حج بانوان

از ویکی حج


بر پايه فقه اسلامي، حج بر زنان -همانند مردان- واجب است و شرايط استطاعت و وجوب حج براي زنان همان شرايط حج مردان است؛ البته برخي فقها شرايط ديگري براي وجوب حج بر زنان افزوده‌اند. بانوان در برخي احکام حج با مردان تفاوت دارند. در اين مقاله، احکام اختصاصي حج بانوان مورد بحث قرار مي‌گيرد و به مباحث عمومي و کلي حج بانوان که مشترک با مردان است، پرداخته نمي‌شود.

وجوب حج

از منظر فقه اسلامي، تکليف به حج به طور يکسان متوجه زنان و مردان است[۱]؛ در احاديث نيز، اداي حج و عمره براي زن، به منزله جهاد در راه خدا دانسته شده است.[۲] فقيهان امامي[۳] و اهل سنت،[۴] به استناد آيات، احاديث و اجماع،[۵] قائلند که هر کس شرايط وجوب را داشته باشد، چه زن، چه مرد و چه خنثا، حج بر او واجب مي‏شود و احکام اختصاصي و متفاوت هر يک از زن و مرد در برخي مسائل، به عنوان استثناء مطرح شده است. اين احکام اختصاصي را مي‌توان در دو بخش کلي دسته‌بندي کرد: بخشي که مربوط به پيش از حج و شرايط مستطيع شدن زن است و بخشي که مربوط به اعمال و مناسک حج است.

استطاعت

به طور کلي، شرايط استطاعت و وجوب حج براي بانوان همان شرايط وجوب و استطاعت براي مردان است.[۶] با اين حال، زنان در اين زمينه احکام ويژه‌اي دارند. مهم‌ترين اين احکام عبارتند از:

هزينه حج

بنا بر نظر فقيهان، هزينه سفر حج زن بر عهده خود اوست و زني که خودش هزينه حج را دارد يا با کسب مي‏تواند هزينه خويش را به دست آورد، مستطيع محسوب مي‌شود و بايد در نخستين فرصت حج را به جا آورد. حتي اگر به سبب حج رفتنِ اين زن، شوهر او براي مخارج زندگي به زحمت مي‏افتد، در صورتي که به زحمت افتادن شوهره موجب اختلال در زندگي زن نباشد، مستطيع است و بايد به حج برود و به زحمت افتادن شوهر، مانع استطاعت زن نمي‏شود.[۷] ولي زني که خودش هزينه حج (يا بخشي از آن) را ندارد، اما شوهر يا پدر او يا شخص ديگر هزينه حج او (يا کمبود آن) را متقبل شود يا او را به حج ببرد و هزينه او را هم بپردازد، چنانچه به گفته او اطمينان داشته باشد، واجب است قبول کند و به حج برود و اين حج مجزي از حَجّة الاسلام خواهد بود.[۸]

نفقه زن

هر چند هزينه سفر حج زن -چه واجب و چه مستحب- بر عهده شوهر نيست، ولي فقها تصريح کرده‏اند در مدتي که زن در سفر حج است، چه واجب-حتي اگر اجازه نگرفته باشد- و چه مستحب- اگر با اذن شوهر باشد- معادل نفقه او، اگر در مسافرت نبود، بر عهده شوهر است.[۹] در واقع تنها به اندازه تفاوت هزينه سفر و حَضَر بر عهده خود زن است و اگر تفاوت نداشته باشد، همه بر عهده شوهر است. از اين رو به تصريح فقها گاه ممکن است زن بدون اين که خود سرمايه‏اي داشته باشد، مستطيع گردد.[۱۰]

مهريه

به نظر فقيهان، زني که مهريه او به مقدار هزينه حج يا بيشتر از آن است يا هزينه حج او را کامل مي‏کند، در صورتي که شوهرش توانايي پرداخت مهريه را ندارد، زن حق مطالبه مهريه را ندارد و مستطيع به شمار نمي‌رود. ولي اگر شوهر توانايي پرداخت مهريه را دارد و تقاضاي مهر از شوهر، موجب بروز ناراحتي و مشکلات در زندگي نشود و او حاضر به پرداخت آن باشد، مستطيع محسوب مي‌شود و مطالبه مهر، نه تنها مانعي ندارد، بلکه لازم است. ولي اگر تقاضاي مهريه براي زن موجب مشکلاتي در زندگي شود، مطالبه آن لازم نيست و استطاعت حاصل نمي‏شود. همچنين اگر مردي، به هر علتي، مهريه همسرش را نپردازد، حج بر زن واجب نمي‏شود و با ترک آن، حج بر او مستقرّ نمي‏شود. ولي اگر مرد، حاضر به پرداخت بوده و زن مطالبه نکرده باشد، حج بر عهده زن مستقر مي‏گردد.[۱۱]

وعده ضمن عقد

بنا بر نظر فقها، اگر مردي ضمن عقد ازدواج، به همسرش وعده سفر حج داده باشد، صرف وعده، موجب استطاعت زن نمي‏شود. ولي بر شوهرش لازم است به وعده‏اش وفا کند و حکم مطالبه آن، با فرض اين که استحقاق مطالبه کردن ثابت شده باشد، مانند مهريه است.[۱۲]

رجوع به کفايت

به نظر فقيهان، در مورد بانوان شوهردار که تحت تکفّل شوهر خود هستند و هزينه زندگي آنان بر عهده شوهر است، داشتن راه درآمد شرط نيست و «رجوع به کفايت» (يعني اين‌که پس از بازگشت از حج، راه درآمدي داشته باشد، به گونه‌اي که براي زندگاني به سختي و حرج نيفتد) براي آنان محقّق است و به بيش از آن نيازي نيست.[۱۳] ولي زني که افرادي را تحت تکفّل دارد و هزينه زندگي آن‌ها بر عهده اوست، مثل زني که همسرش از دنيا رفته و او مخارج فرزندانش را عهده‏‌دار است، در صورتي مستطيع است که علاوه بر هزينه حج و احتياجات زندگي، مخارج افراد تحت تکفل خود را، تا برگشت از حج، داشته باشد. همچنين زني که شوهرش از دنيا رفته و اموالي از ارث به او رسيده که به مقدار هزينه حج است، در صورتي مستطيع است که راه درآمدي پس از بازگشت از سفر حج داشته باشد. البته اگر به سبب حج رفتن از غنا به فقر مي‏افتد، حج بر او واجب نيست.[۱۴]

اذن شوهر

به نظر فقيهان امامي[۱۵] و شماري از فقيهان اهل سنت،[۱۶] به استناد احاديث،[۱۷] حج واجب، مشروط به اذن کسي از جمله شوهر نيست و حتي اگر شوهر اذن ندهد، زن بايد به حج برود و شوهر نيز حق ندارد زن را از انجام حجِ واجب، منع کند. البته در صورت وسعت وقت، مي‏تواند رفتن او را تا آخرين کاروان به تأخير بيندازد. همچنين اداي حجي که به سبب نذر بر زن واجب شده باشد، منوط به اذن شوهر نيست. البته در صورتي که شرايط وجوب نذر حاصل باشد.[۱۸] درباره شرايط نذر براي زن، بيشتر فقها بر آنند که زن شوهردار، بايد براي نذر، از شوهر خود اجازه بگيرد و بدون اذن، نذر او صحيح نيست.[۱۹] اما برخي ديگر گفته‌اند که اگر نذر زن، مزاحم حق شوهر نباشد، اجازه لازم نيست. بر اين اساس، زن مي‏تواند براي اداي حج واجب (حجة الاسلام يا حج نذري)، بر خلاف رضايت شوهر، سفر کند؛ با اين حال براي زن مستحب است از همسر خود اجازه بگيرد و رضايت او را جلب کند.[۲۰]

به اجماع فقهاي امامي[۲۱] و اهل سنت،[۲۲] به دليل احاديث [۲۳] و تقدم حق واجب شوهر بر کار مستحب زن،[۲۴] اداي حج استحبابي توسط زن، مشروط به اذن شوهر اوست و اگر شوهرش اجازه ندهد و او به حج برود، معصيت کرده و بايد نمازهايش را تمام بخواند و استحقاق نفقه را هم ندارد.[۲۵] برخي فقها منظور از حق واجب شوهر را اعم از حق بهره ‏مندي جنسي دانسته‌اند. بنابر اين تنها محدود به جايي نمي‏شود که عملاً اين حق شوهر فوت شود، بلکه حتي اگر به دليل بيماري يا مُحرم بودن يا در سفر بودن، شوهر امکان بهره‏مندي عملي از آن را نداشته باشد، باز مي‏تواند مانع حج استحبابي زن شود.[۲۶] هرچند برخي در اين نظر مناقشه کرده‌اند.[۲۷]

به نظر فقيهان، در تمامي احکام مذکور، زني که در طلاق رِجعي است و عدّه ‏اش تمام نشده، مانند زن شوهردار است؛ زيرا در طلاق رجعي، مرد حق بازگشت و بهره‌مندي از زن را دارد و حج، مانع اين حق است.[۲۸] ولي در عده طلاق بائن و نيز عده وفات، به حج رفتن -خواه واجب و خواه مستحب- براي زن جايز است و نيازي به اجازه نيست.[۲۹]

وجود محرم

به نظر فقيهان امامي،[۳۰] شافعي[۳۱] و مالکي،[۳۲] وجود «مَحرم» و امکان همراه داشتن او در سفر حج، شرط استطاعت و وجوب حج براي زن نيست؛ چه زن پير باشد چه جوان، و چه ازدواج کرده باشد يا نکرده باشد؛[۳۳] زيرا شرايط وجوب حج براي زن و مرد يکسان است و آنچه در سفر حج ملاک اصلي است، داشتن امنيت و اطمينان به سلامت در سفر است.[۳۴]از اين رو اگر زن بتواند به تنهايي به حج برود و بر خود نترسد، شرط نيست که مَحرمي همراه او باشد. اگر زن امنيت نداشته باشد و نتواند تنها به حج برود و نيازمند همراهي مَحرم باشد، واجب است يکي از محارم يا فرد مورد اطميناني را همراه خود ببرد و اگر مَحرمي همراه او نشود، حج بر او واجب نخواهد بود؛ زيرا بدون مَحرم، توان سفر حج را ندارد. بر اين اساس، وجود مَحرم تنها در صورت نياز، شرط استطاعت و وجوب حج خواهد بود.[۳۵]

در مقابل، فقيهان حنبلي[۳۶] و حنفي،[۳۷] وجود مَحرم را به طور مطلق (به نظر حنبليان) يا در صورتي که فاصله زن تا مکه به اندازه سه روز باشد (به نظر حنفيان)، شرط استطاعت شمرده و تصريح کرده‌اند که از جمله شرايط وجوب حج بر زن، آن است که زن-هرچند پير باشد-با خود، مرد مَحرمي همراه داشته باشد؛ مانند پدر، برادر، شوهر، عمو و دايي و اگر واجد آنان نباشد، حج براي او واجب و حتي جايز نخواهد بود.[۳۸]


احکام حج بانوان

احکام اختصاصي مربوط به مناسک حج بانوان را مي‏توان به دو بخش کلي تقسيم کرد: بيشتر اين احکام، احکامي عمومي است که مربوط به تمامي بانوان در شرايط مختلف است و پاره‌اي از آنها، مسائلي است که تنها در مواقع اضطراري و موقعيت‌هاي استثنايي و براي گروهي از زنان (مانند زنان داراي عذر در ايام عادت ماهانه) رخ مي‌دهد؛

از جمله احکام مربوط به محل احرام، نيت و طواف. مهم‌ترين احکام ويژه بانوان در حج و عمره عبارتند از:

احرام

احکام و شرايط احرام بانوان همان شرايط و احکام احرام مردان است؛ جز در برخي موارد که تفاوت‌هايي ميان آنان وجود دارد؛ از جمله:

محل احرام

به نظر برخي فقيهان امامي، حج‌گزاراني که از مدينه به مکه مي‏روند، بايد داخل مسجد شجره مُحرم شوند و احرام در خارج مسجد، هرچند نزديک آن باشد، صحيح نيست. اما از آن‌جا که ورود به مسجد، براي بانوان داراي عذر (شامل زن حائض، يعني زني که در ايام عادت ماهانه است و زن نَفْساء يعني زني که پس از زايمان خون مي‏بيند) جايز نيست، آنان يا بايد با نذر پيش از ميقات (مثلاً در مدينه) محرم شوند يا اگر با نذر محرم نشده‌‏اند، بايد درحال عبور از مسجد محرم شوند. ولي نبايد در مسجد توقف کنند. البته اگر نتوانند در حال عبور از مسجد شجره محرم شوند و نمي‏توانند تا وقت پاک شدن صبر کنند، احتياط آن است که نزديک مسجد مُحرم شوند و در جُحفه يا مُحاذي آن احرام را تجديد کنند.

اگر زنِ داراي عذر، به گمان اين‌که احرام بستن براي او ممنوع است، بدون احرام از ميقات عبور کند، بايد در صورت امکان برگردد و از ميقات احرام ببندد و در غير اين صورت، اگر وارد حرم نشده، از همان محل و اگر وارد حرم شده، بايد به بيرون از حرم بازگردد و اگر اين هم براي او امکان ندارد، از همان جا مُحرم شود.[۳۹]زن مستحاضه هم بايد داخل مسجد شجره محرم شود و رفتن او به مسجد جايز است. غسل مستحبي زن حائض، نفساء و مستحاضه قبل از ورود به مسجد صحيح است [۴۰] حتي برخي اين استحباب را براي اين زنان بيشتر از ديگران دانسته‌اند.[۴۱]

نيت احرام

در صورتي که زن، در ميقات حائض باشد و بداند که تا پايان وقت عمره تمتّع پاک نمي‏شود، به نظر برخي فقيهان، بايد به نيت حج افراد محرم شود؛ يعني با همان احرام به عرفات برود و وقوف به عرفات و مشعر و اعمال منا را انجام دهد و پس از پاک شدن، طواف و نماز و سعي و طواف نساء و نماز آن را به جا آورد. سپس براي انجام عمره مفرده به خارج حرم (مثلاً تنعيم) برود و در آن‌جا محرم شود و اعمال عمره مفرده را به جا آورد. ولي برخي ديگر گفته‌اند که چون اين يقين، بر حسب عادت است و امکان دارد بر خلاف عادت پاک شود، احتياط آن است که در وقت احرام قصد کند: «محرم مي‏شوم به احرامي که بر من واجب است از عمره تمتّع يا حج افراد». پس اگر پيش از گذشتن وقت عمره پاک شد، اعمال عمره را تمام کند و مُحِلّ شود و بعد اعمال حج را به جا آورد و حج تمتّع او صحيح است و اگر پاک نشد، به همان احرام، اعمال حج افراد را به جا آورد و بعد عمره مفرده به جا آورده و حج افراد او صحيح است.[۴۲]

لباس احرام

به نظر فقيهان[۴۳] و به دليل احاديث،[۴۴] بر بانوان پوشيدن لباس خاصي به عنوان لباس احرام-چنان‌که بر مردان واجب است- لازم نيست و زنان مي‏توانند در همان لباسي که بر تن دارند، در صورتي که داراي شرايط باشد، مُحرم شوند. برخي نيز پوشيدن لباس احرام را براي زنان مستحب دانسته‌اند.[۴۵] افزون بر اينها، برخي بر آنند که لباس احرام زن نبايد از حرير خالص باشد. نيز پوشيدن لباس رنگي براي زن احرام‌گزار مکروه و انتخاب رنگ سفيد براي لباس احرام او بهتر است. [۴۶]

تلبيه

از واجبات احرام، تلبيه (لبيک گفتن) است و از مستحبّات تلبيه، به نظر فقيهان امامي[۴۷] و اهل سنت،[۴۸] به استناد احاديث[۴۹]، بلند کردن صدا هنگام لبيک گفتن است؛ حتي معدودي از فقيهان، قائل به وجوب آن شده ‏اند.[۵۰] (¬ تلبيه٭) اما استحباب بلند گفتنِ تلبيه اختصاص به مردان دارد و فقهاي امامي[۵۱] و اهل سنت،[۵۲] به استناد احاديث[۵۳]، زنان را مشمول آن ندانسته ‏اند. بلکه حتي آهسته گفتنِ تلبيه را براي آنان مستحب شمرده ‏اند[۵۴] زيرا آهسته گفتن، با اصل پوشيدگي درباره زنان متناسب‌تر است.[۵۵] از اين رو برخي فقيهان اهل سنت گفته‌اند که بلند گفتن تلبيه براي زن، به اندازه‌اي که تنها خودش بشنود، جايز است.[۵۶] همچنين از مستحبات تلبيه، تکرار آن در حال احرام است. به تصريح فقيهان، تکرار تلبيه براي زن حائض و نفساء نيز مستحب است.[۵۷]

منبع‌شناسی

در منابع فقهي، مباحث مربوط به حج بانوان، بيشتر در مبحث حج و گاه در مباحثي چون طهارت ذکر شده است. برخي فقيهان نيز بابي جداگانه از مبحث حج را به احکام بانوان اختصاص داده و در آن، ضمن تأکيد بر برخي احکام مشترک ميان زن و مرد (مانند اصل وجوب حج)، مهم‌ترين احکام اختصاصي حج و عمره زنان را گرد آورده‌اند. همچنين در اين زمينه، مي‌توان به کتاب احکام النساء شيخ مفيد اشاره کرد که بابي از آن، به احکام حج و عمره بانوان اختصاص داده شده است. از تک نگاري‌هاي مربوط به اين موضوع نيز مي‌توان از دو کتاب مناسک حج (ويژه بانوان) و مناسک عمره مفرده (ويژه بانوان) نوشته محمدحسين فلاح‌زاده ياد کرد.


پانویس

  1. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330.
  2. مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص75؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص968؛ سنن الدارقطني، ج2، ص249
  3. الکافي في الفقه، ص192؛ الحدائق الناضره، ج15، ص127؛ جواهر الکلام، ج18، ص450
  4. الحاوي الکبير، ج4، ص92
  5. جواهر الکلام، ج17، ص‏220، 330.
  6. السرائر، ج1، ص621.
  7. مناسک حج، محشي، ص43.
  8. مناسک حج، محشي، ص33.
  9. السرائر، ج1، ص622.
  10. السرائر، ج1، ص622؛ الجامع للشرائع، ص221؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص417.
  11. مناسک حج، محشي، ص40-41؛ مناسک حج و عمره، بهجت، ص45-46.
  12. مناسک حج و عمره، بهجت، ص45-46.
  13. مناسک حج و عمره، بهجت، ص45-46.
  14. مناسک حج، محشي، ص36، 40.
  15. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص‏86؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.
  16. الکافي في فقه الإمام أحمد، ج1، ص470.
  17. تهذيب الاحکام، ج5، ص400.
  18. تذکرة الفقهاء، ج7، ص88.
  19. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330؛ السرائر، ج1، ص621
  20. المجموع، ج8، ص325؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص‏87
  21. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330؛ مسالک الافهام، ج2، ص153؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.
  22. المغني، ج۳، ص203؛ المجموع، ج8، ص332.
  23. وسائل الشيعه، ج8، ص110.
  24. مدارک الاحکام، ج7، ص91؛ المغني، ج۳، ص165.
  25. الجامع للشرائع، ص221
  26. جواهر الکلام، ج17، ص333-334.
  27. مدارک الاحکام، ج7، ص91.
  28. مسالک الافهام، ج2، ص154؛ مدارک الاحکام، ج7، ص92؛ الحدائق الناضره، ج14، ص146-147.
  29. السرائر، ج1، ص622؛ مدارک الاحکام، ج7، ص93؛ الحدائق الناضره، ج14، ص147.
  30. مسالک الافهام، ج2، ص153؛ مدارک الاحکام، ج7، ص89؛ الحدائق الناضره، ج14، ص143.
  31. المجموع، ج8، ص343.
  32. مواهب الجليل، ج3، ص447.
  33. مستمسک العروة الوثقی، ج10، ص331-332؛ مهذب الأحکام، ج12، ص148.
  34. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330؛ غنية النزوع، ص193؛ مسالک الافهام، ج2، ص153.
  35. مسالک الافهام، ج2، ص153؛ مدارک الاحکام، ج7، ص89-90؛ الحدائق الناضره، ج14، ص143.
  36. المغني، ج3، ص191؛ کشاف القناع، ج2، ص457.
  37. تحفة الفقهاء، ج1، ص387-388؛ بدائع الصنائع، ج2، ص123؛ البحر الرائق، ج2، ص552.
  38. تحفة الفقهاء، ج1، ص387-388؛ الشرح الکبير، ابن قدامه، ج3، ص190.
  39. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص330؛ السرائر، ج1، ص622-623؛ الجامع للشرائع، ص221.
  40. السرائر، ج1، ص622.
  41. المغني، ج۳، ص261.
  42. مناسک حج، محشي، ص118.
  43. مناسک حج، محشي، ص538-539.
  44. الکافي، ج4، ص344؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص340؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص73-74.
  45. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص319-320؛ مناسک حج، محشي، ص538-539.
  46. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص319-320؛ مناسک حج، محشي، ص538-539.
  47. السرائر، ج1، ص536؛ مستند الشيعه، ج11، ص319؛ جواهر الکلام، ج18، ص272.
  48. المبسوط، سرخسي، ج4، ص6؛ فتح العزيز، ج7، ص262، 263؛ کشاف القناع، ج2، ص487.
  49. سنن النسائي، ج5، ص162؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص326؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص92.
  50. تهذيب الاحکام، ج5، ص92؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص272.
  51. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص331؛ غنية النزوع، ص193؛ الحدائق الناضره، ج15، ص64.
  52. فتح العزيز، ج7، ص263؛ مواهب الجليل، ج4، ص202؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص541.
  53. الکافي، ج4، ص405
  54. الکافي، ج4، ص405
  55. جواهر الکلام، ج18، ص272.
  56. المغني، ج۲، ص257، ج3، ص310.
  57. مناسک حج و عمره، بهجت، ص218-219.