ابطح

نسخهٔ تاریخ ‏۴ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۵۳ توسط Engineer (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '</ref> ،' به '</ref>،')

اَبطح مکانی شریف پیرامون مکه که قبیله قریش خود را بدانجا منسوب می‌کنند.

فقیهان شیعه بلند گفتن لبیک در ابطح را مستحب می‌‌دانند. همچنین مستحب است حاجیان با تأسی به سیره پیامبر گرامی(ص) و امام باقر(ع) پس از رسیدن به ابطح اندکی توقف و استراحت کنند و سپس به مکه وارد شوند.

واژه‌شناسی

ابطح (جمع: اَباطِح) به معنای رودی فراخ است که کف آن را سنگریزه پوشانیده باشد. نیز به کف و داخل دره، ریگزار، مسیل آکنده از سنگریزه و گذرگاه سیل تنگ یا فراخ[۱] و به هرجای فرورفته، ابطح گفته‌اند. جا‌های فراوان به این نام شهرت یافته‌اند[۲] ؛ اما مشهورترین آن‌ها ناحیه‌ای در شمال مکه، حد فاصل این شهر و سرزمین منا و ‌اندکی نزدیک‌تر به منا، میان دو کوه حجون و جبل نور و متصل به المُعَلّی است.[۳] اکنون بیشترین بخش ابطح در محدوده شهری مکه در منطقه مُعابده قرار گرفته است. در منابع از این سرزمین افزون بر ابطح به خیف (منزلگاه) بنی‌کنانه و مُحَصَّب یاد شده؛ زیرا از سنگریزه و شن پوشیده شده است. در گزارشی نیز از آن به ذی طُوی‌ٰ تعبیر شده که یاقوت حموی آن را رد کرده است.[۴] این مکان را به سبب هموار بودنش سیل فرامی‌گرفته است.[۵]

گویند: در ابطح مسجدی بوده که اکنون از آن اثری نیست.[۶]

حضور پیامبران

به نقل از امام صادق(ع)، حضرت آدم(ع) به امر الهی تا طلوع فجر در ابطح درنگ کرد.[۷] برخی بر این باورند که این سرزمین را ابطح نامیدند، زیرا ایشان در آن‌جا درنگ کرد.[۸] سپس وی به دستور جبرئیل، شیطان را در منا رجم کرد.[۹] به نقل ازرقی، ابراهیم(ع) نیز در ابطح حضور یافته است.[۱۰]

انتساب قبیله قریش و پیامبر(ص) به ابطح

بر پایه گزارش‌هایی قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر(ص) در پی مرگ حلیل خزاعی بزرگ مکه، از این رو که داماد و جانشین او بود یا در پی نبرد با قبایل خزاعه و بنی‌بکر و چیرگی بر ایشان در ابطح[۱۱]، ریاست مکه را به دست گرفت. از کارهای مهم وی در دوران ریاستش آن بود که تیره‌های قریش را از پیرامون آن شهر فراخواند و برخی را در ابطح[۱۲] و شماری دیگر را در حومه مکه اسکان داد که به ترتیب به «قریش بطاح» (بطائح) و «قریش ظواهر» شهرت یافتند.[۱۳] خاندان پیامبر(ص) از قریش بطاح بودند. عبدمناف و عبدالمطلب، اجداد رسول خدا و ابوطالب عموی ایشان را به ترتیب قمر البطحاء[۱۴]، ابوالبطحاء[۱۵] و سیدالبطحاء خوانده‌اند.[۱۶]

ابطح پس از اسلام

به نقل طبری، جبرئیل در ابطح بر پیامبر(ص) فرود آمد.[۱۷] دعوت آشکار رسول خدا(ص) هم در ابطح آغاز شد.[۱۸] هنگامی که رسول خدا(ص) عمرة القضاء را به سال هفتم ق. انجام داد، از ورود به خانه‌های مکه خودداری کرد و در ابطح چادر زد.[۱۹] در روز فتح مکه به سال هشتم ق. نیز خیمه خود را در آن مکان برافراشت.[۲۰] پس از فتح آن شهر، چند تن از زنان، از جمله هند همسر ابوسفیان، به جایگاه استقرار رسول خدا(ص) در ابطح آمدند و با ایشان بیعت کردند.[۲۱] از همین مکان پیامبر(ص) به مصاف قبیله هَوازِن رفت و غزوه حنین رخ داد.[۲۲] در حجة الوداع به سال دهم ق. رسول خدا(ص) پس از حرکت از منا نماز ظهر و عصر را در ابطح به جای آورد.[۲۳] گویا ایشان چند بار در بازگشت از برخی غزوه‌ها و نیز پس از مناسک حج، در سال دهم ق. در ابطح فرود آمده و نماز خوانده است.[۲۴]

قداست مکان و مفاخره به آن

جای داشتن سرزمین ابطح در جوار خانه خدا، سکونت برخی از تیره‌های ممتاز قریش در آن‌جا، و قرار داشتنش در مسیر حرکت حاجیان به منا و به عکس، مایه قداست این مکان گشته است. از این‌رو، برخی از قریش به خود نسبت ابطحی می‌داده و بدان افتخار می‌کرده‌اند؛ چنان‌که معاویه در مقام مفاخره به امام حسن(ع) گفت: من پسر بطحاء و مکه‌ام. سپس ایشان با بیان افتخارات خود بدو پاسخ داد.[۲۵] نیز آن‌گاه که هشام اموی هنگام طواف کعبه، امام سجاد(ع) را دید و وانمود کرد که ایشان را نمی‌شناسد، فرزدق شاعر گفت که او کسی است که سنگریزه‌های سرزمین بطحاء او را می‌شناسند[۲۶] :

هذا الذی تعرف البطحاء وطأته

و البیت یعرفه و الحل و الحرم

احکام ابطح

بیشتر فقیهان شیعه بلند گفتن لبیک در ابطح را سنت و مستحب دانسته[۲۷] و در این حکم تفاوتی میان سواره و پیاده قائل نشده[۲۸] و استحباب استمرار آن را تا هنگام خروج به سرزمین منا یادآور شده‌اند.[۲۹] حرّ عامِلی بابی با عنوان «استحباب بلند گفتن لبیک در ابطح در حج تمتع» گشوده است.[۳۰] نیز گفته‌اند که مستحب است حاجیان برای تأسی به سیره پیامبر گرامی(ص) پس از رسیدن به ابطح اندکی توقف و استراحت کنند و سپس به مکه وارد شوند.[۳۱] سیره امام باقر(ع) همانند پیامبر(ص) توقف کوتاه مدت در آن‌جا بوده است.[۳۲]

برخی از فقیهان اهل‌ سنت خواندن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در این سرزمین، سنت می‌دانند.[۳۳] گویند: ابوبکر نماز ظهر را در ابطح خوانده است.[۳۴] از دیگر سنن، استحباب ورود به مکه از بلندای آن و ابطح است؛ زیرا رسول خدا(ص) از این سوی به مکه درآمده است.[۳۵]

پیوند به بیرون

پانویس

  1. لسان العرب، ج۲، ص۴۱۳؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۰، «بطح»؛ معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.
  2. الصحاح، ج۱، ص۳۵۶، «بطح».
  3. اخبار مکه، ج۲، ص۲۹؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۰.
  4. معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.
  5. نک: اخبار مکه، ج۲، ص۳۲۹؛ ج۳، ص۳، ‌۳۱۶.
  6. مسالک الافهام، ج۲، ص۳۷۶.
  7. الکافی، ج۴، ص۱۹۱-۱۹۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۹۹؛ جواهر الکلام، ج۱۹، ص۷۳.
  8. الکافی، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳؛ معجم البلدان، ج۱، ص۷۴.
  9. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۶.
  10. اخبار مکه، ج۱، ص۷۴.
  11. الطبقات، ج۱، ص۶۷-۶۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰.
  12. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۹-۵۲.
  13. المحبّر، ص۱۶۷؛ الطبقات، ج۱، ص۷۱.
  14. سبل الهدی، ج۱، ص۲۷۲؛ اضواء البیان، ج۲، ص۶۲.
  15. سبل الهدی، ج۱، ص۲۶۲؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۹؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۳۳.
  16. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸.
  17. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱-۵۲.
  18. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴.
  19. المغازی، ج۲، ص۸۲۹؛ الطبقات، ج۲، ص۱۲۲.
  20. المغازی، ج۲، ص۸۲۸-۸۳۰؛ اخبار مکه، ج۲، ص۱۶۱.
  21. المغازی، ج۲، ص۸۵۰؛ الطبقات، ج۸، ص۲۳۶.
  22. المغازی، ج۲، ص۸۰۹.
  23. المغازی، ج۳، ص۱۱۱۳.
  24. نک: البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۲۳-۲۲۵.
  25. تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۱۳.
  26. تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۱۴۹-۱۵۰؛ ج۴۱، ص۴۰۰؛ مناقب، ج۳، ص۳۰۶.
  27. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳۸؛ الاستبصار، ج۲، ص۲۵۱؛ المقنع، ص۲۶۷-۲۶۸.
  28. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۸۸.
  29. النهایه، ص۲۴۸.
  30. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹۶.
  31. الکافی، ج۴، ص۵۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۳۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۲.
  32. مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۲.
  33. نک: المغنی، ج۳، ص۴۸۳-۴۸۴.
  34. المغازی، ج۳، ص۱۰۷۸.
  35. المغنی، ج۳، ص۳۸۰.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ابطح.
  • اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، بیروت، دار الاندلس، ۱۴۱۶ق
  • الاستبصار: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش موسوی الخرسان، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش
  • اضواء البیان: محمد امین الشنقیطی (م.۱۳۹۳ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
  • تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
  • جواهر الکلام: النجفی (م.۱۲۶۶ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی
  • دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی
  • (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
  • السیرة الحلبیه: الحلبی (م.۱۰۴۴ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق
  • الصحاح: الجوهری (م.۳۹۳ق.)، به کوشش احمد العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
  • لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق
  • مجمع البحرین: الطریحی (م.۱۰۸۵ق.)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق
  • المحبّر: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م.۹۶۵ق.)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق
  • مستدرک الوسائل: النوری (م.۱۳۲۰ق.)، بیروت، آل‌ البیت:، ۱۴۰۸ق
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
  • المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
  • المغنی و الشرح الکبیر: عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.) و عبدالرحمن بن قدامه (م.۶۸۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه
  • المقنع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادی۷، ۱۴۱۵ق
  • مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق
  • من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
  • النهایه: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دار الکتاب العربی،۱۴۰۰ق
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل‌ البیت(ع)، ۱۴۱۲ق.