حضرت محمد (ص)

از ویکی حج

حضرت محمد بن عبدالله پیامبر دین اسلام است. او در مکه به دنیا آمد، در چهل‌سالگی به پیامبری رسید و دعوت به دین اسلام را آغاز کرد. چهارده سال بعد برای گسترش دعوت خود به شهر یثرب رفت، شهری که پس از ورود پیامبر مدینة النبی نام گرفت و مرکز حکومت اسلامی شد.

تولد

بیشتر شیعیان هفدهم و بیشتر اهل سنت دوازدهم ربیع الاول را تاریخ ولادت رسول خدا می‌دانند.[۱] پدرش عبدالله بن عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب بن عبدمناف بود.[۲] محمد در خانه‌ای در شعب ابی‌طالب که بعدها به عنوان مولدالنبی شناخته و مورد احترام بود، متولد شد. پس از تولد او را به حلیمه دخرت ابو ذؤَیب سپردند که شیر دهد. او چهار سال نزد حلیمه در میان قبیه بنی سعد بن بکر بن هوازن اقامت کرد و در سال پنجم حلیمه او را به مادرش بازگرداند.[۳]

کودکی تا ازدواج

از کودکی تا جوانی و ازدواج حضرت محمد، برخی رویدادها مورد توجه سیره‌نگاران قرار گرفته و در تاریخ بحث شده است.

درگذشت پدر و مادر

نوشتار اصلی: آمنه پیامبر در شش سالگی همراه مادرش آمنه به مدینه رفت. آمنه در بازگشت در ابواء درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. ام ایمن پیامبر را بعد از درگذشت آمنه به مکه بازگرداند. عبدالمطلب تا هشت سالگی از محمد سرپرستی کرد و چون در گذشت سرپرستی او را عمویش ابوطالب بر عهده گرفت.[۴]

سفر به شام

محمد (ص) در دوازده سالگی یا نه سالگی یا سیزده سالگی به همراه ابوطالب با کاروان تجاری قریش به شام رفت. این سفر در دهم ربیع الاول سال سیزدهم بعد از عام الفیل اتفاق افتاد.

بیست و پنج سال بعد از واقعه فیل در حالی که پیامبر بیست و پنج ساله بود بار دیگر از مکه به شام رفت. این‌بار او با سرمایه خدیجه همراه با غلام وی به نام میسره به شام سفر کرد.[۵]

این سفر زمینه ازدواج خدیجه با محمد(ص) را فراهم کرد.[۶]

بازسازی کعبه

نوشتار اصلی: بازسازی کعبه پیش از اسلام ده سال پس از ازدواج با خدیجه و پانزده سال بعد از فجار چهارم که رسول خدا سی و پنج ساله بود قریش تصمیم گرفتند کعبه را بازسازی کنند. بنابر گزارش‌هایی در این بازسازی حجر الاسود را محمد در جای خود قرار داد.[۷]

تنهایی در کوه حرا

نوشتار اصلی: تحنث رسول خدا هر سال مدتی را در کوه حراء به عزلت و تنهایی میگذراند. برخی گفته‌اند این مدت در هر سال یک ماه و بنابر روایاتی ماه رمضان بود.[۸]

بعثت

نوشتار اصلی: بعثت بنابر قول مشهور شیعه امامیه بیست و هفتم ماه رجب و بنابر قول مشهور اهل سنت ماه رمضان بوده است. [۹] بنابر گزارش‌هایی، نخستین دیدار پیامبر با جبرئیل یکی از روزهای اعتکاف محمد در کوه حراء روی داد.[۱۰] درباره اینکه نخستین آیات نازل شده بر پیامبر چه آیاتی بوده اختلاف نظر وجود دارد. برخی پنج آییه نخست سوره علق و برخی سوره مدثر را نخستین سوره دانسته اند. برخی هم فاتحه الکتاب را نخستین آیات دانسته اند. [۱۱]

آغاز دعوت در مکه

پیامبر دعوت به اسلام را از خانواده خود آغاز کرد از میان خانواده حضرت علی و خدیجه نخستین گروندگان به او بودند. حمزه بن عبدالمطلب نیز سال دوم یا ششم بعثت مسلمان شد. غیر از آنان گروهی از اهل مکه به آن حضرت پیوستند. اصحاب رسول خدا برای نماز به دره‌های مکه می‌رفتند تا اینکه یک درگیری بین آنان با مشرکان مکه باعث شده که از آن پس در خانه ارقم نماز بخوانند. سه سال پس از بعثت رسول خدا دعوتش را در مکه علنی کرد و گسترش داد. از این پس مشرکان تلاش کردند رسول خدا را محدود کنند. رسول‌الله نیز راه‌های تازه برای گسترش دعوتش را تجربه کرد. او در سال پنجم بعثت گروهی از مسلمانان را به حبشه فرستاد. به طائف سفر کرد تا همراهانی در آن شهر بیابد. و در ایام حج در بازارهای مکه با حاجیان گفتگو می‌کرد. در سال یازدهم در ایام حج بود که پیامبر با شش تن از خزرج از اهل یثرب دیدار و آنان را به اسلام دعوت کرد. این تعداد بعد از بازگشت به یثرب دعوت پیامبر را مطرح کردند. در حج سال 12 بعثت 12 تن از اهل مدینه در عقبه منی با پیامبر بیعت کردند. و در حج سال سیزدهم 77 تن از مردم مدینه با پیامبر دیدار و بیعت کردند و از آن حضرت دعوت کردند که به مدینه مهاجرت کند.

مهاجرت به مدینه

نوشتار اصلی: هجرت هجرت مسلمانان از پس از بیعت عقبه دوم در ذی الحجه سال سیزدهم آغاز شد. خود پیامبر در اول ربیع‌الاول سال 14 بعثت هجرت کرد. راه سفر پیامبر به مدینه بعدها به طریق الهجره معروف شد. آن حضرت در دوازدهم ربیع الاول وارد قبا که یکی از محله‌های مدینه بود شد.

پانویس

  1. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۳
  2. تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۲
  3. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۵-۴۶
  4. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۷-۴۸
  5. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۵
  6. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۵-۵۶
  7. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۴-۶۵
  8. تاریخ پیامبر اسلام، ص۶۶
  9. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۷
  10. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۸
  11. تاریخ پیامبر اسلام، ص ۷۰