مسجد النبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
خط ۱۱: خط ۱۱:


== پیشینه ==
== پیشینه ==
{{اصلی|مسجدالحرام(تاریخ بنا)}}
زمانى كه رسول خدا(ص) وارد يثرب شد، همه طوايف و افراد سرشناس اين شهر مايل بودند تا حضرت به منزل ايشان وارد شود و هريك از آنان دوست داشتند ميزبان حضرتش باشند؛ اما آن حضرت فرمود: درجايى توقف خواهد كرد كه شترش زانو بزند. شتر در زمينى كه اكنون مسجد است، زانو زد. نزديك‌ترين خانه به محل زانوزدن شتر، خانه ابوايّوب انصارى بود كه دو اتاق يكى بر بالاى ديگرى داشت و حضرت در آنجا اقامت گزيد.
زمانى كه رسول خدا(ص) وارد يثرب شد، همه طوايف و افراد سرشناس اين شهر مايل بودند تا حضرت به منزل ايشان وارد شود و هريك از آنان دوست داشتند ميزبان حضرتش باشند؛ اما آن حضرت فرمود: درجايى توقف خواهد كرد كه شترش زانو بزند. شتر در زمينى كه اكنون مسجد است، زانو زد. نزديك‌ترين خانه به محل زانوزدن شتر، خانه ابوايّوب انصارى بود كه دو اتاق يكى بر بالاى ديگرى داشت و حضرت در آنجا اقامت گزيد.



نسخهٔ ‏۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۱

مسجد النبی، شریف‌ترین مسجد پس از مسجدالحرام نزد مسلمانان است که در عربستان و شهر مدینه قرار داشته و توسط پیامبر اسلام(ص) بنا شده است.

مهمترین بخش‌های این مسجد، مرقد پیامبر(ص)، روضه، محراب پیامبر(ص) و صفه است. برخی از ستون‌های این مسجد نیز یادآور واقعه‌ای تاریخی یا دینی است و به نام‌هایی مانند حنانه، توبه و تهجد شهرت یافته‌اند.

جایگاه

شريف‌ترين و والاترين مسجد، پس از مسجدالحرام، مسجد پيامبرخدا(ص) در مدينه منوّره است. پيامبر درباره نماز خواندن در اين مسجد فرمود:

«صَلاة فى مسجدى هذا خيرٌ مِن أَلْفِ صَلاة فيما سواه مِنَ الْمَساجد الاّ المسجد الحرام».[۱]

«يك نماز در مسجد من [ثوابش] بهتر از هزار نماز در ديگر مساجد است، مگر مسجدالحرام».

پیشینه

زمانى كه رسول خدا(ص) وارد يثرب شد، همه طوايف و افراد سرشناس اين شهر مايل بودند تا حضرت به منزل ايشان وارد شود و هريك از آنان دوست داشتند ميزبان حضرتش باشند؛ اما آن حضرت فرمود: درجايى توقف خواهد كرد كه شترش زانو بزند. شتر در زمينى كه اكنون مسجد است، زانو زد. نزديك‌ترين خانه به محل زانوزدن شتر، خانه ابوايّوب انصارى بود كه دو اتاق يكى بر بالاى ديگرى داشت و حضرت در آنجا اقامت گزيد.

ساختن مسجد سبب شد تا جمعيت زيادى از مهاجران و حتى ساكنان محلات ديگر، در اطراف مسجد خانه‌هايى بنا كنند. به دنبال اين امر بود كه شهر در اطراف مسجد شكل گرفت.

مسجد رسول‌خدا(ص) در نخستين بناى خود، مساحتى شامل هفتاد ذراع [٣۵ متر] در شصت ذراع [٣٠ متر] بوده كه در حدود ١٠۵٠ متر مربع مى‌شود. مسجد نخست، با ديوارهاى خشتى و گِلى و پايه‌هايى از تنه درختان خرما بنا گرديد. سقف مسجد هم با شاخه‌هاى درخت خرما پوشانده شد؛ به طورى كه در هنگام باران، آب بر سر و صورت نمازگزاران مى‌ريخت و زمين در زير پيشانى رسول خدا(ص) و اصحاب، گِلى بود. ١ در آغاز، قبله مسجد به سمت شمال و جهت بيت‌المقدس بود. پس از تغيير قبله، بخش مسقّف مسجد به جهت جنوبى منتقل شده و صفّه به شمال مسجد انتقال يافت.

مسجد با همين بنا براى هفت سال محل برگزارى نماز جماعت، نماز جمعه وخطبه‌هاى رسول خدا(ص) بود. گرچه برخى نوشته‌اند كه در سال چهارم هجرى، ديواره‌هاى آن از خشت و گِل بنا شد. در سال هفتم هجرت، با گسترش اسلام و افزايش شمار مسلمانان، ضرورت توسعه مساحت مسجد مطرح شد. رسول خدا(ص) بر طول و عرض مسجد افزود و مساحت آن به ٢۴٧۵ متر مربع رسيد. در اين توسعه، شكل مسجد به صورت مربع درآمد. قبله مسجد نيز از سال دوم هجرى از شمال به سمت جنوب تغيير كرد و از آن پس، نه به سوى بيت‌المقدس، كه قبله يهود بود، بلكه به سوى مكه نماز خوانده مى‌شد.

توسعه مسجد در سال هفدهم هجرى

با گسترش فتوحات، جمعيت مسلمان افزايش مى‌يافت و در اين ميان، مدينه به عنوان مركز خلافت، جمعيت بيشترى را به خود جذب مى‌كرد. خليفه دوم (خلافت از ١٣ تا ٢٣ ه.) تصميم گرفت تا خانه‌هاى اطراف را بخرد و آنها را ضميمه مسجد سازد.

توسعه مسجد در سال ٢٩ هجرى

عثمان وسعت مسجد را نسبت به زمان خليفه دوم زيادتر كرد، به‌طورى كه به ۴٠٧١ متر مربع رسيد. اين افزايش نيز در پى درخواست مردم بود كه مجبور بودند براى نماز جمعه خارج از مسجد بنشينند. در برابر، شمارى از مردم كه خانه‌هايشان در اين افزايش تخريب مى‌شد، با توسعه مسجد مخالف بودند. دليل ديگر مخالفت مردم آن بود كه احساس مى‌كردند عثمان با روحيه‌اى كه دارد، مسجد را از حالت سادگى نخست درمى‌آورد و از سنگ‌هاى تراشيده در بناى آن استفاده مى‌كند.

توسعه مسجد در زمان مهدى عباسى

بنى‌عباس در سال ١٣٢ بر مسند خلافت نشستند. گفته شده كه سفّاح ومنصور، اولين و دومين خليفه عباسى، قصد توسعه مسجد را داشتند، اما فرصت اين كار را نيافتند. به ويژه منصور، از مردم مدينه كه به رهبرى نفس زكيّه از نوادگان امام حسن(ع) در شورشى سخت بر ضدّ او شركت كرده بودند، دل خوشى نداشت.

مهدى فرزند منصور، در مسجدالحرام و مسجدالنبى(ص)، بناهاى جديدى ساخت كه پيش از اين درباره مسجدالحرام از آن سخن گفتيم. وى در سال ١۵٨ سفرى به مدينه كرد و تصميم گرفت تا مسجد رسول خدا(ص) را بازسازى كند و بر مساحت آن بيفزايد. اقدام عملى او در اين باره، از سال ١۶١ يا ١۶٢ آغاز گرديد.

مجموعه مساحتى كه مهدى به مسجد افزود، شامل ٢۴۵٠ متر مى‌شد.

تلاش عثمانى‌ها

مرحله بعدى بازسازىِ مسجد، در روزگار عثمانى‌ها و در قرن دهم هجرى صورت گرفت. سلطان سليمان عثمانى در سال ٩٣٨ در بازسازى مسجدالنبى(ص) كوشش‌هايى كرد اما اقدام اساسى در سال ١٢۶۵ قمرى به دست سلطان عبدالحميد اول (١٢٧٧م) آغاز گرديد و در طى سيزده سال مسجد به شكلى استوار و در عين حال زيبا بازسازى شد. اين بازسازى، قوى‌ترين و محكم‌ترين ساختمانى بود كه مسجد به خود ديد. پس از آن در روزگار سلاطين بعد از وى نيز، مرتب كار مرمت و اصلاح در مسجد ادامه داشته است كه گزارش آن را مورخان هر دوره نوشته‌اند.

توسعه مسجد در سلطنت عبدالعزيز سعودى

تا سال ١٣٧٠ قمرى كه از سوى ملك عبدالعزيز تلاش جديدى براى بازسازى مسجد آغاز شد، اقدامى براى تعميرات اساسى در مسجد نشده بود. در اين سال، عبدالعزيز سعودى كار را آغاز كرد و زيرنظر عده‌اى از مهندسان طرحهايى را براى توسعه مسجد آماده ساخت. در سال ١٣٧٣ قمرى كار به طور رسمى شروع شد. مجموع مساحت مسجد پس از اين بازسازى به ١۶٣٢٧ متر مربع رسيد.

توسعه مسجد در سلطنت فهد بن عبدالعزيز

آخرين مرحله توسعه مسجد را ملك فهد آغاز كرد. وى از سال ١۴٠٢ هجرى قمرى سلطنت خود را آغاز كرد و تلاش زيادى را براى چاپ قرآن و توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى(ص) و نيز برخى از مساجد متبرك مانند قبا، قبلتين، ميقات و جمعه به كار برد. اين حركت براى بازسازى مساجد هنوز ادامه دارد؛ به طورى كه در سال‌هاى اخير، مسجد مباهله نيز بازسازى شده و در مكه مسجد الاجابه، مسجد الجن، مسجد شجره و مسجد الرايه در حال تجديد بناست يا تجديد شده است.

بخش‌های داخلی

روضه شريف

قسمتى از مسجدالنّبى(ص) كه در ناحيه جنوبِ شرقى (رو به سوى قبله) مسجد قرار دارد، و حدّ فاصل ميان منبر و قبر پيامبر(ص) است، به نام «روضه مطهّره» و «روضه شريفه» شناخته مى‌شود. اين قسمت فضيلت زيادى دارد؛ چرا كه در حديث رسول خدا(ص) به عنوان روضه‌اى بهشتى معرفى شده است:

«مابَيْنَ بَيْتى [قَبْرى] وَمِنْبَرى رَوْضَة مِنْ رِياضِ الْجَنَّة وَ مِنْبَرى عَلى حَوْضى». همچنين از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «مِنْبَرى عَلى تُرْعَة مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة». [۲]«منبر من دركنار درى از درهاى بهشت است.»

اين حديث مورد اتفاق شيعه و سنى است، هر چند در تعريف محدوده روضه، اختلافاتى ميان علما و محققان وجود دارد: برخى، ديوار شرقى مسجد را كه كنار قبر پيامبر(ص) است، حدّ شرقىِ روضه دانسته‌اند، اما در حدّ غربى، تنها نقطه منبر را حدّ آن مى‌دانند و به اين ترتيب، حدود روضه را به يك مثلثى، محدود مى‌سازند كه يك زاويه آن منبر و دو زاويه ديگر آن ديواره شرقى مسجد است. اين در حالى است كه برخى ديگر، تمامىِ مسجدِ زمان پيامبر(ص) را روضه مى‌دانند.

نظريه ديگر آن است كه برابرِ ديوار شرقىِ مسجد، در كنار قبر پيامبر، در غرب نيز به همان عرض، از منبر به پايين به سمت شمال محدوده روضه است كه بر آن اساس، روضه شامل يك مستطيل مى‌شود. اين تعريف، مشهورترين نظريه در ميان اهل سنت است. ستونهاى اين بخش بر اساس همين نظريه، متفاوت از ساير ستونهاست، به طورى كه يك رديف از ستونها از قبر تا منبر كاملا با رنگ ويژه‌اى رنگ‌آميزى شده است.

علماى شيعه درباره تعريف روضه بر اين باورند كه، روضه از ديوار محراب در جنوب كه امروزه با نرده‌هاى فلزى مشخص است‌آغاز و در شمال، به چهارمين ستون منتهى مى‌گردد؛ يعنى يك ستون علاوه بر آنچه اهل سنت مى‌گويند و حد دوم آن در شرق داخل بيت پيامبر(ص) و بيت فاطمه زهرا(س) است و در سمت غرب برابر منبر شريف است. ١

در محدوده روضه مطهّر، سه مكان مقدس وجود دارد: «مرقد مطهّر» رسول خدا(ص)، «منبر» و «محراب» كه به ترتيب درباره آنها سخن خواهيم گفت.

حجره و مرقد پیامبر(ص)

يكى از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خدا(ص) است؛ پيامبرى كه محبوب خدا وخلق بوده و ميراث گرانبهاى اسلام، حاصل تلاش بيست و سه ساله اوست.

به هنگام تأسيس مسجد، در كناره شرقىِ مسجد، حجره‌هايى براى زندگى پيامبر(ص) و همسران او ساخته شد كه تا حدود نود سال پس از رحلت آن حضرت نيز سرِ پا بود. ابتدا حجره‌اى براى سوده، پس از آن عايشه و در امتداد آن، حجره‌اى براى حضرت فاطمه(س) بنا گرديد. مورّخان نوشته‌اند كه رسول خدا(ص) در همان حجره‌اى كه وفات يافت، مدفون شد. براساس آنچه كه اهل‌سنّت روايت كرده‌اند، اين حجره، همان‌حجره عايشه بوده كه حضرت در آن وفات يافت. احتمال ديگر نيز آن است كه رحلت و دفن پيامبر(ص) در حجره‌اى در ميان حجره عايشه و حجره حضرت فاطمه(س) بوده كه آن حضرت براى استراحت در آنجا بسر مى‌برده و اختصاص به هيچ‌يك از همسرانش نداشته است.

به هر روى، زمانى كه پيامبر(ص) دفن شد و سپس ابوبكر و عمر را در كنار آن حضرت دفن كردند، به تدريج ميان بخش متعلق به عايشه و اين قسمت، پرده (و سپس در روزگار عمر ديوار كوتاهى) كشيده شد. اين وضعيت تا زمان توسعه مسجد در عهد وليد، به همان شكل باقى بود. در آن زمان كه قسمت شرقى مسجد توسعه يافت، مرقد مطهر در حالى كه گرد آن يك پنج ضلعى كشيده شد، داخل در مسجد گرديد. گفته‌اند انتخاب پنج ضلعى از آن روى بود كه شبيه كعبه به صورت مربع نباشد. به علاوه كسانى كه در پشت آن به سوى قبله نماز مى‌خوانده‌اند، چون سمت مثلثى آن برابرشان بود، در واقع، عملا رو به قبر بودن، براى آنان صدق نمى‌كرد.

گفتنى است نخستين بار يكى از امراى اسماعيلىِ مصر با نام ابن ابى‌الهيجاء، پرده‌اى را كه سوره يس روى آن كتابت شده بود، روى مرقد مطهّر پيامبر(ص) كشيد[۳] و از آن زمان به بعد، پرده‌اى كه روى آن آيات قرآن نوشته شده بود، روى مرقد مطهّر كشيده‌مى‌شد.

منبر

يكى از مكان‌هاى مقدسِ مسجد، محل منبر رسول خدا(ص) است. در روايات زيادى نقل شده كه پيامبر خدا(ص) ، در آغاز با تكيه بر درخت خرمايى به ايراد خطبه مى‌پرداخت تا اينكه يكى از اصحاب پيشنهاد ساختن منبرى را داد تا رسول خدا(ص) بر روى آن بنشيند، به طورى كه هم مردم ايشان را ببينند و هم آن حضرت از ايستادن خسته نشود.

در برخى ديگر از نقل‌ها آمده است كه پيش از آن، سكّويى از گِل ساخته بودند كه آن حضرت بر روى آن مى‌نشست و تنها در سال هفتم هجرت بود كه منبرى چوبين ساختند.

اين منبرِ سه پله‌اى تا زمان حكومت معاويه مورد استفاده بود. معاويه براى كسب وجهه و حق جلوه دادن خود، خواست تا منبر رسول خدا(ص) را از مدينه به شام ببرد، اما مردم مدينه دست به اعتراض زدند و از اين كار ممانعت كردند. بعدها نجّارى، شش پلّه بر همان منبر ساخت كه مجموعاً نُه پلّه شد. اين منبر بر اثر گذشت زمان از ميان رفت و قسمتى از آن در قرن ششم به عنوان تبرّك مورد استفاده قرار مى‌گرفت.

محراب پیامبر(ص)

محراب در محلى ساخته شده كه رسول خدا(ص) در آنجا نماز مى‌گزارد و پيشانى خويش را به عنوان سجده در برابر حق تعالى بر خاك آن مى‌نهاد. با توجه به منابع لغت بايد گفت:«محراب» به معناى صدر و بالاى مجلس است [محراب المسجد صدره و اشْرَفُ موضعٍ فيه] و از نظر سابقه دينى، مربوط به محراب‌هايى است كه در كليساها و كنيسه‌ها بوده است، چنان كه در قرآن درباره زكريا و مريم هم بكار رفته است.[۴]

دیگر محراب‌ها

محراب عثمانى منسوب به سلاطين عثمانى كه در ديوار جنوبى مسجد است و در حال حاضر امام جماعت در آنجا مى‌ايستد، دوم محراب سليمانى متعلق به سلطان سليمان عثمانى يا محراب حنفى كه در سمت مغرب محراب رسول خدا(ص) قرار دارد. اين محراب پس از سال ٨۶٠ ق ساخته شد.

به علاوه در انتهاى ديوار شمالىِ ضريح پيامبر(ص) محراب تهجّد قرار دارد كه رسول‌خدا(ص) در برخى از شب‌ها نماز شب را در آنجا اقامه مى‌كردند. روزگارى محرابى هم در پشت «دكّة الآغاوات» كه امروزه به خطا «صُفّه» ناميده مى‌شود و نام آن سكّوى خواجه‌هاست وجود داشته است.

حدیقة الزهراء

در گذشته، در زاويه شرقى حياتِ اول مسجد، چندين درخت نخل بوده است. ابن‌جبير در قرن ششم هجرى از پانزده عدد نخل در صحن مسجد ياد كرده است. بعدها يك درخت سدر و نيز درختى به نام حمره در كنار نخل‌ها كاشته شده است. گويا بعدها به دليل نزديكى آن به محراب تهجّد و خانه حضرت زهرا(س) آن را «حديقةالزهراء» مى‌ناميده‌اند. تصوير اين درختان در عكس‌هاى قديمى برجاى مانده است.

نام مبارك دوازده امام، همراه نام عشرة مبشّره (به گمان اهل‌سنت) و اسامى چهار امام مذهب اهل سنت بر اطراف ديوار حيات اول و دوم به خطى زيبا نوشته شده است. در ميان آنها نام امام زمان(عج) به صورت محمد المهدى آمده و به گونه‌اى نوشته شده كه از دور «حىّ»؛ يعنى زنده خوانده مى‌شود. گفته‌اند كه اخيرا در تركيب آن دست برده شده است تا «حى» خوانده نشود. اين كتيبه‌ها از روزگار عثمانى است و در سفرنامه‌هاى دوره قاجارى ياد شده است[۵] در گذشته، در كشور عثمانى و بسيارى از نقاط ديگر دنياى اسلام، اهل سنت، دوازده امام را در كنار خلفاى نخست و ائمه مذاهب چهارگانه دوست مى‌داشته‌اند و به همين دليل نامشان را در اين بزرگترين مسجد دنياى اسلام آورده‌اند.

صُفّه

زمانى كه مسلمانان مكه و نواحى اطراف به دستور رسول خدا(ص) به مدينه هجرت كردند، آشكار بود كه شهر امكان پذيرايى از تمامى آنان را ندارد. انصار با ايثار و گذشت، گروه بسيارى از آنان را به خانه‌هاى خود بردند و برخى، دارايى خود را با آنان تقسيم كردند، اما برخى از مهاجران، همچنان بدون سرپناه باقى ماندند. چندى طول كشيد تا مسكن و مأوايى بيابند و كارى را پيشه خود سازند و درآمدى به دست آورند.

طلحه انصارى مى‌گويد: هر مهاجرى كه وارد مدينه مى‌شد، اگر رفيقى داشت، بر او وارد مى‌شد و اگر كسى را نداشت، در صفّه منزل مى‌گزيد. من خود در صفّه اقامت كردم وپيامبر(ص) روزانه براى ما قدرى خرما مى‌فرستاد. ١

به هر روى، اين دسته از مهاجران فقير در قسمتى از مسجد كه براى آنان در نظر گرفته شده بود، اسكان داده شدند. اين محل، سقفى داشت تا آنان از تابش خورشيد در امان باشند و بتوانند در سايه آن بياسايند. برخى از آنان شام را ميهمان انصار بودند، اما براى خواب به محل صفّه مى‌آمدند. در بيشتر موارد، مى‌بايست به اندك خوراكى كه رسول خدا(ص) براى آنان مى‌فرستاد و بيش از آن در اختيار آن حضرت نبود، قناعت مى‌كردند. يك‌بار، يكى از آنان گفت كه از بس خرما به ما داده شد، شكممان آتش گرفت!

گنبد سبز

در سال ۶٧٨ سلطان قلاوون مملوكى، گنبدى روى مرقد مطهّر بنا كرد، در حالى كه تا پيش از آن، تنها، ديوار اين قسمت، قدرى از ديوار بخش‌هاى مسجد بالاتر بود. قبّه قلاوون، در پايين روى ستون‌هاى مربّعى قرار گرفته اما بخش فوقانى آن به صورت هشت ضلعى درآمده است.

كارهاى ساختمانىِ چندى در سال ٨۵٣ و ٨٧٨ و ٨٨١ براى سنگفرش كردن كف حجره، بناى مجدّد آن و نيز تعمير گنبد صورت گرفت كه در آتش سوزى سال ٨٨۶ آسيب زيادى به مقصوره و گنبد رسيد، اما حجره شريفه، يعنى محدوده مرقد آسيبى نديد. به دنبال آن در سال ٨٨٧ سلطان قايْتباى گنبد را كه در اثر آتش سوزى در مسجد آسيب ديده بود، از نو بنا كرد. چند سال بعد باز گنبد تجديد شد.

در سال ١٢٣٣ در روزگار سلطان محمود عثمانى، نيز گنبد بازسازى شد و تا آن زمان رنگ آن كبود بود. در روزگار سلطان عبدالحميد عثمانى گنبد روى مرقد را به رنگ سبز كردند و از اين زمان به بعد، به «قُبّة الخضراء» شهرت يافت.[۶] طبق رسم، هر چند سال رنگى روى رنگ پيشين مى‌كشيدند. جالب آن كه در پايين گنبد، سوراخى باز كرده‌اند كه ميان قبر و آسمان حائلى مانند سقف نباشد. داستان اين محفظه از اين قرار است كه وقتى در مدينه باران نيامد، مردم در اين باره از عايشه استمداد كردند. او گفت كه متوجه قبر پيامبر شويد؛ همسر پيامبر(ص) ، به خلاف كسانى كه به تبرّك و توسّل اعتقادى ندارند و براى قبر ارزشى قائل نيستند، مردم را به قبر آن حضرت هدايت كرد. از زمانى كه گنبد روى مرقد كشيده شد، اين محفظه را در ادامه آن سنت باقى گذاشتند تا در وقت كم بارانى، آن را بگشايند و از خداوند طلب باران كنند.[۷]

مناره‌ها

بناى نخستينِ مسجد و توسعه‌هاى بعدى آن، تا زمان وليد بن عبدالملك، هيچ‌گونه مناره‌اى را در مسجد نشان نمى‌دهد. در آن زمان مؤذّن تنها بر بام مرتفعى قرار مى‌گرفت ونداى اذان سر مى‌داد. به دستور وليد، چهار مناره بر چهار گوشه مسجدالنبى(ص) ساخته شد. اين مناره‌ها در گذر زمان جاى خود را به مناره‌هاى بزرگتر و مستحكم‌ترى داد. مناره‌هاى جديدى به دست سلطان قايتباى ساخته شد كه در توسعه جديد برخى از آنها از ميان رفت و برخى باقى ماند. بعدها مناره‌هاى جديدى براى مسجد ساخته شد.

چهار مناره اصلى مسجد عبارتند از: «مناره سليمانيه» و «مناره مجيديه» كه در دو سوى ضلع شمالى قرار گرفته و هر دوى اين مناره‌ها در دوره سعودى از بين رفته و بجاى آن، مناره‌هاى جديدى ساخته شده است. سوّمين مناره در ضلع جنوب شرقى، در كنار قبه خضراء است كه به مناره رئيسيه شهرت دارد. اين مناره در سال ٨٨۶، ٨٨٨، و ٨٩٢ سه بار به دست قايتباى تعمير شده كه تا كنون نيز به همان صورت باقى مانده و ارتفاع آن شصت متر است.

مناره ديگر در ضلع غربى مسجد است كه به «مناره باب‌السلام» شهرت دارد؛ چرا كه در كنار باب السلام است. اين مناره را احمد بن قلاوون، از سلاطين مملوكى مصر، در سال ٧٠۶ هجرى بنا كرد و تا به امروز به همان صورت مانده است. مناره‌اى نيز در كنار باب الرحمه از بناهاى قايتباى مملوكى بوده كه در دوره سعودى از ميان رفته است. در افزوده‌هاى جديد مسجد، كه در دوره فَهَد انجام شد، شش مناره ديگر نيز به مناره‌هاى مسجد افزودند. مجموع مناره‌هاى مسجد در اين زمان، به ده عدد مى‌رسد.

ستون‌ها

سقف مسجد بر ستون‌هايى قرار داشت كه، علاوه بر نگهدارى از سقف، مورد استفاده رسول خدا(ص) و اصحاب نيز بود. از هر ستونى خاطره ويژه‌اى باقى مانده كه سبب شده است تا جنبه تبرّك و تقدّس به خود گيرد و با گرفتن نام‌هاى خاص، در تاريخ جاودان بماند. هربار كه مسجد بازسازى مى‌شد، محل اين ستون‌ها تغييرى نمى‌كرد، جز اينكه ستون‌هاى قديمى جاى خود را به ستون‌هاى جديد مى‌داد. طبعاً با توسعه مسجد، ستون‌هاى جديدى نيز اضافه مى‌شد؛ به طورى كه اكنون مسجد نزديك به ٢١٠۴ ستون دارد.

ستون‌هايى كه در محل قديمى مسجد، در قسمت جنوبى آن قرار داشته، اكنون با رنگ متفاوت از بقيه ستونها متمايز مى‌شود. همان‌گونه كه اشاره شد، هر يك از اين ستون‌ها يادگار خاطره ويژه‌اى است كه درباره برخى از آنها توضيحاتى مى‌آوريم:

استوانه حَرَس

يكى از ستون‌هاى متبرّك مسجد، ستون حرس يا محرّس است. نام‌گذارى آن به حرس، از آن‌روست كه امام على(ع) در كنار اين ستون مى‌نشستند و از پيامبر(ص) نگاهبانى مى‌كردند. نوشته‌اند كه پس از نزول آيه ( وَ اللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّٰاسِ ... )[۸] ديگر امام به نگاهبانى از رسول‌خدا(ص) نپرداخت؛ چرا كه خداوند خود حفاظت از جان رسول خدا(ص) را عهده‌دار شد.

موسى بن سلمه مى‌گويد: از جعفر بن عبدالله بن حسين پرسيدم كه فضيلت استوانه على‌بن ابى طالب(ع) چيست؟ او گفت: «اِنَّ هذا الْمُحرّس كانَ عَلىّ بن أبى طالب يَجْلِسُ فى صَفْحَتها الَّتى تَلِى الْقَبْر مِمّا يَلى باب رَسُول الله (ص) يَحْرُسُ النَّبى»[۹] اينجا ستون محرس است كه على بن ابى‌طالب در كنار آن در سمتى كه فعلا به طرف قبر است، مى‌نشست و از آن حضرت حراست مى‌كرد.

همچنين نوشته‌اند كه اين ستون، محل اقامه نماز امام على(ع) بوده است.

استوانه توبه

به روايت ابن اسحاق و ديگر منابع كهن،[۱۰] ستون توبه يادآور خاطره‌اى است درباره يكى از اصحاب رسول خدا(ص) به نام بشير بن عبدالمنذر انصارى مشهور به ابولبابه. زمانى كه در سال پنجم هجرت، احزاب مشرك به مدينه يورش آوردند و در شمال مدينه با خندق روبرو شدند، به فكر اتحاد با يهوديان بنى‌قريظه افتادند كه در قسمت جنوبى مدينه ساكن بودند و مى‌توانستند با گشودن دروازه‌هايشان، احزاب را به مدينه راه دهند. يهود بنى‌قريظه با رسول خدا(ص) پيمان داشتند و به رغم اين پيمان، با مشركان همراهى كردند. پس از خاتمه حمله احزاب، رسول خدا(ص) به سراغ بنى‌قريظه رفت و آنان را در حصار گرفت.

ابولبابه از طرف رسول خدا(ص) نزد بنى‌قريظه رفت تا با آنان سخن بگويد. وى از روى بى‌توجهى به اشاره، به آنان گفت: چون نقض عهد كرده‌اند، مرگ در انتظار آنهاست. اين سخن مى‌توانست بنى‌قريظه را به دفاعى سخت در برابر مسلمانان وادار كند. ابولبابه كه خود متوجه خطاى خويش شده بود، از قلعه بنى‌قريظه خارج شد و مستقيم به سوى مسجد رفت و خود را به يكى از ستون‌ها بست و شروع به گريه و زارى كرد و نماز خواند.

استوانه وفود

يكى از كارهاى جارى رسول خدا(ص) ، ملاقات با سران قبايل براى آشنا ساختن آنان با اسلام و يا مذاكرات سياسى بود. آن حضرت محلى را در مسجد به اين امر اختصاص داده بود و هميشه در همان مكان، هيأت‌ها را به حضور مى‌پذيرفت. محل‌اين‌ملاقات‌ها در كنار ستونى از ستون‌هاى مسجد بود كه بعدها به نام «اسطوانةالوفود» معروف شد و اكنون نيز همين نام را دارد. «وفد» به معناى هيأت نمايندگى و «وفود» جمع آن است. بنا به گفته منابع، به اين ستون «مجلس‌القلاده» نيز مى‌گفتند، زيرا بزرگان صحابه در كنار آن نشسته و به گفتگو مى‌پرداختند، و اين بخاطر شرافت كسانى بود كه در آنجا حاضر مى‌شدند.[۱۱]

استوانه سرير

يكى ديگر از ستون‌هاى مسجد، محلى بود كه رسول خدا(ص) ايام اعتكاف را در آنجا بسر مى‌برد. اصحاب در آنجا برگ‌هايى از درخت خرما پهن مى‌كردند تا رسول خدا(ص) روى آن استراحت كند. اين محل در كنار اسطوانةالسرير قرار داشته، به عنوان جايى كه تختخواب رسول خدا(ص) بوده، شناخته شده است. «سرير» به معناى تخت است.

استوانه قرعه، عايشه، مهاجرين

براى اين ستون، سه نام ياد كرده‌اند. نام «قرعه» از آن‌روست كه عايشه نقل كرد كه پيامبر(ص) فرمود، در كنار اين ستون، زمينى است كه اگر مردم اهميت آن را مى‌شناختند براى نماز خواندن ميان خود قرعه مى‌انداختند. همچنين نام گذارى آن به «عايشه» از آن روست كه وى اين حديث را روايت كرده وفضيلت آن را گوشزد كرد. پس از آن به دليل اجتماع مهاجران در كنار آن، آن را استوانه «مهاجرين» ناميدند. بيشتر اين نقلها را سمهودى در وفاء الوفاء آورده است.

استوانه حنانه

پيشتر گفتيم‌كه رسول خدا(ص) در آغاز و زمانى كه هنوز منبر ساخته نشده بود، بر تنه درخت خرمايى تكيه مى‌كرد و خطبه مى‌خواند. نوشته‌اند، زمانى كه براى آن حضرت منبر ساخته شد و براى ايراد سخن روى منبر قرار گرفت، از اين درخت ناله‌اى شبيه ناله شتر ماده‌اى كه از بچّه خود جدا شود، برخاست كه به همين دليل به ستونى كه در محل آن بنا شد، حنانه مى‌گويند. پيامبر(ص) دستور داد تا آن درخت را در همانجا دفن كردند. محل اين ستون در غرب محراب است.

استوانه مُربّعه القبر يا مقام جبرئيل

اين محل بدان جهت به عنوان «مقام جبرئيل» شناخته شده كه ملك مقرّب از آنجا بررسول خدا(ص) وارد مى‌شد و خدمت آن حضرت مى‌رسيد. اينجا درِ ورودى خانه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز بوده است.[۱۲]

اسطوانه التهجد

گذشت كه انتهاى ديوار غربى ضريح رسول خدا(ص) ، در نقطه‌اى كه به ديوار شمالى مى‌رسد، باب خانه فاطمه زهرا(س) و ستون مربعةالقبر يا مقام جبرئيل است. در ادامه ديوار شمالى به سمت شرق، و در انتهاى ديوار شمالى خانه فاطمه زهرا(س) ، محراب تهجد قرار دارد. كسى كه در اين محراب بايستد، سمت چپ او باب جبرئيل و سمت راست او مقام جبرييل است.

اين نقطه، در زمان پيامبر، خارج از مسجد بوده و به اين ترتيب روشن مى‌شود كه حضرت رسول(ص) نماز شب را در اينجا مى‌خوانده و به همين دليل به محراب تهجّد شهرت يافته است.

استوانه مُخَلَّقه

استوانه‌اى است نزديك مصلاى رسول خدا كه بعدها به دليل آن كه مصحف در كنار آن بوده است، به آن «اسطوانه نزديك مصحف» هم گفته مى‌شد. اما اين كه چرا مخلقه ناميده شد، از آن روست كه خَلوق به معناى عطر است و مُخَلّقه به معناى معطّر، و بعدها به دليل آن كه روى اين ستون عود مى‌نهادند و بوى آن فضاى مسجد را معطّر مى‌كرد، به آن مخلقه گفتند. گفته‌اند، اين رسم (و طبعا نام هم) از زمان مهدى عباسى و توسط همسر او خيزران باب شد و از آن پس ادامه يافت و در حال حاضر، نامش روى اين ستون نوشته شده است. به روايت بخارى سلمةبن اكوع، صحابى پيامبر(ص) به دليل اعتقادش به تبرّك، هميشه در كنار اين ستون نماز مى‌گزارد؛ و مى‌گفت: پيامبر(ص) را در كنار اين ستون، در حال نماز ديده است. مالك بن انس نيز مى‌گفت: بهترين جاى خواندن نماز نافله اينجاست؛ و البته نماز واجب، بهترين جايش صف اول است. اين روايات در منابع اصلى اهل سنت، باور نسل نخست صحابه را به تبرّك نشان مى‌دهد.

درها

در بناى آغازين و زمان پيامبر(ص) ، سه در براى مسجد ساخته شد. در بخش شرقى، باب جبرئيل بود، كه زمانى «باب آل عثمان» و «باب النبى(ص)» نيز ناميده مى‌شد. محل اصلى اين باب، در ديوار شرقى مسجد، حدود دو متر بالاتر از نقطه تلاقى ضلع غربى حجره شريف با ديوار شمالى بوده است. در واقع، باب جبرئيل فعلى، با دقت در برابر درِ اصلى قرار ندارد و قدرى شمالى‌تر از محل اصلى آن است.

باب غربىِ مسجد، «باب عاتكه» است كه به «باب الرحمه» مشهور شد. اين درى است كه رسول خدا(ص) از آن وارد مسجد مى‌شده و با تغيير قبله، البته محل آن تغيير نكرد.

در سوّم هم تا پيش از تغيير قبله، در ديواره جنوبى مسجد در ميان محراب حضرت و حجره شريف بود كه بعدها با تغيير قبله، به ديوار شمالى منتقل گرديد.

گفتنى است از زمانى كه حجراتى در كنار ديواره‌هاى شرقى، غربى و شمالى مسجد، ساخته شد، از هر يك از حجرات، درى نيز به مسجد گشوده شد كه صاحب آن خانه، از اين در كوچك، كه آن را «خوخه» نيز مى‌ناميدند، به مسجد وارد مى‌گرديد. در سال سوّم هجرت، اندكى پيش از غزوه احد، فرمانى از سوى رسول خدا(ص) و در واقع از سوى خداوند صادر شد كه همه درها بسته شود مگر درِ خانه على(ع) «سُدّوا الأبواب الاّ باب علىّ». اين حديث در منابع معتبر اهل سنّت آمده است. ١ در عصر نخست اسلامى، در منابع حديثى اهل مدينه كه به طور معمول هوادار شيخين بودند، روايتى درباره خوخه ابوبكر نقل شده است كه بر اساس آن، حضرت(ص) فرموده‌بودند: همه پنجره‌ها به مسجد بسته شود مگر خوخه ابوبكر. گفته‌اند، خوخه ابوبكر در ديوار غربى مسجد، در نزديكى باب السلام، جايى كه ابوبكر خانه داشته، بوده است. يعنى پنجره‌اى بين خانه و مسجد بوده كه ابوبكر از آن وارد مى‌شده است. خانه مزبور در توسعه، در مسجد افتاده اما تابلويى روى ديوار غربى مسجد نصب شده كه محل خوخه وى را نشان مى‌دهد. گفتنى است كه مسجد در آن سمت، چند ده متر توسعه يافته است. درباره حديث سُدّوا الابواب و خوخه توضيحات و توجيهات شگفتى در منابع حديثى آمده كه بخشى از آنها را سمهودى در كتاب وفاء الوفاء آورده است.

گفتنى است كه باب السلام و باب النساء در ابتداى بخش افزوده مسجد، در عصر خليفه دوّم بوده و در اين دوره تأسيس شده است.

در بناى جديد، درهاى تازه‌اى ساخته شده كه جمعاً شامل هفت در بزرگ است. مجموع درها كه با رقم و عدد مشخص شده به ۴١ عدد رسيده است. باب رقم ١ باب السلام و باب رقم ۴١ باب البقيع است.

كتابخانه

كتابخانه حرم نبوى تا سال پايان سال ١۴٢٨ ق در ميان مسجد، در يك بناى چند طبقه قرار داشت. اما در اين سال، ساختمان كتابخانه در سمت غربى مسجد در كنار باب العتيق، در طبقه بالاى مسجد ساخته شده و تمامى كتابهاى چاپى در آن قرار گرفته است.

قرينه آن در سمت شرق مسجد، محلى به عنوان كتابخانه براى زنان ساخته شده كه گفته مى‌شود كوچكتر است. رفتن به كتابخانه، با طى پلكان برقى مفصلى است كه ساخته شده و كتابخانه با داشتن يك راهروى اصلى و چند راهروى فرعى و شمارى غرفه، به صورت قفسه باز به روى مشتاقان باز است. گفتنى است كه در حال حاضر، نسخ خطى و كتابهاى كمياب سنگى در همان بناى پيشين در ميان مسجد نگهدارى مى‌شود، اما كتابخانه جديد كه حاوى بيش از ١٢٠ هزار مجلد است، در محل جديد قرار دارد.

منابع

این مقاله برگرفته از کتاب آثار اسلامی مکه و مدینه، است.
  1. الكافى، ج ۴، ص ۵۵۶؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج ١، ص ٢٢٨
  2. الكافى، ج ۴، صص ۵۵٣ - ۵۵۴
  3. نزهة الناظرين، ص ١٨٢
  4. آل عمران، ٣٧
  5. تاريخ المدينة المنوره، ج ٢، ص ۴٨۶
  6. تعمير و توسعه مسجد شريف نبوى، صص ۶٩ - ٧٠
  7. بنگريد: نزهة الناظرين، ص ١٩٣
  8. مائده: ۶٧
  9. وفاء الوفا، ج ٢، ص ۴۴٨
  10. السيرة النبويه، ابن هشام، ج ١، ص ۴٣٢، ۵۴۴
  11. تحقيق النصره، ص ۶٠، التعريف، ۶١
  12. وفاء الوفا، ج ٢، ص ۴۵٠؛ المسجد النبوى عبر التاريخ، ص ۵۵