الجزایر
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:M-mohammad در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
الجزایر: کشوری مسلمان در آفریقای شمالی میباشد. این کشور در بخش مرکزی آفریقای شمالی، میان مراکش در غرب و تونس در شرق قرار دارد و نام آن از پایتخت آن، بندر الجزایر، برگرفته شده است. الجزایر، پیشینهای ۴۰۰ ساله دارد، از جهت وسعت، دومین کشور در میان پنج کشور آفریقای شمالی است. الجزایر از سه ناحیه تشکیل شده است، ناحیه ساحلی، فلات مرکزی و ناحیه صحرایی. ۹۹% جمعیت الجزایر عرب مسلمان و کمتر از یک درصد اروپایی یعنی مسیحی و یهودی هستند. زبان رسمی مردم الجزایر عربی است البته زبان فرانسوی در دوران استعمار، به عنوان زبان نیمهرسمی در الجزایر حضور دارد. ساکنان اصلی الجزایر بربرها بودند که به صورت قبایل بدوی در آن میزیستهاند. امروزه اسلام، دین رسمی این کشور است و جز شماری اندک، تقریباً همه الجزایریها مسلمان و پیرو مذهب مالکی و اندکی نیز حنفی هستند. اسلام در میانه سده نخست ق. به منطقه «مغرب» که الجزایر کنونی بخشی از آن است، راه یافت و همه بربرها به سال ۷۳ق. آن را پذیرفتند. حکومتهای مختلفی از جمله عباسیان، فاطمیان، موحدون و دیگران بر الجزایر حکم راندند، عثمانیها تا سه سده بعد، بر الجزایر حکم راندند. اما در ۱۲۴۵ق./۱۸۳۰م. این کشور به اشغال فرانسه درآمد و با استعمار فرانسه بسیاری از فرهنگها و بناهای مسلمانان از بین رفت. اما سالها نبرد میان الجزایریها و فرانسویها و مقاومت الجزایریها نتیجه داد و آنها توانستند به استقلال الجزایر دست یابند.
اما در مورد حج الجزایر، در فاصله پس از فتح اسلامی تا حاکمیت عثمانیها، اطلاعات اندکی وجود دارد. حج الجزایر در دوره حاکمیت عثمانیها رونق گرفت و سفرنامههای حج فراوان در این دوره نگاشته شد چون عثمانیها، به احداث و اصلاح راههای مکانهای مقدس به ویژه راه حج و برقراری امنیت و ساخت استراحتگاه در آنها اهتمام داشتند. رفت و آمد میان حجاز و الجزایر در دوره استعمار فرانسه کاهشی چشمگیر یافت، زیرا از نگاه الجزایریها، فرانسویها موانعی فراوان بر سر راه خواستاران سفر به حج قرار داده بودند و حتی دورهای حج را تعطیل کردند.
نویسندههای جزایری در سفرنامههای خود گزارشات خود را در مورد حج بیان کردهاند.
معرفی اجمالی
جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر، به پایتختی الجزائر (در فارسی: الجزیره)[۱]در بخش مرکزی آفریقای شمالی، میان مراکش در غرب و تونس در شرق قرار دارد.[۲]نام این کشور از پایتخت آن، بندر الجزایر، برگرفته شده که پیشتر آن را جزایر «بنی مَزغَنّا» مینامیدهاند.[۳]الجزایر به عنوان یک هویت مستقل سیاسی، پیشینهای 400 ساله دارد[۴]و پیشتر آن را به عنوان بخشی از مغرب بزرگ، مغرب میانه (المغرب الاوسط) مینامیدند. مغرب میانه تقریباً شامل مناطقی بوده که امروزه به عنوان مناطق مرکزی و غربی الجزایر کنونی شناخته میشوند.[۵][۶]
این کشور از نظر وسعت، دومین کشور پس از سودان در میان پنج کشور آفریقای شمالی است و برخی شهرهای آن قُسَنطینَه (قسطنطنیه)، الاصنام و عَنّابه (بونه) نام دارند. مساحت الجزایر 741/381/2 کیلومتر مربع است و گستره سواحل آن با دریای مدیترانه 1104 کیلومتر تخمین زده میشود. این کشور با تونس، لیبی، مراکش، نیجر، مالی و موریتانی در مجموع 7476 کیلومتر مرز مشترک دارد.
الجزایر از سه ناحیه ساحلی، فلات مرکزی و ناحیه صحرایی تشکیل میشود. بخش ساحلی، جلگهای باریک اما حاصلخیز با آب و هوایی مدیترانهای؛ بخش مرکزی دارای فلاتهای بلند و آب و هوایی نسبتاً خشک و زمستان سرد و تابستان گرم؛ و ناحیه صحرایی نیز بسیار خشک و سوزان و از گرمترین مناطق جهان است. نیمی از جمعیت الجزایر در کشتزارهای جلگه ساحلی متراکم شدهاند که بخش کوچکی از مساحت کل کشور است. جمعیت الجزایر 17818834 تن است که 99% عرب مسلمان و کمتر از یک درصد اروپایی یعنی مسیحی و یهودی هستند. تا سال 1976م. شماره ساکنان غیر عرب و غیر بربر در الجزایر به صد هزار تن میرسید که بازماندگان یک میلیون اروپایی و 150/000 یهودی ساکن تا هنگام استقلال این کشور بودهاند. زبان رسمی مردم الجزایر عربی است و بیشتر مردم به این زبان سخن میگویند. البته رسمیت زبان فرانسوی در دوران استعمار، باعث بیاقتداری زبان عربی شده و زبان فرانسه دست کم به عنوان زبان نیمهرسمی هنوز در الجزایر حضور دارد. بربرهایی که در برابر فرهنگ عربی مقاومت کردهاند، به زبانهای قبایلی، شاریه، طوارق و مزابی سخن میگویند. این زبانها تنها در محاورات به کار میروند و خط و الفبایی مشخص ندارند.[۷][۸]
ساکنان اصلی الجزایر
بربرها ساکنان اصلی الجزایر بودهاند و از حدود سالهای 246 تا 146ق. م. به صورت قبایل بدوی در آن میزیستهاند و دولتهایی ناپایدار داشتهاند. مشهورترین این دولتها «نومیدیه» بود. در حدود 146ق. م. نومیدیه به شکل یک دولت خراجگزار روم درآمد و سلطه روم بر این منطقه تا سده پنجم م. هر چند با اوج و فرودهایی کمابیش ادامه یافت.
دین رسمی
امروزه اسلام دین رسمی این کشور است و جز شماری اندک، تقریباً همه الجزایریها مسلمان و پیرو مذهب مالکی و اندکی نیز حنفی هستند. اسلام در میانه سده نخست ق. به منطقه «مغرب» که الجزایر کنونی بخشی از آن است، راه یافت و همه بربرها به سال 73ق. آن را پذیرفتند. عقبة بن نافع فهری، در روزگار یزید و پس از احداث قیروان به عنوان دارالحکومه مسلمین، بخشهایی از المغرب الاوسط را فتح کرده بود. اما تا دوران عبدالملک مروان که حسان بن عثمان غسانی را به مغرب گسیل داشت، مسلمانان بهطور کامل بر این منطقه چیره نشدند. حسان با تثبیت وضعیت نظامیـ سیاسی خود، مغرب بزرگ را به پنج اقلیم برقه، طرابلس، افریقیه، المغرب الاوسط و المغرب الاقصی تقسیم کرد تا اداره این سرزمین بزرگ و محاسبه خراج هر بخش آسانتر شود.[۹][۱۰]
پیش از پایان سده نخست، واپسین سربازان روم شرقی نیز از مغرب رانده شده و همه بربرها اسلام را پذیرفته بودند. بربرها حتی در زمره سپاهیان اسلام درآمدند و رهسپار فتح سرزمینهای غربی مغرب و اسپانیا شدند. اما این همراهی دیری نپایید و بربرها که از مهتری عرب بر خود ناراضی بودند، در زمره خوارج درآمدند و سر به شورش برداشتند.
حکومتهای حاکم
در سال 139ق. آنان خلافت عباسی را در سراسر مغرب سرنگون کردند و در 160ق. عبدالرحمن بن رستم، یکی از سران ایشان که از احتمال ایرانی بودنش سخن گفتهاند، [۱۱][۱۲][۱۳] دولت اباضی رستمیان (حک: 160ـ296ق.) را به عنوان نخستین دولت مستقل از خلفا در الجزایر، در تاهرت بنا نهاد. این حکومت سرانجام به دست ابوعبدالله شیعی، بنیانگذار دولت فاطمی برافتاد.[۱۴]تقریباً همزمان با آنها، ادریسیان علوی در غرب و اغلبیان در شرق حکم میراندند که اولی تا سلطه کامل فاطمیان در 309ق. باقی ماند و دیگری نیز در 296ق. به دست فاطمیان از میان رفت.[۱۵][۱۶][۱۷]پس از انتقال مرکز حکومت فاطمی به مصر، الجزایر در محدوده حکمرانی زیریان صَنهاجی (حک: 361-543ق.) قرار گرفت و در پی اختلافهای درونی زیریها، این دولت دو پاره شد و بنیحماد از دل آنها بیرون آمدند و قلعه ابیطویل را مرکز خود ساختند. اما دیری نپایید که عربهای بدوی بنیهلال به هر دو یورش بردند و ویرانیهای بسیار به بار آوردند. سپس راهزنیهای دریایی رونق گرفت و نرمانهای سیسیل پایتخت زیریان را تصرف کردند و موحدون نیز بقایای حمادیان را از میان برداشتند. در این میان، مرابطون نیز که دارای دولتی دینگرا و متعصب با مذهب مالکی بودند، از 448 تا 541ق. در بخش باختری الجزایر حکومت میکردند. موحدون به سه سلسله حفصیان، زیانیان (بنی عبدالواد) و مرینیان تقسیم شدند و چند سده بر مغرب حکم راندند تا آن گاه که اسپانیاییها در 916ق. بندر الجزایر را فتح کردند. الجزایریها برای دفع اسپانیاییها از دو برادر ترک، اروج و خیرالدین، از رئیسان گروههای راهزن دریایی در بنادر تونس یاری خواستند. آنان با پشتیبانی عثمانیها، الجزایر، تِلِمسان و برخی سرزمینهای ساحلی را آزاد کردند و خود بر آنها حاکم شدند. خیرالدین بَربَروس (بارباروسا)، حاکم ترک این منطقه، همه سرزمینهای زیر سلطه خود را تحت الحمایه امپراتوری عثمانی اعلام کرد و از سلطان، عنوان بیگلر بیگی گرفت.[۱۸]عثمانیها تا سه سده بعد بر الجزایر حکم راندند. اما در 1245ق./1830م. این کشور به اشغال فرانسه درآمد. بهانه فرانسه در این هجوم، توهین «دای» (فرماندارِ) وقت عثمانی در 1243ق. به کنسول فرانسه بود.[۱۹][۲۰]
نفوذ فرانسویان
فرانسویان از لحظه ورود با مقاومت مسلمانان روبهرو بودند و 30 سال گذشت تا توانستند بر قیامهای مردمی غلبه کنند.[۲۱]از مبارزان معروف، امیر عبدالقادر الجزایری است که سالها در برابر اشغالگران جنگید و سرانجام قیام او شکست خورد.[۲۲]آنها بیوقفه زمینهای بومیان را مصادره و به مستعمرهنشینان واگذار کردند. مساجد را به کلیسا یا انبار سلاح بدل نمودند. زبان عربی و تعلیمات اسلامی را از برنامه درسی مدارس حذف و بسیاری از دانشوران و رهبران اسلامی را تبعید کردند. تا 1860م./1277ق. بیش از 72% بناهای مذهبی الجزایر ویران شده بود. تا 1900م./1318ق. 3/000/000 تن از مردم این کشور جان دادند و مسلمانان الجزایر از رفاه نسبی به وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نامناسب سقوط کردند. با ناکامی مبارزات سیاسی و سیاست گفتوگو برای اصلاح وضعیت الجزایر، جبهه آزادیبخش ملی در 1954م./1333ش. طرحهایی را برای قیام پیشرو نهاد. دیگر گروههای مذهبی و سیاسی نیز به این جبهه پیوستند و نبرد میان الجزایریها و فرانسویها آغاز شد. مقاومت الجزایریها نتیجه داد و پس از فراز و نشیبهایی، سرانجام دولت فرانسه و جبهه آزادیبخش در 1962م./1340ش. اعلامیهای را در اویان فرانسه صادر کردند که تضمینکننده تشکیل دولت مستقل الجزایر پس از یک دوره انتقالی و تامین حقوق و آزادیهای فردی را در پی داشت. در همهپرسی همان سال 91% رای دهندگان به استقلال الجزایر رای دادند.[۲۳]فرانسویها تا زمانی که الجزایر را در دست داشتند، آن را «آفریقای شمالی فرانسه» مینامیدند.[۲۴]
پس از پیروزی مبارزان و استقلال الجزایر، اتحادها از هم گسیخت و اختلافها آشکار شد و نبردهای داخلی در الجزایر به راه افتاد. اما پس از کودتای آرام و بدون خونریزی «بومدین» بر ضد بن بلّا و بر اثر سرکوبها و ایجاد محدودیتها، آرامش در الجزایر برقرار شد.[۲۵]
حج الجزایر
درباره پیشینه حج الجزایر در فاصله پس از فتح اسلامی تا حاکمیت عثمانیها، آگاهی اندکی داریم؛ زیرا الجزایر با هویت سیاسی جدید خود پیشینه فراوانی در تاریخ ندارد. تاریخچه حج این بخش از مغرب اسلامی تا زمانی که در دوره عثمانی به ایالتی مستقل بدل شود، بیشتر با نام کلی مغرب قابل بررسی است. از سوی دیگر، گر چه بسیاری از دانشوران الجزایر در این دوره با انگیزههایی چون گزاردن حج و عمره، آموزش علوم دینی، مهاجرت، و مجاورت به حجاز میرفتهاند، اندکی از آنان گزارش سفر حج خود را نگاشتهاند و از آن میان، تنها برخی به دست ما رسیدهاند. محمد مَقَّری، استاد ابنخلدون و جدّ احمد مقری، از آن جمله است که سفرنامهای از خود به جای نگذاشت. ابنمرزوق خطیب و نواده او نیز سالها مجاور کعبه بودند؛ اما گزارشی از سفر خود به دست ندادهاند. نیز دانشورانی چون علی بن والی بن حمزه، محمد بن عبدالرحمن بونی و عیسی ثعالبی را میتوان نام برد که مجاور حرمین شدند و همانجا درگذشتند و سفرنامهای ننوشتند. از جمله زنان نیز صفیه بنت محمد (اُم الحیاء البسکریه) مقیم مدینه شد و در دانش حدیث درخشید. اما از او نیز سفرنامهای برجای نمانده است.[۲۶]
هر کاروانی که از مغرب به قصد حج به راه میافتاد، کاروانی نیز کنار آن با عنوان «رکب الشیوخ» شکل میگرفت که دانشورانی را در بر داشت که افزون بر گزاردن حج، به قصد فراگیری علوم نقلی و عقلی به حجاز میرفتند. در سده ششم ق. گروهی در میان صوفیان مغرب پدید آمد که به «طائفة الحجاج» شناخته میشدند و هرکس را که به زیارت خانه خدا نرفته بود، به جمع خود راه نمیدادند. این گروه، دانشوران صوفیمشربی بودند که شاگردی دانشوران حجاز کرده و با اجازاتی از آنها به سرزمین خود بازگشته بودند. طائفة الحجاج شاگردانی تربیت کردند که باعث شکوفایی فرهنگ اسلامی در تلمسان شدند.[۲۷]
دوره رونق حج
حج الجزایر در دوره حاکمیت عثمانیها رونق گرفت و سفرنامههای حج فراوان در این دوره نگاشته شد؛ زیرا عثمانیها شاید از آنرو که خود را وارث خلافت اسلامی میدانستند، به احداث و اصلاح راههای مکانهای مقدس به ویژه راه حج و برقراری امنیت و ساخت استراحتگاه در آنها اهتمام داشتند. در نتیجه، سفر حج از راه مغرب، آسان و دارای امنیت نسبی بوده است. در سده نخست حضور عثمانیها در الجزایر نیز سفرنامه حج به چشم نمیخورد؛ شاید از آنرو که الجزایریها در آن روزها سخت سرگرم مقابله با تهاجم اسپانیاییها و پرتغالیها بودند و بسیاری از دانشورانشان رهبری مبارزات را بر عهده داشتند و راهها نیز ناامن بود. هنگامی که عثمانیها توانستند بر اوضاع مسلط شوند، به اوضاع حج سر و سامان دادند. امیر کاروان حج (امیر الرکب) از سوی پاشا یا حاکم مرکزی تعیین میشد که سرپرستی کاروان را در همه مسیر حج بر عهده داشت و هنگام بازگشت کاروان را سرپرستی میکرد. امارت کاروان حج شغلی بود که خانواده ابنفکون از اهالی قسنطینه آن را به ارث میبردند. عبدالکریم فکون یکی از مشهورترین امیران حج این خانواده است که لقب مفتی و شیخالاسلام داشت. والیان الجزایر همه ساله هدایای ارزنده که از منابع گوناگون از جمله موقوفات ویژه حرمین به دست میآمد و «صُرّه» اش مینامیدند، با فهرستی بلند بالا برای اشراف و فقیران حرمین و برخی مقاصد دیگر روانه حرمین میکردند. آنها برای این کار ماموری ویژه داشتند که او را «وکیل الحرمین» مینامیدند و وی موظف بود این هدایا را بیکم و کاست و همراه با کاروان حج به مقصد برساند.[۲۸][۲۹][۳۰]
دوره کاهش حج
رفت و آمد میان حجاز و الجزایر در دوره استعمار فرانسه کاهشی چشمگیر یافت، به گونهای که شمار حاجیان الجزایری به سال 1315ق. بیشتر از 27 تن نبود. با آنکه فرانسویها کاروانهای رسمی را زیر نظر ماموران خودشان برای حج اعزام میکردند، از نگاه الجزایریها آنها موانعی فراوان بر سر راه خواستاران سفر به حج قرار داده بودند. حاکمان فرانسوی الجزایر همچنین چند سال به نام پیشگیری از انتقال بیماری وبا از حجاز که گویا آن روزها در عربستان فراگیر شده بود، مدتی حج را ممنوع کردند. برخی گزارشها نشان میدهد که فرانسویها پس از مدتی ممنوعیت، به سال 1900م. با این توضیح که وضعیت سلامت در شرق اسلامی به حدّ رضایتبخشی رسیده است، حجگزاری را آزاد کردند و دیگر بار در 1902م. همگام با تونس که از بیم انتقال وبا حج را ممنوع کرده بود و نیز مصر که به همین دلیل، شرایطی سخت را برای حضور حاجیان در کاروان حج قرار داده بود، حج را ممنوع نمودند. به ادعای الجزایریها، از آنرو که مکه در ایام حج میزبان مسلمانانی از همه کشورهای مسلمان بود، گزاردن حج فرانسویها را هراسان میکرد. بر این اساس فرانسویها نگران آن بودند که حاجیان الجزایری در بیرون از کشور بر ضدّ استعمار فرانسوی تبلیغ کنند یا هنگام بازگشت، افکار آزادیخواهانه را با خود به ارمغان بیاورند.[۳۱][۳۲][۳۳]از اینرو، در این دوره هرکس موفق به گزاردن حج شده، یا به قصد مهاجرت از الجزایر بیرون رفته و یا با تن دادن به مقررات کاروان رسمی حج، به عربستان رفته است. مکه و مدینه در این دوره پایگاهی بود برای دانشوران انقلابی و مخالف استعمار که یا به میل خود جلای وطن میکردند و یا به اراده فرانسویها تبعید میشدند. امیر عبدالقادر از آن جمله است که یک بار پیش از اشغال کشورش همراه پدر به حج رفت و بار دیگر آنگاه که در 1846م. از الجزایر رانده شد، رحل اقامت در مکه افکند. عبدالحمید بن بادیس، بنیانگذار جنبش اصلاحی الجزایر نیز در 1913م. به حجاز رفت و پس از دیدار با محمد بشیر ابراهیمی، دانشور دیگر الجزایری که در 1911م. مجاورت حرمین را برگزیده بود و در آنجا حلقه درس داشت، «جمعیة العلماء الجزائریین» را بنیاد نهاد و سپس آن دو از میان شاگردان خود نیرویی نظامی تدارک دیدند.[۳۴]
سفرنامههای حج الجزایری
احمد بن محمد مقری، نویسنده نفح الطیب فی غصن الاندلس الرطیب، از تلمسان برخاست. به مصر و سپس حجاز رفت و حج گزارد و دانش آموخت. او گزارشی کوتاه از سفر خود در نفح الطیب به جای نهاده است. احمد بجائی معروف به ابیعصیده نیز رسالة الغریب الی الحبیب را در شرح سفر حج خود نوشته است. احمد بن قاسم بونی الروضة الشهیة فی الرحلة الحجازیه را نگاشت. اما از این سفرنامه تنها نامی در میان است. در عوض احمد ابنعمار که چندی مجاور حرمین بود و دیدارهایی با دانشوران آن سرزمین داشت، دیدههایش را در نحلةاللبیب فی اخبارالرحلة الی الحبیب نگاشت که اکنون در دسترس است. در الجزایر عثمانی، سفرنامههای ابنمسایب و ورثیلانی از اهمیت ویژهای برخوردارند.[۳۵]ابن مسایب پس از گزاردن مناسک حج قصیدهای به نام «الحرم یا رسول الله» سرود که نمونهای نیکو از شعر ملحون (عامیانه) است. به گفته تازی، این سروده تا امروز در ذهن و زبان مردم الجزایر نشسته و خانهای در الجزایر نیست که در آن از خواندن قصیده ابن مسایب لذت نبرند. ابنمسایب همچنین منازلی را که از تلمسان تا مکه پشت سر نهاده، در این سفرنامه وصف کرده است.[۳۶]در نزهة الانظار فی فضل علم التاریخ و الاخبارِ ورثیلانی نیز آگاهیهایی سودمند درباره حج، حاجیان و مساجد و بازارهای حرمین در سده دوازده ق. و نیز دیدار وی با حاکم وقت مکه مییابیم.[۳۷]از سفرنامه احمد بن عبدالقادر راشدی معسکری نیز میتوان یاد کرد که آن را به عنوان فصلی از خاطراتش در کتاب فتح الاله و منّته فی التحدث بفضل ربی و نعمته آورده است.[۳۸]شریف قاضی، پزشک همراه بعثه حج که فرانسویها پس از جنگ جهانی اول برای حاجیان الجزایری برپا کرده بودند، نیز سفرنامهای به زبان فرانسوی دارد.[۳۹]کورتلمون فرانسوی ساکن الجزایر نیز از کسانی بود که اسلام آورد و خود را عبدالله بن بشیر نامید و به مکه سفر کرد و سفرنامهای نگاشت. ماموریت او در این سفر گویا گرفتن تاییدی از شرفای مکه برای حاکمیت فرانسویها بر الجزایر و تونس بوده است.[۴۰]سفرنامه وی را محمد الحنّاش با عنوان رحلتی الی مکه ترجمه کرده است.
راه حج الجزایر
الجزایر بخشی از راه حج مغربی بوده و حاجیان از مناطق گوناگون مغرب برای رفتن به حجاز بیشتر از راه مراکش امروزی به الجزایر میآمدند و از آنجا به تونس و لیبی و سپس از راه مصر به حجاز میرفتند. کاروان حج مغربی همیشه میکوشید که همزمان با کاروان حج مصری و با فاصلهاندکی از آن، مصر را ترک کند.[۴۱]کاروان حج از تلمسان به راه میافتاد و از مناطقی چون مصراته، اجدابیا، برقه و بنغازی میگذشت و سپس به مصر میرفت.[۴۲][۴۳]حاجیان به علت دمای بالای هوا در روز، بیشتر در شب راه میپیمودند و از راه خلیج عقبه وارد شبه جزیره عربستان میشدند. طولانی و سخت بودن راه و کمآبی به علت آشامیدنی نبودن آب بسیاری از چاهها، سفر از راه حج مغربی را دشوار میکرد. منطقه صحرا نیز گاه و بیگاه صحنه درگیری قبایل و تاخت و تاز راهزنان بود و کاروانیانی که راه را از ساحل کج میکردند و وارد شهر میشدند، از این دشواریها بیبهره نمیماندند. الجزایریها در راه با حاجیان دیگر شهرها نیز روبهرو میگشتند و به آنها میپیوستند و رهسپار حجاز میشدند.[۴۴]
سفرنامههای مغربی با اندکی تفاوت این مسیر را مشخص کردهاند. ابنبطوطه در 725ق از طنجه در مغرب (مراکش) بیرون آمده و نخست به تلمسان رسیده و سپس به ملیانه، الجزیره، متیجه، جبلالزان و بجایه رفته و از آنجا به قسنطینه و بونه رفته و وارد محدوده تونس شده است. این بخش از مسیر و نیز از بجایه تا تونس ناامن بوده و از اینرو ابن بطوطه همه مسیر را با اسب پیموده است. سپس از راه ساحل به سوسه در چهل میلی تونس و از آنجا به صفاقس رفته است. وی در ادامه راه، قابس، طرابلس، مسلاته و مصراته را در لیبی پشت سر نهاده تا به سرت برسد. در سرت طوایف عرب خواستهاند به این کاروان دستبرد بزنند که به علت آمادگی کاروانیان، ناکام ماندهاند. قصر برصیصای عابد، قبة السلام و قصر زعافیه منازلی دیگر است که ابنبطوطه از آنها گذشته تا به اسکندریه برسد.[۴۵]پیش از او عبدری در 688ق. سفر خود را از حامه در مغرب آغاز کرده و پس از سوس به تلمسان رسیده است. او راه سوس به تلمسان را ناامن و بسیار خطرناک شمرده؛ زیرا مردمانی که در طول این راه زندگی میکردند، مسافران را میآزردند و هیچکس از آنها در امان نبود. عبدری گرچه از مردم تلمسان به خوبی یاد کرده، از دو چیز شگفتزده شده است. نخست اینکه جمعی از حاجیان به دیدار حاکم تلمسان رفتهاند و او تنها یک دینار به هر کدام از ایشان داده است و دیگر آنکه وقتی رئیس یکی از قبایل از مردمش میخواهد حاجیان را در خانههای خود مهمان کنند، هیچکس درخواست او را اجابت نمیکند.[۴۶]او سپس به ملیانه، الجزیره، بجایه، میله و قسنطینه رسیده و از راه بونه و خولان به تونس رفته است.[۴۷]قَیرَوان، قابس، زواره، زواغه، زنزور و طرابلس منازل پسین عبدری بودهاند. وی سپس به مصراته، سرت، برقه و اسکندریه رفته و فاصله دو شهر اخیر را ده روز یاد کرده است. او از اینکه ماموران اسکندریه زنان را نیز تفتیش میکنند، آزردهخاطر شده است.[۴۸]مسیر بازگشت او نیز همان است؛ جز آنکه از بجایه به وهران و از آنجا به تلمسان بازگشته است. عبدری در پایان سفرنامهاش قصیدهای سروده و خلاصه سفر و مراحل آن را آورده است.[۴۹]ابوسالم عیاشی نیز از برخی شهرها یاد کرده که سجلماسه، اوکرت، وارکلا، اکرک، تماسن، تکرت، نفزاوه و طرابلس از آن جمله هستند.[۵۰]ورثیلانی نیز که در 1179ق. به حج رفته، تقریباً همین مسیر را با جزئیاتی بیشتر ترسیم کرده است. او سفر خود را از زموره آغاز کرده و با گذر از قصر الطیر و بریکه/ باریکه/ بارکه به بسکره رسیده و آن را شهری پرآب و حاصلخیز شمرده است. وی برای تهیه زاد و توشه، دو روز در این شهر مانده و از آنجا به حامه، تَوزَر و سپس قابس، زواره، سبخه، نبکه، زنزور و طرابلس رفته است.[۵۱]در مسیر بازگشت، از مناطقی دیگر در الجزایر همچون قسنطینه، بنییعلی و ایلماین که گویا شهر خودش بوده سخن گفته و نیز از اینکه مردم در ایلماین با «ضرب البارود» به استقبالشان آمدهاند، یاد کرده است. ورثیلانی این نکته را نیز تذکر میدهد که شیوه کاروان الجزایر (مغرب) پیشی گرفتن از کاروان مصر در مسیر بازگشت بوده است.[۵۲]
آداب و رسوم حج در الجزایر
پیشتر حاجیان الجزایری قبل از آغاز مسیر حج، نخست به زیارت آرامگاههای بزرگان مدفون در مناطق دور و نزدیک همچون ابومدین شعیب و شیخ سنوسی، بزرگ طریقت سنوسیه، میرفتند. این سنت گویا برای دستیابی به آمادگی روحی جهت زیارتی بزرگتر و مهمتر در مکه و مدینه بوده است. آنان همچنین با اقوام و دوستان و آشنایانشان وداع میکردند و سپس راهی حج میشدند. امروزه پس از آنکه فهرست رسمی حاجیان الجزایری اعلان میشود، آنها باید در دورههای آموزشی شرکت کنند تا مناسک حج را فراگیرند و راهنماییهایی برای انجام بهتر سفر دریافت کنند. در روزهای نزدیک به آغاز سفر، مراسم ویژهای برای تودیع حاجیان برگزار میشود که گاه چند شب به طول میانجامد. مهمانان نیز غذاهای خاصی برای حاجیان میآورند تا در مقصد استفاده کنند؛ زیرا بسیاری از آنان غذاهای عربستان را سالم نمیدانند. همین جشنها هنگام بازگشت حاجیان نیز تکرار میشود. استقبال کنندگان با هلهله و شادی حاجیان را از فرودگاه تا خانه همراهی میکنند تا خانواده و نزدیکان خود را ببینند. شیوههای استقبال در هر شهر متفاوت است. در برخی جاها در مساجد به دیدار حاجیان میروند و دیدار عمومی با حاجی را در همان جا انجام میدهند. در برخی شهرها دیدارها در خانه حاجی صورت میگیرد؛ اما پذیرایی در شربت و شیرینی خلاصه میشود. در بیشتر جاها خانواده حاجی ولیمه میدهد. این مراسم تا چند روز و به فراخور سنتهای هر منطقه و امکانات حاجی گاه تا بیش از یک ماه ادامه مییابد. در این دیدارها، حاجی باید به پرسشهایی درباره کسانی که در حج ملاقات کرده و آداب و رسوم و اخلاق و رفتار آنها و پرسشهایی از این قبیل پاسخ دهد.[۵۳][۵۴]
سازماندهی حج الجزایر
مجری حج و عمره در الجزایر، «دفتر ملی حج و عمره» است که زیر نظر وزارت امور دینی و اوقاف اداره میشود. این دفتر که اعضای آن از وزارتخانههای امور دینی و اوقاف، خارجه، راه و ترابری، گردشگری، بهداشت، اقتصاد، و بانک مرکزی هستند، پس از انحلال «کمیته ملی حج و عمره» تشکیل شد که اعضای آن تنها از مدیران وزارت امور دینی و اوقاف بودند و به دلیل بینظمی و آشفتگی در رسیدگی به امور حج، سخت مورد انتقاد بود. هر سال پس از اعلان وزارت کشور الجزایر، خواستاران سفر حج به شهرداریها مراجعه و نامنویسی میکنند. سپس قرعهکشی انجام میشود و افراد انتخاب شده با گذراندن مراحل اداری، جواز سفر دریافت میکنند. برخی نیز که در قرعهکشی برگزیده نمیشوند یا از ابتدا در قرعهکشی نامنویسی نمیکنند، سختی سفر با وسایل حمل و نقل زمینی را به جان میخرند و چند شبانهروز راه میسپارند تا به مقصد برسند. دو مؤسسه دولتی به نامهای «باشگاه گردشگری الجزایر» و «مرکز ملی گردشگری الجزایر» سازماندهی و اعزام بخش مهمی از حاجیان و خدمترسانی به آنان در مقصد را بر عهده دارند. 16 آژانس گردشگری متعلق به بخش خصوصی، بخشهایی دیگر از حاجیان را اعزام میکنند. هشت آژانس دیگر نیز ویژه حاجیانی است که گذرنامه بینالمللی دارند. هزینه سفر حج تمتع برای هر تن در سال 1430ق. 280 هزار دینار (نزدیک به 2500 یورو) بوده و دولت الجزایر در آن سال برای جبران افزایش هزینههای پرواز و اسکان، یارانهای 30 درصدی به حاجیان تخصیص داده است. نیز معاینات و آزمایشهای ویژه پزشکی و تزریق واکسن برای اطمینان از سلامت حاجیان در نظر گرفته شده است.
چند سالی است که دولت از اعزام کهنسالانی که از گزاردن حج ناتوانند، برای کاستن از آمار مرگ و میر در میان حاجیان، جلوگیری میکند. گروه پزشکی حاجیان نیز دست کم 800 عضو دارد که در حج سال 1430ق. نخستین بار 180 تن نیروی امداد اجتماعی نیز آن را همراهی میکردند. دولت الجزایر هر سال میکوشد از رفت و آمد حاجیان الجزایری مقیم بیرون و نیز زائران عمره که همچنان تا موسم حج در مکه میمانند، با حاجیان رسمی خود جلوگیری کند تا خدمترسانی به آنها بهتر انجام شود.[۵۵]به سال 1427ق./2006م. 35 هزار الجزایری از میان 120 هزار نفری که برای سفر حج نامنویسی کرده بودند، به این سفر اعزام شدند.[۵۶]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص125-126.
- ↑ Encyclopedia of Islam، vol. 1، p346.
- ↑ تاریخ وتمدن مغرب، ج2، ص215.
- ↑ تاریخ وتمدن مغرب، ج3، ص165.
- ↑ تاریخ و تمدن مغرب، ج1، ص29.
- ↑ مقدمهای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال آفریقا، ص195.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص126-131.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران (ایران و آفریقا)، http://www.afran.ir/modules/publisher/item. php?itemid=78.
- ↑ مقدمهای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال آفریقا، ص207-209.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص132-134.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص134.
- ↑ تاریخ الجزائر العام، ج1، ص220.
- ↑ تاریخ و تمدن مغرب، ج1، ص301.
- ↑ تاریخ الجزائر العام، ج1، ص233-234.
- ↑ تاریخ و تمدن مغرب، ج1، ص267، 365-366.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص134.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص13.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص13-15.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص136-137.
- ↑ تاریخ و تمدن مغرب، ج3، ص393.
- ↑ تاریخ و تمدن مغرب، ج3، ص395-409.
- ↑ جغرافیای جهان اسلام، ص339-340.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص138-150.
- ↑ تاریخ معاصر آفریقا، ص100.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص150-157.
- ↑ الحج و العمره، سال58، ش6، ص66-67، «رحلات الحج الجزائریة مصدراً للتاریخ الثقافی فی الحجاز؛ الشرق و الغرب، ص225-229.
- ↑ الحج و العمره، سال57، ش5، ص78، «رحلة الحج و دورها فی ربط الصلات الثقافیة بین الحجاز و تلمسان خلال العصر الزیانی.
- ↑ الشرق و الغرب، ص225-226، 234.
- ↑ موسوعة مکة المکرمه، ج4، ص151-155.
- ↑ الحج و العمره، سال58، ش6، ص68، «رحلات الحج الجزائریة مصدراً للتاریخ الثقافی فی الحجاز.
- ↑ المنار، محرم 1320ق.، ص791.
- ↑ ذیقعده 1317ق، ص855.
- ↑ المجلد الاول، سنة 1315-1316، ص163.
- ↑ الحج و العمره، سال58، ش6، ص70، «رحلات الحج الجزائریة مصدراً للتاریخ الثقافی فی الحجاز؛ سال58، ش11، ص16-17، «علماء الجزائر یستمدون جذور الاصلاح من المدینة المنوره.
- ↑ نفح الطیب، ج1، ص41-54.
- ↑ الحج و العمره، سال58، ش6، ص67-68، «رحلات الحج الجزائریة مصدراً للتاریخ الثقافی فی الحجاز؛ رحلة الرحلات، ج1، ص364-367.
- ↑ الرحلة الورثیلانیه، ج2، ص452-495.
- ↑ رحلة الرحلات، ج2، ص455-457.
- ↑ الحج و العمره، سال58، ش6، ص70، «رحلات الحج الجزائریة مصدراً للتاریخ الثقافی فی الحجاز.
- ↑ رحلتی الی مکه، ص9، 19-21.
- ↑ راه حج، ص14.
- ↑ الشرق و الغرب، ص233-235، 280-281.
- ↑ راه حج، ص14.
- ↑ الشرق و الغرب، ص234-235.
- ↑ سفرنامه ابن بطوطه، ج1، ص6-11.
- ↑ رحلة العبدری، ص40-49.
- ↑ رحلة العبدری، ص78، 82، 93، 104، 108.
- ↑ رحلة العبدری، ص157، 180، 183-184، 200-203، 209-210، 216.
- ↑ رحلة العبدری، ص561-562، 566-574.
- ↑ الرحلة العیاشیه، ج1، ص75-135.
- ↑ الرحلة الورثیلانیه، ج1، ص13، 108-166.
- ↑ الرحلة الورثیلانیه، ج2، ص615، 791-812.
- ↑ الشرق و الغرب، ص233، 279.
- ↑ الحج و العمره، جمادی الاخری1423ق.، ص47-49، «الجزائریون الی الحج.
- ↑ الحج و العمره، سال57، ش9، ص41، «الجزائریون یقترعون علی الحج الی بیت الله الحرام؛ سال57، ش4، ص46-47، «الجزائریون الی الحج.
- ↑ HAJ & UMRA - DHU AL-QA’DA، 1427 H/ December 2006، p6.
منابع
- پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران: www.afran.ir؛
- تاریخ الجزائر العام: عبدالرحمن بن محمد الجیلانی، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1965م؛
- تاریخ معاصر آفریقااز جنگ دوم جهانی تا امروز: ماریان کورنون، ترجمه: صدقیانی، تهران، امیرکبیر، 1365ش؛
- تاریخ و تمدن مغرب: حسین مونس، ترجمه: شیخی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، تهران، سمت، 1384ش؛
- جغرافیای جهان اسلام: غلامرضا گلی زواره، قم، مؤسسه امام خمینی1، 1385ش؛
- جهان اسلام: مرتضی اسعدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1366ش؛
- الحج و العمره (مجلة شهریه): الریاض، وزارة الحج؛
- راه حج: رسول جعفریان، تهران، زیتون سبز، 1389ش؛
- رحلة الرحلات، مکة فی مائة رحلة مغربیة و رحلة: عبدالهادی التازی، به کوشش عباس صالح، مکه، مؤسسة الفرقان، 1426ق؛
- رحلة العبدری: محمد بن محمد العبدری (م. قرن8ق.) ، به کوشش کردی، دمشق، دار سعد الدین، 1419ق؛
- الرحلة العیاشیه: عبدالله بن محمد عیاشی، به کوشش الفاضلی و القرشی، ابوظبی، دار السویدی، 2006م؛
- الرحلة الورثیلانیة الموسومة بنزهة الانظار فی فضل علم التاریخ و الاخبار: سیدی الحسین بن محمد الورثیلانی، به کوشش محمد ابن ابی شنب، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2008م؛
- رحلتی الی مکه: جیل ـ جرَفیه کورتلمون، ترجمه: محمد محمد الحنّاش، ریاض، مؤسسة التراث، 1423ق؛
- سفرنامه ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. 779ق.) ، ترجمه: موحد، تهران، 1359ش؛
- الشرق و الغرب فی مدوّنات الرحالة العرب و المسلمین: ابوظبی، دار السویدی، 2005م؛
- کاروان نور: تهران، نشریه داخلی سازمان حج و زیارت؛
- مقدمهای بر تاریخ سیاسی ـ اجتماعی شمال آفریقا: عبدالله ناصری طاهری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1375ش؛
- المنار (مجلة شهریه): محمد رشید رضا، مصر، 1327ق؛
- موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق؛
- نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب: احمد بن محمد المقری التلمسانی، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، 1968م.
Encyclopedia of Islam.