ضریح: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
خط ۳: خط ۳:
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]


== واژه‌شناسی ==
==واژه‌شناسی==
ضریح، واژه‌ای عربی،  
ضریح، واژه‌ای عربی، به معنای قبری که لحد نداشته باشد<ref>كتاب العين، ج‏3، ص103.</ref> و شکاف وسط قبر<ref>الصحاح، ج۱، ص۳۸۶.</ref> آمده و به ضرائح جمع بسته شده است.<ref>مجمع البحرين، ج‏2، ص391.</ref> ابن فارس، ماده «ض، ر، ح» را دارای دو اصل معنایی دانسته که یکی از آن‌ها انداختن شیء است. به باور او، به قبری که لحد نداشته باشد ضریح گفته شده، زیرا گویا میت را در آن می‌اندازند.<ref>معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص400.</ref> برخی، وجه دیگری ذکر کرده‌اند.{{یادداشت|و سُمِّي‏ الضَّريح‏ في القبر ضريحا لأنه‏ انضرح‏ عن جالي القبر فصار في وسطه؛ و سُمّي اللحد لحدا لأنه مال إلى أحد جالَي القبر.}}<ref>جمهرة اللغة، ج‏1، ص516.</ref> طریحی، آن را از نظر ساختار، فَعیل به معنای مفعول دانسته است.<ref>مجمع البحرين، ج‏2، ص391.</ref> برخی، معنای واژه ضراح را، که ضریح نیز روایت شده، خانه‌ای در آسمان، روبه‌روی کعبه دانسته‌اند.<ref>تاج العروس، ج‏4، ص134.</ref> ضریح، در برخی واژه‌نامه‌های معاصر، به قبری که با دیواره‌های چوبی احاطه شده یا بنایی برایش ساخته شده نیز معنا شده است.<ref>المعجم الغنی، ذیل واژه الضریح.</ref>
==چیستی==
ضریح، در زیارتگاه‌ها، خانه‌اى چوبين يا ساخته شده از مس، نقره، طلا و غير آن كه به صورت مشبّك است و روى قبر امام يا امام‌زاده و شهيدى ساخته مى‌شود.


ضريح كه جنبۀ احترام به صاحب قبر و براى حفاظت از مدفن اوليا ساخته مى‌شود، از چوب محكم و بادوام است كه پوششى از مس، نقره و طلا و داراى نقش و نگارى زيبا و آراسته به آيات، احاديث و اسامى متبرك است و كار هنرى و نگارگرى زيبا و ماندگار بر آن انجام مى‌شود. [[زائر|زائران]] هنگام [[زيارت]]، آن را مى‌بوسند و تبرك مى‌جويند. بیشتر، ضريح‌ها پس از مدتى كه كهنه و فرسوده مى‌گردند، بازسازى مى‌شوند. ضريح‌هاى قديمى نيز بيشتر در موزه‌ها نگه‌دارى مى‌شود.<ref>'''فرهنگامه زیارت'''، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۴، ص30.</ref>


كتاب العين ؛ ج‏3 ؛ ص103
==پانوشت==
{{پانویس}}
==منابع==


الضَّرِيح‏ للميت و هو قبر بلا لحد
'''[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1270/1/30 فرهنگامه زیارت]'''، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره چهاردهم، بهار 1392ش، ص30.
 
فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 9جلد، نشر هجرت - قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.
 
 
جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص516
 
و سُمِّي‏ الضَّريح‏ في القبر ضريحا لأنه‏ انضرح‏ عن جالي القبر فصار في وسطه؛ و سُمّي اللحد لحدا لأنه مال إلى أحد جالَي القبر.
 
ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.
 
 
الصحاح ؛ ج‏1 ؛ ص386
 
الضَّرِيحُ‏: البعيدُ. و الضَّرِيحُ‏: الشَقُّ في وسط القبر. و اللَّحْدُ في الجانب. و قد ضَرَحْتُ‏ ضَرْحاً، إذا حَفَرْتَهُ.
 
جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1376 ه.ق.
 
 
معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏3 ؛ ص400
 
الضاد و الراء و الحاء أصلان: أحدهما رمْى الشّى‏ء، و الآخَر لونٌ من الألوان.


فالأوّل قولهم: ضرَحت‏ الشَّى‏ءَ، إذا رميتَ به. و الشى‏ء المُضْطَرَح: المرمىّ.
'''كتاب العين'''، خليل بن احمد فراهيدى، نشر هجرت، قم، 1409ق.


و الفَرس‏ الضَّروح‏: النَّضوح برجله. و قوسٌ‏ ضروح‏: شديدةُ الدّفع للسَّهم.
'''جمهرة اللغة'''، محمد بن حسن ابن دريد، دار العلم للملايين، بيروت،  1988م.


و الضَّريح‏: القبر يُحفَر من غير لَحدٍ، كأنّ الميت قد رُمِى فيه.
'''الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية'''، اسماعيل بن حماد جوهرى، دار العلم للملايين، بيروت، 1376ق.


ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6جلد، مكتب الاعلام الاسلامي - قم، چاپ: اول، 1404 ه.ق.
'''معجم مقاييس اللغة'''، ابن فارس، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404ق.


'''مجمع البحرين'''، فخر الدين بن محمد طريحى، مرتضوي، تهران، 1375ش.


مجمع البحرين ؛ ج‏2 ؛ ص391
'''تاج العروس من جواهر القاموس'''، محمد بن محمد مرتضى زبيدى، دار الفكر، بيروت 1414ق.{{پایان}}
 
الضَّرِيحُ‏: الشق في وسط القبر و اللحد في الجانب، فعيل بمعنى مفعول، و الجمع‏ ضَرَائِحُ‏.
 
طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، 6جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: سوم، 1375 ه.ش.
 
== چیستی ==
ضریح، خانه‌اى چوبين يا ساخته شده از مس، نقره، طلا و غير آن كه به صورت مشبّك است و روى قبر امام يا امام‌زاده و شهيدى ساخته مى‌شود. معناى لغوى آن «شكافتن» است. حفره و شكافى را كه درون قبر پديد مى‌آورند و جسد را درون آن مى‌گذارند و كلّاً به قبر، كه ايجاد شكافى در زمين براى دفن اجساد است، ضريح گفته مى‌شده است.<ref>مجمع البحرين، ذیل واژه «ضرح».</ref> جمع آن «ضرايح» به معناى لحد است.
 
ضريح كه جنبۀ احترام به صاحب قبر و براى حفاظت از مدفن اوليا ساخته مى‌شود، از چوب محكم و بادوام است كه پوششى از مس، نقره و طلا و داراى نقش و نگارى زيبا و آراسته به آيات و احاديث و اسامى متبرك است و كار هنرى و نگارگرى زيبا و ماندگار بر آن انجام مى‌شود. زائران هنگام زيارت، آن را مى‌بوسند و تبرك مى‌جويند. اغلب، ضريح‌ها پس از مدتى كه كهنه و فرسوده مى‌گردند، بازسازى مى‌شوند. ضريح‌هاى قديمى نيز بيشتر در موزه‌ها نگه‌دارى مى‌شود.<ref>'''فرهنگامه زیارت'''، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۴، ص30.</ref>
 
==پانوشت==
{{پانویس}}
==منابع==
 
'''[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1270/1/30 فرهنگامه زیارت]'''، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره چهاردهم، بهار 1392ش، ص30.
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۱ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۴۲

واژه‌شناسی

ضریح، واژه‌ای عربی، به معنای قبری که لحد نداشته باشد[۱] و شکاف وسط قبر[۲] آمده و به ضرائح جمع بسته شده است.[۳] ابن فارس، ماده «ض، ر، ح» را دارای دو اصل معنایی دانسته که یکی از آن‌ها انداختن شیء است. به باور او، به قبری که لحد نداشته باشد ضریح گفته شده، زیرا گویا میت را در آن می‌اندازند.[۴] برخی، وجه دیگری ذکر کرده‌اند.[یادداشت ۱][۵] طریحی، آن را از نظر ساختار، فَعیل به معنای مفعول دانسته است.[۶] برخی، معنای واژه ضراح را، که ضریح نیز روایت شده، خانه‌ای در آسمان، روبه‌روی کعبه دانسته‌اند.[۷] ضریح، در برخی واژه‌نامه‌های معاصر، به قبری که با دیواره‌های چوبی احاطه شده یا بنایی برایش ساخته شده نیز معنا شده است.[۸]

چیستی

ضریح، در زیارتگاه‌ها، خانه‌اى چوبين يا ساخته شده از مس، نقره، طلا و غير آن كه به صورت مشبّك است و روى قبر امام يا امام‌زاده و شهيدى ساخته مى‌شود.

ضريح كه جنبۀ احترام به صاحب قبر و براى حفاظت از مدفن اوليا ساخته مى‌شود، از چوب محكم و بادوام است كه پوششى از مس، نقره و طلا و داراى نقش و نگارى زيبا و آراسته به آيات، احاديث و اسامى متبرك است و كار هنرى و نگارگرى زيبا و ماندگار بر آن انجام مى‌شود. زائران هنگام زيارت، آن را مى‌بوسند و تبرك مى‌جويند. بیشتر، ضريح‌ها پس از مدتى كه كهنه و فرسوده مى‌گردند، بازسازى مى‌شوند. ضريح‌هاى قديمى نيز بيشتر در موزه‌ها نگه‌دارى مى‌شود.[۹]

پانوشت

  1. كتاب العين، ج‏3، ص103.
  2. الصحاح، ج۱، ص۳۸۶.
  3. مجمع البحرين، ج‏2، ص391.
  4. معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص400.
  5. جمهرة اللغة، ج‏1، ص516.
  6. مجمع البحرين، ج‏2، ص391.
  7. تاج العروس، ج‏4، ص134.
  8. المعجم الغنی، ذیل واژه الضریح.
  9. فرهنگامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۴، ص30.
  1. و سُمِّي‏ الضَّريح‏ في القبر ضريحا لأنه‏ انضرح‏ عن جالي القبر فصار في وسطه؛ و سُمّي اللحد لحدا لأنه مال إلى أحد جالَي القبر.

منابع

فرهنگامه زیارت، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره چهاردهم، بهار 1392ش، ص30.

كتاب العين، خليل بن احمد فراهيدى، نشر هجرت، قم، 1409ق.

جمهرة اللغة، محمد بن حسن ابن دريد، دار العلم للملايين، بيروت، 1988م.

الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، اسماعيل بن حماد جوهرى، دار العلم للملايين، بيروت، 1376ق.

معجم مقاييس اللغة، ابن فارس، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404ق.

مجمع البحرين، فخر الدين بن محمد طريحى، مرتضوي، تهران، 1375ش.

تاج العروس من جواهر القاموس، محمد بن محمد مرتضى زبيدى، دار الفكر، بيروت 1414ق.