بنیزهره
بنیزُهره، از تیرههای قریش و خاندان مادری پیامبر(ص) بودند.
نام کامل | بنیزهرة بن کلاب |
---|---|
نسب | حضرت اسماعیل |
سرسلسله | زهرة بن کلاب |
مکان قبیله | مکه |
شاخهای از | قریش |
مذهب | بت پرستی، اسلام |
اشخاص مهم | وهب بن عبدمناف، آمنه، سعد بن ابیوقاص، هاشم بن عتبه، عبدالرحمن بن عوف |
نسب آنان با چند واسطه به حضرت اسماعیل(ع) میرسد. آمنه مادر پیامبر(ص) نیز از این خاندان است به همین خاطر آنان خود را داییهای پیامبر میدانستند. در دوران جاهلی آنان بتپرست بودند و در کنار خانه خدا سکونت داشتند. درگیری با عبدالدار، شرکت در جنگهای فجار، شرکت در حلف الفضول برای حمایت از ستمدیدگان و نیز تعمیر خانه خدا از اقدامات قبل از اسلام آنان است.
پس از ظهور اسلام برخی از بنیزهره اسلام آوردند و برخی دیگر به آیین قبلی خود ماندند. آنانی که مسلمان شده بودند جزء مهاجرین به حبشه بودند و بعد از هجرت به مدینه در کنار مسجد نبوی و نیز منطقه حره سکونت داده شدند و در برخی از جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند و در نبرد حنین جزء مؤتلفة قلوبهم بودند. اما آنانی که در آیین خود باقی ماندند، از استهزاءکنندگان پیامبر بودند و در نبرد احد مشرکان را همراهی کردند.
پس از رحلت پیامبر(ص) برخی از آنان با ابیبکر در سقیفه بیعت کردند. شمار اندکی هم در زمره پیروان امام علی(ع) باقی ماندند. در دوران خلافت امام علی(ع)برخی مانند هاشم بن عتبه در کوفه به صورت غیابی با امام بیعت کرد و در جنگ صفین به شهادت رسید. افرادی مانند سعد بن ابیوقاص هم با تخطئه کردن امام راه اعتزال را پیش گرفت.
در عصر امویان عمر بن سعد در ماجرای کربلا فرمانده سپاه یزید بود و امام حسین(ع) و یارانش را به شهادت رساندند. از بنیزهره مشاهیر و صاحب منصبان زیادی در تاریخ ثبت شده است.
نسبشناسی
بنیزهره فرزندان زهرة (مغیره)[۱] بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب هستند که به حضرت اسماعیل(ع) نسب میبرند و در کلاب، جد پنجم پیامبر(ص) با هم مشترکند.[۲] نسل زهرة بن کلاب از طریق دو پسرش عبدمناف و حارث که مادرشان فاطمه دختر سعد بن سیل (خیر بن حماله) از طایفه اَزد یمن (شنوءه) بود،[۳] ادامه یافت.[۴] منسوبان به این تیره را زُهری میگویند.[۵] در منابع از خاندانهایی دیگر با نام بنیزهره یاد شده که جز اینان هستند. خاندانی از سادات حسینی شیعه در حلب که به نام جدشان ابوالحسن زهره، از نوادگان امام صادق(ع) به همین نام خوانده میشدند، از آن جمله به شمار میروند.[۶]
آمنه مادر پیامبر(ص)، دختر وهب بن عبدمناف بن زهره[۷] از بنیزهره بود و از این رو، آنها خود را داییهای پیامبر میدانستند و به این خویشاوندی افتخار میکردند.[۸] نجابت زنان بنیزهره را از دلیلهای ازدواج عبدالله با آمنه دانستهاند.[۹] پیامبر(ص) از بنیزهره در کنار بنیقصی به عنوان دو بطن خالص قریش یاد کرده است.[۱۰]
منابع از حکم اخراج بنیزهره از مکه به دست سران قریش گزارش دادهاند که پس از درگیری وهب بن عبدمناف بن زهره با امیة بن عبد شمس روی داد. چشمچرانی و مزاحمت امیه برای کنیزان یا همسران زیبا روی وهب، موجب درگیری آن دو و جراحت امیه شد. اما اجرای حکم با وساطت برخی از بزرگان قریش منتفی شد و آن روز «یوم عِزّ الرَکب» نام گرفت؛ یعنی روزی که کاروان بنیزهره عزیز شد.[۱۱]
بنیزهره در عصر جاهلی
بنیزهره همانند بسیاری از مردم حجاز بتپرست بودند.[۱۲] هنگامی که قصی، برادر زهره، ریاست مکه را به دست گرفت و تیرههای قریش را در آن شهر ساکن کرد، فرزندان زهره هم در مجاورت خانه خدا ساکن شدند و از این رو، قریش از بِطاح به شمار رفتند.[۱۳]
بنیزهره در دستهبندیهای سیاسی عصر جاهلی با بنیعبدمناف همراه بودند. از این رو، در اختلاف فرزندان عبدمناف و عبدالدار بر مناصب مکه که به انعقاد پیمانهای حلف المطیبین و حلف الاحلاف (لَعقةُ الدَم) انجامید، آنان کنار فرزندان عبدمناف قرار گرفتند.[۱۴]
دو طرف ستیزجو بر آن شدند که دو به دو با یکدیگر مبارزه کنند. بر این اساس، بنیزهره و بنیجُمَح، از تیرههای قریش، رودرروی هم قرار گرفتند. اما سرانجام جنگی رخ نداد و آنان با تقسیم مناصب میان عبدمناف و عبدالدار صلح کردند.[۱۵]
آنان همچنین در برخی از نبردهای فِجار که پیش از بعثت پیامبر در ماههای حرام میان قبایل عرب مکه و پیرامون آن رخ داد، [۱۶] به فرماندهی مخرمة بن نوفل شرکت داشتند.[۱۷] بنیزهره همراه بنیهاشم، بنیمطلب، بنیاسد و بنیتیم در حلف الفضول که با هدف یاری ستمدیدگان بیپناه منعقد شد، حضور داشتند. پیامبر(ص) که 20 سال از سنش میگذشت، نیز در این پیمان حضور داشت.[۱۸]
پس از ویرانی بخشی از خانه کعبه (5 سال پیش از بعثت[۱۹] و تصمیم قریش به بازسازی آن، ویران ساختن و بازسازی هر یک از چهار دیوار میان تیرههای گوناگون قریش تقسیم شد. در این میان، تعمیر دیواری که در خانه کعبه در آن قرار داشت، به بنیزهره و فرزندان عبدمناف واگذار شد.[۲۰]
بنیزهره در دوران نبوی
بنیزهره پس از ظهور اسلام همانند دیگران موضعگیریهای گوناگون در برابر آیین جدید نشان دادند. برخی از آنها مسلمان شدند و بسیاری بر آیین خود ماندند؛ گزارشهایی از اسلام آوردن برخی از بنیزهره و همراهی آنها با پیامبر در دوران مکی حکایت دارند. عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص (مالک) و مُطّلب بن اَزهر را از جمله نخستین مسلمانان بنیزهره دانستهاند.[۲۱]
پس از شدت یافتن آزار مشرکان و تصمیم برخی از مسلمانان برای مهاجرت به حبشه، شماری از بنیزهره از مهاجران بودند. عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن شهاب، عبدالجان بن شهاب، عامر بن ابیوقاص، طُلَیب و مطلب[۲۲] بن ازهر همراه همسرش رَمله دختر ابیعوف را در جمع مهاجران به حبشه برشمردهاند.[۲۳] به گزارشی، فرزند رمله، عبدالله، نخستین نوزاد مسلمانی بود که در حبشه زاده شد. آوردهاند که مطلب در حبشه درگذشت.[۲۴]
هنگامی که مشرکان برای بازداشتن ابوطالب از حمایت پیامبر(ص) نزد او رفتند و پیشنهاد فرزندی عمارة بن ولید را به جای رسول خدا به او دادند تا وی را به قتل رسانند، بنیزهره به حمایت از ابوطالب برخاستند.[۲۵] همچنین هنگامی که عمر بن خطاب پیش از اسلام آوردنش قصد کشتن پیامبر(ص) را کرده بود، با اخطار یکی از بنیزهره که وی را از انتقام بنیهاشم و بنیزهره برحذر داشت، از تصمیم خود منصرف شد.[۲۶]
دشمنی با پیامبر
از دشمنان پیامبر میتوان به اسود بن عبد یغوث زهری اشاره کرد که از استهزاء کنندگان او بود. آیات 94-96 حجر/15 درباره وی و برخی از مشرکان نازل شده است.[۲۷] خداوند در این آیات پیامبر را به اظهار ماموریت خود و روی بازگرداندن از مشرکان دستور فرموده و به او وعده پاسداری از شرّ استهزاءکنندگان را داده است.[۲۸]
پس از مهاجرت مسلمانان به یثرب، برخی از بنیزهره در کوششهای مشرکان برای نجات کاروان تجاری قریش شرکت داشتند؛ چنانکه گزارشهایی از حضور مخرمة بن نوفل در میان نگاهبانان کاروان تجاری مکه به سرکردگی ابوسفیان حکایت دارد.[۲۹] بر پایه این گزارشها، بنیزهره پس از آگاهی از نجات کاروان، به رغم اصرار ابوجهل به ادامه مسیر برای رویارویی با مسلمانان که به نبرد بدر انجامید، با مشورت اخنس بن شریق ثقفی، از همپیمانان بنیزهره، و با توجه به پیوند خویشاوندی با پیامبر(ص) از همراهی با مشرکان خودداری کردند و به مکه بازگشتند.[۳۰]
منابع از همراهی بنیزهره با مشرکان در نبرد اُحد (3ق.) [۳۱] گزارش دادهاند.[۳۲] در این نبرد، عتبة بن ابیوقاص زهری دندان مبارک پیامبر(ص) را شکست.[۳۳]
پس از ساخت مسجد نبوی، بخشی از آخر مسجد برای مهاجران بنیزهره در نظر گرفته شد.[۳۴] همچنین منطقهای به نام حرّه واقم در مدینه متعلق به بنیزهره بود که پیامبر(ص) وقوع رخداد حره را که به سال 63 ق. در آن روی داد، پیشبینی کردند.[۳۵]
شرکت در جنگهای اسلام
برخی از مسلمانان بنیزهره در سریهها و غزوهها همچون دیگر مسلمانان حضور داشتند. از فرماندهی سعد بن ابیوقاص در سریه خرّار (9 ماه پس از هجرت)[۳۶] و فرماندهی عبدالرحمن بن عوف در سریه دومة الجندل (6ق.) [۳۷] و حضور آنها در غزوه بنیقریظه (5ق.) و حدیبیه[۳۸] یاد شده است.
عمیر بن ابیوقاصبرادر سعد بن ابیوقاص، [۳۹] مسعود بن ربیعه[۴۰] و ابوجبیر عبدالرحمن[۴۱] از شهدای بدر، خیبر (7ق.) و حنین (8ق.) بودند؛ حَمنَن بن عوف[۴۲] و هاشم بن عتبة بن ابیوقاص (مِرقال)[۴۳] و مخرمة بن نوفل بن اهیب[۴۴] در رویداد فتح مکه (8ق.) اسلام آوردند و پیامبر(ص) سهمی از غنیمتهای غزوه حنین را به آنان بخشید. از این رو، از مؤلفة قلوبهم به شمار میآیند.
بنیزهره پس از رحلت پیامبر(ص)
پس از رویداد سقیفه و بیعت مسلمانان با ابوبکر، بنیزهره هم با او بیعت کردند. برخی از بنیزهره از جمله هاشم بن عتبه[۴۵] و عامر بن ابیوقاص در زمره پیروان علی(ع) باقی ماندند.[۴۶] از نقش آنها در نبردهای ردّه گزارشی در دست نیست؛ در فتوحات، برخی از بنیزهره حضور داشتند؛ چنانکه از سعد بن ابیوقاص به عنوان فرمانده نبرد قادسیه و جلولاء (17ق.) و فتح مدائن که در برابر ایرانیان صورت گرفت، نام بردهاند.[۴۷]
همچنین به حضور هاشم بن عتبه در فتوحات شام، عراق، قادسیه و جلولاء[۴۸] و نیز شرکت عمرو بن عتبه در جلولاء اشاره شده است.[۴۹] عروه، [۵۰] عبدالله اکبر و سالم فرزندان عبدالرحمن بن عوف در افریقیه؛ و اسماعیل بن سعد بن ابراهیم در روم کشته شدند.[۵۱]
عمر در آستانه مرگ، سعد بن ابیوقاص و عبدالرحمن بن عوف را در شورای شش نفره برای تعیین جانشین خود برگزید و به عبدالرحمن که داماد عثمان بن عفان و نیز امکلثوم خواهر رضاعی او[۵۲] بود، حق رای ویژه داد. نتیجه این شورا انتخاب عثمان به عنوان خلیفه بود که با حمایت عبدالرحمن حاصل شد.
انتخاب دو تن از بنیزهره در این شورا با امتیاز ویژه برای عبدالرحمن، بیانگر جایگاه مهم آنها در این دوره است.[۵۳] روابط نیکوی بنیزهره با عثمان دیری نپایید و آنها پس از ضرب و شتم عبدالله بن مسعود، همپیمان بنیزهره، به دست عثمان به صف ناراضیان او پیوستند. حضور بنیزهره میان مخالفان عثمان و محاصرهکنندگان خانه او، بیانگر عمق شکاف میان این تیره و خلیفه است.[۵۴]
دوران خلافت امام علی
پس از خلافت امام علی(ع)، بنیزهره رفتاری یکسان نداشتند. شماری چون هاشم بن عتبة بن ابیوقاص، [۵۵] حمایتی چشمگیر از او کردند؛ به گونهای که میتوان هاشم را نخستین فردی دانست که در کوفه پس از تعلل ابوموسی اشعری در بیعت با امام ضمن توبیخ او با امام غیاباً بیعت کرد[۵۶] و در نبردهای امام از فرماندهان و پرچمدارانش بود.[۵۷] او همراه پسرش عبدالله در صفّین حضور داشت. در این نبرد، عبدالله مجروح شد و هاشم به شهادت رسید.[۵۸] اما سعد بن ابیوقاص که با توجه به عضویت در شورای خلافت عمر از جایگاهی ویژه برخوردار شده بود، با تخطئه امام علی(ع) همراه شماری دیگر از صحابه چون عبدالله بن عمر و محمد بن مسلمه انصاری راه اعتزال را در پیش گرفت.[۵۹]
عصر امویان
بنیزهره در جریانات سیاسی و مذهبی عصر امویان حضور داشتند. عمر بن سعد بن ابیوقاص کسی بود که در کربلا در نقش فرمانده سپاه، امام حسین(ع) را به شهادت رساند و سرانجام وی و فرزندش حفص به دست مختار کشته شدند.[۶۰] برخی از آنها همچون زید بن عبدالرحمن، ابان بن عبدالله، عیاض بن حسن، حسن بن عوف[۶۱] و مُسَّوَر بن مَخرَمه[۶۲] که همراه با مردم مدینه بر ضد حکومت یزید قیام کرده بودند، در رخداد حرّه (64ق.) کشته شدند.
گزارشهایی از نقش بنیزهره در دوران عباسیان در دست است؛ چنانکه از محمد بن عبدالعزیز زهری به عنوان قاضی مدینه در حکومت منصور (136-156ق.) یاد کردهاند. هنگامی که محمد بن عبدالله (نفس زکیه) در مدینه بر ضد منصور قیام کرد، برخی از بنیزهره همراه قاضی مدینه در دستگیری قیام کنندگان مشارکت داشتند.[۶۳]
مشاهیر
ابوعبدالرحمن بن زید، فقیه مالکی[۶۴] و محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب زهری از سیرهنگاران مشهور و از مشهورترین تابعان، از بنیزهره هستند. همچنین برخی از تاریخنگاران، محمد بن سعد (م. 230ق.) نویسنده کتاب الطبقات الکبری را به قبیله بنیزهره منتسب ساختهاند؛ اما شماری این نسبت را صحیح نمیدانند.[۶۵] مخرمة بن اُهَیب نیز از نسبشناسان دانسته شده است.[۶۶]
صاحب منصبان
از دانشوران و محدثان بنیزهره که مناصبی را در حرمین شریفین بر عهده داشتند، میتوان به این کسان اشاره کرد:
طلحة بن عبدالله بن عوف پس از پسرعمویش جابر از سوی ابنزبیر حکمران مدینه شد؛ عبدالله بن عبدالرحمن رئیس شرطههای مدینه؛ سعد بن ابراهیم بن عبدالرحمن که مادرش دختر سعد بن ابیوقاص بود و ریاست شرطههای مدینه را بر عهده داشت و چند بار نیز بر منصب قضاوت نشست؛ احمد بن ابیبکر بن حارث از فقیهان و دوستان مالک بن انس که منصب قضاوت را در مدینه بر عهده داشت[۶۷]؛ سَلَمة بن ابیسلمه قاضی مدینه[۶۸]؛ هارون بن عبدالله بن محمد بن کثیر که از سوی مهدی، مامون و معتصم عباسی در بغداد و مصر قاضی بود[۶۹]؛ عبدالرحمن بن هارون که از سوی معتضد عباسی قاضی مکه بود؛ یحیی بن عبدالرحمن که از جانب مقتدر منصب قضاوت مکه را بر عهده داشت[۷۰]؛ عبدالله بن ارقم کارگزار بیتالمال در دوره عثمان[۷۱]؛ جابر بن اسود بن عوف و طلحة بن عبدالله بن عوف والیان مدینه از سوی ابنزبیر[۷۲]؛ مصعب بن عبدالرحمن بن عوف رئیس شرطه مدینه در دوران معاویه از سوی مروان بن حکم؛ مسور بن مخرمه که تا پایان حکومت معاویه، جانشین مصعب شد[۷۳]؛ محمد بن عبدالعزیز بن عمر، قاضی منصور در مدینه[۷۴]؛ اسماعیل بن سعد بن ابراهیم بن عبدالرحمن[۷۵] و اسحق بن عبدالرحمن از نزدیکان مهدی عباسی و جانشینان او؛ یوسف بن یعقوب بن غریر، کارگزار بیتالمال هارون.[۷۶]
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص54.
- ↑ المنمق، ص20-21؛ جمهرة انساب العرب، ص12-14.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص104؛ انساب الاشراف، ج1، ص48.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص7؛ جمهرة انساب العرب، ص128.
- ↑ الاکمال، ص193؛ شرح مسند ابی حنیفه، ص206.
- ↑ بغیة الطلب، ج5، ص2349؛ بغیة الطلب، ج6، ص2946.
- ↑ نسب قریش، ص261.
- ↑ المعارف، ص129.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص7.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص237.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص271-272؛ المنمق، ص48.
- ↑ الاصنام، ص122-129.
- ↑ الطبقات، ج1، ص58؛ المنمق، ص31-32؛ انساب الاشراف، ج1، ص58.
- ↑ المغازی، ج1، ص69؛ السیرة النبویه، ج1، ص130-132؛ انساب الاشراف، ج1، ص62.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص132.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص179.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص112-113؛ انساب الاشراف، ج11، ص88.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص133؛ المحبر، ص167؛ المنتظم، ج2، ص311.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص108.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص195-197؛ انساب الاشراف، ج1، ص108.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص251؛ الطبقات، ج4، ص93.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص130-131؛ الاستیعاب، ج2، ص799؛ الاستیعاب، ج2، ص844؛ الاستیعاب، ج2، ص927.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص322-325؛ اسد الغابه، ج3، ص289؛ انساب الاشراف، ج1، ص232.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص361-363؛ انساب الاشراف، ج1، ص232.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص290.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص289؛ تاریخ المدینه، ج2، ص657؛ تاریخ الاسلام، ج1، ص174.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص408-409؛ انساب الاشراف، ج1، ص148؛ جمهرة انساب العرب، ص129.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج2، ص263؛ جامع البیان، ج14، ص51؛ التبیان، ج6، ص355-356.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص606.
- ↑ المغازی، ج1، ص44؛ السیرة النبویه، ج1، ص619.
- ↑ المعارف، ص158.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص130.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص26؛ السیرة النبویه، ج2، ص79-80؛ جمهرة انساب العرب، ص129.
- ↑ الطبقات، ج3، ص93-94.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج1، ص242؛ المنمق، ص317.
- ↑ المغازی، ج1، ص11.
- ↑ المغازی، ج2، ص560؛ انساب الاشراف، ج1، ص484.
- ↑ المغازی، ج2، ص498.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص129.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص344.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص131.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص131.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1546.
- ↑ المغازی، ج2، ص855؛ اسد الغابه، ج4، ص349.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص129؛ تاریخ طبری، ج3، ص90.
- ↑ نسب قریش، ص264.
- ↑ الاخبار الطوال، ص119-127؛ نسب قریش، ص263؛ الاستیعاب، ج4، ص1547.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1546.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص11.
- ↑ نسب قریش، ص267.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص131-133.
- ↑ الطبقات، ج8، ص182-183.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج1، ص42، 45؛ نسب قریش، ص263-265.
- ↑ مروج الذهب، ج2، ص344؛ البدء و التاریخ، ج5، ص25.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص129.
- ↑ انساب الاشراف، ج3، ص14؛ الفتوح، ج2، ص438-439.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص6-11؛ انساب الاشراف، ج2، ص31؛ الاخبار الطوال، ص171.
- ↑ الاخبار الطوال، ص183-184؛ الفتوح، ج3، ص124-125.
- ↑ الاخبار الطوال، ص141؛ تاریخ طبری، ج4، ص431؛ شرح نهج البلاغه، ج18، ص115.
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص25؛ جمهرة انساب العرب، ص129-130؛ نسب قریش، ص265.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص150-151.
- ↑ نسب قریش، ص263.
- ↑ الکامل، ج5، ص553-557.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص132.
- ↑ الطبقات، ج5، ص348.
- ↑ نسب قریش، ص262.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص131-133.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص132.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص134-135.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص135.
- ↑ انساب الاشراف، ج6، ص172.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص131.
- ↑ نسب قریش، ص268-269.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص134.
- ↑ نسب قریش، ص270.
- ↑ نسب قریش، ص271؛ جمهرة انساب العرب، ص133.
منابع
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م. 204ق.)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، 1348ش.
- الاکمال فی اسماء الرجال: الخطیب التبریزی (م. 741ق.)، تعلیق ابیاسد الله بن الحافظ، قم، مؤسسه اهل بیت.
- الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، 1413ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م.
- بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): السمرقندی (م. 375ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب.
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- شرح مسند ابیحنیفه: ملا علی القاری (م. 1014ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م. 314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- المحبّر: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق.
- المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- المنمق: ابن حبیب (م. 245ق.)، بهکوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
- نسب قریش: مصعب بن عبدالله الزبیری (م. 236ق.)، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.