بنی‌فهد از خاندان‌های علمی مکه، در شمار نویسندگان تاریخ محلی مکه بودند.

بنی‌فهد
نام کامل خاندان ابن‌فهد
نسب محمد حنفیه
مذهب مذهب شافعی
اشخاص مهم جمال‌الدین محمد بن عبدالله بن محمد، تقی‌الدین ابوالفضل محمد بن محمد، نجم‌الدین عمر (محمد) بن محمد، ابوفارِس عبدالعزیز بن عمر، جارالله محمد بن عبدالعزیز
مهم‎ترین اقدامات طلب دانش در مناطق مختلف، پرورش شاگرد، نگارش آثار در حدیث و تاریخ محلی و شرح‌حال‌نگاری اعلام مکه و تاریخ‌نگاری مکه

خاندان ابن‌فهد از خاندان‌های بزرگ و علمی مکه در سده‌های 8 تا 11 ق. بودند که مردان و زنان بسیاری از آن‌ها با دانش‌اندوزی در مناطق مختلف و پرورش شاگردان بسیار از جایگاه علمی و مذهبی ویژه‌ای برخوردار بودند و در حدیث، تاریخ محلی و شرح‌حال‌نگاری اعلام مکه آثاری مهم نگاشتند و دانشمندانشان به لقب ابن‌فهد خوانده می‌شدند.

این خاندان برخلاف خاندان‌های دیگر عهده‌دار مناصب دینی و حکومتی نبودند و بیشترین سهم آنها در تاریخ‌نگاری مکه بوده و علت شهرت آنها نیز بیشتر به همین خاطر بوده است.

از افراد مشهور این خاندان می‌توان جمال‌الدین محمد بن عبدالله بن محمد، تقی‌الدین ابوالفضل محمد بن محمد، نجم‌الدین عمر (محمد) بن محمد، ابوفارِس عبدالعزیز بن عمر، جارالله محمد بن عبدالعزیز و برخی دانشمندان دیگر را نام برد.

معرفی اجمالی

اعضای خاندان بزرگ ابن فهد، از فقیهان شافعی مکه، در سده‌های 8 تا 11 ق. جایگاه علمی و مذهبی ویژه‌ای در مکه داشتند و مردان و زنانی بسیار از آن‌ها در طلب دانش به مناطقی مانند مصر و شام سفر کردند و شاگردانی پرشمار پروراندند و در حدیث، تاریخ محلی و شرح‌حال‌نگاری اعلام مکه آثاری مهم نگاشتند. دانشوران این خاندان همگی به لقب «ابن‌فهد» خوانده می‌شوند[۱] که از نیای آنان، عبدالله بن فهد بن نجم‌الدین بدانان رسیده است.[۲]

از میان اعضای شناخته شده این خاندان، تنها عطیه (م. 874ق.) را مالکی مذهب دانسته‌اند.[۳]

نسب‌شناسی

نسب بنی‌فهد به گفته خود آن‌ها به محمد حنفیه فرزند امام علی(ع) می‌رسد.[۴] از این‌رو، بدانان لقب «هاشمی» و «علوی» نیز داده‌اند. سیوطی به گزارش از ابراهیم بن عمر بقاعی (م. 885ق.) در صحت این ادعا تردید کرده؛ زیرا به گفته او، شمار پشت‌های این خاندان در نسب‌نامه تا محمد حنفیه 11 تن است که از آن چه قاعده معروف نسب‌شناسی (در هر سده سه پشت) اقتضا می‌کند، کمتر است.[۵] این تردید به دلیل‌های گوناگون از جمله وجود فهرست کامل نام پشت‌ها در منابع تاریخی و شرح‌حال‌نگاری ناموجّه است.[۶]

آثار تالیف شده درباره خاندان ابن‌فهد

درباره خاندان ابن‌فهد آثاری نوشته شده است؛ همچون: المجموعة المستطابة فی تراجم فی معرفة بنی‌فهد و من یلتحق بهم من القرابه نوشته تقی‌الدین بن فهد، و بذل الجهد فی من سمّی بفهد او ابن فهد نوشته نجم بن فهد.[۷] تقی‌الدین فاسی و شاگردش سخاوی که هر دو با این خاندان رابطه نزدیک علمی و دوستی داشته‌اند، بسیاری از آن‌ها را در آثار خود یاد کرده‌اند.

به‌عهده‌نگرفتن مناصب

خاندان ابن فهد، به ظاهر، بر خلاف دیگر خاندان‌های علمی مکه، کمتر عهده‌دار مناصب رسمی دینی و حکومتی مانند قضا، افتاء، امامت مسجدالحرام و وظایف سیاسی و حکومتی بوده‌اند.[۸] جمال‌الدین محمد بن فهد (م. 736ق.) مدتی قاضی و مفتی مکه بوده است.[۹]

کتابخانه بنی‌فهد

خانه بنی‌فهد نزدیک مسجدالحرام بوده و کتابخانه‌ای غنی در آن وجود داشته است.[۱۰] برخی از نسخه‌های خطی این کتابخانه هنوز موجودند و برخی از این نسخه‌ها همراه کتابخانه‌هایی که در آن‌ها نگهداری می‌شوند، در منابع کتاب‌شناسی معرفی شده‌اند.[۱۱]

سخاوی از غنای این کتابخانه گزارش داده و آورده که در این کتابخانه آثاری کمیاب نگهداری می‌شده است.[۱۲] این خاندان آرامگاهی اختصاصی در قبرستان معلات داشته‌اند.[۱۳] محتمل است یکی از درهای مسجدالحرام که در قدیم «باب الفهود» خوانده می‌شده، منسوب بدین خاندان باشد.[۱۴]

نقش خاندان در تاریخ‌نگاری مکه

خاندان ابن فهد سهمی مهم در تاریخ‌نگاری مکه داشته‌اند و شهرت آن‌ها بیشتر از این‌رو است.

نجم‌الدین عمر بن فهد، عز بن عمر بن فهد، و جارالله بن عز بن عمر بن فهد سه تن از اعضای این خاندان هستند در فاصله از سال 885 تا 946ق. سه کتاب اتحاف الوری، بلوغ القری و نیل المنی را در تاریخ مکه نوشتند.

فهرست‌نگاری بر آثار تاریخی و نیز سال‌شمار کردن تاریخ محلی مکه برای آسان ساختن دسترسی محققان، از ابتکارات تاریخ‌نگاران این خاندان است.

نخست بار نجم‌الدین عمر بن فهد، کار سال‌شماری تاریخ مکه را آغاز کرد[۱۵] و سپس فرزند و نوه و نتیجه‌اش این کار را ادامه دادند.

در عصر بنی‌فهد، حکومت ممالیک‌ اندک‌اندک پایان یافت و زمینه سلطه عثمانیان بر مکه فراهم آمد و رویدادهایی مهم رخ داد؛ از جمله رواج مذهب حنفی، مذهب رسمی عثمانیان، در مکه و ورود فرهنگ ترکی به حجاز که در زبان عربی نیز نمود داشته و واژگان بیگانه بسیار را با خود آورده است.

آثار بنی‌فهد این رویدادها را افزون بر آگاهی‌هایی مهم از آداب و رسم‌های مردم مکه، وظایف و مناصب مذهبی در مسجدالحرام، موالید و وفیات و به ویژه معرفی مکان‌های مذهبی، به صورت روزشمار و با تفصیل و جزئیات فهرست کرده است. بنی‌فهد در این کار از دیده‌ها و شنیده‌های خود و آثار تاریخی پیشین بهره برده‌اند.

اعضای مشهور

برخی از مشهورترین اعضای خاندان ابن فهد عبارتند از:

جمال‌الدین محمد

جمال‌الدین محمد بن عبدالله بن محمد (م. 736ق.)، محدث، فقیه و مفتی مکه، مشهور به قاضی جمال‌الدین بوده و در تجارت نیز دست داشته است. جمال‌الدین نخستین دانشور این خاندان است که آگاهی‌های درخوری از زندگی او در دست است و دانشوران خاندان ابن فهد بیشتر از نسل ابوالخیر محمد، فرزند او، هستند.

منابع، مراتب علمی و اخلاقی او را ستوده‌اند. اثر مکتوبی به او نسبت نداده‌اند. جمال‌الدین در مکه درگذشت و در قبرستان معلات به خاک سپرده شد.[۱۶]

تقی‌الدین ابوالفضل

تقی‌الدین ابوالفضل محمد بن محمد (م. 871ق.)، وی از نامدارترین دانشمندان خاندان ابن فهد است.

پدرش نجم‌الدین ابونصر محمد (م. 811ق.) در جوانی از مکه به اصفون در مصر علیا رفت که در آن‌جا موقوفات خانوادگی داشتند.[۱۷] تقی‌الدین (م. 787ق.) در همان جا زاده شد. از این‌رو، به او «اصفونی» نیز گویند. وی همراه پدر در سال 795ق. به مکه آمد.[۱۸] از شیوخ مکه مانند جمال‌الدین ابن ظهیره، عبدالرحمن فاسی و ابوهُرَیرة بن نقاش و نیز غیرمکیان که بدین شهر می‌آمدند، مانند مقریزی و ابن‌حجر عسقلانی در حدیث، تاریخ و فقه بهره برد. سپس به مدینه رفت و از رقیه بنت ابن مزروع و عبدالرحمن زرندی حدیث شنید و دو بار در سال‌های 805 و 816ق. به یمن رفت و از مجد لغوی صاحب القاموس و موفق علی بن ابی‌بکر ازرق و دیگران دانش آموخت.[۱۹]

کسانی بسیار به ویژه در دریافت حدیث از محضرش بهره بردند[۲۰] از جمله سخاوی تاریخ‌نگار مشهور مکه که مقام علمی او و فرزندش نجم‌الدین عمر بن فهد را بسیار ستوده و از آثارشان یاد کرده است.[۲۱]

از علایق تقی‌الدین، فهرست‌بندی آثار پیشین، ذیل‌نویسی و استخراج مطالب بوده و به ظاهر، این دلبستگی از او به فرزندانش به ارث رسیده است.

آثار

تقی‌الدین آثاری پرشمار، بیشتر در حدیث، از خود بر جا نهاد که به صورت نسخه خطی در کتابخانه‌ها موجودند و برخی مفقود شده‌اند.[۲۲] کتاب الابانة مما ورد فی الجعرانه، اقتطاف النور و بهجة الدماثة بما ورد فی فضل المساجد الثلاثه از آثار او درباره مکه بوده‌اند که سخاوی از آن‌ها یاد کرده است.[۲۳]

تنها یک اثر از تقی‌الدین با عنوان لحظ الالحاظ بذیل طبقات الحفاظ چاپ شده است. لحظ الالحاظ کتابی مهم در رجال و ذیلی است بر ذیل ابوالمحاسن محمد بن علی علوی حسینی دمشقی بر طبقات الحفاظ شمس‌الدین محمد ذهبی. در لحظ الالحاظ‌، شرح حال رجال به ترتیب سال مرگ آن‌ها آمده و بر 12 شرح حال از کتاب ذهبی و هشت شرح حال از ذیل حسینی، مطالبی افزوده شده است.[۲۴] [۲۵]

نجم‌الدین عمر

نجم‌الدین عمر (محمد) بن محمد (812-885ق.)، محدث و فقیه شافعی از مشهورترین تاریخ‌نگاران مکه و نامش محمد است، ولی او را بیشتر عمر خوانده‌اند.

زیر نظر پدرش تقی‌الدین ابوالفضل محمد، مقدمات فقه و حدیث و قرآن را آموخت. همراه پدر از مذهب حنبلی به شافعی تغییر مذهب داد و فقه شافعی را فراگرفت.[۲۶] از برخی مانند ابوعبدالله فاسی، عبدالرحمن زرندی و ابوبکر مراغی حدیث دریافت کرد و اجازه روایت گرفت.[۲۷]

به ممالک گوناگون از جمله مصر و شام بارها سفر کرد و از دانشورانی بسیار بهره جست، مانند ابن‌حجر عسقلانی که در سفر قاهره در خانه همو سکنا گزید.[۲۸] سخاوی نیز رابطه علمی و دوستی نزدیکی با نجم‌الدین داشته و از او با تعابیری مانند «صاحِبُنا» یاد کرده است.[۲۹]

سال‌شماری تاریخ محلی مکه را نخست بار او آغاز کرد و فرزندانش پی گرفتند.

آثار

نجم‌‌الدین آثاری بسیار در تاریخ محلی مکه، حدیث و شرح حال دانشوران و محدثان نگاشته است.

مشهورترین آثار او در تاریخ محلی مکه، عبارتند از:

اتحاف الوری باخبار امّ القری، کهن‌ترین کتاب سال‌شمار تاریخ محلی مکه که رخدادهای مکه را از سال اول ق. تا سال 885ق. در خود دارد. دو اثر دیگر، یکی الدّر ّالکمین بذیل العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین ذیلی است بر کتاب العقد الثمین فاسی و دیگر، غایة المرام باخبار ولاة البلد الحرام در معرفی والیان مکه به ترتیب تاریخی که از عتاب بن اُسَید نخستین حکمران مکه پس از اسلام آغاز شده است. نجم‌الدین پیش از اتمام نگارش این کتاب، درگذشته و پسرش عبدالعزیز آن را کامل نموده است. این اثر در دانشگاه‌ ام‌القری با تحقیق شلتوت در سه مجلد چاپ شده است.

برخی از آثار او ویژه شرح حال رجال مکه و مشایخ وی و دیگران است، همچون: بذل الجهد فی من سُمّی بفهد و ابن فهد، التبیین للطبریین، تذکرة الاناسی باولاد ابی‌عبدالله الفاسی، السرّ الظهیری باولاد احمد النوَیری، غایة الامانی فی تراجم اولاد القسطلانی، المخضرمین، المشارق المنیر فی ذکر بنی‌ظهیره، معجم الشیوخ یا المعجم.

ابوفارس

ابوفارِس عبدالعزیز بن عمر (850-926/922ق.)، فرزند نجم‌الدین عمر، یکی از سه تاریخ‌نگار مشهور خاندان ابن فهد و به عز ابن فهد مشهور، در دانش حدیث، فقه، تاریخ محلی مکه، نحو و خوشنویسی چیره بود.[۳۰] در مکه زاده شد و تحصیلات خود را نزد دانشوران خاندانش از جمله پدر و پدر بزرگ آغاز کرد و نزد دانشورانی بسیار از جمله ابوالفتح مراغی و سخاوی، حدیث و فقه و تفسیر آموخت و اجازه دریافت کرد.[۳۱] او نیز همچون پدرش به نمایه‌نویسی کتاب‌ها و فهرست‌بندی متون و سال‌شمار کردن تاریخ محلی مکه دلبستگی داشت و سرانجام در زادگاهش مکه درگذشت.[۳۲]

آثار

عبدالعزیز آثاری بسیار در حدیث، فقه، نحو و تاریخ از خود بر جای نهاد. مهم‌ترین آثار او در تاریخ محلی مکه عبارتند از:

بلوغ القری بذیل اتحاف الوری باخبار‌ام القری که ذیلی بر اتحاف الوری نوشته نجم‌الدین عمر است. او در این کتاب، گزارش‌های تاریخی سال 885 تا 922ق. را بر گزارش‌های کتاب پدرش افزوده است. بسیاری از گزارش‌ها درباره حکومت اشراف بر مکه در آن دوره تاریخی، تنها در این کتاب آمده است. از مطالب این اثر، گزارش‌هایی درباره وظایف و مناصب دینی مسجدالحرام مانند امامت، پرده‌داری و فرّاشی است. این کتاب در انتشارات دار القاهره مصر با تصحیح و تحقیق صلاح‌الدین بن خلیل به سال 2005م. در سه مجلد چاپ شده است.

غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام کتابی است که نجم‌الدین عمر پدر عبدالعزیز در حال تالیف آن درگذشت و عبدالعزیز آن را کامل کرد. این کتاب با تصحیح و تحقیق فهیم شلتوت در سه مجلد در دانشگاه‌ ام‌القری به سال 1998م. چاپ شده است. از اثر دیگر عبدالعزیز در تاریخ به نام نزهة ذوی الاحلام باخبار الخطباء و الائمة و القضاة بالبلد الحرام نشانی در دست نیست.[۳۳]

محمد بن عبدالعزیز

جارالله محمد بن عبدالعزیز (891-954ق.)، او را محب‌الدین و ابوالفضل نیز خوانده‌اند؛ ولی به جارالله مشهورتر است.

وی واپسین تاریخ‌نگار خاندان ابن فهد است که در مکه زاده شد.[۳۴] کراچکوفسکی، محقق روس، سبب این لقب را آن دانسته که وی سال‌ها در جدّه اقامت کرده و سپس به مکه بازگشته است.[۳۵]

آموختن حدیث را در چهار سالگی نزد پدرش عبدالعزیز آغاز و قرآن را حفظ کرد و از دانشوران مکه مانند سخاوی بهره برد‌. او سفرهای علمی بسیار داشت و بارها به مدینه، یمن، شام و مصر سفر کرد و از عبدالغنی بن بساطی‌، عایشه بنت ابن عبدالهادی و محمد بن شهاب بوصیری و دیگران اجازه دریافت نمود‌. در حلب با شمس‌الدین محمد بن طولون آشنا شد و به او اجازه روایت داد و میان آن‌ها مکاتبه علمی برقرار شد.[۳۶]

جارالله در زادگاهش مکه درگذشت و در قبرستان معلات دفن گشت.

آثار

جارالله به تاریخ محلی به ویژه مسائل جغرافیایی بسیار علاقه‌مند بود و آثاری درخور در این زمینه[۳۷] و دیگر رشته‌های علمی از جمله حدیث دارد که بیشتر آن‌ها چاپ نشده‌اند.

مهم‌ترین اثر او نیل المنی بذیل بلوغ القری لتکملة اتحاف الوری در تاریخ محلی مکه است که ذیلی بر ذیل پدرش عبدالعزیز بر اتحاف الوری نوشته جدّش نجم‌الدین عمر است. او آگاهی‌های دوره خویش را بر اتحاف الوری تا سال 949ق. افزوده است.

دیگر آثار او درباره مکه، عبارتند از: بهجة الزمان بعمارة الحرمین لملوک آل عثمان، تحفة الکرام بمرویات حجّاج بیت الله الحرام، التحفة اللطیفة فی انباء المسجدالحرام و الکعبة الشریفه، حسن القری فی اودیة‌ ام القری.

دانشمندان دیگر خاندان

برخی دیگر از دانشمندان این خاندان عبارتند از:

احمد بن محمد بن عبدالله (م. 769ق.)، [۳۸] محمد بن محمد بن عبدالله (م. 773ق.)، [۳۹] یحیی بن محمد بن عبدالله (م. 788ق.)، [۴۰] ابوبکر بن محمد بن فهد (م. 793ق.)، [۴۱] محمد بن محمد بن محمد بن عبدالله (م. 811ق.)، [۴۲] محمد بن محمد بن محمد بن عبدالرحمن (م. 826ق.)، [۴۳] یحیی بن عبدالرحمن بن محمد (م. 843ق.)، [۴۴] یحیی بن عمر (م. 885ق.). [۴۵]

زنان مشهور

زنانی نیز از خاندان فهد بیشتر در تدریس حدیث مشهور بوده و از دانشوران پر‌شماری اجازه روایت داشته و خود به طلاب حدیث اجازه گزارش می‌داده‌اند. منابع، مراتب علمی و سجایای اخلاقی این زنان را بسیار ستوده‌اند.

برخی از مشهورترین آن‌ها عبارتند از:

عایشه بنت عبدالرحمن (م. 822ق.)، [۴۶] خدیجه سعاده بنت عبدالرحمن (م. 860ق.)، [۴۷] کمالیه بنت محمد (م. 866ق.)، [۴۸] فاطمه بنت محمد (م. 879ق.)، [۴۹] زینب بنت محمد (م. 885ق.) [۵۰] و سعیده بنت محمد (م. 891ق.). [۵۱]

پیوند به بیرون

مرکز دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله ابن فهد

پانویس

  1. الضوء اللامع، ج6، ص126.
  2. نک: نظم العقیان، ص170؛ العقد الثمین، ج8، ص25؛ ذیل تذکرة الحفاظ، ص2، «مقدمه.
  3. الضوء اللامع، ج5، ص148.
  4. الکواکب السائره، ج1، ص239؛ خلاصة الاثر، ج2، ص457.
  5. نظم العقیان، ص170-171؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص427، «ابن فهد.
  6. نک: الدر الکمین، ص68؛ الضوء اللامع، ج9، ص231؛ النجم بن فهد مورخاً، ص100-101.
  7. الضوء اللامع، ج6، ص128؛ التاریخ و المورخون، ص100.
  8. التاریخ و المورخون، ص99-100.
  9. نک: العقد الثمین، ج2، ص79-80.
  10. الضوء اللامع، ج9، ص282؛ الکواکب السائره، ج1، ص222-223؛ التاریخ و المورخون، ص101-102.
  11. التاریخ و المورخون، ص103-105.
  12. الضوء اللامع، ج4، ص226؛ النجم بن فهد مورخاً، ص101؛ التاریخ و المورخون، ص103-105.
  13. الکواکب السائره، ج1، ص222-223.
  14. التاریخ و المورخون، ص102.
  15. نک: الضوء اللامع، ج6، ص129.
  16. العقد الثمین، ج2، ص79-80؛ ج4، ص82؛ النجم بن فهد مورخاً، ص77-78.
  17. الضوء اللامع، ج9، ص281.
  18. العقد الثمین، ج2، ص334.
  19. الضوء اللامع، ج9، ص281-282.
  20. الضوء اللامع، ج9، ص283؛ النجم ابن فهد مورخاً، ص81-82.
  21. نک: الضوء اللامع، ج4، ص224، 284؛ ج5، ص174؛ ج6، ص94، 126، 129؛ الاعلان بالتوبیخ، ص71، 196-197.
  22. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، «ابن فهد.
  23. الضوء اللامع، ج9، ص282.
  24. لحظ الالحاظ، ص69-71؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص427، «ابن‌فهد.
  25. مجلة العرب، ج11، ص909-913.
  26. الضوء اللامع، ج6، ص126؛ البدر الطالع، ص512-513.
  27. الضوء اللامع، ج6، ص126-127.
  28. الضوء اللامع، ج6، ص126.
  29. نک: الضوء اللامع، ج4، ص224، 284؛ ج5، ص174؛ ج6، ص94، 126، 129؛ الاعلان بالتوبیخ، ص71، 196-197.
  30. نک: الضوء اللامع، ج4، ص224-225.
  31. الضوء اللامع، ج4، ص224-226.
  32. شذرات الذهب، ج8، ص144-146.
  33. نک: الکواکب السائره، ج1، ص239؛ هدیة العارفین، ج1، ص583؛ التاریخ و المورخون، ص178.
  34. الضوء اللامع، ج3، ص52؛ شذرات الذهب، ج10، ص432؛ مجلة العرب، ج11، ص927.
  35. تاریخ نوشته‌های جغرافیایی، ص532.
  36. الکواکب السائره، ج2، ص131؛ الضوء اللامع، ج3، ص52.
  37. نک: تاریخ نوشته‌های جغرافیایی، ص532-533.
  38. العقد الثمین، ج3، ص145.
  39. العقد الثمین، ج2، ص296.
  40. العقد الثمین، ج7، ص477.
  41. العقد الثمین، ج8، ص25.
  42. العقد الثمین، ج2، ص333-334.
  43. العقد الثمین، ج2، ص343؛ الضوء اللامع، ج11، ص111.
  44. الدر الکمین، ج2، ص1241؛ الضوء اللامع، ج10، ص233.
  45. الدر الکمین، ج2، ص1247؛ الضوء اللامع، ج6، ص126، 128.
  46. العقد الثمین، ج8، ص268.
  47. الدر الکمین، ج2، ص1417-1419؛ الضوء اللامع، ج12، ص28.
  48. الدر الکمین، ج3، ص1538-1540؛ الضوء اللامع، ج12، ص121.
  49. الدر الکمین، ج2، ص1463-1466.
  50. الدر الکمین، ج3، ص1625-1630؛ الضوء اللامع، ج12، ص159.
  51. الدر الکمین، ج3، ص1595-1597؛ الضوء اللامع، ج12، ص146.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بنی‌فهد.
  • الاعلان بالتوبیخ: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.)، به کوشش فرانز روز، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • البدر الطالع: محمد الشوکانی (م. 1250ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • تاریخ نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلام: ایگلاتی بولیانوویچ کراچکوفسکی (م. 1883م.)، ترجمه’‘‘: پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1379ش.
  • التاریخ و المورخون: محمد الحبیب الهیله، مکه، موسسة الفرقان، 1994م.
  • خلاصة الاثر: محمد امین المحبی (م. 1111ق.)، بیروت، دار صادر.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
  • الدر الکمین بذیل العقد الثمین: عمر بن فهد المکی (م. 558ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1425ق.
  • ذیل تذکرة الحفاظ: محمد بن علی الحسینی الدمشقی (م. 765ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م. 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق.
  • الضوء اللامع: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.)، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، 1406ق.
  • الکواکب السائره: نجم الدین محمد بن محمد الغزی (م. 1061ق.)، به کوشش المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • لحظ الالحاظ: محمد بن محمد ابن فهد (م. 871ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • النجم بن فهد مورخا: سعاد بنت ابراهیم بن محمد الحسن (م. 885ق.)، مکه، 1415ق.
  • نظم العقیان فی اعیان الاعیان: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، المکتبة العلمیه.
  • هدیة العارفین: اسماعیل پاشا (م. 1339ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.