مسجد جمعه
اسامي مسجد
الف) به اين مسجد، جمعه گفته ميشود؛ زيرا پيامبر اکرم9 در اين مکان، اولين نماز جمعه را وقتي از روستاي قبا به سمت مدينه منوره ميآمد، برگزار کرد.[1]
ب) به اين مسجد، بنيسالم نيز گفته ميشود؛ زيرا اين مسجد در محله قبيله بنيسالم از تيره انصار واقع شده است.
قلقشندي ميگويد: «آنها بنوسالم بن عوف بن عمرو بن عوف، تيرهاي از قبيله خزرج از عدنانيان هستند. مالک بن عجلان، بزرگ انصار، نيز از آنان است».[2]
ج) به اين مسجد، الوادي نيز ميگويند؛ ازآنرو که ميان وادي (دره) رانونا[3] واقع شده است.
نبي مکرم9 وقتي به اين وادي رسيد، نماز جمعه خواند؛ چنانکه ابن اسحاق[4] ميگويد: «حضرت رسول٩ نماز جمعه را در وادي رانونا خواند؛ يعني در محله قبيله بنيسالم».[5]
د) به اين مسجد، عاتکه نيز گفته ميشود؛ چنانکه ابن شبه روايت کرده است: «پس از آنکه پيامبر9 از قبا راهي مدينه شد، در مسجد بنيسالم، که به آن مسجد عاتکه نيز ميگويند، نخستين نماز جمعه را برگزار کرد».[6]
ه) به اين مسجد، القُبَيب نيز ميگويند؛ به دليل آنچه در روايت ابن زباله[7] آمده است: «نبي مکرم9 از محله بنيسالم عبور کرد و نماز جمعه را ميان آنها در قبيب خواند». سمهودي ميگويد: «مقصود اين است که محل مسجد، قبيب ناميده ميشود».[8]
محمد محيالدين در حاشيهاي که بر کلمه «القبيب» نوشته است، ميگويد:
اين کلمه در الخلاصه به صورت «العسيب» آمده و در اصل اين کتاب، «الغبيب» آمده است. هر دو واژه تحريفشده هستند. املاي درست آن واژه، هماني است که ما آن را با «قاف» و دو «بائي» که ميان آنها «ياء» است، ثبت کردهايم و به صورت اسم مصغر، يعني «القبيب» آن را ذکر کردهايم.[9]
به عقيده بنده، «غبيب» با غين صحيح است؛ چنانکه در اصل عبارت در کتاب وفاء الوفا نيز به اين شکل آمده است. همچنين سمهودي آن را در فصل هشتم کتابش، بخش «في بقاع المدينه»، با غين ميآورد و ميگويد: «الغبيب با غين مضموم، اسم مصغر «غب»، نام محلي در مسجد جمعه است».[10] فيروزآبادي نيز به روشني به اين مطلب اشاره ميکند و ميگويد: «الغبيب با غين مضموم، اسم مصغر «غب»، و نام محلي در فرورفتگيهاي وادي رانوناست؛ محلي که مسجد جمعه در آن بنا شده است».[11]
موقعيت مسجد
مسجد جمعه، طرف راست جادهاي است که از قبا به مدينه منوره از راه خيابان «قبا نازل» ميرود. همچنين سمت راست ورودي فرعي آن خيابان نيز قرار دارد. اين مسجد با وجود فاصله تقريباً هشتصد متري در جهت شمال مسجد قبا، به وضوح از بيرون مسجد قبا پيداست.
مسجد جمعه در گذر تاريخ
رسول خدا9، نماز جمعه را در محله قبيله بنيسالم خواند و اصحاب ايشان، مسجدي در محل نماز وي بنا کردند.[12]
ابن شبه (م.262ق.) اين مسجد را از مساجدي برشمرده که پيامبر اکرم9 در آن نماز خوانده است.[13] ابن نجار (م.643ق.) نام اين مسجد را ذکر کرده، ميگويد: «نبي مکرم9 در روز جمعه از قبا سوار مرکبش شد و در محله بنيسالم نماز جمعه خواند. اين نخستين نماز جمعهاي بود که پيامبر9 در اسلام آن را خوانده است».[14]
مطري (م.741ق.) ميگويد:
مسجد جمعه، طرف راست مسير منتهي به سمت مسجد قباست. در جهت شمال اُطُم،[15] خرابياي وجود دارد که به آن مزدلف (اطم عتبان بن مالک) گفته ميشود. اين مسجد در فرورفتگيهاي وادي رانونا قرار دارد. اين مسجد، بسيار کوچک است و اطرافش به اندازه نصف قامت انسان با سنگ ديوارکشي شده است.[16]
زين مراغي (م.816ق.) ميگويد که پيامبر اکرم9 در جمعهاي، زماني که روز شده بود، از قبا خارج شد و سپس در محله بنيسالم بن عوف نماز جمعه خواند. ايشان آن را در فرورفتگيهاي وادي رانونا به جاي آورد. ازهمينروست که به آن مسجد، مسجد وادي و مسجد جمعه گفته شده است.[17]
پايان قرن نهم هجري، سمهودي مسجد جمعه را اينگونه توصيف ميکند:
طول آن از سمت قبله به سمت شام، بيست ذراع، و عرضش از ديوار شرقي به ديوار غربيـ که پس از محرابش قرار ميگيردـ شانزده ذراع و نيم است. سقف آن تخريب شده بود و مرحوم خواجه رئيس جواد مفضل شمسالدين آن را بازسازي کرد.[18]
ابوسالم عياشي در سفرنامهاش در سال 1073 هجري/1662 ميلادي درباره اين مسجد چنين مينويسد:
و از آنها مسجد جمعه است که سر راه قبا قرار دارد. مسجد جمعه، تقريباً در يک مايلي يا کمتر از يک مايلي، طرف راست مسير منتهي از مدينه به سمت مسجد قبا، بر سر راهي واقع شده است که از ميان نخل ميگذرد. کسي که به سمت حره غربي برود، مسجد جمعهْ سمت چپ او است.[19]
اواسط قرن چهاردهم هجري، انصاري ميگويد:
اين مسجد در فرورفتگيهاي وادي رانونا در شرق راه جديدي که به سمت مسجد قبا ميرود، واقع است. کسي که از سمت چپ اين مسير به سمت قبا برود، آن مسجد را به شکل زميني گود ميبيند. طول آن مسجد، هشت متر در عرض چهار متر و نيم، و ارتفاعش پنج متر و نيم است. اين مسجد با سنگهاي کندهکاريشده ساخته شده است. اين مسجد، گنبدي دارد که از آجر قرمز و سنگ آهک ساخته شده است. در شمال آن، اتاقکي وجود دارد که طول آن، هشت متر و عرضش شش متر است. سلطان بايزيد عثماني، که در فاصله سالهاي 886 تا 918 هجري عهدهدار سلطنت بود، آن را ساخته است. پس حدود چهار قرن و نيم از عمر اين ساختمان ميگذرد. امروزه اين بنا در معرض ريزش است.[20]
استاد عبدالقدوس انصاري سال 1392 هجري/ 1972 ميلادي، نامهاي به اداره اوقاف مدينه منوره نوشت. او در آن نامه وضعيت اين مسجد را توضيح داد و گفت: «اين مسجد پيش از آنکه فرو بريزد، نياز به مرمت دارد».[21]
با توجه به نياز اين مسجد به مرمت و همچنين اهميت تاريخي آن، در زمان خادم ملک فهد بن عبدالعزيز آل سعود، بازسازي و توسعه فضاي آن انجام شد. در ادامه جزئيات اين بازسازي ذکر ميشود.
بازسازي و توسعه فضاي مسجد جمعه در زمان ملک فهد
مسجد جمعه، جايگاه تاريخي رفيعي در تاريخ اسلام دارد؛ زيرا نبي مکرم9 در اولين جمعهاي که از قبا به سمت مدينه منوره ميرفت، در اين مکان نماز جمعه را بر پا کرد. رهنمودهاي ملک فهد درباره اهتمام به اين اثر و توسعه و بازسازي آن، که سال 1412 هجري به اتمام رسيد، نيز از همين جا نشئت ميگيرد؛ همانطور که در تابلوي نصب شده در ورودي اصلي اين مسجد، اين مطلب به روشني آمده است.
توصيف ساختمان مسجد
مسجد و ملحقات آن، به صورت کلي، 1630 متر مربع مساحت دارد و شامل يک مصلا براي مردان و مصلاي ديگري براي زنان است. اين مسجد ظرفيت 650 نمازگزار را دارد و به سيستمهاي تهويه مطبوع مرکزي مجهز شده است. مسجد جمعه، يک گنبد اصلي مرتفع دارد که قطر آن دوازده متر است و روي چهار قوس قرار گرفته است. از اين گذشته چهار گنبد فرعي با ارتفاع پست دارد که قطر هر يک از آنها پنج متر است. در جهت شمال مسجد و سمت چپ ورودي اصلياش منارهاي به شکل هشتضلعي وجود دارد که ارتفاع آن 25 متر است. به اين مسجد، 22 وضوخانه و سرويسهاي بهداشتي براي مردان اضافه شد. در آنجا ده وضوخانه براي زنان و سرويس بهداشتي با يک ورودي جداگانه وجود دارد. در ادامه مساحت کلي مسجد و ملحقاتش بيان ميشود:
ـ مصلا 526 متر مربع؛
ـ مناره 16 متر مربع؛
ـ محلي براي حفظ قرآن کريم 88 متر مربع؛
ـ حياط بيروني اطراف مسجد 91 متر مربع؛
ـ اتاق امام 39 متر مربع؛
ـ سرويسهاي بهداشتي مردان 100 متر مربع؛
ـ سرويسهاي بهداشتي زنان 88 متر مربع؛
ـ دفتر برق و امانتداري 62 متر مربع؛
ـ محل سکونت امام و مؤذن 620 متر مربع.
اولين نماز جمعه در اسلام
وقتي از مسجد جمعه سخن ميگوييم، خوب است به اولين نماز جمعه بپردازيم؛ اين نماز کجا خوانده شد؟ چه کسي آن را خواند؟ در منابع تاريخي ذکر شده است که مصعب بن عمير،[22] اولين نماز جمعه در تاريخ اسلام را براي مردم مدينه در خانه سعد بن خيثمه[23] و سپس در محل مسجدالنبي برگزار کرد. هنگامي که نزد رسول خدا9 رفت تا به همراه وي مهاجرت کند، اسعد بن زراره[24] با اهل مدينه نماز خواند. زماني که پيامبر اکرم9 به مدينه آمد، به همراه اصحابش اولين نماز جمعه را در محله بنيسالم خواند؛ ازاينرو مسجدي که در اين مکان ساخته شد، مسجد جمعه ناميده شد.
اين خلاصه مطالبي است که درباره اولين نماز جمعه اسلام وارد شده است. آنچه ابن سعد[25] در اين باره روايت کرده است، بر اين مطلب دلالت ميکند که مصعب بن عمير براي آنها قرآن ميخواند و به آنان قرآن ياد ميداد. او به نبي مکرم9 نامه نوشت و براي برگزاري نماز جمعه براي آنها از پيامبر9 کسب اجازه کرد. پيامبر اکرم9 به وي اجازه داد و برايش چنين نوشت: «مواظب روزي باش که روز شنبه قوم يهود، پس از آن ميآيد. پس هرگاه آفتاب زائل شد، با خواندن دو رکعت به خداوند نزديک شو و ميان آنها خطبه بخوان».[26] مصعب بن عمير نماز جمعه را در خانه سعد بن خيثمه براي آنان برگزار کرد. آنها دوازده مرد بودند. براي آنها فقط يک گوسفند ذبح کرد. مصعب بن عمير، اولين کسي بود که در تاريخ اسلام نماز جمعه را برگزار کرد.[27]
ابن شهاب زهري[28] نقل کرده است: «مصعب بن عمير، اولين کسي بود که در تاريخ اسلام پيش از آنکه نبي مکرم9 به مدينه قدم بگذارد، نماز جمعه را براي مسلمانان در آن شهر برگزار کرد».[29]
عزالدين بن اثير ميگويد: «مصعب بن عمير، اولين کسي بود که نماز جمعه را در مدينه برگزار کرد».[30]
بنا بر روايت ديگري، اسعد بن زراره اولين کسي بوده که نماز جمعه را براي مسلمانان برگزار کرده است؛ همانطور که عبدالرحمان بن کعب بن مالک[31] (از زماني که پدرش بينايياش را از دست داد، وي راهنمايش بود) از پدرش کعب بن مالک روايت کرده است:
وقتي وي نداي (اذان) روز جمعه را ميشنيد، براي اسعد بن زراره آمرزش ميطلبيد. به او گفتم: «وقتي نداي (اذان) روز جمعه را ميشنوي، براي اسعد بن زراره رحمت ميطلبي»؟ او گفت: «براي اينکه اسعد بن زراره، اولين کسي بود که نماز جمعه را براي ما در هزم النبيت[32]ـ که جزء حره بنيبياضه[33] است ـ در محل چاهي که به آن نقيع الخصمات[34] ميگفتند، برگزار کرده است». گفتم: «آن روز شما چند نفر بوديد»؟ گفت: «چهل نفر»[35] (اين حديث حَسَن است).
عزالدين بن اثير ميگويد: «اسعد بن زراره اولين کسي بود که نماز جمعه را در مدينه و در هزمه از حره بنيبياضه ـ که به آن نقيع الخصمات ميگفتند ـ برگزار کرد. عده مسلمانان در آن روز چهل نفر بود».[36]
ابن سيرين[37] نيز ميگويد:
اهل مدينه پيش از آنکه پيامبر اکرم9 به مدينه بيايد و پيش از آنکه سوره جمعه نازل شود، در روز جمعه جمع شدند. آنان کساني بودند که آن روز را جمعه ناميدند. دليل آن اين بود که گفتند يهوديها روزي دارند که هر هفت روز يکبار در آن گرد هم جمع ميشوند. آن روز، شنبه است. مسيحيها هم روزي مانند آن دارند و آن، روز يکشنبه است. پس بياييد ما نيز در روزي همانند آن دو روز، جمع شويم و در آن روز خدا را ياد کنيم، نماز بخوانيم و آن روز را ثبت کنيم. آنان گفتند: روز شنبه از آنِ يهود است و روز يکشنبه از آنِ نصاراست. پس آن را روز عربي قرار دهيد. سپس نزد اسعد بن زراره جمع شدند. اسعد در آن روز، دو رکعت نماز با آنان خواند و خدا را براي آنها يادآوري کرد. از آنجا که در آن روز اجتماع کرده بودند، آن را جمعه ناميدند و اسعد براي آنها گوسفندي ذبح کرد. به دليل اينکه تعدادشان اندک بود، با گوشت آن گوسفند، هم ناهار خوردند و هم شام. اين اولين نماز جمعه در تاريخ اسلام بود.[38]
جمع ميان اين دو نظريه، براساس روايتي است که از محمد بن عمير[39] نقل شده است. او ميگويد که فقط مصعب بن عمير در اين مسجد براي آنان نماز ميخواند و نمازهاي جمعه را به دستور رسول خدا9 برايشان برگزار ميکرد؛ اما وقتي مصعب نزد رسول خدا9 رفت تا با وي مهاجرت کند، اسعد بن زراره برايشان نماز جمعه خواند.
بيهقي ميگويد: «احتمال دارد که مصعب به کمک اسعد بن زراره[40] براي آنها نماز جمعه برگزار کرده باشد. به اين دليل، کعب نام وي را اضافه کرده است».[41]
بنابراين ثابت شد که مسلمانان پيش از اينکه پيامبر اکرم9 به مدينه قدم بگذارد، نماز جمعه را ميخواندند؛ اما اولين جمعهاي که نبي مکرم9 آن را در مدينه برگزار کرد، در محله بنيسالم بود؛ زماني که از قبا به سمت مدينه منوره ميآمد.[42]
تصوير شماره 16: مسجد خانه سعد بن خيثمه. اين تصوير توسط استاد احمد مرشد گرفته شده است.
تصوير شماره 17: خانه سعد و کلثوم بن الهدم
[1]. عباسي، عمدة الاخبار، ص170.
[2]. قلقشندي، نهاية الأرب، ص218.
.[3] دره «رانوناء»، که به آن «رانون» نيز ميگويند، از درههاي مشهور مدينه منوره است. ابن شبة ميگويد: «سيل رانون از کوهي در راست عير ميآيد؛ تا جايي که از سمت راست به قبا ميرسد، از بنيسالم عبور ميکند و به بطحان ميريزد». (سمهودي، وفاء الوفاء، ج3، ص1073؛ فيروزآبادي، المغانم المطابة، ص454)
.[4] نام وي، محمد بن اسحاق بن يسار مطلبي بالولاء (كساني كه عرب اصيل نيستند، «عرب بالولاء» هستند؛ يعني تحتالحمايه يكي از قبيلههاي عرب ميشدند و اصالتاً عرب نبودند) مدني است. ابوعبدالله، محدثي اخباري بود. درباره وي، نظرات مختلفي گفته شده است. عدهاي وي را ثقه ميدانند و عدهاي نيز او را تضعيف کردهاند. از تصنيفهاي وي کتاب السيره و تاريخ خلفاء و کتاب مغازي است. وي سال 85 هجري در مدينه به دنيا آمد و سال 151 هجري در بغداد از دنيا رفت. (ابن قتيبه، المعارف، ص491؛ ذهبي، ميزان الاعتدال، ج3، ص475)
[5]. سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص820.
[6]. ابن شبه نميري، تاريخ المدينة المنورة، ج1، ص68.
.[7] نام وي، محمد بن حسن بن زباله مخزومي مدني است. او فقيهي اخباري بود که نزد محدثان، ثقه نيست. از مؤلفات وي اخبار المدينه است که گم شده است. او پس از سال 200 هجري از دنيا رفت. (ذهبي، ميزان الاعتدال، ج3، ص514؛ ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج9، ص115 و 116)
[8]. سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص820.
[9]. سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص820.
[10]. سمهودي، وفاء الوفا، ج4، ص1277.
[11]. فيروزآبادي، المغانم المطابة في معالم طابة، ص300.
.[12] ر.ک: ابن شبه نميري، تاريخ المدينة المنورة، ج1، ص68 و 300؛ سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص820.
[13]. ابن شبه نميري، تاريخ المدينة المنورة، ج1، ص68.
[14]. ابن نجار، أخبار مدينة الرسول، ص25.
.[15] «أطم» با دو ضمه، جمعش «آطام» با مد است. اين واژه، عبري است و معناي آن محوطه و ديوارهاي بدون دريچه از بيرون است. «أطم»، همان دژهايي است که با سنگ ساخته ميشده و گفته شده است «أطم»، هر خانه مربعشکل مسطح يا ساختمان بلند است.
[16]. مطري، التعريف بما آنست الهجرة، ص44.
[17]. مراغي، تحقيق النصرة، ص380.
[18]. سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص821.
[19]. عياشي، المدينة المنورة في رحلة العياشي، ص110.
[20]. عباسي، آثار المدينة المنورة، ص88 و91.
[21]. عباسي، آثار المدينة المنورة، ص88 و91. (پاورقي)
[22]. نام وي، مصعب بن عمير بن هاشم است. او صحابي پيامبر٩ و از نخستين گروندگان به اسلام است. رسول خدا٩ وي را پس از بيعت عقبه اول به سمت مدينه فرستاد. او در غزوات، صاحب پرچم رسول خدا٩ بود. مصعب در روز احد شهيد شد. رسول خدا٩ فرمود: {مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً}؛ «در ميان مؤمنان، مرداني هستند که بر سر عهدي که با خدا بستند، صادقانه ايستادهاند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشيدند و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند». (احزاب: 23) (ابن اثير جزري، أسد الغابة، ج4، ص405-408)
[23]. ر.ک: به زندگينامه او در ضمن سخن گفتن از مسجد خانه سعد بن خيثمة.
[24]. نامش اسعد بن زراره خزرجي است. او از بزرگاني است که با نبي مکرم٩ در شب عقبه بيعت کرد. وي اولين کسي بود که از قبيله انصار اسلام آورد. اسعد در سال اول هجري پيش از غزوه بدر از دنيا رفت. (ابن اثير جزري، أسد الغابة، ج1، ص86 و 87)
[25]. نام وي، ابوعبدالله محمد بن سعد بن منيع زهري بالولاء است. او مورخ و ثقه و از حفاظ حديث است. وي از همنشينان واقدي بود؛ ازاينرو به کاتب واقدي معروف شد. ابوعبدالله کتاب الطبقات الکبري را تأليف کرد. ايشان سال 168 هجري/ 784 ميلادي به دنيا آمد و سال 230 هجري/ 845 ميلادي در بغداد از دنيا رفت. (زرکلي، الاعلام، ج6، ص136)
[26]. «انظر من اليوم الذي يجهر فيه اليهود لسبتهم، فإذا زالت الشمس فازدلف إلي الله فيه بركعتين واخطب فيهم».
[27]. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج3، ص118.
[28]. نام او محمد بن مسلم بن عبيدالله بن شهاب زهري است. کنيهاش ابوبکر بود. او محدث، حافظ، فقيه و مورخي از اهالي مدينه است. وي در شام سکونت اختيار کرد و در همان جا ماندگار شد. ايشان از نخستين پيشگاماني است که در زمينه مغازي و سيره دست به تأليف زده است. محمد، همواره همراه عبدالملک بن مروان و سپس هشام بن عبدالملک بود. وي سال 58 هجري/ 678 ميلادي و گفته شده است پس از آن به سال 124 هجري/ 742 ميلادي از دنيا رفت. (ابن قتيبة، المعارف، ص472؛ زرکلي، الاعلام، ج7، ص97)
[29]. قرطبي، تفسير قرطبي، ج18، ص98.
[30]. ابن اثير جزري، أسد الغابة، ج3، ص609.
[31]. نام وي، عبدالرحمان بن کعب بن مالک انصاري سلمي مدني است. ابن حبان، وي را در الثقات آورده است. او در دوره خلافت سليمان از دنيا رفت. عسکري وي را ميان کساني که در زمان نبي مکرم به دنيا آمده، آورده؛ اما روايتي از وي نقل نکرده است. (ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج6، ص259)
[32]. «هزم» در لغت، به معناي نقر و حفر (کَندن) است و ممکن است مراد از آن، محل هزيمه (شکست) قبيله نبيت از تيره اوس در برابر قبيله بنيبياضه از تيره خزرج باشد که پيش از بعثت بود؛ ازاينرو اين مکان به هزم النبيت معروف شد. (سمهودي، وفاء الوفا، ج4، ص1324)
[33]. آنان بنيبياضة بن عامر از تيره خزرج هستند. منزل آنها شمال منزل سالم بن عوف قرار داشت و تا حره غربي ادامه پيدا ميکرد. سنگسار کردن ماعز نيز در همانجا انجام شد. (سمهودي، وفاء الوفا، ج1، ص205 و ج4، ص1188)
[34]. در چاپ «ابوداود سجستاني، سنن ابيداود» به اين صورت (با صاد بدون نقطه و تاء) وارد شده است و شايد صحيح «خضمان» (با ضاد و نون) باشد. در ادامه، جزئيات اين مطلب خواهد آمد: «نقيع» (با نون مفتوح و قاف مکسور) هر موضعي است که در آن آب جمع شود. «خضمات» (با خاء مفتوح و ضاد مکسور که هر دو نقطه دارند)، جمع «خضمة» است و آن گياهي است صاف و ايستاده و سبزرنگ؛ زميني که براي گياه صاف و ايستاده و سبزرنگ است. «نقيع الخضمات»، محلي نزديکي مدينه است. عمر آن را چراگاه و مرتعي براي اسبهاي مسلمانان ساخت. «نقيع الخضمات» از درههاي حجاز است که سيلش را به سمت مدينه رها ميکند. ابن سيدالناس در بالاي حديث ابوداود که آورده شد، ميگويد: «در اين روايت خضمات با تاء آمده و بکري آن را به شکل خضمان آورده است». سمهودي ميگويد: «نووي و حارثي اينگونه در التهذيب آوردهاند و اين درست است. اين واژه، نام روستاي بنيبياضة در نزديکي مدينه، تقريباً به فاصله يک مايلي از منازل بنيسلمه قرار دارد. مقصود از اين واژه در حديث ذکر شده نيز همين است. ميان منازل آنها را در حره، محلهاي پستي ديدم که آب سيل در آن جمع ميشد». (سمهودي، وفاء الوفاء ج4، ص1324)
[35]. سنن ابوداود، کتاب الصلاة، باب الجمعة في القري، کتاب 2، حديث شماره 1069؛ حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص187.
[36]. قرطبي، تفسير قرطبي، ج18، ص98.
[37]. نام او محمد بن سيرين بصري انصاري بالولاء بود. تعبير خوابهاي ايشان معروف است. او تابعي، محدث، فقيه، مفسر و زاهد است. سال 33 هجري در بصره به دنيا آمد و سال110 هجري از دنيا رفت. (ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج9، ص214-217)
[38]. قرطبي، تفسير قرطبي، ج18، ص98.
[39]. نام وي، محمد بن عمير محاربي است که از ابيهريره در باب «النهي عن لبستين و بيعتين» حديث روايت کرده است. ابن حبان، وي را در کتاب الثقات آورده است. نسائي ميگويد: «اين راوي، مجهول است». (ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج9، ص382) به حديثي مجهول گويند كه راوي آن در كتابهاي رجالي، نه توثيق شده باشد و نه ستايش و مذمت، يا به ناشناخته بودن راوي تصريح شده باشد يا به طور كلي ناشناخته باشد؛ مانند آنكه گفته شود: عن رجل (از مردي) يا عَمَّن حَدَّثَه. (ازكسي كه به او آن گزارش را داده است) (مترجم)
[40]. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج3، ص609.
[41]. قرطبي، تفسير قرطبي، ج18، ص98.
[42]. ر.ک: قرطبي، تفسير قرطبي، ج18، ص98.