برائت از مشرکان در لغت به معنای بیزاری جستن از اهل شرک است و در اصطلاح امروزین به مجموع کوشش‌هایی اطلاق می‌شود که در بعد سیاسی حج به صورت اجتماعی و در قالب مراسم برائت از مشرکان در ایام حج در مکه انجام می‌گیرد.

مراسم برائت از مشرکین

این مراسم بعد از انقلاب اسلامی ایران و در پی تاکید امام خمینی بر جنبه‌های سیاسی اسلام و گسترش بخشیدن مفهوم قرآنی و سنت نبویِ برائت از مشرکان، به اعلام انزجار از دشمنان اسلام در همه زمان‌ها، از سال 58 به شکل راهپیمایی اعتراضی ایرانیان در ایام حج در مکه آغاز شد. در این راهپیمایی‌ها شعارهایی علیه شرک و طاغوت‌های زمان سرداده شده و بر وحدت و برادی مسلمانان تاکید می‌شود.

برائت از مشرکان ریشه در تاکید قرآن کریم بر دشمنی با دشمنان خدا در کنار دوستی با دوستان خدا دارد. آیات فراوانی به این موضوع پرداخته شده است ولی بیشترین توجه قرآن در مورد برائت به ابلاغ آیات برائت از مشرکان در روزگار پیامبر اسلام(ص) در موسم حج سال نهم هجرت مربوط می‌شود.

همچنین برائت از مشرکان جزئی از برنامه رسالت انبیاء دانسته شده است. پیامبر اسلام نیز با فتح مکه، خانه خدا را از وجود بت‌ها پاک کرد و در حج سال نهم ق. برائت از مشرکان را به همگان اعلان نمود. بنابر گزارش‎هایی امامان معصوم نیز از فرصت حج برای اعلام برائت از مشرکان بهرهی می‌بردند.

واژه شناسی

برائت از ریشه «ب ـ ر ـ ء» به این معانی آمده است: رها شدن، [۱] بیزاری‌جستن، [۲] دور شدن شخص از چیزی که از همراهی با آن بیزار است، [۳] اخطار و ترساندن، [۴]پاک شدن از عیب و آلودگی.[۵]

برائت و تبرّی در برابر ولایت و تولّی، دو مورد از فروع دین مسلمانان به شمار می‌روند. در اصطلاح دینی، برائت به بیزاری از دشمنان خداوند اطلاق می‌گردد.[۶]

تعبیر «برائت از مشرکان» امروز به مجموع کوشش‌هایی اطلاق می‌شود که در بُعد سیاسی حج به صورت اجتماعی و در قالب مراسم برائت از مشرکان در مکه انجام می‌گیرد.

آیه برائت

در قرآن و سنت پیامبر(ص) [۷] دشمنی با دشمنان خدا و مسلمانان، همواره کنار دوستی با دوستان او آمده است. بیشترین توجه قرآن به موضوع برائت، به ابلاغ آیات برائت از مشرکان در روزگار پیامبر اسلام(ص) در موسم حج سال نهم ق. مربوط می‌شود.[۸]

در این سال که جنگ‌های مسلمانان با کافران و دشمنان به پایان رسیده بود و مردم مناطق طائف، حجاز، تهامه، نجد و بسیاری از قبائل جنوب جزیره العرب به اسلام گرویده بودند. در چنین شرایطی نزول آیات آغازین سوره توبه،افزون بر روشن کردن شالوده معنوی دولت اسلامی و بیان ایده و عقیده توحیدی آن و رویارویی با کسانی که به ستیز با این رویکرد برمی‌خاستند، [۹] تاکیدی بود بر وحدت و یکپارچگی مسلمانان و پاسداری از تازه مسلمانان در برابر تبلیغات مشرکان و ستمگران.

پیمان‌شکنی‌های گوناگون مشرکان از دیگر عوامل نزول آیات برائت بود. پیامبر(ص) پیش از فتح مکه به ویژه غزوه تبوک، با شماری از قبایل عرب از جمله بنی‌مدلج، [۱۰] بنی‌نضیر، بنی‌قریظه، بنی‌قینقاع، [۱۱] بنی‌عادیاء، [۱۲] ایله[۱۳] و نیز طایفه‌های خزاعه، [۱۴] قریش[۱۵] و مسیحیان نجران[۱۶] پیمان‌های صلح و ترک نبرد بست؛ اما بسیاری از آنان پیمان خویش را نقض کردند. افزون بر این، منافقانی از جمله جدّ بن قیس[۱۷] و قبایلی چون مزینه، [۱۸] جهینه، [۱۹] اشجع، [۲۰] غفار[۲۱] و اسلم[۲۲] که در جامعه اسلامی می‌زیستند و متعهد به اطاعت از پیامبر(ص) بودند، در نبرد تبوک از همراهی مسلمانان سر باز زدند و برای نرفتن به نبرد عذر آوردند و با یاری نرساندن به لشکر مسلمانان، پیمان خویش درباره کمک به رسول خدا در برابر دشمنان و کافران را نقض کردند.[۲۳]

نزول آیه برائت

پیش از سال نهم ق. در موارد گوناگون، خداوند مسلمانان را از گرایش و اعتماد به مشرکان، یهودیان و مسیحیان و بستن پیمان همکاری با آنان پرهیز داده و در آیات گوناگون قرآن کریم، بر ضرورت روی‌گردانی از مشرکان و بیان سرنوشت شوم آن‌ها تاکید نموده بود (برای نمونه: سوره انعام، 106؛ سوره توبه، 5؛ سوره قصص، 87؛ سوره فتح، 6؛ سوره بینه، 6).

با این حال، وضعیت سیاسی و اجتماعی شبه جزیره و ارتباط مسلمانان و مشرکان در پی فتح مکه چنان گشت که اعلان برائت از سوی پیامبر(ص) امری ناگزیر و ضروری به شمار آمد تا از اعتماد بیجای مسلمانان به مشرکان و کافران پیمان‌شکن پیشگیری شود و زمینه گسترش و پایداری اسلام فراهم آید.

بر اثر عوامل یاد شده، در ذی‌حجه سال نهم ق. که سال برائت نامیده شد، در پی پایان یافتن نبرد تبوک[۲۴] و به گفته برخی، در اول شوال همان سال، آیات آغازین سوره توبه نازل شد: (بَرَاءَةٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ اِلَیالَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُـشْرکِینَ... اَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ...) (سوره توبه، 1-3)[۲۵] و برائت از مشرکان پیمان‌شکن را اعلام نمود.

مامور رساندن آیات برائت

بر پایه گزارش منابع، در پی نزول آیات یاد شده، پیامبر(ص) آیات برائت را به ابوبکر سپرد تا به مکه برود و بر حاجیان بخواند؛ اما دیری نگذشت که جبرئیل نازل شد و دستور داد آیات یاد شده را تنها خود پیامبر یا فردی از اهل وی ابلاغ کند. از این‌رو، علی(ع) آیات را در ذوالحلیفه از ابوبکر گرفت[۲۶] و در روز حج اکبر (10 ذی‌حجه) برای مردم خواند.[۲۷]

دستورات ابلاغیه برائت

بر پایه ابلاغیه برائت، ورود مشرکان به مسجدالحرام و حج گزاردن آنان ممنوع شد. نیز طواف با بدن برهنه که از بدعت‌های ناپسند شماری از قبایل عرب و قریش بود، [۲۸] ممنوع گشت.

به آنان که با پیامبر(ص) پیمانی نداشتند، چهار ماه مهلت داده شد[۲۹] تا یا اسلام بیاورند و یا از سرزمین وحی بیرون روند.[۳۰]

برائت در سایر آیات قرآن

غیر از آیه برائت، در آیات دیگری از قرآن نیز ضمن تاکید بر دوری از مشرکان، جنبه‌های مختلف و معانی و احکام مرتبط به این مسئله نیز بیان شده است. این جنبه‌ها همچنین در سیره و روایت پیامبر(ص) و امامان(ع) مورد تاکید قرار گرفته است.


  • یادآوری سیره پیامبران: بر پایه آیات قرآن، برائت از مشرکان سیره پیامبران الهی بوده است. مبارزه با شرک و مظاهر بت‌پرستی و برائت از آن‌ها، از روزگار حضرت نوح(ع) (سوره نوح، 1-28) آغاز شد و بعدها حضرت ابراهیم(ع) (سوره ممتحنه، 4) آن را ادامه داد. ابراهیم(ع) هنگامی که دانست عمویش آزر دشمن خدا است، از او بیزاری و تبری جست: (فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ...) (سوره توبه، 114). رفتار ابراهیم(ع) در تبری‌جستن از دشمنان خدا، گرچه پیوند خویشاوندی نزدیکی میان آنان باشد، به الگویی برای مسلمانان تبدیل شد.[۳۱] پیامبر(ص) نیز سنت پیامبران پیشین را تکمیل نمود. ایشان به مبارزه با کافران و بت‌پرستان پرداخت. در پی فتح مکه، خانه خدا را از وجود بت‌ها پاک کرد و در حج سال نهم ق. برائت از آنان را به همگان اعلان نمود.[۳۲] شماری از دانشوران، الگوپذیری و پیروی از سیره پیامبران الهی را مقتضای ایمان به آنان دانسته، تاکید می‌کنند همان‌‏گونه که مسلمانان در «تولّی» مانند مناسک حج از ایشان پیروی می‌‏کنند، در «تبرّی» نیز باید به ایشان اقتدا کرده، از مشرکان برائت جویند.[۳۳]


  • نهی قرآن از دوستی با غیرمسلمانان: در آیاتی دیگر، خداوند مسلمانان را از تکیه کردن به ستمگران (وَ لا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا...) (سوره هود، 113)، و تولی، [۳۴] مودت و محبت[۳۵] یهودیان و مسیحیان پرهیز می‌دهد: (یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری اَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض...) (سوره مائده، 51). همچنین به سبب احتمال پدید آمدن کشش روحی میان مسلمانان و اهل کتاب و در نتیجه اثرپذیری از اخلاق آنان در پیروی از هوای نفس، مسلمانان از دوستی با آنان نهی شده‌اند: [۳۶] (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ) (مائده، 51).


  • جواز دشنام به ظالمان: قرآن شتم و دشنام به ظالمان را روا شمرده است: (لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ) (سوره نساء، 148). حکم این آیه مطلق است و زمان و مکان ندارد. با توجه به ستم‌هایی که مستکبران بر مسلمانان روا می‌داشتند، این آیه را نیز می‌توان دلیلی بر جواز برائت از مشرکان دانست.


  • برائت، صفت پیروان پیامبر: در آیه 29 سوره فتح پیروان پیامبر(ص) با ویژگی تولی با مسلمانان و تبری از دشمنان وصف شده‌اند: [۳۷] (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...). آورده‌اند که شدت برائت و بیزاری آنان از مشرکان و دشمنان خدا به‌اندازه‌ای بود که حتی از تماس با بدن و لباس آنان پرهیز داشتند.[۳۸]


  • دشمنی خدا با کافران: قرآن در تقابلی میان خداوند با کافران، دشمنی آنان با خدا، پیامبران و فرشتگان به ویژه جبرئیل و میکائیل را سبب دشمنی خداوند با آن‌ها می‌شمارد: (مَن کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَاِنَّ اللهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِین) (سوره بقره، 98) افزون بر آیات قرآن، بر پایه روایت‌های شیعه، دین چیزی جز حب و بغض در راه خدا نیست.[۳۹] امامان شیعه بارها به اهمیت موضوع برائت از دشمنان خدا کنار دوستی با اولیای او پرداخته‌اند[۴۰] تا جایی که در شماری از دعاها و زیارت‌های رسیده از ایشان، این کار سبب نزدیکی به خداوند دانسته شده است: «... انی اتقرب الی الله... بموالاتک... و بالبرائة ممن... قاتلک....» [۴۱]


  • دشمنان خدا و رسول: از آیات قرآن می‌توان دریافت که حکم برائت، همه دشمنان خدا اعم از کافران، مشرکان، منافقان، [۴۲] یهودیان و مسیحیان را شامل می‌شود.[۴۳] مشرکان با انکار خدا و رسولانش[۴۴] یهودیان با تکذیب رسول خدا و دشمنی با جبرئیل[۴۵] مسیحیان با تکذیب رسول خدا و حضرت مسیح(ع) را پسر خدا دانستن (سوره توبه، 30)؛ و منافقان با دشمنی با رسول خدا و تکذیب وی (سوره منافقون، 1) مصادیقی از دشمنان خدا و رسولش شمرده شده‌اند. شماری از روایت‌ها نیز این برداشت را تایید می‌کنند.[۴۶] می‌توان گفت سخن گفتن از مشرکان به صورت مطلق (سوره توبه، 11-28)، ذمّیان مشرک و کافر (سوره توبه، 29-32)، زراندوزان (سوره توبه، 34-35) و منافقان (سوره توبه، 50-57) در سوره توبه، تایید می‌کند که برائت به رویارویی با مشرکان پیمان‌شکن اختصاص ندارد.


  • مهاجرت، یکی از راه‌های برائت: برائت حالتی نفسانی است و به تناسب اوضاع و احوال، به صورت‌های گوناگون انجام می‌پذیرد؛ از جمله بغض قلبی، تغییر چهره، ابراز با کلمات و یا کناره گرفتن از شخص مورد تبرّی: (وَ اِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ اِلاَّ اللهَ...) (سوره کهف، 16) و اجتناب از آنان: (... وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...) (سوره نحل، 36) و نبرد و قتال با آنان. (سوره توبه، 1-3) مهاجرت از محل تسلط کافران و دشمنان خدا نیز نوعی برائت عملی شمرده می‌شود و به همین‌رو است که خداوند هر‌گونه تعهد درباره مؤمنانی را که از سرزمین کافران هجرت نکرده‌اند، جز یاری آنان در دینداری، از دوش دیگر مؤمنان برمی‌دارد. (سوره انفال، 72)[۴۷] به گفته دانشوران اسلامی، برائت به معنای بیزاری قلبی و اجتناب از نزدیکی با آنان، همه دشمنان خداوند و کافران را در بر می‌گیرد.


  • وجوب برائت از پیمان‌شکنان:ابراز برائت و لعن و رویارویی عملی تنها درباره کافران و مستکبرانی است که به عهد و پیمان خود پایبند نباشند و دشمنی خود با خدا و مسلمانان را نشان دهند.[۴۸] به همین‌رو است که قرآن کریم علت قتال و دشمنی با این افراد را پایبند نبودن به پیمانشان با مسلمانان معرفی می‌کند، نه کفر آنان: (وَ اِنْ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا اَئِمَّةَ الْکُفْرِ اِنَّهُمْ لا اَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ). (سوره توبه، 12) از این‌رو، ابراز برائت از کسانی را که به پیمان خویش پایبند نیستند، بر همه مسلمانان و هم‌پیمانانشان واجب شمرده‌اند.[۴۹] خطاب عمومی به مسلمانان و اعلان برائت از مشرکان کنار کعبه (وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاس...) (سوره توبه، 3) نیز نشانگر این است که مفهوم برائت در این آیات، از بیزاری که تنها حالتی قلبی است، فراتر رفته و مستلزم کناره‌گیری از کافران و مشرکان و منزوی ساختن آنان است.[۵۰]

برائت از مشرکان و حج

تعابیر قرآنی (قِیَامًا لِلنَّاسِ) (سوره مائده، 97)؛ (مثابةً للناسِ و اَمْناً) (سوره بقره، 125)؛ (وُضِعَ للناس) (سوره آل‌عمران، 96)؛ (مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِینَ) (سوره آل‌عمران، 96) را که به ماهیت و نقش اجتماعی حج و خانه خدا اشاره می‌کند، [۵۱] می‌توان با توجه به تغییر مصداق‌های آن و به تناسب احوال جوامع اسلامی و نیازهای روز، بر برائت از مشرکان به منزله یکی از نمودهای کارکرد اجتماعی حج تطبیق کرد. نیز تعابیر روایی مانند جهاد ضعیفان و قلمداد شدن حج از عوامل تقویت دین[۵۲] را می‌توان اشاره به بُعد سیاسی حج و موضوع برائت از مشرکان دانست.

سیره پیامبر

برائت از شرک و نمودهای آن در مسیر هدف کلی توحید، گذشته از مبانی قرآنی، میان پیامبران گذشته به ویژه ابراهیم(ع) پیشینه داشته و در روزگار پیامبر(ص) نیز در مناسکی همچون رمی جمرات ادامه یافته است.[۵۳] از این‌رو، پیامبر اسلام(ص) در دوره مکه از فرصت حج برای گسترش اسلام و طرد شرک بهره می‌گرفتند.[۵۴]

آیه 3 سوره توبه، برائت را به ویژه درایام حج و سرزمین حرم مورد تاکید قرار داده است. در گزارش‌های دیگر آمده که رسول خدا(ص) در مواردی همچون خطبه‌های منا و عرفه و نیز غدیر خم در «حجة الوداع» با تاکید بر ابعاد سیاسی حج، به ابراز برائت از مشرکان پرداخت.[۵۵]

سیره امامان

در پی رحلت ایشان نیز اعلان و اظهار برائت از دشمنان خدا در حج ادامه یافت و دامنه آن به برائت و بیزاری از حاکمان ظالم گسترش یافت. از این‌رو، امامان شیعه بارها در همایش مسلمانان در حج، همراه معرفی مستکبران و حاکمان جور، مردم را به دوری و بیزاری از آن‌ها فرا‌ می‌خواندند.

امام حسین: امام حسین(ع) با بهره‌گیری از فرصت حج، در جمع صحابه و تابعان به افشاگری درباره معاویه و کوشش‌های نادرست او پرداخت[۵۶] و مسلمانان را از او پرهیز داد.[۵۷]

به سال 60ق. نیز هنگامی که ایشان در پی خودداری از بیعت با یزید از مدینه بیرون آمد، با انتخاب مکه، مخالفت خویش با یزید و خلافت او را در ایام حج به آگاهی مسلمانان رساند.[۵۸]

امام سجاد: امام سجاد(ع) در کنار کعبه به هشام بن عبدالملک که طاغوت آن روزگار بود، بی‌اعتنایی کرد و سخنانی گفت[۵۹] که نشان‌دهنده اعتراض به وی و بیزاری از او بود.

سیره امامان دیگر: بر پایه گزارش‌هایی، امامان باقر[۶۰]و صادق[۶۱] و کاظم [۶۲] با بهره‌گیری از فرصت حج به گونه‌ای اعتراض خود را به حکومت‌های ظالمانه دوران خویش ابراز کردند.

در جمع‌بندی دیدگاه طرفداران برائت از مشرکان می‌توان گفت که با وجود عدم اختصاص برائت از دشمنان خدا به مکان و زمانی خاص، حرم و ایام حج با توجه به همایش بزرگ مسلمانان، مناسب‌ترین موقعیت برای ابراز برائت از مستکبران به شمار می‌آید.[۶۳]

ادله‌ مخالفان برائت

در برابر، برخی به پشتوانه ادله‌ای با برگزاری مراسم برائت از مشرکان مخالفت کرده‌اند:

  • ا. برائت از مشرکان به روزگار پیامبر(ص) اختصاص داشته است و در این دوران مصداق ندارد.
  • ب. این مراسم از مصداق‌های جدال در حج به شمار می‌رود که در آیه (وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ) (سوره بقره، 197) از آن نهی شده است.[۶۴]
  • ج. سیره پیامبر(ص) در مراسم حج جز تلبیه و نیایش نبوده است.
  • د. شعار دادن بر ضد دشمنان و فریاد زدن با اهداف حج سازگار نیست و معصیت به شمار می‌رود.[۶۵]

در پاسخ به این اشکالات، می‌توان گفت: افزون بر این که اعلان بیزاری از مشرکان و مفسدان، در قرآن و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم، ریشه دارد، عمومیت برائت در قرآن و سنت، مانع از تخصیص آن به دوره تاریخی مشخص است و برای پیشگیری از بازگشت کفر و شرک در شکل‌های گوناگون آن و نیز حفظ وحدت و یکپارچگی مسلمانان باید برائت متناسب با هر روزگار ادامه یابد.[۶۶]

همچنین مفهوم برائت با جدال به معنای ستیز با طرف مقابل و دفع او با دلیل یا شبه دلیل، [۶۷]از نظر مصداق و احکام متفاوت است. شماری از منابع روایی[۶۸] و تفسیری[۶۹] نیز جدال ممنوع را به گونه‌هایی دیگر تفسیر کرده‌اند که هیچ یک شامل برائت از مشرکان نمی‌شود.

گسترش دامنه برائت

برخی برآنند که گرچه پیمان‌شکنی و دشمنی مشرکان با مسلمانان و برائت از مشرکان مکه و حجاز در آغاز اسلام به شبه جزیره محدود می‌شد، با گسترش اسلام و فراگیر شدن ستم و دشمنی‌های مستکبران در برابر مسلمانان سراسر جهان، برائت از آنان نیز از لحاظ زمان و مکان گسترش می‌یابد.[۷۰]

امام خمینی و احیای سنت برائت از مشرکان

احیای سنت برائت از مشرکان و تبیین مبانی آن در دوران کنونی به امام خمینی بازمی‌گردد. وی اصلی‌ترین مبنای برائت از مشرکان را دو آموزه تولی و تبری می‌داند[۷۱] و با گسترش بخشیدن به مفهوم قرآنی آن در سوره توبه، شکستن بت‌های کعبه به فرمان پیامبر(ص) را نوعی برائت از مشرکان می‌شمارد و بر این باور است که عنصر اصلی آن، طرد بت‌پرستی و اعلان انزجار از مشرکان و دشمنان اسلام و محکوم کردن سیاست‌های توطئه‌گرانه و ستمکارانه آن‌ها است[۷۲] و مسلمانان باید بت‌های جدید امروز را بشناسند و بشکنند.[۷۳] بر این اساس، برائت را به زمان و مکان ویژه محدود ندانسته، بر تکرار سالانه آن تاکید می‌کند.[۷۴]

نتیجه دیگر گسترش معنایی برائت در دیدگاه وی آن است که هر‌گونه دفاع از مسلمانان در برابر مستکبران را نیز گونه‌ای برائت از مشرکان می‌شمرد.[۷۵]

نقصان حج بدون برائت: از دید بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، توجه حاجیان به جنبه‌های سیاسی و اجتماعی حج سبب کوتاهی دست ستمگران می‌شود و زمینه دستیابی به آزادی حقیقی را فراهم می‌سازد.[۷۶] بر پایه همین دیدگاه، وی حج را بدون برائت از مشرکان ناقص و بی‌ارزش شمرده است.[۷۷]

انزجار از شرک و ظلم: به باور او، آیین برائت، کعبه را به پایگاه همیشگی توحید و اعلان انزجار از شرک و ظلم بدل ساخته[۷۸] و برخی اعمال حج مانند سنگ زدن به تندیس شیطان در همین مسیر تشریع شده است.[۷۹] افزون بر این، اعلان برائت در هر هنگام شیوه‌ها و برنامه‌های متناسب خود را می‌طلبد[۸۰] و اجرای آن به شکل راهپیمایی از شیوه‌های امروزین آن است.[۸۱]

نتایج برائت: برائت از مظاهر شرک همراه با همایش مسلمانان کنار بیت‌الله می‌تواند ثمراتی مانند تحکیم برادری، رفع اختلاف امت اسلامی، اظهار شکوه اسلام و ذلت کافران را در پی داشته باشد.[۸۲]

تاکید بر شناساندن مصادیق جدید دشمنان: امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) با توجه به ابعاد سیاسی اسلام، در نخستین عید قربان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پیامی به حاجیان، ضرورت رویارویی با آثار طاغوت و بازگشت به اسلام واقعی را یادآور شد.[۸۳]

در سال‌های بعد نیز با تاکید بر وجود مصادیق جدید دشمنان اسلام، شناساندن ایشان و بیزاری جستن از آن‌ها[۸۴] را در حج، برای بی‌اثر ساختن توطئه‌هایشان لازم شمرد.[۸۵] وی همواره خطاب به سرپرستان حاجیان، بر بهره‌گیری از ظرفیت حج برای پاکسازی آن از طاغوت و بازگشت به اسلام راستین تاکید می‌نمود.[۸۶]

برائت از مشرکان پس از انقلاب اسلامی

مراسم برائت از مشرکان در نخستین حج‌گزاری ایرانیان پس از پیروزی انقلاب به سال 58، با راهپیمایی آرام در مدینه برگزار شد و به تدریج به شکل راهپیمایی اعتراضی درآمد. شماری فراوان از حاجیان ایرانی و غیر ایرانی، با هماهنگی دولت سعودی در مکان‌هایی گرد آمده، با سردادن شعارهایی، بیزاری خود را از شرک و طاغوت‌های زمان اعلان و مسلمانان را به اتحاد و برادری دعوت می‌کردند. اما در پی نزدیکی دولت عربستان سعودی به آمریکا، برگزاری این مراسم با وجود هماهنگی دولت‌های ایران و عربستان، با دشواری‌ها و محدودیت‌هایی روبه‌رو شد.[۸۷] بدعت‌آمیز دانستن آیین برائت از سوی پیروان محمد بن عبدالوهاب نیز مانعی دیگر بر سر راه برائت از مشرکان شمرده شده است.[۸۸]

راهپیمایی وحدت در سال 1360

در پی همین محدودیت‌ها، در راهپیمایی وحدت به سال 1360ش. در مدینه، نیروهای سعودی به حاجیان ایرانی حمله‌ور شدند. در این سال، ملک خالد بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، در نامه‌ای به امام خمینی، نظر دانشوران حجاز درباره فردی بودن حج را اعلام کرد و برپایی تظاهرات در ایام حج را بدعت و مزاحمتی برای دیگر حاجیان برشمرد.[۸۹]

امام خمینی در پاسخ، ضمن دعوت کشورهای اسلامی به اتحاد، نفاق و اختلاف را منشا همه گرفتاری‌های مسلمانان دانست و با اشاره به نقش تاریخی حرمین شریفین به عنوان مرکز عبادی سیاسی مسلمانان، جرم شناختن آیین برائت از مشرکان در مکه را نتیجه کج‌فهمی‌ها، غرض‌ورزی‌ها و تبلیغات گسترده ابرقدرت‌ها دانست.[۹۰]

حج خونین

از سال 1362ش. برگزاری آیین برائت از مشرکان بر دامنه کشمکش‌ها افزود؛ ولی در بیشتر موارد، مشکلات با مذاکره و پیگیری دو طرف حل و فصل می‌شد. این اختلاف‌ها تا 1366ش. ادامه یافت. در آن سال، با وجود هماهنگی کامل مقام‌های ایرانی و سعودی در برگزاری مراسم برائت در بعد از ظهر ششم ذی‌حجه 1407ق. در مکه، [۹۱] لحظاتی در پی آغاز مراسم و سخنرانی سرپرست حجاج، نیروهای پلیس عربستان با سلاح‌های سرد و گرم و با همراهی برخی افراد دارای لباس شخصی که بر بام ساختمان‌ها مستقر بودند، به حاجیان حمله کردند.[۹۲]

بر پایه اطلاعیه رسمی وزارت امور خارجه ایران، در این حملات 366 تن شهید، اسیر و مفقود شدند و بعدها آمار کشته‌شدگان به 400 تن رسید.[۹۳] این رویداد که سبب شد تا این روز به جمعه خونین مکه شهرت یابد، واکنش بسیار سخت امام خمینی را در پی داشت.[۹۴]

پس از این حادثه، روابط ایران و عربستان و نیز اعزام حاجیان ایرانی به مدت چهار سال قطع شد.[۹۵]

بعد از رحلت امام خمینی(ره)

با رحلت امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای از آغاز رهبری خویش، بر مواضع بنیان‌گذار انقلاب اسلامی درباره ابعاد سیاسی حج، از جمله اعلان برائت از مشرکان، تاکید ورزید و آن را فرصتی برای رویارویی با نقشه‌های استکبار و صهیونیسم برشمرد.[۹۶]

با وجود از سرگیری روابط ایران و عربستان به سال 1370ش. و اعزام حاجیان، پیشگیری سعودی‌ها از برگزاری مراسم برائت در این دوره نیز ادامه یافت و برپایی آن در این سال‌ها با دشواری‌هایی مواجه شد. به سال 1370ش. این مراسم در مقابل بعثه جمهوری اسلامی در مکه[۹۷] برگزار گشت.[۹۸] به سال 1371ش. برابر با ششم ذی‌حجه 1412 ق. این مراسم مانند سال پیش با شکوه فراوان انجام شد.[۹۹]

مراسم برائت در حال حاضر

از سال 1372ش. به سبب مخالفت سخت عربستان و تجهیز نیروی نظامی در محل برگزاری مراسم، [۱۰۰] برگزاری راهپیمایی برائت از مشرکان در مکه حذف و با موافقت رهبر انقلاب، این مراسم ابتدا در منا[۱۰۱] و سال‌های بعد در عرفات[۱۰۲] برگزار شد. از آن پس، آیین برائت همه ساله با پیام رهبر جمهوری اسلامی ایران و با حضور شخصیت‌های دینی و سیاسی و‌ اندیشمندان کشورهای اسلامی در عرفات برگزار می‌گردد.

در سال‌های اخیر، این مراسم صبح روز عرفه در محل بعثه رهبر جمهوری اسلامی ایران، در صحرای عرفات، با شعارهایی همچون «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر آمریکا»، «یا ایها المسلمون اتّحدوا اتّحدوا»، و «تفرقه و اختلاف پیروی از شیطان است» از سوی حاجیان ایرانی و غیر ایرانی در پی تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز می‌شود و در ادامه، سرپرست حاجیان ایرانی، پیام رهبر جمهوری اسلامی ایران را به دو زبان فارسی و عربی می‌خواند. در پایان نیز قطعنامه‌ای خوانده می‌شود و زائران پس از هر بند، تکبیرگویان آن را تایید می‌کنند.[۱۰۳]

پیوند به بیرون

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج1، ص236؛ تاج العروس، ج1، ص113؛ قاموس قرآن، ج1، ص173، «برا.
  2. الصحاح، ج1، ص36؛ قاموس قرآن، ج1، ص173، «برء.
  3. مفردات، ص121، «برا.
  4. لسان العرب، ج1، ص33، «برا.
  5. العین، ج8، ص289؛ مفردات، ص121؛ التحقیق، ج1، ص239، «برا.
  6. التبیان، ج2، ص65-66.
  7. الکافی، ج2، ص125.
  8. الکشاف، ج2، ص242-245؛ جوامع الجامع، ج2، ص36.
  9. حیاة محمد، ص296-297؛ ابعاد سیاسی و اجتماعی حج، ص106-107.
  10. السیرة النبویه، ج2، ص434؛ الطبقات، ج2، ص7؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص66.
  11. اعلام الوری، ج1، ص157-158؛ امتاع الاسماع، ج1، ص69؛ نک: انساب الاشراف، ج1، ص371؛ المغازی، ج1، ص176.
  12. فتوح البلدان، ص44؛ معجم البلدان، ج2، ص67.
  13. فتوح البلدان، ص67.
  14. انساب الاشراف، ج1، ص79-80؛ المغازی، ج2، ص781-782؛ تفسیر فرات کوفی، ص162.
  15. الطبقات، ج2، ص74؛ انساب الاشراف، ج1، ص439-440؛ السنن الکبری، ج9، ص232-233؛ السیرة النبویه، ج4، ص851-852.
  16. الطبقات، ج1، ص219-220؛ فتوح البلدان، ص72-73.
  17. السیرة النبویه، ج4، ص944.
  18. الطبقات، ج1، ص222.
  19. الکامل، ج6، ص46؛ اسد الغابه، ج1، ص217.
  20. الطبقات، ج1، ص234.
  21. اسد الغابه، ج2، ص118.
  22. المغازی، ج3، ص1075.
  23. التفسیر الکبیر، ج15، ص523؛ جامع البیان، ج10، ص77؛ زاد المسیر، ج3، ص301-302؛ بحارالانوار، ج21، ص205.
  24. الطبقات، ج2، ص125-128؛ زاد المسیر، ج3، ص314.
  25. التفسیر الکبیر، ج15، ص524.
  26. نک: تفسیر عیاشی، ج2، ص73-74؛ مجمع البیان، ج5، ص6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص67-68.
  27. جامع البیان، ج10، ص85-86؛ مجمع البیان، ج5، ص7.
  28. سیره ابن اسحق، ج2، ص75؛ السیرة النبویه، ج1، ص130-131؛ الروض الانف، ج1، ص249-250.
  29. البدایة و النهایه، ج5، ص44-45؛ مجمع البیان، ج5، ص7.
  30. نک: معانی القرآن، ج1، ص420؛ البدایة و النهایه، ج5، ص44-45؛ جوامع الجامع، ج2، ص37-38.
  31. احکام القرآن، ج5، ص327.
  32. ابعاد سیاسی و اجتماعی حج، ص98.
  33. تفسیر تسنیم، ج14، ص542؛ ج15، ص704.
  34. التبیان، ج2، ص434.
  35. المیزان، ج5، ص373؛ التفسیر الکبیر، ج12، ص384.
  36. التفسیر الکبیر، ج12، ص384؛ المیزان، ج5، ص373.
  37. تفسیر ابن کثیر، ج3، ص124.
  38. مجمع البیان، ج9، ص192.
  39. الخصال، ج1، ص21.
  40. صحیفه سجادیه، دعای47؛ تفسیر منسوب به امام عسکری، ص19، 39.
  41. کامل الزیارات، ص177؛ المزار، ص482.
  42. تفسیر ابن ابی حاتم، ج6، ص1895؛ الکشاف، ج2، ص315.
  43. التبیان، ج3، ص550.
  44. نک: ارشاد الاذهان، ص609.
  45. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص228.
  46. الکافی، ج1، ص282.
  47. نمونه، ج7، ص256.
  48. روابط بین الملل در اسلام، ص180-181.
  49. بیان السعاده، ج2، ص245.
  50. ابعاد سیاسی و اجتماعی حج، ص101.
  51. المیزان، ج14، ص369.
  52. نک: التهذیب، ج5، ص22.
  53. نک: علل الشرائع، باب177، ص437.
  54. نک: الطبقات، ج8، ص7؛ فتح الباری، ج1، ص60.
  55. نک: السیرة النبویه، ج4، ص1022-1025؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص102-109.
  56. کتاب سلیم بن قیس، ص787؛ الاحتجاج، ج2، ص18-19؛ بحار الانوار، ج33، ص181-182.
  57. نک: الاحتجاج، ج2، ص18-19.
  58. سیره پیشوایان، ج9، ص11؛ زندگانی چهارده معصوم، ج7، ص38.
  59. نک: المناقب، ج3، ص306-307.
  60. میقات حج، سال1، ش4، ص11، «بهره گیری از ابعاد سیاسی حج.
  61. مناقب اهل البیت، ص268.
  62. المناقب، ج3، ص427-429.
  63. میقات حج، ش30، ص216-228، «برائت از مشرکین از دیدگاه امام خمینی.
  64. مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکین، ص162؛ البرائة من المشرکین، ص232-251.
  65. البرائة من المشرکین، ص232-251.
  66. در راه برپایی حج ابراهیمی، ص166.
  67. الکلیات، ص353، «جدل.
  68. الکافی، ج4، ص338؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص328؛ البرهان، ج1، ص427.
  69. تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص348-349؛ التبیان، ج2، ص164؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص407.
  70. حج27، ص85؛ میقات حج، ش25، ص35، 38-40، «مبانی دینی برائت از مشرکین.
  71. صحیفه امام، ج20، ص111.
  72. صحیفه امام، ج20، ص314-315؛ صحیفه حج، ج1، ص184.
  73. صحیفه حج، ج1، ص197-199.
  74. صحیفه امام، ج20، ص94.
  75. صحیفه امام، ج20، ص317-318.
  76. صحیفه امام، ج15، ص168-169.
  77. صحیفه امام، ج21، ص22.
  78. مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکان، ص86.
  79. ابعاد سیاسی و اجتماعی حج، ص111.
  80. صحیفه حج، ج1، ص188-189.
  81. صحیفه حج، ج1، ص184، 197، 199.
  82. نک: وسائل الشیعه، ج11، ص16؛ میقات حج، ش30، ص227-228، «برائت از مشرکان از دیدگاه امام خمینی.
  83. صحیفه امام، ج10، ص158.
  84. صحیفه امام، ج18، ص86-89؛ ج19، ص333-345.
  85. صحیفه امام، ج13، ص207-211.
  86. میقات حج، ش30، ص98، «امارت حج و زعامت حجاج.
  87. نک: چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی، ص88-89.
  88. مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، ص34.
  89. روزنامه جمهوری اسلامی، سال سوم، ش682.
  90. صحیفه امام، ج15، ص290.
  91. نک: آن سوی حج خونین، ص13-20.
  92. آن سوی حج خونین، ص15-20.
  93. کیهان، 12/5/1366؛ گل‌واژه‌های حج و عمره، ص112.
  94. صحیفه امام، ج20، ص349-350، 391؛ ج21، ص74.
  95. کیهان، 26/5/1366؛ عربستان سعودی، ص126.
  96. نک: صحیفه حج، ج2، ص172-173، 203.
  97. سیمای حج در سال 70، ص190.
  98. کیهان، 30/3/1370.
  99. نک: با کاروان ابراهیم، ص113-145.
  100. مروری بر روابط ایران و عربستان، ص95، 97.
  101. با کاروان عشق، ص171-173.
  102. صحیفه حج، ج2، ص230.
  103. حج27، ص324؛ حج25، ص294-301؛ حج29، ص162-172.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل برائت از مشرکان.

آن سوی حج خونین: سید حسن میردامادی، تهران، مرکز تحقیقات و نشر حج، 1367ش.

ابعاد سیاسی و اجتماعی حج: محمد تقی رهبر، تهران، مشعر، 1377ش.

الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م. 520ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق.

احقاق الحق: نورالله الحسینی الشوشتری (م. 1019ق.)، تعلیقات شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، 1406ق.

احکام القرآن: الجصاص (م. 370ق.)، به کوشش قمحاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.

ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن: محمد سبزواری (م. 1409ق.)، بیروت، دار التعارف، 1419ق.

اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.

اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق.

امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.

انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.

با کاروان ابراهیم در سال 71: جعفریان و خسروی، مشعر، 1371ش.

با کاروان عشق در سال 72: رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1372ش.

بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.

البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.

البرائة من المشرکین بین المعنی الشرعی و التاویلات الشیعی: عبدالرحمن بن عبدالله آل علی، دار اضواء المجتمع.

البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م. 1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق.

بیان السعاده: الجنابذی (م. 1327ق.)، بیروت، اعلمی، 1408ق.

تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق.

تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.

التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.

تسنیم: جوادی آملی، قم، اسراء، 1378ش.

تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (م. 327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق.

تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.

تفسیر العیاشی: العیاشی (م. 320ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.

التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.

التفسیر المنسوب الی الامام العسکری7: به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی، 1409ق.

تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م. 307ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.

تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.

تفسیر نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.

تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.

جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.

جوامع الجامع: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گرجی، تهران، 1378ش.

چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی: روح الله رمضانی، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1380ش.

حج25: رضا مختاری، تهران، مشعر، 1384ش.

حج27 گزارشی از حج‌گزاری 1427ق./ 1385ش.: حسن مهدویان.

حج29: حجت الله بیات و سید حسین اسحاقی، تهران، مشعر، 1388ش.

الخصال: الصدوق (م. 381ق.)، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.

در راه برپایی حج ابراهیمی: عباسعلی عمید زنجانی، وزارت ارشاد.

روابط بین الملل در اسلام: جوادی آملی، به کوشش سعید بندعلی، اسراء، 1388ش.

الروض الانف: السهیلی (م. 581ق.)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.

زاد المسیر: ابن جوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر.

السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.

سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.)، به کوشش محمد حمید الله‏، معهد الدراسات و الابحاث.

سیمای حج در سال70: سرهنگی، گیویان، بهبودی.

الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.

الصحیفة السجادیه: علی بن الحسین (ع)، قم، الهادی، 1418ق.

صحیفه امام: مجموعه سخنرانی امام خمینی1.

صحیفه حج: سخنان امام خمینی1 و آیت‌الله خامنه‌ای، مرکز تحقیقات حج.

الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر.

عربستان سعودی: رقیه سادات عظیمی، وزارت امور خارجه، 1375ش.

علل الشرائع: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق.

العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.

فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.

فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، بیروت، دار الهلال، 1988م.

قاموس قرآن: علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371ش.

کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م. 368ق.)، نجف، مرتضویه، 1356ق.

کتاب سلیم بن قیس: الهلالی (م. 76ق.)، قم، الهادی، 1415ق.

الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.

الکامل فی ضعفاء الرجال: عبدالله بن عدی (م. 365ق.)، به کوشش غزاوی، بیروت، دار الفکر، 1409ق.

الکشاف: الزمخشری (م. 538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.

گل‌واژه‌های حج و عمره: علیرضا بصیری، تهران، مشعر، 1387ش.

لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.

مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکین: جواد ورعی، مشعر، 1379ش.

مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.

مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر: بهرام اخوان کاظمی، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات، 1373ش.

المزار الکبیر: محمد بن المشهدی (م. 610ق.)، به کوشش القیّومی، قم، النشر الاسلامی، 1419ق.

معانی القرآن: الفراء (م. 207ق.)، به کوشش نجاتی و نجار، مصر، دار الکتب المصریه.

معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.

معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. 395ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق.

المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.

مفردات: الراغب (م. 425ق.)، نشر الکتاب، 1404ق.

من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.

مناقب اهل البیت: : حیدر علی الشیروانی (م. قرن12ق.)، به کوشش الحسون، منشورات الاسلامیه، 1414ق.

مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق.

المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.

میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.

وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.