بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
*'''هدیة العارفین''': اسماعیل پاشا (درگذشت 1339ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
*'''هدیة العارفین''': اسماعیل پاشا (درگذشت 1339ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
{{پایان}}
{{پایان}}
{{کتاب‌های مرتبط با مدینه}}
{{کتاب‌‌شناسی مدینه}}


[[رده:کتاب‌های عبدالله بن عبدالملک مرجانی]]
[[رده:کتاب‌های عبدالله بن عبدالملک مرجانی]]

نسخهٔ ‏۳ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۲

بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار
پدید آورندگان
نویسنده عبدالله بن عبدالملک مرجانی
تصحیح محمد شوقی بن ابراهیم مکی، محمد بن عبدالوهاب فضل
محتوا
موضوع تاریخ محلی مدینه
زبان زبان عربی
نشر
تعداد جلد 2جلد
تعداد صفحات 613 صفحه
قطع وزیری
ناشر انتشارات دارالغرب الاسلامی
محل نشر بیروت، ریاض
تاریخ نشر سال 2002م.، سال 1425ق.

بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار کتابی در تاریخ محلی مدینه، نوشته عبدالله بن عبدالملک مرجانی (زنده تا 770ق.) به زبان عربی می‌باشد.

محتوای کتاب در رابطه با فضائل مدینه و مسجد نبوی و بعضی از مکان‌های مذهبی آن شهر، پاسخ به شبهاتی درباره حرمت زیارت قبر پیامبر(ص) و توسل و شفاعت‌طلبی و مباحثی در سیره نبوی و خلفا است.

کتاب دارای اهمیت و اعتبار زیادی نزد تاریخ‌نگاران حجاز است و بسیاری از منابع و آثار دیگر به کتاب بهجة النفوس ارجاع داده‌اند. برون‌ رفت از موضوع اصلی فصل و بیان مطالب پیرامونی، بیان دیده‌ها و خاطرات خود، و گزارش سخنان بدون سند و بی‌پایه و اساس از ویژگی‌های این کتاب است.

کتاب به روش ترتیب موضوعی، از یک مقدمه و ۱۰ باب متناسب با موضوع تنظیم شده و در ذیل هر باب نیز فصولی ذکر شده است. از جای جای کتاب می‌توان دریافت که نویسنده دشمنی خاصی با شیعیان دارد و می‌کوشد با‌اندک ارتباطی از شیعیان به بدی یاد کند.

معرفی نویسنده

عبدالله بن عبدالملک بن عبدالله بن مروان بکری قرشی ملقب به عفیف‌الدین از خاندان مرجانی است که به تونس نسب می‌برند. مرجانی در اسکندریه زاده شد و پس از مهاجرت به شبه جزیره در مکه ساکن گشت. وی به سال 770ق. به تونس و سپس مغرب سفر کرد و از آن پس گزارشی از او در دست نیست. مرجانی در علوم گوناگون تبحر داشت و زندگی خود را وقف اصلاح امور دینی و معنوی مردم، از جمله آموزش قرآن به ایتام در مسجدالحرام، کرد.[۱]شرح‌حال‌نگاران به مذهب او اشاره نکرده‌اند؛ اما می‌دانیم که جدش مالکی بوده است.[۲]

برخی درگذشت او را به سال 699ق. می‌دانند.[۳]اما به ظاهر او را با جدّش به اشتباه یکی شمرده‌اند. خود وی در بهجة النفوس تاریخ وفات جد خویش را همین سال می‌داند و به مدفن او در کوه‌های معروف به زلاج در تونس اشاره می‌کند.[۴]

جد مرجانی، عبدالله بن عمر، از رجال سرشناس تونس، واعظ، مفسر و در فقه مالکی و دانش حدیث چیره بوده است.[۵]پدر او در تونس به سال 684ق. زاده شد و به مکه هجرت‌کرد.[۶] بعضی از معاصران، عبدالله مرجانی را زاده 724ق. و درگذشته به سال781ق. دانسته‌اند.[۷] با بررسی منابع می‌توان به این اطمینان رسید که آنان عبدالله مرجانی را با برادرش محمد بن عبدالملک مرجانی (724-781ق.) که او نیز در زمره دانشوران بوده، به اشتباه یکی دانسته‌اند و تاریخ تولد و وفات او را بر عبدالله مرجانی تطبیق داده‌اند.[۸] به نظر می‌رسد اشتباه ناسخان در ثبت نام نویسنده بر نسخه‌های بهجة النفوس موجب این آمیختگی شده است.

از استادان عبدالله مرجانی می‌توان از محمد بن محمد الیعمری (درگذشت 734ق.) صاحب کتاب عیون الاثر فی فنون المغازی و السیر نام برد.[۹]او را تاریخ‌نگار و صاحب آثاری در تصوف دانسته‌اند.[۱۰]

اهمیت و اعتبار کتاب

كتاب بهجة النفوس و الاسرار في تاريخ دار هجرة المختار در تاريخ و فضائل مدینه و مسجد نبوی و بعضی از مکان‌های مذهبی آن شهر و در ضمن، مباحثی در سیره نبوی و خلفا است. برخی با عنوان «تاریخ مدینه» از آن یاد کرده‌اند.[۱۱]تقی‌الدین فاسی در فصل یازدهم شفاء الغرام از این کتاب اقتباس کرده است.[۱۲]

این کتاب از اعتباری والا نزد تاریخ‌نگاران حجاز برخوردار است و منابع بعد مانند شفاء الغرام تقی‌الدین فاسی (775-832ق.)،[۱۳] تاریخ مکه ابن ضیاء (درگذشت 854ق.)،[۱۴] وفاء الوفاء سمهودی (درگذشت 911ق.)،[۱۵] تاریخ المدینه نهروالی (درگذشت 990ق.)،[۱۶] تحصیل المرام ابن صباغ (1243-1321ق.)،[۱۷] افادة الانام عبدلله الغازی (1290-1365ق.)[۱۸] و بسیاری از آثار دیگر به کتاب بهجة النفوس ارجاع داده‌اند.

بهجة النفوس چندان اهمیت داشت که کتابی با نام تاریخ المدینه به‌عنوان ذیلی بر بهجة النفوس به قلم عبدالله بن حسین سیونی حضرمی (درگذشت 1091ق.) در یک مجلد نگاشته شد.[۱۹]

منابع تاریخی کتاب

مرجانی همراه با استفاده از منابع تاریخی مانند اخبار مدینه ابن زباله (درگذشت 199ق.)[۲۰]، الدرة الثمینة فی اخبار المدینه ابن نجار (درگذشت 643ق.)[۲۱]، التعریف بما آنست مطری (درگذشت 741ق.)[۲۲]، مثیر العزم الساکن ابن جوزی (درگذشت 597ق.)[۲۳]، معجم ما استعجم بکری (درگذشت 487ق.) و المسالک و الممالک ابن خرداذبه (درگذشت 280ق.) [۲۴] دیده‌های خود را نیز نگاشته است. او با یادکرد سخنان دیگران گاه به نقد آن‌ها پرداخته و با عباراتی همچون «الاول اصح» نظر خود را بازگفته است.[۲۵]

محتوای کتاب

کتاب با خطبه نویسنده آغاز می‌شود. مرجانی در خطبه آغازین با نثر مسجع، فضیلت‌های مدینه و پیامبر(ص) را برمی‌شمارد. او در ادامه به حذف سلسله سند راویان و استفاده از بیش از 200 کتاب به‌عنوان منبع و نام‌گذاری کتاب به بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار اشاره می‌کند.[۲۶]

کتاب پس از خطبه شامل ده باب است و هر باب چند فصل دارد. مجموع فصول ده باب به 88 می‌رسد. مهم‌ترین موضوعات و مباحث کتاب بدین قرار است:

باب اول و دوم

باب اول: محدوده[۲۷] و نام‌ها و منشا نام‌گذاری مدینه[۲۸]، نخستین ساکنان شهر[۲۹]، چگونگی هجرت قبیله اوس و خزرج به این سرزمین[۳۰] و غلبه بر یهودیان و شکل‌گیری قبیله‌های متفاوت.[۳۱]

باب دوم: هجرت پیامبر و اصحاب به مدینه.[۳۲].

باب سوم تا پنجم

باب سوم در دوازده فصل: فضیلت و حرمت شهر مدینه[۳۳]، محصولات کشاورزی آن[۳۴]، دعای پیامبر(ص) برای برکت این شهر[۳۵] و فضیلت صبر در مشکلات و سختی‌های مدینه[۳۶]، نکوهش کسانی که مردم مدینه را بیازارند[۳۷] یا از این شهر روی برگردانند[۳۸]، امنیت مدینه در برابر طاعون و دخول دجّال[۳۹]، حدود حرم مدینه[۴۰] و برخی احکام فقهی.[۴۱]

باب چهارم در پنج فصل: وادی عقیق[۴۲]، چشمه و چاه‌های منسوب به رسول خدا(ص)[۴۳]، فضیلت کوه و شهدای اُحد[۴۴] و 25 غزوه مشهور پیامبر(ص).[۴۵]

باب پنجم در سه فصل: دشمنی‌های بنی‌نضیر[۴۶]، دستور پیامبر پس از نبرد خندق به کندن چاه‌هایی در بازار مدینه و گردن زدن مردان بنی‌قریظه و‌ انداختن اجساد آن‌ها به درون چاه‌ها.[۴۷]

باب ششم

باب ششم: مسجد رسول خدا(ص) و فضیلت و ویژگی‌های آن، آغاز ساخت مسجد[۴۸]، قبله و تغییر آن به سوی کعبه[۴۹] و این که بر پایه تقوا بنیان نهاده شده[۵۰]، حجره پیامبر(ص)[۵۱]، قرار گرفتن خانه حضرت زهرا(س) در سمت راست مصلّی تا پیامبر(ص) هر روز بتواند از حال او آگاه شود، همراه این روایت که پیامبر(ص) هر صبح به در خانه وی رفته، آیه تطهیر می‌خواند.[۵۲]

معرفی برخی ستون‌های مسجدالنبی[۵۳]، روضه‌ها[۵۴]، رویداد سدّ ابواب جز باب خانه علی(ع)[۵۵]، سنگچین کردن مسجد شریف[۵۶]، برخی آداب مسجد[۵۷]، مکان اصحاب صفه، اضافات دوره عمر[۵۸] و عثمان[۵۹] و ولید بن عبدالملک بن مروان[۶۰] و مهدی عباسی[۶۱] در مسجد، آتش سوزی در مسجد[۶۲]، ساخت دیوار شهر مدینه به دست عضدالدوله ابن بویه و مرمت‌های دیوار تا زمان خود مؤلف.[۶۳]

گزارش‌های مرجانی از آتش‌سوزی دوم مسجدالنبی(ص) به سال 651ق. دست اول به حساب می‌آید؛ زیرا این اثر نخستین کتابی است که بازسازی مسجدالنبی(ص) را با جزئیات بیان می‌کند و از لحاظ زمانی نیز به این رخداد نزدیک بوده است. به گزارش او، ترمیم سقف حجره شریف نبوی(ص) به سال 655ق. به پایان رسید. او علت تاخیر بازسازی را اختلافات و نبردهای دوره خلیفه عباسی می‌داند. وی به کشته شدن خلیفه عباسی در بغداد اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که پس از وی، ممالیک مصر و یمن عهده‌دار بازسازی مسجدالنبی(ص) شدند. او ترمیمات ساختمان مسجدالنبی را به دقت گزارش می‌کند. مرجانی کارگزاران بازسازی، تغییرات، محل بازسازی و همچنین پیشرفت سالیانه آن‌ را یاد می‌نماید. به گفته او، به سال 705/706ق. بازسازی به‌طور کامل پایان یافت.[۶۴]

باب هفتم و هشتم

باب هفتم: معرفی مساجد معروف[۶۵] و مساجدی که پیامبر در آن‌ها نماز گزارد[۶۶]، مساجدی که تنها بخشی از آن‌ها باقی مانده است، مانند قری الانصار[۶۷]، مکان‌ها و مساجد میان مکه و مدینه[۶۸]، و رویداد حجة الوداع.[۶۹]

باب هشتم: خلق پیامبر(ص) از نور و روایت امام علی(ع) در این زمینه[۷۰]، نسب شریف رسول خدا[۷۱] و شکسته شدن ایوان کسری[۷۲] و پاره‌ای از رخدادهای هنگام تولد پیامبر(ص)[۷۳]، نام‌ها و صفات و القاب پیامبر(ص)[۷۴]، اختلاف در محل دقیق دفن پیامبر(ص)[۷۵]، و چگونگی قبر ابوبکر و عمر.[۷۶]

باب نهم

مرجانی در باب نهم می‌کوشد شبهه حرمت زیارت قبر پیامبر(ص) و توسل و شفاعت‌طلبی از او را در 10 فصل رد کند. او در فصل اول از لحاظ فقهی حکم زیارت قبر پیامبر را بررسی می‌کند و نظر فقیهان را بر جواز و همچنین تصریح بر استحباب فراوان آن یاد می‌نماید.[۷۷]

او در فصل دوم فضیلت زیارت قبر پیامبر را بررسی می‌کند و روایاتی فراوان از او در این زمینه می‌آورد. در این روایات، پیامبر به زائرانش وعده بهشت و شفاعت را داده است.[۷۸] سپس روش زیارت قبر پیامبر(ص) و آداب زیارت را با تکیه بر آیات و روایات و سیره اصحاب بیان می‌کند.[۷۹]

وی در فصل چهارم معنای صلوات بر پیامبر(ص) را بررسی می‌کند و در فصل بعد به حکم فقهی و جایگاه‌های سلام بر پیامبر(ص) می‌پردازد.[۸۰] بررسی فضیلت و چگونگی سلام بر پیامبر(ص) موضوع فصل ششم و هفتم است. او از ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: هرکس نزد قبرم بر من سلام دهد، آن را می‌شنوم و هرکس از دور بر من سلام گوید، جوابش را می‌گویم.[۸۱]

مرجانی در فصل هشتم جواز توسل به پیامبر(ص) را بررسی کرده و آن را از طریق روایات پیامبر(ص) و اصحاب اثبات نموده است. وی کوشیده نظر مخالفان توسل و مستندات او را بیاورد و آن‌ها را رد می‌کند. او اعتقاد به استحباب تبرک‌جویی از آثار مسجدالنبی را آورده و آن را تایید کرده است. در پایان این فصل، اشعاری با مضمون توسل و زیارت قبر پیامبر(ص) آمده است.[۸۲]

مرجانی در فصل نهم می‌کوشد که شبهه عدم جواز توسل به پیامبر(ص) پس از فوت وی را پاسخ گوید. او با بهره‌گیری از آیات و روایت‌های پیامبر(ص) و سخن و سیره اصحاب می‌کوشد تا جواز توسل را اثبات کند. او نخست پیامبر(ص) را در حکم یک انسان زنده می‌داند که می‌تواند به‌همان‌ اندازه که در روزگار حیاتش برای مردم برکت داشت، پس از آن نیز داشته باشد. افزون بر روایات، قرائنی دیگر مانند حرمت ازدواج با زنان پیامبر(ص) پس از مرگ او را یاد می‌کند تا حیات و ممات وی را یکسان بداند.[۸۳]

او همچنین نمونه‌های بسیار از کرامات و معجزات قبر رسول خدا(ص) و رفتار و توسل بزرگان سلف را که بر قبر او نماز می‌گزاردند و حاجت می‌گرفتند، بازگو می‌کند. او مشاهده خود از چگونگی سلام جدش به پیامبر(ص) و بازگردان پاسخ سلام از جانب پیامبر(ص) را بیان می‌کند.[۸۴] وی افزون بر اثبات جواز توسل، بر شفاعت پیامبر(ص) نیز تاکید دارد و با آوردن روایات گوناگون بر این امر صحه می‌گذارد.[۸۵]

باب دهم

مرجانی در فصل نخست باب دهم به بقیع[۸۶]، فضیلت و چگونگی زیارت این مکان[۸۷]، معرفی مدفونان در آن از جمله اهل بیت و صحابه[۸۸] پرداخته و در فصل دوم این باب به آداب زیارت قبرستان بقیع اشاره نموده است. وی همچون باب‌های دیگر، نخست گزارشی از پیامبر(ص) آورده است تا آداب زیارت را پیروی از سنت پیامبر(ص) و اصحاب بشمارد.[۸۹]

در ادامه به دفن امام حسن(ع) به وصیت خود او کنار مادرش[۹۰] و چند روایت قدسی از پیامبر(ص) در مظلومیت امام حسین(ع) و همچنین جزئیات تاریخی رویداد کربلا پرداخته است. او همچنین به محل دفن فرزندان امام حسین(ع) در بقعه بقیع اشاره می‌کند.[۹۱] وی درباره قبر حضرت زهرا(س) و از احتمال وجود قبر مطهرش در بقیع[۹۲] سخن می‌گوید و از امام علی(ع) و تولدش در کعبه یاد می‌کند.[۹۳]

سپس فرزندان علی(ع) را نام برده، تصریح می‌کند که درباره فضیلت‌های آنان چهار هزار حدیث روایت شده است.[۹۴] همچنین از روز عید غدیر خم یاد می‌کند.[۹۵] او در پایان، بعضی از فضیلت‌های خلفا را آورده[۹۶] و کتاب را با گزارش درباره کسانی که در مدینه می‌زیستند، به پایان برده است.[۹۷]

ویژگی‌های کتاب

برون‌ رفت از موضوع اصلی فصل و بیان مطالب پیرامونی، از ویژگی‌های این کتاب است.[۹۸] مؤلف در بعضی از فصول مطالب پیرامونی را در پایان فصل و با عناوینی همچون فائده، تنبیه، اشاره، تلویح، تفسیر، غمض و تحذیره آورده است.[۹۹] مرجانی به تمرکز بر عنوان فصل پایبندی ندارد و گاهی در معرفی یک مکان، همه مکان‌های مرتبط و همانند آن را برمی‌شمرد و آگاهی‌های گوناگون درباره آن‌ها را بازگو می‌کند. بدین‌سان، می‌توان گفت که این کتاب جنبه‌ای موسوعه‌ای و جُنگ‌گونه دارد و تنها درباره تاریخ مدینه نیست.

در بیان فضیلت بقیع و مدفونان آن، از عمر زمین سخن می‌گوید و به صورت گسترده اقوال گوناگون را می‌آورد و جدول زمانی عمر زمین و همچنین ساخت کعبه تا هجرت پیامبر(ص) را رسم می‌کند. به باور او، زمین هفت هزار سال عمر دارد و پیامبر(ص) در هزاره هفتم زاده شده است. اوج برون‌رفت موضوعی، در باب آخر دیده می‌شود. عنوان باب بقیع است؛ اما نویسنده به موضوعات دیگر همچون وجه تسمیه اعراب به «عرب» و مناطق آن‌ها پرداخته است. در ادامه، از دجال و ویژگی‌هایش سخن گفته و سرانجام درباره زمان ظهور دجال و آخر الزمان پیشگویی کرده است.[۱۰۰]

او همچنین به بیان دیده‌ها و خاطرات خود می‌پردازد. برای نمونه، هنگامی که از کوه حرا سخن می‌گوید، به‌خاطره شخصی خود اشاره می‌کند که سنگ‌های کوه حرا در دستانش به صدا درآمدند و ذکر گفتند.[۱۰۱] میان این گزارش‌ها، آگاهی‌هایی به چشم می‌خورد که از دانش نویسنده به علومی مانند حساب جمل[۱۰۲] و نجوم و اسطرلاب حکایت دارد.[۱۰۳]

از جای جای کتاب می‌توان دریافت که نویسنده دشمنی خاصی با شیعیان دارد و می‌کوشد با‌اندک ارتباطی از شیعیان به بدی یاد کند. برای نمونه، در گزارش آتش‌سوزی مسجدالنبی(ص) در محرم سال 651ق. شعری می‌آورد بدین مضمون که مسجدالنبی با لمس شیعیان نجس شده بود و خداوند با این آتش مسجد را از لوث نجاست پاک کرد.[۱۰۴]

از دیگر ویژگی‌های کتاب، گزارش سخنان بدون سند و بی‌پایه و اساس است. مرجانی بدون توجه به جنبه تاریخی یا جغرافیایی مدینه، برای اثبات نظریه خود، به داستان‌هایی باورناپذیر و بی‌سند تمسک می‌جوید که حتی اعتراض مصحح را نیز در پی دارد.[۱۰۵] اعتماد به خواب و رویا، یکی از ویژگی‌های تالیف مرجانی است.[۱۰۶]

چاپ‌ها

این کتاب را محمد شوقی بن ابراهیم مکی با استفاده از چهار نسخه خطی کتابخانه عارف حکمت شهر مدینه با عنوان بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ هجرة المختار و نسخه کتابخانه دانشگاه اسلامی مدینه منوره با عنوان بهجة النفوس و الاسرار تصحیح کرده است. [۱۰۷]

ذکر نشانی آیات، تکمیل احادیث متن، معرفی برخی مکان‌ها و اعلام، ارزیابی توثیق راویان، توضیح مطالبی که در فهم متن ضروری است، و افزودن برخی شکل‌ها و تصویر‌های مربوط به متن از افزوده‌های محقق کتاب است. این کتاب با قطع وزیری در 613 صفحه به سال 1425ق. با همت کتابخانه ملک فهد در شهر ریاض منتشر شده است؛ محمد بن عبدالوهاب فضل نیز کتاب بهجة النفوس را تصحیح کرده و در دو مجلد با قطع وزیری به سال 2002م. در انتشارات دارالغرب الاسلامی بیروت به چاپ رسانده است.

پانویس

  1. العقد الثمین، ج4، ص381؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص56؛ بهجة النفوس، تحقیق فضل، ص130.
  2. بهجة النفوس، تحقیق فضل، ص30.
  3. هدیة العارفین، ج1، ص463؛ معجم المؤلفین، ج6، ص130.
  4. بهجة النفوس والاسرار، ص392-393.
  5. بهجة النفوس، تحقیق فضل، ص30.
  6. التاریخ و المورخون، ص70-71.
  7. بهجة النفوس والاسرار، مقدمه، ص ه‍.
  8. العقد الثمین، ج2، ص253.
  9. بهجة النفوس، تحقیق فضل، ص31.
  10. کشف الظنون، ج1، ص259؛ ج2، ص1237؛ هدیة العارفین، ج1، ص463؛ ج2، ص14؛ معجم المؤلفین، ج6، ص130.
  11. کشف الظنون، ج1، ص302.
  12. شفاء الغرام، ج1، ص72، 375.
  13. شفاء الغرام، ج1، ص71-72، 375.
  14. تاریخ مکة المشرفه، ص46، 102، 245.
  15. وفاء الوفاء، ج3، ص140؛ ج5، ص41.
  16. تاریخ المدینه، ص44، 48، 100، 118، 156، 194.
  17. تحصیل المرام، ج1، ص488، 534؛ ج2، ص1024.
  18. افادة الانام، ج2، ص12-14؛ ج6، ص452، 454.
  19. ایضاح المکنون، ج1، ص217.
  20. ایضاح المکنون، ص20، 22.
  21. بهجة النفوس والاسرار، ص138، 215.
  22. بهجة النفوس والاسرار، ص20، 127.
  23. بهجة النفوس والاسرار، ص22.
  24. بهجة النفوس والاسرار،مقدمه: ص، ع.
  25. بهجة النفوس والاسرار، ص24.
  26. بهجة النفوس والاسرار، ص5-9.
  27. بهجة النفوس والاسرار، ص11-18.
  28. بهجة النفوس والاسرار، ص19-25.
  29. بهجة النفوس والاسرار، ص26-31.
  30. بهجة النفوس والاسرار، ص34.
  31. بهجة النفوس والاسرار، ص36-38.
  32. بهجة النفوس والاسرار، ص42-61.
  33. بهجة النفوس والاسرار، ص63-67.
  34. بهجة النفوس والاسرار، ص70.
  35. بهجة النفوس والاسرار، ص76.
  36. بهجة النفوس والاسرار، ص78.
  37. بهجة النفوس والاسرار، ص82.
  38. بهجة النفوس والاسرار، ص80.
  39. بهجة النفوس والاسرار، ص84.
  40. بهجة النفوس والاسرار، ص94.
  41. بهجة النفوس والاسرار، ص101.
  42. بهجة النفوس والاسرار، ص104-118.
  43. بهجة النفوس والاسرار، ص130.
  44. بهجة النفوس والاسرار، ص132-138.
  45. بهجة النفوس والاسرار، ص162.
  46. بهجة النفوس والاسرار، ص170.
  47. بهجة النفوس والاسرار، ص175.
  48. بهجة النفوس والاسرار، ص179.
  49. بهجة النفوس والاسرار، ص183.
  50. بهجة النفوس والاسرار، ص192.
  51. بهجة النفوس والاسرار، ص200.
  52. بهجة النفوس والاسرار، ص201.
  53. بهجة النفوس والاسرار، ص204، 207.
  54. بهجة النفوس والاسرار، ص214.
  55. بهجة النفوس والاسرار، ص216.
  56. بهجة النفوس والاسرار، ص218.
  57. بهجة النفوس والاسرار، ص218-219.
  58. بهجة النفوس والاسرار، ص228.
  59. بهجة النفوس والاسرار، ص233.
  60. بهجة النفوس والاسرار، ص234.
  61. بهجة النفوس والاسرار، ص232.
  62. بهجة النفوس والاسرار، ص241.
  63. بهجة النفوس والاسرار، ص251-252.
  64. بهجة النفوس والاسرار، ص241-242.
  65. بهجة النفوس والاسرار، ص255.
  66. بهجة النفوس والاسرار، ص270.
  67. بهجة النفوس والاسرار، ص270.
  68. بهجة النفوس والاسرار، ص280.
  69. بهجة النفوس والاسرار، ص285.
  70. بهجة النفوس والاسرار، ص305.
  71. بهجة النفوس والاسرار، ص306، 339.
  72. بهجة النفوس والاسرار، ص316.
  73. بهجة النفوس والاسرار، ص314-316.
  74. بهجة النفوس والاسرار، ص319، 322، 325، 328.
  75. بهجة النفوس والاسرار، ص369.
  76. بهجة النفوس والاسرار، ص413-417.
  77. بهجة النفوس والاسرار، ص422-423.
  78. بهجة النفوس والاسرار، ص424-425.
  79. بهجة النفوس والاسرار، ص426-429.
  80. بهجة النفوس والاسرار، ص430-438.
  81. بهجة النفوس والاسرار، ص442.
  82. بهجة النفوس والاسرار، ص449-455.
  83. بهجة النفوس والاسرار، ص456-460.
  84. بهجة النفوس والاسرار، ص460-465.
  85. بهجة النفوس والاسرار، ص464.
  86. بهجة النفوس والاسرار، ص467-478.
  87. بهجة النفوس والاسرار، ص479.
  88. بهجة النفوس والاسرار، ص482.
  89. بهجة النفوس والاسرار، ص479-481.
  90. بهجة النفوس والاسرار، ص482.
  91. بهجة النفوس والاسرار، ص484.
  92. بهجة النفوس والاسرار، ص484.
  93. بهجة النفوس والاسرار، ص501.
  94. بهجة النفوس والاسرار، ص502.
  95. بهجة النفوس والاسرار، ص503.
  96. بهجة النفوس والاسرار، ص505-510.
  97. بهجة النفوس والاسرار، ص511.
  98. بهجة النفوس والاسرار، ص27-31.
  99. بهجة النفوس والاسرار، ص85-200.
  100. بهجة النفوس والاسرار، ص469-479.
  101. بهجة النفوس والاسرار، ص136.
  102. بهجة النفوس والاسرار، ص25.
  103. بهجة النفوس والاسرار، ص136.
  104. بهجة النفوس والاسرار، ص241.
  105. بهجة النفوس والاسرار، ص461-463.
  106. بهجة النفوس والاسرار، ص481.
  107. بهجة النفوس والاسرار، مقدمه: ص، و، ز.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بهجة النفوس و الاسرار في تاريخ دار هجرة المختار.
  • ایضاح المکنون: اسماعیل پاشا البغدادی (درگذشت 1339ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  • تاریخ مکة المشرفه: محمد ابن الضیاء (درگذشت 854ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق.
  • التاریخ و المورخون: محمد الحبیب الهیله، مکه، مؤسسة الفرقان، 1994م.
  • التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (درگذشت 902ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421ق.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، 1406ق.
  • کشف الظنون: حاجی خلیفه (درگذشت 1067ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق.
  • معجم المؤلفین: عمر کحّاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی و مکتبة المثنی.
  • هدیة العارفین: اسماعیل پاشا (درگذشت 1339ق.)، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

الگو:کتاب‌‌شناسی مدینه