قتادة بن ادریس
قتادة بن ادریس امیر مکه، از اشراف حسنی و سرسلسله آل قتاده بود.او حکومت آل هواشم را سرنگون کرد. پس از مدتی توانست طائف، نجد و برخی از نواحی یمن را نیز به قلمرو حکومتش اضافه کند؛ اما در تصرف مدینه ناکام ماند. نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «آل قتاده» شهرت دارند. منابع گفتهاند او مذهب زیدی داشت و به امام زیدی یمن ارادت میورزید. ابوعزیز در ذیحجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر مکه به دست فرزندش حسن کشته شد.
تولد و نسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوعزیز قتادة بن ادریس بن مُطاعن (یا مظاعن)، ملقب به نابغه، با ۱۵ واسطه به امام حسن مجتبی(ع) نسب میرساند.[۱] مادرش نیز از اشراف حسنی از خاندان هواشم، طبقه سوم اشراف حاکم بر مکه[۲]، بود. محل تولد را قریه عَلقمیه در ینْبُع دانستهاند.[۳] وی در کودکی به حفظ قرآن و آموختن حدیث پرداخت.[۴] در منابع از زندگی او تا امارتش بر مکه، گزارشی در دست نیست. در شمار فرزندان ابوعزیز اختلاف است.[۵] نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت[۶] که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «آل قتاده» شهرت دارند و از طبقه چهارم اشراف حسنی مکه شمرده میشوند.
حکومت بر مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قتادة با همراهی خویشاوندان خود، با اخراج اشراف حاکم بر ینْبُع، شهری در حجاز بر ساحل دریای سرخ، بر این شهر تسلط یافت و سپس با بیرون راندن بنییحیی از وادی صفراء در ۵۱ کیلومتری مدینه در راه بدر[۷] آن را نیز بر قلمرو خود افزود.[۸] او در سال ۵۹۸ق. فرزندش عزیز را به مکه فرستاد. با پیروزی عزیز بر امیر مکه، مُکثر بن عیسی، و خروج وی از آن شهر، قتادة وارد مکه شد و با کشتن محمد بن مکثر به حکومت آل هواشم در آن شهر پایان داد.[۹] برخی آغاز حکمرانی ابوعزیز بر مکه را در ۵۹۷[۱۰] یا ۵۹۹ قمری دانستهاند.[۱۱]
قتادة پس از تثبیت موقعیتش در مکه، فرزندش عزیز را برای تصرف مدینه فرستاد. اما امیر مدینه، قاسم بن مهنا، حمله او را دفع کرد.[۱۲] حملات قتادة به مدینه در سالهای بعد نیز تکرار شد؛ اما وی نتوانست بر آن شهر تسلط یابد.[۱۳] پس از چندی طائف، نجد و برخی از نواحی یمن نیز به قلمرو حکومت او افزوده شد.[۱۴]
روابط با یمن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قتادة بن ادریس زیدی مذهب بود[۱۵] و در زمان او عبارت «حی علی خیر العمل» در اذان گفته میشد.[۱۶] او قصیدههایی در مدح حضرت فاطمه(س) سروده است.[۱۷] گفته اند که او همچنین به عبدالله بن حمزه (م. ۶۱۴ق)، امام زیدیان یمن، گرایش داشت و برای او نامهای فرستاد و اظهار اطاعت کرد.[۱۸]
روابط با عباسیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قدرت روزافزون وی عباسیان را به پذیرش حکومتش واداشت. او در پی دعوت کتبی خلیفه عباسی، ناصر یا پدرش مستنصر، برای دیدار با وی[۱۹] به عراق سفر کرد و تا نجف پیش رفت. ولی با دیدن مردم کوفه که شیری را در زنجیر به استقبالش آورده بودند، آن را به فال بد گرفت و به حجاز بازگشت و در سرودهای خطاب به خلیفه، علت انصراف خود را بیان کرد.[۲۰] گفتهاند وی شأن خویش را برتر از خلیفه[۲۱] و خود را از الناصر لدین الله عباسی برای خلافت شایستهتر میدانست.[۲۲]
در مراسم حج سال 608 قمری، وقتی کسی از اسماعیلیان قصد ترور قتادة را کرد،[۲۳] قتادة به خلیفه عباسی بدگمان شد[۲۴] و حاجیان عراقی را در منا غارت کرد و تعدادی را کشت.[۲۵] با اشاره به این رفتارها او را در منابع به سنگدلی و ستمگری وصف کردهاند.[۲۶] مدتی بعد او با فرستادن فرزندش راجح و گروهی به بغداد، به سبب کشتار حاجیان از خلیفه عذرخواهی کرد.[۲۷]در سال ۶۰۹ق. خلیفه همراه با کاروان عراقی، برای قتاده مال و خلعت فرستاد و از قتل و غارت حاجیان ذکری به میان نیاورد.[۲۸]
رابطه با ایوبیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در سال ۶۱۱ق. عیسی بن ملک عادل، حاکم ایوبیان شام، به حج رفت و قتادة او را خدمت کرد. اما چون مانند حاکم مدینه او را تکریم نکرد، حاکم ایوبی لشکریانی در اختیار حاکم مدینه قرار داد تا با ابوعزیز بجنگد.[۲۹] در این سالها در مکه به نام ابوبکر بن ایوب، حاکم مصر و شام خطبه خوانده میشد.[۳۰]
آبادانی شهر مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
او در دوران امارتش برای آبادانی شهر مکه خدماتی انجام داد. وی حصاری از سنگ و گل در اطراف مکه کشید. در گزارشی دیگر آمده است که او در شمال مکه برای پاسداری از شهر دیواری کشید و به بازسازی مزار شهید فخ، حسین بن علی، پرداخت.[۳۱]او خانه خود را که در پایین مکه بود و امروز به «حی مسفله» شناخته میشود، وقف فقرا کرد.[۳۲]
درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قتادة در ذیحجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر مکه[۳۳] به دست فرزندش حسن کشته شد.[۳۴] اما برخی این گزارش را نقد کردهاند.[۳۵] ابوعزیز به امام زیدیان یمن، عبدالله بن حمزه، بسیار گرایش داشت و حتی برای او از قبایل حجازی بیعت گرفت و بر پایه عقاید شیعیان و از جمله زیدیه، گفتن «حی علی خیر العمل» را در اذان رسمی کرد. از این رو، او را زیدی دانستهاند؛ هر چند گاه به نام خلیفه عباسی و ایوبیان نیز خطبه میخواند.[۳۶]
جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۱۰۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۱.
- ↑ سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷؛ تاریخ مکه، ص۲۲۴.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵؛ سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷.
- ↑ العقود اللؤلؤیه، ص۱۳۲.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۴۲-۱۴۳؛ النجوم الزاهره، ج۲، ص۱۹۹.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۲۸.
- ↑ مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۴۴؛ الروض المعطار، ص۳۶۲؛ المعالم الاثیره، ص۱۵۹.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹-۴۰؛ تاریخ مکه، ص۲۲۵، ۲۲۸.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۲۵.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۲۷؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۱.
- ↑ السلوک، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ تاریخ مکه، ص۲۲۵.
- ↑ الکامل، ج۱۵، ص۲۰۵؛ تاریخ امراء مکه، ص۴۶۵-۴۷۰.
- ↑ العقد الثمین، ج۱، ص۱۷۳؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۴۲.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۶۰؛ النجوم الزاهره، ج۶، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ الاحتجاج، ص۱۴۲.
- ↑ السیرة المنصوریةُ ص ۷۶-۷۸
- ↑ اتحاف الوری، ج۳، ص۱۷.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴۴؛ ص۳۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵-۱۳۶.
- ↑ الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷.
- ↑ الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷؛ العقد الثمین، ج۷، ص۴۷-۴۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴۳، ص۳۵.
- ↑ العقد الثمین، ج۷، ص۵۴؛ عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.
- ↑ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۸۰؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷؛ النجوم الزاهره، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ العقد الثمین، ج۷، ص۶۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۸.
- ↑ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۵۴۶.
- ↑ الکامل، ج۱۲، ص۶۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۰۶؛ تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۵۹.
- ↑ الکامل، ج۱۲، ص۴۰۲؛ العقد الثمین، ج۴، ص۱۷۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۲۷.
- ↑ الاشراف علی تاریخ الاشراف، ج۱، ص۶۵.
- ↑ العقد الثمین، ج۷، ص۵۳؛ تاریخ مکه، ص۲۳۰.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- اتحاف الوری: عمر بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش شلتوت، دار المدنی، جده
- الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
- الاشراف علی تاریخ الاشراف: عاتق بن غیث، بیروت، دار النفائس، ۱۴۲۳ق
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
- تاریخ امراء مکة المکرمه: عارف عبدالغنی، دمشق، دار البشائر، ۱۴۱۳ق
- تاریخ مکه: احمد السباعی (م.۱۴۰۴ق.)، نادی مکة الثقافی، ۱۴۰۴ق
- تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.۱۳۲۱ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، ۱۴۲۴ق
- تحفة الازهار و زلال الانهار: ضامن بن شدقم الحسینی (م.۱۰۹۰ق.)، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق
- الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م.۹۰۰ق.)، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م
- السلوک لمعرفة دول الملوک: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- سمط النجوم العوالی: عبدالملک بن حسین العصامی (م.۱۱۱۱ق.)، قاهره، المکتبة السلفیه
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
- شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش مصطفی محمد، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۹۹۹م
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.) به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق
- العقود اللؤلؤیه: به کوشش الحسنی، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۵ق
- عمدة الطالب: ابن عنبه (م.۸۲۸ق.)، قم، انصاریان،۱۴۱۷ق
- غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزیز بن فهد المکی (م.۹۲۰ق.)، به کوشش شلتوت، السعودیه، جامعة القری، ۱۴۰۹ق
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
- مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
- المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق
- موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق
- النجوم الزاهره: ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.