومت اسلامی، چیستی فتنه تکفیر و حکم فقهی آن، بهار 1395 - شماره 79 علمی-پژوهشی (حوزه علمیه)/ISC (24 صفحه - از 99 تا 122).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1197153/چیستی-فتنه-تکفیر-و-حکم-فقهی-آن رجبی، حسین، مجله حکومت اسلامی، چیستی فتنه تکفیر و حکم فقهی آن، بهار 1395 - شماره 79 علمی-پژوهشی (حوزه علمیه)/ISC (24 صفحه - از 99 تا 122).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1233054/تکفیر-در-روایات-شیعه-حقیقت-یا-تهمت جابری اربابی، محمدعلی، مجله معرفت، تکفیر در روایات شیعه، حقیقت یا تهمت؟!، خرداد 1396 - شماره 234 علمی-ترویجی (وزارت علوم)/ISC (16 صفحه - از 67 تا 82).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1233054/تکفیر-در-روایات-شیعه-حقیقت-یا-تهمت جابری اربابی، محمدعلی، مجله معرفت، تکفیر در روایات شیعه، حقیقت یا تهمت؟!، خرداد 1396 - شماره 234 علمی-ترویجی (وزارت علوم)/ISC (16 صفحه - از 67 تا 82).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1125926/راهنمای-مبارزه-با-تکفیر-در-بررسی-سیره-ی-حضرت-امیر-علیه-السلام احمدی، عبدالهادی، مجله پیام، راهنمای مبارزه با تکفیر در بررسی سیره ی حضرت امیر علیه السلام، بهار 1395 - شماره 118 (13 صفحه - از 55 تا 67).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1125926/راهنمای-مبارزه-با-تکفیر-در-بررسی-سیره-ی-حضرت-امیر-علیه-السلام احمدی، عبدالهادی، مجله پیام، راهنمای مبارزه با تکفیر در بررسی سیره ی حضرت امیر علیه السلام، بهار 1395 - شماره 118 (13 صفحه - از 55 تا 67).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1027420/تکفیر-و-اقسام-آن-در-نگاه-شیعه سعادتی، قادر، مجله سراج منیر، تکفیر و اقسام آن در نگاه شیعه، بهار 1393- شماره 13 ISC (24 صفحه - از 53 تا 76).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1027420/تکفیر-و-اقسام-آن-در-نگاه-شیعه سعادتی، قادر، مجله سراج منیر، تکفیر و اقسام آن در نگاه شیعه، بهار 1393- شماره 13 ISC (24 صفحه - از 53 تا 76).]
*
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/990949/تناقضات-ابن-عبد-الوهاب-در-مسئله-تکفیر-مسلمین قاضی‌زاده، حسین، مجله سراج منیر، فهرست مقالات تناقضات ابن عبد الوهاب در مسئله تکفیر مسلمین،پاییز 1392- شماره 11 ISC (30 صفحه - از 63 تا 92).]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/990949/تناقضات-ابن-عبد-الوهاب-در-مسئله-تکفیر-مسلمین قاضی‌زاده، حسین، مجله سراج منیر، فهرست مقالات تناقضات ابن عبد الوهاب در مسئله تکفیر مسلمین،پاییز 1392- شماره 11 ISC (30 صفحه - از 63 تا 92).]


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
*'''الاشباه و النظائر''': زین الدین بن نجیم المصری (درگذشت 970ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
*'''الاشباه و النظائر''': زین الدین بن نجیم المصری (درگذشت 970ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.


*'''اصل الشیعة و اصولها''': آل کاشف الغطاء (درگذشت 1373ق.)، به کوشش علاء آل جعفر، قم، مؤسسه امام علی(ع)، 1415ق.
*'''اصل الشیعة و اصولها''': آل کاشف الغطاء (درگذشت 1373ق.)، به کوشش علاء آل جعفر، قم، مؤسسه امام علی(ع)، 1415ق.


*'''اصول الایمان''': محمد بن عبدالوهاب (درگذشت 1206ق.)، به کوشش فیصل الجوابره، السعودیه، وزارة الشؤون الاسلامیة والاوقاف.
*'''اصول الایمان''': محمد بن عبدالوهاب (درگذشت 1206ق.)، به کوشش فیصل الجوابره، السعودیه، وزارة الشؤون الاسلامیة والاوقاف.
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
*'''اصول السنه''': احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، السعودیه، دار المنار، 1411ق.
*'''اصول السنه''': احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، السعودیه، دار المنار، 1411ق.


*'''اضواء علی عقائد الشیعه''': السبحانی، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1421ق.
*'''اضواء علی عقائد الشیعه''': السبحانی، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1421ق.


*'''الاعتصام''': ابواسحق الشاطبی (درگذشت 790ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1420ق.
*'''الاعتصام''': ابواسحق الشاطبی (درگذشت 790ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1420ق.
خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:
*'''حق الیقین''': الشبر (درگذشت 1220ق.)، قم، انوار الهدی، 1424ق.
*'''حق الیقین''': الشبر (درگذشت 1220ق.)، قم، انوار الهدی، 1424ق.


*'''حوار مع الشیخ صالح الدرویش''': جعفر السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1382ش.
*'''حوار مع الشیخ صالح الدرویش''': جعفر السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1382ش.


*'''خطر الوهابی ثلاث رسائل ضد الوهابیه''': به کوشش صالح الوردانی.
*'''خطر الوهابی ثلاث رسائل ضد الوهابیه''': به کوشش صالح الوردانی.
خط ۲۵۱: خط ۲۵۱:
*'''الخلاف''': الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
*'''الخلاف''': الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.


*'''دانشنامه کلام اسلامی''': جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1387ش.
*'''دانشنامه کلام اسلامی''': جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1387ش.


*'''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
*'''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
خط ۳۳۱: خط ۳۳۱:
*'''الفصل فی الملل''': ابن حزم (درگذشت 456ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
*'''الفصل فی الملل''': ابن حزم (درگذشت 456ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.


*'''فی ظل اصول الاسلام''': جعفر السبحانی، به کوشش الهادی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1414ق.
*'''فی ظل اصول الاسلام''': جعفر السبحانی، به کوشش الهادی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1414ق.


*'''الکاشف الامین عن جواهر العقد الثمین''': محمد بن یحیی مراعس، عمان، مؤسسة الامام زید بن علی.
*'''الکاشف الامین عن جواهر العقد الثمین''': محمد بن یحیی مراعس، عمان، مؤسسة الامام زید بن علی.
خط ۳۹۱: خط ۳۹۱:
*'''المیزان''': الطباطبائی (درگذشت 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
*'''المیزان''': الطباطبائی (درگذشت 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.


*'''الوافی''': الفیض الکاشانی (درگذشت 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)، 1406ق.
*'''الوافی''': الفیض الکاشانی (درگذشت 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)، 1406ق.


*'''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.
*'''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.


*'''الوهابیة بین المبانی الفکریة و النتائج العملیه''': جعفر السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1426ق.
*'''الوهابیة بین المبانی الفکریة و النتائج العملیه''': جعفر السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1426ق.


  {{پایان}}
  {{پایان}}


{{اصطلاحات فقهی}}
{{اصطلاحات فقهی}}
{{اصطلاحات قرآنی}}
{{اصطلاحات قرآنی}}
[[Category:اصطلاحات فقهی]]
[[Category:اصطلاحات قرآنی]]


[[رده:اصطلاحات فقهی]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
[[رده:اصطلاحات قرآنی]]
[[رده:اصطلاحات قرآنی]]
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)
برگرفته از «https://wikihaj.com/view/تکفیر»