چیستی

آداب حج، مجموعه سفارش‌هایی برای حج‌گزار است که در متون اسلامی آمده و در سه بازه زمانیِ پیش از ادای حج، در حین مناسک حج و پس از انجام مناسک مطرح شده است. برخی از این آداب، مربوط به قبولی حج بوده و بیشتر آنها جزء مستحبات حج است.

اخلاص

بر پایه آیه ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[یادداشت ۱][۱] یکی از آداب حج، این است که تنها برای رضای خدا انجام شود. امام صادق(ع) بر اخلاص نیت و پاک کردن دل از هر چیز غیر الهی در هنگام نیت حج تأکید کرده است.[۲] او حج را به دو گونه «حج برای خدا» و «حج برای مردم» تقسیم کرده و پاداش حج برای رضای خدا را بر عهده خداوند و پاداش حجی که برای انسان‌ها انجام گیرد را بر عهده مردم دانسته است.[۳]

توکل

بر پایه روایات، یکی از آداب حج، توکل حج‌گزار به خدا در همه امور است و اینکه حج‌گزار از اعتماد به توشه سفر و مرکب و همراهان و توانایی و مال خود دوری کند.[۴]

فراهم کردن توشه

به نظر برخی مفسران، مراد از «الزاد» در آیه ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی﴾[یادداشت ۲][۵] زاد و توشه مادی سفر حج است.[۶] در شأن نزول این آیه گفته شده برخی از حج‌گزاران رهسپار سفر حج شده و با این باور که ما به خدا توکل می‌کنیم از برداشتن توشه سفر خودداری می‌کردند که این آیه نازل شد.[۷] در روایات، بر تهیه هزینه و توشه حج تأکید شده[۸] و کنار گذاشتن بخشی از سود کار در هر روز برای سفر حج سفارش شده تا حج گزار در این سفر به سختی نیفتد.[۹]

گشاده‌دستی

در سفر حج گشاده‌دستی در هزینه کردن و سخت نگرفتن بر خود سفارش شده است. در روایتی، از مبغوض بودن اسراف نزد خدا، جز در سفر حج و عمره یاد شده است.[۱۰] در حدیثی، از چانه‌زنی در چند چیز، از جمله پول قربانی و کرایه رفتن به مکه نهی شده است.[۱۱][یادداشت ۳][۱۲] گفته شده که امام سجاد(ع) در سفر حج از بهترین انواع توشه و خوراک استفاده می‌کرد.[۱۳]

در برابر، در روایتی کاستن از هزینه سفر حج و زیاده‌روی نکردن در آن سفارش شده، که آن را بر مواردی حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستی باشد یا بیش ار حد گشاده‌دستی کند.[۱۴] روایات دیگری نیز، از سیره اهل بیت(ع) در مورد چانه زدن نسبت به هزینه قربانی سخن گفته‌اند، که این روایات حمل بر موردی شده که فروشندگان جزء مؤمنان نباشند[۱۵] یا اختصاص به موردی دارد که فروشنده قصد فروش قربانی با قیمت نامتعارف دارد و خریدار زیان می‌بیند.[۱۶]

دعا و یاد خدا

یکی از آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام بیرون رفتن از خانه برای سفر حج است.[۱۷] برای نمونه، برخی روایات، به خواندن دعای فرج[یادداشت ۴][۱۸] هنگام خروج از خانه سفارش کرده‌اند.[۱۹] بنا بر روایتی از امام رضا(ع)، سزاوار است حج‌گزاری که قصد سفر حج دارد، خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستایش خداوند و فرستادن صلوات بر حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) دعای مخصوصی را بخواند.[یادداشت ۵] همچنین در این روایت توصیه شده که او هنگام هنگام سوار شدن بر مرکب دعای خاصی را بخواند[یادداشت ۶] و نیز استغفار، تسبیح، تهلیل، تکبیر و صلوات را زیاد بر زبان جاری کند.[۲۰] افزون بر این، نمازها و دعاهای دیگری هنگام آغاز به سفر در روایات سفارش شده است.[یادداشت ۷][۲۱] در طول سفر حج نیز، یاد خدا و ذکرهایی خاص توصیه شده است. برای نمونه، در روایتی از امام صادق(ع)، حج‌گزاران به ذکر بسیار خداوند و کم سخن گفتن سفارش شده‌اند.[۲۲] افزون بر این، در قرآن، حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام[یادداشت ۸][۲۳] و به گفتن ذکر، در روزهایی خاص سفارش شده‌اند.[یادداشت ۹][۲۴]

استفاده از مال حلال

هزینه و توشه حج باید از مال حلال و پاک باشد.[۲۵] بر پایه روایتی از امام باقر(ع)، خداوند حج و عمره‌ای را که از مال حرام باشد نمی‌پذیرد؛[۲۶] حتی اگر پرچمی حرام در اموال حج‌گزار باشد.[۲۷] بر پایه روایتی دیگر، چنانچه فرد با مال حرام حج‌ به جا آورد و لبیک گوید، با تعبیر «لا لبیک» و «لا سعدیک» پاسخ داده می‌شود؛ ولی اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبیک» و «سعدیک» پاسخ داده می‌شود.[۲۸]

پرداخت حقوق دیگران

یکی از آداب حج، پرداخت حقوق دیگران پیش از ادای حج است.[۲۹][۳۰] حقوق مردم، گستره وسیعی دارد که شامل حقوق مادی و حقوق معنوی می‌شود. حقوق مادی مانند دیون، زکات و خمس، و حقوق معنوی، مانند برطرف کردن حاجت مؤمنان؛ چنان‌که امام کاظم(ع)، حج یکی از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده نکرده بود، غیر مقبول دانست.[۳۱]

شتاب در رفتن به حج

بدون در نظر گرفتن وجوب یا عدم وجوب فوری بودن حج، یکی از آداب حج، شتاب کردن در حج‌گزاری است،[۳۲] که در روایات به آن اشاره شده است.[۳۳] در روایتی دیگر، حکمت این کار احتمال وقوع حوادثی مانند بیماری حج‌گزار، یافت نشدن مرکب یا پدید آمدن نیازهای جدید ذکر شده، که ممکن است مانع حج گزاردن شود.[۳۴]

بلند نگاه داشتن مو

از آداب و مستحبات ویژه مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پیش از حج است.[۳۵] در روایات، از زدودن موها، از یک ماه پیش از حج[۳۶] یا از ده روز پس از شوال[۳۷] یا از آغاز ذی حجه[۳۸] نهی شده است. در برخی روایات، افزون بر موهای سر، کوتاه کردن موی ریش نیز منع شده است.[۳۹] بر پایه این روایات، برخی از فقیهان، کوتاه کردن موهای سر را از آغاز ماه شوال تا پیش از حج مکروه شمرده‌اند.[۴۰]

پرهیز از گناه

به نظر برخی فقیهان و مفسران، مراد از «دوری از فسق» ﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجّ﴾[یادداشت ۱۰][۵] پرهیز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر و لقب بد دادن است.[۴۱] امام صادق(ع) با استناد به آیه پیش‌گفته، کامل شدن حج را نگهداری زبان از همه گناهان و صادر نشدن گفتاری جز خیر از حج‌گزار دانسته است.[۴۲] بر پایه روایاتی دیگر، خداوند از حج‌گزارانی که از گناهان پرهیز نمی‌کنند، روی می‌گرداند.[۴۳]

آغاز کردن از مکه و پایان بردن به مدینه

به باور مشهور فقیهان، مستحب است حج‌گزار در آغاز، مکه و سپس مدینه را زیارت کند.[۴۴] برخی روایات، با بیان‌های گوناگون این باور را تأیید می‌کند، بیان‌هایی مانند «برتر بودن ختم زیارت به مدینه»،[۴۵] «برتر بودن اتمام حج با زیارت حضرت محمد(ص)»،[۴۶] «برتر بودن ختم به زیارت اهل بیت(ع)»[۴۷] و «رفتن به نزد امامان(ع) و آگاه کردن آنان از ولایت خود، پس از اتمام حج».[۴۸]

در برابر، در روایتی از امام صادق(ع)، آغاز سفر حج از مدینه برتر دانسته شده[۴۹] و حدیثی دیگر، از مختار بودن حج‌گزار میان شروع از مکه یا مدینه سخن گفته است؛[۵۰] از این رو، برخی از فقیهان شیعه، آغاز کردن سفر را از مدینه برتر دانسته‌اند.[۵۱] برخی، سبب برتر بودن مدینه را آن دانسته‌اند که مدینه، محل احرام حضرت محمد(ص) برای حج بوده است[۵۲] یا آنکه اهل بیت(ع) درهای معرفت خدا و شناخت احکام الهی‌اند و برای ورود به خانه باید از در خانه وارد شد.[۵۳] ناقدان این باور، گفته‌اند که ظاهراً مخاطب این روایات، حج‌گزارانی بوده‌اند که از مناطقی مانند عراق عازم سفر حج می‌شدند؛ زیرا عبور از مدینه بدون زیارت حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) بی‌احترامی تلقّی می‌شود.[۵۴]

اخلاق نیک در سفر حج

یکی از آداب سفر حج، داشتن اخلاق نیک هنگام سفر است.[۵۵] امام صادق(ع)، حج‌گزاران را به خوی نیک با همراهان سفر حج[۵۶] و امام رضا(ع)، آنان را به فرو بردن خشم، کم سخن گفتن و پرهیز از مجادله سفارش کرده‌اند.[۵۷]

گفته شده که حضرت محمد(ص)، در یکی از سفرهای حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهی کرد.[۵۸] احادیث پُرشمار دیگری نیز، در این باره روایت شده است.[۵۹]

حج پیاده و تحمل سختی‌ها

یکی از سفارش‌های امامان(ع) در سفر حج، پرهیز از راحت طلبی و تحمل کردن سختی‌هاست.[۶۰] امام علی(ع)، یکی از حکمت‌های قرار گرفتن کعبه در زمینی سخت را، تحمل سختی بیشتر و شایستگی پاداش بالاتر دانسته است.[۶۱] بر این پایه، برخی از فقیهان، حج با پای پیاده را برتر از حج به گونه سواره[۶۲] و حج با پای برهنه را برتر از حج با پوشیدن کفش[۶۳] دانسته‌اند. حج پیاده، در سیره امام حسن(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) گزارش شده است.[۶۴]

شتاب در بازگشت از سفر حج

مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج، زودتر به دیار خود بازگردد.[۶۵] در روایتی، حضرت محمد(ص)، پاداش شتاب در بازگشت را بالاتر از ماندن شمرده است.[۶۶] در حدیثی دیگر، وی به حج‌گزاران سفارش نموده که پس از اعمال حج بیش از سه روز در مکه نمانند.[۶۷] امام صادق(ع) این عمل را، سبب افزایش اشتیاق حج‌گزار برای بازگشت به مکه دانسته است.[۶۸] دیگر روایات، ماندن زیاد در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار ،[۶۹] خستگی او، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزایش عقوبت وی به سبب آن دانسته‌اند.[۷۰] بر این پایه، به باور مشهور فقیهان شیعه و برخی فقیهان اهل سنت، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.[۷۱]

در مقابل، در روایاتی دیگر، مؤمنان به مجاورت در مکه ترغیب شده‌اند.[۷۲] برخی از فقیهان با استناد به این روایات و دلایل دیگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.[۷۳]

وداع با کعبه

یکی از آداب و مستحبات حج، به استناد روایات[۷۴] وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.[۷۵] در روایات، روش وداع و آداب آن برای حج‌گزاران بیان شده است.[۷۶] برخی از فقیهان اهل سنت،وداع کعبه و طواف وداع را برای حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.[۷۷]

شریک کردن دیگران در ثواب حج استحبابی

یکی از آداب حج، شریک کردن دیگران در حج استحبابی یا برخی اعمال آن مانند طواف است.[۷۸] بر پایه روایات، شریک کردن دیگران در حج یا در طواف مستحبی، افزون بر پاداش حج کامل برای دیگران،[یادداشت ۱۱] دارای پاداش اضافه برای حج‌گزار به جهت صله رحم او با خویشاوندانش است؛[۷۹] حتی اگر این افراد هزار نفر یا بیشتر باشند[۸۰] یا حتی اگر در صورت فراموشی، در پایان حج دیگران را در حج خود شریک کند.[۸۱] افزون بر این، در روایاتی دیگر، از بجا آوردن طواف از طرف دیگران، چه زنده و چه مرده و نیز از جانب امامان(ع) و حضرت فاطمه(س) یاد شده و این عمل دارای پاداش زیاد دانسته شده است.[۸۲]

خرید سوغات

یکی از آداب حج، خریدن هدیه در این سفر برای دیگران، از جمله خویشاوندان است.[۸۳] در روایاتی از امام صادق(ع)، هدیه حج از هزینه حج دانسته شده است.[۸۴] تفسیرِ برخی، از این روایات، استحباب خرید هدیه برای دیگران در این سفر است و این که پاداش هزینه کردن برای خرید هدیه، مانند صرف هزینه برای حج است.[۸۵] برخی، با استناد به احادیث[۸۶] هدیه دادن آب زمزم از سوی حج‌گزار را به دیگران، مستحب شمرده‌اند.[۸۷]

عزم انجام دوباره حج

یکی از آداب حج، آن است که حج‌گزار پس از تمام کردن حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند، انجام دوباره حج را بخواهد. نداشتن چنین نیتی مکروه است.[۸۸] در روایتی از حضرت محمد(ص) و امام صادق(ع)، عزم بر بازگشت به حج، سبب افزایش عمر حج گزار دانسته شده[۸۹] و در احادیثی دیگر، نداشتن این نیت، سبب نزدیک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.[۹۰]

صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه

بر پایه روایات،[۹۱] مستحب است که حج‌گزار به نیت کفاره گناهانی که در هنگام احرام از او سر زده، مقداری خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.[۹۲] در روایتی دیگر، به انجام این عمل در هنگام ورود و خروج از مکه و مدینه سفارش شده است.[۹۳]

استقبال از حج‌گزار

بر پایه روایات، مستحب[۹۴] است پس از بازگشتِ حج‌گزار به وطن، دیگران به استقبال او رفته و ضمن دست دادن با او، وی را گرامی بدارند.[۹۵]

در حدیثی از امام صادق(ع)، معانقه[یادداشت ۱۲][۹۶] با حج‌گزار در حالی که غبار حج از بین نرفته، همانند استلام حجر الاسود دانسته شده است.[۹۷] در حدیثی از امام علی(ع)، افزون بر سفارش به طلب قبولی اعمال حاجی و آمرزش گناهان او، از بوسیدن میان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نیز یاد شده است.[۹۸]

پانویس

  1. سوره بقره(2)، آیه 196؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.
  2. . مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  3. . بحار الانوار، ج96، ص24.
  4. . مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ سوره بقره(2)، آیه 197؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۱.
  6. . مجمع البیان، ج2، ص45؛ تفسیر قرطبی، ج2، ص411.
  7. . سنن ابی داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البیان، ج2، ص45.
  8. وسائل الشیعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص9 و ۱۱۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص209.
  9. . الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص143.
  10. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص279؛ وسائل الشیعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.
  11. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.
  12. . الکافی، ج4، ص496؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص209.
  13. . شرح اصول کافی، ج12، ص426.
  14. . مرآة العقول، ج17، ص170.
  15. . الوافی، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.
  16. . النجعه فی شرح اللمعه، ج7، ص122.
  17. . مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.
  18. ترجمه دعای کلمات فرج در قنوت، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی.
  19. . تهذیب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشیعه، ج11، ص383.
  20. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  21. . الکافی، ج4، ص285؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص271.
  22. . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
  23. سوره بقره(2)، آیه 198؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۱.
  24. سوره بقره(۲)، آیه ۲۰۳؛ ترجمه قرآن (الهی قمشه‌ای)، ص۳۲؛ سوره حج(۲۲)، آیه ۲۸؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۳۵.
  25. . العروة الوثقی، ج4، ص339.
  26. . الامالی، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.
  27. . وسائل الشیعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  28. . الکافی، ج5، ص124؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص368.
  29. . الفقه علی مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.
  30. . مصباح الشریعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  31. . بحار الانوار، ج48، ص85.
  32. . حج و عمره در قرآن و حدیث، ص260.
  33. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.
  34. . مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.
  35. . کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.
  36. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص301؛ وسائل الشیعه، ج12، ص316.
  37. . وسائل الشیعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.
  38. . الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.
  39. . الکافی، ج4، ص317؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص47.
  40. . وسائل الشیعه، ج12، ص319
  41. . مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسیر الکبیر، ج5، ص180.
  42. . الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص296.
  43. . الکافی، ج4، ص286؛ وسائل الشیعه، ج12، ص11.
  44. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص491.
  45. . الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص484.
  46. الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.
  47. . علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشیعه، ج14، ص324.
  48. . الکافی، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.
  49. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص559؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص439.
  50. . تهذیب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشیعه، ج14، ص320.
  51. . وسائل الشیعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.
  52. . سبل الهدی، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.
  53. . مستند الشیعه، ج13، ص330.
  54. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.
  55. . بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.
  56. . مصباح الشریعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.
  57. . مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.
  58. . مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.
  59. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشیعه، ج12، ص9- 13.
  60. . مصباح الشریعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.
  61. . نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافی، ج4، ص199.
  62. . ایضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.
  63. . وسائل الشیعه، ج11، ص78.
  64. . تهذیب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشیعه، ج11، ص80.
  65. . جامع احادیث الشیعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.
  66. . المستدرک، ج1، ص259.
  67. . مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحیح مسلم، ج4، ص104.
  68. . الکافی، ج4، ص230؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.
  69. . علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشیعه، ج13، ص234.
  70. . جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.
  71. . شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.
  72. . وسائل الشیعه، ج13، ص231؛ جامع احادیث الشیعه، ج10، ص84- 88.
  73. . الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.
  74. . الکافی، ج4، ص530
  75. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.
  76. . الکافی، ج4، ص530؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص280.
  77. . المغنی، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص35.
  78. . الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخویی، ج30، ص383.
  79. . الکافی، ج4، ص315؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص460.
  80. . الکافی، ج4، ص317.
  81. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص462؛ وسائل الشیعه، ج11، ص204.
  82. . الکافی، ج4، ص315؛ وسائل الشیعه، ج11، ص197.
  83. . العروة الوثقی، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهیه، ص33.
  84. . الکافی، ج4، ص280؛ وسائل الشیعه، ج11، ص148.
  85. . وسائل الشیعه، ج11، ص149.
  86. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص208؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص472.
  87. . وسائل الشیعه، ج13، ص245.
  88. . تحریر الاحکام، ج2، ص114.
  89. . الکافی، ج4، ص281؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
  90. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص220.
  91. . الکافی، ج4، ص533؛ وسائل الشیعه، ج14، ص292.
  92. . تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.
  93. . وسائل الشیعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.
  94. . الکافی، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص228.
  95. . الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافی، ج14، 1299.
  96. جمهرة اللغة، ج‏2، ص942؛ المحكم و المحيط الأعظم، ج‏1، ص221.
  97. . من لایحضره الفقیه، ج2، ص300؛ وسائل الشیعه، ج11، ص445.
  98. . الخصال، ص635.
  1. حج وعمره را برای خدا به پایان برید.
  2. حج در ماه‌های معلومی است… به نفع خود توشه برگیرید، که بهترین توشه پرهیزکاری است.
  3. البته در احادیث دیگری، چانه زنی در مبلغ قربانی جایز شمرده است.
  4. لا اِلهَ اِلاَّ الله الحَلِیمُ الکرِیمُ لا إِلهَ إِلاَّ الله العَلِی العَظِیمُ سُبْحانَ الله رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ، وَرَبِّ الاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما فِیهِنَّ وَما بَینَهُنَّ، وَرَبِّ العَرْشِ العَظِیمِ. نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی‌همتایی که صاحب حلم و کرم است. نیست خدائی سزاوار پرستش، مگر خدای یکتای بی‌همتایی که بلندمرتبه و بزرگ است.پاک و منزّه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان، و پروردگار هفت زمین است. پروردگار هر چیزی است که در آسمان‌ها و زمین‌ها و ما بین آنهاست، و پروردگار عرش بزرگ است. حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است.
  5. بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص).
  6. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا إِلَى الْإِسْلَامِ وَ مَنَّ عَلَيْنَا بِالْإِيمَانِ وَ عَلَّمَنَا الْقُرْآنَ وَ مَنَّ عَلَيْنَا بِمُحَمَّدٍ(ص) سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
  7. مانند این دعا: اللَّهُمَّ كُنْ لِي جَاراً مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ.
  8. ﴿إِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ﴾ بر شما گناهی نیست که [در ایام حج] از پروردگارتان [به وسیلۀ تجارت و داد و ستد] فضل و روزی و منافع مادی بطلبید.
  9. ﴿وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِي أَيَّام مَّعۡدُودات﴾ و خدا را در چند روزى معيّن (ايام تشريق)، (به ذكر تكبير) ياد كنيد! ﴿وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَامِ﴾ و نام خدا را در روزهايى معين [كه براى قربانى کردن اعلام شده] بر دام هاى زبان بسته اى كه به آنان عطا كرده ذكر كنند.
  10. حج در ماه‌های معلومی است… به نفع خود توشه برگیرید، که بهترین توشه پرهیزکاری است.
  11. از جمله خویشان یا پدر و مادر.
  12. معانقه یعنی در آغوش کشیدن، به گونه‌ای که گردن به گردن نزدیک شود.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حج.
  • ترجمه قرآن (الهی قمشه‌ای)، ترجمه مهدی الهی قمشه ای، خط عثمان طه، قم، فاطمه الزهراء، ۱۳۸۰ش.
  • جمهرة اللغة، محمد بن حسن بن دريد، بيروت، دار العلم للملايين، 1988م.
  • المحکم و المحیط الأعظم، علی بن اسماعیل ابن سیده، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۱ق.