امارت مکه در دوره عباسیان
(132-656ق.) امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست بغداد در همه امور داخلی مکه بود؛ زیرا آن شهر به عنوان کانون مهم دینی برای خلفای عباسی جلوه میکرد. از این رو، خلفا اهتمام فراوان به تسلط کامل بر آن داشتند. البته مامون عباسی برای مکه چند امیر علوی نیز برگزید که در این دوران کاری استثنایی به شمار میرود. چنین برمیآید که هدف او از این کار، خشنود ساختن بخشی از شیعیان بوده است شاید نیز مامون خط سیر آنان را با دیگر علویان متفاوت میدانسته است.[۱] عبیدالله بن حسن بن عبیدالله علوی از علویانی است که مامون آنان را امیر حرمین ساخت.[۲]
در این دوران، گاه امارت مکه مستقل بود و گاه با امارت مدینه همراه میشد.[۳] به سال 196ق. داود بن عیسی عباسی امارت مدینه را نیز عهدهدار گشت و فرزندش سلیمان را به نیابت از خود بر آن شهر منصوب کرد.[۴] برخی امیران افزون بر مکه، بر طائف و جده نیز همزمان حکومت داشتند.[۵] از دلمشغولیهای امیران مکه در این دوران، قیام علویان بود که خود را برای خلافت شایستهتر شمرده، بنیعباس را غاصب حکومت میدانستند. از این رو، با فراهم شدن کوچکترین زمینه برای قیام، از خاستگاه خود در مدینه، حرکت خویش را آغاز میکردند. قیامهای نفس زکیه به سال 145ق،[۶] حسین بن علی حسنی (شهید فخ) در سال 169ق،[۷] ابن طباطبا به سال199ق.،[۸] محمد بن صالح بن عبدالله[۹] و محمد بن یوسف بن ابراهیم در سال 252ق.[۱۰] از آن شمار هستند.
پس از قیام نفس زکیه، عباسیان هوشیار شدند و امارت مکه را جز به خاندان عباسی نسپردند تا بتوانند از شورش علویان پیشگیری کنند. آنان همچنین اصرار داشتند که حکومت طائف و جده را همراه مکه کنند تا دایره نفوذ آن امیر را برای همه بلادی که از نظر آنان وضعی خاص داشت، گسترش دهند.[۱۱]
در اواخر این دوران و با نفوذ ترکان در دستگاه خلافت، شماری از آنان به امارت مکه دست یافتند. ایتاخ، از فرماندهان ترک، از آن جمله است.[۱۲] برخی ایرانیان همانند حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل وزیر مقتول مامون، در همین دوره از سوی مامون امیر مکه شدند.[۱۳] این دسته از امیران که از آنان به عنوان امیر مباشرتی میتوان یاد کرد، کسانی را برای اداره مکه انتخاب میکردند.
خدمات عمرانی عباسیان در مکه
عباسیان در طول حکومت دراز مدت خود، برای جلب نظر مسلمانان، تلاشهای عمرانی بسیار در مکه به دست امیران آن شهر انجام دادند. برخی تلاشهای آنان عبارتند از: گسترش مسجدالحرام، تزئین کعبه و طلاکاری نمودن در آن، فرستادن هدایای گرانبها برای آویختن در کعبه،[۱۴] تهیه پرده برای کعبه،[۱۵] تزئین مقام ابراهیم، تعمیر و بازسازی چاه زمزم، گسترش در مطاف، تعمیر حِجر اسماعیل، کشیدن چشمه و احداث برکهها در مکه.[۱۶]
در میان خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره ابوجعفر منصور و مهدی عباسی به لحاظ گستردگی از اهمیتی بیشتر برخوردار بود.[۱۷] این تلاشها بیشتر در دوران اول عباسیان (حک: 132-234ق.) انجام پذیرفت. از ویژگیهای این دوره میتوان به نیرومندی و اقتدار دستگاه خلافت و تمرکز قدرت در دست خلفا و حضور پررنگ ایرانیان در تشکیلات اداری اشاره کرد.[۱۸]
سفاح (132-136ق.) وی نخستین خلیفه عباسی بود که نخست به سال 132ق. مکه را در اختیار عمویش داود بن علی بن عبدالله عباسی نهاد و به او دستور داد تا برخی آثار اموی در مکه مانند مخزن آب ساخته شده به دست خالد بن عبدالله قسری را از میان ببرد. سفاح در پی برکناری داود، دایی خود، زیاد بن عبیدالله حارثی را به امارت مکه منصوب کرد که تا سال 136ق. بر آن شهر امیر بود. در همین سال، وی برکنار گشت و عباس بن عبدالله بن معبد عباسی تا زمان مرگ سفاح، امیر مکه شد. عمر بن عبدالحمید بن عبدالرحمن عدوی را نیز از امیران انتصابی سفاح دانستهاند.[۱۹]
منصور عباسی (136-158ق.) امیران مکه در دوران خلافت او عبارت بودند از: عباس بن عبدالله بن معبد عباسی و زیاد بن عبیدالله حارثی. وی تا 141ق. امیر مکه بود و به دستور منصور با خریدن خانههای مجاور سمت شمال و غرب مسجد آن را گسترش داد و به دو برابر دوران بنیامیه رساند.[۲۰] وی همچنین در پی تخریب دار القضاء (خانه عمر بن خطاب) و تبدیل آن به میدان، در ضلع غربی مسجد دری گشود که به نام خودش مشهور گشت.[۲۱]
از دیگر امیران این دوره، میتوان به هیثم بن معاویه تا سال 143ق. و سری بن عبدالله بن حارث تا 145ق. اشاره کرد.[۲۲] در این سال، نفس زکیه در پی تسلط بر مدینه، سپاهی را روانه مکه کرد که موجب فرار امیر مکه سری بن عبدالله شد و یکی از علویان به نام حسن بن معاویه علوی[۲۳] یا فرزند او محمد بن حسن[۲۴] به امارت مکه رسید. اما در پی مدتی کوتاه قیام نفس زکیه سرکوب شد و عباسیان دیگر بار بر مکه تسلط یافتند[۲۵] و امارت سری بن عبدالله استمرار یافت. به سال 146ق. او نیز برکنار و عبدالصمد بن علی بن عبدالله، عموی منصور، امیر مکه و مدینه شد که امارتش تا 149 یا 150ق. یا 157ق. ادامه یافت.[۲۶] محمد فرزند ابراهیم امام عباسی واپسین امیر انتصابی منصور بر مکه بود که تا سال 158ق. امارت کرد. منصور نخستین کسی بود که بر چاه زمزم پنجره نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.[۲۷]
در دوران خلافت مهدی (حک: 158-168ق.)، ابراهیم بن یحیی بن محمد تا 161ق.[۲۸] و جعفر بن سلیمان بن علی تا 166ق. و عبیدالله بن قُثَم بن عبدالله[۲۹] و محمد بن ابراهیم برای بار دوم به امارت مکه دست یافتند.[۳۰] از دیگر امیران مکه، زیاد بن عبیدالله حارثی برای بار دوم بود که باب بنیجمح به دست او ساخته شد.[۳۱] مهدی در ایام خلافت خود دو بار به سالهای 160 و 164ق. مسجدالحرام را گسترش داد.[۳۲]
هادی (حک: 169-170ق.) وی نخست عبیدالله بن قثم بن عبدالله عباسی را امیر مکه کرد.[۳۳] در امارت او، حسین بن علی (شهید فخ) به سال 169ق. در مدینه قیام نمود و در پی تسلط بر آن، به مکه عزیمت کرد؛ اما از سپاه عباسی شکست خورد و به شهادت رسید[۳۴] و بدین ترتیب، عباسیان بار سوم به مکه دست یافتند. سپس محمد بن عبدالرحمن سفیانی امیر مکه شد.[۳۵]
در دوران خلافت هارون الرشید (170-193ق.) افراد زیر به امارت رسیدند که ترتیب دقیق آنها مشخص نیست: احمد بن اسماعیل بن علی، حماد بربری، سلیمان بن جعفر بن سلیمان، عباس بن محمد بن ابراهیم، عبیدالله بن قثم، علی بن موسی، فضل بن عباس بن محمد، محمد بن عبدالله بن سعد، و موسی بن عیسی.[۳۶] در این دوران، به دستورهارون، حاکم مکه منارهای برای مؤذنان بر بالای سقف مسجد ساخت.[۳۷]
در دوران خلافت امین (حک: 193-198ق.) داود بن عیسی بن موسی عباسی امیر حرمین شد.[۳۸] وی در مکه ماند و پسرش را به نیابت از خود به مدینه فرستاد.[۳۹] هنگامی که امین از او خواست تا عهدنامه هارون را که به کعبه آویخته شده بود، پاره کند و مامون را از ولایتعهدی برکنار نماید، برآشفت و در پی گرد آوردن مکیان و با حمایت آنان، امین را از خلافت برکنار ساخت و برای مامون از آنان بیعت گرفت.[۴۰] وی به دستور امین برکنار شد.
به سال 194ق. سالم بن جراح، کارگزار امین عباسی (حک: 193-198ق.) 18000 دینار را که امین برای او فرستاده بود، برای طلاپوش کردن در ورودی کعبه هزینه کرد. وی پوشش پیشین را که حدود 28000 مثقال بود، برکند و سکههای ارسالی را به آن افزود و در کعبه را با صفحه طلا پوشاند. همچنین دو حلقه طلایی برای آن در ساخت و میخهایی با روکش طلا بر آستانه و گوشههای آن کوبید.[۴۱]
با غلبه مامون (حک: 198-218ق.) بر امین، وی به پاداش آن چه داود انجام داده بود، او را دیگر بار بر امارت مکه و مدینه منصوب کرد.[۴۲] وی تا سال 199ق. امیر این دو شهر بود.[۴۳] در امارت داود، حسین بن حسن علوی معروف به افطس که از سوی ابوالسرایا، صاحب دعوت طباطبا در عراق، به امارت مکه اعزام شده بود، این شهر را تصرف کرد و به سال 200ق. در پی شنیدن خبر قتل ابوالسرایا، برای محمد دیباج، از فرزندان امام صادق(ع)، در مکه بیعت گرفت. از کارهای او در مکه، کندن جامههای پیشین کعبه و پوشاندن دو جامه ارسالی ابوالسرایا بر آن بود. بر این جامهها نوشته شده بود: «تهیه شده به دستور ابوالسرایا تا به جای جامه ستمپیشگان عباسی پوشانده شود و خانه خدا تطهیر گردد».[۴۴] استیلای افطس چندان دوام نیافت و مامون لشکری فرستاد که سپاه علوی را شکست داد و بر مکه چیره شد.[۴۵] بدین ترتیب، بار چهارم عباسیان بر مکه چیره شدند و عیسی بن یزید جلودی فرمانده سپاه مامون به امارت مکه رسید و در پی او یزید بن حنظله مخزومی یا محمد بن جلود امیر شد.[۴۶]
به سال 202ق. ابراهیم موسی بن جعفر از یمن آمد و بر مکه چیره شد. برخی وی را حاکم انتصابی مامون دانستهاند.[۴۷] هارون بن مسیب، حمدون بن علی بن عیسی، صالح بن عباس، سلیمان بن عبدالله، محمد بن سلیمان، حسن بن سهل، محمد بن هارون و عبیدالله بن حسن علوی از دیگر امیران مکه بودند. امارت عبیدالله تا سال 209 یا 218ق. ادامه داشته است.[۴۸]
در روزگار معتصم (حک: 218-227ق.) امارت مکه نخست در اختیار صالح بن عباس و در پی او به سال 226ق. بر عهده اشناس ترکی، از فرماندهان خلیفه، قرار گرفت. او محمد بن داود را جانشین خود قرار داد. وی تا مرگ معتصم بر این منصب باقی بود. این خلیفه به سال 219ق. به طاهر بن عبدالله که امیر مکه بود، دستور داد تا چراغها (نفاطات) در مازمان (تنگه میان مزدلفه و عرفه) در شب عید قربان و هنگام بازگشت حاجیان روشن شود. این امیر نخستین کسی است که این کار را آغاز کرد و سپس چنین خدمتی رسم گردید.[۴۹] در خلافت واثق (حک: 227-232ق.) محمد بن داود بن عیسی عباسی به نیابت از اشناس ترکی، امیر مکه بود.[۵۰]
- ↑ تاریخ مکه، سباعی، ص149.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص313.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج1، ص52.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تاریخ امراء المدینه، ص150-152.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص209.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص276.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص200؛ مقاتل الطالبیین، ص372.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص529.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص480.
- ↑ مروج الذهب، ج4، ص90-91؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.
- ↑ نک: شفاء الغرام، ج2، ص209؛ تاریخ مکه، سباعی، ص149-151.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص220.
- ↑ الجامع اللطیف، ص258؛ تحصیل المرام، ج2، ص716.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص225.
- ↑ کعبه و جامه آن، ص97.
- ↑ تحصیل المرام، ج1، ص146 به بعد.
- ↑ نک: تاریخ مکه، سباعی، ص209-210؛ حجاز در صدر اسلام، ص485.
- ↑ نک: تاریخ عباسیان طقوش، ص9.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص209.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72-73.
- ↑ اخبار المدینه، ص109.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص284؛ تاریخ طبری، ج7، ص515؛ المعرفة و التاریخ، ج1، ص124، 128.
- ↑ تاریخ طبری، ج7، ص561، 573-575.
- ↑ العقد الثمین، ج6، ص324.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص295؛ مروج الذهب، ج3، ص296.
- ↑ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص298.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص115؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص141، 154، 163؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء مکه، ص246-250.
- ↑ امراء البلد الحرام، ص14.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص163-164.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص74؛ العقد الثمین، ج1، ص25.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص294.
- ↑ مروج الذهب، ج3، ص326-327.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج1، ص159.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص305؛ نک: شفاء الغرام، ج2، ص213.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص320.
- ↑ العقد الثمین، ج4، ص69.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص438، 440؛ المنتظم، ج10، ص27؛ شفاء الغرام، ج2، ص213.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تجارب الامم، ج4، ص83.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص169.
- ↑ منائح الکرم، ج2، ص128.
- ↑ تجارب الامم، ج4، ص85؛ تاریخ الاسلام، ج13، ص44؛ الکامل، ج6، ص307.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص532، 536.
- ↑ الآداب السلطانیه، ص214-215.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص216؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص97.
- ↑ البدایة و النهایه، ج10، ص268.
- ↑ خلاصة الکلام، ص9.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص287؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص324.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص140؛ تاریخ الاسلام، ج16، ص5.