سید تاجالدین محمد آوی
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
نام و تبار
سید محمد آوی، معروف به تاجالدین و مکنَی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان امام سجاد(ع) است. نسب کامل او عبارت است از: سيد تاجالدين، ابوالفضل محمد بن مجدالدين الحسين بن على بن زيد بن الداعى بن زيد بن على بن الحسين بن الحسن التج بن ابىالحسن على بن ابىمحمد الحسن النقيب الرئيس بن على بن محمد بن على بن على بن الحسن الافطس بن على الاصغر بن امام زين العابدين(ع).[۱]
خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندانهای سادات شیعه دانستهاند که به دانش و ادب شهرت داشتند.[۲] برخی از افراد سرشناس تبار سید تاجالدین محمد، عبارتند از:
- حسن افطس
- جد بزرگ او، حسن افطس، در سال ۱۴۵ق. به همراه محمد بن عبدالله حسنی معروف به نفس زکیه قیام کرده و پس از شکست وی فراری شد. منصور دوانیقی به واسطه شفاعت امام صادق(ع) از او گذشت.[۳] حسن افطس، اشتباهاتی درباره امام صادق(ع) انجام داده بود؛ با این همه، امام(ع) پیش از شهادت خود، با انگیزه نیکی به خویشان، مبلغی را به وی هدیه داد. برخی این عمل را، تأییدی بر درست بودن نسب وی از سوی امام(ع) دانستهاند.[۴]
- على بن الحسن افطس
- علی، فرزند حسن افطس، ملقب به جزری، خزری، حوری و حریری، شاعری سخنور بوده و به شجاعت مشهور بود. وی به دست هارون عباسی به شهادت رسید.[۵]
- محمد بن محمد بن محمد آوى
- محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضیالدین،[۶] از راویان شیعه،[۷] سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری[۶] و از دوستان سید ابن طاووس بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.[۸]
سید بودن وی
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کردهاند.[۹] این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسبشناسان همدورهاش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.[یادداشت ۱][۱۰]
برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن الاشرف الافطسی النسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کردهاند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و سید تاجالدین را صحیح السند دانسته است.[۱۱]
به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاجالدین به حضرت محمد(ص)، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضلالله طبیب، با ترفندی، شجرهنامه سید تاجالدین را گرفته و با دستکاری آن وانمود کرد این شجرهنامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.[یادداشت ۲][۱۲] برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاجالدین، به علت همین ماجرا دانستهاند.[۱۳]
محل تولد
سید تاجالدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده[۱۴] و همزمان با قم، سکونتگاه شیعیان عرب، در سده نخست قمری بود.[۱۵] شمار سادات[۱۶] و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.[۱۷] نخستین فرد از تبار سید تاجالدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.[۱۸]
به گزارش برخی، تولد وی در کوفه بود.[۱۹]
تحصیلات
او در نوجوانی به حوزه علمیه نجف رفته، به یادگیری درسهای دینی و فراگیری مهارت سخنوری پرداخت. وی از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود شد.[۱۹]
خانواده
همسر سید تاجالدین، سیده ملکشرف، دختر رضیالدین محمد آوی بود.[۱۹] او دارای سه فرزند به نامهای شمسالدین حسین، شرفالدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.[۲۰] شرف الدین علی المرتضی، دارای فرزندی به نام رضیالدین محمد بود، که از نقیبان نجف شده[۲۱] و دارای ثروت فراوان و آبرومند بود.[۲۲]
نقش وی در تشیع اولجایتو
اولجايتو، یکی از پادشاهان مغول، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقههای اسلام، میان عالمان آن فرقهها مناظره گذاشت. مهمترین مناظرهها میان شافعیها و حنفیها بود. سرانجام، مناظرهها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقههای اسلام نیز تحقیق کند. سید تاجالدین را در آماده کردن زمینه برای حضور علامه حلی، نزد اولجایتو و در نهایت، شیعه شدن وی نقشآفرین دانستهاند.[۲۳] به گفته برخی، سید تاجالدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب میکردند.[۲۴]
مقام نقابت اشراف
پس از شیعه شدن اولجایتو، سید تاجالدین به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو،[یادداشت ۳] منصوب شد.[۲۵] در آن دوره، به کسی که از طرف حکومت عهدهدار ریاست، ولایت، هدایت و تأدیب قوم خود بوده و مسئولیت قضاوت، سرپرستی امور حسبه، اوقاف، نذورات، مستمری آنان و ثبت انسابشان را نیز بر عهده داشت، «نقیب» میگفتند.[۲۶] «نقیب النقبا»، کسی بود که سرپرستی نقیبان همه خاندانهای عباسی و طالبی را در مملکت ایلخانی عهدهدار بود.[یادداشت ۴][۲۷] سید تاجالدین، در این منصب وظیفه داشت، درستى گفته كسانى را كه خود را از اعقاب امام على(ع) مىشمردند، بررسى كند، اوقاف را اداره نمايد، و همچنين منافع جامعه شيعيان اثنى عشرى را در برابر تشكيلات دولتى حفظ كند.[۲۸][یادداشت ۵][۲۷]
بیرون کردن یهود از مقام ذیالکفل
سید تاجالدین در دوره نقابتش،[۲۹] در سال ۷۱۰ق.[۳۰] مقبره ذیالکفل(ع) در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه یهودیان بود،[۲۹] از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاجالدین، در آنجا منبر و محراب ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.[۳۰] در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.[۲۹]
حفر نهر تاجیه
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاجالدین، برای آبرسانی به نجف کشیده شده و تا سدهها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به دوره معاصر نقابت سید تاجالدین، انتساب به نام وی بوده است.[۳۱]
شهادت
سید تاجالدین، در روز دوشنبه، ۳ ذیالحجه ۷۱۱ق.[۳۲] در کرانه رود دجله، با دستهای بسته، به همراه دو فرزندش، توسط گماشتگان سيد جلالالدين ابراهيم بن مختار، فرزند نقيب سابق نجف به شهادت رسید.
انگیزههای قتل
- خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذیالکفل از آنها؛
این کار، باعث خشم اقلیت یهودی شد، که از پیش، در دربار مغول نفوذ یافته بودند. برخی، قتل سید تاجالدین را، ریشه در همین اقدام او و توسط یهودیان دانستهاند.[۳۳] به باور برخی، زمینه قتل سید تاجالدین توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضلالله طبیب رخ داده است.[۳۳] رشیدالدین فضلالله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.[۳۴] به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.[۳۵] در مقابل، برخی او را شیعه دانستهاند.[۳۶]
- جایگاه ویژه سید تاجالدین نزد اولجایتو؛
به باور برخی، رشیدالدین فضلالله طبیب، به دنبال شافعی کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیتهای شیعه مانند سید تاجالدین دید.[۳۷]
- اشتباهاتى كه در اداره امور نقابت به وسيله فرزندان سيد تاجالدين انجام شد؛
سید تاجالدین، پسر خود سید شمسالدین حسین را به نقابت عراق گماشت. او از این مسؤولیت سوء استفاده کرده و به دستاندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دستاندازیِ» پسر سید تاجالدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاجالدین آمده است.[۳۸] برخی، سید تاجالدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده[۳۹] و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزودهاند.[۴۰] این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضلالله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمیتوان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت در نوادگان سید تاجالدین ادامه یافته؛ از این رو، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانستهاند.[۴۱]
وقتی شکایتهای سادات عراق، از عملکرد سید تاجالدین و فرزندانش در دایره نقابت زیاد شد، رشیدالدین فضلالله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاجالدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبهرو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاجالدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخنگار، رشیدالدین فضلالله طبیب، از چهرههای سرشناس سادات عراق خواست در برابر منصب نقابت، سید تاجالدین را بکشند، بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل وی، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی سید جلالالدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق نجف را به قتل سید تاجالدین راضی کرد.[۴۲]
- همكارى سيد تاجالدين با سعدالدين ساوجى.
سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار مغول راه یافته،[۴۳] وزیر[۴۴] شیعی بوده[۴۵] و به علم،[۴۳] دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.[۴۴] وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضلالله طبیب را در کشته شدن وی مؤثر دانستهاند.[۴۶]
حمدالله مستوفی، علت اصلی قتل سید تاجالدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضلالله بوده، دانسته است.[۴۶] صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی را پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی دانسته است.[یادداشت ۶][۴۷]
در نگاه دیگران
ابن طقطقی، که همدوره سید تاجالدین بوده، او را سید بزرگ، پرهیزکار، جلیلالقدر، بزرگوار و از سرشناسان نجف دانسته است.[۱۹] عبدالحسین امینی، او را از چهرههای سرشناس تشیع، علم و ادب دانسته، که در روزگار خود، پیشوای شیعه شمرده میشد.[۲]
پانوشت
- ↑ تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ شهداء الفضیلة، ص۶۷.
- ↑ سر السلسلة العلویة، ص۱۱۹؛ عمدة الطالب،ص۳۱۱.
- ↑ بحر الانساب واسطی، ج۱، ص۳۳۴؛ عمدة الطالب، ص۳۱۱؛ المجدی، ابن الصوفی، ص۴۱۷.
- ↑ عمدة الطالب، ص۳۱۲.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ الاصیلی، ص۳۱۴.
- ↑ فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.
- ↑ مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.
- ↑ تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.
- ↑ بحرالانساب واسطى، ج٢، ص٣٣۵.
- ↑ الفصول الفخريه، ص١٨٩.
- ↑ تاريخ اولجايتو، ص١٣٢.
- ↑ سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ تاریخ قم، ص۶۳۶.
- ↑ منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.
- ↑ تاریخ قم، ص۲۲۴.
- ↑ تاریخ قم، ص۲۳۰.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ الاصیلی، ص۳۱۵.
- ↑ الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.
- ↑ عمدة الطالب، ص۳۱۵.
- ↑ الفصول الفخریه، ص۱۹۰.
- ↑ مستدرك الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.
- ↑ تاريخ اولجايتو، ص٩٩-١٠٢.
- ↑ بحر الانساب، ج١، ص٣٣۶؛ عمدة الطالب، ص٣١٣.
- ↑ ديوان نقابت، ص۴۴.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ديوان نقابت، ص١۴۴.
- ↑ تاريخ مغول در ايران، ص٢۴۶.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ الإشارات إلى معرفة الزيارات، ص۶٨.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاريخ گزيده، ص۵۴؛ تاريخ مغول در ايران، ص٢۵١ .
- ↑ تاريخ النجف، ص٣٩۴.
- ↑ تاريخ اولجايتو، ص١٣١.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ سید تاجالدین حسینی آوی، ص۴۳.
- ↑ تاريخ مغول در ايران، ص٢۴٨.
- ↑ سید تاجالدین حسینی آوی، ص۴۵.
- ↑ کيف رد الشيعه غزو المغول، ص٢۵۴.
- ↑ سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.
- ↑ عمدة الطالب، ص۳۱۳.
- ↑ تحرير تاريخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاريخ حبيب السير، ج٣، ص١٩٢؛ به نقل از حاشيه تاريخ گزيده، ص۶٠٨.
- ↑ به نقل از حاشيه تاريخ گزيده، ص۶٠٨.
- ↑ سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.
- ↑ عمدة الطالب، ص٣١۴.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ وقايع السنين و الاعوام، ص٣٧١.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ تاريخ الفى، ج٧، ص۴٣٧٠.
- ↑ تعليقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج١١، ص١٩٨.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاريخ الفى، ج٧، ص۴٣٧٠.
- ↑ اعيان العصر، ج۴، ص۶٠۴.
- ↑ وی میگوید: «و من بنى زيد ابن الداعى السيد الجليل الشهيد تاجالدين ابوالفضل محمد بن مجدالدين حسين».
- ↑ در تاريخ اولجايتو آمده است: «پادشاه فرمود كه سادات را چگونه و به كدام رخصت كشم؟ رشيد گفت: من درست و روشن كنم كه او علوى نيست. در اثناى مناظره به آوجى مىگويد: كه به علويت تو كه گواهى مىدهد؟ گفت اين نسبنامه. ازو بستد كه در شب مطالعه كنم. و به خانه نام او از كاغذ كشط كرد و هم نام او باز جاى نوشت. و بامداد آن كاغذ به پادشاه عرض كرد كه اينك نسبنامه او! نام كسى را از اينجا كشط كرده است و نام خود باز جاى نوشته. سلطان اعجاب و شگفتى نمود و علوىگرى او به دروغ تعيين كرد و به خون او رخصت داد.»
- ↑ قلمرو وی، سرزمین گستردهای از عراق، فارس و اصفهان گرفته تا خراسان، ری و سایر ممالک بود.
- ↑ نقیب باید از خاندانی جلیل، شناخته شده، دارای علم، فضل، ادب و آگاه به دانش حساب، توانا در مديريت، انضباط و روابط سياسى اجتماعى ميان مقامهاى ادارى دربار، خبره در دانش انساب، مقبول، مطاع در ميان قوم خود، آراسته به فضايل اخلاقى، عدالت، تقوا، آگاه به فقاهت، قواعد اجتهاد و امور حسبه مىبود.
- ↑ سازمانهايى كه با اين حكم زير نظر سيد تاجالدين اداره مىشد، عبارت بودند از: تشكيلات نقيبان شهرها و مناطق و خاندانهاى مختلف و خليفه، نائب، وزير، باب، حاجب، كاتب، خازن، وكيل، وصى، خادم، عامل (كارگزار)، عين (مامور جمع آورى اطلاعات)، نسابه (متخصصان علم نسب)؛ لازم به ذكر است كه ساختمان ادارى مخصوص به نام بيت النقابه وجود داشت كه ديوان نقابت را در خود جاى مىداد.
- ↑ قتل معه الوزير مبارك شاه، وصاحب الديوان المانشترى، وتاجالدين الآوى كبير الاشراف.
منابع
- الإشارات إلى معرفة الزيارات هروى، على بن ابو بكر، قاهره، ١۴٢٣ق.
- الاصيلى فى انساب الطالبيين، صفىالدين محمدبن تاجالدين على (ابن طقطقى)، تحقيق سيد مهدى رجائى، كتابخانه آيتالله نجفى مرعشى، قم، ١٣٩٠ش.
- بحر الانساب المسمى الثبت المصان بذكر سلاله سيد ولد عدنان، تحقيق و تعليق و تصحيح السيد حسين ابوسعيده، مكتبة ابوسعيدة الوثاقئيه العامة فى النجف الاشرف، مؤسسة البلاغ، بيروت ١۴٣٣ق.
- بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت، ١۴٠٣ق.
- تاريخ الفى، قاضى احمد تتوى، آصف خان قزوينى، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ١٣٨٢ش.
- تاريخ اولجايتو، ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ١٣٨۴ش.
- تاريخ حبيب السير، غياث الدين بن همام الدين خواند مير، خيام، تهران، ١٣٨٠ش.
- تاريخ قم، حسن بن محمد قمى، كتابخانه حضرت آيتالله العظمى مرعشى نجفى، قم، ١٣٨۵ش. و توس، تهران، ١٣۶١ش.
- تاريخ گزيده، حمدالله مستوفى، امير كبير، تهران، ١٣۶۴ش.
- تاريخ مغول در ايران، برتولد اشپولر، ترجمه محمود ميرآفتاب، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ١٣٨۶ش.
- تاریخ النجف الاشرف، محمدحسین بن علی بن محمد حرزالدین، تصحیح عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، نگارش، قم، ۱۴۲۷ق.
- تاريخ النجف المعروف باليتيمة الغروية و التحفة النجفية فى الارض المباركة الزكية، حسین براقى، دار المؤرخ العربى، بيروت، ٢٠٠٩م.
- ديوان نقابت، پژوهشى درباره پيدايش و گسترش اوليه تشكيلات سرپرستى سادات، محمدهادى خالقى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، قم، ١٣٨٧ش.
- سر السلسلة العلوية فى انساب السادة العلوية، الشيخ ابىنصر سهل بن عبدالله البخارى (من اعلام القرن الرابع)، تحقيق سيد مهدى رجایى، مكتبة سماحة آيةالله العظمى مرعشى النجفى، قم، ١۴٣٢ق.
- عمدة الطالب الصغرى، جمال الدين احمد بن على الحسنى الداودى (ابن عنبه)، تحقيق سيد مهدى رجايى، كتابخانه حضرت آيةالعظمى مرعشى نجفى، قم، ١۴٣٠ق.
- عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، ابن عنبه حسنى، انصاريان، قم، ١۴١٧ق.
- فتح الابواب بين ذوى الالباب و بين ربّ الارباب، على بن موسى بن طاووس (ابنطاووس)، قم، ١۴٠٩ق.
- الفصول الفخريه، جمال الدين احمد بن عنبه، به اهتمام ميرجلال الدين حسينى ارموى، چاپخانه دانشگاه تهران، ١٣۴۶ش.
- كيف رد الشيعه غزو المغول، شيخ على كورانى عاملى، مركز العلامه الحلى الثقافى، حلّه، ١۴٢۶ق.
- المجدى فى انساب الطالبيين، ابن صوفى نسابه، مكتبة آيةالله المرعشى النجفى، قم، ١۴٢٢ق.
- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، حسين بن محمد تقى نورى، قم، ١۴٠٨ق.
- معجم البلدان، ياقوت بن عبدالله (ياقوت حموى)، دار صادر، ياقوت بن عبدالله، ١٩٩۵م.
- مهج الدعوات و منهج العبادات، على بن موسى بن طاووس (ابن طاووس)، قم، ١۴١١ق.
- نجم الثاقب فى أحوال الإمام الغائب، محدث نورى، ناشر مسجد جمكران، قم، ١٣٨۴ق.