حذیفه بن یمان

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۵ توسط Abbassehati (بحث | مشارکت‌ها)

حُذَیفَة بن یَمان: کارگزار، کاتب و رازدار پیامبر(ص) بود ایشان در یثرب مسلمان شد و پیامبر اکرم نام‌های منافقین را به حذیفه گفته بودند ایشان غیر از بدر، در تمامی غزوه‌ها شرکت کرده بودند . جزء هفت نفر بود که در کفن و دفن حضرت فاطمه(س) شرکت کرده بود علمای شیعه حذیفه را در کنار سلمان، مقداد و ابوذر دانسته‌اند حضرت علی(ع) در مورد ایشان فرموده‌ند که حذیفه جزء هفت نفری است که به خاطر آنها، عنایت‌های خدا بر مردم ارزانی می‌شود. از حذیفه روایاتی مخصوصا در مورد مناقب اهل بیت نقل شده است. حذیفه بعد از چهل روز از بیعت مردم با امام علی(ع) از دنیا رفت.

نسب

ابوعبدالله[۱]یا بنا بر قول ضعیفی، ابوسریحه[۲]حذیفة بن حِسْل یا حُسَیل بن جابر، از تیره بنی‌عَبْس بن بَغیض، از عرب عدنانی است[۳]برخی بنی‌عبس را یمنی دانسته‌اند[۴] حذیفه در مدینه به دنیا آمد. [۵]

لقب یمان

یمان، لقب پدر حذیفه است. مطابق برخی نقل‌ها، جد چهارم حذیفه (جروة بن حارث) پس از درگیری خونین میان قبیله‌اش، از یمن گریخت و به یثرب آمد[۶]و با خاندان بنی‌عبدالاَشْهل از اوس، که خود یمنی بودند، هم‌پیمان شد و لقب «یمان» را کسب کرد[۷].[۸]؛ نیز گفته شده واژه یمان منسوب به یمن است. [۹]پدر حذیفه سفر تجاری به یمن داشت و هرگاه به یثرب بازمی‌گشت، مردم می‌گفتند: «یمانی آمد».[۱۰]

حذیفه در عصر پیامبر

حذیفه همراه پدرش، با هجرت رسول خدا به یثرب، مسلمان شدند. پیامبر، هنگام عقد برادری میان حذیفه و عمار یاسر[۱۱]پیمان برادری بست. برخی از برادری او با ابوعبیده جراح[۱۲]و نیز سلمان فارسی[۱۳] سخن گفته‌اند. حذیفه در همه غزوه‌های رسول خدا، به جز بدر، حضور داشت. [۱۴]

در جنگ بدر

قریش، او و پدرش را پیش از نبرد بدر، در مسیر بازگشت به یثرب، دستگیر، و به شرط همراهی نکردن با پیامبر، آزاد کرد. آنان پس از رسیدن نزد رسول خدا بر این شرط خود وفادار ماندند و در بدر شرکت نکردند. [۱۵]

در جنگ اُحد

حذیفه در نبرد اُحد همراه پدر سالخورده و برادرش، صفوان، شرکت داشت که پدرش به اشتباه به دست یکی از مسلمانان کشته شد[۱۶]و چون پیامبر خواست دیه او را بپردازد، حذیفه آن را بخشید. [۱۷]حذیفه در غزوه حَمْراء الاَسَد که روز بعد از نبرد اُحد، برای تعقیب قریش و افزایش روحیه مسلمانان، انجام شد[۱۸]، حضور داشت. طبری او را از کسانی می‌داند که ابوسفیان را تعقیب کردند. [۱۹] پس از نبرد اُحد، یهودیان یثرب که شکست مسلمانان را، ناشی از بر حق نبودن پیامبر معرفی می‌کردند، در توطئه‌ای، با خطاب قرار دادن حذیفه و برخی مسلمانان، سعی در رویگردانی آنان از اسلام داشتند. اما آن‌ها به عهد خود وفادار مانده، آن حضرت را از سوسه‌های یهود آگاه کردند. برخی مفسران، نزول آیات (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ لَوْ یضِلُّونَکمْ...) (آل عمران/۳، 69) [۲۰] و (وَدَّ کثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ...) (بقره/۲، ۱۰۹) را درباره این دسته از مسلمانان دانسته‌اند. [۲۱]

در نبرد خندق

هنگامی که کندن بخشی از خندق بر گروهی، از جمله حذیفه، دشوار شد، وی سلمان را نزد پیامبر فرستاد تا با دعای آن حضرت، کار آسان شود. [۲۲] با طولانی شدن محاصره خندق و بروز اختلاف میان احزاب، رسول خدا حذیفه را شبانه به سراپرده سپاه شرک فرستاد و او پس از بازگشت، تصمیم جدی سران احزاب را برای ترک مدینه، به پیامبر اطلاع داد. این در حالی بود که کسی داوطلب این ظیفه، حتی به شرط تضمین سلامتی و وعده بهشت، نشده بود. [۲۳]

در غزوه تبوک

در بازگشت از غزوه تبوک زمانی که برخی منافقان در پی ترور پیامبر بودند و می‌خواستند، شتر او را رَم دهند، حذیفه به دستور رسول خدا آنان را دور کرد و از قول آن حضرت گفت: «اگر کنار نروند پیامبر آن‌ها را با نام‌های پدرانشان صدا خواهد زد». از این رو توطئه‌گران از ترس شناخته شدن، متواری شدند. [۲۴] برخی مفسران، آیات 64-65[۲۵] و۷۴ توبه/۹ را مربوط به ترور نافرجام رسول خدا دانسته‌اند. [۲۶] مشهور است که پیامبر نام‌های این منافقان را به حذیفه گفت. اما او، به دستور آن حضرت، از افشای آن خودداری کرد. [۲۷]

حذیفه و منافقین

حذیفه از این رو که منافق‌شناس بود، به صاحب سرّ پیامبر معروف گردید: [۲۸] در گزارش ویژه‌ای، حذیفه، ابوموسی اشعری را از اصحاب عقبه و منافق دانسته است. [۲۹] در نقل واقدی، عُمَر هرگاه می‌خواست بر جنازه‌ای نماز گزارد، در خصوص نفاق یا عدم نفاق متوفا نظر حذیفه را جویا می‌شد و بر هر جنازه‌ای که حذیفه حضور نمی‌یافت، خلیفه نیز از نماز بر او خودداری می‌کرد. [۳۰]

حذیفه در حجةالوداع

حذیفه در حجةالوداع حضور داشت و در غدیر خم، به علی به امارت سلام دادند. [۳۱]

کاتب و مورد اعتماد پیامبر(ص)

حذیفه از کاتبان رسول خدا بود. [۳۲] پیامبر از آنان خواست نام مسلمانان را بنویسند[۳۳]. حذیفه کارشناس برآورد محصولات بود و پیش‌فروش یا پیش‌خرید برآورد نخل را می‌نوشت. [۳۴] نام حذیفه، به عنوان شاهد، در برخی پیمان‌های رسول خدا آمده است. [۳۵]همچنین چون مورد اعتماد پیامبر بود، مأموریت‌هایی به او سپرده می‌شد. طبق گزارشی، قومی به نزاع برخاسته، شکایتشان را نزد رسول خدا بردند. آن حضرت، حذیفه را برای داوری میانشان فرستاد و مورد تأیید پیامبر نیز قرار گرفت. [۳۶] سهیلی، ذیل آیه ۱ مزمّل/۷۳، آورده است که پیامبر به حذیفه، هنگام خواب، فرمود: «یا نَوْمان!» و این سخن از روی مهربانی صورت گرفت[۳۷]؛ نیز ذیل آیه (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ...) (بقره/۲، ۱۶۳) از ابن عباس نقل شده که مقصود از ایمان آورندگان، علی، حذیفه و تنی چند از صحابه خاص رسول خدا هستند. [۳۸]

روایتگری حذیفه

حذیفه راوی حدیث پیامبر بود؛ کسانی چون امام علی، عمر و ابوعبیده از او روایت نقل کرده‌اند. [۳۹] از حذیفه درباره تفسیر برخی آیات قرآن، روایاتی نقل شده که آیات(وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) [۴۰] (قمر/۵۴، ۱)، آیه کلاله (نساء/ 4) [۴۱]، (...وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ...) (اعراف/۷، 46) [۴۲]از آن جمله‌اند.

حذیفه در عصر خلفا

از زندگی حذیفه، در دوره خلافت ابوبکر، اطلاعی نیست. [۴۳] با گسترش فتوحات در عصر عمر، حذیفه نقش بازرسی، ایفا کرد. پس از فتح مدائن،‏ خلیفه را در جریان وضع نامناسب زیستی و بهداشتی جنگجویان عرب قرار داد. [۴۴] در نبرد نهاوند، عُمر وی را جانشین نعمان بن مقرن، فرمانده سپاه مسلمانان، قرار داد. پس از شهادت نعمان، حذیفه پرچم را به دست گرفت و به فتح انجامید. [۴۵]در این نبرد فرماندهی دو جناح را بر عهده داشت. [۴۶]پس از نهاوند نیز همدان و ری را فتح کرد. [۴۷] حذیفه در فتح جزیره (قسمت شمالی بین النهرین) نیز شرکت داشت و از طرف عمر، به حکمرانی «نصیبین» منصوب شد. [۴۸] عمر، آذربایجان را به حذیفه واگذاشت. [۴۹] وی در اردبیل، با مرزبان آن، جنگید. پس از آن نیز موقان، گیلان، دینور و ماسَبذان را فتح[۵۰]کرد[۵۱]. [۵۲]حذیفه در فتح رامهرمز،[۵۳] و شوشتر، شامات[۵۴]شرکت داشت[۵۵].[۵۶]حذیفه در مدائن از سوی عمر، کارگزار بود[۵۷]. [۵۸]و مسجد جامع مدائن را ساخته و به عنوان امام جماعت بود. [۵۹]

در زمان عثمان

عثمان، حذیفه را بر ارمنستان والی کرد و او در شهر بردعه (بزدعه) اقامت گزید و سپس به دستور عثمان، به کوفه بازگشت. [۶۰] حذیفه که در مناطق فتح شده شاهد اختلاف قرائات قرآن بود، عثمان را به تدوین قرآن واحد فراخواند. از این رو عثمان دستور داد همه مصاحف، جز مصحف حفصه، دختر عمر را بسوزانند و از آن مصحف چند نسخه تهیه، و هر یک را به منطقه‌ای ارسال کردند. [۶۱]حذیفه جزو هفت نفری بود که هنگام عبور از تبعیدگاه ابوذر غفاری، که به تازگی رحلت کرده بود، پس از کفن و دفن، به خاک سپردند[۶۲] حذیفه در فتح طبرستان، همراه سعید بن عاص اموی شرکت داشت. [۶۳]کسانی از اهل کوفه، به سرپرستی مالک اشتر، از خلیفه خواستار عزل سعید از کوفه شدند و به جای او حذیفه و ابوموسی را پیشنهاد کردند. [۶۴]عثمان، حذیفه را بر سواد کوفه ولایت داد. [۶۵]حذیفه هنگام مرگ عثمان، کارگزار او در مدائن بود[۶۶]و تا هنگام مرگش، که پس از بیعت با امام علی رخ داد، ادامه داشت. [۶۷]

حذیفه و امام علی

حذیفه در کوفه بیمار بود و چون جریان قتل عثمان و بیعت مردم را با امام علی شنید، به مسجد رفت و بر منبر، خدا را شکر کرد که تا این روز زنده مانده است. به پسرانش، سعد و صفوان، سفارش کرد که از یاری آن حضرت دست برندارند. او، علی را بهترین یار میان رفتگان و بازماندگان دانست و وجود جنگ‌های خونین را در زمان آن حضرت پیش‌بینی، و علی را در آن‌ها مدار حق معرفی کرد. [۶۸]حذیفه، پس از ۷ یا ۴۰ روز، در مدائن درگذشت[۶۹].[۷۰]هنگامی که خبر بیعت امام علی در شهر مدائن به حذیفه رسید، وی دست راستش را بر دست چپش زد و گفت: «بعد از علی با هیچ قرشی بیعت نمی‌کنم».[۷۱]

وفات

حذیفه در حال احتضار می‌گفت: «خدایا! تو را دوست دارم، پس دیدارت را بر من مبارک کن».[۷۲]هنگام جان دادن می‌گریست و چون از علت آن پرسیدند، گفت: «مرگ را دوست دارم؛ لیکن نمی‌دانم خدا از من خشنود است یا ناخشنود».[۷۳] سعد و صفوان، فرزندان حذیفه، در رکاب امام علی، در نبرد صفین به شهادت رسیدند. [۷۴] برخی از علمای شیعه، حذیفه را کنار سلمان، ابوذر و مقداد، از ارکان چهارگانه شیعه به شمار آورده‌اند. [۷۵]

حذیفه و اهل بیت

حذیفه، مناقبی را از رسول خدا برای امام علی(ع) ذکر کرده است؛ از جمله آنکه پیامبر، علی را صدّیق اکبر و فاروق اکبر خواند. [۷۶]نیز در پاسخ ربیعه سعدی، از قول مردم بصره، درباره زیاده‌روی در بیان فضایل حضرت علی گفت: «درباره مردی جویا می‌شوی که اگر عمل همه صحابه در یک کفه ترازو و عمل علی در کفه دیگر قرار گیرد، باز عمل او ترجیح دارد»[۷۷]؛ چنان‌که عمل علی در روز خندق بر همه اعمال برتری دارد. [۷۸]همچنین از او نقل شده که رسول خدا تارکان ولایت علی را از دین خودش خارج دانست. حدیث «علی خیر البـشر»[۷۹]، حدیث غدیر و حدیث «صالح المؤمنین» است. [۸۰] روایات دیگری[۸۱] نیز از حذیفه[۸۲]، در شأن[۸۳]و منزلت[۸۴] امام علی[۸۵]و اهل بیت[۸۶]، نقل شده است[۸۷].[۸۸] حاکم حسکانی، ذیل آیات متعددی، از حذیفه یاد کرده است؛ چنان‌که[۸۹] ذیل آیه (وَ سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاکرینَ) (آل عمران/۳، ۱۴۴) از قول حذیفه آمده است که مراد از شاکران، علی و ابودجانه هستند که در نبرد احد پایداری کردند. [۹۰]

فضایل حذیفه

امام علی از هفت نفر به نیکی یاد کرد که یکی از آنان حذیفه بود و آنان در دفن حضرت فاطمه شرکت داشتند. [۹۱] و نیز فرموده که رسول خدا دو برابر دیگر انبیا، یعنی چهارده نفر، رفیق و نجیب و وزیر دارد که یکی از آن‌ها حذیفه است. [۹۲]و حذیفه را در زمره هفت تنی دانسته که به سبب ایشان، عنایت‌های خدا بر مردم ارزانی می‌شود. [۹۳]از علی درباره حذیفه پرسیدند. فرمود: «او منافق‌شناس است».[۹۴]درباره زهد حذیفه گزارشی در دست است که او هنگام عزیمت به مدائن، بیش از تکه نانی از مردم نخواست. [۹۵]

نسل حذیفه

سلیمان بن صُرَد (رهبر توّابْین)، در نامه‌ای به سعد بن حذیفه، او را به خونخواهی امام حسین(ع) فراخواند و او پاسخ مثبت داد و با پانصد نفر حرکت کرد، اما نتوانست به توابین بپیوندد و بازگشت. [۹۶]مختار، نیز سعد را به حلوان فرستاد. [۹۷]برخی وفات وی را در سال ۸۲ ق. دانسته‌اند. [۹۸]ابوعبیدة بن حذیفه نیز، که راوی حدیث بود[۹۹]، در سال ۸۲ ق. درگذشت. [۱۰۰]ربیعه[۱۰۱]، ساعده[۱۰۲]، ام سلیم[۱۰۳]و ام موسی[۱۰۴] از دیگر فرزندان حذیفه بودند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ج6، ص15؛ ج7، ص317؛ الطبقات، خلیفه، ص98؛ المعارف، ص263.
  2. الثقات، ج3، ص80.
  3. انساب الاشراف، ج13، ص193.
  4. الطبقات، خلیفه، ص98.
  5. الاصابه، ج2، ص39.
  6. انساب الاشراف، ج1، ص328؛ الاستیعاب، ج1، ص257.
  7. فتوح البلدان، ج2، ص375؛ مروج الذهب، ج3، ص209؛ المعارف، ص263.
  8. اسدالغابه، ج1، ص313؛ الاصابه، ج2، ص39.
  9. اسدالغابه، ج3، ص390.
  10. فتوح البلدان، ج2، ص376.
  11. الطبقات، خلیفه، ص352.
  12. الطبقات الکبری، ج3، ص87.
  13. الطبقات الکبری، ج4، ص63؛ اعلام الوری، ج1، ص363؛ المنتظم، ج3، ص73.
  14. الطبقات الکبری، ج7، ص317.
  15. الطبقات الکبری، ج7، ص317؛ اسدالغابه، ج1، ص391؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص364.
  16. السیرة النبویه، ج3، ص604؛ المغازی، ج1، ص233.
  17. المغازی، ج1، ص233؛ المعارف، ص263؛ تاریخ الطبری، ج2، ص209.
  18. سیر اعلام النبلاء، ج3، ص191؛ تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص219.
  19. جامع البیان، ج4، ص236.
  20. اسباب النزول، ص71؛ الکشاف، ج1، ص304؛ روض الجنان، ج4، ص379.
  21. اسباب النزول، ص22؛ الکشاف، ج1، ص436؛ روض الجنان، ج2، ص106-107.
  22. الطبقات الکبری، ج4، ص22؛ دلائل النبوه، ج3، ص419.
  23. السیرة النبویه، ج3، ص714؛ المغازی، ج2، ص234-235.
  24. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص68؛ مجمع البیان، ج5، ص81؛ دلائل النبوه، ج5، ص256.
  25. مجمع البیان، ج5، ص90؛ تفسیر ماوردی، ج2، ص379؛ الکشاف، ج2، ص203.
  26. مجمع البیان، ج5، ص81-82؛ اسباب النزول، ص169.
  27. المغازی، ج3، ص1045؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص68.
  28. الاستیعاب، ج1، ص335؛ اسدالغابه، ج1، ص391؛ بحارالانوار، ج10، ص123.
  29. المعرفة و التاریخ، ج2، ص771.
  30. المغازی، ج3، ص1045.
  31. الکافی، ج1، ص292؛ الامالی، مفید، ص19.
  32. سبل الهدی، ج1، ص59.
  33. الوثائق السیاسیه، ص113.
  34. التنبیه و الاشراف، ص245؛ العقد الفرید، ج4، ص212؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج1، ص210.
  35. الطبقات الکبری، ج1، ص219.
  36. الطبقات الکبری، ج6، ص60؛ الاستیعاب، ج1، ص228.
  37. التعریف و الاعلام، ص356؛ غرر التبیان، ص521.
  38. شواهد التنزیل، ج1، ص93.
  39. اسدالغابه، ج1، ص390؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص361؛ تهذیب التهذیب، ج2، ص193.
  40. تفسیر جوامع الجامع، ج3، ص462.
  41. الاتقان، ج1، ص168.
  42. مبهمات القرآن، ج1، ص476؛ تفسیر القرطبی، ج14، ص88.
  43. الطبقات الکبری، ج7، ص101.
  44. تاریخ الطبری، ج3، ص146؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص527-528.
  45. فتوح البلدان، ج2، ص373؛ الاخبار الطوال، ص135؛ تاریخ الطبری، ج3، ص204.
  46. تاریخ الطبری، ج3، ص204.
  47. تاریخ خلیفه، ص107.
  48. فتوح البدان، ج1، ص380.
  49. فتوح البلدان، ج2، ص400.
  50. فتوح البلدان، ج2، ص400.
  51. فتوح البلدان، ص372-374.
  52. تاریخ خلیفه، ص100؛ اسدالغابه، ج1، ص54.
  53. الفتوح، ج2، ص276.
  54. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص141؛ الفتوح، ص148.
  55. فتوح البلدان، ج2، ص468.
  56. فتوح البلدان، ج2، ص468.
  57. الطبقات الکبری، ج7، ص317.
  58. اسدالغابه، ج1، ص392.
  59. تفسیر القرطبی، ج11، ص85.
  60. فتوح البلدان، ج1، ص241؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص168؛ الفتوح، ص291.
  61. تاریخ المدینه، ج3، ص991؛ صحیح البخاری، ج6، ص99؛ جامع البیان، ج1، ص46.
  62. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص173؛ الکامل فی التاریخ، ج3، ص134.
  63. الکامل فی التاریخ، ج3، ص109.
  64. انساب الاشراف، ج6، ص159.
  65. الفتوح، ص353.
  66. انساب الاشراف، ج3، ص17؛ رجال طوسی، ص60.
  67. الطبقات الکبری، ج7، ص317؛ مروج الذهب، ج2، ص384.
  68. مروج الذهب، ج2، ص383.
  69. مروج الذهب، ج2، ص384.
  70. اسدالغابه، ج1، ص392؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص363؛ رجال طوسی، ص35.
  71. انساب الاشراف، ج2، ص17.
  72. اسدالغابه، ج1، ص391.
  73. اسدالغابه، ج1، ص391.
  74. مروج الذهب، ج2، ص383؛ الکامل فی التاریخ، ج3، ص287.
  75. رجال طوسی، ص60.
  76. مناقب امیرالمؤمنین، ج1، ص152.
  77. الارشاد، ج1، ص103؛ شرح نهج البلاغه، ج19، ص60-61؛ بحارالانوار، ج20، ص256.
  78. شرح نهج البلاغه، ج13، ص284؛ الغدیر، ج7، ص212.
  79. مناقب امیر المؤمنین، ج2، ص523؛ شرح الاخبار، ج1، ص143-144.
  80. شواهد التنزیل، ج2، ص348.
  81. کشف الغمه، ج2، ص95-219.
  82. شواهد التنزیل، ج2، ص384.
  83. شواهد التنزیل، ج1، ص176.
  84. الامالی، طوسی، ص330.
  85. مسند الامام احمد بن حنبل، ج3، ص3.
  86. الارشاد، ج1، ص103.
  87. شواهد التنزیل، ج1، ص163.
  88. الامالی، طوسی، ص344.
  89. شواهد التنزیل، ج1، ص199؛ ج2، ص391-384.
  90. شواهد التنزیل، ج1، ص177.
  91. الخصال، ج2، ص361؛ تفسیر فرات الکوفی، ص570.
  92. شواهد التنزیل ج2، ص490؛ تاریخ مدینة دمشق، ج12، ص270-271.
  93. شواهد التنزیل، ج2، ص499.
  94. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص363؛ نک: الغدیر، ج6، ص241.
  95. کنز العمال، ج13، ص343.
  96. تاریخ الطبری، ج4، ص430؛ مروج الذهب، ج3، ص70؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص161.
  97. الکامل فی التاریخ، ج4، ص227.
  98. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص258.
  99. الطبقات، خلیفه، ص260.
  100. تهذیب الکمال، ج8، ص477.
  101. اللباب، ج1، ص351.
  102. المعجم الکبیر، ج3، ص162.
  103. الطبقات الکبری، ج8، ص477.
  104. الطبقات الکبری، ج6، ص297.

منابع

منابع

  • الاتقان فی علوم القرآن، عبدالرحمان بن ابی‌بکر السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
  • الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش ابراهیم بهادری و محمد هادی به، تهران، انتشارات اسوه، ۱۴۱۳ق.
  • الاخبار الطوال، احمد بن داود الدینوری (م.۲۸۳ق.)، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
  • الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (۳۳۶-۴۱۳ق.)، تحقیق مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • اسباب النزول، علی بن احمد الواحدی (م.۴۶۸ق.)، به کوشش ایمن صالح، قاهره، دار الحدیث، بی‌تا.
  • الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر (۳۶۸-۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اسد الغابة فی معرفة الصحابه، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اعلام الوری باعلام الهدی، الفضل بن الحسن الطبرسی (۴۶۸-۵۴۸ق.)، تصحیح مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.
  • الامالی، محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) (م.۴۱۳ق.)، تصحیح حسین استاد ولی، علی‌اکبر غفاری، بیروت، دار المفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • الامالی، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵-۴۶۰ق.)، تصحیح محققان بنیاد بعثت، قم، انتشارات دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری (م.۲۷۹ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
  • بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰ق.)، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم والملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۳ق.
  • تاریخ المدینة المنوره (اخبار المدینه النبویه)، عمر بن شبّه النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسن ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب الیعقوبی (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التحصین لاسرار ما زاد من اخبار کتاب الیقین، ابن طاووس سید رضی‌الدین علی، مؤسسة دار الکتب، قم، ۱۴۱۳ق.
  • التعریف و الاعلام فیما ابهم من الاسماء الاعلام فی القران الکریم، عبدالرحمان بن عبدالله السهیلی (م.۵۸۱ق.)، به کوشش عبدالله محمد علی النقراط، طرابلس، کلیة الدعوة الاسلامیة و لجنة الحفاظ علی التراث الاسلامی، ۱۴۰۱ق.
  • تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، بیروت، دار السرور، ۱۴۱۱ق.
  • تفسیر جوامع الجامع، الفضل بن الحسن الطبرسی (۴۶۸-۵۴۸ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم الکوفی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • تفسیر ماوردی (النکت و العیون)، علی بن محمد الماوردی (م.۴۵۰ق.)، تصحیح سید عبدالمقصود بن عبدالرحیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • تفسیر مبهمات القرآن الموسوم بصلة الجمع وعائد التذییل لموصول کتابی الاعلام والتکمیل، محمد بن علی البلنسی (م.۷۸۲ق.)، به کوشش حنیف بن حسن القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی (م.۳۴۶ق.)، بیروت، دار الصعب، بی‌تا.
  • تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، یوسف بن عبدالرحمان المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۹۸۵م.
  • الثقات، محمد بن حبان (م.۳۵۴ق.)، بیروت، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
  • جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • الخصال المحمودة و المذمومه، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (۳۱۱-۳۸۱ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • دلائل النبوه، احمد بن الحسین البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
  • رجال الطوسی، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵-۴۶۰ق.)، به کوشش جواد قیومی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
  • سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الشمس الشامی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • السنن الکبری، احمد بن الحسین البیهقی (۳۸۴-۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
  • سیر اعلام النبلاء، شمس‌الدین محمد بن احمد الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
  • السیرة النبویه، عبدالملک بن هشام (م.۲۰۸ق.)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، مکتبة العلمیه، بی‌تا.
  • سیمای کارگزاران علی بن ابی‌طالب، علی اکبر ذاکری، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، اول، ۱۳۷۱ش.
  • شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، نعمان بن محمد المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش سید محمد حسینی جلالی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
  • شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الایات النازلة فی اهل البیت، الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
  • الطبقات الکبری، محمد بن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
  • الطبقات، خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به روایت موسی بن ذکریا تستری و محمد بن احمد ازدی، تحقیق سهیل صادق زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • العقد الفرید، احمد بن محمد بن عبد ربه (۲۴۶-۳۲۸ق.)، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، مکتبة العصریه، ۱۴۲۵ق.
  • الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، عبدالحسین الامینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
  • غرر التبیان، بدرالدین حموی (م.۷۳۳ق.)، به کوشش عبدالجواد خلف، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
  • فتوح البلدان، احمد بن یحیی البلاذری (م.۲۷۹ق.)، تصحیح صلاح‌الدین منجد، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۹۵۷م.
  • الفتوح، احمد بن محمد بن اعثم کوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، انتشارات دار الکتب اسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • الکشاف، محمود بن عمر الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، به کوشش محمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی (م.۶۹۳ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق.
  • کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی بن حسام‌الدین الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ق.
  • اللباب فی تهذیب الانساب، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسی (۴۶۸-۵۴۸ق.)، مقدمه محمد جواد بلاغی (۱۸۶۴-۱۹۳۳م.)، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • المحبّر، محمد بن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بی‌تا.
  • مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة و البقاع، و هو مختصر معجم البلدان لیاقوت، صفی‌الدین عبدالمومن بن عبدالحق (م.۷۳۹ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
  • مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
  • مسند احمد، احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
  • المعارف، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • المعرفة و التاریخ، یعقوب بن سفیان الفسوی(م.۲۷۷ق.)، دار الکتب العلمیه، بی‌جا، ۱۴۱۹ق.
  • المغازی، محمد بن عمر الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش البقاعی، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۲ق.
  • مناقب الامام امیر المؤمنین علی بن ابی‌طالب، محمد بن سلیمان الکوفی (م.۳۰۰ق.)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
  • مناقب علی بن ابی‌طالب و ما نزل من القران فی علی، احمد بن موسی بن مَرْدَوَیه الاصفهانی (م.۴۱۰ق.)، تحقیق عبدالرزّاق محمد حسین حرزالدین، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۲ق.
  • المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، عبدالرحمان بن علی ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • الوثائق السیاسیه، محمد حمید الله، قاهرة، ۱۹۵۸م.