ازلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۸]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363}}
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۸]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363}}


'''ازلام'''، تیرهای ویژه قمار و قرعه، نگاه داشته شده در کعبه در روزگار جاهلیت است.
'''ازلام'''، تیرهای ویژه قمار و قرعه، نگاه داشته شده در [[کعبه]] در روزگار [[جاهلیت]] است.


اَزلام جمع زَلَم، به دست و پای گاو و حیوانات مانند آن<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز چوبی تراشیده را گویند که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد.<ref>. العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم» از ایستگاه‌های حاجیان مصری، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم،<ref>. المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهم<ref>. لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>. المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام٭ به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه (ج: حِظاء) نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>. المیسر و القداح، ص69.</ref>
== واژه ==
واژه «اَزلام»، جمع زَلَم، به «دست و پای گاو و حیوانات مانند آن»<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز به «چوبی تراشیده که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد» گفته شده است.<ref>. العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم»، یکی از ایستگاه‌های حاجیان [[مصر|مصری]]، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم،<ref>. المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهْم<ref>. لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>. المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه<ref group="یادداشت">جمع «حِظاء».</ref> نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>. المیسر و القداح، ص69.</ref>


ازلام در عرف جاهلی، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>. جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>. احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>. جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب (تاسقراطیس (ورق) و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>
ازلام در عرف [[جاهلیت|جاهلی]]، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>. جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>. احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>. جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب،<ref group="یادداشت">تاس.</ref> قراطیس<ref group="یادداشت">ورق.</ref> و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>


ازلام وکاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است: استقسام با ازلام در آیات ۳ و ۹۰ مائده/۵ آمده و واژه‌های هم‌معنای آن، اقلام در آیه ۴۴ آل عمران/۳ و سهام در آیه ۱۴۱ صافّات/۳۷ یاد شده است.
ازلام و کاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است؛ در یکی از آیات واژگان استقسام و ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ
}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۳.</ref> و در آیه‌ای دیگر واژه ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref> ذکر شده است. واژه‌های هم‌معنای آن نیز، مانند اقلام<ref>سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۴.</ref> و سهام<ref>سوره صافّات (۳۷)، آیه ۱۴۱.</ref> در قرآن یاد شده است.


==انواع استقسام با ازلام==
==انواع استقسام با ازلام==
استقسام با ازلام به عنوان یکی از سنت‌های جاهلی به شیوه‌هایی متفاوت انجام می‌شد وکاربردهایی ویژه به صورت‌های زیر داشت:
استقسام با ازلام به عنوان یکی از سنت‌های [[جاهلیت|جاهلی]] به شیوه‌هایی گوناگون انجام می‌شد و کاربردهایی ویژه آن چنین بود:


===مَیْسِر (قمار)===
===مَیْسِر (قمار)===
در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به«میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.<ref>. العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>
در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به «میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.<ref>. العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>


گاه که شرکت‌کنندگان به۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص86.</ref> بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.<ref>. غریب الحدیث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقرا با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.<ref>. المحبر، ص335.</ref> تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند<ref>. المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.<ref>. المحبر، ص332.</ref>
گاه که شرکت‌کنندگان به ۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص86.</ref> بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.<ref>. غریب الحدیث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به ۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقیران با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.<ref>. المحبر، ص335.</ref> تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند<ref>. المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.<ref>. المحبر، ص332.</ref>


===امر و نهی، تشخیص نیک و بد===
===امر و نهی، تشخیص نیک و بد===
از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار جاهلیت، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.<ref>. الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref>
از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار [[جاهلیت]]، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.<ref>. الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref>


تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی.» سومی نیز بدون نوشته به نام غُفل (پوچ) بود.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل<ref>. المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref>؛ یا: نعم، لا و غُفل.<ref>. معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها درون کعبه و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. معمولاً در امور مهم این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>
تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی». سومی نیز بدون نوشته به نام غُفل به معنای پوچ بود.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل؛<ref>. المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> یا: نعم، لا و غُفل.<ref>. معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها، درون [[کعبه]] و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. بیشتر در امور مهم، این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>


برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>
برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>


از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت پیامبر گرامی۹ برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.</ref> امیة بن خلف و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در نبرد بدر این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.<ref>. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref> ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.<ref>. المیزان، ج9، ص235.</ref>
از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت [[حضرت محمد(ص)]] برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.</ref> [[امیة بن خلف]] و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در [[غزوه بدر|نبرد بدر]] این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.<ref>. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref> ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.<ref>. المیزان، ج9، ص235.</ref>


===قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم و تعیین حکم===
===قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم و تعیین حکم===
برگرفته از «https://wikihaj.com/view/ازلام»