بلد الامین

از ویکی حج
شهر مکه

بلد الامین (شهر دارای امنیت) از نام‌های قرآنی مکه است که خداوند در سوره تین به آن قسم یاد کرده است. بعضی از مفسران قسم یادکردن قرآن به بلد الامین را حاکی از شرافت ویژه مکه دانسته‌اند. بنابر برخی روایات، امنیت مکه نتیجه دعای حضرت ابراهیم(ع) است. بر اساس این روایات مقصود دعای ابراهیم(ع) ایمنی از حوادث طبیعی، یا احیای امنیت مکه که مدتی مهجور مانده بود و یا تأکیدی بر امنیت تکوینی حرم است. و برخی از روایات نیز امنیت مکه را از ابتدای آفرینش و خلقت آسمان و زمین تعبیر کرده‌اند.

مفسران در بیان ماهیت امنیت حرم اختلاف‌ نظر دارند، عده‌ای آن را امنیت تکوینی به معنای دور ماندن از بلایای طبیعی و در امان ماندن از قتل و دشمنی، و دلیل آن را بزرگداشت مکه و اهل آن از سوی دیگران می‌دانند. به نظر این گروه، بلایا و اتفاقاتی که در طول تاریخ برای مکه گزارش شده، به سبب گناهان مردم اتفاق افتاده است.

عده‌ای دیگر نیز امنیت حرم را تشریعی، به معنای قداست و حرمت مکه با وضع بعضی از احکام مخصوص حرم مثل ممنوعیت آزار حاجیان و حیوانات و بریدن درختان و غیره می‌دانند که در منجر به امنیت گیاهان و حیوانات و انسان‌ها می‌شود.

برخی روایات شیعه نیز تعبیر بلد الامین را به پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) تأویل کرده‌اند که ایمان به آنها موجب ایمنی از گمراهی می‌شود.

واژه‌شناسی

بلد الامین ترکیبی وصفی و مرکب از دو واژه «بلد» و «امین» است. بر شهر و سرزمین اطلاق می‌شود.[۱] «امین» از ریشه «امن» ضد «خوف» و به معنای آرامش[۲] و یا آمِن[۳] یعنی دارای امنیت[۴] و «بلد الامین» به معنای شهر دارای امنیت و آرامش و فاقد ترس و وحشت است.[۵]

تعبیر یاد شده از نام‌ها و ویژگی‌های شهر مکه دانسته شده است.[۶]

کاربرد بلد الامین

از کاربرد ترکیب «بلد الامین» پیش از اسلام آگاهی چندان در دست نیست. تنها از برخی اشعار منسوب به سال‌های آغازین بعثت پیامبر(ص): «اخرَجتَنی مِن بَطنِ مَکَّةَ آمِناً»[۷] می‌توان فهمید دست‌کم در دوره‌ای نزدیک به ظهور اسلام، مردم مکه آن را شهری امن می‌دانستند.

نخستین آگاهی ما از کاربرد تعبیر «بلد الامین» به آیه 3 سوره تین برمی‌گردد که در سال‌های آغازین بعثت نازل شده[۸] و خداوند به آن قسم خورده است: ﴿وَهذَا البَلَدِ الامینِ﴾. برخی قسم یادکردن قرآن به بلد الامین در آیه 3 سوره تین ﴿وَهذَا الْبَلَدِ الْاَمِین﴾ را اشاره به شرافت ویژه مکه و ظهور اسلام در آن دانسته‌اند.[۹] در آیاتی دیگر که پس از این نازل شده‌اند،[۱۰] عباراتی به همین مفاد اشاره دارند: ﴿وَاِذْ قالَ اِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِر﴾ (سوره بقره، آیه126)؛ ﴿وَاِذْ قالَ اِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً﴾ (سوره ابراهیم، آیه35)؛ ﴿اَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی اِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا﴾ (سوره قصص، آیه 57)؛ ﴿اَوَلَمْ یَرَوْا اَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِم‏﴾ (سوره عنکبوت، آیه67).

دعای ابراهیم

به گزارش قرآن، ابراهیم(ع) از خداوند خواست مکه را شهری امن قرار دهد که در دو آیه با‌اندکی تفاوت در تعبیر به آن اشاره شده است. ﴿... اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً﴾ (سوره بقره، آیه126) و ﴿... اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً﴾ (سوره ابراهیم، آیه35).

برخی روایت‌ها هماهنگ با آیات قرآن، امنیت مکه را نتیجه دعای ابراهیم(ع) دانسته‌اند[۱۱] و برخی دیگر، امنیت آن را از آغاز آفرینش آسمان‌ها و زمین شمرده‌اند.[۱۲]

ماهیت امنیت حرم

مفسران در بیان ماهیت این امنیت اختلاف‌نظر دارند. دسته‌ای آن را تکوینی و گروهی تشریعی می‌دانند:

امنیت تکوینی

درباره معنای امنیت تکوینی سه‌ وجه بیان شده است: دور ماندن از زمین‌لرزه و ویرانی؛ دوری از قحطی؛ و در امان بودن از قتل و دشمنی[۱۳] همچون در امان ماندن از حمله اصحاب فیل.[۱۴]

قرآن کریم امنیت قریش از هر‌گونه ترس به‌ویژه در سفرهای تابستانی و زمستانی را موهبتی خدادادی برای آن‌ها برشمرده است: ﴿... وَءامَنَهُم مِن خَوفٍ﴾. (سوره قریش، آیه 4) شمار‌ اندک ساکنان مکه، شهرنشین بودن و جنگجو نبودن آنان می‌توانست سبب گردد تا قریش در معرض یورش قبیله‌های پیرامون قرار گیرد؛ ولی خداوند امنیت را برای آن‌ها برقرار ساخت.[۱۵]

دلیل و باور مردم مکه

از نگاه تاریخی، بزرگداشت مکه و ساکنانش از سوی قبیله‌های عرب، دلیل این امنیت دانسته شده است.[۱۶]

افزون بر این، نقش ساکنان مناطق مرتفع در پاسداری از مردم مکه و نیز راهبرد قصی بن کلاب درباره رفتار مکیان با بیگانگان و مهمانان، دوری از نبرد و حل مشکلات به بهترین شکل را از عوامل ایجاد امنیت در مکه از زمان وی و در نتیجه فراوانی انواع روزی‌ها و نیاز نداشتنش به دیوار و دژ شمرده‌اند.[۱۷]

نامیده شدن مکه به «صِلاح» (محل امن)،[۱۸] «بکّه» (جایی که گردن ستمگران را می‌شکند) و «بسّاسه» (جایی که فاسقان و کافران را از خود می‌راند و نابود می‌کند)[۱۹] را نیز می‌توان در مسیر باور مردم مکه به امنیت تکوینی آن به‌شمار آورد.

روایاتی که از محافظت شدن آدم(ع) به دست فرشتگان پیرامون حرم یاد می‌کنند،[۲۰] همین باور را دامن می‌زنند.

توجیه وقوع بیماری‌ها و بلایای طبیعی

هواداران نظریه امنیت تکوینی در توجیه وقوع بیماری‌ها و بلایای طبیعی فراوان همچون سیل و زلزله و حمله به کعبه و آسیب دیدن آن در طول تاریخ، گناهان مردم را سبب ناامنی‌های یاد شده دانسته[۲۱] و از این ماجرا یاد کرده‌اند که ربودن یکی از متعلقات کعبه، سبب بروز بیماری گشته است.[۲۲]

آن‌ها همچنین حمله حَجّاج به مکه در روزگار خلافت ابن زبیر را ناشی از نیت و هدف او برای سرکوبی ابن زبیر و نه آسیب رساندن به کعبه توجیه کرده[۲۳] و بازسازی آن به دست خود حجاج را شاهدی بر این توجیه گرفته‌اند.[۲۴]

اینان به این نکته توجه نکرده‌اند که امنیت مکه امری واقعی است و فارغ از نیت افراد سنجیده می‌شود.

به سبب همین اشکال است که برخی محققان امنیت تکوینی مکه را امری مطلق و نقض‌ناپذیر ندانسته و نمونه‌هایی مانند گرفتاری مسلمانان محروم در مکه پس از هجرت پیامبر به مدینه و درخواست آن‌ها از خداوند برای رهایی از ستمگران (سوره نساء، آیه 75) و جواز رویارویی با کسانی که حرمت مکه را پاس نداشته و به فتنه‌گری و نبرد با مسلمانان پرداختند (سوره بقره، آیه191- 194) را شاهد نسبی بودن آن دانسته‌اند.[۲۵]

امنیت تشریعی

قداست و حرمت مکه به وضع احکام و مقرراتی انجامیده و برخی کارها مانند بریدن درختان، تعرّض به حیوانات[۲۶] جز جانوران موذی،[۲۷] آزار حاجی و معتمر و قربانی (سوره مائده، آیه 2) و اجرای حد یا قصاص برای مجرمان پناهنده به آن تا هنگام بیرون آمدن از حرم، ممنوع شده است.[۲۸] نتیجه طبیعی این احکام، امنیت گیاهان و حیوانات و انسان‌ها در منطقه حرم است.

بیشتر منابع تفسیری میان حرمت و امنیت مکه تفاوتی ننهاده و آن دو را با یکدیگر درآمیخته‌اند[۲۹] که خود می‌تواند نشانگر تلقی یکسان آن‌ها از دو مفهوم یاد شده در زمینه امنیت تشریعی باشد.

باور به امنیت تشریعی در فرهنگ اسلامی

باور به امنیت تشریعی مکه در فرهنگ اسلامی گاه به‌اندازه‌ای پیش رفته که به نکوهش کسی انجامیده که مسلمانی را در حرم خدا از زیر سایه‌اش بیرون کند.[۳۰] در برخی از نقل‌ها، به پیامد وضعی تعرض به حیوانات حرم اشاره شده است.[۳۱]

تلاش برای حفظ امنیت تشریعی

اهتمام به نشانه‌گذاری حدود حرم از زمان ابراهیم(ع) و استمرار آن در دوره اسلامی[۳۲] و پیمان حلف الفضول و تعهد بزرگان قریش برای دفاع از حق مظلومان در مکه[۳۳] نمونه‌هایی تاریخی از کوشش برای حفظ امنیت تشریعی مکه به شمار می‌روند.

نمونه‌ قرآنی امنیت تشریعی

به نمونه‌ای از امنیت تشریعی مکه در آیه 27 سوره فتح در اشاره به رویداد صلح حدیبیه پرداخته شده است. خداوند این صلح را زمینه‌ساز تعبیر رؤیای صادق پیامبر(ص) درباره ورود مسلمانان به مکه با امنیت و بدون ترس از شر مشرکان برشمرده است: ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام اِنْ شاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَمُقَصّـِرِینَ لا تَخافُون‏﴾. [۳۴]

تأویل امنیت مکه به ایمنی از عذاب

برخی امنیت مکه برای کسانی که بدان وارد می‌شوند: ﴿وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً﴾ (سوره آل‌عمران، آیه 97) را به ایمنی یافتن آن‌ها از آتش دوزخ و ورود به بهشت تاویل کرده‌اند.[۳۵]

در آداب ورود به کعبه نیز آمده است که فرد از خداوند بخواهد همان‌‌گونه که ورود به آن را سبب امنیت قرار داده است، او را نیز از کیفر دوزخ ایمنی بخشد.[۳۶]

برخی روایت‌ها کسانی را که در مکه بمیرند، ایمن از عذاب آخرت دانسته‌اند.[۳۷]

تأویل بلد الامین به پیامبر و اهل‌بیت

روایت‌های شیعی «بلد الامین» را به پیامبر اسلام(ص)[۳۸] و اهل بیت(ع)[۳۹] تاویل کرده‌اند که ایمان به آن‌ها سبب ایمنی از گمراهی دنیا و کیفر آخرت می‌شود.[۴۰]

در برخی روایت‌ها نیز ورود به مکه همراه با معرفت به اهل بیت(ع) سبب امنیت در دنیا و آخرت دانسته شده است.[۴۱]

بلد الامین در بیان عارفان

بلد الامین در بیان عارفان به حرم قلب انسان تاویل گشته که از چیرگی صفات نفسانی و نابودی پنهانی به‌دست دشمن ملعون و ربوده شدن ساکنان آن از سوی نیروهای بدنی، در امان است.[۴۲]

مهم‌ترین کتاب به‌نام بلدالامین

مهم‌ترین کتاب درباره تاریخ مکه که «بلد الامین» بخشی از نام آن است، العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین نام دارد که تقی‌الدین فاسی (درگذشت 832ق.) آن را نگاشته است.

پیوند به بیرون

نام‌های شهر مکه، نویسنده: جعفری، یعقوب، مجله میقات حج، زمستان 1371 - شماره 2 (16 صفحه - از 205 تا 220).

پانویس

  1. التحقیق، ج1، ص328، «بلد».
  2. العین، ج8، ص388؛ مفردات، ج1، ص90؛ التحقیق، ج1، ص150، «امن.
  3. التبیان، ج10، ص376.
  4. تحصیل المرام، ص562؛ التحریر و التنویر، ج1، ص695.
  5. التحقیق، ج1، ص150-151.
  6. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص281؛ مجمع البیان، ج1، ص387؛ العقد الثمین، ج1، ص35.
  7. السیرة النبویه، ج1، ص221.
  8. نک: مجمع البیان، ج10، ص612-613؛ درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، ص303-307.
  9. البحر المحیط، ج10، ص503؛ التحریر و التنویر، ج30، ص373.
  10. نک: مجمع البیان، ج10، ص612-613؛ درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، ص303-307.
  11. تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص229؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص297-299؛ الدر المنثور، ج1، ص121.
  12. صحیح البخاری، ج5، ص98؛ الکافی، ج4، ص225-226؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص49.
  13. مجمع البیان، ج1، ص388؛ زاد المسیر، ج1، ص111؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص49.
  14. التفسیر الکبیر، ج32، ص212.
  15. التحریر و التنویر، ج30، ص492-493.
  16. مجمع البیان، ج10، ص830-831.
  17. المفصل، ج7، ص7، 19؛ نک: مجمع البحرین، ج1، ص112، «بلد».
  18. المفصل، ج7، ص11؛ نک: لسان العرب، ج2، ص517، «صلح.
  19. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص257؛ الکافی، ج4، ص211؛ وسائل الشیعه، ج13، ص244.
  20. اخبار مکه، ازرقی، ص74-75.
  21. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص268؛ اتحاف الوری، ج2، ص569-570؛ نک: صهبای حج، ص155.
  22. اتحاف الوری، ج2، ص460؛ شفاء الغرام، ج1، ص352؛ افادة الانام، ج2، ص455.
  23. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص249؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص48؛ قس: البحر المحیط، ج1، ص613.
  24. لباب التاویل، ج1، ص79.
  25. تسنیم، ج6، ص597-598.
  26. الکافی، ج4، ص226؛ المجموع، ج7، ص441؛ جواهر الکلام، ج18، ص414-415.
  27. اخبار مکه، ازرقی، ص720-724.
  28. اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص360؛ المحلی، ج7، ص262؛ التفسیر الکبیر، ج32، ص212.
  29. نک: جامع البیان، ج1، ص425؛ مجمع البیان، ج1، ص387؛ فتح الباری، ج3، ص349.
  30. اخبار مکه، ازرقی، ص697.
  31. اخبار مکه، ازرقی، ص715-716.
  32. اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص89؛ الکافی، ج4، ص211.
  33. تاریخ یعقوبی، ج2، ص17-18؛ المفصل، ج4، ص118.
  34. المیزان، ج18، ص290-291.
  35. فضائل مکه، ص23-24؛ نک: الدر المنثور، ج2، ص55.
  36. الکافی، ج4، ص528-530؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205.
  37. اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص68-69؛ الدر المنثور، ج1، ص133.
  38. البرهان، ج5، ص693؛ کنز الدقائق، ج14، ص341؛ بیان السعاده، ج4، ص264.
  39. تفسیر قمی، ج2، ص430؛ بحار الانوار، ج24، ص105-108.
  40. بحار الانوار، ج24، ص107.
  41. الکافی، ج4، ص545.
  42. تفسیر ابن عربی، ج1، ص53؛ نک: بیان السعاده، ج1، ص144-145.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بلد الامین.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (درگذشت 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکتبة الاسدی، 1424ق.
  • اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
  • افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازی (درگذشت 1365ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1430ق.
  • بحار الانوار: المجلسی (درگذشت 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (درگذشت 754ق.)، بیروت، دار الفکر، 1412ق.
  • البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (درگذشت 1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق.
  • بیان السعاده: الجنابذی (درگذشت 1327ق.)، ترجمه: رضاخانی و ریاضی، تهران، پیام نور، 1372ش.
  • پرتوی از قرآن: طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1350ش.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • التبیان: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • التحریر و التنویر: ابن‏عاشور (درگذشت 1393ق.)، مؤسسة التاریخ.
  • تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (درگذشت 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
  • التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
  • تسنیم: جوادی آملی، قم، اسراء، 1378ش.
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (درگذشت 327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق.
  • تفسیر ابن عربی (تفسیر القرآن الکریم): محیی الدین بن عربی (درگذشت 638ق.)، به کوشش سمیر مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): البیضاوی (درگذشت 685ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
  • تفسیر القمی: القمی (درگذشت 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق.
  • التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، 1981م.
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (درگذشت 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن: جعفر نکونام، تهران، هستی‌نما، 1380ش.
  • روح البیان: بروسوی (درگذشت 1137ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • زاد المسیر: ابن جوزی (درگذشت 597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صهبای حج: جوادی آملی، قم، اسراء، 1377ش.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • العین: خلیل (درگذشت 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • فضائل المکه: الحسن البصری (درگذشت 110ق.)، به کوشش العانی، کویت، مکتبة الفلاح، 1400ق.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • کنز الدقائق: المشهدی (درگذشت 1125ق.)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق.
  • لباب التاویل فی معانی التنزیل (تفسیر خازن): علی بن محمد البغدادی (درگذشت 741ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • مجمع البحرین: الطریحی (درگذشت 1085ق.)، به کوشش حسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دار الفکر.
  • المحلی بالآثار: ابن حزم الاندلسی (درگذشت 456ق.)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر.
  • مفردات: الراغب (درگذشت 425ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق.
  • المفصل: جواد علی، دار الساقی، 1422ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • المیزان: الطباطبائی (درگذشت 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.